طبق آخرین سرشماری انجام شده در سال 1385 ه.ش. جمعیت «ایران» حدود 70 میلیون نفر بوده است. طیّ آخرین گزارش بانک مرکزی (سه ماهه دوم سال 88 ه.ش.) جمعیّت کشور حدود 73/6 میلیون نفر برآورد شده است که از این تعداد 52/3 میلیون نفر ساکن مناطق شهری هستند.
جمعیّت کشور، پس از تقریباً دو دهه رشد سریع، چند سالی است که آهنگ ملایم تری را تجربه می کند. با توجه به نمودارهای جمعیّت مشاهده می شود که رشد جمعیّت طیّ سال های 55 تا 65 به بیشترین مقدار خود رسیده است.
هرم جمعیّت نشان می دهد که نزدیک به 60% از جمعیّت، هم اکنون در سنّ کمتر از 25 سالگی قرار دارند و این بدین معنی است که جمعیت کشور در حال حاضر، در شرایط باروری قرار دارد. به عبارت دیگر هرچه جمعیّت جوان در جامعه بیشتر باشد، به همان نسبت انتظار افزایش جمعیت را در کوتاه مدت باید داشت. بنابراین، انتظار می رود طیّ سال های 1385 تا 1395 ه.ش. یک رشد شدید جمعیت را شاهد باشیم.
جمعیت زنان در سال 1385 ه.ش. سی و چهار میلیون نفر برآورده شده است. متوسط رشد جمعیّت زنان، طیّ دهه گذشته برابر 52/1% بوده است. این در حالی است که درصد جمعیت زنان نسبت به جمعیّت کلّ کشور در سال 1385 ه.ش. 5/49% برآورد شده است. نسبت جنسی در سال 1385 ه.ش. برابر 57/103 بوده است، بدین معنی که به ازای هر 57/103 مرد 100 زن وجود داشته است و این در حالی است که تغییرات نسبت جنسی، نسبت به سه دهه گذشته به میزان 53/2% کاهش داشته است. در واقع طیّ سه دهه گذشته نسبت تعداد زنان به مردان با فاصله بیشتری بوده است.
روند رشد جمعیّت، نسبت جنسی، هرم سنّی جمعیّت زنان و نرخ افزایش امید به زندگی در زنان، حاکی از آن است که گرچه جمعیّت زنان کشور نسبت به مردان کمتر است؛ اما در مقایسه با سال های قبل فاصله نسبت جنسی در حال کاهش می باشد.
طبق آمار رشد جمعیّت در نقاط شهری و روستایی روند نزولی داشته است که این روند کاهشی، برای نقاط روستایی شدیدتر بوده است.
طیّ 40 سال گذشته، نسبت شهرنشینی در «ایران» از 31% در سال 1335 ه.ش. به حدود 70% یعنی دو برابر، در سال 1385 ه.ش. افزایش یافته است که این روند، همچنان ادامه دارد. افزایش نسبت شهرنشینی ناشی از دو عامل تبدیل سکونتگاه های روستایی به شهر و مهاجرت روستاییان به شهرها می باشد.
از سال 1365 تا 1385 ه.ش. شاهد حرکت جمعیت شاغل از فعالیت های کشاورزی به سمت سایر فعّالیت ها خصوصاً خدمات بوده ایم. با توجه به اینکه حدود 50% جمعیّت شاغل کشور در سال 1385 ه.ش. به فعّالیت های خدماتی مشغول بوده اند، می توان نتیجه گرفت که در بخش فعالیت های تولیدی (صنعت و کشاورزی) اشتغال زایی کمتری انجام گرفته است و جمعیت شاغل جذب فعالیت های خدماتی شده اند.
طبق آمار در سال 1385 ه.ش. بیشترین تعداد افرادِ باسواد، در سطح تحصیلات متوسطه قرار داشته اند. پس از آن سایر مقاطعِ زیر کارشناسی بیشترین تعداد را داشته است. در آینده با توجه به رشد سطح سواد جمعیت، انتظار می رود این مورد افزایش یابد.
در مجموع از کلّ جمعیت زنان در سال 1385 ه.ش. حدود 80% و از کلّ جمعیت مردان در سال یاد شده، 89% باسواد بوده اند.
