بازیگران معارض در بحران سوریه (2)

بنابر نظریه ی هانتیگتون، تأثیر متقابل دو عنصر قدرت و فرهنگ است که الگوهای مربوط به اتحاد و ائتلاف را در آینده میان حکومت ها رقم خواهد زد. بر این اساس، از لحاظ قدرت، امریکا و قدرت های دست دوم منطقه ای منافع
چهارشنبه، 29 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازیگران معارض در بحران سوریه (2)
بازیگران معارض در بحران سوریه(2)

 

نویسندگان
سید امیر نیاکویی
حسین بهمنش




 

3. عربستان سعودی

بنابر نظریه ی هانتیگتون، تأثیر متقابل دو عنصر قدرت و فرهنگ است که الگوهای مربوط به اتحاد و ائتلاف را در آینده میان حکومت ها رقم خواهد زد. بر این اساس، از لحاظ قدرت، امریکا و قدرت های دست دوم منطقه ای منافع مشترکی در محدود ساختن سلطه کشورهای عمده در منطقه مربوطه دارند. (حافظ نیا: 246؛1390) در ساختار روابط ژئوپولیتیکی و همچنین بنابر نظر هانتینگتون، عربستان سعودی قدرت درجه سه با الگوی رابطه یک سویه زیر سلطه و نفوذ پذیر است.
با شروع خیزش های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا، متحدین و همپیمانان عربستان سعودی که دارای ویژگی های مشترک بسیاری بودند، یکی پس از دیگری سرنگون شده و یا دچار بحران شدند. حسنی مبارک درمصر، زین العابدین بن علی در تونس که بعد از سقوط به عربستان گریخت و همچنین بحران و درگیری در بحرین و اردن از این دسته است. در این میان تنها معمر قذافی دارای اختلافاتی با حکام عربستان بوده است. سایه سنگین این اتفاقات بر عربستان سعودی نیز افتاده است، اما دستگاه های اطلاعاتی امنیتی فعلاً آن را کنترل نموده اند. مقامات عربستان خوب می دانند که کنترل درون تنها کارساز نیست و نمی توان ایستاد و نظاره کرد که چگونه همپیمانان سقوط می کنند و دامنه آن نیز به کشور خود سرایت می کند. لذا بعد از سقوط حسنی مبارک در مصر که دچار نوعی شوک شده بودند، به خود آمده و سیاست خود را باز تعریف نمودند. سؤال این است: «عربستان سعودی از مخالفت با حکومت سوریه چه چیز را دنبال می کند و چه نقشه ای برای اسد کشیده است؟» ایران و عربستان نه متحدان طبیعی هستند و نه دشمنان طبیعی، اما به عنوان دو تولید کننده عمده نفت ومدافعان اسلام شیعی و سنی، رقبای طبیعی محسوب می شوند. تا قبل از انقلاب اسلامی در سال 1979، رقابت این دو توسط ایالات متحده کنترل می شد و هر دو از متحدان استراتژیک امریکا محسوب می شدند، اما بعد از اینکه شاه سرنگون شد، عربستان سعودی به عنوان متحد ایالات متحده باقی ماند و ایران به دشمن آن کشور تبدیل شد. پس از آن، استراتژی جدید امریکا بر مبنای رقابت این دو و در اتحاد با عربستان تعریف شد. (M.Milani: 2011) عربستان سعودی متحد سنتی و ژئوپولیتیکی امریکا در منطقه است و از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به عنوان موازنه کننده و مانعی برای جلوگیری از تأثیرات منطقه ای و نفوذ ایران، ایفای نقش نموده است. این کشور خود را وزنه ای در جهان اسلام می داند و وجود خانه کعبه نیز مزید علت شده است. حکام عربستان از طرفی بقاء خویش و حضور مقتدرانه در منطقه را در اتحاد قوی با امریکا می دانند و از طرف دیگر، خود را رهبر جهان اهل تسنن معرفی می نمایند که وظیفه دارد در مقابل ایران شیعی، مقاومت و از نفوذ آن جلوگیری نماید. پس از شروع جنگ تحمیلی رژیم صدام حسین علیه ایران، عربستان سعودی جانب عراق را گرفت. در سال 1981، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، پیمان استراتژیکی موسوم به «شورای همکاری خلیج فارس» را تشکیل دادند که هدف از تأسیس آن ایجاد توازن منطقه ای در خلیج فارس و مقابله با ایران بود. با شدت گرفتن جنگ ایران و عراق و آغاز حملات دو طرف علیه کشتی های نفتکش در خلیج فارس، چند تانکر حامل نفت عربستان نیز آسیب دیدند. در ژوئن سال 1984، نیروهای نظامی ایرانی و سعودی، نخستین برخورد عمده خود را تجربه کردند که در آن دو فروند جنگنده اف ـ 15 سعودی، دو فروند جنگنده بمب افکن اف ـ 4 ایرانی را که ادعا شده بود قصد حمله به کشتی های حامل نفت عربستان را داشتند، سرنگون کردند. (ندیمی: 1390) اما شاید شدیدترین برخورد میان دو کشور در 31 ژوئیه 1987، (9 مرداد 1366) و آنگاه رخ داد که نیروهای امنیتی و پلیس ضد شورش سعودی، تظاهرات برائت از مشرکین حجاج ایرانی در مکه را به خاک و خون کشید و موجب مرگ 275 ایرانی و مجروح شدن 303 تن دیگر شدند.
