نویسنده: دکتر عبدالحسین رفعتیان
اولین احساس نیازی که نوزاد می تواند به والدین خود منتقل کند، نیاز به دفع ادرار و مدفوع است. او چیز دیگری ندارد که بدهد. ادرار کردن کودک در محل مخصوص برای والدین امر بسیار مهمی است و دائم به کودک نوپا تذکر می دهند: « اینجا نباید ادرار کنی، آنجا باید ادرار کنی، تختت را نباید خیس کنی، جایت را نباید کثیف کنی.» مادر دائم به کودکش می گوید: « بنشین سر لگن، وقت جیش کردن است!» وقتی کودک شروع می کند به دفع، بین کودک و مادر تبادل نگاهی صورت می گیرد، گویی کودک می خواهد بهترین هدیه ی جهان را به مادر بدهد، و نگاه مادر نیز چنان است که انگار می گوید من از تو چیزی خواستم و تو آن را برآورده کردی! کودک در نگاه مادر این طور احساس می کند که او دارد تشویقش می کند. این اولین داد و ستد بین کودک و والدین است. وقتی پدر و مادر از بچه می خواهند که کاری را انجام دهد، باید برای انجام دادن آن ارزش قائل شوند.
کارهایی که پدر و مادر برای نوزادشان انجام می دهند ارزشمند و حیاتی است. در ازای آن کودک زنده می ماند و با این زنده بودنش ارزشمندترین حس را به پدر و مادر می دهد. بعد تا سن 2 تا 2/5 سالگی، مدفوعش را، که ساخت بدن خود اوست، به پدر و مادر هدیه می دهد. از این مرحله به بعد، کم کم درمی یابد که می تواند با قدرت جدیدی که به دست آورده، چیزی را که پدر و مادر از او می خواهند و خوشحال شان می کنند به آن ها بدهد یا ندهد. او فکر می کند که می تواند با یک «نه» گفتن باعث ناراحتی، عصبانیت و حتی خشم والدین خود بشود. حالا دیگر او چندان احساس وابستگی به والدین ندارد، در نتیجه خود را با آن ها در حالتی برابر حس می کند. او با خود فکر می کند اگر چه ظاهراً قدرتی ندارد و نمی تواند کاری بکند، اما می تواند با یک «نه» گفتن پدر و مادر را ناراحت و عصبانی کند؛ و به این ترتیب در برابر آن ها احساس «قدرت» می کند.
وقتی کودک به تدریج درمی یابد که می تواند قدرتی داشته باشد و از این قدرت در مقابله با والدین استفاده کند، بین او و والدینش دادوستدی برقرار می شود که گاهی ممکن است به صورت « مبارزه ی کسب قدرت» در بیاید. این جا است که کودک با والدینش به تعارض می رسد. همین مبارزه و تعارض در دوره ی نوجوانی به گونه ای دیگر تکرار می رسد. او که در سن یک یا دو سالگی می تواند مدفوعش را نگه دارد و خواسته ی والدینش را اجابت نکند، اکنون که در سن نوجوانی قدرت مباحثه دارد، هیکلش هم بزرگ تر و عضلاتش نیز قوی تر شده، قادر است خیلی قاطعانه تر به آن ها «نه» بگوید. او سعی می کند قدرتی را که تازه به دست آورده، این گونه به نمایش بگذارد.
مسئله ی داد و ستد در روابط، مثل خرید و فروش یک کالا نیست. بلکه از شخص خواسته می شود تنها حالت گیرنده نداشته باشد، بلکه حالت دهنده هم داشته باشد. دهندگی ممکن است نگاهی محبت آمیز یا ابراز تشکر و خوشحالی یا احساس رضایت و توجه به دیگران باشد. این نوع رفتارها کودکان را از حالت وابستگی کامل و گیرنده ی صرف بودن بیرون می آورد و به تدریج کودک می کند که نه تنها خودشان به عنوان انسان، فردیت پیدا کنند و مستقل باشند، بلکه نقش فعالی هم در سیستم خانواده داشته باشند. باید از ابتدا برای کودک جا بیفتد که او با ما، در یک رابطه دو طرفه به صورت داد و ستدی قرار دارد.
درست است که داد و ستد در فرهنگ عامه ی مردم اصطلاحی بازاری و کاسبکارانه است و بار معنایی منفی دارد ولی در روابط انسانی به این معنی است که فرد در برابر کاری که برای دیگری انجام می دهد فقط به دنبال نفع مادی نیست بلکه ممکن است کاری را در ازای یک لبخند یا یک تشکر ساده انجام بدهد یا فقط بخواهد یک نیاز درونی اش را برآورده کند که به او احساس خوب بودن و مفید بودن بدهد؛ یعنی توقع دارد که آن کار بالاخره چیزی به او بدهد.
در نظریه های روان شناختی قدری هم تفکر اقتصادی وجود دارد، یعنی فرد در برابر چیزی که می دهد، چیزی می گیرد. اگر شما بیشترین سرمایه گذاری را انجام بدهید و بیشترین انرژی را مصرف کنید اما هیچ بازخوردی نداشته باشد و اصلاً به خواسته ی شما پاسخ داده نشود هیچ پاداش عاطفی نگیرید، در این وضع احساس زیان دیدگی می کنید و حس می کنید در برابر کاری که انجام داده اید، چیزی نگرفته اید. پاداش لزوماً مادی نیست. گاهی نوعی توجه، نگاه یا تشکر لفظی و زبانی کافی است. در همه ی انواع رابطه ها - عشقی، دوستی، کاری و خانوادگی - این داد و ستد وجود دارد؛ و اگر نباشد رابطه ادامه پیدا نمی کند و بین افراد فاصله و بی عاطفه گی ایجاد می شود. دادن پاسخ مثبت به خواسته های یکدیگر، نوعی داد و ستد است و اگر در رفتارهای متقابل، زیربنای عاطفی وجود نداشته باشد، انتظارات و رابطه ها معنا نخواهد داشت.
سیستم تبادل در خانواده چگونه باید باشد؟
تبادل یعنی اگر کاری که از شما می خواهیم انجام دهید، در مقابل آن، خواسته ی شما برآورده خواهد شد. درست مثل وقتی که به استخدام جایی در می آیید. مطابق قرارداد باید یک ماه کار مشخصی را انجام دهید تا به ازای آن مبلغی پول دریافت کنید. در غیر این صورت هیچ پولی دریافت نخواهید کرد. اگر این موضوع در خانه و خانواده ها جا بیفتد، فرزندان می توانند بعدها در اجتماع مسؤلیت پذیر باشند و حس کنند که کار و وقت آدمی ارزش دارد، و چیزی هم که به ازای انجام دادن هر کار می گیرند، ارزش دارد. در غیر این صورت، روزی که فرزند می خواهد در اجتماع ظاهر شود نمی داند چه کار باید بکند. فکر می کند همه به او بدهکارند. هیچ جا دوام نمی آورد. هر جا می رود بعد از دو یا سه روز کار را ترک می کند. او انتظار دارد که از روز اول همه او را رئیس بدانند و از او حرف شنوی داشته باشند. در حالی که باید مطابق قرار، کارش را انجام بدهد تا نتیجه اش را بگیرد. اگر چندین سال همه در خدمت او باشند، و با او به این شکل رفتار شود یعنی او محور قرار گیرد دیگر نمی توان یک باره او را متحول کرد و تغییر داد.قرار نیست همه چیز یک دفعه به فرزند اعطا شود. قرار است او هم کاری بکند. وقتی با او حرف می زنید باید نگاه کند و جواب بدهد. او هم انتظار دارد وقتی با شما صحبت می کند به او نگاه کنید و جواب بدهید. وگرنه او هم همان کاری را می کند که شما انجام می دهید. باید معنا و مفهوم تبادل و دادوستد برای او جا بیفتد و گرنه همیشه آدم طلب کاری است که فکر می کند لازم نیست مسؤلیتی بپذیرد. نظافت و مرتب کردن اتاقش را لازم نمی داند، درس خواندن را لازم نمی داند، ... یا می پندارد قرار نیست که او کاری انجام بدهد، همه چیز خریدنی است. تازه او هم نباید بخرد، بلکه کس دیگری باید بخرد و او فقط استفاده کند. علت روشن است: از اول مفهوم « در برابر چیزی که به دست می آوری باید چیزی بدهی یا کاری بکنی.» جا نیفتاده است. باید همه ی این ها را از کودکی به او تفهیم کرد و هر دفعه که این مسائل پیش می آید، باید مبارزه ی قدرت را به فضای گفت و گوی دوباره تبدیل کرد. باید شرایط را تعیین کرد: « اگر بخواهیم با هم زندگی کنیم وضع چنین است، نقش ما چنین است، پدر و مادرت هر کدام کاری انجام می دهند، مادرت هم کاری انجام می دهد، تو هم باید وظایفت را انجام بدهی، وگرنه نظم زندگی به هم می خورد و ما با مشکلات جبران ناپذیری مواجه خواهیم شد.»
باید به خاطر داشت که پذیرش شرایط قرار داد زندگی، پیمان بستن میان یک عده انسان زنده است. انسان وقتی بچه دار می شود هیچ قراردادی را روی برگه ی کاغذ نمی نویسد. در طی سال ها این قراردادها، به صورت نانوشته، بیان می شود و نسبت به رشد کودک، شکل آن تغییر می کند.
منبع مقاله:
رفعتیان، عبدالحسین، (1391)، مسؤلیت پذیری، تهران: نشرقطره، چاپ چهارم
/م