نهضت امام خمینی (رحمة الله)؛ نقطه عطفی در بیداری اسلامی

در روز بیستم جمادی الثانی 1320 ه.ق. مطابق با 30 شهریور 1281 ه.ش. (21 سپتامبر 1902 م.) در شهرستان «خمین» از توابع استان «مرکزیِ ایران» در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر
چهارشنبه، 20 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت امام خمینی (رحمة الله)؛ نقطه عطفی در بیداری اسلامی
 نهضت امام خمینی (رحمة الله)؛ نقطه عطفی در بیداری اسلامی

 

نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی




 

1- رهبری دینی

در روز بیستم جمادی الثانی 1320 ه.ق. مطابق با 30 شهریور 1281 ه.ش. (21 سپتامبر 1902 م.) در شهرستان «خمین» از توابع استان «مرکزیِ ایران» در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر (س)، روح الله الموسوی الخمینی پا به عرصه وجود نهاد.
او وارث سجایای آباء و اجدادی بود که نسل در نسل، در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی، مرحوم آیت الله سیّد مصطفی موسوی از معاصران مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی، پس از آنکه سالیانی چند در «نجف اشرف» علوم و معارف اسلامی را فراگرفته و به درجه اجتهاد نائل آمده بود، به «ایران» بازگشت و در «خمین» ملجأ مردم و هادی آنان در امور دینی بود؛ در حالی که بیش از 5 ماه از ولادتِ روح الله نمی گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمّال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگویی هایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به «اراک» وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص، به «تهران» (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
بدین ترتیب امام خمینی (رحمة الله) از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبه رو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنه اش، بانو هاجر که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیت الله خوانساری، صاحب «زبدة التصانیف» بود و عمّه مکرّمه اش، صاحبه خانم که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد؛ امّا در سنّ 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
اندکی پس از هجرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (رحمة الله)، (نوروز 1300 ه.ش. مطابق با رجب المرجّب 1340 ه.ق.) امام خمینی نیز رهسپار «حوزه علمیّه قم» گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد.
او طیّ سال های طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در «فیضیّه»، «مسجد اعظم»، «مسجد محمدیّه»، «مدرسه حاج ملّاصادق»، ‌«مسجد سلماسی» و... همّت گماشت و در «حوزه علمیّه نجف» نیز قریب 14 سال در «مسجد شیخ اعظم انصاری (رحمة الله)» معارف اهل بیت و فقه را در عالی ترین سطوح تدریس کرد و در «نجف» بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درس های ولایت فقیه بازگو نمود.
روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا، ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی امام خمینی (رحمة الله) داشته است. مبارزات ایشان از آغاز نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی ایشان از یک سو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی «ایران» و جوامع اسلامی از سوی دیگر، در اشکال مختلف ادامه یافت.

