الف) دوره ی قاجار (1210-1344)
نخستین کوشش های جدی برای اقتباس اندیشه ی جدید غربی در ایران، در عهد فتحعلی شاه (1212-1250) آغاز شد، گرچه ظاهراً قدیم ترین سند ترجمه از «لتینی و فرنگ» به فارسی، بدایع الهندسه در لوح حلزون است که نسخه ای از آن متعلق به سال 1111 است.(1) در دوره ی فتحعلی شاه که از یک سو فرستادگان کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه بیش از گذشته به دربار ایران آمد و شد داشتند و از سوی دیگر، سپاه ایران به رغم کوشش بسیار درجنگ های مرزی با روسیه (دور اول:1218-1228؛ دور دوم:1241-1243) ناکام مانده بود، رفته رفته برخی دولتمردان به بی سامانی اوضاع و عقب ماندگی ایران پی بردند و درصدد چاره جویی بر آمدند. عباس میرزا (1203- 1249)، نایب السلطنه و سردار سپاه ایران، و وزیرش قائم مقام اول، هم چون عثمانیان در دوره ی اصلاحات سلطان سلیم سوم (حکـ:1203-1223/ 1789-1807)، با اصلاح سپاه و ترجمه ی آثار فرانسوی در باب لشکرآرایی و توپ خانه، گام او را به سوی مدنیت غربی برداشتند.(2) ترجمه های اولیه را مستشاران و هیئت های نظامی فرانسوی و انگلیسی ، تاجران و مبلغان مذهبی اروپایی و ارمنی، محصلان و گروه های ایرانی بازگشته از اروپا و هندوستان و عثمانی، انجام می دادند،(3) از جمله به فرمان عباس میرزا کتاب های نظامی گیبرت(4) و آیین نامه های مانور پیاده نظام ترجمه شد.(5) او همچنین به مطالعه ی تاریخ تحولات و پیش رفتهای اروپا و انحطاط کشورهای هم سرنوشت با ایران علاقه داشت؛ از این رو به دستور وی، محمدرضی تبریزی حوادث نامه (تاریخ جنگ های ناپلئون با دولت های نمچه (اتریش) و روسیه در 1220/ 1805-1806) را در 1222 از ترکی عثمانی به فارسی ترجمه کرد.(6) جیمز کمل نیز در 1228 تاریخ اسکندر را گردآوری و ترجمه کرد وبه نایب السلطنه تقدیم نمود.(7)
ابتکار دیگر عباس میرزا اعزام دانشجو به اروپا بود. یکی از این دانشجویان، میرزا رضا مهندس بود که دو اثر تاریخی به نام های تاریخ پطر کبیر(8) وشارل دوازدهم، هر دو تألیف ولتر، را به سفارش عباس میرزا از متنی انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. این آثار افزون بر گزارش وقایع، حاوی تحلیل های فلسفی و اجتماعی اند و از طریق آنها ایرانیان برای نخستین بار با نمونه هایی از تاریخ نگاری علمی آشنا شدند.(9) دو ترجمه ی مذکور به همراه تاریخ اسکندر در 1263 در یک مجلد چاپ شدند.(10) به عقیده ی پولاک،(11) این ترجمه ها در دوره ی محمد شاه (1250- 1264) صورت گرفته است. در مؤخره ی چاپ سنگی 1263 مترجم این آثار موسی جبرئیل و زبان مبدأ آن ها فرانسوی دانسته شده است.(12) میرزا رضا مهندس، به سفارش عباس میرزا، بخش نخست تاریخ تنزل و خرابی دولت دوم اثر ادوارد گیبون (متوفی 1209/1794) را نیز در 1247 ترجمه کرد.(13) این اثر نه تنها مایه ی عبرت شاه و درباریان نشد، بلکه چاپ آن ممنوع گردید و ترجمه ی آن ناتمام ماند.(14) نخستین آثار علمی نیز در همان ایام به فارسی در آمد. در پزشکی جدید، میرزا محمد بن عبدالصبور خویی تعلیم نامه در اعمال آبله زدن، نوشته ی کرمیک(15) (پزشک عباس میرزا)، را از انگلیسی ترجمه کرد که در 1245 در باسمه خانه ی دارالسطنه ی تبریز چاپ شد.(16) در کیهان شناسی جدید نیز مختصری از قواعد کاپرنیکس (کوپرنیک) با شرح نیوتان (نیوتن) ترجمه و منتشر گردید.(17)
در دوره ی محمد شاه نیز اعزام دانشجو به خارج و ترجمه ی آثار اروپایی کمابیش ادامه یافت. مشهورترین ترجمه ی این دوره، تاریخ ناپلئون اول اثر والتر اسکات فرانسوی است که میرزا رضا تبریزی (ظاهراً همان میرزا رضا مهندس) در 1253 آن را از متن انگلیسی به فارسی برگرداند.(18) اما ناطق (19) این کتاب را ترجمه ی ریشارخان فرانسوی دانسته است. در همین دوره درباره ایران به راهنمایی ریشارخان فهرستی از آثار اروپایی فراهم آورد و سفیر ایران در فرانسه را مأمور تهیه ی آن آثار کرد. این فهرست حاوی 47 اثر مهم فرنگیان در فلسفه، اقتصاد، تاریخ، علوم طبیعی و فنی، نقشه های جغرافیایی و نمونک (ماکت) قطار و راه آهن و کشتی بخار و ماشین بخار بود.(20) در میان این سفارش ها، آثار بسیار مهمی وجود داشت که عرضه ی آن به جامعه آن روز ایران، می توانست مقدمه ی انقلابی علمی و فرهنگی باشد، از جمله دایره المعارف 35 جلدی فرانسوی اثر نویسندگان عصر روشنگری، مجموعه آثار پاسکال و دکارت و سیسموندی. ظاهراً بخش عمده ای از این آثار به ایران نرسید و پس از سال ها، بیش از یک دو اثر از آن مجموعه ترجمه نشد.
