اهل سنت و حدیث «سلسله الذهب» (2)

هنگامی که علی بن موسی الرضا علیه السلام سوار بر استری خاکستری رنگ وارد نیشابور شد، علمای شهر از جمله یحیی بن یحیی، اسحاق بن راهوَیْه، احمد بن حرب و محمد بن رافع به استقبال امام آمده و به مهار مرکب امام چنگ زدند.
يکشنبه، 26 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهل سنت و حدیث «سلسله الذهب» (2)
اهل سنت و حدیث «سلسله الذهب»(2)

 

نویسنده: محمد محسن طبسی




 

روایت ایمان

متن روایت
حدیث سلسله الذهب، در نقل دیگری - با دلالت زیر - این گونه آمده است:
لمّا دَخَلَ علی بن موسی الرضا نیسابور علی بغله شهباء، فَُخَرَجَ علماء البلد فی طلبه منهم یحیی بن یحیی، إسحاق بن راهوَیْه، احمد بن حرب، محمد بن رافع، فتعلقوا بلجام دابّته فقال له إسحاق: بحقّ آبائک حدّثنا. فقال: الایمان معرفه بالقلب و إقرار باللسان و عمل بالأرکان؛
هنگامی که علی بن موسی الرضا علیه السلام سوار بر استری خاکستری رنگ وارد نیشابور شد، علمای شهر از جمله یحیی بن یحیی، اسحاق بن راهوَیْه، احمد بن حرب و محمد بن رافع به استقبال امام آمده و به مهار مرکب امام چنگ زدند. سپس اسحاق خطاب به امام عرض کرد و گفت: به حق پدر و اجدادت برای ما حدیثی روایت کن. امام فرمود: ایمان، شناخت قلبی و اقرار زبانی و عمل به دستورات است.(1)

راویان
در یک نگاه اجمالی می توان گفت، از آن ده هزار، بیست هزار و یا سی هزار راوی، فقط روایت 48 راوی از قرن سوّم تا به حال- به گونه های مختلف - باقی مانده است.
قرن سوم
یحیی بن یحیی(2)، احمد بن حرب نیشابوری(3)، عبدالسلام بن صالح، اباصلت هَرَوی(4)، اسحاق بن راهویه مَروزی(5)، محمد بن اسلم کِندی طوسی(6)، محمد بن رافع قُشَیری(7)، ابوزُرعه رازی(8)، ابن ماجه قزوینی(9)، محمد بن سهل بن عامر بَجَلی و محمد بن زیاد سُلَمی(10)، داود بن سلیمان قزوینی، علی بن ازهر سرخسی، هیثم بن عبدالله(11)، احمد بن عباس صنعانی(12)و احمد بن عامر طائی(13).
قرن چهارم
دولابی حنفی(14)، ابوبکر آجری شافعی(15)، طبرانی حنبلی(16)و دارقطنی شافعی(17).
قرن پنجم
ابن مَرْدویه اصفهانی(18)، منصور بن حسین آبی(19)، ابونُعَیم اصفهانی شافعی(20)، بیهقی شافعی(21)، خطیب بغدادی شافعی(22)و شجری جرجانی حنفی(23).
قرن ششم
ابوحامد محمد غزالی شافعی(24)، ابن شِیروَیْه دیْلمی شافعی(25)، ابن عساکر دمشقی شافعی(26) و ابن جوزی حنبلی(27).
قرن هفتم
ابن قُدامه مَقْدسی حنبلی(28)، رافعی قزوینی شافعی(29)، سبط ابن جوزی حنفی(30)، ابن ابی الحدید معتزلی شافعی(31)و موصلی شافعی(32).
قرن هشتم
ابن منظور افریقی(33)، مَزّی شافعی(34)، ذهبی شافعی(35)، زَرندی حنفی(36)و صَفَدی شافعی(37).
قرن نهم
محمد بن محمد جَزَری شافعی(38)، ابن حجر عسقلانی شافعی(39) و عبدالرحمن صفوری شافعی(40).
قرن دهم
سَمْهودی شافعی(41)، سیوطی شافعی(42)، ابن حجر هیثمی شافعی(43)و متقی هندی(44).
قرن یازدهم
عبدالرؤوف منّاوی شافعی(45).
قرن دوازدهم
میرزا محمدخان بدخشی هندی حنفی(46).
قرن سیزدهم به بعد
قُندوزی حنفی(47)، محمد بن یوسف حفصی عَدوی(48)، سید محمد طاهر هاشمی شافعی(49)و عبدالعزیز بن اسحاق بغدادی حنفی(50).

طُرُق روایت
برخلاف طبرانی حنبلی که مدعی شده حدیث ایمان را تنها اباصلت از علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل کرده است(51) باید گفت که حدیث ایمان منحصر به اباصلت نیست و به شهادت دارقطنی شافعی، مَزّی شافعی، ابن عَدی جرجانی شافعی و رافعی قزوینی شافعی(52)، اسناد متعددی دارد. دارقطنی شافعی درباره اسناد و طُرق حدیث ایمان از امام رضا علیه السلام - با کمال انصاف - می گوید: «در نسخه های فراوانی که از آن نزد ما هست، به همین اسناد است»(53).
در این جا به برخی از این روایات و طرق، اشاره می کنیم:
1. عبدالسلام بن صالح اباصلت هَرَوی؛
2. محمد بن سهل بن عامر بَجَلی؛
3. محمد بن زیاد سُلَمی(54)؛
4. محمد بن اسلم کِنْدی طوسی(55)؛
5. داود بن سلیمان قزوینی؛
6. علی بن ازهر سرخسی؛
7. هیثم بن عبدالله(56)؛
8. احمد بن عباس صنعانی(57)؛
9. احمد بن عامر طائی(58)؛
10. اسحاق بن راهویه؛
11. محمد بن رافع؛
12. احمد بن حرب(59)؛
13. یحیی بن یحیی(60)؛
14. ابو زُرعه رازی(61).
این چهارده نفر، راویانی هستند که مستقیماً حدیث ایمان را از امام رضا علیه السلام نقل کرده اند. ناگفته نماند حدیث ایمان از امام کاظم، امام صادق علیهما السلام و سایر صحابه و تابعین نیز با همین مضمون - نقل شده است که نشان از جعلی نبودن و صحت و سُقم این حدیث شریف است.(62).

دیدگاه اهل سنت درباره روایت ایمان

در مورد حدیث ایمان نیز دو دیدگاه میان اهل سنت مطرح است؛ برخی به این تصور که حدیث مزبور را فقط اباصلت هروی نقل کرده، به تضعیف حدیث و راوی آن پرداخته اند؛ در حالی که بسیاری از علمای اهل سنت با دفاع از شخصیت اباصلت هروی و بیان طریق های حدیث ایمان، این حدیث را همانند حدیث حصن تقویت کرده و برای راوی و روایت، اعتبار و ارزش قائل شده اند؛ حتی جمعی از آنان سلسله سند این حدیث را شفابخش دانسته و برخی دیگر شفابخشی آن را تجربه کرده اند.

موافقین

در این دیدگاه، دو گونه تأیید از بزرگان اهل سنت گزارش شده است؛ اول: تأییدات و اظهارنظرها درباره حدیث ایمان؛ دوم: تأییدات عملی؛ یعنی کسانی که علاوه بر اظهارنظر درباره عظمت حدیث ایمان و شفابخش دانستن آن، شفابخشی آن را تجربه کرده اند؛ مانند ابوحاتم رازی شافعی که مدعی است احمد بن حنبل چنین کرده و مریض با حدیث سلسله الذهب شفا یافته است؛ اینک برخی از مهم ترین موافقین:
محمد بن ادریس شافعی (204ق): شافعی، یکی از پیشوایان فقهی اهل سنت، این حدیث را پذیرفته و آن را شرح داده است.(63)
عبدالله بن طاهر (230ق): پسر ادیب و شاعر او محمد بن عبدالله می گوید:
روزی کنار پدرم ایستاده بودم؛ احمد بن حنبل، اسحاق بن راهوَیه و اباصلت هروی نیز در جمع ما حضور داشتند. پدرم گفت: هریک از شما حدیثی را برایم نقل کنید. اباصلت نیز نقل حدیث ایمان را با سند سلسله الذهب را قرائت کرد. برخی حاضران با اظهار شگفتی از این سلسله سند، گفتند: این چه اسنادی است؟ پدرم در پاسخ گفت: این (اسناد) داروی دیوانگان است که هرگاه دیوانه این دارو را به کار ببرد، شفا یابد و عاقل شود.(64)
ظاهراً فرد شگفت زده احمد بن حنبل باشد؛‌زیرا در جریان ورود امام رضا علیه السلام چنین سلسله سندی را اسحاق بن راهوَیْه شنیده بود و شگفتی وی معنا ندارد.
اباصلت هَروی (236ق): او می گوید: «اگر این اسناد بر دیوانه خوانده شود، شفا می یابد.»(65) احمد بن حنبل (241ق): وی که یکی از پیشوایان فکری اهل سنت است، می گوید:« اگر این اسناد را بر مجنون بخوانم، از جنونش شفا می یابد». می گویند: «او بر مصروع و فرد غشی خواند و شفا یافت.»(66) در نقل دیگری از او چنین آمده: «اگر این روایت را با این سند بر بیمار دارای جنون بخوانم بهبود خواهد یافت.»(67)
ابن ماجه قزوینی (275ق): در مورد این حدیث نیز ابن ماجه به نقل از اباصلت می گوید: «اگر این اسناد بر دیوانه خوانده شود، شفا یابد»(68).
ابوحاتم رازی شافعی (277ق): عبدالرحمن بن ابی حاتم به نقل از پدرش ابوحاتم می گوید: «احمد بن حنبل این اسناد را بر دیوانه ای خواند و شفا گرفت»(69).
یحیی بن حسین حسنی (298ق): وی درباره اسناد صحیفه امام رضا علیه السلام می گفت: «اگر این اسناد به گوش دیوانه خوانده شود، شفا یابد»(70).
ابوبکر محمد بن حسین آجری شافعی (360ق): وی با بیان موافقت این حدیث با کتاب و سنّت، آن را تأیید می کند و می گوید:
این حدیث از دیدگاه فقهای پیشین و جدید مسلمانان یکی از اصول مهم و بزرگ در ایمان به شمار می رود و با قرآن، مطابقت کامل دارد و غیر از انسان های خبیث، طرد شده و بی دین، کسی با این روایت مخالفت نمی ورزد و من این مطالب را روشن می سازم تا همه کسانی که در آن می نگرند از آن آگاه شوند و پندی برای مؤمنان باشد.(71)
دارقطنی شافعی (385ق): وی اصل روایت را پذیرفته (گرچه به وی نسبت داده اند که مخالف اباصلت است) و پس از نقل حدیث ایمان می گوید: «این روایت در کتب بسیاری از علمای ما از طریق اباصلت نقل شده است»(72).
منصور بن حسین آبی (421ق): وی در عظمت این حدیث، سخن احمد بن حنبل و ابوحاتم رازی شافعی را متذکر می شود.(73)
ابو نُعَیم اصفهانی شافعی (430ق): او نیز سخن شگفتی را از احمد بن حنبل درباره این حدیث نقل می کند: «ابوعلی احمد بن علی انصاری به من گفت: احمد بن حنبل به من گفت: اگر این اسناد را بر دیوانه ای بخوانی از دیوانگی اش رهایی می یابد و تنها عیب این حدیث، نیکویی اسنادش است!»(74)
بیهقی شافعی (458ق): وی حدیث ایمان را نقل و آن را قبول کرده و برای اثبات صحّت این حدیث، از سایر احادیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم نیز بهره جسته است.(75)
شجری جُرجانی حنفی (499ق): او نیز به سند خود از ابوحاتم، از عبدالسلام (اباصلت) نقل می کند که وی گفت: «هذا إسنادٌ لو قری فی اُذن مجنونٍ لبری»(76).
ابوحامد محمد غزالی شافعی (505ق): وی نیز با تأیید حدیث سلسله الذهب، به شرح و تفسیر آن پرداخته است.(77)
زمخشری حنفی (538ق): وی در عظمت حدیث سلسله الذهب، سخن یحیی بن حسین حسنی درباره اسناد صحیفه امام رضا علیه السلام را یادآور شده که می گفت: «اگر این اسناد در گوش دیوانه ای خوانده شود، شفا می یابد.»(78)
ابن قُدامه مَقدسی حنبلی (620ق): او می گوید: «بعضی از دانشوران چنین گفته اند: اگر این اسناد بر دیوانه خوانده شود، شفا می یابد»(79).
سِبط ابن جوزی حنفی (654ق): وی در عظمت این حدیث، سخن ابن قدامه حنبلی را متذکر می شود.(80)
جمال الدین مَزّی شافعی (742ق): او می گوید: «ابن ماجه این حدیث را نقل کرده و سند آن بسیار عالی و برای ما ثابت است»(81).
ابن حجر عسقلانی شافعی (852ق): وی نیز در تأیید حدیث ایمان، غیر از امام رضا علیه السلام آن را از طریق امام کاظم علیه السلام نیز ارائه داده است.(82)
محمد بن محمد جَزَری شافعی (833ق): او می گوید:
این حدیث از نظر لفظ و معنی بدون مشکل است و رجال سند نیز همگی مورد اعتمادند، جز اباصلت، خادم امام رضا علیه السلام که بعضی با وجود شایستگی اش او را تضعیف کرده اند... به هر حال این حدیث با توجه به این که سندش با رسیدن آن به یکی از فرزندان پاک (خاندان پیامبر) می رسد، روایتی صحیح یا حسن یا صالح و قابل احتجاج است.(83)
عبدالرحمن صَفوری شافعی (894ق): وی در عظمت این حدیث، سخن احمد بن حنبل و ابوحاتم رازی شافعی را متذکر می شود.(84)
سیوطی شافعی (911ق): وی در تقویت حدیث مورد بحث می گوید: «حق این است که این حدیث جعلی و ساختگی نیست.»(85) وی در تأیید این حدیث، طُرُق دیگری نیز برای آن ذکر می کند.(86)
ابوالحسن علی بن محمد کِنانی شافعی (963ق): وی در دو مرحله، صحّت این روایت را اثبات می کند: نخست، شخصیت اباصلت را تقویت و از این طریق، سند حدیث را محکم می کند؛ سپس برای محتوای حدیث حِصْن و ایمان، دو شاهد اقامه می کند تا جایی برای اشکالات دیگر باقی نماند؛ وی می گوید: این روایت دو شاهد دارد: ابوقَتاده می گوید: هرکه به یگانگی خدا و رسالت پیامبر، شهادت دهد و از صمیم دل، یگانگی خدا و رسالت پیامبر را پذیرفته باشد، آتش جهنم او را نمی سوزاند. بیهقی آن را در شُعب الایمان روایت کرده است. عایشه می گوید: ایمان، یعنی اقرار به زبان و تصدیق قلبی و عمل کردن با اعضا و جوارح. آن را دیلمی و شیرازی در الالقاب نقل کرده اند.(87) ابوالحسن سِنْدی حنفی(1138ق):
وی در تأیید این روایت، سخنان بزرگان اهل سنت را یادآور می شود و از شخصیت روایی اباصلت دفاع می کند و به نقل از سیوطی شافعی در تقویت حدیث مورد بحث می گوید: «حق آن است که این حدیث، جعلی و ساختگی نیست»(88).
عِجْلونی شافعی (1162ق): او در ردّ سخن ابن جوزی حنبلی مبنی بر جعلی بودن این حدیث و در دفاع از شخصیت اباصلت سخنانی دارد و در تأیید این روایت می گوید: «از نکات جالب، ظریف و لطیف این اسناد، روایت فرزندان از پدران در تمام سلسله سند است»(89).
قُندوزی حنفی (1294ق): وی نیز با نقل روایت ابن ماجه و کلام اباصلت درباره آن، حدیث ایمان را تأیید می کند.(90)
محمد فؤاد عبدالباقی حنفی: وی نیز در تعلیقه خود بر سنن ابن ماجه و ذیل حدیث مذکور، با تکرار جمله اباصلت آن را تأیید کرده و می گوید: «هر آینه از جنونش شفا می یابد به خاطر بندگان نیکی که در این اسناد قرار دارند و آنان عصاره اهل بیت پیامبرند؛ خداوند از آنان خشنود باد»(91).
دکتر فاروق حماده: وی نیز بعد از حدیث ایمان و در تأیید کلام اباصلت می گوید: «لأنّه سلسله آل البیت، رضی الله عنهم»(92).

مخالفین

گفتنی است برخی مانند بوصیری(93)، بشار عواد(94) و البانی سلفی(95) بدون توجه به سخنان و عملکرد علمای اهل سنت در تأیید حدیث های حصن و ایمان، این دو حدیث را جعلی و ساختگی دانسته و به گمان این که طریق این دو حدیث، منحصر در اباصلت است، آن را ساخته و پرداخته اباصلت قلمداد کرده اند تا با این کار - به گمان خویش - این دو حدیث را از اعتبار ساقط کرده باشند؛ اما همان طور که گذشت، دو حدیث حصن و ایمان، منحصر در اباصلت نبوده و هرکدام بیش از ده طریق دارند.
با این وصف، درباره نگاه اهل سنت به اباصلت هروی باید گفت: در کتب رجال اهل سنت، مجموعاً سه دیدگاه درباره شخصیت روایی اباصلت و روایات وی مطرح است که عبارتند از: دیدگاه نخست: موافقین شخصیت روایی اباصلت و روایات وی، به دور از تعصّبات مذهبی شخصیتی روایی اباصلت و روایاتش را قبول کرده اند.
دیدگاه دوم: کسانی که شخصیت روایی اباصلت را قبول داشته و فقط به روایات نقل شده وی، انتقاد می کنند، بدون اینکه تهمت جعل یا دروغ به اباصلت نسبت دهند.
دیدگاه سوم: مخالفین شخصیت روایی اباصلت و ردّ روایات اباصلت.
این گروه تعصبات مذهبی خود را به مباحث علمی دخالت داده و اباصلت را بی دلیل و فقط به جرم محبت اهل بیت علیهم السلام و نقل روایات فضایل آن ها، به شدت تضعیف کرده و اباصلت را دروغ گو و جاعل حدیث معرفی کرده اند!

دیدگاه نخست

اباصلت هروی، با این که از دیدگاه اهل سنّت، فردی سنّی مذهب با گرایش های شیعی معرفی شده است، نزد بزرگان اهل سنت - از معاصرینش و بعد از آن - جایگاه ویژه ای داشته و دارد. از گزارش های تاریخی استفاده می شود، اباصلت نزد بزرگان اهل سنت، جایگاهی رفیع و شخصیتی والا دارد. او از دوستان نزدیک اسحاق بن راهوَیه، احمد بن حنبل(96)، عبدالرزاق صنعانی، یحیی بن مَعین، احمد بن سیّار مَرْوزی شافعی(97)، محمد بن عبدالله بن نُمیر(98) و محمد بن یعقوب فَسَوی بوده(99) و جلسات علمی - حدیثی میان آن ها برگزار می شد. بزرگان و منصفین اهل سنت، به دور از تعصبات مذهبی و با علم به گرایش های شیعی اباصلت، جایگاه روایی و حدیثی وی را تقویت و توثیق کرده اند. بزرگان اهل سنت علاوه بر قبول روایات اباصلت، از وی هم حدیث نقل کرده اند و از وی با اوصافی مانند: حافظ، ثقه، مأمون، صدوق، ضابط، ادیب، فقیه، عالم و رحّال یاد نموده اند. برخی از این بزرگان عبارتند از: یحیی بن مَعین در مقاطع گوناگون(100)، عِجْلی(101)، ابوداود سجستانی(102)، ابن شاهین(103)، حاکم نیشابوری شافعی(104)، حاکم حَسَکانی حنفی(105)، ابویعلی قزوینی(106)، مَزّی شافعی(107)، محمد بن محمد جزری شافعی(108)، ابن حجر عسقلانی شافعی(109)، ابن تغْری حنفی(110)، ابوالحسن کِنانی شافعی(111)، ابوالحسن سِنْدی حنفی(112) عِجْلونی شافعی(113).

دیدگاه دوم

در این دیدگاه، شخصیت و جایگاه روایی اباصلت مقبول بوده و فقط از روایاتی که اباصلت نقل کرده، با عباراتی مانند «روی المناکیر» انتقاد شده است. منتقدین این گروه عبارتند از: ساجی بصری شافعی(114)، نقاش حنبلی(115) و ابونعیم اصفهانی شافعی(116).
باید بگوییم که این دیدگاه، هیچ لطمه ای به وثاقت، امانت و راست گویی اباصلت وارد نمی سازد؛ زیرا طبق مبنای رجالی اهل سنت، نقل روایات فضایل، که از آن به روایات مناکیر و عجیب و غریب یاد می شود، به تنهایی ضعف محسوب نمی شود و برای تضعیف باید دلایل دیگری غیر از نقل روایات منکر اقامه شود.(117)

دیدگاه سوم

در این دیدگاه، شخصیت روایی اباصلت و روایات وی مورد انتقاد شدید گروهی از متعصبین اهل سنت قرار گرفته و فقط به دلیل محبت اهل بیت علیهم السلام و نقل روایات فضایل از طُرق بزرگان اهل سنت مورد بی مهری، توهین و بدترین تهمت ها واقع شده است و با عبارات رکیک و غیرعلمی، سعی در تخریب و تضعیف شخصیت اباصلت و روایاتش دارند. مهم ترین افراد این گروه عبارتند از: ابراهیم بن یعقوب جوزجانی(118)، ابوحاتم رازی شافعی(119)، ابو زرعه دمشقی حنبلی(120)، نسایی شافعی(121)، عقیلی مکی(122)، ابن حبان بستی شافعی(123)، ابن عدی جرجانی شافعی(124)، دارقطنی شافعی(125)، محمد بن طاهر مقدسی ظاهری(126)، سمعانی شافعی(127)، ابن جوزی حنبلی(128)، ذهبی شافعی(129)و ابن کثیر دمشقی سلفی(130).
در نقد این دیدگاه باید بگوییم:
اولاً: دیدگاه اول و دوم و توثیقات قدمای اهل حدیث(مانند یحیی بن مَعین و سایر بزرگان و منصفین اهل سنت) درباره اباصلت، بهترین دلیل بر بی اعتباری دیدگاه سوم است.
ثانیاً: تضعیف اباصلت توسط نسائی شافعی و دار قطنی شافعی، معلوم نیست؛ زیرا در کتب ضعفای این دو، نام عبدالسلام بن صالح اباصلت هروی نیامده است.
ثالثاً: بر فرض صحّت انتساب تضعیف اباصلت به نسائی شافعی، باید گفت که تضعیفات نسائی شافعی، ابوحاتم رازی شافعی، ابن حبّان شافعی و یحیی بن مَعین ارزش رجالی ندارد؛ زیرا به تصریح علمای اهل سنت، این گروه، از مُتعنتین در جَرْح راویان هستند و به خاطر اندک دلیلی، راوی را از اعتبار ساقط می کنند.(131) این در حالی است که یحیی بن مَعین نیز جزو این گروه است، ولی اباصلت را توثیق کرده است. این توثیق نزد علمای رجال، ارزش علمی دارد؛ چون توثیق از سوی کسی که با اندک دلیلی، راوی را تضعیف می کند، نشانه این است که هیچ ضعفی در راوی و به خصوص اباصلت وجود نداشته است.
رابعاً: مهم ترین اشکال این دیدگاه و دلیل تضعیف های اباصلت، مذهب و روایات نقل شده اوست. او را فقط به دلیل محبت و دوستی اهل بیت پیامبر علیهم السلام و نقل روایات فضایل آنان - آن هم از طریق علمای بزرگ اهل سنّت، مانند عبدالرزاق صنعانی - تضعیف کرده و با عباراتی رکیک دشنام داده اند.

جوزجانی؛ ریشه تهمت ها به اباصلت

از نظر تاریخی، ریشه این توهین ها و تضعیف های بی اساس، جوزجانی است. وی با تعصّب کورکورانه خود، نه فقط اباصلت، بلکه صدها راوی از اهل سنّت، که ناقل روایات فضایل اهل بیت علیهم السلام هستند را با عباراتی زشت و توهین آمیز تضعیف می کند و متأسفانه برخی نیز بدون فکر و بررسی، سخن او را با عبارتی دیگر تکرار می کنند. وی درباره اباصلت هروی می گوید:
ابوالصلت هروی بیرون از راه حق و منحرف از جاده میانه بوده است. از کسی که از یکی پیشوایان حدیث، برای من روایت نقل کرده شنیدم که او در مورد وی گفته است: او عین دروغ و از سرگین خر دجّال است و از قدیم به کثافات آلوده بوده است!(132)

اعتراف بزرگان اهل سنت به ناصبی بودن جوزجانی

جوزجانی، نزد علمای بزرگ اهل سنت، نه تنها جایگاهی ندارد، بلکه او را ناصبی می دانند و برای دیدگاه های او و پیروانش، هیچ ارزشی قائل نیستند. ابن عدی جرجانی شافعی، دارقطنی شافعی، ابن حبان بستی شافعی،‌ ذهبی شافعی، ابن حجر عسقلانی شافعی و از معاصرین، غِماری شافعی و حسن بن علی سقّاف شافعی بر ناصبی بودن و بی اعتباری نظرات جوزجانی تأکید کرده اند.
ابن عَدی جرجانی شافعی می نویسد: «وی در دمشق ساکن بود و بر فراز منبر سخن می گفت و بسیار به مذهب و شیوه دمشقیان در دشمنی با علی تمایل داشت.»(133)
دارقطنی شافعی می گوید :«در او انحرافی از علی بود»(134).
ابن حِبّان بُستی شافعی گفته است: «ابراهیم بن یعقوب جوزجانی مذهب حریزی داشت.»(135)
ابن حجر عسقلانی شافعی در توضیح سخن ابن حِبّان شافعی می گوید: «حریزی... منسوب به حریز بن عثمان، فردی مشهور به دشمنی با اهل بیت است و ابن عدی این مطلب را تأیید می کند.»(136)
ذهبی شافعی بعد از نقل سخن ابن عدی شافعی درباره جوزجانی - و در تأیید سخن وی - می گوید: «مدت زمانی، روش دمشقیان دشمنی با اهل بیت علیهم السلام بوده است.»(137)
ابن حجر عسقلانی شافعی نیز بعد از نقل سخنان ابن حبّان شافعی، ابن عدی شافعی و دارقطنی شافعی درباره ناصبی بودن جوزجانی، کتاب جوزجانی را شاهدی بر این مدعا دانسته است و می گوید: «کتاب او در مورد ضعفا، عقیده اش را روشن می کند»(138). جوزجانی در کتابش افرادی را که از یاران، دوست داران و یا راویان فضایل امام علی علیه السلام باشند را به شدت تضعیف کرده و در بعضی موارد، کلمات توهین آمیزی درباره آنان به کار برده است. از این رو، ابن حجر عسقلانی شافعی تضعیفات او را نمی پذیرد و برای آن ها اعتبار و ارزشی قائل نیست.(139)
ابن حجر، در جایی دیگر نیز به شدت از جوزجانی انتقاد می کند و می گوید: «جوزجانی ناصبی و منحرف از راه علی بود؛ او با شیعیانی که عثمانی نبودند دشمن بوده است. شایسته نیست که قول یک بدعت گذار در مورد بدعتی شنیده شود.»(140)
عبدالعزیز غِماری شافعی - با صراحت - جوزجانی را این گونه توصیف می کند:
ابواسحاق جوزجانی ناصبی و مشهور است؛ وی حملات و انتقادهای ناجوانمردانه و بسیار زشت و توهین آمیزی در تضعیف و قدح پیشوایانی که به تشیع متصف شده اند، دارد؛ به گونه ای که درباره تمامی اهل کوفه چنین روشی را پیش گرفته و سخنان زشت و توهین آمیزی درباره آنان به کار برده و روایات آنان را مردود شمرده است؛ این روش [افراطی و تند] جوزجانی که مختص خود اوست، به گونه ای است که نزد علما [اهل سنت] هیچ اعتباری نداشته است و آنان تصریح می کنند که به تضعیفات جوزجانی درباره اهل کوفه و یا کسانی که گرایش های شیعی دارند، هیچ توجهی نمی شود.(141)
حسن بن علی سَقّاف شافعی نیز می گوید:
«جوزجانی از گذشتگان پست و فرومایه است؛ او از منحرفین از [راه] حق است؛ مردم را [بی جهت] به انحراف و کجی متهم می کند؛ خداوند صورتش را سیاه کند. او کسی است که به صحابه برگزیده فحش و ناسزا می گوید و به مجرمین و منحرفین تمایل دارد!»(142)
برای جمع بندی سخنان بزرگان اهل سنّت موارد زیر را متذکر می شویم:
1- جرح و تعدیل و تضعیفات جوزجانی - به ویژه درباره دوستداران حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و راویان فضایل آن حضرت، اعتبار و ارزشی ندارد.
2- روایاتی که اباصلت در فضایل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام نقل کرده است، بزرگان اهل سنّت و در رأس آن ها یحیی بن مَعین، تأیید و در مقاطع گوناگون، روایات اباصلت را از طریق دیگر نیز نقل کرده اند تا صحت آن ها برای دیگران آشکار گردد.
3- اگر بنا باشد صِرفاً به جهت نقل روایات فضایل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام راوی را - آن هم با روش جوزجانی - تضعیف کنیم و روایت را کنار نهیم، باید عده فراوانی از راویان و روایت های بسیاری از صحابه و تابعین را کنار بگذاریم و به تعبیر ذهبی شافعی: «اگر احادیث شیعیان و دوستداران حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را کنار بگذاریم بخش عظیمی از آثار و احادیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم از بین می رود و این تباهی آشکاری است.»(143)
4- دو حدیث حصن و ایمان - که اباصلت از امام رضا علیه السلام و آن حضرت از پدرانش تا حضرت امیرالمؤمنین علیهم السلام و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده است - طریق های دیگری نیز دارند که حاکی از صحت و قوت راوی و روایت است؛ چنان چه گذشت.
5- تأییدات بزرگان اهل سنت در مورد اباصلت هروی و اصل روایت و فراتر از آن، شفابخش دانستن اِسناد سلسله الذهب و از آن بالاتر تجربه کردن و شفا یافتن به برکت این اِسناد، جایی برای سخن مخالف و توهّم ضعف روایت یا راوی باقی نمی گذارد.(144)

یگانگی روایت حصن و ایمان

پرسش این است که آیا در جریان ورود تاریخی امام رضا علیه السلام به نیشابور، حدیث حِصن از آن حضرت صادر شده است یا حدیث ایمان؟ و آیا هرکدام از این دو حدیث، در مقاطع مختلفی از امام رضا علیه السلام صادر شده اند؟ ابن حجر هیثمی شافعی با تردید می گوید: «حدیث حصن و ایمان در دو مقطع جداگانه صادر شده اند»(145).
اولاً در این که این دو روایت از امام رضا علیه السلام صادر شده اند، هیچ شک و شبهه ای نیست؛ ثانیاً در یکی بودن حدیث حصن و ایمان و صدور آن در جریان ورود تاریخی امام به نیشابور، هیچ دلیلی وجود ندارد؛ ثالثاً قراین و شواهد، صدور حدیث حصن در نیشابور را تأیید می کنند. در مجموع شاید بتوان گفت که حدیث حصن هنگام ورود امام رضا علیه السلام به نیشابور و حدیث ایمان هنگام خروج از نیشابور صادر شده است.(146)

اهل سنت نیشابور و جریان ورود امام علیه السلام به آن دیار

پس از بررسی های سندی حدیث سلسله الذهب در منابع اهل سنت و تبیین نگاه آنان به این حدیث، توجه به دو نکته بسیار ضروری است:
الف) مواضع مردم و علمای اهل سنت آن دیار هنگام ورود امام به نیشابور؛
ب) شناخت جایگاه علمایی که به استقبال امام رضا علیه السلام آمده بودند.

مواضع مردم و علمای اهل سنت

تفصیل جریان ورود امام رضا علیه السلام به نیشابور و واکنش های مردم و علمای اهل سنت آن دیار را به ترتیب، واقدی(147)، ابن جوزی حنبلی(148) و حاکم نیشابوری شافعی(149) گزارش کرده اند؛ نکاتی که در پی می آیند، برگرفته از همین گزارش هاست و در دو بخش به آن ها می پردازیم:
الف) واکنش مردم در برابر امام رضا علیه السلام:
1- استقبال باشکوه و بی نظیر مردم هنگام ورود امام؛
2- ناله و فریاد و بی قراری مردم؛
3- به خاک افتادن گروهی از مردم؛
4- بوسیدن جای پای مرکب امام رضا علیه السلام.
ب) واکنش علمای نامی اهل سنت در برابر امام رضا علیه السلام:
1- تبرّک جستن علما به امام علیه السلام؛
2- استقبال علمای نامدار اهل سنت به همراه شاگردان و سایر دانشوران از امام علیه السلام؛
3- التماس و گریه و زاری علمای اهل سنت به پیشگاه امام علیه السلام برای نمایاندن چهره مبارکش از کجاوه؛
4- التماس و گریه و زاری علمای اهل سنت به امام علیه السلام برای نقل حدیثی از اجداد طاهرینش؛
5- حضور ده یا بیست و یا سی هزار تن از خبرنگاران و گزارش گران این جریان؛
6- سبقت گرفتن و چنگ زدن علمای نامی اهل سنت به مرکب امام علیه السلام.

شناخت جایگاه علمای اهل سنت آن دیار

شناخت جایگاه علمایی که به استقبال امام رضا علیه السلام آمدند، جلوه ای دیگر از عمق و عظمت جریان ورود آن حضرت به نیشابور و حدیث سلسله الذهب را نشان خواهد داد. در گزارش های تاریخی یاد شده، اسامی علمایی مانند یحیی بن یحیی، احمد بن حرب، اسحاق بن راهویه، محمد بن اسلم طوسی، محمد بن رافع و ابوزرعه رازی آمده است؛ در گزارش های یاد شده نام این بزرگان در حالت هایی چون« تبرک جستن به امام» و «التماس و گریه و زاری به آن حضرت برای نقل حدیث» ثبت شده است. اکنون به جایگاه آنان نزد اهل سنت می پردازیم: ابوزکریا یحیی بن یحیی تمیمی مِنْقَری نیشابوری(226ق): اهل سنت از او به شیخ الاسلام عالم خراسان، پیشوای مردم، امین و حجت تعبیر کرده اند(150).
ابوعبدالله احمد بن حرب بن فیروز نیشابوری (234ق): او پیشوا و اسوه اهل حدیث، رهبر دینی نیشابور و از فقها و بزرگ عابدان و فردی کم نظیر بوده است.(151)
ابویعقوب اسحاق بن راهَویه مَرْوَزی (238ق): او از پیشوایان اهل سنت و علمای دینی است که به تعبیر اهل سنت، حدیث، فقه،‌ راست گویی و پرهیزکاری در وی جمع شده است(152).
ابوالحسن محمد بن اَسلَم کِندی طوسی (242ق): او از شخصیت های مورد اعتماد و از حُفّاظ بوده و در علم و دانش، همانند احمد بن حنبل است.(153)
ابوعبدالله محمد بن رافع قُشَیری حنبلی (245ق): او در دوران خویش، بزرگ خراسان و مورد اعتماد و راست گو بوده و از او به الگو، حجت، حافظ و بازمانده بزرگان یاد شده است.(154)
ابو زُرعه عبیدالله بن عبدالکریم رازی قُرَشی مخزومی حنبلی (261ق): وی امام اهل حدیث خراسان و فردی مورد اعتماد و بزرگ است که از او به سید الحفاظ یاد کرده اند.(155)

نتیجه

با توجه به آن چه گذشت و کثرت طرق و اسانید مجموعه حدیث سلسله الذهب(حصن و ایمان) در منابع اهل سنت،‌ می توان نتایج زیر را ادعا کرد:
1- تواتر تاریخی - حدیثی این دو حدیث در منابع اهل سنت؛
2- مستفیض بودن حدیث حصن و تواتر حدیث ایمان در منابع اهل سنت.
لذا سخنان کسانی که سعی در خبر واحد جلوه دادن حدیث سلسله الذهب و انحصار نقل آن در اباصلت هروی دارند، دور از واقع است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه،1/ 25؛ عجلونی، کشف الخفاء و مزیل الإلباس،1/ 22.
2. ابن جوزی حنبلی، المنتظم،6/ 125.
3. همان؛ سبط بن جوزی، تذکره الخواص،315.
4. مزی شافعی، تحفه الاشراف،7/ 366.
5. ابن جوزی حنبلی، المنتظم،6/ 125؛ سبط بن جوزی، ‌تذکره الخواص، 315.
6. بیهقی شافعی، شعب الایمان،‌1/ 48؛ همو، الإعتقاد و الهدایه،180.
7. ابن جوزی حنبلی، المنتظم،6/ 125؛ سبط بن جوزی، تذکره الخواص،315.
8. زَرَندی حنفی، معارج الوصول،164.
9. ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه،1/ 25.
10. مزی شافعی، تحفه الاشراف،7/ 366.
11. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال،2/ 342.
12. همان،1/ 198.
13. ابوالوفاء حلبی، الکشف الحثیث،49 و 220.
14. دولابی، الکنی و الاسماء،1/ 478-479.
15. آجری، الاربعین حدیثا،47.
16. طبرانی، المعجم الاوسط،4/ 363 و 6/ 222.
17. دارقطنی، المؤتلف و المختلف،2/ 1115.
18. سیوطی شافعی، الدر المنثور،6/ 100.
19. آبی، نثر الدرر،1/ 362.
20. ابونُعَیم اصفهانی، تاریخ اصفهان،1/ 174.
21. بیهقی، شعب الایمان،1/ 48 و 47.
22. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 1/ 255-256، 9/ 385-386و 11/ 47.
23. شجری جُرجانی، الامالی الخمیسیه،1/ 14،13و 15.
24. شرح حدیث سلسله الذهب؛ همان گونه که گذشت این کتاب خطی است.
25. دیلمی شافعی، فردوس الاخبار،1/ 148.
26. ابن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر،46/ 126-127.
27. ابن جوزی، المنتظم،6/ 125.
28. ابن قُدامه مَقْدسی، التبیین فی أنساب القرشیین،133.
29. رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین،1/ 167، 168 و 462.
30. سبط بن جوزی، تذکره الخواص،‌315.
31. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 19/ 51.
32. موصلی، النعیم المقیم،‌394.
33. ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق،‌18/ 159.
34. مزی شافعی، تحفه الاشراف، 7/ 366.
35. ذهبی، 1425، 6/ 92.
36. زرَندی، معارج الوصول، 163.
37. صَفدی، الوافی بالوفیات، 22/ 250.
38. جَزَری، أسنی المطالب، 122-126.
39. عسقلانی، تهذیب التهذیب، 6/ 286.
40. صفوری، نزهه المجالس، 1/ 23.
41. سمهودی، جواهرالعقدین، 345 و 346.
42. سیوطی، الجامع الصغیر،‌185؛ همو، الدرالمنثور، 6/ 100.
43. ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، 2/ 595.
44. متقی هندی، کنزالعمال، 1/ 273-274.
45. مناوی، فیض القدیر، 3/ 185.
46. بدخشی، مفتاح النجا فی مناقب آل عبا، 180.
47. قندوزی، ینابیع الموده، 3/ 123-124.
48. حفصی، جامع الشمل، 1/ 30.
49. هاشمی، مناقب اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت، 202.
50. واسعی، مسند الإمام زید، 443.
51. طبرانی، المعجم الاوسط، 4/ 364.
52. رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، 1/ 167، 168 و 462.
53. دارقطنی، المؤتلف و المختلف، 2/ 1115.
54. هر سه مورد در: مزی شافعی، تحفه الاشراف، 7/ 366.
55. بیهقی، شعب الایمان، 1/ 48؛ همو، الإعتقاد و الهدایه، 180.
56. هر سه مورد در: ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، 2/ 342.
57. همان، 1/ 198.
58. ابوالوفاء حلبی، الکشف الحثیث، 49 و 220.
59. هر سه مورد در: ابن جوزی حنبلی، المنتظم، 6/ 125؛ سبط بن جوزی، تذکره الخواص، 315.
60. ابن جوزی حنبلی، المنتظم، 6/ 125.
61. زَرَندی، معارج الوصول، 164.
62. ر.ک: مزی شافعی، تهذیب الکمال، 11/ 465؛ همو، تحفه الاشراف، 7/ 366؛ جزری شافعی، اسنی المطالب، 126؛ سیوطی شافعی، اللئالی المصنوعه، 1/ 38؛ کنانی شافعی، تنزیه الشریعه المرفوعه، 1/ 152.
63. زَرَندی، معارج الوصول، 164.
64. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 5/ 418 و 419.
65. ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، 1/ 25.
66. صفوری شافعی، نزهه المجالس، 1/ 23.
67. سمهودی، جواهرالعقدین، 345؛ ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، 2/ 595.
68. ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، 1/ 25.
69. آبی، نثرالدرر، 1/ 362.
70. زمخشری حنفی، ربیع الابرار، 4/ 79.
71. آجری، الاربعین حدیثا، 47.
72. دارقطنی، المؤتلف و المختلف، 2/ 1115.
73. آبی، نثرالدرر، 1/ 362.
74. ابونعیم اصفهانی، تاریخ اصفهان، 1/ 173 و 174.
75. بیهقی، شعب الایمان، 1/ 48 و 47.
76. شَجَری جُرجانی، الامالی الخمیسیه، 1/ 13.
77. شرح حدیث سلسله الذهب؛ این کتاب خطی است که به آن در صفحات قبل اشاره شد.
78. زمخشری حنفی، ربیع الابرار، 4/ 79.
79. ابن قُدامه مَقْدسی، التبیین فی انساب القرشیین، 133.
80. سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، 315.
81. مزی شافعی، تهذیب الکمال، 11/ 465.
82. مزی شافعی، تحفه الاشراف، 7/ 366.
83. جزری شافعی، اسنی المطالب، 126.
84. صفوری شافعی، نزهه المجالس، 1/ 23.
85. سندی حنفی، شرح سنن ابن ماجه، 1/ 52.
86. سیوطی، اللئالی المصنوعه، 1/ 37 و 38.
87. کنانی شافعی، تنزیه الشریعه المرفوعه، 1/ 152.
88. سندی حنفی، شرح سنن ابن ماجه، 1/ 52.
89. عجلونی، کشف الخفاء و مزیل الالباس، 1/ 22.
90. قندوزی، ینابیع الموده، 3/ 123-124.
91. ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، 1/ 25.
92. ابونعیم اصفهانی، کتاب الضعفاء، 108، ش 140پاورقی.
93. بوصیری، مصباح الزجاجه، 1/ 121-122.
94. معروف عواد، تحقیق و تعلیق سنن ابن ماجه، 1/ 89-90.
95. البانی، ضعیف سنن ابن ماجه، 6-7؛ همو، ضعیف الجامع الصغیر و زیادته، 339.
96. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 5/ 418 و 419.
97. همان، 11/ 47.
98. یحیی بن معین، معرفه الرجال، 1/ 79.
99. فسوی، المعرفه و التاریخ، 3/ 77.
100. یحیی بن معین، معرفه الرجال، 1/ 79؛ مزی شافعی، تهذیب الکمال، 11/ 465.
101. عجلی، تاریخ الثقات، 303.
102. عسقلانی، تهذیب التهذیب، 6/ 287.
103. ابن شاهین، تاریخ أسماء الثقات، 227.
104. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، 3/ 137؛ عسقلانی، تهذیب التهذیب، 6/ 287. گفتنی است این حجر عسقلانی شافعی، به حاکم نیشابوری شافعی نسبت می دهد که درباره اباصلت چنین گفته است: «روی المناکیر» (ر.ک: تهذیب التهذیب، 6/ 287). بر فرض صحّت انتساب این سخن به حاکم، باید گفت که این حرف، هیچ تعارضی با کلام حاکم - که اباصلت را ثقه و امین معرفی کرده - ندارد؛ زیرا طبق مبانی اهل سنت، نقل روایات منکَر، به تنهایی لطمه ای به راوی وارد نمی سازد. (ر.ک: لکنوی حنفی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، 98).
105. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، 1/ 105.
106. ابویعلی قزوینی، الارشاد فی معرفه علماء الحدیث، 335.
107. مزی شافعی، تهذیب الکمال، 11/ 465.
108. جزری شافعی، اسنی المطالب، 122-126.
109. عسقلانی، تهذیب التهذیب، 6/ 287؛ همو، تقریب التهذیب،‌1/ 506.
110. ابن تغری، النجوم الزاهره، 2/ 344.
111. کنانی، تنزیه الشریعه المرفوعه، 1/ 152.
112. سندی حنفی، شرح سنن ابن ماجه، 1/ 52.
113. عجلونی، کشف الخفاء و مزیل الالباس، 1/ 22.
114. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 11/ 51.
115. عسقلانی، تهذیب التهذیب، 6/ 286.
116. ابونعیم اصفهانی، کتاب الضعفاء، 108.
117. لکنوی حنفی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، 98.
118. جوزجانی، احوال الرجال، 205-206.
119. ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، 6/ 48.
120. همان.
121. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 11/ 51. گفتنی است در کتاب الضعفاء و المتروکین - اثر نسایی- چنین مطلبی نیامده است و دیگران به وی چنین نسبتی داده اند.
122. عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، 3/ 70-71.
123. ابن حبان، کتاب المجروحین، 8/ 456؛ همو، کتاب الثقات، 2/ 151.
124. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، 5/ 331-332.
125. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 11/ 51.
126. مغلطای حنفی، إکمال تهذیب الکمال، 8/ 274.
127. سمعانی، الانساب، 5/ 637.
128. ابن جوزی، کتاب الضعفاء و المتروکین، 2/ 106.
129. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، 11/ 446-448؛ همو، میزان الاعتدال، 2/ 616؛ همو، دیوان الضعفاء المتروکین، 2/ 112؛ همو، المقتنی فی سرد الکنی، 1/ 382.
130. ابن کثیر،‌ البدایه و النهایه، 10/ 329.
131. لکنوی حنفی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، 117-122.
132. جوزجانی، احوال الرجال، 205-206.
133. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، 1/ 310.
134. عسقلانی، تهذیب التهذیب،1/ 159؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، 2/ 183.
135. ابن حبان، کتاب الثقات، 8/ 81.
136. عسقلانی، تهذیب التهذیب، 1/ 159.
137. ذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، 1/ 76.
138. عسقلانی، تهذیب التهذیب، 1/ 159.
139.همان، 1/ 81.
140. عسقلانی، هدی الساری،‌410.
141. غماری شافعی، بیان نکث الناکث المعتدی،‌54.
142. محمد بن عقیل شافعی، العتب الجمیل، 122.
143. ذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، 1/ 5.
144. برای بحث تفصیلی درباره «مذهب اباصلت هروی و جایگاه روایی او از دیدگاه فریقین» ر.ک: طبسی، حدیث سلسله الذهب از دیدگاه اهل سنت، 101-136؛ و نیز مقالات «جایگاه روایی اباصلت هروی از دیدگاه فریقین» و «مذهب اباصلت هروی از دیدگاه فریقین»، مجله تخصصی مذاهب و فرق اسلامی، ش33 و 30.
145. ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، 2/ 595.
146. طبق نظر برخی از محققین تاریخ، اولاً حدیث سلسله الذهب هنگام خروج امام رضا علیه السلام از نیشابور صادر شده است؛ ثانیاً محتوای آن حدیث حصن بوده است، نه حدیث ایمان (ر.ک: یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الاسلامی، 7/ 470). اما نصوص تاریخی، صدور حدیث سلسله الذهب هنگام ورود امام به نیشابور را تأیید می کنند.
147. سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، 315.
148. ابن جوزی، المنتظم، 6/ 125.
149. خلیفه نیشابوری شافعی، ترجمه و تلخیص تاریخ نیشابور، 131 و 132؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، 243؛ سمهودی شافعی، جواهرالعقدین، 344؛ ابن حجر هیثمی شافعی، الصواعق المحرقه، 2/ 595؛ قرمانی، اخبار الدول و آثار الاول، 115؛ مناوی شافعی، فیض القدیر، 4/ 489-490.
150. ذهبی شافعی، سیر اعلام النبلا، 10/ 512.
151. همان، 11/ 32-34.
152. سیوطی شافعی،‌طبقات الحفاظ، 191-192.
153. همان، 238.
154. ذهبی شافعی، سیر اعلام النبلاء، 12/ 214؛ صفدی شافعی، الوافی بالوفیات، 37/ 68.
155. ذهبی شافعی، سیر اعلام النبلاء، 13/ 75؛ سیوطی شافعی،‌طبقات الحفاظ، 254.

منابع تحقیق:
آبی، ابوسعد منصور بن حسین، نثرالدُرّر، مصر، هیئه المصریه العامه للکتاب، بی تا.
آجری شافعی، ابوبکر محمد بن حسین، الاربعین حدیثا، چاپ اول، کویت، مکتبه المعلا، 1408ق.
ابن ابی الحدید معتزلی شافعی، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، چاپ دوم، بیروت، دار احیاء المعرفه، 1385ق.
ابن ابی حاتم رازی شافعی، ابومحمد عبدالرحمن، الجرح و التعدیل، چاپ اول، بیروت، دارالفکر، بی تا.
ابن تَغْری بَردی اتابکی حنفی، جمال الدین ابومحاسن یوسف، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق.
ابن جوزی حنبلی، ابوالفرج عبدالرحمن، المنتظم فی تواریخ الملوک و الاُمم، چاپ اول، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
___، کتاب الضعفاء و المتروکین، چاپ اول، بغداد، دارالکتب العلمیه، 1406ق.
ابن حِبّان بُستی شافعی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد، کتاب الثقات، چاپ اول، بیروت، دارالفکر، 1393ق.
___، کتاب المجروحین، بیروت، دارالمعرفه، 1412ق.
ابن حجر عسقلانی شافعی، احمد بن علی،‌تقریب التهذیب، چاپ دوم، بیروت، دارالمعرفه، 1395ق.
___،تهذیب التهذیب، چاپ اول، بیروت، چاپارالفکر، 1404ق.
__، هَدْیُ الساری معروف به مقدمه فتح الباری، چاپ اول، قاهره، دارالرّیان للتراث، 1407ق.
ابن حجر هیثمی شافعی، احمد بن محمد بن محمد بن علی، الصواعق المُحرقه، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الرساله، 1417ق.
ابن خلّکان شافعی، محمد بن ابی بکر، وفیات الاعیان و انباء أبناء الزمان، چاپ اول، بیروت،‌ دارصادر، 1398ق.
ابن شاهین، ابوحفص عمر بن احمد بن عثمان، تاریخ أسماء الثقات، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1406ق.
ابن صبّاغ مالکی، الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه علیهم السلام، چاپ دوم، بیروت، دارالاضواء، 1409ق.
ابن عدی جرجانی شافعی، ابو احمد عبدالله، الکامل فی ضعفاء الرجال، چاپ سوم، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
ابن عساکر شافعی، علی بن حسین بن هبه الله، تاریخ دمشق الکبیر، چاپ اول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
ابن قُدامه مَقدسی حنبلی، موفق الدین ابومحمد عبدالله بن احمد بن محمد، التبیین فی انساب القرشیین، چاپ دوم، بیروت، عالم الکتب، 1408ق.
ابن کثیر دمشقی شافعی، ابوالفداء، البدایه و النهایه، چاپ پنجم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1409ق.
ابن ماجه قزوینی، ابوعبدالله محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، بیروت، دارالفکر، بی تا.
ابن منظور افریقی، محمد بن مکرّم، مختصر تاریخ دمشق، چاپ اول، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
ابو نُعیم اصفهانی شافعی، احمد بن عبدالله، تاریخ اصفهان، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق.
___، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیا، چاپ اول، بیروت، دارالفکر، 1416ق.
__، کتاب الضعفاء، چاپ اول، مغرب، دارالثقافه، 1405ق.
ابوالوفاء حلبی طرابلسی، ابراهیم بن محمد بن سبط ابن عجمی، الکشف الحثیث،‌ چاپ اول،‌ بیروت، عالم الکتب و مکتبه النهضه العربیه، 1407ق.
ابویعلی قزوینی، خلیل بن عبدالله خلیلی، الارشاد فی معرفه علماء الحدیث، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
افندی شافعی، قاضی بهجت، تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد علیهم السلام، مترجم میرزا مهدی ادیب، چاپ دوم، تهران، بنیاد بعثت، 1376ش.
البانی حنبلی، محمد ناصرالدین، ضعیف الجامع الصغیر و زیادته، چاپ 3، بیروت، المکتب الاسلامی، 1410ق.
___، ضعیف سنن ابن ماجه، چاپ اول، بیروت، المکتب الاسلامی، 1408ق.
بدخشی حنفی، میرزا محمدخان، مفتاح النجا فی مناقب آل عبا علیهم السلام، نسخه خطی در کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله، قم.
بوُصِیری قاهری شافعی، شهاب الدین احمد بن ابی بکر، مصباح الزجاجه فی زوائد ابن ماجه، تحقیق، عوض بن احمد شهری، چاپ اول، مدینه منوره، جامعه الاسلامیه، 1425ق.
بیهقی شافعی، احمد بن حسین، الاعتقاد و الهدایه الی سبیل الرشاد، چاپ اول، بیروت، دارالوفاق الجدیده، 1401ق.
___، شُعَب الایمان، چاپ اول، بیروت،‌ دارالکتب العلمیه، 1421ق.
تابعی شافعی، شیخ احمد، الاعتصام بحبل الاسلام، چاپ اول، قاهره، مطبعه السعاده، 1327ق.
جَزَری شافعی، ابوالخیر شمس الدین محمد بن محمد بن محمد، اسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن ابیطالب کرّم الله وجهه، مکتبه الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، اصفهان، بی نا، بی تا.
جمعی از نویسندگان، الفهرست الشامل للتراث العربی الاسلامی المخطوط، (الحدیث النبوی الشریف و علومه و رجاله)، تحقیق و نشر، مؤسسه آل البیت للفکر الاسلامی، اردن، بی نا، 1426ق.
جوزجانی ناصبی، ابواسحاق ابراهیم بن یعقوب،‌ احوال الرجال، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الرساله، 1405ق.
جُوِینی شافعی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمه من ذریتهم علیهم السلام، چاپ اول، بیروت، مؤسسه المحمودی، 1400ق.
حاکم حسکانی حنفی، عبیدالله بن عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چ اول، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1411ق.
حاکم نیشابوری شافعی، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، چاپ اول، بیروت، مکتبه العصریه،‌1420ق.
حفصی عدوی، محمد بن یوسف، جامع الشمل فی حدیث خاتم الرسل، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
خطیب بغدادی شافعی، احمد بن علی،‌ تاریخ بغداد، چاپ اول،‌بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
خلیفه نیشابوری شافعی، محمد بن حسین،‌ترجمه و تلخیص تاریخ نیشابور، چاپ اول، تهران،‌آگه، 1375ش.
خُنْجی اصفهانی حنفی، فضل الله بن روزبهان، وسیله الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم علیهم السلام، چاپ اول، قم، انصاریان، 1375ش.
__، مهمان نامه بخارا، چاپ دوم، تهران: نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بی تا.
دارقطنی بغدادی شافعی، علی بن عمر بن احمد، المؤتلف و المختلف، چاپ اول، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1406ق.
__، کتاب الضعفاء‌ و المتروکین، چاپ اول، بیروت، المکتب الاسلامی، 1400ق.
دولابی حنفی، ابوبشر محمد بن احمد بن حمّاد، الکنی و الاسماء، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق.
دیلمی شافعی، ابن شیرویه، فردوس الاخبار بمأثور الخطاب، چاپ اول، بیروت، دارالفکر،‌1418ق.
ذهبی شافعی، شمس الدین، دیوان الضعفاء و المتروکین، چاپ اول، بیروت، دارالقلم، 1408ق.
___، سیر اعلام النبلاء، چاپ 11، بیروت، مؤسسه الرساله، 1417ق.
___، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، بیروت، دارالفکر، بی تا.
___، المقتنی فی سَرد الکُنی، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
رافعی قزوینی شافعی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
زَبیدی حنفی، سیدمحمد بن محمد، إتحاف الساده المتقین بشرح اسرار إحیاء علوم الدین، مصر، خزانه السادات، بی تا.
زرندی حنفی،‌ جمال الدین محمد بن یوسف، معارج الوصول الی معرفه فل آل الرسول و البتول علیهم السلام، تحقیق، محمدکاظم محمودی، چاپ اول، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه،‌1425ق.
زمخشری حنفی، ابوالقاسم محمود بن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1412ق.
سبط ابن جوزی حنفی، تذکره الخواص من الامه بِذِکْر خصائص الائمه علیهم السلام، چاپ اول، بیروت، مؤسسه اهل البیت علیهم السلام، 1417ق.
سَمْعانی شافعی، ابوسعد عبدالکریم بن محمد بن منصور، الانساب، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
سَمهودی شافعی، علی بن عبدالله، جواهر العَقدین فی فضل الشرفین، بغداد، وزاره الاوقاف و الشئون الدینیّه، 1407ق.
سِنْدی حنفی، ابوالحسن، شرح سنن ابن ماجه، چاپ دوم،‌بیروت، دارالمعرفه، 1418ق.
سیوطی شافعی،‌جلال الدین، الدُرّالمنثور فی التفسیر بالمأثور، چاپ اول، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
___، الجامع الصغیر من حدیث البشیر النذیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
___، اللئالی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه، چاپ اول،‌بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
___، طبقات الحفّاظ، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1403ق.
شَبْلَنجی شافعی، شیخ مؤمن بن حسن بن مؤمن،‌نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار علیهم السلام، چاپ اول، بیروت،‌دارالکتب العلمیه، 1418ق.
شجری جرجانی حنفی، یحیی بن حسین، الامالی الخمیسیه، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422ق.
صَفَدی شافعی، صلاح الدین خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، چاپ اول، آلمان، النشرات الاسلامیه، 1381ق.
صفوری شافعی، عبدالرحمن بن عبدالسلام، نُزهه المجالس و منتخب النفائس، چاپ سوم، قاهره، شرکه مکتبه و مطبعه مصطفی البانی الحلبی، 1387ق.
طبرانی حنبلی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، چاپ اول، عمان، دارالفکر،‌1420ق.
طبسی، محمد محسن، «جایگاه روایی اباصلت هروی از دیدگاه فریقین»، مجله طلوع، ش30، زمستان 1388ش.
___،«مذهب اباصلت هروی از دیدگاه فریقین»، مجله طلوع، ش33، پاییز 1389ش.
___،حدیث سلسله الذهب از دیدگاه اهل سنت، چ اول، قم،‌دلیل ما، 1388ش.
عِجْلونی جَرّاحی شافعی، شیخ اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء و مُزیل الإلباس عمّا اشتهر من الاحادیث علی السنه الناس، چاپ ششم، بیروت،‌ مؤسسه الرساله، 1416ق.
عِجْلی، ابوالحسن احمد بن عبدالله بن صالح، تاریخ الثقات، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1405ق.
عقیلی مکی، محمد بن عمرو، کتاب الضعفاء‌الکبیر، چ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه،‌1404ق.
غِماری شافعی، عبدالعزیز، بیان نکْث الناکث المُعتدی، چاپ سوم، اردن، نشر دارالامام النووی، بی تا.
فَسَوی، یعقوب بن سفیان، المعرفه و التاریخ، چاپ دوم،‌ بیروت،‌ مؤسسه الرساله، 1401ق.
قَرْمانی دمشقی، ابوعباس احمد بن یوسف بن احمد، اخبار الدُول و آثار الاُوَل، بیروت، عالم الکتب، بی تا.
قُضاعی شافعی، محمد بن سلامه، مسند الشهاب،‌ چاپ دوم، بیروت،‌مؤسسه الرساله، 1407ق.
قُندوزی حنفی، سید سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّه لذوی القربی علیهم السلام، چاپ دوم، قم، دارالاسوه، 1422ق.
کِنانی شافعی، ابوالحسن علی بن محمد بن عراق، تنزیه الشریعه المرفوعه عن الاخبار الشنیعه الموضوعه، چاپ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه،‌1401ق.
لکنوی حنفی، ابوالحسنات محمد عبدالحی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، تحقیق عبدالفتاح ابوغدّه، حلب، مؤسسه قرطبه، بی تا.
متقی هندی،‌علی متقی بن حسام، کنزالعّمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ پنجم،‌ بیروت، مؤسسه الرساله، 1405ق.
محمد بن عقیل شافعی، العَتْب الجمیل علی اهل الجرح و التعدیل، تحقیق و تعلیق، حسن بن علی سقّاف شافعی، چاپ اول، اردن، دارالامام النووی، بی تا.
مَزّی شافعی، یوسف بن عبدالرحمن، تُحفَه الاشراف بمعرفه الاطراف مع النکت الظراف علی الاطراف ابن حجر عسقلانی شافعی، چاپ دوم، بیروت، المکتب الاسلامی و الدار القیمه، 1403ق.
___، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ اول، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
معروف عوّاد، بشّار، تحقیق و تعلیق سنن ابن ماجه، چاپ اول، بیروت، دارالجیل، 1418ق.
مُغْلطای حنفی، علاء الدین، إکمال تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، به ضمیمه نظرات محمد بن طاهر مَقْدسی ظاهری، چاپ اول، بیروت، الفاروق الحدیثه، 1422ق.
مَنّاوی شافعی عبدالرؤوف بن علی، فیض القدیر بشرح الجامع الصغیر، چاپ دوم، بیروت، دارالفکر،‌1391ق.
موصلی شافعی، عمر بن شجاع الدین محمد بن عبدالواحد، النعیم المقیم لعتره النبأ العظیم علیهم السلام، قم، چاپ اول، دارالکتاب الاسلامی، 1423ق.
نابْلسی دمشقی حنفی، عبدالغنی بن اسماعیل، اسرار الشریعه چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1405ق.
نَسائی شافعی، احمد بن شُعیب، کتاب الضعفاء و المتروکین، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الکتب الثقافیه، 1407ق.
واسعی یمانی حنفی، عبدالواسع بن یحیی، گردآورنده و مصحح، مسند الامام زید، بیروت، دار مکتبه الحیاه، 1966م.
هاشمی شافعی، سیدمحمد طاهر،‌ مناقب اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت، چاپ اول، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی علیه السلام، 1378ش.
یاقوت حموی، شهاب الدین یاقوت بن عبدالله رومی بغدادی، معجم البلدان، بیروت، دار احیاء‌التراث العربی، 1399ق.
یحیی بن معین، ابوزکریا مری غطفانی بغدادی، معرفه الرجال، چاپ اول، دمشق، مطبوعات مجمع اللغه العربیه، 1405ق.
یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، چاپ اول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1430ق.
منبع مقاله:
فصلنامه امامت پژوهی، شماره 5.



 

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.