2- بستر سیاسی، اجتماعی انقلاب اسلامی

در واپسین سال دهه چهل هجری شمسی تحت تأثیر شرایط بین المللی، از شدّت اختناق سیاسی جامعه ایران کاسته و فضای باز سیاسی نیم بند و آزادی کنترل شده ای ایجاد شد. تحوّل بین المللی ناشی از پیروزی حزب دمکرات به رهبری جان اف کندی و تأکید وی به ایجاد فضای باز سیاسی و اصلاحات سیاسی، اجتماعی در کشورهای تحت نفوذ «آمریکا» ایجاد شده بود. هدف این سیاست مهار بحران های سیاسی و اجتماعی در این کشورها و ایجاد مانعی در برابر توسعه کمونیسم بود. (1) اجرای اصلاحات ارضی و دیگر اصول انقلاب سفید در «ایران» نیز در جهت تأمین خواست دمکرات های دولت کندی در ایران بود که رژیم پهلوی به ناچار به آن تن داده بود. مخالفت نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی (رحمة الله) با اقدامات به ظاهر اصلاح گرایانه و در عمل غربی کردن ایران با حمایت مادی و معنوی تمام عیار آمریکا سرآغاز دوره سوم تاریخ بیداری اسلامی ایران شد. این جریان موجب شد که تغییری جدّی در فضای روشنفکری ایران پدید آید که از آن به توبه روشنفکری تعبیر شده است. (2)
در آغازین روزهای سال 1340 ه.ش. رخداد دیگری که به نوعی بر بیداری اسلامی تأثیر گذاشت، درگذشت آیت الله بروجردی (رحمة الله) بود. ایشان به مدت پانزده سال مرجعیّت بلامنازع شیعه را در اختیار داشتند.
پس از درگذشت آیت الله بروجردی عده ای از روحانیان اصول گرای نواندیش و برخی روشنفکران دین باور غیر روحانی با تشکیل جلساتی، موضوع مرجعیّت را بررسی و مطالبی را به صورت مقاله گرد آوردند که در کتابی با نام «بحثی درباره مرجعیّت و روحانیّت»، در سال 1341 ه.ش. منتشر شد.
در موج جدید بیداری اسلامی، امام خمینی (رحمة الله) و روحانیان همفکر وی، کوشیدند که سیاست را بر محور مرجعیّت باز گردانند. طیف مذهبی جنبش دانشجویی نیز به تحقق این هدف کمک می کرد. برای تبیین این اندیشه، می توان از اصطلاحات معنویّت گرایی در سیاست و بازگشت به خویشتن انسان مسلمان ایرانی استفاده کرد. (3) امام خمینی (رحمة الله)، برای تحقق این هدف، به تقویت حوزه علمیّه پرداخت. (4)
تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در 16مهر 1341 ه.ش. در هیئت دولت، که بر اساس آن قید اسلام از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف شد و به جای سوگند به «قرآن»، سوگند به کتاب آسمانی جانشین شد، بحران عظیمی را در پی آورد که خود نیز زمینه ساز بحران ها و تحوّلات دیگری در آینده شد. (5) امام خمینی (رحمة الله) از این پس، رسماً فعالیت های خود را با فراخوانی و تشکیل جلسات مشورتی میان علمای «قم» آغاز کرد. (6) نکته تازه در رهبری امام خمینی (رحمة الله) این بود که انتقادهایی که تاکنون متوجّه دولت بود، از این پس متوجّه محمّدرضا پهلوی شد. (7) مقاومت های حکومت پهلوی در برابر اندیشه های احیاگرانه، موجب شد که اصلاح گری به اندیشه انقلابی تبدیل شود. (8)
امام خمینی (رحمة الله) مخالفت خود را با لایحه یاد شده، با وارد کردن ایرادهای شرعی به آن آغاز کرد و خواستار لغو آن شد. طیّ تلگراف هایی در اعتراض به شاه و اسدالله علم (نخست وزیر) عواقب وخیم تخلّف از قرآن و احکام اسلام را یادآور شد. (9) با تلاش امام خمینی (رحمة الله)، مخالفت و مبارزه همه گیر شد.
مرحله اوّل نهضت بیداری اسلامی با عقب نشینی رژیم پهلوی و لغو لایحه انجمن های ایالتی ولایتی در 10 آذر 1341 ه.ش. با موفقیت به پایان رسید. مرحله بعدی، مخالفت مراجع و علما با همه پرسی اصول ششگانه انقلاب سفید بود که در ششم بهمن 1341 ه.ش. انجام شد و به دنبال صدور اعلامیه ها، تجمّعات اعتراض آمیز و سخنرانی و نشست های مشورتی صورت گرفت که سبب شد افراد کمتری در همه پرسی شرکت کنند. (10) رخداد مهم در این زمینه واقعه دوم فروردین 1342 ه.ش. بود که حکومت پهلوی به سرکوب روحانیان در «مدرسه فیضیه قم» و «مدرسه طالبیّه تبریز» دست زد که طیّ آن عده ای کشته و مجروح شدند. نکته جالب اینکه رژیم پهلوی برای فریب افکار عمومی، آن را نزاع بین روحانیان مخالف اصلاحات ارضی و دهقانان موافق آن، که به قصد زیارت به «قم» آمده بودند، اعلام کرد. این اقدام رژیم نیز همچون اقدامات ضدّ دینی قبلی نتیجه معکوس به بار آورد و موجی از خشم و نفرت در سراسر کشور پدید آمد و حتی واکنش هایی در حوزه های علمیه «نجف» و «کربلا» ایجاد شد. (11) شدید اللحن ترین اعلامیه را نیز امام خمینی (رحمة الله) صادر کرد که به اعلامیه «شاه دوستی، یعنی غارتگری» معروف شد. (12)