در دوره ی ناصرالدین شاه (1264-1313)، با تأسیس «دستگاه مترجمان دولتی» و دارالفنون و دارالترجمه ی ناصری، ترجمه ی آثار اروپایی برای نخستین بار انسجام و سامان یافت. گسترش مناسبات با دولت های خارجی، امیر کبیر را به استخدام و تربیت مترجم واداشت. او در دستگاه مترجمان دولتی، برخی از فرنگیان و ایرانیان و مسیحی و تحصیل کردگان مسلمان را به کار گماشت، از جمله ادوارد برجیس، آندره نمساوی، جان داوود، میرزا ملکم خان، میرزا ابراهیم، نظر آقا (یمین السلطنه)، یحیی خان (مشیرالدوله)، میرزا محسن ، میرزا آقا تبریزی، میرزا محبعلی یکانلو، میرزا عبدالرسول، میرزا زکی مازندرانی، محمدقلی خان، محمدرضا خان کاشانی، محمدحسن خان قاجار.(21) این مرکز فعالیت ممتازی در ترجمه ی آثار اروپایی نداشت اما کسانی که در آن فعالیت ممتازی در ترجمه ی آثار اروپایی نداشت اما کسانی که در آن فعالیت می کردند بعدها در مراکز دیگر به کار ترجمه پرداختند. تأسیس دارالفنون در 1268 و استفاده از استادان خارجی در آن، موجب شد که علاوه بر ترجمه ی شفاهی درس گفتارهای معلمان، برخی کتاب های درسی نیز برای استفاده ی دانشجویان ترجمه و منتشر شود. در مدرسه ی نظامی و مدرسه ی سیاسی نیز چنین کوشش هایی معمول بود.(22) حجم کتاب هایی که در دوره ی امیر کبیر از اروپا وارد ایران شد، درخور توجه است، مثلاً 293 کتاب و 323 نقشه ی جغرافیایی در 1265 از فرانسه به ایران رسید و شماری از آن ها ترجمه شد.(23)
تاریخ دقیق تأسیس دارالترجمه ی ناصری معلوم نیست. این دارالترجمه ، زمانی هم چون دارالفنون و دارالطباعه و دارالتألیف، از ادارات وزارت علوم و تجارت بود، اما پس از ذیحجه ی 1300-که به فرمان ناصرالدین شاه مترجمان همه ی وزارتخانه ها به این مرکز پیوستند و «مجلس دارالترجمه» افتتاح شد-استقلال و اهمیت دارالترجمه بیشتر گشت.(24) از 1287 تا 1313، محمد حسن خان صنیع الدوله (بعدها ملقب به اعتماد السلطنه)، که بر زبان فرانسه مسلط بود، ریاست دارالترجمه را بر عهده داشت. او مترجمانی از زبان های عربی، ترکی، اردو، هندی و نیز زبان های اروپایی به کار گمارد.(25) کلاس های عمومی آموزش زبان فرانسوی، انگلیسی، روسی و ترکی عثمانی در دارالترجمه ی دولتی به صورت رایگان برگزار می شد.(26) تعداد زبان آموزان این مراکز در سه ماه آغاز کار به شصت تن رسید.(27) اعتماد السلطنه گاهی مترجمان و کتاب های ترجمه شده را نزد شاه می برد تا مترجمان مورد التفات قرار گیرند.(28) در 1302 مجلس وزرا بودجه ی دارالترجمه را صد تومان در ماه مقرر کرد، اما شاه از پرداخت این مبلغ اکراه داشت و همان انعام های گاه و بی گاه را کافی می دانست، به گفته ی اعتماد السلطنه، در همان زمان سلطان عثمانی سالانه سه هزار لیره (نوده هزار تومان) صرف روزنامه ای فرنگی زبان می کرد.(29) اعتمادالسلطنه در 1310 معترض شد که طی ده سال، سالانه هزار تومان از سرمایه ی خود خرج دارالترجمه کرده است. و مترجمان او در این مدت بیش از هزار کتاب و کتابچه ترجمه نموده اند.(30) از جمله وظایف این مترجمان گردآوری روزنامه های خارجی و ترجمه ی برخی اخبار و مطالب آن ها بود.(31) این کار ادامه ی کوشش هایی بود که امیر کبیر در تهیه ی گزارش هایی با عنوان ترجمه ی روزنامه ی فرنگستان(32) آغاز کرده بود. 61 گزارش نامه از این دست در مجموعه ی نسخه های خطی کتابخانه ی ملی موجود است.(33)
پس از در گذشت اعتماد السلطنه و ناصرالدین شاه ، کار دارالترجمه و دارالطباعه ی ناصری راکد شد، اما مترجمان در مطبوعات و مراکز دیگر فعالیت می کردند، از جمله در 1316 گروهی از دانشوران عصر مظفری، «شرکت ترجمه و طبع کتاب» را بر پا کردند. این شرکت که نخستین مرکز خصوصی ترجمه بود، در اطلاعیه ی فروش سهام خود با اشاره به اهمیت کتاب در اصلاح امور مملکت، برنامه و هدفش را چنین اعلام کرد؛ عرضه ی چاپ های خوب و پاکیزه از کتاب های گذشتگان با قیمت مناسب و ترجمه و تألیف کتاب های جدید حاوی علوم و اطلاعات تازه.(34) میرزا محمد حسین فروغی و فرزندش محمدعلی فروغی و محمد قزوینی از مترجمان و مؤلفان این شرکت بودند.(35)
ترجمه های به جا مانده از دوره ی قاجار نشان می دهد که در عهد ناصری ترجمه ی متون تاریخی و جغرافیایی، برای آگاهی از وقایع سیاسی جهان، رواج بیشتری داشته است. کتاب جهان نمای جدید یا جغرافیای کره را جان داوود ارمنی گردآوری و ترجمه کرد و چون نثر فارسی اش خوب نبود، میرزامحمد حسین فراهانی آن را نگاشت. این کتاب که به درخواست امیرکبیر در دوره ای که وزیر نظام سفارت عثمانی بود، تألیف شد تا مدت ها بهترین اثری بود که اطلاعات عمومی بسیار دقیقی در باره ی کشورهای جهان در اختیار فارسی زبانان قرار می داد.(36) پس از صدارت امیر کبیر تا انقلاب مشروطه ترجمه ی کتاب های تاریخی، به ویژه ترجمه ی آثاری در باره ی انقلاب های ضد استبدادی، ادامه یافت. به دستور امیر کبیر برای مطالعه ی ناصرالدین شاه، تاریخ مفصّل فرانسه در دو جلد به انشای میرزاشفیع منشی به فارسی در آمد.(37) برخی ترجمه های دیگر عبارت اتند از:تاریخ انقلاب کبیر فرانسه در سه جلد، ترجمه ی یوسف مرتضوی تبریزی در 1331 که از ترجمه های خوب دوره ی قاجار است؛(38) تاریخ فردریک گیوم، در باره ی انقلاب پروس و آلمان (از 1209 تا اوایل قرن چهاردهم/ 1794 تا اواخر قرن نوزدهم ) اثر بوسوئه، ترجمه ی محمد طاهر میرزا، چاپ تهران 1317؛ هانری چهارم اثر الکساندر دوما، ترجمه ی میرزامحمد امین دفتر از عربی، چاپ تهران 1323؛ شورش روسیه، مؤلف نامعلوم، ترجمه ی سید عبدالحسین کرمانی از عربی، که در 1326 مخفیانه، به صورت جزوه منتشر شد. این ترجمه در شوال 1327 به صورت کتاب چاپ شد و از جمله آثاری بود که بر نهضت مشروطه تأثیر درخور توجهی نهاد. برخی رمان های تاریخی فرانسوی نیز به همین منظور انتخاب می شد، از جمله:لویی چهاردهم و قرن و عصرش اثر الکساندر دوما، ترجمه ی محمدطاهر میرزا، چاپ تهران 1315؛ سر گذشت کنتس دوپاری معشوقه لوئی پانزدهم، ترجمه ی نظم الدوله ابوتراب نوری، در چهار جلد، چاپ تهران دهه ی 1320؛ بوسه ی عذرا یا مجسمه ی برنزی اثر جُرج رنولدز، ترجمه ی سید حسین صدرالمعالی، تصحیح ذکاء الملک فروغی، رمان روشنفکرانه ی اخیر در 1311 ترجمه شد ولی تا 1326 اجازه ی چاپ نیافت. امین الدوله در نامه ای به مترجم این کتاب گفته است که غرض از انتخاب قالب رمان برای نقد استبداد، پوشیده داشتن منظور در کنایات و استعارات و جدّ و هزل و جلوه دادن مطلب هم چون افسانه ای بی اصل، برای موافق افتادن آن با مزاج پادشاه وقت بوده است.(39)
گذشته از این، برخی مترجمان ایرانی تلقی خاصی از رمان داشتند و آن را تنها نوع ادبی می دانستند که ضمن سرگرم کردن خواننده ، می تواند موجب توسعه و ارتقای فرهنگ و فراگیر شدن آموزش در ایران شود.(40)
در این دوره آشنایی مترجمان با فرهنگ و ادبیات غربی اندک بود، به همین دلیل ترجمه ای از آثار برخی نویسندگان قرن دوازدهم و سیزدهم/هجدهم و نوزدهم هم چون بالزاک، دیکنز، تولستوی، داستایوفسکی، تورگنیف و استاندال نمی یابیم. با این همه برخی از مشهورترین آثار ادبی ترجمه شده در این دوره عبارت بودند از:دون کیشوت اثر سروانتس، ترجمه ی ماردروس داوود خانف، معلم روس دارالفنون؛(41) ترجمه ی تلماک اثر فنلون، برگردان آقاخان کرمانی در اواخر قرن سیزدهم؛(42) اتللو اثر شکسپیر، ترجمه ی ابوالقاسم خان ناصرالملک قره گزلو؛ تیره بختان (که بعدها به نام بینوایان نیز ترجمه شد) اثر ویکتور هوگو، ترجمه ی یوسف اعتصام الملک؛ سرگذشت حاجی بابااصفهانی اثر جیمز موریه، ترجمه ی میرزا حبیب اصفهانی؛ برخی آثار السکاندر دوما هم چون کنت مونت کریستو، سه تفنگدار، ملکه مارگو، هر سه ترجمه ی محمد طاهر میرزا.(43) سرانجام باید از ترجمه ی هزار و یک شب نام برد که ملاعبداللطیف طسوجی آن را در 1259 از عربی به فارسی بر گرداند و سروش اصفهانی اشعار عربی آن را به نظم فارسی در آورد خوش نویسی و کتاب آرایی این اثر در مجمع الصنایع ناصری، آن را از آراسته ترین نسخه خطی دوره ی قاجار ساخته است؛(44) علاوه بر آن ارزش ادبی ترجمه ی هزار و یک شب به حدی است که برخی صاحب نظران آن را هم راه با سرگذشت حاجی بابا اصفهانی و ژیل بلاس (هر دو ترجمه ی میرزا حبیب) و اتللو (ترجمه ی ناصرالملک)، چهار ترجمه ی برجسته ادبی دوره ی قاجار می دانند(45) از 1317 تا 1340، طبق بر آورد بالائی(46) حدود شصت رمان ترجمه و چاپ شد.
در باره ی نخستین نمایش نامه ای که به فارسی بر گردانده شد، اطلاع چندانی در دست نیست. به نوشته ی هرمان اته، در 1244 نمایش نامه ای به نام انعام زن، در تهران اجرا شد. گذشته از این اثر، گزارش مردم گریز (میزانتروپ) اثر مولیر، ترجمه ی میرزا حبیب اصفهانی (47) را می توان نخستین نمایشنامه ی ترجمه شده به فارسی دانست.(48) طبیب اجباری، عروس و داماد، و عروسی جناب میرزا (با اقتباس از عروسی اجباری)، هر سه نوشته ی مولیر، نیز در دوره ی ناصری و مظفری به فارسی ترجمه شدند.(49) ویژگی درخور توجه این چهار ترجمه آن است که در همه ی آنها وقایع و شخصیت ها و حتی مَثل ها و اصطلاحات کاملاً شرقی شده اند.(50)
جدول 1.2. نمایه ی موضوعی ترجمه های دوره ی قاجار، موجود در مجموعه ی نسخه های خطی کتابخانه ی ملی است که به رغم کاستی هایش، وضع کلی ترجمه ها را از عهد عباس میرزا تا انقلاب مشروطه نشان می دهد. بسیاری از ترجمه های این دوره به چاپ نرسیده و شمارش نسخه های خطی برای پژوهش آماری در این باب راهگشاتر از رجوع به آثار چاپ شده است.(51) چون مجموعه ی نسخه های خطی کتابخانه ی ملی در بر دارنده ی آثار کتابخانه ی دارالفنون و بخش عمده ای از کتابخانه ی سلطنتی قاجاریه است، در تنظیم جدول 1.2.، از فهرست شش جلدی نسخ خطی کتابخانه ی ملی استفاده شده است، اما نسخه های مکرر و چند جلدی، تنها یک بار به شمار آمده اند. بیشترِ 327 ترجمه ی موجود در این مجموعه به ناصرالدین شاه اهدا شده و ذوق و سلیقه ی او در انتخاب موضوع ترجمه ها تأثیر بسیار نهاده است، چنان که سفرنامه و سرگذشت نامه و کتاب های تاریخی و جغرافیایی، بیش از نیمی از این مجموعه را تشکیل می دهند. به احتمال بسیار، انتشار این آثار تأثیر فراگیرتری در دگرگونی افکار اجتماعی می گذاشت، به طوری که برخی مترجمان، بهترین وسیله ی نشر فرهنگ جدید را ترجمه ی احوال مردم و اوضاع شهرهای کشورهای خارجی می دانستند،(52) اما اغلب فقط شاه و درباریان خواننده ی این آثار بودند.
جدول 1.2.نمایه ی موضوعی ترجمه های دوره ی قاجار
جدول 1.2، نمایه ی موضوعی ترجمه های دوره ی قاجار
موضوع |
تعداد |
فلسفه و علوم اجتماعی |
6 |
حقوق وسیاست |
16 |
علوم طبیعی و فنون |
22 |
علوم نظامی |
20 |
پزشکی |
14 |
باستان شناسی |
3 |
تاریخ |
73 |
جغرافیا |
23 |
سفرنامه |
87 |
داستان |
21 |
سرگذشتنامه و رمان تاریخی |
20 |
فرهنگ لاتینی – فارسی |
14 |
متفرقه |
4 |
مجموع |
327 |
از دیگر ترجمه های مهم این مجموعه، حقوق بین المللی بر گردان میرزا محبعلی یکانلو در 1269 از روی ترجمه ی ترکی اوطوقار در 1263(53) و کونستیتوسیون دولت عثمانی ترجمه ی میرزا هاراطون در 1294 است. این اثر که حاوی قرار تنظیمات دولت عثمانی در 119 فقره است، سی سال پیش از صدور فرمان مشروطیت ترجمه شد،(54) اگرچه ناصرالدین شاه به آن اعتنایی نکرد. پیش از آن نیز میرزا یوسف مستشارالدوله (متوفی 1313)، شارژ دافر (کاردار) ایران در پاریس، خلاصه ای از نخستین قانون اساسی فرانسه را در نوزده اصل و با نام رساله ی یک کلمه به فارسی در آورده و به زعم خود آن را با آیات و روایات اسلامی مشروع و مستدل ساخته بود.(55) این کتاب در 1287 منتشر شد و سال ها در محافل فکری و سیاسی ایران مورد توجه بود، از این رو در اوایل سده ی چهاردهم به فرمان ناصرالدین شاه مترجم را دست گیر کردند و رساله ی یک کلمه را آنقدر بر فرقش کوفتند که چشم هایش آب آورد.(56) آنچه ناصرالدین شاه در این گونه آثار تحمل نمی کرد، یکسان بودند قانون برای شاه و گدا و رعیت و لشکری بود وگرنه او نیز اندیشه ی آشتی دادن ترقی های تمدن غربی با اسلام را می پسندید، چنان که در 1287 به فرمان وی، علی بن رضای نامه نگار، «سواره دو کنستان تی نوپل و نامه ی او به علی پاشا صدراعظم عثمانی» اثر میسْمِر را از فرانسه و انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. این کتاب شامل مباحثی در حقانیت اسلام و راز ترقی غربی ها و سر انجام سازگاری اسلام با تمدن غربی است.(57) آثاری از این دست، ادبیات سیاسی-اجتماعی نهضت مشروطه را شکل بخشیده است.(58) تأثیر فکری ترکان و تنظیمات و اصلاحات عثمانی در اصلاح طلبی دولتمردانی چون سپه سالار، مورد توجه برخی محققان قرار گرفته است.(59) به عقیده ی هما ناطق، آشنایی ایرانیان با مدنیت و تمدن جدید، در سده ی سیزدهم از بیراهه ی عثمانی صورت گرفت و از این رو برگرفتن مفاهیمی هم چون «ناسیونالیسم اسلامی» به جای «استقلال طلبی»، «مشروطیت اسلامی» به جای «پارلمانتاریسم»، «تکیه بر دین رسمی در قانون» به جای «جدایی دین از دولت» و «تبعیض قومی و مذهبی» به جای «شهروندی» همگی «ترک وار و وارونه» بود،(60) اما آدمیت(61) اندیشه های جدید را اقتباس مستقیم از اروپا و به ویژه فرانسه دانسته است. ترجمه ی برخی آثار عربی نیز تأثیری فراگیر بر جریان اصلاح طلبی نهاد، از آن جمله است:تحریر المراة نوشته ی قاسم امین مصری که یوسف خان اعتصام الملک آن را با نام تربیت نسوان ترجمه کرد و در 1318 در تبریز منتشر ساخت،(62) در این کتاب فقدان آزادی زنان برای اجرای نقش خود در خانواده و اجتماع عامل بسیاری از نابسامانی های اجتماعی جهان اسلام معرفی شده است؛ طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد اثر عبدالرحمان کواکبی، ترجمه ی عبدالحسین میرزا قاجار که در 1325 به چاپ رسید و در ایام استبداد محمدعلی شاه از رساله های تبلیغی مشروطه به شمار می رفت.(63)
در علوم طبیعی نیز آثاری تأثیرگذار مبتنی بر اندیشه ی جدید غربیان ترجمه و تألیف شد. در 1287، یازده سال پس از انتشار اصل انواع بنا بر انتخاب طبیعی داروین، میرزا تقی خان کاشانی (طبیب و معلم دارالفنون) خلاصه ای از این نظریه را از روی شرح های ساده تر داروین به فارسی در آورد و نام آن را جانورنامه گذاشت. او که از تصریح به موضوع اصلی کتاب (نظریه ی تبدل انواع) ابا داشت، در مقدمه نوشت که نیتش از تحریر کتاب، معرفی «جنبندگان زهرناکِ مملکت پارسیان» است.(64) در کیهان شناسی نیز فلک السعادة اثر اعتضاد السلطنه در 1278 منتشر شد. اعتضادالسلطنه یک سال پیش از تألیف این کتاب، سبب شده بود حکمی مبنی بر اجبار منجمان به حذف خرافات تنجیمی از حاشیه ی تقویم ها صادر شود. وی در این کتاب بر پایه ی تحقیقات نیوتنی، درصدد باطل ساختن هیئت بطلمیوسی و ابطال اعتقاد به احکام نجوم بر امد.(65) در این زمینه عبدالرحیم طالبوف نیز کتاب هیئت جدیده اثر فلاماریون را از ترجمه ای روسی به فارسی برگرداند و در 1312 در استانبول به چاپ رساند.(66)
از دیگر نتایج درخور توجه نهضت ترجمه در دوره ی معاصر، گذاشتن علایم سجاوندی در نوشته هاست. به گزارش پولاک، تا عهد ناصری به کار بردن علایم سجاوندی مرسوم نبود و خواندن ترجمه ی فارسی کتاب مقدس چاپ لندن -که دارای علایم سجاوندی و فاصله ی بین کلمات بود-برای خوانندگان ایرانی دشوار بود.(67) در ترجمه های این دوره، به خصوص در چاپ های سربی هم چون اصل اروپایی متون، به تدریج علایم سجاوندی به کار رفت و چندی بعد کاربرد آنها در چاپ آثار تألیفی نیز معمول شد.(68) نخستین دستور علایم سجاوندی را نشریه ی اطلاع در 1304، سال ها پیش از معمول شدن نشانه گذاری در کتاب ها و مطبوعات، با عنوان «اصول تنقیط یا رموز متداوله در محررات» عرضه کرد.(69)
ترجمه و تجدد خواهی دوره ی قاجار.
کوشش های اولیه ی دولت مردان و اندیشوران ایرانیی در اقتباس تمدن غربی معطوف به اصلاح سپاه و امور نظامی و آموزش علوم طبیعی و فنون کاربردی بود. پس از گذشت حدود نیم قرن توجه تجدد خواهان از این رو بنا به زیربنای تمدن غربی جلب شد. آخوند زاده، از نخستین منادیان این تغییر رویکرد، معتقد بود که خیالات (افکار تجدد طلبانه) اروپاییان در اندیشه ی مردم ایران باید بر تجارت و مصنوعات آنان سبقت و تقدم داشته باشد.(70) وی در مقدمه ی مکتوبات کمال الدوله با انتخاب مفاهیمی چون دیسپوت (مستبد)، سیلویلیزاسیون (تمدن)، فاناتیک (متعصب مذهبی)، فیلوسوف (فیلسوف)، روولیسیون (انقلاب)، پروقره (ترقی)، پروتستانتیسم، لیبرال و پارلمان، اهمیت بنیادی این باورها را در تمدن جدید غربی یاد آور شد.(71) نزد تجدد گرایان تن دادن به این عقاید اجتناب ناپذیر بود. تعریف آخوند زاده از «فیلسوف»(72) آشکارا بر خودبنیادیِ عقل و انفصال آن از وحی و علم زدگی (73) و تحصل گرایی (74) مبتنی است. نخستین اثر فلسفی که مبانی این اندیشه را به فارسی زبانان عرضه کرد، گفتار در روش درست به کار بردن عقل بود. این کتاب را کنت دو گوبینو-وزیر مختار و ایلچی مخصوص دولت فرانسه در ایران که خود در قرن نوزدهم از نخستین مرتجمان متنی از هگل به فرانسوی بود- به کمک خاخام یهودی، موسائی همدانی مشهور به ملالاله زار، بود-به کمک خاخام یهودی، موسائی همدانی مشهور به ملالاله زار، با نام حکمت ناصریه یا کتاب دیاکرت از فرانسوی به فارسی درآورد و منتشر ساخت. کتاب دیاکرت گویا نخست در 1270 به چاپ رسیده بود ولی نسخه های آن را سوزانده بودند.(75) مترجمان در مقدمه ی چاپ 1279 این ترجمه، «حکمای عالی مقدار» ایرانی را از این گونه تألیفات مستغنی شمرده و از آنان خواسته اند که بیرون بودن مصنف و مترجمان را از «شریعت مطهره» به اغماض بنگرند و حقیقت را از هر که بگوید قبول کنند.(76 گوبینو کتاب هایی را که ایرانیان برای شناخت اروپا و ترجمه و منتشر کرده بودند، معرف افکار و عقاید تازه ی غربیان نمی داند، زیرا به عقیده ی او این کتاب ها فقط راجع به برخی علوم عملی و نظامی بوده اند و به هیچ وجه در اندیشه ی ایرانی تأثیر نگذاشته اند و از این رو ایرانیان می پندارند که اروپاییان فقط کارگران قابلی هستند و بس.(77) این موضوع وی را در ترجمه و انتشار کتابی که روح تمدن غربی را به فارسی زبانان بنمایاند مصمم ساخت. وی هنگام ترجمه ی گفتار در روش، در نامه ای به دوست اتریشی خود، کنت پروکش استن(78) اساس فلسفه ی دکارت را امکان کشف امر نامتناهی از طریق سلسله ای از محاسبات یقینی معرفی کرد. به عقیده ی او این اندیشه در عین کوته نظرانه و حقیر بودن، بیش از هر شیوه ی تفکر دیگر، اروپایی است و به فلسفه های آسیایی شباهتی ندارد.(79) به گزارش گوبینو طالبان فلسفه در ایران عطش فوق العاده ای برای شناختن اسپینوزا و هگل دارند، چون این دو متفکر روحیه ی آسیایی دارند ولی تفکر آنها عناصر فکری جدیدی وارد ایران نمی کند.(80) به عقیده ی او، ایرانیان کسانی نیستند که به روش تجربه و آزمایش توجه زیادی داشته باشند و بتوانند از افراط در طریقه ی استنتاج دست بکشند و به اعتدالی برسند که اروپاییان بدان رسیده اند. او در عین حال می خواسته بداند که فکر ایرانی با «می اندیشم پس هستم» دکارتی به چه نتایج جدیدی می رسد.(81)اما کتاب دیاکرت به رغم انتظارات گوبینو بی ثمر ماند، چرا که ترجمه ی آن در برخی موارد نامفهوم بود و در بعضی جاها منظور مؤلف دگرگون شده بود.(82) به عقیده ی مجتهدی (83) ملا لاله زار نه از فلسفه ی غرب اطلاعی داشته نه از فلسفه ی اسلامی، به علاوه نه بر زبان فرانسه مسلط بوده نه بر فارسی نویسی. میراثی که گوبینو از ره گذر ترجمه ی کتاب دیاکرت برای جامعه ی فکری ایران بر جای نهاد، عقل گرایی دکارتی نبود بلکه اندیشه ی تناظر فرهنگ و نژاد و اعتقاد به انحطاط فرهنگ های پیرامون تمدن جدید غربی بود. او اساساً انتقال تمدن از ملتی به ملت دیگر را امری ناممکن یا لااقل بی سابقه دانسته و ریشه ی اختلاف اندیشه ی آسیایی و اروپایی را به تفاوت های نژادی بازگردانده است.(84) دغدغه ی اساسی او به عنوان خاورشناسی اروپایی که مناسباتی رسمی با قدرتی استعماری نیز داشت، گریختن از آفتی بود که در گذشته از آسیا به یونان و روم رسیده بود و حال اروپای جدید را به همان اندازه تهدید می کرد، زیرا به عقیده ی او در غلبه بر ملت های پیر و پست نژاد، ارزش های معنوی قوم غالب نیز فاسد می گردد.(85) غرض گوبینو از ترجمه ی اندیشه ی دکارتی، متمدن کردن ایرانیان -که به زعم او همچون سایر اقوام آسیای مرکزی، حیات گیاهی داشتند-نبود بلکه برای او مشاهده ی رشد یا دست کم تداوم آشفتگی فکری جوامع آسیایی و دیدن اینکه از هر گشایشی، پیچیدگی های تازه ای برای آنها پدید می آمد، خوشایند بود.(86)
اندیشه های گوبینو و غریبان همفکر او، در شرایطی که عمده ترین دغدغه ی اندیشمندان ایرانی پی بردن به علل انحطاط شرق و پیشرفت و ترقی غرب می شد، راهنمای مناسبی نبود. حسینقلی آقا، میرزا فتحعلی آخوند زاده، جلال الدین میرزای قاجار و میرزا آقاخان کرمانی از جمله تجددخواهانی بودند که تحت تأثیر اروپاییان ، نژاد و مذهب را از عوامل عقب ماندگی ایران دانستند و با ستایش ایران باستان، انحطاط و زوال تمدن ایران را گناه تازیان و اسلام شمردند. برای گوبینو نیز تقارن میان آشنایی با اندیشه های جدید اروپایی همچون انقلاب فرانسه، و میل به احیای گذشته ی باستانی در افرادی چون حسینقلی آقا جالب توجه بود . او این افراد را واردکنندگان افکار اروپاییِ آسیایی شده به جامعه های خود معرفی کرده است.(87) باستان گرایی این منورالفکرها، تقلیدی ناقص از رنسانس اروپایی؛ و اسلام ستیزی آنان پیروی نسنجیده ای از دین ستیزی فیلسوفان عصر روشنگری بود.
اندیشه های آخوند زاده متأثر از آثار ولتر، منتسکیو، روسو، میرابو و بیش از همه ارنست رنان بود.(88) او نخستین کسی بود که در دل جوامع اسلامی، به پیروی از فیلسوفانِ حسی مشرب جدید، منکر وجود خداوند شد و پایه ی حکمت اولی را بر آب دانست. ولی خود لیبرال و «از سالکان مسلک پُروقْرِه و طالبان سیویلیزه » معرفی می کرد و انتشار علوم و صنایع و رفع فقر و ذلت را در گرو هدم اساس اعتقادات دینی ای می دانست که پرده ی بصیرت مردم و مانع ترقی ایشان در امور دنیوی شده بود.(89) آخوندزاده که در نگارش مکتوبات کمال الدوله از انتقادهای تحصیل گرایانه ی ارنست رنان از مسیحیت و یهودیت الگو گرفته بود، خود نیز به این وحدت دیدگاه و روش اشاره کرده است.(90) رساله ی هفتاد و دو ملت میرزا آقاخان نیز اقتباس و تقلیدی از قصه ی برناردن دوسن پیر فرانسوی در انتقاد تعصبات مذهبی است.(91)
همه ی تجدد خواهان و متأثران از غرب جزو این گروه نبودند، برای نمونه مستشارالدوله-که رساله ی یک کلمه خود را روح الاسلام نامیده بود-در 1286 به آخوند زاده نوشت:«وبه جمیع اسباب ترقی و سیویلیزاسیون از قرآن مجید و احادیث صحیح، آیات و براهینی پیدا کرده ام که دیگر نگویند فلان چیز مخالف آیین اسلام یا آیین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون است». (92) میرزا ملکم خان نیز تبیین عقب ماندگی ایران بر پایه ی نژاد و مذهب را رد می کرد و استبداد سیاسی و انزوای فرهنگی را عامل این وضع می دانست و در اندیشه ی حکومت قانون و رواج مفاهیم و عقاید جدید در قالب های مورد پسند اسلام بود.(93) او اگرچه نخستین منادی اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی بود، این رأی را بییش از هر چیز ناظر بر اخذ اندیشه ی سیاسی غرب صادر می کرد.(94) ملکم خان-که متأثر از اندیشه های جدید غربی به ویژه تحصل گرایی سن سیمون و دینِ انسانیت اگوست کنت بود-برای اقبال جامعه ی اسلامی ایران از ذکر منابع افکار خود اجتناب می کرد تا جایی که قزوینی (95) نوشته های او را ترجمه ی تحت اللفظی اندیشه های ولتر و مونتسکیو خواند و او را به سبب این انتحال، متقلب لقب داد.
گروه دیگری از تجدد خواهان، نویسندگان روزنامه ی کاوه بودند؛ یعنی همفکران سید حسن تقی زاده،(96) مدیر این روزنامه، که دومین شعار مرامنامه ی تجدد خواهانه ی آنان «نشر کتب مفیده و ترجمه ی کتب فرنگی و منتشر ساختن آنها» بود.(97) به عقیده ی تقی زاده،(98) کتاب هایی باید ترجمه می شدند که غیر مطول، اصلی در هر رشته، قابل فهم برای تحصیل کردگان و ناظر بر طرفین آرا و عقاید متناقض بودند. او ترجمه ی برخی رمان ها را بی نهایت خطرناک می پنداشت. تقی زاده ترجمه را نیاز زمانه و غایت مطلوب آن را غربی شدن و ترک زندگی شرقی و نزدیک شدن به بینش یونانی و دوری از بینش هندی می دانست.(99) نویسندگان کاوه پیش تر به جدایی بینش یونانی و هندی-که سازنده ی فرهنگ غربی و شرقی است-به تفصیل پرداخته بودند. به زعم آنان فلسفه ی شرقی اساس روحانی و آسمانی دارد و اساس تفکر غربی، جسمانی و زمینی است و انحطاط تاریخی ایرانیان ناشی از بر گرفتن بینش هندی و ستیز با بینش یونانی است.(100)
در نیمه ی نخست سده ی سیزدهم، مطبوعات جایگاه اصلی عرضه ی آثار و اندیشه های جدید غربی و مباحث روشنفکری شده بود. بسیاری از آثار ترجمه شده به فارسی، قبل از انتشار به صورت کتاب، در نشریات به چاپ می رسیدند. در میان نشریات پرشمار آن دوره، بهار و دانشکده از این حیث بیش از دیگر مجلات درخور توجه اند. نخستین شماره ی بهار(101) در 1328 منتشر شد. میرزا یوسف اعتصام الملک-که مجله ی بهار را منتشر می کرد-می کوشید با ترجمه هایش ایرانیان را با طرز نگارش اروپایی آشنا کند.(102) او بینوایان و آخرین روزهای یک محکوم اثر ویکتور هوگو و آثار برگزیده ای از الکساندر دوما، پونسون دوتیرای، ژول ورن، والتر اسکات، لئون تولستوی، فلاماریون، ژان ژاک روسو، ماکسیم گورکی، هاینریش هاینه، جیاکومو، لئو پاردی و مانند اینها را درشماره های گوناگون بهار به چاپ رساند.
مجله ی دانشکده را ملک الشعرای بهار در 1336 دایر کرد. او که خود از فرانسه به فارسی ترجمه می کرد، حکایت لافونتن را ترجمه و در این مجله چاپ کرد. دانشکده در ستون همیشگی «انقلاب ادبی » به مسئولیت رشید یاسمی، تحولات ادبی فرانسه در قرن هجدهم و بیستم را گزارش می داد.
برخی نشریات دیگر که دایماً ترجمه هایی از متون اروپایی در آن ها چاپ می شد، عبارت بودند از:دانش (مشهد 1298)، حقیقت (باکو 1325)، آفتاب (اصفهان 1339، تجدید چاپ محمد باقر الفت) و ارمغان (تهران 1298) که برای نخستین بار قرارداد اجتماعی روسو به فارسی در آن به چاپ رسید.(103)
پی نوشت ها :
1. دانش پژوه، ص 88.
2. ناطق ، 1988؛ ص 137؛ آبراهامیان، ص 68؛ در باره ی دیدگاه های نوگرایانه ی عباس میرزا، ر.ک. ایرانیکا، ذیل «عباس میرزا»؛ حائری، 1367 ش، ص 306-309.
3. اقبال آشتیانی، قسمت 2، ص 9-10.
4. Guibert
5. دروویل، ص 174.
6. انوار، ج1، ص 68-69، نسخه ی خطی ش 80/ف.
7. انوار، ج4، ص 155-156، ش 1680/ف.
8. انوار، ج 1، ص 459-460، ش 476/ف.
9. مینوی، ص 352؛ محبوبی اردکانی، ج1؛ ص 227؛ فشاهی، نگین، سال 9، ش 99، ص 19-21.
10. ر.ک. میرزای گلپایگانی، ص 445.
11. پولاک، ص 192.
12. ر.ک. کیان فر، ص 70.
13. انوار ؛ ج 1، ص 56-57، ش 66/ف.
14. فشاهی، نگین، سال 9، ش 99، ص 21.
15. Cormich
16. محبوبی اردکانی، همان جا؛ بابازاده، ص 90-91.
17. ملکم، ج2، ص 275.
18. انوار، ج3، ص 75-76؛ ش 1057/ف.
19. ناطق، 1988، ص 107.
20. برای عناوین این آثار ر.ک. ناطق، 1988، ص 239-243.
21. آدمیت، 1345ش، ص 379-380.
22. برای فهرست برخی از کتاب هایی که در این سه مدرسه ترجمه شد. ر.ک. تربیت، ص 138-141.
23. درباره عنوان و موضوع برخی از این آثار ر.ک. آدمیت ، همان، ص 380-381.
24. ر.ک. اعتماد السلطنه، 1350 ش، ص 260-261.
25. برای فهرست کامل نام مترجمان ملیت و زبان ترجمه ی آنان و نیز نام و سِمَت سایر اعضای دارالطباعه و دارالترجمه ی همایونی از 1290 تا 1313 ر.ک:قاسمی 1379 ش، ج1، ص 212-247.
26. برای نام استادان و برنامه ی این کلاس ها در 1288 ر.ک. ایران ، ش 48، 7 شعبان 1288؛ ص 1.
27. آدمیت، 1356؛ در باره ی آموزش زبان های خارجی، به ویژه زبان فرانسه، در دیگر مدارس ر.ک. ناطق 1380 ش، ص 48-59.
28. اعتماد السلطنه ، همان ، ص 279، 296، 330.
29. همان، ص 350-351.
30. همان، ص 841.
31. برای آگاهی از نظر اعتماد السلطنه در باره ی اهمیت این کار ر.ک. همو، 1363 ش، ص 155.
32. ر.ک. آدمیت، 1354ش، ص 371.
33. برای نمونه ر.ک. انوار، ج1، ص 2-3، ش 4/ف، ص 52، ش 61/ف، ص 72، ش 84/ف. ص 113-114، ش 121/ف، ج3، ص 456-457؛ ش 1396/ف، ج4، ص 247، ش 1791.
34. ر.ک. اعلان شرکت مطبوعات، در افشار، ص 97.
35. دولت آبادی، ج1، ص 201؛ در باره ی تاریخچه ی تأسیس و توسعه، سهامداران نحوه ی اداره ی و انتشارات این شرکت ر.ک. افشار، ص 57-97.
36. آدمیت، 1356ش، ص 184-188.
37. همان، ص 382.
38. فشاهی، نگین، سال 9، ش 99، ص 25.
39. ر.ک. فشاهی ، نگین ، سال 9، ش 99، ص 23-24؛ در باره ی تأثیر آگاهی از انقلاب فرانسه بر شکل گیری انقلاب مشروطه ایران. ر.ک. توکلی طَرْقی، ص 411-439.
40. در باره ی دیدگاه ر.ک. مقدمه ی بعضی ترجمه ها در بالائی، ص 97- 110.
41. انوار، ج 1، ص 30، ش 41/ف.
42. انوار، ج1، ص 367-368؛ ش 379/ف
43. برای تحلیل فنی-ساختاری پنج ترجمه ی اخیر ر.ک. بالائی، ص 111-228؛ برای گزارشی از رمان های ترجمه شده در عهد قاجار ر.ک. فشاهی، نگین، سال 9، ش 100، ص 30-32، 55-56.
44. کاخ گلستان، ص 222.
45. امامی، 1378ش، ص 8.
46. بالائی، ص 65.
47. چاپ استانبول 1286.
48. ملک پور، ج1، ص 317-335.
49. برای بررسی این ترجمه ها ر.ک. همان، ج1، ص 338-380؛ در باره ی برخی دیگر از نمایش نامه های ترجمه شده ر.ک. بزرگمهر، ص 54-64.
50. درباره ی الهام پذیری نمایشنامه نویسان فارسی زبان این دوره از آثار غربی، ر.ک. همان، ص 88-98.
51. برای فهرست 31 ترجمه ی چاپ سنگی و سی ترجمه ی چاپ سربی از مجموعه ترجمه های چاپ شده تا پایان دوره ی قاجار ر.ک. میرزای گلپایگانی، ص 445-456، برای فهرست و معرفی پنجاه ترجمه ی چاپ شده در دور اول (1233-1269) و دور دوم (1291-1343) چاپ سربی موجود در کتاب خانه ی ملی ر.ک. بابازاده، ص 90-202؛ برای فهرست برخی از ترجمه های پرفروش سال های مشروطیت در کتاب فروشی های تربیت، خورشید ، شهبار، شرافت و پایازیان ر.ک. ناطق 1380ش، ص 63-70؛ نیز ر.ک. قاسمی، 1380ش، ج 1، ص 321-343.
52. ر.ک. محمد حسین بن رضاقلی قاجار در «اهدانامه ی شرح بُلْدانِ چین به محمدشاه» در انوار، ج2، ص 395-396؛ ش 861/ف.
53. انوار ، ج3، ص 462؛ ش 1405/ف.
54. انوار، ج3، ص 249، ش 1215/ف.
55. ر.ک. حائری ، 1364ش، ص 32-40.
56. درباره ی مضامین این کتاب ر.ک. آدمیت، 1340 ش، ص 186-198.
57. انوار، ج1، ص 142-143، ش 148/ف.
58. برای آگاهی از مضامین برخی دیگر از حقوقی-سیاسی ترجمه شده ر.ک. آدمیت، 1356ش، ص 54-92.
59. تقی زاده، ج2، ص 180.
60. ناطق، 1988، ص 132.
61. آدمیت، 1340ش، ص200.
62. آرین پور، ج3، ص 8.
63. عنایت، 1356 ش، ص 164، درباره ی تأثیر این کتاب بر تنبیه الامة نائینی ر.ک. حائری، 1364ش، ص 223-226.
64. ر.ک. آدمیت، 1356 ش، ص 24.
65. ر.ک. همان، ص 21-24.
66. فهرست کتاب های فارسی شده ی چاپی، ص 1134.
67. پولاک، ص 186.
68. برای نمونه ر.ک. صفحه ی عنوان کیفیت استنطاق، چاپ 1325، که برای آشنایی خوانندگان به معرفی علایم سجاوندی پرداخته است، به نقل بابازاده، ص 49.
69. ر.ک. قاسمی، 1380 ش، ج1، ص 233-237.
70. آخوندزاده، ص 268.
71. ر.ک. مجتهدی ، ص 187.
72. مجتهدی، همان جا .
73. Scientism
74. positivism
75. مینوی، به نقل دانش پژوه، ص 89؛ قس مجتهدی، ص 137.
76. ر.ک. مناف زاده ، مقدمه ی موسائی همدانی بر حکمت ناصریه، ص 112.
77. گوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ص 110.
78. Conte de Prokesch Osten
79. ر.ک. مجتهدی، ص 136.
80. گوبینو، همان، ص 117.
81. همان، ص 116.
82. برای تفصیل بیشتر ر.ک. مناف زاده، ص 107.
83. مجتهدی، ص 139-140.
84. گوبینو، همان، ص 106؛ نیز ر.ک. همو، سه سال در آسیا، ص 435-445.
85. همان، ص 439-441.
86. مناف زاده، ص 103-104.
87. گوبینو، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ص 112-113.
88. ر.ک. آدمیت ، 1349 ش، ص 19-20.
89. ر.ک. همان، ص 192.
90. ر.ک. همان، ص 178، 186-188، 201.
91. رزین کوب، ج2، ص 638.
92. ر.ک. آدمیت، 1349 ش، ص 155.
93. آبراهامیان، ص 86-87.
94. ر.ک. آدمیت، 1340ش، ص 113-127.
95. قزوینی، ج7، ص 133.
96. ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «تقی زاده، سید حسن».
97. کاوه، سال 2، دوره ی جدید، ش 1، 11 ژانویه ی 1921، ص 2.
98. ج3، ص 19-20.
99. برای فهرست آثار پیشنهادی او برای ترجمه ر.ک. همان، ج3، ص 22.
100. کاوه، سال2، دوره ی جدید، ش10، 3 اکتبر 1921، ص 1.
101. ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «بهار، مجلّه».
102. بهار، ج2، شعبان 1339-جمادی الاولی 1341، ص 578-579؛ درباره ی ترجمه های اعتصام الملک ر.ک. آرین پور، ج2، ص 112-117.
103. درباره ی این مجلات ر.ک :بالائی، ص 33-34.
هاشمی، سیّد احمد و [دیگران]؛ (1389)، نهضت ترجمه در فرهنگ اسلامی، تهران:نشر کتاب مرجع، چاپ اول