این واقعه با حمله تظاهر کنندگان خشمگین ایرانی به سفارت عربستان در تهران پاسخ گرفت که آن نیز منجر به مرگ یک دیپلمات سعودی، تخریب سفارت و قطع روابط دو کشور شد.(همان: 1390) اگرچه سیاست تنش زدایی با سعودی ها در دولت های آقایان هاشمی و خاتمی، به صورت جدی دنبال شد، اما همچنان مناسبات این دو کشور در منطقه به صورت رقابت آمیز ادامه یافته است. به طور کلی، عربستان برای خود قلمرو ژئوپولیتیک تعریف نموده است و منافع خود را در اتحاد با تک قطب، برای رقابت با قدرت عمده منطقه ای یعنی ایران می بیند، تا بتواند او را موازنه کند و قدرتش را به چالش بکشاند و این به نفع هر دو طرف یعنی تک قطب و قدرت درجه دو منطقه ای است. سوریه از همپیمانان ایران است و در طول جنگ تحمیلی نیز در برابر جهان عرب قرار گرفته و کمک هایی به ایران نمود. این کشور در محور مقاومت علیه اسرائیل که از ایران، لبنان و گروه های جهادی حماس و حزب الله تشکیل یافته است، قرار دارد. در صورتی که عربستان منافع خود را در عدم حمایت از حماس در جنگ 22 روزه علیه اسرائیل و همچنین جنگ 33 روزه حزب الله لبنان علیه اسرائیل و گاهی مخالفت و در تعارض با آنها دیده است و این رد پا را می توان در مناطق مختلف و در مواجه با ایران جست وجو نمود. دو کشور با آغاز حمله نظامی ایالات متحده به عراق و سرنگونی صدام حسین از قدرت در سال 2003، بین النهرین را عرصه جدیدی برای رقابت و زور آزمایی خود یافتند. عربستان سعودی و ایران، هر کدام جناح های هوادار خود را در عراق، یعنی اعراب سنی در مرکز و شمال غرب و شیعیان در جنوب و جنوب شرقی این کشور، مورد پشتیبانی قرار دادند. به تعبیری دیگر، کنترل کشور شیعی عراق از مدار ریاض به تهران منتقل شد که این اتفاق در واقع هدیه ناخواسته استراتژیک برای ایران محسوب می شود. (M. Milani: 2011) صحنه مهم دیگر رؤیارویی نیابتی ریاض و تهران، کشور کوچک ولی حساس لبنان بود. در سال های اخیر و پس از ترور رفیق حریری، دو بازیگر اصلی رقیب در صحنه سیاست لبنان یعنی جنبش مقاومت حزب الله و جناح چهارده مارس، هر کدام مورد حمایت ایران و عربستان قرار داشتند. عربستان قتل رفیق حریری را از چشم سوریه دید، قتل رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان، در فوریه 2005 و جنگ میان حزب الله و اسرائیل که در ژوئیه 2006 رخ داد، موجب منزوی شدن سوریه در جهان عرب شد. اعراب به ویژه اعراب خلیج فارس، از قتل رفیق حریری که از دوستان عربستان سعودی بود، بسیار خشمگین شدند و حزب الله را به عنوان بازوی قدرت ایران دانستند. (Chaiman: 2008) در قضیه لبنان، محور عربستان مخالف این بودند که مقاومت اسلامی حزب الله قوت بگیرد، ولو این که در مقابل اسرائیل باشد. لذا شیخی از ائمه جمعه عربستان در خطبه نماز جمعه گفت حرام است که کسی برای پیروزی حزب الله دعا کند. عربستان نه تنها کمک مالی و تسلیحاتی به حزب الله نکرد بلکه از حمایت سیاسی نیز دریغ ورزید و در لبنان شکست و در ابقای سعد حریری نیز شکست خوردند. (ولایتی: 1390)
عربستان سعودی درعراق، لبنان و فلسطین قافیه را به ایران باخته است. درگیری های سال گذشته مسلحانه ارتش علی عبدالله صالح، رئیس جمهور یمن با جنبش شیعی مذهب «الحوثی» در جنوب شبه جزیره عربستان نیز موجب شد که حکومت ریاض نیروهای نظامی خود را برای کمک به ارتش یمن به این کشور گسیل کرده و دست به بمباران هوایی مواضع و دهکده های حوثیان زند. رژیم صالح و مقام های ریاض، جمهوری اسلامی را به پشتیبانی از چریک های شیعه حوثی متهم کردند. عربستان اکنون نیز در یمن و بحرین به شدت منافع خود را در مواجهه با ایران درخطر می بیند.(ندیمی: 1390) عربستان سعودی از بهار عرب وحشتزده است، کما اینکه می بیند. بحرین با اکثریتی شیعه و اقلیت حاکم سنی، در همسایگی اش گرفتار شده است.( M. Milani:2011) از دیدگاه ریاض، هرگونه قدرت گرفتن شیعیان در بحرین، به افزایش نفوذ ایران خواهد انجامید و تهدیدی بزرگ برای امنیت عربستان سعودی محسوب می شود. رژیم آل خلیفه در منامه روابط گسترده ای با عربستان دارد و از نظر امنیتی و اقتصادی، کاملاً متکی به کمک های همسایه بزرگ جنوبی خود است. سرنگونی حکومت آل خلیفه در بحرین می تواند برای شیعیان عربستان نیز الهام بخش باشد و بدین سبب سعودی ها در کمک به سرکوب اعتراضات بحرین، از خود تردید نشان ندادند. یکی از مقام های ارشد سعودی پس از اعزام چهارم مارس نیروهای پلیس ضد شورش این کشور به بحرین، اظهار کرد: «جنگ سرد با ایران یک واقعیت است، این کشور در حال گسترش نفوذ خود است، بی ثباتی حاکم بر چند ماه گذشته موجب شد تا ما دیگر نتوانیم گوشه ای آسوده بنشینیم و تنها نظاره گر وقایع باشیم».(ندیمی: 1390) با این تفاسیر، واضح است که حکومت آل سعود مایل است نظام هم پیمان ایران در سوریه سرنگون شود و منطقه نفوذ خود را در کنار مرزهای ایران و در قلب محور مقاومت گسترش دهد. عربستان سعودی همواره پشتیبان مالی و فکری گرووهای سلفی و وهابی تندرو در منطقه و جهان بوده است. گروه طالبان به عنوان یکی از معروف ترین گروه های افراطی، تندرو و خشن و بسیاری از گروه های با همین رویه در عراق، مصر، اردن، پاکستان، افغانستان و ایران، تحت حمایت عربستان بوده اند. این کشور از این گروه ها جهت پیشبرد منافع خود استفاده می کند و نگاهی ایدئولوژیک به منطقه دارد. در همین راستا، گزارش های رسیده حاکی از نقش عربستان سعودی و پشتیبانی مالی مخالفان حکومت سوریه به خصوص از گروه های سلفی رادیکال است.( Chossudovsky: 2011) بنابراین موارد، انتظار منطقی ما این است که عربستان سعودی به عنوان قدرت درجه دوم منطقه ای، در مواجهه با ایران به عنوان قدرت عمده منطقه، در سوریه با جدیت علیه حکومت آن حرکت نموده و قدرت ایران را به چالش بکشاند و این استراتژی در هم پوشانی با منافع امریکا یعنی تک قطب قرار گرفته است. در ارزیابی اقدامات عربستان می توان گفت، در فرصت بهار عرب، ملک عبدالله شیپور تغییر در سوریه را به صدا درآورده است. وی در بیانیه ای غیر منتظره گفت که ادامه کشتار در خیابان های سوریه برای عربستان غیر قابل قبول است و توسط اسلام (وی خود را نماینده اسلام می داند) چشم پوشی نمی شود.(Zaka Syed: 2011) سعودی ها مایل اند اسد را سرنگون سازند و همانگونه که آورده شد، برای این تصمیم دلایل ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی فراوانی دارند و در این راهبرد، ترمزی به نام امنیت اسرائیل، مانند آنچه که برای امریکا دغدغه است، وجود ندارد.