3- قیام پانزده خرداد

مرحله دیگری از نهضت، که به دلیل اهمیت و تأثیرگذاری آن در تحوّلات نهضت اسلامی در آینده، مقطعی از تاریخ معاصر شد، قیام 15 خرداد سال 1342 ه.ش. است. در محرّم این سال، روحانیان مبارز به انتقاد از اعمال سرکوب گرانه رژیم پهلوی پرداختند و در نهایت، محافل عزاداری به کانون های مبارزه و فعالیت سیاسی تبدیل شدند. در این فعالیت ها، سه قشر قدرتمند و تأثیر گذار بازاری، دانشگاهی و روحانی اتحاد خود را به نمایش گذاشتند. نقطه اوج این جریان، سخنرانی امام خمینی (رحمة الله) در عصر روز عاشورا در مدرسه «فیضیه قم» بود که اعلام کرد: هدف نهضت، مبارزه با شاه و اسرائیل و حفظ اسلام از خطر ناشی از آن است. در بخش دیگری خطاب به محمدرضا پهلوی گفت:
من نمی خواهم تو (در سرنوشت) مثل پدرت بشوی، اینها می خواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری، تا از ایران بیرونت کنند و به حساب تو برسند. (13)
قیام پانزده خرداد در واقع نوعی نمایش گرایش جدّی تر روحانیان به فعالیت های سیاسی و تلاش برای تحقق اسلام سیاسی بود. بازاریان نیز با چرخش از ایدئولوژی ملّی گرایانه دهه های قبل، به سوی ایدئولوژی اسلام سیاسی با هدایت مراجع و روحانیان روی آوردند که این رویکرد نوین از ویژگی های بیداری اسلامی دهه پنجاه میلادی است. نکته قابل تأمّل دیگر، سرعت بالای پیام رسانی و اطلاع رسانی در گستره جغرافیایی «ایران» و شرکت قشرهای مختلف مردم در آن بود. (14) این قیام نشان داد که بیداری اسلامی به جریان قدرتمندی تبدیل شده است.
در فاصله درگذشت آیت الله بروجردی تا قیام 15 خرداد، امواج فرعی دیگری بیداری اسلامی را تقویت کردند که جان مایه فعالیت های آنها نیز مذهبی و اسلامی بود و با درهم آمیختن مذهب و ملی گرایی جناح غیرروحانی، روشنفکری دینی و نهضت احیاگری دینی را شکل دادند. البته سابقه این جریان به دهه های پیش باز می گردد. نهضت آزادی ایران یکی از تشکّل های سیاسی، مذهبی بود که در اواخر اردیبهشت 1340 ه.ش. به کوشش مهدی بازرگان، یدالله سحابی، آیت الله طالقانی و چند ملّی گرای دیگر معتقد به اصول مذهبی تأسیس شد.
از نظر ماهیّت نیز، این جلسات در عمل به محاکمه دولت کودتا و افشاگری درباره عملکرد رژیم پهلوی تبدیل شد که در مجموع به روند بیداری اسلامی شتاب بخشید. (15)
از ویژگی های بیداری اسلامی به رهبری امام خمینی (رحمة الله) در این سال ها، می توان به تقویت اندیشه پیوند دین و سیاست، سازش ناپذیری با رژیم پهلوی، تثبیت اجتهاد سیاسی در حوزه های علمیّه و تلفیق نظر و عمل در مبارزه با استبداد و استعمار اشاره کرد که از همه مهم تر این بود که، استکبار جهانی دوره جدید را هدف قرار داد. از دیگر احیاگران این سال ها، می توان به آیت الله محمود طالقانی (رحمة الله) و شهید آیت الله مرتضی مطهری (رحمة الله) اشاره کرد که بیشتر به فعالیت های فکری پرداختند. (16)
به دنبال تبعید امام خمینی (رحمة الله) به «ترکیه» و سپس به «نجف اشرف»، که بر اثر فعالیت های سیاسی فزاینده ایشان و به طور مشخص در اعتراض به تصویب لایحه کاپیتولاسیون صورت گرفت، استبداد و اختناق سیاسی افزایش یافت و فعالیت های سیاسی زیرزمینی شد. ترور حسن علی منصور، نخست وزیر وقت، نیز به تشدید اختناق کمک کرد؛ بنابراین در این سال ها، مبارزه بیشتر به روش های قهرآمیز و مبارزه عقیدتی سوق داده شد. فعالیت هیئت های مؤتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی و سازمان مجاهدین خلق در چهارچوب نگرش جدید شکل گرفت. در این میان، حزب ملل اسلامی در تأثیر از فضای فکری حاکم بر جهان اسلام و با پیروی از روشنفکران و مصلحان دینی، درصدد تشکیل حکومت اسلامی فرامذهبی و فراملّیتی، از طریق انقلابی انترناسیونالیستی اسلامی بود. (17) در این میان، سازمان مجاهدین از 1344 تا 1350 ه.ش. به مطالعات تئوریک و فراگیری آموزش های نظامی مشغول شدند و در عمل، تأثیر چندانی بر روند جنبش بیداری اسلامی در دهه پنجاه، هجری شمسی نگذاشتند. از 1350 تا 1353 ه.ش. با آشکار شدن روش مبارزه مسلّحانه، بسیاری از بنیان گذاران و رهبران آن دستگیر، زندانی یا اعدام شدند. (18) این جنبش در سال 1354 ه.ش. نیز دچار انشعاب شده و به دو گروه اسلامی و مارکسیست تقسیم شدند که به درگیری های خونین درون حزبی منجر شد. (19)
در دهه پنجاه هجری شمسی، به ویژه نیمه دوم آن، جنبش بیداری جهان اسلام و تلاش های استقلال طلبانه ملل اسلامی نیز در تحرّک جریان بیداری اسلامی ایران تأثیر داشته است. در این میان، پیروزی مبارزان مسلمان الجزایری و جنبش فلسطین تأثیر بیشتری داشته است. (20)

