در طول تاریخ، عالمان روشن ضمیر شیعه، پیوسته نگهبانى از این سنگر بزرگ را به عهده داشته اند و استاد شهید آیةالله مرتضى مطهرى یکى ازاین عالمان دردآشنایى است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است. بررسى کامل دیدگاههاى ایشان در باره حرکت سیدالشهدا(ع) و پیامها و پیامدهاى آن و آفاتى که متوجه تحلیل ها و تفسیرهاى این نهضت شده است وکاستى هایى که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد و مسؤولیتى که بر عهده محافل علمى و حوزوى وعالمان اسلامى مى باشد، نیازمند چند مقاله مستقل وگسترده است. اما آنچه پیش روى دارید بازخوانى و مرورى کوتاه بر بخش عمده اى از نظرات آن شهید عزیز نگاشته شده است.
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکت سیدالشهدا (ع) براى همه آزادى خواهان و غیرتمندان عالم، ابتدا به تبیین درس هاى عاشورا همچون: شخصیت یافتن جامعه اسلامى، و احیاى امر به معروف ونهى از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عوامل آن را مورد بررسى قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریف اشاره کرده است.
مقاله در بخش پایانى، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامى را یادآور شده و آورده است با توجه به حضورعلما در مسؤولیتهاى حکومت، براى مقابله با بدعتها وظیفه مضاعفى بر دوش آنان است چراکه بیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیح ودست آوردهاى اسلام ناب محمدى (ص) پاسدارى کنند.
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلى در قیام امام حسین (ع) نشان مى دهد که این حادثه اگر چه در مکان خاصى اتفاق افتاده و محدود به زمان معینى بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرد از زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیرى در ذات آن نهفته است. واقعه کربلا الگویى براىرهبرى انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشى در اصلاح جوامع انسانى، راست کردن کجى ها، زدودن فسادها و انحراف ها به شمار مى رود.
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوى کامل براى شکل گیرى تحولات سیاسى درقلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقاى اسلام راستین به شمار مى آید. پر واضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن براى ایجاد تحول عمیق و سازنده درجامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که خواسته و ناخواسته به دست تحریف گران، درتحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مى نماید.
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشن ضمیر شیعه نیز پیوسته نگهبانى از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم» به خوبى پاسدارىکرده اند. از جمله عالمان درد آشنایى که در دهه هاى اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و درزدودن بر چسب هاى ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آنمجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى است.
درس آموزى از عاشورا از یک سو و پاسدارى آن از خطر تحریف از جمله محورهاى مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است.
الف. آموزه هاى قیام حسینى
استعداد شبیه سازى در حادثه عاشورا
از دیدگاه شهید مطهرى «کسانى که به خاطر یک سلسله اصول و مبادى قیام مى کنند و نهضت مى نمایند در حقیقت به همه جهانیان بعد از خودشان پیامى دارند و به اصطلاح معروف وصیتى دارند. آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند». [1]قیام امام حسین (ع) نیز از آن دست قیامهایى است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، با روش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوى و علوى سامان یافته و داراى پیام و وصیت شفّاف براى آیندگان است. اگر چه این نهضت صرفاً براى شبیه سازى و کپى گیرى معمارى نشده است اما به گونه اى طراحى شده است که استعداد شبیه سازى در آن وجود دارد. شهیدمطهرى معتقد است:
«انسان وقتى تاریخ حادثه عاشورا را مى خواند، استعدادى براى شبیه سازى در آن مى بیند. همان طور که قرآن براى آهنگ پذیرى ساخته نشده ولى این طور هست و حادثه کربلا هم براى شبیه سازى ساخته نشده ولى این طور هست. من نمى دانم و شاید شخص اباعبدالله در این مورد نظر داشته است...متن تاریخ این حادثه، گویى اساساً براى یک نمایشنامه نوشته شده است. شبیه پذیر است، گویى دستور داده اند که آن را براى صحنه بودن بسازند.» [2]
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفاً یک نمایش توخالى و صورت سازى عارى از حقیقت باشد بلکه به خاطر رازى است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساساً خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است درهمه ابعاد و جنبه ها؛ یعنى راز اینکه این حادثه نمایش پذیر و شبیه پذیر است، ایناست که تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامى است؛ همه اصول و جنبه هاى اسلامى عملاً در این حادثه تجسم پیدا کرده است؛ اسلام است در جریان و درعمل و در مرحله تحقق.» [3]
«وقتى بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهى هم به نهضت حسینى بکنیم. مى بینیم امام حسین(ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولى تجسم زنده و جاندار حقیقى و واقعى، نه تجسم بى روح. انسان وقتى در حادثه کربلا تأمل مى کند، امورى را مى بیند که دچار حیرت مى شود و مى گوید اینها نمى تواند تصادفى باشد. و سرّ اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیاى این خاطره توصیه و تأکید کرده ونگذاشته اند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است.» [4]بدین ترتیب ائمه اطهار خواسته اند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمى و تربیتى همیشه زنده بماند.
تفسیر الگوساز
گام نخست در الگوپذیرى قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درکشود و بر اساس آن، تفسیرى صحیح از این حادثه ارائه گردد. در صورتى این نکته از عاشورا قابل برداشت است که قرائتى الگوساز از آن صورت گیرد. بى تردید پیشوایان دینى از زمان پیغمبر اکرم(ص) و ائمه طهار(ع) دستور اکید و بلیغ داده اند که باید نام حسین بن على(ع)زنده بماند و باید سوگوارى آن حضرت هر سال تجدید بشود. سؤال اساسى این است که چرا چنین دستورى داده اند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشته اند؟از این رو تحلیل ما از قیام امام حسین(ع) تعیین کننده است. از نگاه شهید مطهرى حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد؛ یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانى. در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بن معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر و امثال اینها است. وقتى این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاءبشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمى طلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او. این صفحه دیگر جنایت و تراژدى نیست بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حق پرستى است. البته هر دو صفحه این واقعه یا بى نظیر است یا کم نظیر و باید به هر دوى آنها پرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرت آموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مى کنیم در حالى که جنبه حماسى این داستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مى چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلى مى چربد» [5]؛
«اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائى اش مى توانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است» [6]؛
«پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگریید و گرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بى دست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتى براى او معنى ندارد. در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براى اینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه اى نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالت خواه بشوید. شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادى خواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنى چه، شرف و انسانیت یعنى چه، کرامت یعنى چه؟» [7]
[8] این نگاه نه تنها حیات بخش، پویا و حرکت زا نیست بلکه به تعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجه اى جز خرابى دین و رکود در جامعه ندارد.
اما در تفسیر دیگر، حرکت سیدالشهدا(ع) اسوه است و براى همه آزادى خواهان و غیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است. در این تفسیر «حسین بن على درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینها براى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود. پس این که مى گویند حسین بن على چه کرد و چطورشد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایده آل به مردم داد، حسّ استغنا در مردم بهوجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمى که تا آن مقدار مى ترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند.» [9]
از این منظر امام حسین(ع) پیام آور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مى شود که ابعادمختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى کنند و در هرجامعه اى که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینى به راه افتد. با این تفسیر امام حسین(ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست،براى همیشه تاریخ است وچون روحى در کالبد اجتماع حضوردارد. براى همین درسهاى بزرگ است که استاد مطهرى اصراردارد حادثه کربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یک سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
«این که من تأکید مى کنم که حماسه حسینى و حادثه کربلا وعاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهاى بزرگى است که این قیام مى تواند به ما بیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مى گویم این رثاء و مرثیه باید به شکلى باشد که در عین حال آن حس قهرمانى حسینى را در وجود ما تحریک و احیا کند. حسین بن على یک سوژه بزرگ اجتماعى است. حسین بن على در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر کسى که مى خواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش «یا لثارات الحسین» [10] بود. امروز هم حسین بن على یک سوژه بزرگ است، سوژه اى براى امر به معروف و نهى از منکر، براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى این که احساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود.» [11]
پینوشتها:
[1]. شهید مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص668.
[2]. همان، ص368.
[3]. همان، ص379.
[4]. همان، ص382.
[5]. همان، ص31.
[6]. همان، ص33.
[7]. همان، ص32.
[8]. همان، ص33.
[9]. همان، ص59.
[10]. مسند الامام الرضا، ج1، ص148.
[11]. حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص59.
/ج