4. ترکیه

با شروع تحرکات در سوریه، موضوع ترکیه نیز به موضوعی پیچیده و متغیر تبدیل شده است. سیاست ترکیه در چرخش های متعدد از میانجیگری و داوری به مهیا کردن امکانات و مدیریت مخالفان تا لشگرکشی و تهدید به جنگ متمایل شده است. چگونه می توان این نوع رفتار متخاصمانه ترکیه در قبال سوریه را تحلیل نمود؟ آیا تئوری تک قطبی - چند قطبی هانتیگتون پاسخگوی این سؤال است؟ همان طور که گفتیم از نظر هانتینگتون، تأثیر متقابل دو عنصر قدرت وفرهنگ موجب شکل گیری اتحادها و عداوت ها در آینده خواهد شد. بر این اساس، احتمال همکاری میان قدرت هایی که مشترکات فرهنگی دارند، بیشتر از کشورهایی است که تفاوت های مشخصی دارند. بنابراین، امریکا باید به دنبال قدرتی باشد که اشتراکات بیشتری با او داشته باشد و اتحاد با او در برابر قدرت عمده منطقه ای را دنبال نماید.(حافظ نیا، 1390: 55) با تمامی سودی که امریکا از اتحاد با سعودی ها برده اند، اما با وقوع حادثه 11 سپتامبر و مشخص شدن اتباع عربستان سعودی به عنوان عاملان این حادثه، عده ای از سیاستمداران و افکار عمومی امریکایی، به انتقاد از حمایت بی قید و شرط از این کشور پرداختند و عربستان سعودی را غیر قابل اعتماد و ناشایست می دانند. نظام سیاسی و ایدئولوژی عربستان سعودی دارای اختلافات فراوانی با امریکاست و هر دو طرف نیز این موضوع را خوب می دانند. بنابر نظر هانتینگتون، انتظار ما این است که امریکایی ها بازیگری به نام ترکیه را که دارای اشتراکات فرهنگی و سیاسی بیشتری با ایشان است را به عنوان شریک خود در خاورمیانه و در قرن جدید انتخاب نمایند. بنابراین انتظار، باید به تحلیل عملکرد ترکیه بپردازیم. از جهتی دیگر، ممکن است این سؤال پیش آید که آیا می توان ترکیه را که دارای توانایی های اقتصادی، تکنولوژیکی و نظامی، حتی در مواردی بالاتر از ایران است را به عنوان قدرت درجه دوم منطقه ای و پایین تر از ایران قرار داد؟ پاسخ به این سؤال نیازمند بازبینی و تبیین خط سیر اتفاقات داخلی ترکیه و سیاست خارجی آن طی دهه اول قرن جدید میلادی است. با عنایت به فلسفه بینانگذاران جمهوری ترکیه، سیاست نگرش به غرب، به عنوان اصل نخست کمالیسم، سیاست خارجی ترکیه را در قبال خاورمیانه تحت تأثیر قرار داده بود؛ به گونه ای که پس از جنگ جهانی دوم، منطقه خاورمیانه در درجه دوم اهمیت برای سیاست خارجی ترکیه قرار گرفته بود.(امیدی و رضایی، 7:1390) بنابر میراث آتاتورک، ترکیه از خاورمیانه و جهان اسلام دور افتاده است و سیاست خارجی این کشور با منطقه ژئوپولیتیکی و همچنین تاریخ آن متناسب نبوده است. بر این اساس، ترکیه خود را کشوری خاورمیانه ای نمی دانسته و در این منطقه نفوذ چندانی نداشته است، تا بر اساس نظریه هانتینگتون، بتوان آن را قطب منطقه ای و یا قدرت اول منطقه ای معرفی نمود. اما با ورود به قرن جدید، کاملاً روشن شده است که ترک ها عمیقاً از شرکای اروپایی خود ناامید شده اند و قول اروپایی ها برای بررسی عضویت ترکیه در این اتحادیه زودتر از 2015 نمی باشد و آنان به طور همزمان، قتل ارامنه در سال 1915 توسط ترکیه را به رسمیت شناخته و حل مسئله قبرس را مطالبه کرده اند. (Grigoryan and Grigoryan: 2011) با گذشت زمان، اشتیاق ترکیه برای دنبال کردن مسیر پیوستن به اتحادیه اروپا تبدیل به یأس شده است و سیاست خارجی ترکیه نیز با این درک به سمت گزینه های دیپلماتیک غیر اروپایی رفته است.( Falk: 2011) بنابراین، ترکیه در قرن جدید به خاورمیانه نگاه می کند و خواهان نفوذ در آن است. در این راستا، ترکیه بازی "راه نئوعثمانی گری" همراه با نوستالوژی احیای ابر قدرتی قرن 16 و 17 را شروع کرده است. (Global Research: 2011) آنکارا می خواهد به یک رهبر منطقه ای تبدیل شود و از ایالات متحده می خواهد که قبل از هر اقدام منطقه ای، مورد مشورت قرار گیرد.(Cagaptay: 2011) از طرفی دیگر، به نظر می رسد در اوایل دولت باراک اوباما، تصمیم گرفته شده است که ترکیه دروازه اصلی ایالات متحده به خاورمیانه باشد و این تصمیم در راستای کاهش حضور ایالات متحده درخاورمیانه، مواجهه با ایران و سوریه، و همچنین میانجی صلح جامعه اعراب و اسرائیل است. (Badran: 2011) بنابراین، با در نظر گرفتن نظریه تک قطبی چند قطبی هانتیگتون، می توان استراتژی ترکیه و امریکا در ابتدای قرن جدید و همچنین در سوریه را تبیین نمود. آنکارا به عنوان قدرت درجه دوم درمنطقه خاورمیانه، خواهان رسیدن به قدرت اول است و در این راه باید قدرت ایران را به چالش بکشاند و این در همپوشانی با منافع تک قطب یعنی ایالات متحده است. سیاست خارجی ترکیه در حال تحرک در حوزه ژئوپولیتیکی خود است و این کشور برای تبدیل شدن به قطب در جهان تک قطبی آینده تلاش می کند (Grigoryan and Grigoryan: 2011) از سال 2002 و با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، احمد داوود اغلو، استاد روابط بین الملل، مشاور قبلی اردوغان و وزیر امور خارجه کنونی، نظریه پرداز سیاست خارجی این کشور بوده است. داوود اغلو در کتاب "عمق استراتژیک"، پیشنهادات خود را در مورد سیاست خارجی ترکیه