4- شکل گیری نظریّه ای دینی برای ایجاد حکومت

مهم ترین رخداد این دوره، آغاز بحث حکومت اسلامی در سال 1348 ه.ش. با عنوان «ولایت فقیه» از سوی امام خمینی (رحمة الله) در «نجف»بود. ایشان در این جلسات به اثبات و تبیین حکومت فقیهان و پیوند دین و سیاست و فراتر بودن ایدئولوژی نسبت به عبادت پرداختند. در ضمن بحث ها علیه حکومت «ایران» و کشورهای اسلامی نیز موضع گرفتند و صاحب نظران را به مطالعه و بررسی در این زمینه فراخواندند. (21) اندیشه های ایشان از طریق شبکه پیام رسانی به ایران منتقل و باعث روشنگری و حرکت تازه ای در میان مبارزان ایرانی شد.
یکی از عوامل تقویت و پخش اندیشه های امام خمینی (رحمة الله) در «اروپا» و «آمریکا»، دانشجویان مسلمان ایرانی بودند که در قالب انجمن های اسلامی فعالیت می کردند و با نجف در ارتباط بودند. دسترسی آنها به مطبوعات و رسانه های گروهی در فضای مناسب سیاسی، به آنان امکان بیشتری برای تبلیغ و فعالیت می داد. در این میان، حضور ‌آیت الله بهشتی در رأس «مرکز اسلامی هامبورگ» در «آلمان» و ارتباط وی با دانشجویان از اهمیت بالایی برخوردار بود. دانشجویان مسلمان ایرانی در اروپا از 1345 ه.ش. نشریه ای نیز به نام «اسلام، مکتب مبارزه» منتشر کردند. (22) در دهه شصت هجری شمسی سخنرانی های علی شریعتی در «حسینیه ارشاد» و ممنوع شدن تألیفات وی، گرایش بیشتری را در قشر دانشجو برای مطالعه آثار وی پدید آورد.
حکومت پهلوی در 1351 ه.ش. اقدام به تأسیس سپاه دین کرد تا فعالیت های روحانیان مخالف را مهار کند؛ اما این اقدام نیز نتیجه معکوس به بار آورد و روحانیان با هدایت امام خمینی (رحمة الله) به شدت علیه اقدام یاد شده موضع گیری کردند و به تبلیغات گسترده ای علیه رژیم دست زدند.
در سال های 1354 و 1355 ه.ش. به دلیل حاکمیت بی سابقه اختناق سیاسی و فضای سرکوب و همچنین زندانی شدن بسیاری از مبارزان و متفکران مذهبی طراز اول، جنبش بیداری اسلامی دچار رکود مقطعی شد و بیشتر در قالب جنبش دانشجویان به حیات خود ادامه داد. دانشجویان اسلام گرا با ایجاد نمازخانه های متعدّد در دانشگاه ها، ترتیب برنامه های کوهنوردی، برگزاری نماز جماعت، جلسات بحث خانگی برای مقابله با چالش های ایدئولوژیک، مقابله با گسترش ابتذال فرهنگی در دانشگاه ها و جامعه و مواردی از این قبیل، دوره رکود را به دوره بعدی که خیزش نهایی برای پیروزی انقلاب بود، پیوند دادند. (23)
در دهه شصت هجری شمسی در کنار فعالیت جریان های فکری و سیاسی اسلامی اصیل، گروه هایی نیز فعّال بودند که اندیشه های مذهبی افراطی داشتند. از این گروه ها که با روحانیان نیز مرتبط بودند، می توان به هفت گروه امّت واحده، توحیدی، صف، فلق، فلاح، منصورین و موحّدین اشاره کرد. گروه هایی نیز به رغم گرایش های مذهبی، مستقل از روحانیت عمل می کردند که گروه فرقان و آرمان مستضعفان، از جمله آنها بودند. (24)
یکی از کانال های مهم برای پیشبرد روند بیداری اسلامی در دهه های 50 و 60 ه.ش. حوزه های علمیه، مدارس علوم دینی و شبکه روحانیان مبارز تبلیغی بود. مهم ترین و گسترده ترین حوزه، «حوزه علمیه قم» بود.
مدارس علوم دینی، از جمله «مدرسه حقّانی» (مدرسه منتظریّه)، «مدرسه آیت الله گلپایگانی» و برخی مدارس دیگر و همچنین نشریاتی از قبیل «مکتب اسلام»، «مکتب تشیّع»، «بعثت»، سالنامه «مکتب جعفری»، «طلوع اسلام»، نشریه «مسجد اعظم قم» و «پیک اسلام» که به کوشش روحانیان مبارز اداره و منتشر می شدند، در مجموع در بیداری اسلامی نقش داشتند. (25) حوزه های علمیه شهرها نیز فعالیت مهمی داشته اند. در این میان، «حوزه علمیه مشهد»، به دلیل حضور روحانیان مبارز سرشناسی، چون آیت الله محمّدهادی میلانی، آیت الله حسن قمی و آیت الله سیّدعلی خامنه ای و همچنین حجت الاسلام و المسلمین عبدالکریم هاشمی نژاد و حجت الاسلام و المسلمین عباس واعظ طبسی، یکی از کانون های مقاومت علیه رژیم پهلوی و از مراکز مؤثر در احیای تفکر دینی بود. (26)
روحانیان تبلیغی نیز به ویژه در ماه های محرّم، صفر و رمضان در قالب سفرهای تبلیغی نهضت اسلامی را همراهی می کردند و مردم را به مسائل سیاسی و مذهبی روز آشنا می کردند. (27)
با ایجاد فضای نسبتاً‌ باز سیاسی از اواخر 1355 ه.ش. به بعد، به ویژه 1356 ه.ش. و آزادی زندانیان سیاسی، فضای مساعدی پیش روی جنبش بیداری اسلامی نهاده شد. کاهش سانسور مطبوعات نیز باعث شد که از این رسانه استفاده مطلوبی شود و مخالفان سیاسی، به ویژه نیروهای مذهبی نیز فرصت را مغتنم شمرده تا حکومت پهلوی را در سطح گسترده ای مورد انتقاد قرار دهند. برای نمونه وقتی «روزنامه کیهان» این پرسش را مطرح کرد که ایران چه دردی دارد؟ بیش از چهل هزار نامه، در پاسخ به این پرسش دریافت کرد. (28) سیاست تعدیل مهارشده حکومت پهلوی از اواخر سال 1355 ه.ش. به بعد موجب اتّحاد مخالفان سیاسی و تزلزل بنیان حکومت پهلوی شد و بیداری اسلامی نیز از حوزه نظر و عمل های انفردی و موردی فراتر رفته و گام های اساسی خود را برای پیروزی نهایی برداشت و رژیم پهلوی را در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وادار به پذیرش خواسته های خود کرد.
امام خمینی (رحمة الله) که به دقت تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت، از فرصت به دست آمده نهایت بهره برداری را کرد. او در مرداد 1356 ه.ش. طیّ پیامی اعلام کرد:
اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطن خواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمن های اسلامی در هر جایی درنگ از آن استفاده کنند و بی پرده به پا خیزند.
شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356ه.ش. و مراسم پرشکوهی که در «ایران» برگزار شد،‌ نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه های علمیّه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی (رحمة الله) در همان زمان به گونه ای شگفت، این واقعه را از الطاف خفیّه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله ای توهین آمیز علیه امام در «روزنامه اطّلاعات» انتقام گرفت. اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه «قم» در سال 1356 ه.ش. منجر شد که طیّ آن جمعی از طلّاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند. شاه به رغم دست زدن به کشتارهای جمعی نتوانست شعله های افروخته شده را خاموش کند.
او بسیج نظامی و جهاد مسلّحانه عمومی را به عنوان تنها راه باقیمانده در شرایط دست زدن «آمریکا» به کودتای نظامی ارزیابی می کرد. (29)

5- هجرت امام خمینی (رحمة الله) از عراق به پاریس

در دیدار وزرای خارجه ایران و «عراق» در «نیویورک» تصمیم به اخراج امام خمینی (رحمة الله) از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 ه.ش. منزل امام در «نجف» به وسیله قوای بعثی محاصره گردید. انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد.
روز 12 مهر، امام خمینی (رحمة الله) نجف را به قصد مرز «کویت» ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. قبلاً صحبت از هجرت امام به «لبنان» یا «سوریه» بود؛ امّا ایشان پس از مشورت با فرزندشان، حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی (رحمة الله) تصمیم به هجرت به «پاریس» گرفتند و در روز 14 مهر، ایشان وارد پاریس شدند.
ایشان دو روز بعد، در منزل یکی از ایرانیان در «نوفل لوشاتو» (حومه پاریس) مستقر شدند. مأموران «کاخ الیزه» نظر رئیس جمهور «فرانسه» را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که این گونه محدودیت ها خلاف ادّعای دمکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود، باز دست از هدف هایش نخواهد کشید.
امام خمینی (رحمة الله) در دی ماه 1357 ه.ش. شورای انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رأی اعتماد برای کابینه بختیار، در روز 26 دی ماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر «تهران» و سپس «ایران» پیچید و مردم در خیابان ها به جشن و پای کوبی پرداختند.

6- بازگشت امام خمینی (رحمة الله) به ایران

اوایل بهمن 1357 ه.ش. خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. مردم 14 سال انتظار کشیده بودند؛ امّا در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند؛ زیرا هنوز دولتِ دست نشانده شاه، سرپا و حکومت نظامی برقرار بود؛ اما امام خمینی (رحمة الله) تصمیم خویش را گرفته و طیّ پیام هایی به مردم ایران گفته بود که می خواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر، در کنار مردمش باشد. بنابراین دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر، فرودگاه های کشور را به روی پروازهای خارجی بست.
دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملّت شد. سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 ه.ش. پس از 14 سال دوری از وطن وارد کشور شد. استقبال بی سابقه مردم «ایران»، چنان عظیم و غیرقابل انکار بود که خبرگزاری های غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و استقبال کنندگان را 4 تا 6 میلیون نفر، برآورد کردند.

7- رحلت امام خمینی (رحمة الله)

امام خمینی (رحمة الله) هدف ها و آرمان ها و هر آنچه را که می بایست ابلاغ کند، گفته و در عمل نیز تمام هستی اش را برای تحقق همان هدف ها به کار گرفته بود. اینک در آستانه نیمه خرداد سال 1368 ه.ش. خود را آماده ملاقات عزیزی می کرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده بود و قامتش جز در برابر او، در مقابل هیچ قدرتی خم نشده و چشمانش جز برای او گریه نکرده بود.
ساعت 22/20 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهم خردادماه سال 1368 ه.ش. لحظه وصال بود. قلبی از کار ایستاد که میلیون ها قلب را به نور خدا و معنویّت احیاء کرده بود.
سرتاسر ایران و همه کانون هایی که در جهان با نام و پیام امام خمینی آشنا بودند، یکپارچه گریستند و بر سر و سینه زدند. هیچ قلم و بیانی قادر نیست ابعاد حادثه را و امواج احساسات غیرقابل کنترل مردم را در آن روزها توصیف کند.
مردم ایران و مسلمانان انقلابی حق داشتند این چنین ضجّه کنند و صحنه هایی پدید آورند که در تاریخ، نمونه ای بدین حجم و عظمت برای آن سراغ نداریم.
مردم، رهبر محبوب و مرجع دینی خود و منادی اسلام راستین را از دست داده بودند.

8- رهبریّت حضرت آیت الله سیّد علی خامنه ای

روز چهاردهم 1368 ه.ش. مجلس خبرگان رهبری تشکیل گردید و پس از قرائت وصیّت نامه امام خمینی (رحمة الله) توسط حضرت آیت الله خامنه ای که دو ساعت و نیم طول کشید، بحث و تبادل نظر برای تعیین جانشینی امام خمینی (رحمة الله) و رهبر انقلاب اسلامی آغاز شد و پس از چندین ساعت، سرانجام حضرت آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) که خود از شاگردان امام خمینی (رحمة الله) و از چهره های درخشان انقلاب اسلامی بود و در تمام دوران نهضت امام در همه فراز و نشیب ها در جمع دیگر یاوران انقلاب جانبازی قرائت داشت، به اتّفاق آراء برای این رسالت خطیر برگزیده شد. سال ها بود که غربی ها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشور که از شکست دادن امام مأیوس شده بودند، وعده زمان مرگ امام را می دادند.
اما هوشمندی ملّت «ایران» و انتخاب سریع و شایسته خبرگان و حمایت فرزندان و پیروان امام، همه امیدهای ضدّ انقلاب را بر باد دادند و رحلت امام پایان راه او نبود؛ بلکه در واقع عصر امام خمینی در پهنه ای وسیع تر از گذشته آغاز شده بود. روز و شب پانزدهم خرداد 1367 ه.ش. میلیون ها نفر از مردم «تهران» و سوگوارانی که از شهرها و روستاها آمده بودند، در محلّ مصلّای بزرگ تهران اجتماع کردند تا برای آخرین بار با پیکر مطهّر مردی که با قیامش قامت خمیده ارزش ها و کرامت ها را در عصر سیاه ستم استوار کرده و در دنیا نهضتی از خداخواهی و بازگشت به فطرت انسانی آغاز کرده بود، وداع کنند.
هیچ اثری از تشریفات بی روح مرسوم در مراسم رسمی نبود. همه چیز، بسیجی و مردمی و عاشقانه بود. پیکر پاک و سبزپوش امام بر بالای بلندی و در حلقه میلیون ها نفر از جمعیّت ماتم زده، چون نگینی می درخشید. هرکس به زبان خویش با امامش زمزمه می کرد و اشک می ریخت.
بدین سان رحلت امام خمینی (رحمة الله) نیز همچون حیاتش منشأ بیداری و نهضتی دوباره شد و راه و یادش جاودانه گردید؛ زیرا او حقیقت بود و حقیقت همیشه زنده است و فناناپذیر.

9- حضرت آیت الله سیّد علی خامنه ای، دومین رهبر انقلاب اسلامی ایران

حضرت آیت الله سیّدعلی خامنه ای، فرزند مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید جواد حسینی خامنه ای، در روز 24 تیرماه 1318 ه.ش. برابر با 28 صفر 1358 ه.ق. در «مشهد مقدّس» چشم به دنیا گشود.
ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگی سیّدجواد خامنه ای مانند بیشتر روحانیان و مدرسان علوم دینی، بسیار ساده بود.
رهبر انقلاب از دوران کودکی در خانواده ای فقیر، اما روحانی و روحانی پرور و پاک و صمیمی، این گونه پرورش یافت و از چهارسالگی به همراه برادر بزرگش، سیدمحمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و «قرآن» را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامی «دارالتّعلیم دیانتی» ثبت نام کردند و این دو، دوران تحصیل ابتدایی را در آن مدرسه گذراندند.
ایشان از دوره دبیرستان، خواندن «جامع المقدّمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیّه شد و نزد پدر و دیگر اساتید وقت، ادبیات و مقدمات را خواند و سپس سایر مدارج علمی را تحت نظر اساتید بزرگ حوزه طی کردند.
آیت الله خامنه ای از هجده سالگی در مشهد، درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمی میلانی شروع کردند.
آیت الله خامنه ای از سال 1337 تا 1343 ه.ش. در «حوزه علمیّه قم» به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه مشغول شدند و از محضر بزرگانی چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (رحمة الله)، امام خمینی (رحمة الله)، شیخ مرتضی حائری یزدی (رحمة الله) و علامه طباطبایی (رحمة الله) استفاده کردند.
در سال 1343 ه.ش. برای مراقبت از پدر بیمارشان از «قم» به «مشهد» بازگشتند و در مدرسه «سلیمان خان» مشغول به تحصیل گشتند. ایشان که آن زمان از طلّاب جوان این حوزه بودند با مجاهد شهید نوّاب صفوی آشنا و به شدت تحت تأثیر سخنان آتشین نوّاب صفوی واقع شدند.
ایشان از سال 1341 ه.ش. که در قم حضور داشتند و حرکت انقلابی و اعتراض آمیز امام خمینی (رحمة الله) علیه سیاست های ضدّ اسلامی و «آمریکا» پسند محمّدرضا شاه پهلوی، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسی شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب های فراوان و شکنجه ها و تبعیدها و زندان ها مبارزه کردند و در این مسیر از هیچ خطری نترسیدند.
آیت الله خامنه ای نخستین بار در محرّم سال 1383 ه.ق. از سوی امام خمینی (رحمة الله) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانی و علمای «خراسان»، در خصوص چگونگی برنامه های تبلیغاتی روحانیان در ماه محرّم و افشاگری علیه سیاست های آمریکایی شاه و اوضاع «ایران» و حوادث «قم» برسانند.
ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز برای تبلیغ، عازم شهر «بیرجند» شدند و در راستای پیام امام خمینی،‌ به تبلیغ و افشاگری علیه رژیم پهلوی و «آمریکا» پرداختند. بدین سبب در 9 محرّم (12 خرداد 1342 ه.ش.) دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فردای آن، به شرط اینکه منبر نروند و تحت نظر باشند، آزاد شدند. پس از این نیز آیت الله خامنه ای که همچنان به مبارزات سیاسی خود، تحت فرمان امام خمینی (رحمة الله) ادامه می دادند، چندین بار به دست ساواک دستگیر و در زندان های مختلف زندانی و مورد شکنجه و آزار و اذیت ساواک قرار گرفتند.
در بین سال های 1350-1353 ه.ش. درس های تفسیر و ایدئولوژی آیت الله خامنه ای در سه مسجد «کرامت»، «امام حسن» و «میرزا جعفر» مشهد مقدّس تشکیل می شد و هزاران نفر از مردم مشتاق، به ویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلّاب انقلابی و معتقد را به این سه مرکز می کشاند و با تفکّرات اصیل اسلامی آشنا می ساخت.
درس «نهج البلاغه» ایشان از شور و حال دیگری برخوردار بود و در جزوه های پلی کپی شده، تحت عنوان «پرتویی از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست می گشت. همین مسئله سبب دستگیری مجدّد ایشان شد.
رژیم جنایت کار پهلوی در اواخر سال 1356 ه.ش. آیت الله خامنه ای را دستگیر و برای مدت سه سال به «ایرانشهر» تبعید کرد. در اواسط سال 1357 ه.ش. با اوج گیری مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابی «ایران»، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده، به «مشهد مقدس» بازگشتند.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، پیش از بازگشت امام خمینی (رحمة الله) از «پاریس» به «تهران»، شورای انقلاب اسلامی با شرکت افراد و شخصیت های مبارزی، همچون شهید مطهری،‌ شهید بهشتی، ‌حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و... از سوی امام خمینی (رحمة الله) در «ایران» تشکیل گردید، آیت الله خامنه ای نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویّت این شورا درآمد.
حضرت آیت الله خامنه ای توسط منافقین در 6 تیرماه 1360 ه.ش. در «مسجد ابوذر تهران» مورد حمله تروریستی قرار گرفتند که این ترور به خواست پروردگار تعالی نافرجام ماند. به دنبال شهادت محمّدعلی رجایی، دومین رئیس جمهور ایران، آیت الله خامنه ای در مهرماه 1360 ه.ش. با کسب بیش از شانزده میلیون رأی مردمی و حکم تنفیذ امام خمینی (رحمة الله)، به مقام ریاست جمهوری ایران اسلامی برگزیده شدند. همچنین از سال 1364 تا 1368 ه.ش. برای دومین بار به این مقام و مسئولیت انتخاب شدند.
آیت الله سیّدعلی خامنه ای در روز چهاردهم خرداد 1368 ه.ش. پس از ارتحال امام خمینی (رحمة الله) توسط مجلس خبرگان رهبری به رهبری امت مسلمان ایران انتخاب گردیدند و به این ترتیب هدایت امت قهرمان و شهیدپرور ایران بر عهده مردی گذاشته شد که طیّ دوران زندگی برای این مسئولیّت سنگین ‌آب دیده شده بود. (30)

پی نوشت ها :

1. خلجی، عبّاس، اصلاحات امریکایی و قیام پانزده خرداد، صص 44-45.
2. نک: زکریّایی، محمّدعلی، درآمدی بر جامعه شناسی روشنفکری دینی.
3. بحثی درباره مرجعیّت و روحانیّت (مجموعه مقالات).
4. قزل سفلی، محمّدتقی، «امام خمینی، گفتمان احیاء و چالش با گفتمان های غالب»؛ «ایدئولوژی، رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی» (مجموعه مقالات)، ص 252.
5. جریان ها و سازمان های مذهبی، سیاسی ایران (سال های 1357-1320 ه.ش.)، ص 139.
6. اصلاحات آمریکایی و قیام پانزده خرداد، ص 123.
7. چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، صص 126-127.
8. جریان ها و سازمان های مذهبی، سیاسی ایران (سال های 1357-1320 ه.ش)، ص 142.
9. درآمدی بر جامعه شناسی روشنفکری دینی،‌ صص 104-110.
10. صحیفه نور، صص 37-43.
11. عمید زنجانی، عبّاس علی، انقلاب اسلامی ایران (علل، مسائل و نظام سیاسی)، صص 142-146.
12. صحیفه نور، ج 1، صص 73-75.
13. همان، صص 91-93.
14. روح بخش، رحیم، چند شهری بودن جنبش های معاصر ایران؛ بررسی قیام 15 خرداد، گفت و گو، ش 29 (پاییز 79).
15. رجبی، محمّدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی (رحمة الله)، ج 1، ‌صص 225-226.
16. مطهری، مرتضی، احیای فکر دینی؛ ده گفتار (مجموعه مقالات)، صص 7-14؛ جریان ها و سازمان های مذهبی، سیاسی ایران (سال های 1357-1320 ه.ش.)، صص 192-197.
17. حسن زاده، اسماعیل، «تأملی در پیدایش و تکوین حزب ملل اسلامی»، متین، سال 2، ش 5 و 6 (زمستان 1378)، صص 62-82.
18. زنجانی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست ساله ایران، ج 1، صص 393-407.
19. بیانیّه اعلام مواضع ایدئولوژیک، تهران، سازمان مجاهدین خلق ایران، 1354.
20. جریان ها و سازمان های مذهبی، سیاسی ایران (سال های 1357-1320 ه.ش.)، صص 220-222؛ شیخ فرشی، فرهاد، روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی، صص 339-340.
21. روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج 2، صص 681-695.
22. جنبش دانشجویی در ایران، صص 271-273؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک (شهید آیت الله دکتر سیّدمحمّد حسینی بهشتی)، صص 34-39، 77-79، 123-127؛ انقلاب اسلامی ایران (علل، مسائل و نظام سیاسی)، ص 170-173؛ نهضت روحانیان ایران، ج 5 و 6 (در یک مجلّد)، صص 207-208.
23. نهضت امام خمینی، ج 3، صص 998-1004؛ باقی، عمادالدّین، جنبش دانشجویی ایران از آغاز تا انقلاب اسلامی، ص 248-253.
24. جریان ها و سازمان های مذهبی، سیاسی ایران (سال های 1357-1320 ه.ش.)، صص 177-179.
25. همان، صص 159-174.
26. ن.نک: علی رضا سیّد کباری، حوزه های علمیه شیعه در گستره جهان، ص 351-679؛ جلالی، غلامرضا،‌ مشهد در بامداد نهضت امام خمینی، 1378، ص 142؛ روح الله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، ص 139-137.
27. جریان ها و سازمان های مذهبی، سیاسی ایران (سال های 1357-1320 ه.ش.)، ص 158-156.
28. بیل، جیمز، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، ج 1، ص 359.
29. ولایتی، علی اکبر، تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی.
30. www.Khamenei.ir,www.leader.ir

منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.