1- جغرافیای اجتماعی اقوام ایرانی
«ایران»، کشوری چند فرهنگی است و تنوّع قومی و زبانی، یکی از ویژگی های شاخص آن است. الگوی ملّت در این کشور ترکیبی و نامتوازن است؛ بدین صورت که بخش بزرگی از ملّت، که در یک یا چند ویژگی و خصیصه ترکیبی، مشترکند، هیئت کلّی ملت ایران را تشکیل می دهند و بخش کوچک تری از ملّت نیز که به علت دارا بودن یک یا چند ویژگی با بخش اکثریّت ملّت تجانس کامل ندارند، در جایگاه اقلیّت، اجزا و پاره های کوچک تر ملت ایران قلمداد می شوند.اقوام ایرانی را به ترتیب زیر و بر اساس جمعیت آنها، می توان این گونه تقسیم بندی کرد:
1-1. قوم فارس
جمعیت فارس ها حدود 73 الی 75 درصد جمعیت ایران است. آمار سرشماری سال 1375 ه.ش. نشان می دهد که 82 الی 83 درصد مردم، فارسی صحبت می کنند و 2/86% از آنها فقط فارسی می فهمند. همچنین 14/32 درصد از ملت ایران، فارسی نمی دانند که بخش عمده ای از آنها در مناطق عشایری و روستایی اقوام غیرفارس زندگی می کنند. بدیهی است که چون زبان فارسی، زبان رسمی کشور ایران است، بخشی از فارسی زبانان از اقوام و دارندگان لهجه های دیگر باشند. (1)1-2. قوم آذری
این گروه، که پس از فارس ها، بزرگ ترین قوم در ترکیب ملّی «ایران»است، عمدتاً در بخش شمال غربی ایران، در استان های «آذربایجان غربی»، «آذربایجان شرقی»، «اردبیل»، «زنجان» و «قزوین» استقرار دارد و ادامه آن به استان «همدان» و غرب «گیلان» گسترش یافته است. علاوه بر این، در شهرهای «تهران»، «قم» و «اراک» نیز به صورت ادغام اجتماعی، جمعیت بسیاری را شامل می شود. آذری ها موقعیّت اجتماعی بالایی در میان ملت ایران دارند و نخبگان سیاسی، فکری، مذهبی، علمی و فرهنگی آنها از جایگاه اجتماعی شاخصی در سطوح ملّی و محلّی برخوردارند. (2)1-2-1. شاخص های مشترک اقوام آذری با ملت ایران
1. وجود نظریه های ایرانی بودن قوم آذری در ادوار گذشته و انتساب آنها به قلمرو جغرافیایی کنونی موسوم به «اران»؛ 2. تضادّ تاریخی آذری ها با عثمانی ها و ترک های آسیای صغیر؛ 3. مهم ترین اقدام سیاسی آذری ها را باید تأسیس دولت صفویّه دانست که پس از دوره ای طولانی هرج و مرج در کشور توانستند دولتی فراگیر و یکپارچه و به تعبیر امروزی دولت ملی در ایران به وجود آورند. همچنین در دوره قاجار، «تبریز» مقرّ ولیعهد ایران بود و شاه جدید از تبریز رهسپار پایتخت می شد (3)؛ 4.حضور فعّال و مؤثّر در تبدیل مذهب رسمی کشور به تشیّع در دوره صفویّه که از مهم ترین اجزای سازنده هویّت دینی و ملّی ایرانیان به شمار می آید؛ 5. انتشار جغرافیایی آذری ها از کانون اصلی به سوی بخش مرکزی و قلمرو فارس نشین ایران؛ 6. پرچم داری جنبش های سیاسی- ملی «ایران»، به ویژه در انقلاب مشروطیّت (1285.ش). آذری ها مهم ترین اقدام سیاسی خود را در اوایل قرن بیستم میلادی در سازماندهی نهضت مشروطه و تداوم مقاومت مسلّحانه به رهبری سرداران معروف، ستّارخان و باقرخان، که به تصرّف تهران انجامید، انجام دادند. این اقدام ملّی، به دنبال سوابق سیاسی پیشین، بر گرایش وطن خواهانه و ملّی گرایی آنها دلالت دارد. این جنبش را می توان سرآغاز تأسیس دولت ملّی در «ایران» دانست؛ به عبارت دیگر انقلاب مشروطه، دولت ایران را، که تا آن زمان دولت سرزمینی بود، به دولت ملّی تبدیل کرد؛ 7. مشارکت در مبارزات سیاسی منتهی به انقلاب اسلامی (1357)؛ 8. ایثارگری و فداکاری به دلیل منافع ملّی و دفاع از سرزمین به ویژه در جنگ ایران و «عراق»؛ 9. مشارکت فعّال و جدّی آذری ها در امور سیاسی، اجتماعی، علمی، اقتصادی و نظامی کشور.با بررسی رفتارهای سیاسی قوم آذری این نتیجه حاصل می شود که این ناحیه جغرافیایی عملکرد سیاسی پویایی از خود نشان داده و با اقدامات سیاسی سرنوشت ساز خود، عملاً وفاداری دولت ملی ایران و عضویت خود را در آن اعلام کرده است.
1-3. قوم کرد
کردها، پس از فارس ها و آذری ها، سومین گروه از ملت ایران به شمار می آیند. عقیده عمومی این است که کردها از اقوام ایرانی و نژاد هند و اروپایی هستند که از حدود چهارهزار سال پیش در منطقه «کردستان»استقرار یافته اند. (4) این قوم دسته ای از قوم آریایی هستند که ابتدا در اطراف «دریاچه وان»، منطقه «قفقاز» و «رود دجله» پراکنده بودند و به تدریج که انسجام قومی و فضایی پیدا کردند، در منطقه کردستان کنونی مستقر شدند.این قوم در حال حاضر در غرب کشور در استان های کردستان، جنوب «آذربایجان غربی» و بخش هایی از استان های «کرمانشاه» و «ایلام» مستقر هستند. این ناحیه بخشی از منطقه کردنشین، مشتمل بر نواحی شمالی «عراق»، جنوب شرقی «ترکیه» و شمال شرقی «سوریه» است. دستجاتی از این قوم در شمال «خراسان» و گروهی نیز در کشور «ارمنستان» به صورت اقلّیت قومی به سر می برند. (5)
زبان کردی در قالب لهجه های خاصّی چون کرمانجی، سورانی، زرزا، گورانی و کلهر، از حیث ساختار و ریشه، از شاخه های ایرانی زبان های هند و اروپایی است که در عین داشتن زیرساخت مشترک با زبان های ایرانی، نظیر بلوچی، پشتو و فارسی، گونه خاصّی از زبان است که اقوام و گروه های کرد را به هم پیوند می دهد و از عوامل یکپارچگی و تجانس این قوم به شمار می آید. (6)
از حیث مذهبی، کردها به دو گروه سنّی شافعی و شیعه تقسیم می شوند. برخلاف کردهای کردستان که اغب اهل سنّت و شافعی مذهبند، کردهای منطقه کرمانشاه و ایلام عمدتاً شیعه اند.
در مجموع، اگرچه کردها در ریشه های نژادی، زبانی، تاریخی و بعضی خصلت های فرهنگی با بخش مرکزی (ایران) دارای مشترکاتی هستند و همانندی هایی دارند، از جهات مذهبی، قومی و زبان محاوره با بخش مرکزی «ایران» متفاوتند و در عوض با نواحی کردنشین خارج از مرزها، به ویژه کشور عراق، همگونی دارند. اجتماع این سه خصلت، که فصل ممیّز کردها از بخش مرکزی ایران و در مقابل پدید آورنده نیروی جاذبه میان پاره های فضایی کردنشین «خاورمیانه» شده، زمینه بحرانی مداوم را در منطقه فراهم آورده است، به طوری که اجزای جدا افتاده قوم کُرد، هر یک در جهت کسب خودمختاری از دولت های مرکزی متبوع خود برآمده اند. کردهای ایران نیز، در عین تمایل پنهان به خودمختاری، سودای باقی ماندن در ترکیب جغرافیای سیاسی «ایران» را دارند.
1-4. قوم عرب
عرب های ایران در بخش مرکزی و جنوب غربی استان «خوزستان» استقرار دارند. خوزستان به لحاظ توپوگرافی (ترسیم مکانی اعمّ از پستی و بلندی ها بر روی نقشه های جغرافیایی) و ساختار قومی و فرهنگی به دو بخش خوزستان مرتفع و خوزستان کم ارتفاع تقسیم می شود:خوزستان مرتفع، بین دشت کم ارتفاع خوزستان و دامنه های غربی « رشته کوه زاگرس» واقع است؛ این بخش از نظر انسانی و فرهنگی، در واقع امتداد گستره جغرافیایی بخش مرکزی است و اساساً قشلاق عشایر و ایلات لر و بختیاری ناحیه زاگرس به شمار می رود. به دلیل غلبه فرهنگ ایرانی، باید این منطقه را دنباله بخش مرکزی ایران دانست که در شرق و شمال «جلگه خوزستان» گسترش دارد و بر خوزستان کم ارتفاع مشرف است.
خوزستان کم ارتفاع، بخش های غربی و جنوبی جلگه خوزستان را شامل می شود. مردم این خرده ناحیه، که عمدتاً عرب و دارای فرهنگ خاص هستند، از بافت انسانی و فرهنگی خوزستان مرتفع متمایزند. ساکنان منطقه عرب نشین خوزستان، از حیث زبان و قومیّت، اصالتاً عرب هستند. (7)
مردم این منطقه عمدتاً شیعه مذهبند و همچون آذری ها، با بخش مرکزی «ایران» همگونی دارند. قلمرو ناحیه عرب نشین شیعه مذهب به مناطق جنوبی «عراق» نیز گسترش پیدا می کند. تجانس مذهبی منطقه عرب نشین خوزستان و دنباله برون مرزی آن، نوعی گرایش رفتاری در مردم این منطقه نسبت به بخش مرکزی ایران به وجود آورده و سبب شده است که این اقلّیت نیز همچون آذری ها خود را وابسته به هویّت ملّی ایرانی بدانند؛ بنابراین این اقلیّت، حیات و بقای خود را در سایه اتّصال و همراهی با ملت ایران ممکن می داند. (8)
این ویژگی رفتاری در کردار سیاسی این قوم در قرن خیر جلوه گر شده است، به طوری که جنبش های سیاسی واگرایی که در پناه حمایت های بین المللی و فرامنطقه ای و با منشأ خارجی در منطقه پدید آمدند، با استقبال مردم بومی رو به رو نشدند و به سرعت از میان رفتند. بررسی رفتار سیاسی نیروهای مرکزگرا و مرکزگریز طیّ یکصد سال گذشته و مجادله بین آنها، که سرانجام به غلبه نیروهای مرکزگرا انجامیده است، به خوبی این حقیقت را نشان می دهد؛ چنان که غائله شیخ خزعل طیّ سال های 1920-1925م. که با تحریک انگلیسی ها و مقارن پایان جنگ جهانی اول و دوره گذار بود، به دلیل پشتیبانی نکردن توده های مردم منطقه، با مقاومت محدود دولت مرکزی، شکست خورد و از پای درآمد. (9)
1-5. قوم بلوچ
قوم بلوچ در ناحیه ای جغرافیایی مشتمل بر جنوب شرقی ایران، جنوب غربی «افغانستان» و شرق «پاکستان» مستقر است. «بلوچستان»ایران، منطقه ای از کشور است که با ایالت «بلوچستان» در جمهوری فدرال «پاکستان» و ناحیه بلوچ نشین «افغانستان» پیوند فضایی و جغرافیایی دارد. سرزمین بلوچستان با مساحتی حدود 175000 کیلومتر مربّع در جنوب شرقی ایران واقع است. برای بیان ملموس تر وسعت بلوچستان، باید گفت که فاصله شهر «زاهدان»، در شمال آن، تا «چابهار»، در جنوب آن، 705 کیلومتر و عرض آن از «کوهک» تا افق های شرقی «جازموریان» 590 کیلومتر است. (10)از نظر قومیّت و نژاد، درباره بلوچ ها مطالعات عمیقی نشده است؛ عدّه ای آنها را حبشی و گروهی عرب یا از نژاد دراویدی و عدّه ای دیگر نیز آنها را قومی مرکب از نژادهای مختلف می دانند. (11) درباره ریشه بلوچ ها اجماع نظر وجود ندارد. بیشتر بحث ها در این زمینه بر دو نظریه استوار است؛ یکی داشتن ریشه ایرانی (آریایی) و دیگری داشتن ریشه عربی.