منعکس نموده است. او می گوید سیاست خارجی ترکیه نامتعادل است و تأکید بیش از حد به روابط با اروپا و امریکا و نگاه به غرب، این کشور را از خاورمیانه و شمال افریقا یعنی محدوده امپراتوری عثمانی دور کرده است. از نظر داوود اغلو، ترکیه مانند روسیه، مصر و ایران، دارای شاخص های هویتی متکثر است و باید سیاست خود را بر اساس این هویت متنوع تنظیم کند. ترکیه با خاورمیانه، قفقاز، اروپا و بالکان همسایه است، اما جزو هیچ کدام از آنها نیست و باید با همگان تعامل سازنده داشته باشد و جهت گیری به یک سمت، نوعی عدم توازن در سیاست خارجی ترکیه به وجود می آورد. (امیدی، رضایی، 1390: 10ـ 9) وی در کتاب مذکور، معتقد است: «ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی خاص خود، دارای عمق استراتژیک است». به همین دلیل ترکیه را در زمره کشورهای کوچکی قرار می دهد که آن ها را قدرت های مرکزی می نامد. او معتقد است که ترکیه نباید خود را محدود به نقش منطقه ای در بالکان یا خاورمیانه کند؛ چرا که کشوری مرکزی است و نه منطقه ای و بنابراین، باید نقش رهبری را در چندین منطقه ایفا کند؛ چیزی که به این کشور در نظام بین الملل اهمیت استراتژیک می دهد. از دید داوود اوغلو، ترکیه به همه مناطق خاورمیانه، بالکان، قفقاز، آسیای مرکزی و خزر، مدیترانه، خلیج فارس و دریای سیاه تعلق دارد و در همه این مناطق می تواند نقش رهبری را به عهده گرفته و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند.(دهقانی، 1390) از نظر داوود اوغلو، هویت نقطه کانونی باید در حوزه سیاست خارجه ترکیه باشد. او بحث خود را از این نکته آغاز می نماید که ترکیه همانند ایران، روسیه و مصر در یک منطقه خاص واقع نشده است که بتواند هویت آن منطقه را به خود بگیرد و بنابراین، سیاست خارجی خود را باید بر همین اساس پایه ریزی کند. ترکیه با اروپا، خاورمیانه، قفقاز و بالکان همسایه است، اما جزو هیچ یک از آنها نیست و در عین حال به دلیل موقعیت ژئوپلتیکی خود، ناگزیر از تعامل با آنهاست. (قهرمان پور: 1388)
دکترین استراتژیک ترکیه نوین را نو عثمانی گری نام نهاده اند. از جمله مؤلفه های این دکترین عبارتند از : 1- ترکیه باید نقش پررنگ فعال و متناسب با گذشته پر شکوه و عمق جغرافیایی خود ایفا کند. 2- برای اجرای آن باید روی قدرت نرم خود سرمایه گذاری کند؛ زیرا به نظر او کشورش با همه ی مناطق یاد شده دارای روابط تاریخی و فرهنگی است. 3- نهادهای سیاسی داخلی این کشور می توانند الگویی برای کشورهای این مناطق باشند. 4- اقتصاد آن بازوی قدرتمندی برای پشتیبانی از این روابط است. 5- باید در مدیریت بحران های منطقه ای و بین المللی، نقش مهمی را ایفا نمود. 6- با همکاری اقتصادی، سیاسی و امنیتی با کشورهای منطقه نیاز به مداخله قدرت های خارجی را از بین برد. 7- به جای التماس و صرف هزینه های گزاف برای پیوستن به اتحادیه اروپا، باید روی کشورهای منطقه سرمایه گذاری کند؛ به ویژه کشورهایی که زمانی جزو امپراتوری عثمانی بودند. (امیدی، رضایی، 11:1390) ترکیه نگاه خود را تغییر داده است و به خاورمیانه و شمال آفریقا نگاه می کند، اما این بدین معنی نیست که چشم از غرب فرو بسته است. در واقع رهبران ترکیه خواستار تعادل در ارتباطشان با غرب و شرق هستند و نه از دست دادن غرب؛ ترکان، نو عثمانی گری را متفاوت با عثمانی گری می دانند و این سیاست خود را پویا و انعطاف پذیر می دانند. در این رویکرد، شیوه رفتاری ترکیه بر مبنای قدرت هنجارهای سیاسی اقتصادی، دیپلماسی فرهنگی و نفوذ در سرزمین های امپراتوری عثمانی است. عثمانی گرایی جدید، ترکیه را به عنوان یک ابر قدرت منطقه ای می بیند. ویژگی دیگر عثمانی گرایی جدید، پذیرفتن اهمیت جهان اسلام به اندازه غرب است. انعطاف و عمل گرایی در ارتباط با شرق مفقود شده است، در حالی که عثمانی گرایی جدید، آن را به عنوان یک واقعیت ژئوپلیتیک می پذیرد.(همان: 12) با در پیش گرفتن مرحله اول سیاست نو عثمانی گری استراتژی صفر کردن مشکلات با همسایگان به اجرا در آمد. بر اساس این استراتژی، ترکیه تلاش می کند اختلافات سیاسی فرهنگی خود را با همسایگان و بعضی از گروه های قومی در منطقه، از جمله کردها و نیز با ارمنستان، حل و فصل کند. در این دوره سیاست خارجی ترکیه بر مبنای صفر کردن مشکلات با همسایگان، به شیوه ای مثبت مشخص شد، که احتمالاً منعکس کننده افزایش مشکلات داخلی و سرخوردگی های ناشی از تلاش برای پیوستن به اتحادیه اروپا بوده است (2011: Falk) مرحله اول نو عثمانی گرایی ترکیه یعنی صفر کردن مشکلات با همسایگان را به روشنی می توانیم در دهه ی اول قرن بیستم و یکم مشاهده نماییم. در این دوره ترکیه به بازیگری فعال برای حل و فصل اختلافات در خاورمیانه تبدیل می شود، از جمله میانجیگری مذاکرات هسته ای میان ایران و غرب، بحران سیاسی در لبنان، شکاف اعراب و اسرائیل، مذاکرات بین اسرائیل و سوریه و کمک به جنبش ائتلاف ملی در عراق. (2011: Wagner) برای مثال رقم مبادلات اقتصادی ایران و ترکیه از 2002 تا 2008، هر سال یک میلیارد دلار افزایش یافته و به 10 میلیارد دلار رسیده است (امیدی و رضایی، 1390: 19) اعتمادسازی و گسترش روابط ترکیه با جهان عرب نیز همچنان نمود بسیاری داشته است، به خصوص ژستی که اردوغان در کنفرانس داووس 2010، در برابر رئیس جمهور اسرائیل اتخاذ نمود و وی را آدمکش نامید، زنگ پا نهادن ترکیه به قلب خاورمیانه را به صدا در آورد. در خصوص رابطه ترکیه با سوریه باید در نظر داشت که این رابطه سال ها تلخ بود و مشخصاً چهار موضوع حمایت سوریه از پ. ک. ک شامل نگهداری از عبدالله اوجالان، رهبر این حزب در آن زمان، مناقشات بر سر آب، موقعیت سوریه در زمینه ی سلاح های کشتار جمعی و ادعای سوریه بر استان حتای ترکیه، موجبات تلخی این روابط بودند. اتهامات ترکیه و تقویت نظامی این کشور در مرزها، سوریه را مجبور کرد که موافقت نامه ادنا، مبنی بر پایان حمایت از پ. ک. ک و اخراج اوجالان را در 20 اکتبر سال 1998، امضا نماید. (هنسن، تافت، ویول، 1390: 161) این درحالی است که با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، روابط این کشور با سوریه نیز بسیار پیشرفت نمود؛ به طوری که اردوغان به عنوان نخست وزیر ترکیه، در سال 2004 و در پاسخ به سفر اسد، به این کشور سفر نمود. وی در این سفر، چشم انداز روابط دو طرف را مثبت و خوش بینانه ارزیابی نمود. همچنین وی در سال 2009، به اسد می گوید: «سوریه برای ما نه تنها بازاری با بیست میلیون نفر جمعیت، بلکه دروازه ای به سوی خاورمیانه با جمعیت 300 میلیون نفر محسوب می شود».(امیدی، رضایی، 1390: 21) این درحالی است که چندی بعد از شروع حوادث سوریه، رهبران ترکیه طرفین را به خویشتن داری و مماشات دعوت می کردند و همچنان بشار اسد را به رسمیت می شناختند، اما با گذشت زمان، انگیزه ترک ها در جهت سرنگونی اسد راسخ گردید و در این مسیر از هیچ اقدامی حتی تهدید به حمله نظامی فرو گذار نکردند. ترکیه همسایه ی بزرگ سوریه، به مقابله با این کشور پرداخت و درهای خود را برای هزاران نفر از پناهندگان سوری گشود و به سوریه اولتیماتوم نهایی داده است وحتی او را تحدید به دیوان بین المللی دادگستری نموده است.( 2011: Zaka Syed) چگونه می توان این حرکت ترکیه را تبیین نمود؟ آیا ترکیه استراتژی نئوعثمانی گری خود را کنار نهاده است؟ چرا بر خلاف سیاست صفر کردن مشکلات در سوریه عمل می کند؟ در پاسخ به سؤال فوق می توان گفت که شدت گرفتن حوادث در سوریه، ترکیه را مجبور به رها کردن سیاست صفر کردن مشکلات کرده است. (2011: Baroud) به عبارتی دیگر، در شش ماه نخست ماجرای سوریه، ترکیه تصمیم نهایی در مورد برخورد با بشار اسد را نداشت، اما با گذشت زمان، بدون شک اردوغان آتش در سوریه را به عنوان یک فرصت منحصر به فرد تاریخی برای تسلط منطقه ای دید و در حال شرط بندی و ریسک در سوریه است. (2011: Wagner) آنکارا در بازی خود در حال منزوی کردن و مجازات بشار اسد است و معتقد است سرمایه گذاری بر روی او با صرفه نیست.( 2011: Baroud) درحال حاضر، آنکارا متوجه شده است که اسد آینده ای ندارد، بنابراین باید روی شورش ها سرمایه گذاری کند. (2011: Badran) سیاست خارجی ترکیه مؤید این است که رویکرد اخلاقی به سیاست، چشم انداز خامی است و در این راه ممکن است نیاز به قربانی کردن دیگران به نفع خود باشد. (2011: Baroud) سخنان مقامات ترک نیز تصدیق کننده مطالب پیشین است. به گزارش دیلی استار در انتهای تابستان 90 ، اردوغان نخست وزیر ترکیه گفت: «حکمرانان سوریه که روزی هم پیمان نزدیک ترکیه بوده اند، در عوض سرکوب خونبار مردم خود، سقوط خواهند کرد». رجب طیب اردوغان همچنین پیش بینی کرد که انزوای سوریه عمیق تر شود. (سیاست روز: 1390) همچنین وزیر خارجه ترکیه در دیدار با مخالفان، خطی مشی این کشور را به صورت بارزی نشان داد. به گزارش روزنامه لبنانی النهار در پاییز 90، احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه برای نخستین بار به صورت رسمی با نمایندگان شورای مخالفان سوریه در آنکارا دیدار کرد. دراین دیدار، داوود اوغلو از نمایندگان مخالفان سوریه خواست تا وحدت خود را حفظ کنند و به سمت مرحله مسالمت آمیز انتقالی و تحقق دموکراسی در سوریه حرکت کنند. وی در ادامه تأکید کرد که شرایط کنونی در سوریه نمی تواند ادامه پیدا کند.(خبر آنلاین: 1390)
در پاسخ به سؤال بعدی باید گفت، رهبران ترکیه سیاست نوعثمانی گری را کنار ننهاده اند بلکه به فاز دوم این سیاست گام گذاشته و یا به عبارتی دیگر، بعد از صفر کردن مشکلات با همسایگان، نوبت خیز ترکیه به عنوان بازیگر قدرتمند و اول منطقه ای می رسد و در حال حاضر، راه آن را از دمشق می گذرد. باید گفت مانور دیپلماتیک در حال وقوع است؛ باز در خاورمیانه و میان ایران و ترکیه که برای موقعیت خود در سوریه تلاش می کنند. ( 2011: Wagner) اگر به صحبت های اردوغان بعد از پیروزی در انتخابات ژوئن 2011 دقت کنیم، متوجه ورود ترکیه به مرحله دوم نو عثمانی گری می شویم، وی می گوید: «امروز از استانبول تا بوسنی پیروز شده، از ازمیر تا بیروت، از آنکارا تا دمشق، از دیاربکر تا رام الله، نابلس، جنین، کرانه باختری، قدس و غزه پیروز شده، امروز از ترکیه تا خاورمیانه، قفقاز، بالکان و اروپا پیروز شده است». (امیدی، رضایی، 1390: 14) به عبارتی دیگر، باید گفت که اردوغان در حقیقت نقشه امپراتوری عثمانی را ترسیم نموده است و بیدار شدن این امپراتوری را نوید داده است. مهم ترین ویژگی استراتژی نو عثمانی گری ترکیه، نگاه به خاورمیانه و نفوذ و تأثیر گذاری بر آن است و این سیاست با حوادث و خیزش های مردمی خاورمیانه مقارن شده و در سوریه نیز به واسطه اقداماتی، فرصت بسیار مناسبی برای ترکیه به وجود آمده است. همانگونه که اردوغان گفت، سوریه دروازه ورود ترکیه به خاورمیانه عربی است. در واقع تنها مسیری که ترکیه در حال حاضر به آن امیدوار است، سوریه است تا بتواند از راه تغییر در سوریه، موقعیت منطقه ای خود را بهبود بخشد. به عبارت دیگر، می توان گفت مهم ترین دلیل بازی های اخیر ترکیه، خلاص شدن از یک تنگنای شدید جغرافیایی است. در این میان، روابط نزدیک حزب عدالت و توسعه ی ترکیه با اخوان المسلمین سوریه که مهم ترین بخش اپوزیسیون این کشور می باشند را نیز باید در نظر داشت. در واقع از نظر بسیاری از ناظران، با توجه به نفوذ ترکیه بر بسیاری از جریانات اپوزیسیون سوری، بحران اخیر در سوریه می تواند زمینه افزایش نفوذ ترکیه را در این منطقه فراهم آورد. در این میان، باید توجه داشت که طبق نظریه ی هانتیگتون، امریکا می باید در برابر قدرت اول منطقه ای، قدرت های دوم را قوی ساخته و در هزاره جدید، وظایف منطقه ای را با آنان تقسیم نماید. ترکیه در طول تاریخ خود همکاری و اتحاد استراتژیک با امریکا داشته است، اما اکنون با مأموریت مهمی که با منافع خودش نیز همپوشانی دارد، به سمت خاورمیانه روان شده است. در پی اتخاذ رویکرد جدید در سیاست خارجی ترکیه بود که ساموئل هانتینگتون، درکتاب برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی از ترکیه به عنوان یکی از شش کشور بزرگ اسلامی که بالقوه و بالفعل توانایی رهبری جهان اسلام را دارد، نام برده است .(امیدی، رضایی، 1390: 12) کارشناسان امریکایی، شانس بسیاری برای فرضیه ظهور قطب اسلامی تعریف می کنند. واشنگتن به احتمال زیاد قادر به درک سیاست خارجی ترکیه است و مایل است که ترکیه جایگزین ایران به عنوان رهبر معنوی جهان اسلام شود. ( Grigoryan and Grigoryan: 2011)

نتیجه گیری

با شکل گیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای بر اساس منافع و علایق خود جهت گیری های متفاوتی را در رابطه با این کشور که اهمیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک خاصی در منطقه خاورمیانه دارد، اتخاذ نموده اند. در این میان تلاش پیگیر برخی دولت ها برای ساقط کردن حکومت اسد از جلوه های بارز تحولات سوریه محسوب می شود که بر پیچیدگی اوضاع این کشور افزوده است. در این مقاله تلاش شد تا با بهره گیری از نظریه نظام تک قطبی ـ چند قطبی هانتینگتون، به واکاوی انگیزه ها و اهداف مهم ترین بازیگران معارض با نظام سوریه پرداخته شود. البته با توجه به کثرت بازیگران معارض، تنها به امریکا، عربستان و ترکیه که تأثیر گذارترین بازیگران معارض محسوب می شوند، پرداخته شد. مهم ترین یافته های مقاله حاکی از آن است که اهم اهداف امریکا در منطقه خاورمیانه را می توان در تأمین امنیت و منافع رژیم صهیونیستی، تضعیف جبهه مقاومت، گسترش نفوذ و هژمونی منطقه ای، تضعیف ایران به عنوان نماد اسلام سیاسی در منطقه و همچنین تأمین امنیت انرژی خلاصه نمود. در این میان، سقوط رژیم اسد می تواند نقش تعیین کننده ای در تقویت جایگاه اسرائیل و تضعیف جبهه مقاومت و همچنین تغییر موازنه قوا به نفع امریکا و به زیان جمهوری اسلامی ایران که بدون شک قدرت اول منطقه ای در خاورمیانه و مهم ترین چالشگر ایالات متحده در منطقه می باشد، ایفا نماید. بر اساس نظریه هانتینگتون، امریکا برای دسترسی به اهداف خود می تواند با قدرت های درجه دوم منطقه ای که معمولاً با قدرت اول منطقه ای تضاد منافع دارند، همکاری و تقسیم کار نماید. یکی از قدرت های درجه دوم منطقه ای که از دیرباز همکاری های گسترده ای با ایالات متحده امریکا داشته عربستان سعودی بوده است. این کشور از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ایفای نقش نموده است. عربستان سعودی خود را قطب جهان اسلام می داند و وجود خانه کعبه نیز مزید علت شده است. حکام عربستان از یک طرف لازمه ی بقاء خویش و حضور مقتدرانه در منطقه را در اتحاد قوی با امریکا می دانند و از طرفی دیگر، خود را رهبر جهان تسنن معرفی می نمایند که وظیفه دارد در مقابل ایران شیعی، مقاومت و از نفوذ آن جلوگیری نماید. با این همه در سال های اخیر مشخص شد که سعودی ها در رقابت با ایران، متحمل شکست های سنگینی شدند. تحولات لبنان و قدرت گیری شیعیان نزدیک به ایران در عراق، در کنار نفوذ معنوی روز افزون ایران در یمن و بحرین، که از دیرباز حیاط خلوت عربستان سعودی محسوب می شود و همچنین تحولات اخیر مصر، زنگ خطر را برای این کشور به صدا در آورده است. در چنین شرایطی، عربستان سعودی تلاش می کند تا با حمایت از بنیاد گرایان سنی در سوریه، موازنه قوا در منطقه را تغییر داده و ناکامی های خود را در مقابل ایران، در سوریه جبران نماید. گذشته از ناکامی های نسبی در مقابل ایران، باید توجه داشت که ایدئولوژی رهبران این کشور نیز نه به مذاق امریکایی ها خوش می آید و نه جوانان خواهان تغییر در خاورمیانه و لذا ایالات متحده برای دسترسی به اهداف خود، به گزینه دیگری نیز توجه داشته است. ترکیه بازیگر دیگر منطقه ای است که از دیرباز متحد استراتژیک امریکا بوده است، اما باید در نظر داشت که تا ابتدای سده بیست و یکم، جسم این هم پیمان در منطقه و روحش در اروپا سیر می کرد و تنها از سال 2002 و با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه بود که این کشور به خاورمیانه روی بازگرداند. ترک ها خوب می دانند که در شرق اروپا راه بسته است و نمی توانند نفوذ ژئوپولیتیکی خود را گسترش دهند، بنابراین باید بر سرزمین های آباء و اجدادی، یعنی قلمرو امپراتوری عثمانی سرمایه گذاری کنند. نفوذ در منطقه بالکان و خاورمیانه می تواند قلمروی ژئوپولیتیکی ترکیه را گسترش داده و بالتبع این کشور را تبدیل به قدرت عمده منطقه ای نماید. این استراتژی توسعه ترکیه جدید است که آن را نو عثمانی گری گفته اند و فعلاً در همپوشانی با منافع امریکا قرار گرفته است. در این راستا، ترکیه برای دسترسی به خاورمیانه و افزایش نفوذ در این منطقه، منافع خود را در بودن دولتی دست نشانده در سوریه می بیند نه دولتی هم پیمان ایران در مرزهای این کشور. بر این اساس، می توان تلاش های گسترده این کشور برای سازماندهی اپوزیسیون سوریه را مورد توجه قرار داد. همچنین لازم به ذکر است که اخوان المسلمین سوریه به عنوان قویترین جریان اپوزیسیون در این کشور پیوندهای عمیقی با دولت ترکیه دارد. با توجه به موارد فوق می توان گفت که منافع سه کشور فوق در سوریه، به سطح بالایی از همپوشانی رسیده است؛ امریکا به دنبال تضعیف جبهه مقاومت، عربستان به دنبال گسترش نقش آفرینی و جلوگیری از نفوذ ژئوپولیتیکی و ایدئولوژیکی ایران در منطقه و ترکیه، گسترش نفوذ در خاورمیانه و اعاده گذشته تاریخی خود را دنبال می کند. دراین میان، جلوگیری از گسترش قلمرو ژئوپولیتیکی ایران، فصل مشترک انگیزه های بازیگران فوق است.
در پایان، باید توجه داشت که اگر چه نمی توان تمام حوادث روی داده در سوریه را به بازیگران خارجی نسبت داد و نظام سوریه نیز دارای ضعف های مختلفی است، اما با نگاهی دقیق، عمیق و راهبردی و به دور از فضا سازی رسانه ای، می توان متوجه شد که این ملاحظات استراتژیک بازیگران خارجی است که ضعف ها و کمبودهای داخلی سوریه را که نیازمند گفت وگو و رایزنی مسالمت آمیز است را به بحران عمیقی تبدیل کرده و آن را عرصه جنگ تمام عیار و خشونت آمیز گروه های مسلحی نموده که هیچ نشانه و عزمی برای گفت وگو و مصالحه ازخود نشان نمی دهند. بنابراین، در تحلیل حوادث سوریه بیش از اینکه به مختصات داخلی توجه شود، باید به نحوه کنش بازیگران ذی نفع و ملاحظات راهبردی و ایدئولوژیک منطقه ای و جهانی پرداخت.
منابع تحقیق:
الف- فارسی
اسدی، علی اکبر. 4 آبان 1390. تحولات جهان عرب و دگرگونی در ائتلاف های منطقه ای، نوشته شده در وبگاه مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، در: www.tisri.org
امیدی، علی و فاطمه رضایی. 1390. عثمانی گری جدید در سیاست خارجی ترکیه: شاخص ها و پیامدهای آن در خاورمیانه، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره سوم، پاییز 1390.
اردوغان، سقوط حکومت سوریه را پیش بینی کرد. 26 شهریور 1390. وبگاه سیاست روز، در: www.siasatrooz.
افشای سفر محرمانه نخست وزیر قطر به اسرائیل برای حمله به سوریه. 5 آبان 1390. وبگاه جوان آنلاین در: www.javandaily. com.
بررسی تحولات منطقه در گفت وگو با دکتر ولایتی. 10 خرداد 1390. نوشته شده در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت ایت الله العظمی سید علی خامنه ای (مدظله العالی) در: farsi. Khamenei.ir.
بشار اسد و تهدید به زلزله. 9 آبان 1390. نوشته شده در وبگاه مردمسالاری در: www.mardomsalari.com
جوادی فتح، سارا. 1384. سوداهای ایالات متحده در طرح خاورمیانه بزرگ، مجله راهبرد، شماره 35، بهار.
حافظ نیا، محمد رضا، 1390. اصول و مفاهیم ژتوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی.
دهقانی، رضا. دی 1390. دکترین عمق استراتژیک داود اوغلو: http://rdehqani.blogfa.com/postـ26.aspx
دیدار رسمی داوود اوغلو با مخالفان سوریه. 27/7/1390. پایگاه خبری خبر آنلاین، در: www.khabaronline.ir
سراج، رضا. 5 آبان 1390. نگاه راهبردی به پشت پرده بی ثبات سازی سوریه، نوشته شده در پایگاه خبری جوان دیلی در: www.javandaily.com
تهدید بی سابقه بشار اسد. 12 مهر 1390. نوشته شده در پایگاه خبری تحلیلی فرارو در: www.fararu.com
تهدید، سوریه، تهدید همه منطقه است. 4شهریور 1390. وبگاه شبکه تلویزیونی خبری العالم در www.fa.alalam.ir
صادق الحسینی، محمد. 14 تیر 1390. نوشته شده در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مدظله العالی) در: farsi.khamenei.ir.
قهرمان پور، رحمن. 1388. اندیشه های داود اوغلو معمار سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه، مرکز پژوهش علمی و مطالعاتی استراتژیکی خاورمیانه. http://www.asnoor.ir/Pubilc/ Articles. ViewArticles.aspx?Code:183083
کگلی، چارلز دبلیو، ویتکف، اوجین آر. بهار 1388. سیاست خارجی آمریکا، الگو و روند، ترجمه اصغر دستمالچی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی بین المللی، وزارت امور خارجه.
موسوی، سید حسین. 1388. بلندی های جولان و امنیت رژیم صهیونیستی، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال دوازدهم، شماره دوم، تابستان 88، شماره مسلسل 44.
موسوی، سید حسین. 1388. مذاکرات سوریه و اسرائیل: مبانی، روند و پیچیدگی، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال دوازدهم، شماره اول بهار 88، شماره مسلسل 43.
ندیمی، رامین. 4 آبان 1390. وبگاه مؤسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، در: www.tisri.org
هراس تل آویو از تهدید بشار اسد. 18 مهر 1390. وبگاه ایران دیپلماتیک در: www.irdiplomatic.com
هنسن، برت و پترتافت و آندره ویول. 1390. راهبردهای امنیتی و نظم جهانی امریکایی «قدرت از دست رفته»، ترجمه دکتر سید امیر نیاکویی و دکتر احمد جانسیز، رشت: انتشارات دانشگاه گیلان.
ب- انگلیسی
Akl, may. april, 19,2011. the false hope of revolution in syria. http://mideast. foreign policy .com/posts/2011/04/19/why thesyrian-case-isdifferent.
Assl, nima khorrami, april 8,2011. arab spring: syrian episode. www.foreign policyjournal.com/2011/04/08/arab-spring-syrian-episode/.
Al-najjar, ahmad. october 6, 2011. irreparable cracks in the syrian regime.http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/10/06irreparable-cracks-in-the syrian-regime/.
badran, tony. december 1,2011. how assad stayed in power _ and how he'll try to keep it. http://www.foreignaffairs.com/articles/136707/tony badran-/how-assad-stayed-in-power_and-how-hell-try-to-keep-it.33
badran, tony. august 16, 2011. obama's options in damascus. http://www.foreignaffairs.com/articles/68129/tony-badran/Obamas-options-in-damascus.
baroud, ramzy. november 26, 2011. zero-problems foreign policy No more:turkey and the syrian Abyss. http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/11/26/zero-problems-foreign-policy-no-more-turkey-and-the-syrian-abyss/.
baroud, ramzy. november 19,2011. syria-uprising-falls-victim-to-power-plays/.http://www.foreignpolicyjornal.com/2011/11/19/syriaـup risingـfallsـvictimـtoـpowerـplays/.
baroud, ramzy, august 7, 2011. competing narratives in syria: between tired slogans and a looming dawn. http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/8/7/competeing-narratives-in-syria-between-tired-slogans-and a-looming-dawn/.
baroud, ramzy. october 6, 2011. the syrian uprising: U.S. follows a failed path- http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/10/06/the-syrian-uprising-u-s-follows-a-failed-path/.
bolton, k. r. february 22, 2011. iran: the next domino? http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/02/22/iran-the-next-domino/.
brookings. march 19, 2009. on a new footing: u.s.-syria relations.http://www.brookings.edu/articles/2009/0319ـsyriaـsaab.aspx.
cagaptay, soner.june 26,2011. the akp's Underwhelming victory. http://www.foreignaffairs.com/articles/67965/soner-cagaptay/the-akps-underwhelming-victory#.
chossudovsky, michel. june 17,2011. the destablization of syria and the broader middle east war. http://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=25312.
chossudovsky, michel. august 9, 2011. A humanitarian war on syria? http://www.glObalresearch.ca/index.php?context=va&aid=25955.
falk, richard. may 20,2011. global leadership: american retreat, bric ambivalence, and turkeys rise. http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/05//20/global-leadership-a,american-retreat-bric-ambivalence-and-turkeys-rise/.
falk,richard. august20,2011. syria: geopolitical mentoring vs. rehab for addicted geopolitical leaders. http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/08/20/syria-geopolitical-mentoring-vs-rehab-for-addicted-geopolitical-leaders/.
richard. november 19, 2011. turkey's brilliant statecraft: the achievement of ahmet davutoglu. http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/11/19/turkeys-brilliant-statecraft-the-achievement-of-ahmet-davutoglu/.
geneive, abdo, august 25, 2011. how iran keeps assad in power in syria .http://www.foreignaffairs.com/articles/68230/geneive-abdo/how-iran-keeps-assad-in-power-in-syria.
global research. september 15, 2011.turkey takes over the arab spring.http://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=26592.
grigoryan , suren and dr. varden grigoryan. october 26, 2011. the neo -turkish gambit.http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/10/26/the-neo-turkish-gambit/.
huntington, samuel p. march/april 1999. the lonely superpower-http://www.foreignaffairs.com/articles/54797/samuelـpـhuntington/the lonely superpower.
milani، Mohsen M. octoberـ11/2011. Iran and saudi Arabia Squari off. http://www.foreignaffairs.com/aiticles/136409/mohsen-m-milani/Iran-and-saudi-arabia-square-off.
brookings. april 24, 2008.u.s. policy and syria: who's converting whom?
http://www.brookings.edu/testimony/2008/0424_syria_rodman.aspx.
o cathail, maidhc. november 19, 2011. sanctioning -syria-the-long-road-to-damascus/.
http://www.foreignpolicyjournal.com/20011/11/19sanctioningـsyriaـtheـlongـroadـtoـdamascus/.
Rabinovich, itmar.april,10,2011.israel's dilemma in damascus.fore in affairs.http://www.foreignaffairs.com/articles/67721/itamar-rabinovich/israelsdillema-in-damascus.
ulrich, soraya sepahpour . october 28, 2011. the syria imperative.http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/10/28/theـsyriaـibperative/.wagner،Daniel.september12، 2011.turkeys-high-stakes-foreign policy-gamble/.http://www.foreignpolicyjounal.com/2011/09/12/turkeysـhighـstakesـforeignـpolicyـgomble/.
zaka syed, Aijaz. august 14, 2011. splendid isolation of syria-http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/08/14/splendid-isolation-of-syria
منبع مقاله:
فصلنامه روابط خارجی،سال چهارم، شماره چهارم، زمستان 1391



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط