ایمره لاکاتوش

مروری بر فلسفه ی علم (3)

ایمره لاکاتوش(1)، فیلسوف مجار، برخلاف اغلب فیلسوفان علم، زندگی پرفراز و نشیبی داشت. او که دوران جوانی را در مجارستان گذراند از اعضای جنبش مقاومت در برابر نازی ها در دوران جنگ جهانی دوم بود. پس از اتمام...
دوشنبه، 18 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مروری بر فلسفه ی علم (3)
 مروری بر فلسفه ی علم(3)

 

نویسندگان: حسین شیخ رضایی- امیراحسان کرباسی زاده




 

 ایمره لاکاتوش

3- لاکاتوش در جستجوی عقلانیت

ایمره لاکاتوش(1)، فیلسوف مجار، برخلاف اغلب فیلسوفان علم، زندگی پرفراز و نشیبی داشت. او که دوران جوانی را در مجارستان گذراند از اعضای جنبش مقاومت در برابر نازی ها در دوران جنگ جهانی دوم بود. پس از اتمام جنگ، مدتی به کار سیاست پرداخت و بعد از آن سه سال به زندان رفت. پس از رهایی از زندان به انگلستان مهاجرت کرد و از مدرسه ی اقتصاد لندن سر درآورد، جایی که پوپر ریاست گروه فلسفه ی علم را به عهده داشت، لاکاتوش ابتدا دستیار و بعدها جانشین پوپر در این مدرسه شد. ریشه ی بسیاری از افکار وی را در ایده های پوپر می توان یافت.
دغدغه ی اصلی لاکاتوش ارائه ی تصویری واقع بینانه و در عین حال معقول از تاریخ علم بود. تصویری که ساده انگاری های نظام پوپر را نداشته باشد. وی به این آموزه ی پوپر انتقاد داشت که فعالیت علمی چیزی نیست جز طرح نظریه و تلاش برای ابطال آن. به اعتقاد لاکاتوش، تاریخ علم متشکل از مراحلی بسیار متنوع تر از دو مرحله ی پوپر، حدس و ابطال، است. کنار گذاشتن نظریات با دیدن اوّلین مورد نقض، کنار گذاشتن کلّ فعالیت علمی است. همه ی نظریات، هر قدر هم که موفق باشند، موارد نقضی دارند، اما وجود موارد نقض دانشمندان را به دست کشیدن از آنها وانمی دارد. ادعای لاکاتوش این است که وجود موارد نقض و اعوجاجات برای نظریات برای طرد آنها کافی نیست. تصویر جایگزینی که لاکاتوش از فعالیت علمی به دست می دهد به قرار زیر است.
تاریخ علم مشتمل بر رقابتهایی است که بین برنامه های پژوهشی رقیب صورت می گیرد و نتیجه ی این رقابتها ابطال یا تأیید نظریه هاست. به عقیده ی لاکاتوش، تاریخ علم گواه آن است که نظریات با محقق نشدن پیش بینی هایشان یا بروز اعوجاجاتی که با نظریه سازگار نیستند کنار نرفته اند. دانشمندان عمدتاً به جد از نظریات خویش دفاع و سعی می کنند آنها را در مقابل موارد نقض جرح و تعدیل کنند. همه ی نظریات موفق امروز در ابتدا کودکان ناتوانی بوده اند که با بسیاری از پدیده ها تعارض داشته اند. پیشنهاد لاکاتوش این است که عموماً یک نظریه ی منفرد وارد محکمه ی تجربه نمی شود، بلکه اغلب دو نظریه ی رقیب اند که به آزمون تجربه درمی آیند. چنین آزمونی «قاطع» یا «سرنوشت ساز»(2) نامیده می شود. فرض کنید که T1 و T2 دو نظریه ی رقیب باشند که همه ی آزمونهای پیشین را با موفقیت پشت سر گذرانده اند. در این صورت، اگر بتوان آزمونی طراحی کرد که دو نظریه ی مذکور نتایج متعارضی برای آن پیش بینی کنند، با انجام این آزمون یکی از دو نظریه رد و دیگری تأیید می شود. مورد کلاسیک چنین آزمون سرنوشت سازی آزمایش فوکوست. در قرن نوزده دو نظریه ی رقیب درباره ی ماهیت نور وجود داشت. نظریه ی نیوتن که نور را مجموعه ای از ذرات ریز می دانست که با سرعت زیاد حرکت می کنند و نظریه ی هویگنس، یانگ و فرنل که نور را نوعی موج عرضی می دانست که در محیطی کشسان به نام اتر انتشار می یابد. هر دو نظریه پیش بینی می کردند که نور باید از قوانین شکست و بازتابش پیروی کند. اما طبق نظریه ی موجی، سرعت نور در محیطهای غلیظ تر از هوا کاهش می یافت. برعکس، بنابه نظریه ی نیوتن، نور در محیط های چگال تر، مانند آب، به دلیل افزایش برخوردها سرعت بیشتری پیدا می کرد. در سال1850 فوکو آزمایشی ترتیب داد که سرعت نور را در هوا و آب مستقیماً مقایسه می کرد. نتیجه ی آزمایش عموماً نشانه ی رد نظریه ی ذره ای نور تلقی شده است.
تصویر لاکاتوش از علم دو عنصر «تأیید» و «نظریه ی رقیب» را به تصویر پوپر اضافه می کند. علم عرصه ی رقابت میان نظریات رقیبی است که در دادگاه تجربه یکی درست و دیگری نادرست تشخیص داده می شود. بنابراین، طبق دیدگاه لاکاتوش، تنها زمانی نظریه ای مانند T ابطال می شود که:
1. نظریه ی دیگری مثل *T باشد که محتوای اضافی تجربی نسبت به T دارد، یعنی وقایعی که نظریه ی T آنها را نامحتمل می داند پیش بینی می کند.
2. *T موفقیتهای قبلی نظریه ی T را توضیح می دهد.
3. محتوای اضافی *T برائت می یابد.
برای مثال، نظریه ی مکانیک نیوتنی زمانی کنار رفت که نظریه ی نسبیت آینشتاین نه تنها پیش بینی های بدیعی کرده بود که در پرتو نظریه ی نیوتن نامحتمل می نمودند، بلکه موفقیتهای نظریه ی نیوتن را نیز به خوبی توضیح می داد. علاوه بر این، نکته ی مهم برای ارزیابی دو نظریه باید این باشد که زمان مناسبی بگذرد تا دو نظریه خوب جرح و تعدیل شوند. پس با وجود صرف یک اعوجاع نباید نظریه ی T را به نفع *T کنار گذاشت. واحد سنجش موفقیت، دنباله ای از نظریات است که در زمان مناسب فرصت جرح و تعدیل یافته اند. چنین دنباله ای را لاکاتوش «برنامه ی پژوهش علمی»(3) یا به اختصار SRP می نامد. از دیدگاه لاکاتوش، نظریه مجموعه ای خاص از اصول یا اظهارات تجربی است که تغییر در آنها همواره درون یک برنامه ی پژوهشی جای می گیرد. به همین دلیل، سخن گفتن از تغییر و تحول «نظریات» برای لاکاتوش بی معناست. آنچه تغییر می کند «برنامه های پژوهشی» است. از نظر لاکاتوش، تاریخ علم صحنه ی جایگزینی برنامه های پژوهشی است. برنامه ی پژوهشی نیوتنی جای خود را به برنامه ی پژوهشی نسبیتی می دهد. انتخاب و ارزیابی مربوط به برنامه های پژوهشی است و نه نظریات منفرد.

3 -1 اجزای یک برنامه ی پژوهشی

اگر واحد سنجش، برنامه های پژوهشی باشد و نه نظریات، باید ملاکی ارائه کرد که معین کند چه چیزهایی یک برنامه ی پژوهشی را می سازند. در پاسخ به این سؤال، لاکاتوش معتقد است که هر برنامه ی پژوهشی با سه مؤلفه معین می شود.
1. هسته ی اصلی:
مجموعه ای از اظهارات نظری که میان تمام نظریه های موجود در یک برنامه ی پژوهشی مشترک اند. برای نمونه، هسته ی اصلی برنامه ی پژوهشی نیوتن قانون گرانش عمومی و سه قانون مربوط به حرکت است.
2. راهنمونی سلبی(4):
اصلی روش شناختی است مبنی بر اینکه از مدعیات و اظهارات هسته ی اصلی برنامه ی پژوهشی نباید در مواجهه با شواهد منفی دست شست. هنگامی که میان مدعیات اصلی برنامه ی پژوهشی و یافته های تجربی تنش و ناسازگاری ایجاد می شود، باید با جرح و تعدیل در فرضیات کمکی هسته ی اصلی را حفظ کرد. برای نمونه، در مورد سیاره ی اورانوس، فرض وجود سیاره ای نامکشوف در منظومه ی شمسی فرضی کمکی بود که نظریه ی نیوتن را از ابطال نجات داد.
لاکاتوش همانند دوئم و کواین معتقد است که از نظریه به تنهایی نتایج و پیش بینی های تجربی به دست نمی آید. بنابراین، برای اتصال نظریه و تجربه نیازمند احکام، نظریه ها و فرضهایی هستیم که به آنها «فرضهای کمکی» می گوییم. چنین فرضهایی نقش «کمربند حفاظتی»(5) را برای هسته ی اصلی یک برنامه ی پژوهشی بازی می کنند و به هنگام تعارض با تجربه آماده ی جایگزین شدن هستند. به عبارت دیگر، اگر نظریه ی T به همراه فرضیات کمکی A و B پیش بینی ای را نتیجه دهد که در عمل محقق نشود، می توان با جایگزینی و دور انداختن یکی از فرضیات کمکی A یا B نظریه را حفظ کرد. کاری که دانشمندان اغلب انجام می دهند جایگزینی و به دور انداختن فرضیات کمکی کمربند حفاظتی در یک برنامه ی پژوهشی است.
3. راهنمونی ایجابی(6):
توصیه هایی است درمورد آنچه دانشمندان برای توسعه ی برنامه ی پژوهشی خود باید انجام دهند. در مورد نظریه ی نیوتن، یک نمونه از راهنمونی ایجابی روشی است برای توسعه ی مدلهای سیستم سیارگان منظومه ی شمسی. در اولین قدم، خورشید و سیاره ی مورد نظر، بدون درنظرگرفتن سیارات دیگر، همچون نقطه درنظر گرفته می شوند. این تصویر، در جریان توسعه ی این برنامه ی تحقیقاتی جای خود را به تصویر دیگری می دهد که در آن خورشید و سیاره ی مذکور اجرام دوّاری هستند که به دور مرکز ثقل خود در دَوَران اند. در مدل بعدی، سیارات دیگر نیز در نظر گرفته می شوند تا تأثیر آنها بر مدار سیاره ی اول نادیده گرفته نشود.
لاکاتوش دو خصلت مهم را در فعالیت دانشمندان تشخیص می دهد. اولین خصلت «محافظه کاری» دانشمندان نسبت به بعضی از اصول و نظریات علمی است. دانشمندان معمولاً هسته ی اصلی نظریاتی را که با آن کار می کنند دست نخورده باقی می گذارند و با دیدن شواهد منفی در اعتقادشان به آن خللی وارد نمی شود. نکته ی دوم این است که دانشمندان معمولاً بصیرتهایی دارند که در مواردی که نظریات با چالش روبه رو می شوند با توسل به آنها نظریه را حفظ می کنند.

3 -2 پیشرفت علمی

حال که شاکله ی یک برنامه ی پژوهشی مشخص شد، وظیفه ی اصلی فیلسوف علم نیز مشخص می شود. ادعای لاکاتوش این است که مسئله ی محوری فلسفه ی علم سنجش و ارزیابی هنجاری نظریات علمی است. به عبارت دیگر، وظیفه ی فیلسوف علم این است که با ارائه ی معیاری جامع، ارزیابی برنامه های پژوهشی را ممکن سازد و نشان دهد که چرا دانشمندان در مقاطعی از تاریخ علم دست از یک برنامه ی پژوهشی کشیده اند و برنامه ی پژوهشی دیگری را برگزیده اند. چنین تغییراتی از نظر لاکاتوش «عقلانی» نیز هستند و در واقع دانشمندان «باید» چنین می کرده اند. نکته ی مهم در ارزیابی برنامه های پژوهشی توجه به راهنمونی های ایجابی است، چرا که راهنمونی ایجابیِ برنامه ی پژوهشی در واقع راهنمای گسترش نظریه و بسط آن است. در روش شناسی لاکاتوش، باید آن برنامه ی پژوهشی ای انتخاب شود که «پیش رونده»(7) باشد. برنامه ی پژوهشی ای که دائماً به پیش بینی پدیده های بدیع بینجامد به لحاظ نظری پیش رونده است. اگر برخی از پیش بینی های برنامه محقق شوند، برنامه از لحاظ تجربی نیز پیش رونده خواهد بود. حال اگر رشد نظری برنامه ی پژوهشی از رشد تجربی پیشی گیرد، در این صورت آن برنامه ی پژوهشی پیش رونده است. اما اگر رشد نظری برنامه از رشد تجربی آن عقب بیفتد، بدین معنا که پدیده های بدیع را دائماً برنامه های پژوهشی دیگر پیش بینی کنند و برنامه ی پژوهشی مورد نظر تنها به صورتی انفعالی سعی در توجیه و تبیین آنها کند، برنامه ی پژوهشی «روبه زوال»(8) خواهد بود.
پیشرفت علمی چیزی جز جایگزینی برنامه های پژوهشی پیش رونده به جای برنامه های پژوهشی روبه زوال نیست. در چنین حالتی، برنامه های پژوهشی روبه زوال از صحنه ی کار علم حذف می شوند. نکته ی مهم در نظام لاکاتوش تأکیدی است که بر قابلیت و ظرفیت یک برنامه ی پژوهشی برای پیش بینی پدیده های بدیع می شود. اگر نظریه ای پدیده ای را که تا زمان عرضه ی نظریه ناشناخته بوده است پیش بینی کند، پدیده ی مذکور بدیع است. وقتی با توسل به یک برنامه ی پیشنهادی بتوان پدیده های بدیع متعددی را پیش بینی کرد، طبعاً دانشمندان به دنبال طراحی آزمایشهایی خواهند رفت که پدیده های مذکور را محقق کنند و دقیقاً به سبب همین نکته است که معرفت نظری از معرفت تجربی پیشی می گیرد. با طراحی چنین آزمایشهایی البته برنامه ی پژوهشی نیز به خطر می افتد، چرا که ممکن است نتایج آزمایشها با پیش بینی موافق نباشند.
همه ی موفقیت یک برنامه ی پژوهشی البته در محقق شدن پیش بینی های بدیع آن نیست. لاکاتوش معتقد است که برنامه ی پژوهشی با تبیین کردن پدیده های شناخته شده ای که بدون تبیین مانده اند نیز اعتبار کسب می کند. نظریه ی نسبیت عام با توضیح پیشروی حضیض عطارد برای خود اعتبار جدیدی کسب کرد. این پدیده در اواخر قرن نوزده پدیده ای شناخته شده بود اما قابل تبیین با فیزیک نیوتنی نبود.
چگونه می توان دریافت که برنامه ی پژوهشی خاصی روبه زوال است؟ چنین پرسشی در روش شناسی لاکاتوش جواب روشنی ندارد. همان گونه که حکم به پیش رونده بودن یک برنامه ی پژوهشی نیازمند گذشت زمان است، حکم به روبه زوال بودن برنامه های پژوهشی نیز به صورت آنی و دفعی ناممکن است. برنامه ی پژوهشی خاصی ممکن است روبه زوال باشد، اما پس از گذشت چند دهه دوباره قوّت و پیش روندگی خود را از سر گیرد. چگونه می توان به شکلی معقول برنامه ی پژوهشی خاصی را که اکنون روبه زوال است برای همیشه کنار گذاشت؟ به نظر بسیاری از منتقدان لاکاتوش، وی قادر به پاسخگویی به این سؤال نیست.

3 -3 پوپر، لاکاتوش و روش علمی

سه هدف اصلی پروژه ی فلسفی لاکاتوش این است که نخست علم را از غیرعلم مجزا کند، سپس برنامه های پژوهشی رقیب را ارزیابی کند و سرانجام تغییر و تحوّلات علمی را تبیین کند. پوپر نیز تقریباً اهداف مذکور را دنبال می کند. هر چند هدف دوم نزد پوپر باید به گونه ای دیگر تعبیر شود. پوپر به دنبال ارزیابی «نظریات رقیب»، نه برنامه های پژوهشی رقیب، است. (به خاطر بیاورید: نظریه ای با ارزش تر است که ابطال پذیرتر باشد و درجه ی برائت بیشتری داشته باشد.)
در مورد هدف نخست، این سؤال مطرح است که چرا باید علم را از غیرعلم متمایز کرد. برای لاکاتوش و پوپر مهم بود که بعضی از ایدئولوژی ها، مانند مارکسیسم، را که منجر به تشکیل دولتهای توتالیتر شده اند و برای کسب مقبولیت برچسب علمی به خود می زنند منکوب کنند. در راستای همین هدف، یکی از دغدغه های مهم پوپر و لاکتوش این بود که آیا «روش علمی» وجود دارد؟ به عبارت دیگر، آیا نوع خاصی از روش کسب معرفت وجود دارد که به کارگیری آن محصول پژوهش را «علمی» کند؟ از نظر این دو، «روش علمی» بهترین روش کسب معرفت است. علاوه بر این، رمز موفقیت علم استفاده از همین روش منحصر به فرد و یگانه است. به اعتقاد ایشان، وقتی این روش در قرن شانزده به کار رفت، کلید فهم طبیعت در دست بشر قرار گرفت. وجود روش علمی نه تنها به تمایز علم از غیرعلم می انجامد، بلکه در تبیین موفقیت تاریخی علوم هم به کار می آید. در چنین دیدگاه خوشبینانه ای، روش علمی دارای ویژگیهای زیر است:
1. مختص علم است،
2. پیشرفت و موفقیت علم را تبیین می کند،
3. کلّی و مشترک میان تمام حوزه های علم است،
4. قابل اطلاق به حوزه های خاص است و به تصور، شهود، خصلتهای فردی و خیال بستگی ندارد. هر دانشمندِ بالنسبه فهیمی می تواند آن را به کار گیرد،
5. قابلیت وثوق و اعتماد آن را می توان به صورت پیشینی نشان داد.
پوپر، لاکاتوش و بسیاری از فلاسفه ی متقدم بر آنان به گزاره های بالا معتقد بودند. اما از نظر بسیاری از فلاسفه ی علم متأخرتر، آنچه تاریخ علم نشان می دهد این است که روش خاصی که ویژگیهای فوق را داشته باشد وجود ندارد و روشهای موجود در علم چنان ناهمگن اند که نمی توان تنها یکی را روش علم دانست. این روشها عمدتاً به صورت «پسینی» کشف شده اند و به تصور و قضاوتهای شهودی دانشمندان بستگی دارند. توماس کوهن از نخستین فیلسوفان علمی بود که تلقی پوپر و لاکاتوش را از روش علمی و پیشرفت علم شدیداً مورد انتقاد قرار داد.

پی نوشت ها :

1- Imre Lakatos
2- crucial experiment
3- Scientific Research Programme (SRP)
4- negative heuristics
5- protective belt
6- positive heuristics
7- progressive
8- degenerating

منبع مقاله :
شیخ رضایی، حسین؛ کرباسی زاده، امیراحسان؛ (1391)، آشنایی با فلسفه ی علم، تهران، انتشارات هرمس، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط