طی سده های فرمان روایی مسلمانان (از سده ی دوم تا پنجم) بر بسیاری از سرزمین های غربی، از جمله اسپانیا (اندلس) و بخش هایی از ایتالیا، دانشمندان غربی با فرهنگ و تمدن و دانش مسلمانان آشنا شدند و توجه آنان به فرهنگ و تمدن اسلامی جلب شد؛ از این رو، از سده ی پنجم که مسیحیان مجدداً بر آن سرزمین ها غلبه یافتند، برای پیشرفت و توسعه ی فرهنگ و تمدن خود، از منابع و آثار و مراکز علمی و فرهنگی مسلمانان، به ویژه از مکتوبات آنان، بهره ی فراوانی بردند. دانشمندان غربی، علاوه بر سفر به سرزمین های مذکور برای کسب علوم معارف اسلامی در مدارس و مراکز اسلامی، مهم ترین و اساسی ترین راه بهره گرفتن از این علوم را ترجمه ی آثار علمی عربی می دانستند، زیرا در کتاب خانه های اسلامی گنجینه های ارزشمندی از آثار علمی یونانیان که به عربی برگردانده شده بود وجود داشت و نیز دانشمندان اسلامی در رشته های گوناگون (مانند فلسفه و ریاضی و نجوم و پزشکی) آثاری داشتند که بهره برداری از آن ها سبب پیشرفت علم و تمدن غربی شد.(1)
به طور کلی، آشنایی غربی ها با فرهنگ و تمدن و دانش مسلمانان ابتدا از طریق اسپانیا و سپس از طریق ایتالیا بود. دو شهر تولدو(2) (طُلَیْطُله ) و سیسیل(3) (صِقِلّیه) که از اواخر سده ی اول/اوایل سده ی هشتم، به ترتیب تا 478/ 1085 و 453/ 1061؛ در تصرف مسلمانان بود، بعد از بازپس گیری مسیحیان، به مراکز اصلی ترجمه ی متون عربی به لاتینی و دیگر زبان های اروپایی تبدیل شد و مترجمان بسیاری از نقاط گوناگون به این دو شهر آمدند.(4)
در پی به وجود آمدن نهضت ترجمه و ظهور ترجمه ها چهره فرهنگی و علمی اروپا کاملاً تغییر کرد. بسیاری از آثار یونانی که اصل آن ها باقی نمانده بود ولی ترجمه ی عربی آن ها محفوظ بود، با ترجمه به لاتینی، دوباره در اختیار دانشمندان و محققان غربی قرار گرفت.(5) هر چند که پیش از این تاریخ، برای ترجمه ی مستقیم برخی متون یونانی به لاتینی، به ویژه بخشی از آثار افلاطون و ارسطو، تلاش هایی صورت گرفته بود و خصوصاً کسانی مثل بوئتیوس (480-524میلادی) و ژان اسکات اریژن(6) (1915-263/ 810-877) سهم فراوانی داشتند، ولی عمده ی آشنایی غربیان با اندیشه ها و آثار یونانیان، خصوصاً سنّت ارسطویی، از طریق ترجمه ی عربی آن آثار بود.(7)
سیر نهضت ترجمه در غرب را ، به ویژه از عربی به لاتینی، می توان چنین دسته بندی کرد:
1)پیش از دوره ی بزرگ ترجمه.
این دوره شامل فعالیت های ترجمه تا اوایل قرن ششم/دوازدهم می شود. به گواهی برخی شواهد، در پی کوشش هایی پراکنده و گهگاه برای پیشرفت علم، در قرن سوم/نهم نیز ترجمه ی عربی به لاتینی، هر چند اندک، صورت می گرفته است. وجود کتابخانه ی نسبتاً غنی در صومعه ی کاتالونیایی(8) در ریپول(9) که شامل ترجمه هایی از آثار علمی عربی بوده است، و نیز گزارش هایی در باره ی وجود نسخه ای خطی از قرن چهارم/دهم در ریپول، حاوی ترجمه ی دو رساله در اسطرلاب از عربی به لاتینی، سوابق ترجمه را قبل از دوره ی بزرگ ترجمه در قرن ششم/دوازدهم نشان می دهد.(10)از معروف ترین دانشمندان و نخستین کسانی که به اهمیت آثار علمی و فرهنگی به جامانده از مسلمانان در سرزمین های اروپایی توجه کرد، اسقف ژربر اوورنی (11) (327-393/ 938-1003)بود که در 389/ 999 با عنوان سیلوستر دوم(12) به مقام پاپی رسید. وی را اولین واسطه ی آشنایی مدارس غربی با علوم و فنون اسلامی دانسته اند. ژربر اوورنی، عربی را در کوردوبا(13) (قُرطُبه) آموخت. به دستور وی سه مدرسه ی آموزش زبان عربی در رم و رنس/ریمس (14) و شارتر(15) تأسیس شد وی برخی کتاب هایی ریاضی و نجوم را از عربی به لاتینی ترجمه کرد.(16)
مترجم دیگر قرن پنجم/یازدهم، قسطنطین افریقایی متولد کارتاژ(17) (قَرطاجَنه) است. او پزشکی را در جهان اسلامی آموخت و برخی آثار پزشکی مسلمانان و نیز متون عربی ترجمه شده از رساله های پزشکی یونانیان را به لاتینی برگرداند. به همین سبب ، وی را نخستین کسی می دانند که طب اسلامی را از طریق ترجمه های خود وارد اروپا کرد. برخی آثاری که وی از عربی ترجمه کرده، عبارت اند از قسمتی از کتاب جامع پزشکی به نام کامل ا لصناعة الطبیة تألیف علی بن عباس مجوسی اهوازی (متوفی 384)، فصول ابقراط مع شروح جالینوس، کتاب العلاج العام از اسحاق اسرائیلی؛ آثاری از جالینوس مانند الصناعة الصغیرة، فی آراء ابقراط و افلاطون، شروح علی فصول جالینوس، فن الشفاء.(18)
2)دوره ی بزرگ ترجمه
که شامل دو مرحله است:الف) مرحله ی اول قرن ششم/دوازدهم.
در این دوره نهضت ترجمه در غرب با تأسیس مراکز ترجمه و گرد آمدن مترجمان یهودی و مسیحی و مسلمان و حتی برخی ساکنان بومی قوّت و جدیّت بیشتری یافت، به طوری که این قرن را مرحله ی اول ترجمه دانسته اند. مهم ترین و فعال ترین مرکز ترجمه را ریموند سوتا(19)، اسقف کبیر شهر تولدو، در 524/ 1130 در این شهر تأسیس کرد و محققان را برای ترجمه ی متون علمی و فلسفی دعوت و تشویق کرد.(20) برخی فرمانروایان مسلمان در زمان فرمانروایی خود بر سرزمین های غربی، به سبب علاقه ی وافر به گردآوری کتاب، کتابخانه های بزرگی بنا کردند، از جمله کتابخانه ی المستَنصِر که در آن بیش از چهارصد هزار جلد کتاب عربی گردآوری شد.(21) پس از غلبه ی مجدد مسیحیان بر این سرزمین ها، قسمت بزرگی از کتاب های این کتابخانه به تولدو انتقال یافت. شهر تولدو به سبب همین ویژگی و امتیاز، در مقایسه با دیگر شهرهای اسپانیا در آن زمان، محل مناسبی برای تأسیس مرکز بزرگ ترجمه گردید. از آنجا که در این دوره بیشترین ترجمه ها از عربی به لاتینی بود، قرن ششم/دوازدهم به «دوره ی ترجمه ی عربی به لاتینی» شهرت یافت.(22) در همین قرن همچنین برخی مترجمان یهودی آثار علمی عربی را به عبری برگرداندند.(23)برخی از مترجمان مشهور این دوره و ترجمه های آنان عبارت اند از:
1) ادلارد (463-529/1070-1135).
وی اهل بث(24)، از شهرهای انگلستان، و از راهبان بندیکتی بود که در تور، اسپانیا، سیسیل، یونان، مصر، لبنان و انطاکیه، علوم طبیعی و ریاضیات را فرا گرفت. او اصول اقلیدس و زیج خوارزمی و آثار بسیاری در فلکیات و ریاضیات را ترجمه کرد. همچنین با همکاری یوحنا اشبیلی(25) چهار کتاب از ابومعشر بلخی (متوفی 272) ترجمه کرد. به گزارش برخی منابع، وی بر عربی چندان مسلط نبوده و احتمالاً با کمک استادش، پطرس آلفونسی،(26) ترجمه می کرده است.(27)2) یوحنا (یحیی)اسپانیایی (28)یا ابن داوود(29)،
از مترجمان نیمه ی قرن ششم/دوازدهم در دارالترجمه ی تولدو، برخی او را همان یوحنا اشبیلی دانسته اند، اما بعضی، یوحنا اشبیلی را عضو دیگری از مترجمان تولدو معرفی کرده و وجه تمایز این دو را در این نکته دانسته اند که یوحنا اسپانیایی به ترجمه ی آثار فلسفی اشتغال داشته، ولی یوحنا اشبیلی مترجم متون علمی خصوصاً علم نجوم و احکام نجوم بوده است.(30) عقیقی(31) این دو را از یهودیان مسیحی شده معرفی کرده است. به گفته ی وی،(32) یوحنا اسپانیایی استاد دومینیکوس گوندیسالینوس(33)(34) جانشین ریموند به عنوان اسقف تولدو بوده است. یوحنا اسپانیایی با همکاری گوندیسالینوس آثار عربی را ترجمه می کرد، بدین صورت که وی آن ها را به اسپانیایی ترجمه می کرد و گوندیسالینوس ترجمه ی وی را به لاتینی بر می گردند.ترجمه ی کتاب النفس ابن سینا و عیون المسائل فارابی به همین صورت بوده است.(35) یوحنا همچنین آثاری را به تنهایی از غربی به لاتینی ترجمه کرده است، از جمله کتاب السیاسه ی از ارسطو؛ کتاب منحول ارسطویی الایضاح فی الخیر المحض، مشهور به العلل، که در اصل از بُرُقلس(36)(پروکلوس) است؛ کلیات الجبر خوارزمی؛ برخی آثار ابن سینا از قبیل فی النبات، کلیات، فن اول طبیعیات [شفا] و منطق؛ السماء و العالم حنین بن اسحاق.(37)3)یوحنا اشبیلی.
درباره وی اطلاع چندانی در دست نیست. وی چهار کتاب ابومعشر بلخی را با همکاری ادلارد ترجمه کرد و المدخل علم هیئة الافلاک و الموجز فی الفلک (هر دو از فرغانی) و احصاء العلوم فارابی (متوفی 339) را با کمک گراردوس (ژرار) کرمونایی(38) ترجمه نمود. وی همچنین رسالة فی الاسطرلاب از مَسلَمَة بن احمد مَجْریطی (متوفی 393) و کتابٌ فی آلات الساعات از ثابت بن قُرّه (متوفی 288) را به تنهایی ترجمه کرد.(22)4)دومینیکوس گوندیسالینوس،
پیشوای دینی سگوویا(40)(شقوبیه، واقع در مرکز اسپانیا).(41) وی از مشهورترین مترجمان آثار فارابی و ابن سینا به شمار می آید(42) و آثاری را با همکاری یوحنا اسپانیایی ترجمه کرد. برخی از ترجمه های اوست:احصاءالعلوم، بخش هایی از منطق و الاهیات شفا از ابن سینا، رساله العقل و المعقول ابویوسف یعقوب کندی، مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه از محمد غزالی (متوفی 505)، ینبوع الحیاه ابن جبرول (متوفی 1058)(43)5)گراردوس (ژرار)کرمونایی (508-582/1114-1187)،
از راهبان بندیکتی اهل ایتالیا و از مهم ترین و پرکارترین مترجمان آثار فلسفی از عربی به لاتینی وی برای دستیابی به منابع عربی به آموختن زبان عربی پرداخت و به تولدو رفت. پس از آن تمامی همّ خود را به مصنفات عربی معطوف کرد. در آنجا به کتاب المجسطی و آثاری در سایر علوم دست یافت. در مدت قریب به چهل سال حدود هشتاد کتاب ترجمه کرد. گفته اند که وی در ابتدا با کمک برخی از مُستعربین ترجمه می کرد، اما پس از کسب مهارت، به تنهایی به ترجمه از عربی به لاتینی در تمامی شاخه های دانش از قبیل فلسفه، منطق، طب، ریاضیات و نجوم و نورشناسی پرداخت.(44) ترجمه های او از حیث وفاداری به متن عربی قابل توجه اند. وی تا حد امکان ساختار دستور زبان و واژگان عربی را حفظ می کرد. حتی پس از آنکه نخستین ترجمه های لاتینی را از برخی متون یونانی به دست آورد، به مقابله آنها پرداخت و اغلب اصطلاحات فنی را، با تأمل در کاربرد عربی آنها، هماهنگ و یکدست کرد. چنانکه متن اصلی به عربی بود، ترجمه ی لاتینی اولیه را بازبینی می کرد و عباراتی را که تلخیص یا حذف شده بود به جای خود می گذاشت و بدین ترتیب، ترجمه ها را تصحیح می کرد. وی علاوه بر ترجمه ی متون ارسطویی از عربی به لاتینی، تفسیر هایی را که به یونانی بودند مانند شرح ثامسطیوس (تمیستیوس)(45) بر تحلیلات ثانی ارسطو، یا به عربی بودند، مانند تفسیر فارابی بر طبیعیات، ترجمه می کرد تا در کنار متن ترجمه شده ی خود قرار دهد و از این طریق به فهم مطلب کمک کند. گراردوس کرمونایی در معرفی ارسطویی لاتینی نقش اساسی داشت.(46) مهم ترین ترجمه های او ترجمه ی آثار ارسطوست که از آن جمله است:تحلیلات ثانی همراه با شرح ثامسطیوس، السماع الطبیعی و شرح فارابی بر آن، درباره ی آسمان (السماء و العالم)، در باره ی کون و فساد، کتاب اول تا سوم از کانی شناسی، الآثار العلویه و مابعدالطبیعه. برخی از دیگر ترجمه های او عبارت اند از:قانون ابن سینا در طب؛ المجسطی بطلمیوس؛ برخی رسائل کندی مثل رساله العقل و المعقول، رساله ی فی ماهیة النَّوم و الرّؤیا، رساله ی الماهیات الخمس؛ کتاب المناظر تألیف ابن هیثم (متوفی 430)، چهار رساله ی کوتاه در علوم طبیعی از اسکندر افرودیسی(47) رساله فی حساب الجبر و المقابله از محمد خوارزمی (متوفی 232)؛ الموجز فی الفلک از فرغانی و کتاب منحول ارسطویی العلل.(48)6) ابراهیم بن عِزرا معروف به ابن عزرا (484-562/ 1091-1167)
وی از نخستین مترجمان آثار عربی به عبری بود و سبب گسترش اندیشه و دانش مسلمانان و یهودیان مشرق زمین در میان یهودیان اروپایی شد. ترجمه ی شرح بیرونی بر زیج خوارزمی از عربی به عبری یکی از مهم ترین کارهای اوست. وی همچنین دو رساله در احکام نجوم ترجمه کرد. به نوشته ی برخی منابع، ترجمه ها و نوشته های ابن عزرا در علم نجوم موجب آشنایی دانشمندان اروپایی با دانسته ها و دست آوردهای منجمان و ریاضی دانان مسلمان و عرب زبان گردید.(49)برخی دیگر از مترجمان این دوره عبارت اند از:رابرت چستری(50) (روبرتوس کتنسیس/رابرت کتونی) که به تشویق و اهتمام پطرس مکرم(51) نخستین بار قرآن را به لاتینی ترجمه کرد، افلاطون تیولی (پلاتوی تیولیایی/پلاتوی تیبوری)(52)، آلفرد ساراشل(53)، ردولف بروژی/بروجی(54)، هوگو سانتالا(55) و پدرو آلفونسو(56) مترجمه قصه های شرقی به لاتینی.(57)
از سده ی پنجم تا هفتم/یازدهم-سیزدهم، جریان ترجمه به لحاظ کمی و کیفی وسیع تر شد، به طوری که بسیاری از کتاب ها و رساله های علمی و فلسفی یونانیان و مسلمانان از عربی به لاتینی ترجمه شد. در آغاز ، کار ترجمه ی متون یونانی و عربی به سبب مهارت نداشتن مترجمان در زبان عربی و دشواری موضوع ها و وجود اصطلاحات دشوار و پیچیده، کاری سخت بود و به کندی پیش می رفت. ترجمه ها غالباً تحت اللفظی بود و هر گاه معنای کلمه ای ناشناخته بود عین همان کلمه را به حروف لاتینی می نوشتند. از این رو در قرن هفتم/سیزدهم، که مترجمان مهارت بیشتری در زبان عربی یافتند و نیز امکان استفاده ی مستقیم از آثار به زبان یونانی فراهم آمد، در بعضی از ترجمه های قبلی تجدید نظر شد.(58)
ب) مرحله ی دوم از قرن هفتم/سیزدهم به بعد.
در این دوره فعالیت های ترجمه زیر نظر آلفونس (آلفونسوی) دهم (618-682/ 1221-1284)، از حاکمان اسپانیا، ملقب به حکیم، ادامه یافت. وی می خواست در اهتمام به کار ترجمه از مأمون عباسی پیروی کند، از این رو مترجمان بسیاری را از مسلمان و یهودی و مسیحی به دربار خود خواند. برخی گفته اند که وی پنجاه مترجم برای ترجمه ی کتاب بطلمیوس دعوت کرد و خود ریاست آن ها را بر عهده گرفت . وجه تمایز این دوره با دوره ی قبل این است که دوره ی اول به «ترجمه از عربی به لاتینی» شهرت داشت، اما این دوره به «ترجمه از عربی به اسپانیایی و رومی» شهرت یافت. مترجمان دربار آلفونس دهم زبان لاتینی را به خوبی نمی دانستند، از این رو ترجمه به رومی و اسپانیایی مورد توجه قرار گرفت و گاه متن های ترجمه شده به اسپانیایی، به لاتینی و فرانسوی هم ترجمه می شد. همچنین در دوره ی اول، ترجمه ی آثار فلسفی بیشتر مورد توجه بود، اما در دوره ی دوم، به شاخه های دیگر دانش، از قبیل علم فلک و نجوم و حساب و آثار ادبی و داستانی مانند کلیله و دمنه و هزار و یک شب، توجه شد. وجه تمایز دیگر آن است که در دوره ی اول، سلطه ی دینی و نظارت روحانیان مسیحی بر جریان نهضت ترجمه حاکم بود، اما در دوره ی دوم سلطه ی سیاسی پادشاهان جای آن را گرفت.(59)در مرحله ی دوم از دوره ی بزرگ ترجمه، تولدو همچنان مرکز اصلی ترجمه و مورد توجه دانشمندان و مترجمان بود. در سیسیل نیز ترجمه ی متون علمی به عربی، خصوصاً متون فلسفی و نجومی، به دستور و حمایت و تشویق فردریک دوم (590-647/ 1194-1250)، پادشاه ایتالیا، انجام می گرفت.(60) از اواخر قرن هفتم/سیزدهم به بعد، جریان ترجمه از اسپانیا به دیگر مناطق اروپا، مانند جنوب فرانسه، منتقل شد . به دلیل مهاجرت یهودیان آل طبون/طیبون از گرانادا (غرناطه) به جنوب فرانسه، ترجمه از عربی به عبری نیز رواج یافت.(61) به گزارش برخی منابع، محققان یهودی از اوایل قرن هفتم/نیمه ی اول قرن سیزدهم به ترجمه و شرح متون عربی پرداختند؛ چنانکه 38 اثر از تفسیرهای ابن رشد (متوفی 595) به عبری ترجمه شد. نخستین آنها تفسیر متوسط ابن رشد بر کتاب العبارة است که یعقوب اهل آناطولی آن را در دربار فردریک دوم در سیسیل ترجمه کرد. از آن پس، در سده ی هفتم و هشتم/سیزدهم و چهاردهم، چندین مترجم یهودی در جنوب فرانسه و کانالونیا و ایتالیا تفسیرهای ابن رشد و آثاری دیگر را به عبری ترجمه کردند. از اواخر سده ی هفتم/سیزدهم به بعد، بیشترین ترجمه های متون عربی به لاتینی از روی ترجمه های عبری آنها صورت گرفت.(62)
برخی از مترجمان مشهور این دوره عبارت اند از:
1) مایکل (میخائیل) اسکات (حـ 576 یا 586-632/حـ 1180 یا 1190-1235).
از برجسته ترین مترجمان و دانشمندان دوره ی خود بود و در آکسفورد و پاریس تحصیل کرد. اسکارت حلقه ی اتصال ترجمه در دربار فردریک دوم و مرکز بزرگ ترجمه در تولدو به شمار می رفت. او به زبان های یونانی، عربی، عبری و کلدانی به خوبی آشنا بود. سال ها در تولدو به ترجمه ی عربی به لاتینی و گاه عبری به لاتینی مشغول بود. در 624/ 1227 به سیسیل، دربار فردریک دوم رفت و منجم او شد. ترجمه های او عبارت است از:کتاب الهیئة بطروجی (متوفی 581)؛ کتاب الحیوان ابن سینا که آن را به فردریک دوم هدیه کرد؛ و برخی آثار ارسطو مانند کتاب الحیوان، کتاب النفس ، فی السماء و العالم، مابعدالطبیعه. در برخی منابع، ترجمه ی تفسیرهای مفصل ابن رشد را بر این آثار ارسطو به وی نسبت داده اند. بعضی محققان ترجمه های او را سر آغاز مطالعه ی عمیق متون ارسطویی دانسته اند. وی همچنین با همکاری تئودور انطاکی آثار عربی در جانورشناسی را برای فردریک دوم ترجمه کرد.(63)2) راجر بیکن(64)(611-691/ 1214-1294).
وی راهبی فرانسیسکنی، معاصر آلفونس دهم و از فیلسوفان قرون وسطا بود. بیکن شیفته ی فرهنگ عربی بود و در مقایسه با دوره ی رومی (حکومت رومیان) و فرهنگ رومی در غرب ، دوره ی عربی-لاتینی و فرهنگ عربی حاکم بر این دوره را ستایش می کرد. وی مرآة الکیمیا و سرّالاسرار را ترجمه کرد.(65)3) هرمان آلمانی(66)(هرمان دالماسیایی).
وی از مترجمان تولدو بود و در ترجمه، از برخی فلاسفه ی مسلمان، مثل ابن باجه (متوفی 533)، کمک می گرفت. ترجمه های او عبارت اند از:خطابه، شعر، اخلاق نیکوماخوسی و کتاب السیاسة، همگی از ارسطو. از مقدمه ی هرمان بر ترجمه ی کتاب شعر ارسطو، بر می آید که او ارغنون (کتاب منطق ارسطو) ، را کاملاً ترجمه کرده است. شرح فارابی بر کتاب خطابه ارسطو، تفسیرهای متوسط ابن رشد بر خطابه و شعر و اخلاق نیکوماخوسی ارسطو، و گزیده هایی از خطابه ی ابن سینا و خطابه ی فارابی از دیگر ترجمه های اوست.(67)4) ابراهیم طُلَیطُلی، معروف به حکیم.
وی را ابراهیم یهودی اسپانیایی نیز نامیده اند. برخی از ترجمه های اوست:هیأة العالم ابن هیثم که آن را تصرف بسیار با عنوان السماء و العالم از عربی به اسپانیایی ترجمه کرد و یعقوب بن ماهر آن را به عبری و سپس ابراهیم بَلْمِسی آن را از عبری به لاتینی بر گرداند؛ الاسراء و المعراج یا معراج محمد صلی الله علیه و آله و سلم که آن را به دستور آلفونس دهم از عربی به اسپانیایی ترجمه کرد و به واسطه ی آن مورد تشویق و تمجید قرار گرفت؛ صحیفه الزرقانی که ترجمه ی کتاب الاسطرلاب زرقالی است.(68)5) موسی بن طبون،
از مترجمان یهودی که برخی متون عربی را به عبری ترجمه کرد. از جمله ترجمه های او، اصول اقلیدس، قانون الصغیر ابن سینا، تریاق رازی، برخی از تألیفات ابن میمون (متوفی 601)، و برخی شروح مختصر ابن رشد بر آثار ارسطوست.(69)از دیگر مترجمان این دوره در اسپانیا که زیر نظر آلفونس دهم کار می کردند، یوحنّا طلیطلی ، فرناندو طلیطلی، رونالدو اربی، ابراهیم بُرغُشی، یهودا بن موسی معروف به حکیم قرطبی، ساموئیل طلیطلی بودند.(70) تئودور انطاکی فیلسوف دربار فردریک دوم که تلخیص ابن رشد را ترجمه کرد و ویلیام اهل لونا که احتمالاً از مترجمان دربار فردریک دوم بود، نیز از مترجمان این دوره در ایتالیا بودند . ویلیام تفسیرهای متوسط ابن رشد بر ایساغوجی فرفوریوس و بر مقولات و عبارات ارسطو را ترجمه کرد.(71)
به رغم ارتباط بی واسطه با عالم یونانی و فرهنگ و تمدن یونانی و آغاز مجدد ترجمه از یونانی به لاتینی از نیمه ی دوم سده ی هفتم/سیزدهم، کار ترجمه از عربی، هر چند نه به میزان گذشته، همچنان ادامه داشت.(72) از مترجمان سده ی هشتم/چهاردهم، آرنالدو و ویلانووایی(73) است که اسرار الکیمیا اثر محمد بن زکریا رازی، پنج کتاب از کندی، رسائلی از قُسطابن لوقا (متوفی حـ 30) و ابن سینا و کتاب الصَیدله از ابوالصَّلت دانی و سه کتاب از جالینوس را از عربی ترجمه کرد.(74) در سده ی نهم/پانزدهم ، توجه مجدد به متون کهن، محققان را به جستجوی دقیق تری تفسیرهای این متون وادار ساخت، از این رو محققان یهودی نیز برخی از آثار ابن سینا و به ویژه ابن رشد را مجدداً ترجمه کردند. از اوایل قرن دهم/شانزدهم ، متون فلسفی عربی بار دیگر مستقیماً به لاتینی ترجمه شد. به سبب توجه به این امر، آموزش عربی در غرب پایه گذاری شد و با تأسیس کرسی های زبان عربی در دانشگاه های اروپایی [و در نتیجه ، سهولت استفاده از متون عربی] تفکر اسلامی دوباره مورد توجه قرار گرفت. این جریان تا به امروز هم ادامه داشته است.(75) با ظهور صنعت چاپ، انتشار ترجمه های لاتینی از منابع عربی خصوصاً در سده ی نهم و دهم/ پانزدهم و شانزدهم بیشتر شد. اکنون بسیاری از این ترجمه ها موجود است.(76)
پی نوشت ها :
1. مجتهدی ، ص 192، مدارس و دانشگاه های اسلامی و غربی در قرون وسطی، ص 74، 160-161، حایک، ص 93، 119-120، و جاهای دیگر، عزیر احمد، ص 139-140؛ لیند برگ، ص 275-277.
2. Toledo
3. Sicily
4. حایک، مقدمه، ص 7-8؛ کلاستر، ص 264؛ سواژه ، ص 424.
5. حایک، مقدمه، ص 9، 15؛ سواژه، همان جا، نیز <ر.ک. دائرة المعارف فلسفه راتلج> (Routledge encyclopedia of Philosophy) ، ذیل "Islamic philosophy" .
6. Johanes scotus Erigena
7. کاپلستون، ج2، ص 205-211؛ <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، ذیل "Translators".
8. Catalonian
9. Ripoll
10. وات، ص 58-59.
11. Gerbert of Aurevgna/Aurillac
12. Silvester II
13. Cordoba/Cordova
14. Reims/Rheims
15. Chartres
16. عقیقی، ج1، ص 110؛ اعسم، ص 17.
17. Carthage
18. وات، ص 59-61؛ <دائرة المعارف فلسفه راتلج> ، همان جا ، کلاستر، ص 265؛ عقیقی، همان جا، حایک، ص 577، 581، 583؛ مدارس و دانشگاه های اسلامی و غربی در قرون وسطی؛ ضمائم، ص 337 -341.
19. Raymond de Sauvetat
20. حابک، ص 52؛ مجتهدی ، ص 193؛ وات، ص 60؛ کلاستر، ص 264؛ عقیقی، ج 1، ص 90؛ کاپلستون، ج2، ص 205.
21. حایک، ص 50.
22. حایک، ص 50-51؛ 551، مقدمه ، ص 8-9؛ <دایرة المعارف فلسفه راتلج>، همان جا.
23. وات، ص 63؛ نیز ر.ک. حایک، ص 551-553.
24. Adelard of Bath
25. Johan of Seville
26. ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «پطرس آلفونسی».
27. عقیقی، ج1، ص 111-112؛ <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، همان جا؛ حایک، ص 287-290؛ یوسف کرم، ص 92.
28. Joannes (John) Spanish
29. Avendauth (Juan Abendaud)
30. یوسف کرم، ص 94؛ عقیقی، ج1، ص 112-113؛ حایک، ص 71، نیز ر.ک. مجتهدی، ص 194.
31. عقیقی، ج1، ص 112.
32. همان، ج1، ص 114.
33. Dominicus Gundissalinus
34. دومینیکو گوندیسالوی؛ متوفی 557/ 1181.
35. همان جا، حایک، ص 64، 79، 585؛ <دائرة المعارف فلسفه راتلج> همان جا.
36. ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «برقلس».
37. کاپلستون، ج2، ص 205؛ عقیقی، ج1، ص 112؛ حایک، ص 64-65، 67، 70.
38. Gerardus Cremonensis
39. عقیقی، ج1، ص 112-113؛ برای اطلاع از دیگر ترجمه های او ر.ک. حایک، ص 578، 580-583، 588.
40. Segovia
41. بریه، ص 181.
42. مجتهدی، همان جا.
43. عقیقی، ج1، ص 114؛ دائرة المعارف فلسفه راتلج>، ذیل " Islamicphilosophy"، نیز ر.ک. حایک، ص 78-90، 583، 585-586.
44. <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، ذیل " Gerard of Cremona"، "Islamic phylosophy" ، حایک، ص 91-92؛ مقدمه، ص 8؛ عقیقی، ج1، ص 115.
45. Themistus
46. <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، ذیل " Islamic Philosophy, "Gerard of Cremona"؛ کایلستون، ج2، ص 205- 206.
47. Alexander of Aphrodisias
48. <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، ذیل " Islamic Philosophy, "Gerard of Cremona"؛ کایلستون، ج2، ص 206؛ عقیقی ، ج1، ص 115؛ حایک ، ص 577-588.
49. عقیقی، ج1، ص 95؛ وات ، ص 63؛ دائرة المعارف، بزرگ اسلامی، ذیل «ابن عزرا» نیز ر.ک. حایک، ص 562-563.
50. Robert of Chester (Ketenensis(
51. Peter the Venerable
52. Plato di Tivoli/Plato Tiburinus
53. Alfred de Sarashel
54. Rodolphum Brugensem
55. Hugo Santalla
56. Pedro Alfanso
57. حایک، ص 208-211، 220، 234؛ عقیقی، ج1، ص 111، 113-114؛ 121؛ <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، ذیل "Translators" ؛ نیز ر.ک. کرومبی، ج1، ص 43، 48-49.
58. مجتهدی، ص 193؛ کرومبی، ج1، ص 43-44.
59. حایک، ص 119-120، 124-126؛ مقدمه، ص 8-9.
60. عزیر احمد، ص 140-141.
61. حایک، مقدمه، ص 14.
62. <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، ذیل "Islamic Philosophy"؛ حایک، همان جا؛ برای اطلاع بیشتر در باره ی برخی مترجمان یهودی و ترجمه های ایشان ر.ک. حایک، ص 551-565.
63. کاپلستون، ج2، ص 206 <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، همان جا، عقیقی ج1، ص 116، حایک، ص 160-165 برای اطلاع بیشتر از ترجمه های وی نیز ر.ک. حایک، ص 579، 583-585، 588.
64. Roger Bacon
65. حایک، ص 119، عقیقی، ج1، ص 121.
66. Hermann the German
67. <دائرة المعارف فلسفه راتلج> ، ذیل "Translators", Islamic Philosophy" ، کاپلستون، همان جا، حایک، ص 157-159.
68. حایک، ص 128-129.
69. حایک، ص 560؛ عقیقی، ج1، ص 95.
70. برای اطلاع بیشتر در باره ی آنان و دیگر مترجمان ر.ک. حایک، ص 125-133.
71. <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، ذیل "Islamic philosophy".
72. حایک، مقدمه، ص 13.
73. A.Villeneuve
74. عقیقی، ج1، ص 121.
75. <دائرة المعارف فلسفه راتلج>، همان جا..
76. حایک، مقدمه، ص 11؛ برای اطلاع از فهرست مترجمان و ترجمه های آنان ر.ک. همان، ص 577-588.
هاشمی، سیّد احمد و [دیگران]؛ (1389)، نهضت ترجمه در فرهنگ اسلامی، تهران:نشر کتاب مرجع، چاپ اول