نظریه دوم معتقد است که ریشه بلوچ ها از اعراب و اعقاب حمزه، عموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است؛ ولی نظریه اول برای قوم بلوچ ریشه ایرانی قائل است و نظریه دوم را فاقد مستندات تاریخی می داند. آنچه اکثر نویسندگان و جامعه شناسان بر آن توافق دارند، نژاد آریایی مردم بلوچ است. به سبب موقعیّت جغرافیایی منطقه، قوم بلوچ نژاد خود را به خوبی حفظ کرده است. «کمسیون ملی یونسکو» درباره نژاد بلوچ گفته است:
بدون شک قوم بلوچ از همین اقوام آریایی جدا شده و پس از گذشتن از مناطق شمالی به جنوب آمده اند و قرابت زبان بلوچی با زبان باستانی مویّد این تصوّر است. (12)
از نظر مذهبی اقلیّت بلوچ «ایران»، اهل سنّت هستند و از این جهت نیز، با بلوچ ها و قلمرو اهل سنت «پاکستان» و «شبه قاره هند» مجانست دارند. از نظر ریشه زبان و لهجه، زبان بلوچی را همانند پشتو، تاجیکی و کردی عضو خانواده زبان های ایرانی می دانند؛ اما لهجه های بلوچی در مناطق بلوچ نشین ایران و پاکستان به مراتب به هم نزدیک ترند تا به زبان فارسی. بنابراین «بلوچستان» ایران و پاکستان در سه متغیر مذهب، زبان و قومیّت با یکدیگر تجانس دارند.
1-6. قوم ترکمن
ترکمن ها در قلمروهای متعدّدی پراکنده اند. آنها غیر از کشور «ترکمنستان»، که زیستگاه اصلی شان به شمار می آید، در کشورهای «ایران»، «چین»، «افغانستان»، «ترکیه» و «عراق» ساکن اند.ترکمن های ایران در استان «گلستان»، در سرزمینی واقع بین دو «رود اترک» و «قره سو» و در استان «خراسان شمالی»، در بخش های «قوچان»، «بجنورد» و «سرخس» زندگی می کنند. قلمرو فضایی قوم ترکمن از این منطقه واقع در شرق «دریای مازندران» آغاز می شود و به سمت «آسیای مرکزی» گسترش و امتداد پیدا می کند. اکثر ترکمن های ایران در استان گلستان، یعنی شهرهای «گنبد»، «بندر ترکمن» و «مراوه تپّه» ساکن اند. (13)
نواحی ترکمن نشین آسیای مرکزی، پس از فروپاشی «اتّحاد جماهیر شوروی»، در قالب دولت مستقلّ ترکمنستان، هویّت ملی جدیدی یافت و قوم ترکمن صاحب دولت ملی خاص شد. ترکمن ها، که نسبت به دیگر اقوام حاشیه ای ایرانی، قلمرو فضایی محدودتری دارند، همانند اقوام کرد و بلوچ در سه خصیصه و متغیر زبان، قومیّت و مذهب از بخش مرکزی ایران متمایزند و بالعکس با کشور ترکمنستان در این سه ویژگی اشتراک و تجانس دارند. ترکمن های مسلمان اهل سنّت و حنفی مذهبند. تأثیر اسلام بر این قوم چنان بود که حتی درباره پیدایش کلمه ترکمن گفته شده که این واژه به دنبال مسلمان شدن آنها در اواخر قرن دهم میلادی ظاهر شده است. (14)
از لحاظ قومی، ترکمن ها خود را از نیای مشترک آغوز می دانند و احتمالاً یکی از مبانی هم گرایی میان «ترکمنستان» و «ترکیه» در روابط خارجی، همین انگاره مشترک نژادی- قومی است. ترکمن ها خود به طوایف و گروه های مختلفی (یموت، گوگلان و...) تقسیم می شوند. (15)
به دنبال تعرّضات اقوام ترکمن به شهرهای «خراسان» و ناکامی دولت قاجار در رفع این معضل، طیّ قرارداد آخال، که در سال 1881م. میان «ایران» و «روس» منعقد گردید، منطقه «آسیای مرکزی» به روس ها واگذار شد و مرزهای شمال شرقی کشور در حدود کنونی تعیین و تثبیت شد. (16)
با جابه جایی خطوط مرزی، قلمرو قوم ترکمن نیز به دو قطعه فضایی تقسیم شد و مرزهای سیاسی، میان قبایل و عشایر ترکمن جدایی انداخت و ییلاق و قشلاق آنها را با بحران مواجه ساخت.
از سوی دیگر، عملیّات تخته قاپو کردن (اسکان اجباری) عشایر ترکمن توسط رضاشاه و تصرّف تدریجی اراضی منطقه و تبدیل آنها به خالصه های دولتی، عرصه را بر ترکمن ها تنگ کرد و ساختار اقتصادی و اجتماعی عشایری آنها را با آسیب کلی مواجه ساخت.
تقسیم فضایی ترکمن ها و حایل شدن مرزهای آهنین میان آنها، که سبب قطع ارتباط اقوام دو سوی مرز می شد، نیروی بالقوه اعتراض و عصیان ترکمن ها را خنثی ساخت.
1-7. قوم لر
لُر نام قومی ایرانی است که در غرب و جنوب غربی کشور «ایران»زندگی می کنند. این قوم دارای تقسیم بندی های زیادی است که در مهم ترین و کلی ترین تقسیم بندی به دو شاخه لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می شود. لر بزرگ بیشتر در استان «کهگیلویه و بویراحمد»، «فارس»، «بوشهر»، «چهارمحال و بختیاری»، قسمتی از «اصفهان»، قسمتی از «خوزستان» و قسمت کوچکی از «لرستان» زندگی می کنند؛ اما لر کوچک در لرستان و «پشت کوه» (ایلام)، بخشی از جنوب «کرمانشاه» و نیز استان «همدان» و شهرستان «اندیمشک» استان خوزستان مستقرّند.لرستان کوچک به دو منطقه «پیشکوه» (استان لرستان) امروزی و پشت کوه (استان ایلام) امروزی تقسیم می شود. لر بزرگ به دو شاخه بختیاری و لرهای کهگیلویه و بویراحمد یا به طور کلی لرهای «سربند» و «لرستان جنوبی» یا لرهای «زیربند» تقسیم می شود. لر بزرگ که بخش عمده قوم لر هستند، تقسیم بندی های گوناگونی دارند، ولی مهم ترین و کلی ترین تقسیم بندی این قوم به نام ایل های آن است؛ از جمله ایل های بختیاری، بویراحمد، ممسنی، طیبی، چرام و لیراوی. (17)
زبان این قوم، لری است. زبان لری مانند فارسی از شاخه زبان های ایرانی جنوب غربی است و از نزدیک ترین زبان ها به فارسی به شمار می آید. برخلاف کردها، ترک ها، عرب ها و بلوچ ها، قوم لر کاملاً با دولت مرکزی تجانس مذهبی، زبانی و فرهنگی دارد. به لحاظ سیاسی و تاریخی این قوم، به رغم سرکوب ایلات و عشایر و نیز خوانین آن در دولت مطلقه پهلوی اول هماهنگ با سیاست تخته قاپو و اسکان عشایر، هیچ گاه برای دولت مرکزی خطرساز نبوده است و به نظر نمی رسد چنین چیزی اتّفاق بیفتد.
پی نوشت ها :
1. سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375 ه.ش. ص 6.
2. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مقاله آذربایجان به قلم محمّدحسن گنجی.
3. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مقاله تبریز به قلم مصطفی مؤمنی.
4. قاسمی، رشید، کرد و پیوستگی نژادی او، ص 4.
5. محمدرضا حافظ نیا، جغرافیای سیاسی ایران، ص 164.
6. همان.
7. همان، ص 170.
8. قیصری، نورالله، «قومیّت عرب خوزستان و هویّت ملّی ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، پیش شماره اول (بهار 1377)، ص 70.
9. ن.رک: مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان 1878-1925 دوره خاندان کعب و شیخ خزعل، ترجمه محمدجواد جواهرکلام، تهران، نشر شادگان، 1377.
10. جغرافیای سیاسی ایران، ص 173.
11. براهویی، نرجس خاتون، «نگاهی به سرزمین و فرهنگ بلوچستان»، فصلنامه مطالعات ملی، سال ششم، ش 1، (پاییز 1378)، ص 186.
12. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مقاله «بلوچ و بلوچستان» به قلم خسرو خسروی.
13. رضایی، احمد و همکاران، «گرایش به هویّت ملی و قومی در ترکمن های ایران»، فصلنامه مطالعات ملی، سال ششم، ش 4، 1386، ص 124.
14. همان، ص 126.
15. جغرافیای سیاسی ایران، ص 177.
16. گلی، امین، سیری در تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمن ها، ص 165.
17. ن.رک: سکندر امان اللّهی بهاروند، قوم لر، تهران: نشر آگاه، 1370 و نیز ابراهیم خدایی و عیسی قائد رحمتی، باز تعریف لر؛ با گذاری بر جغرافیای انسانی و زبانی مردم لرستان در سایت اینترنتی http://loor.ir/article.aspx?id=1072
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم