حسین درجانی
امیرهوشنگ میرکوشش
2. از تناقضات نظری تا نوجهانی شدن
همان گونه که در بخش نخست، جهانی شدن را با علم به این موضوع که جهانی شدن در انواع، اشکال، مفاهیم، الزامات، رویکردها و کنش مندی ها تعریف و بازتعریف شده است، از منظری هستی شناسانه مورد واکاوی قرار دادیم، اما نگرش انسان محور (1) مبدأ حرکت تمامی این انگاره های فکری اندیشمندان در حوزه های مختلف علمی بوده است. حتی برایند هستی شناختی بخش نخست نوشتار نیز ملهم از این طرز تلقی است، در صورتی که جهان جدید ( با کنش جاندار محور) (2) { حیات محور یا بقامحور نیز می توانیم بنامیم} و نه انسان محوری صرف، فضای موجود را برنمی تابد و به دنبال الگویی جهان شمول تر و نقد تئوری های تقلیل گرا است ( این به معنای کلان محوری در نظریه نبوده بلکه به معنای کمیت یابی؛ کیفیت محور و در نظر گرفتن آن چیزی است که « زمین» می نامیم ). بنابراین در بستر آنچه جهانی شدن معنا شده تناقضات نظری فراوانی دیده می شود.با توجه به انگاره هایی بر مبنای اندیشه سیاسی که در آن فرایند جهانی شدن در گستره گیتی، به وسیله ای برای انتقال و استقرار ارزش ها و ساختارهایی مبدل شده که بازتاب تعاملات و تحولات در دوران مدرن اروپا، یعنی از پایان قرون وسطی به بعد هستند و با این نوع نگرش، جهانی شدن به عبارت صحیح تر، در واقع دربرگیرنده مؤلفه های حیات بخش لیبرالیسم است. لیبرالیسم، که ماهیت و کیفیت غربی دارد، در بطن جهانی شدن در حال نفوذ و استقرار در گوشه و کنار گیتی است ( دهشیار، 55:1388).
از دید الوین تافلر، دوران جهانی شدن، دوران دانایی است که در آن نه تنها کالاها، خدمات و سرمایه ها در میان ملت های جهان به آسانی به گردش درمی آید، بلکه اندیشه ها و دانش بشری نیز آسان تر و بی حد و مرزتر از گذشته مبادله می شود. آنتونی گیدنز نیز جهانی شدن را فشردگی روابط اجتماعی می داند، به گونه ای که مکان های دور همچنان به هم می پیوندند و رویدادی در آن سوی جهان، باعث شکل گیری رخدادهای محلی می شود ( بهکیش، 35:1381).
تناقضات در نگاه فرهنگی به جهانی شدن بیشتر نمود دارد، زیرا این پدیده هم یک تخریب بزرگ، هم یک خلاق بزرگ اندیشه ها، هویت ها، اعمال و جنبش ها است. از منظر این دیدگاه، جریانات فرهنگی جهان، در مدیریت شرکت های رسانه ای بین المللی قدرتمندی هستند که از آخرین تکنولوژی های ارتباطی برای شکل دهی به جوامع و هویت ها بهره می گیرند. فرهنگ، دیگر بیش از این با محل ثابتی پیوند ندارد، بلکه معانی جدیدی کسب می کند که منعکس کننده ی موضوعات مسلط در حال ظهور در زمینه ای جهانی است ( افشار کهن و بلالی، 237:1388). ربانی در مقاله ای تحت عنوان « جهانی شدن و جایگاه فرهنگ از دید جامعه شناسان مدرن و پست مدرن»، نگرش جهانی شدن را در برآیندی فرهنگی به نظریه های گفتمان پساساختارگرایی، جهانی شدن به مثابه نتیجه سرمایه داری، جهانی شدن به مثابه مدرنیزاسیون، جهانی شدن به مثابه پسامدرنیزاسیون، نظریه اجتماعی میانه روانه مابعد نوین فردیک جیمسون، نظریه اجتماعی افراطی مابعدنوین ژان بودریار و مدرینته فرهنگی یورگن هابرماس تقسیم بندی می کند و براساس آن معیاری فرهنگی و در نهایت انسان محور را در اندیشه جهانی شدن باز می تاباند ( ربانی، 71:1388-56).
در مورد تاریخ جهانی شدن نیز دیدگاه های مختلفی وجود دارد. برخی جهانی شدن را به لحاظ ریشه های فکری - فلسفی آن مربوط به پس از رنسانس می دانند. گروهی آن را به تحولات ژرف تمدن غربی در فاصله زمانی 1950-1750 و مشخصاً به قرن 18 و انتشار کتاب « ثروت ملل» آدام اسمیت منتسب می کنند و عده ای نیز با توجه به تحولات مهمی که در عرصه فناوری رسانه ای یعنی به کارگیری ماهواره و سپس اینترنت ( از دهه 60 و به شکل محسوس تر در دهه 70 میلادی) رخ داده، آن را به دهه های پایانی قرن بیستم برمی گردانند ( ملاقدیمی، 117:1388).
گسترش و تکامل تجدد از سطح ملی به بین المللی با استفاده از ابزارها و امکانات ارتباطی است که بدون توجه به تفاوت های قومی بومی درصدد است تا مناسبات همسان و قواعد مشترکی را براساس ادامه ی روند توسعه و نوسازی کشورها در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نهادینه کند ( ملاقدیمی، 118:1388).
در مفهوم جهانی شدن، پارادایم سازی نیز حاصل رفتار و کنش دیالکتیکی رهیافت ها است که منجر به وجود پارادایم های مارکسیستی و لیبرالی شده است. پارادایم های مارکسیستی جهانی شدن را به اجمال می توان به پارادایم ماده گرایی، پارادایم مقابل ماده گرایی، یعنی فرهنگ گرایی و پاردایم دیالکتیکی تقسیم کرد و در طرف دیگر، پارادایم های لیبرالی به ساختارگرایان، نوباوه گرایان و پارادایم مدیریت قابل فهم است ( جهانگیر، 90:1386-84).
به باور کیت نش در جهان امروز، بینش گر عوامل چندی هستیم که برخی پژوهشگران پیدایش و گسترش جهانی شدن را به آنها پیوند می زنند. اما بیشتر جهانی شدن را در چهار حوزه فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بررسی می کنند ( نش، 10:1380).
محمد عابد الجابری ، واژه جهان گرایی را برای این پدیده ی رو به رشد بیشتر می پسندد. از نگاه وی جهان گرایی دارای یک سامانه ی جهانی است و همان گونه که بیشتر سامانه های جهانی در ابعاد گوناگون دادوستدهای بشری رخنه کرده و تأثیر داشته اند، جهان گرایی نیز زمینه های گوناگونی همچون سرمایه، بازرگانی، خرید و فروش، پیوستارها، سیاست، اندیشه و حتی ایدئولوژی را در بر می گیرد. وی جهان گرایی را در حیطه و محدوده سیاست، نوعی ابزار ژئوپلیتیکی می داند که در راه تعمیم یک روش و گسترش یک تمدن و انتقال آن به سایر کشورها به کار برده می شود ( رهبری، 97:1388). الجابری با جدا سازی میان دو واژه ی جهان گرایی و جهانی شدن، جهانی شدن را نمود مثبت شکستن مرزهای تنگ فرمانروایی ملی، به استقبال یک جهان رفتن، آشنا شدن با فرهنگ های دیگر و احترام گذاشتن به آرا و نظریه های دیگران می داند و در برابر، جهان گرایی را به نادیده گرفتن دیگران، رخنه در فرهنگ های دیگر و میدان برخورد ایدئولوژی ها بازشناسی می کند ( رهبری، 97:1388).
جهانی شدن به عنوان مفهومی برای توضیح وضع کنونی عالم از مفاهیمی است که به رغم مباحث گسترده بر سر معنا و تعریف آن، همچنان در ابهام و ناروشنی قرار دارد. به شکل قاطع می توان گفت که بر سر هیچ بعدی از ابعاد مختلف این مفهوم و نظریات مربوط به آن، اتفاق و اجماعی وجود ندارد. از تعریف و ماهیت این مفهوم گرفته تا علل و عوامل مرتبط با شکل گیری و تاریخ کهنگی یا نویی آنچه جهانی می شود یا آثار و پیامدهای حاصل از آن و در نهایت، غایت یا پایان روند جهانی شدن، همه موضوع نزاع و اختلافات بی پایان بوده و هست. دیدگاه هایی در این زمینه از انکار کامل آنچه جهانی شدن خوانده می شود، تا ادعای نیل به شرایط تاریخی کاملاً متفاوت با مرحله ماقبل جهانی شدن را می پوشاند ( کچوییان، 142:1382).
حتی مفهومی چون جهانی - محلی شدن نیز به شدت انسان محور است، زمانی که بیان می دارد: از سه طریق جهانی شدن رشد جنبش های قومی را به دنبال دارد. در وهله نخست، جهانی شدن، موجب افول حاکمیت و توانایی دولت ها می شود. از سوی دیگر روابط فراملی موجود، امکان پیشبرد اهداف و خواسته ها را به جنبش های قومی می دهد و در مقابل، امکان سرکوب سریع یا خشن آنها از سوی دولت را دشوار می سازد. مثلاً جنبش « زاپاتیستا» با استفاده از این روابط به سرعت خود را به یک جنبش جهانی تبدیل ساخت. همچنین برخی پیامدهای جهانی شدن موجب تشدید حساسیت قومی می شود. مثلاً جنبش بومیان هاوایی از حساسیت نسبت به تخریب جنگل های آمازون آغاز شد ( آرلت شولت، 210:1382).
نگاه روابط بین المللی به مفهوم جهانی شدن نیز ایرادات و نواقص مفهومی آن را بیشتر آشکار می کند؛ زمانی که با این ذهنیت آن را پیدایابی کنیم که حاکمیت دولت ها در بستر جهانی شدن شکل خاصی یافته و می توان گفت نه به شکل اساسی تحدید و نه تقویت شده است؛ بلکه علی رغم فشارها توسط مراجع بالا و پایین دولت ها ( جهانی شدن از بالا و پایین) دولت ها نیز کارکردهای خاصی پیدا کرده اند که از آن به حاکمیت فراوستفالیایی نام برده می شود ( ابراهیمی، 5:1385). کنت والتز نیز در چشم انداز خود از جهانی شدن بیان می دارد: همگان می دانند که بیشتر کشورهای جهان در دایره جهانی نمی گنجند و از آن کنار مانده اند، بسیاری از کشورهای افریقا، امریکای لاتین، روسیه، تمامی خاورمیانه - به غیر از رژیم اسرائیل - و بخش های عمده ای از آسیا، گذشته از این، در بسیاری از کشورها، سطح مشارکت مناطق مختلف آن در اقتصاد جهانی متفاوت است، برای نمونه، شمال ایتالیا در داخل اقتصاد جهانی و جنوب ایتالیا در خارج از آن قرار دارد. جهانی شدن، جهانی نیست، زیرا به طور عمده به مناطق شمالی محدود است ( وثوقی و کمایی زاده، 26:1388).
اما زمان زیادی از کاربرد واژه جهانی شدن نمی گذرد. به طوری که تا سال 1996 فهرست کتاب های موجود در کتابخانه معروف کنگره آمریکا ( که یکی از بزرگ ترین کتابخانه های جهان است) که از واژه جهانی شدن یا جهانی کردن استفاده کرده، تنها به 134 اثر محدود می شد، چون قدمت این واژه به سال های آخر دهه 50 و 60 میلادی می رسد. در سال 1961، فرهنگ وبستر نخستین فرهنگ معتبری بود که تعاریفی درباره دو اصطلاح Globalism و Globalisation ارائه کرد. در سال 1965 مارشال مک لوهان (3) نام دهکده جهانی را بر کتاب جنگ و صلح در دهکده جهانی خود گذارد ( آشناگر، 5:1388). در فرهنگ لغت برای صفت Global که ریشه و منشأ اصطلاح Globalisation است، سه معنا قائل شده اند: 1. گرد مثل توپ یا کره؛ 2. مقولات مربوط یا شامل در کره زمین و اصولاً در سراسر جهان و 3. کلی یا جهانشمول؛ ( آشناگر، 6:1388). واژه « نوجهانی شدن»، هر سه این تعاریف را شامل می شود.
برای آنکه تناقضات مفهومی در جهان شدن و تفاوت های آن با نوجهانی شدن را بهتر دریابیم، به آرای هلد و مک گرو از یک سو و امانوئل والرستین از سوی دیگر مراجعه می کنیم تا با اتکا به آن بتوان نوجهانی شدن را مفهوم سازی نمود.
2-1. نظرات هلد و مک گرو درباره ی جهانی شدن و تناقضات نظری با اتکا به مفهوم نوجهانی شدن
هلد و مک گرو در بین نظریه پردازان جهانی شدن بیشترین تأملات نظری را داشته اند و به بیان اکثر دانش پژوهان، تعاریف آنها مورد توجه قرار گرفته است. از نظر هلد، در نگاه اول، جهانی شدن ممکن است با این تعریف اجمالی فهمیده شود: به هم پیوستگی وسیع، عمیق و سریع تمامی ابعاد زندگی اجتماعی در عرصه جهانی از امور فرهنگی تا جرم و جنایت و از مسائل مالی تا امور معنوی و روحانی ( سلیمی، 28:1384).هلد و مک گرو در جایی دیگر سعی می کنند تعریف مشخصی از جهانی شدن ارائه دهند:
فرایند ( یا مجموعه ای از فرایندها) که دگرگونی در فضای سازمان های روابط و انجمن های اجتماعی را در برمی گیرد. این دگرگونی ها با وسعت، عمق، سرعت و میزان تأثیر آنها سنجیده می شوند و جریان های فراقاره ای و بین منطقه ای و نیز شبکه های اقدام، تعامل و اعمال قدرت را در بر می گیرد ( سلیمی، 31:1384).
تعریف مک گرو از جهانی شدن نیز جالب توجه است؛ زمانی که بیان می دارد: جهانی شدن یعنی افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی که فراتر از دولت ها ( و در نتیجه فراتر از جوامع) دامن می گسترانند و سامانه تازه جهانی را می سازند. جهانی شدن به فرایندی گفته می شود که از طریق آن حوادث، تصمیمات و فعالیت های یک بخش از جهان می تواند نتایج مهمی را برای افراد و جوامع در بخش های بسیار دور کره زمین دربر داشته باشد ( توکلی، 179:1388).
هلد و مک گرو همچنین به چهار موج یا نقطه عطف در سیر تحول مفهوم جهانی شدن اشاره می کنند: نظری، تاریخی، نهادی و شالوده شکنانه. در موج اول، اندیشمندانی مانند گیدنز، آلبرو، هاروی، اوهمای، روزنا و... به نظریه پردازی موضوع جهانی شدن پرداختند. در موج دوم، یعنی موج تاریخی، افرادی مثل هلد و مک گرو، هرست و تامپسون، فرانک، کاستلز و بالدوین به این مسئله پرداخته اند، که تحولاتی که به جهانی شدن نسبت داده می شوند، تا چه حد جدید و نوظهورند. در موج سوم یا نهادی، افرادی چون هس، واتسون و پوگ به ارزیابی همگرایی ها و واگرایی های ناشی از جهانی شدن پرداخته اند و در موج چهارم یا شالوده شکنانه که بازتاب اندیشه های پساساختارگرا و سازه انگارانه است، به اهمیت ایده ها، کارگزاری و تغییرات ساختاری در تحلیل جهانی شدن پرداخته شده است و تحولات کنونی به مثابه جهانی شدن رقیب یا آنچه هافمن « برخورد جهانی شدن ها» می نامد در نظر گرفته می شود ( رمضان زاده و مسعودی، 112:1388).
همان گونه که قابل مشاهده است، تفسیر هلد و مک گرو در بالاترین نگرش جهان شمول، برداشتی انسان محور است و کمتر می توانیم در این طرز تلقی دو اندیشمند، روایتی فراانسانی بیابیم. هر چند هلد در آخرین پژوهش هایش به رابطه انسان با محیط نیز اشاره می کند، او در جایی معتقد است: مسائل زیست محیطی معاصر روشن ترین و کامل ترین مثال های دگرگونی جهانی در سازمان دهی و فعالیت بشر می باشند، که برخی از اساسی ترین فشارها را برای کارآمدی سیاست های وابسته به دولت - ملت و دولت محور به وجود آورده اند.
سه گونه مسئله مطرح هستند:
1. مسائل مشترک جوامع جهانی، مثل عوامل اساسی نظام زیست بومی ( اکوسیستم) ما، که روشن ترین مثال آنها، جوّ، نظام آب و هوا و همین طور اقیانوس ها و دریاها است؛ و از جمله اصلی ترین چالش ها در اینجا افزایش دمای جهان و نازک شدن لایه اوزون است.
2. چالش های به هم وابسته در زمینه ی افزایش جمعیت و مصرف منابع، مثالی است که مهم ترین تأثیرش تبدیل شدن زمین به بیابان است؛ مثال های دیگر شامل تنوع زیستی و چالش های مربوط به خود برخی از انواع می شود.
3. انواع آلودگی های فرامرزی مانند باران اسیدی یا آلاینده های رودخانه ها، مثال های تأسف بار از استقرار نیروگاه های هسته ای و به کار انداختن آنها سرچشمه می گیرد؛ مانند حادثه چرنوبیل.
2-2. آراء والرستین درباره ی جهانی شدن و تناقضات نظری با مفهوم نوجهانی شدن
والرستین یکی از فعال ترین نظریه پردازان نئومارکسیست است که با تبیین و شرح و بسط نظریه نظام جهانی و با قرائتی متفاوت از مارکسیسم، می کوشد تا تحولات جهانی و روند جهانی شدن را در پرتو مبانی نظری خاص خود تجزیه و تحلیل کند. او به مانند دیگر صاحبنظران مارکسیست، کاملاً منتقد جهانی شدن است و هر چند واقعیت های موجود در عرصه جهانی را انکار نمی کند، اما می کوشد تا بحران ها، تضادها و مشکلات درونی نظام را آشکار ساخته و به نقد فرایندهای منبعث از سرمایه داری بپردازد ( سلیمی، 200:1384).از نظر والرستین، جهانی شدن گفتمانی برخاسته از ایدئولوژی های توجیه گر نظام جهانی سرمایه داری است که می خواهد شرایط جدید بهتری را پیش روی مردمان جهان ترسیم کند. اما واقعیت چنین نیست، آنچه امروز با عنوان جهانی شدن شناخته می شود، نه پدیده جدیدی است و نه تحول مثبتی در درون نظام سرمایه داری محسوب می شود. به نظر او شاید تعابیری که از جهانی شدن ارائه می شود، چندان صحیح نباشد و آنچه در عرصه ی واقعیت مشاهده می شود، در حقیقت نشانه های یک دگرگونی در شرایط نظام جهانی است. دگرگونی ای که ممکن است جهان را به فراسوی وضع نهایی سرمایه داری و آینده ای نامتعین و نامشخص پیش برد. والرستین درباره قدمت و وضعیت آنچه امروزه به نام جهانی شدن خوانده می شود می نویسد:
وقتی ما از جهانی شدن سخن می گوییم، فرایندهایی منظور نظر است که اصلاً جدید نیستند. آنها از 500 سال پیش وجود داشته اند. انتخابی که امروز ما در برابر آن قرار داریم، این است که آیا در مقابل فرایندها تسلیم شویم یا خیر، اما انتخاب مهم تر این است که زمانی که این فرایندها از هم پاشیدند، چه باید کرد؟ فرایندهایی که دارند از هم می پاشند. بعضی ممکن است چنین بیاندیشند که جهانی شدن چیزی است که از دهه 1990، شاید پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی یا چند سال زودتر از آن به وجود آمده است. اما دهه 1990 برای کسانی که می خواهند انچه به وقوع پیوسته را تحلیل کنند، زمان مهمی نیست. آنچه می تواند برای تحلیل وضعیت کنونی به گونه ی مناسب تری مورد توجه قرار گیرد، دو چهار چوب زمانی دیگر است: یکی از سال 1945 تاکنون و دیگری از 1450 تا به امروز ( سلیمی، 211:1384).
والرستین سعی کرده است، شکل گیری سیستم جهانی جدید را به عنوان بستر اصلی جهانی شدن در سه بعد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی - البته با تمرکز بر نقش محوری اقتصاد - بررسی و تحلیل کند. او در بعد تقسیم کار بین المللی بین سه دسته کشورهای مرکز، پیرامون و نیمه پیرامون که باعث شکل گیری اقتصاد جهانی جدید شده اند، تمایز قائل است ( محمدی، 3:1385).
همان گونه که در این پژوهش مورد مداقه قرار گرفته است، دریافت والرستین از جهانی شدن با اندیشه های چپ درهم آمیخته و در بهترین حالت ممکن به نقد لیبرالیسم و سرمایه داری می پردازد یا به بیانی شفاف تر ( که در تناقض ماهوی و شکلی با مفهوم نوجهانی شدن قرار دارد) دغدغه های صرفاً بشری را برمی تابد و در این نگاه، باز هم به مانند اندیشه هلد و مک گرو، صرفاً شاهد رابطه انسان با انسان هستیم.
با چنین نگرشی است که به دنبال بدیل جدیدی از جهانی شدن هستیم و آن را نوجهانی شدن می نامیم که در آن مؤلفه های تئوریک، حقوقی - سیاسی و زیست محیطی را مورد مداقه قرار می دهیم.
3. مصداق هایی از نوجهانی شدن
3-1. مصداق های نظری
در پویش های نظری می توان به جدیدترین مباحث که نزدیک به اندیشه نوجهانی شدن است اشاره کرد. درست همسو با اعلامیه های مهم حقوقی - از اعلامیه حقوق بشر و شهروند 1789 گرفته تا اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل در 1948- اعلامیه ای درباره میمون های بزرگ در 1993 منتشر شد. آن اعلامیه این گونه آغاز شد: ما خواستار آن هستیم که جامعه متشکل از برابران در حدی گسترش یابد که تمام میمون های بزرگ را دربر می گیرد: افراد بشر، شمپانزه ها، گوریل ها و اورانگوتان ها. این اعلامیه در ادامه سه ماده را دربر می گیرد که شامل حق زندگی، حمایت از آزادی فردی و ممنوعیت آزار و شکنجه می شود.نویسندگان اعلامیه میمون های بزرگ، به همین سیاق مدعی حقی برای اعضای انواع پراکنده شمپانزه ها، گوریل ها و اورانگوتان ها هستند، مبنی بر اینکه آزاد شوند و زندگی های گوناگون خود را به صورت موجوداتی برابر در سرزمین های خود در کشورهای ما، یا به صورت آزاد در جنگل های حاره ای که به آنها تعلق دارند، ادامه دهند ( گودین و پیتمن، 272:1385-271).
نظریه پردازان نظریه هنجاری روابط بین الملل با اتکا به اعلامیه میمون های بزرگ، همچنین بیان می دارند: جهان شمولی زبان اعلامیه 1789 و آن دسته از افرادی که آزاد و برابر زاده شده اند، بیش از هر زمان دیگری جدی گرفته شد و انسان های بیشتری را در برگرفت. آیا باید این اعلامیه را به موجوداتی جز افراد بشر نیز تسری دهیم؟ اکنون ما می خواهیم خواسته برابری اخلاقی و سیاسی و چیزی مثل کنترل حاکمیت بر قطعه زمین متعلق به دیگر میمون های بزرگ را بررسی کنیم ( گودین و پیتمن، 274:1385). اندیشمندان نظریه هنجاری روابط بین الملل، نظیر گودین و پیتمن، با طرح چنین موضوعاتی نه تنها به رابطه انسان با انسان بلکه فراتر از آن به رابطه ای فراانسانی توجه می کنند که می تواند جزء مؤلفه های کلیدی نوجهانی شدن باشد. دانش پژوهی چون بستون حتی پا را از این نیز فراتر می گذارد و باور دارد که: آنها (حیوانات) برادران ما نیستند، زیردستان ما هم نیستند، به مثابه ملت های دیگری هستند که همراه با خود ما در دام زندگی و زمانه افتاده اند، هم بندان ما در عظمت و مشقت بر روی زمین ( بستون، 271:1385). چنین نگرش هایی در فضای نظریه روابط بین الملل مفاهیمی چون حاکمیت ملی، منافع ملی، مرز، کشور و دولت را با چالش های نظری و عملی فراوانی روبه رو خواهد کرد که نوجهانی شدن به دنبال پیدایابی چنین رویکردهایی در نظریه هنجاری روابط بین الملل است.
3-2. مصداق های زیست محیطی بسط مفهوم نوجهانی شدن
از مصادیق نوجهانی شدن و نقطه عزیمت از جهانی شدن به نوجهانی شدن را می توان در دستور کار بیست و یکم کنفرانس بین المللی توسعه و محیط زیست با عنوان « اجلاس سران زمین» به سال 1992 در ریودوژانیرو جستجو کرد که در آن شاخصی چون ارتباط « انسان با محیط» مورد توجه قرار گرفت. احیای اکوسیستم زمین، تفکیک ناپذیر بودن ملاحظات زیستی از برنامه های توسعه ای، مبارزه با جنگل زدایی، مدیریت اکوسیستم های حساس و مقابله با بیابان زدایی و خشکسالی، از مهم ترین نگرش های جدید در هزاره سوم و تغییر دیدگاه تک بعد محور به جهانی شدن است. هر چند دستور کار بیست و یکم، دارای ابعاد اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی، یعنی همان سه رکن اصلی توسعه پایدار است، که اولویت بخشی به مصادیق اقتصادی با محوریت انسانی را اصل قرار می دهد، اما می توان برای فهم جدید از جهانی شدن که همان نوجهانی شدن است، دستور کار بیست و یکم را مبنای مناسبی قرار داد ( امین منصور، 4:1388-3).مفهوم تحولی، خود گردان و جامع توسعه پایدار زیست محیطی تنها بر پایه یک نظم اقتصادی شکل نگرفته، بلکه از نظم زیست محیطی، اکولوژیک و کارآمد نیز تأثیر می پذیرد ( خورشید دوست، 150:1386).
بر همین اساس جهانی شدن پدیده ای چند بعدی است که قابل تسری به اشکال گوناگون عمل اجتماعی، نظامی و فناوری و همچنین عرصه های عمل اجتماعی همچون محیط زیست است ( یوسفی و ستار زاده، 73:1388).
بسیاری از مسائل زیست محیطی نیز اساساً بین المللی یا جهانی هستند یا به میراث مشترک جهانی مربوط می شوند. مسائل محلی یا ملی نیز وجود دارند که به صورت گسترده ای در کره زمین تکرار شده اند. فرایندهای ایجاد کننده اکثر مسائل زیست محیطی، با فرایندهای گسترده تر سیاسی یا اقتصادی - اجتماعی که خود بخشی از نظم جهانی هستند، پیوند تنگاتنگ دارند ( گرین، 877:1383). نوع نگرش سیاره ای در بسط مفهومی به لحاظ زیست محیطی تاریخچه ای پررنگ تر از آنچه هست دارد. به عنوان مثال، در سال 1971 کنوانسیون رامسر تا حد زیادی به دلیل فشار مداوم سازمان های غیردولتی زیست محیطی برای حفاظت زیستگاه های مرغان آبی منعقد شد. یک سال پس از آن، کنوانسیون تجارت جهانی گونه های در خطر به امضا رسید. این کنوانسیون ها با مجموعه موافقت نامه هایی درباره حفاظت زیستگاه ها و حیوانات از جمله فک و خرس قطبی دنبال شد. رژیم های تثبیت شده مدیریت منابع ( مانند پیمان قاره جنوبگان و کنوانسیون بین المللی صید نهنگ) به موافقتنامه های حفاظت محیط زیست تبدیل شدند ( گرین، 881:1383).
3-3. مصداق های حقوقی - سیاسی نوجهانی شدن
در فهم نوجهانی شدن حتی می توان روندهای حقوقی را جستجو کرد؛ آنجا که صلاحیت دیوان بین المللی کیفری در چهارچوب شدیدترین جرایم مورد اهتمام جامعه جهانی به طور کلی است. این جرایم شدید در یکی از گروه های چهارگانه زیر جای دارند: الف - نسل کشی؛ ب - جنایت علیه بشریت؛ ج - جرایم جنگی؛ د - تجاوز. براساس تعریف جرایم جنگی می توان به محیط زیست اشاره کرد. همچنین برخی از اصحاب حقوق استدلال کرده اند که صلاحیت دیوان بین المللی کیفری باید گسترش یابد تا « جرایم زیست محیطی» را نیز دربر گیرد ( نژندی منش و اسکندر زاده، 98:1386). هر چند در ادبیات روابط بین الملل تاکنون مفهومی تحت عنوان نوجهانی شدن مطرح نشد؛ اما تلاش این پژوهش آن است تا با ضرورت نگاه مجدد به دنیای پیرامون و فرارفتن از انسان محوری صرف، در نگاه روابط بین المللی و در اینجا انگاره جهانی شدن، نوجهانی شدن را به عنوان سرفصل جدیدی از ادبیات روابط بین الملل با کنشی جهان محور عرضه دارد. اشکال پیدا و پنهان نوجهانی شدن را می توان در دعاوی حقوقی برخی کشورها نیز ملاحظه کرد؛ آنجا که دیگر محور انسان، جای خود را به محور جهان می دهد.
1. پس از مباحثات پر سروصدایی که میان استرالیا و ژاپن پیرامون شکار نهنگ در سال 2010 رخ داد و ابراز نگرانی هایی در مورد شاکر بی رویه ی این جاندار، بالاخره پس از به نتیجه نرسیدن مذاکرات دو کشور در قالب کمیسیون بین المللی شکار نهنگ، کشور استرالیا دعوایی را در این زمینه علیه ژاپن در دیوان بین المللی دادگستری مطرح کرد. استرالیا مدعی شد ژاپن در راستای اجرای فاز دوم از برنامه بلندمدت شکار نهنگ در قالب برنامه تحقیقات درباره شکار نهنگ براساس مجوز ویژه در قطب جنوب (4)، تعهدات خود را در چارچوب کنوانسیون بین المللی نظارت بر شکار نهنگ (5) و همچنین سایر تعهدات خود در زمینه حفاظت از پستانداران دریایی و محیط زیست دریایی را نقض کرده است. استرالیا معتقد است که ژاپن در مورد کنوانسیون بین المللی نظارت بر شکار نهنگ به طور مشخص تعهداتی را نقض کرده و همچنان در حال نقض آنهاست ( SeaNews, 1389). استرالیا براساس بند دوم از ماده 36 اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری به اعلامیه های اجباری صادره از سوی استرالیا در تاریخ 22 مارس 2002 و ژاپن در تاریخ 9 جولای 2007 اشاره نمود.
(SeaNews, 1389). حال پرسش بنیادی در چشم انداز روابط بین الملل و کنشی که آن را نوجهانی شدن می نامیم به ذهن متبادر می شود و آن اینکه در ماجرای حمایت از نهنگ ها منافع ملی استرالیا کجاست؟ آیا می توانیم رفتار و اعتراض استرالیا به ژاپن را به طور کامل در راستای منافع ملی و تمامیت ارضی این کشور ارزیابی کنیم؟ آیا حمایت از جانداری مانند نهنگ به طور کامل در راستای استیفای منافع ملی کشور استرالیا است یا اینکه موضوع، برآیندی جهانی و حتی سیاره ای است؟
2. دولت نیکاراگوئه نیز طی دادخواستی از دیوان بین المللی دادگستری خواست تا در مورد اقدامات دولت کاستاریکا پیرامون انجام عملیات مرزی و ساخت و سازهایی که منجر به ورود صدمات شدید به محیط زیست منطقه می شود، رسیدگی کرده و اعلام دارد که دولت کاستاریکا تعهدات دو جانبه و چند جانبه مرتبط خود را با دولت نیکاراگوئه نقض کرده است. نیکاراگوئه از دیوان خواست تا کاستاریکا سندی در مورد ارزیابی آثار زیست محیطی به دولت مزبور ارائه کند و در صورت امتناع از این تعهد، حق خود را در مورد درخواست قرار موقت از دیوان محفوظ بدارد ( ویسکرمی، 1390). هر چند در این قضیه ی حقوقی مدار انسانی، کنش اصلی است. اما محور اصلی حفظ زمین و چشم انداز سیاره ای که ما را به مفهوم نوجهانی شدن و نواندیشیدن به مقوله جهانی شدن رهنمون می کند، پویشی اصلی و اساسی است.
3. در پی اعتراضات گسترده ی تشکیل زیست محیطی به ساخت سد بلومونته در آمازون، یک قاضی در برزیل طی حکمی دستور توقف عملیات ساخت این سد را صادر کرد. سدّ بلومونته که از مدت ها پیش ساخت آن با مقاومت و مخالفت گروه های محیط زیستی برزیل همراه بوده است. سومین سد هیدروالکرتیکی بزرگ دنیا محسوب می شود. این سد بر روی یکی از شاخه های بسیار مهم رود آمازون ساخته می شود ( Belo Monte, 1390).
نتیجه گیری: چشم انداز آینده
در نگرش نوینی که به جهانی شدن داشتیم، ضمن بررسی مبنای هستی شناختی این مفهوم، تناضات نظری آن را در نوع، طبقه بندی، روندهای تاریخی و صورت بندی های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تحلیل کردیم. در این فرایند، به این نتیجه رسیدیم که علی رغم تمامی تعاریف و رویکردهای متفاوتی که به جهانی شدن وجود دارد، همه ی تعاریف در یک چهارچوب قرار می گیرند و آن گستره ی دید انسان محور است که باعث می شود جهانی شدن شکل و روندی تک بعدی به خود بگیرد، در حالی که موضوعات و مسائل جهانی به صورت صرف نمی تواند در مجموعه ای انسانی قرار گرفته و کنش انسان در قبال محیط و کنش محیط با محیط نیز در فرایند جهانی شدن حائز اهمیت است که با در نظر گرفتن آنچه در جهانی شدن مغفول مانده است، نوجهانی شدن را برگزیده ایم. روندی که با در نظر گرفتن آن می توانیم تحلیل پویاتر و کاراتری از جهان اطراف به دست آوریم. با در نظر گرفتن فرضیه پژوهش که نوجهانی شدن، فهمی جدید از برآیند جهانی شدن است، نشانه های نوین آن را در حوزه تئوریک نظریه هنجاری روابط بین الملل و مصداق های حقوقی - سیاسی و زیست محیطی مورد واکاوی قرار دادیم و بر همین اساس به ویژگی های مفهومی زیر در مورد نوجهانی شدن دست یافته ایم:
1. به لحاظ شاخه بندی نظری در تئوری های روابط بین الملل چنانچه تقسیم بندی اندرولینکلیتر را در مجموعه کتاب های مفاهیم اساسی در روابط بین الملل با اغماض بپذیریم، نوجهانی شدن در گزاره های نظریه هنجاری روابط بین الملل می تواند جای گیرد؛
2. نوجهانی شدن به معنای رد نظریه های دیگر در حوزه جهانی شدن نیست بلکه تکمیل کننده آن می باشد؛
3. این مفهوم به لحاظ هستی شناختی، گستره ای فراانسانی دارد؛ که ماهیت رابطه انسان با انسان را در مدار فهم رابطه انسان با محیط، معنادار می داند؛
4. سطح تحلیل با رویکرد نوجهانی از مدار بین المللی صرف خارج شده و مداری سیاره ای می یابد؛
5. نوجهانی شدن مفهومی نوین بوده که ما به ازای آن در نظریه های جهانی شدن رصد نشده است؛
6. پیش فرض اصلی نوجهانی شدن پذیرش پدیده ای به نام جهانی شدن است که برخلاف برخی رهیافت های نظری، آن را رد نمی کند؛
7. نوجهانی شدن با اتکا به سیالیت مفهومی ( در اینجا تحول مفاهیم در نظریه های روابط بین الملل)، جهانی شدن را نقطه عزیمتی برای فهم نوجهانی شدن می داند؛
8. با اتکا به کنش ها و واکنش های زیست محیطی در جهان، مؤلفه های تئوریک نظریه هنجاری روابط بین الملل و مصداق های حقوقی و سیاسی در دنیای کنونی، نوجهانی شدن را به عنوان بدیل جدیدی از جهانی شدن، معنادار می یابیم.
پینوشتها:
1. Human Centric.
2. Vital Centric.
3. M. Mac. Lohan.
4. the Japanese Whale Research Program under Special Permit in the Antarctic (JAPRA II).
5. International Convention for the Regulation of Whaling (ICRW).
الف- فارسی
امین منصور، جواد. 1388، پائیز. « رویکرد های بین المللی در برخورد با منابع طبیعی و محیط زیست»، فصلنامه سیاست خارجی، تهران: مطالعات سیاسی و بین المللی، شماره 3.
آشناگر، داریوش. 1388. « جهانی شدن و امپریالیسم»، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 268-267. تهران: انتشارات اطلاعات.
افشارکهن، جواد و بلالی، اسماعیل. 1388. « جهانی شدن و چالش های فرهنگی»، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 268-267، تهران، انتشارات اطلاعات.
ابراهیمی، شهروز. 1385، پائیز/ زمستان. « حاکمیت فراوستفالیا: جهانی شدن و تعامل حاکمیت ملی با حاکمیت بین الملل: با تأکید بر مورد جمهوری اسلامی ایران»؛ دو فصلنامه دانش سیاسی، تهران، شماره 4.
بهکیش، محمد. 1381. اقتصاد ایران در بستر جهانی شدن، تهران: نشر نی.
توکلی، جعفر، 1388. « جهانی شدن و چالش فقر»، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 268-267، تهران: انتشارات اطلاعات.
جهانگیر، کیامرث. 1386، زمستان. « جهانی شدن و تأثیر آن بر دولت های ملی و اقتدار جهانی، فصلنامه سیاست، تهران: دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 4، دوره 37.
خورشید دوست، علی محمد. 1386. « زمینه های بهبود جایگاه محیط زیست در رویکردهای اقتصادی و توسعه ای. دوماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 236-235، تهران: انتشارات اطلاعات.
دهشیار، حسین. 1388. « لیبرالیسم: جوهره جهانی شدن»، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 267-268، تهران: انتشارات اطلاعات.
ربانی، رسول، 1388. « جهانی شدن و جایگاه فرهنگ از دید جامعه شناسان مدرن و پست مدرن»، دوماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 268-267، تهران: انتشارات اطلاعات.
رهبری، مهدی. 1388.« تأثیر جهانی شدن بر امنیت ملی کشورها»، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 268-267، تهران: انتشارات اطلاعات.
رمضان زاده، عبدالله، مسعودی، حیدرعلی، 1388، تابستان. « جستاری نظری پیرامون جهانی شدن و امپراطوری سازی و رابطه دو مفهوم»، فصلنامه سیاست، تهران: دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 2، دوره 39.
سلیمی، حسین. 1384. نظریه های گوناگون درباره جهانی شدن، تهران: سمت.
کچوییان، حسین. 1382، پائیز/ زمستان. « جهانی شدن و فرهنگ: معضله ای حل ناشدنی؟»، دوفصلنامه انسان شناسی، تهران: انجمن انسان شناسی، دوره اول، شماره چهارم.
گودین، رابرت و کارول و روی پیتمن. 1385. حاکمیت میمون ها، ترجمه: لیلا سازگار، از
« مجموعه مقالات نظریه هنجارگذار و آینده نظم جهانی ( مفاهیم اساسی در روابط بین الملل ویراسته اندرو لینکلیتر»، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
گرین، اوئن. 1383. « مسائل زیست محیطی»، به نقل از کتاب: جهانی شدن سیاست: روابط بین الملل در عصر نوین، بیلیس و اسمیت، ترجمه: راه چمنی و دیگران، تهران: انتشارات ابرار معاصر.
ملاقدیمی، علیرضا. 1388، بهار. « جهانی شدن و کنش فعال جهان سوم»، فصلنامه سیاست خارجی، سال 23، شماره اول، تهران: مطالعات سیاسی و بین المللی.
محمدی الموتی. مسعود. 1385. مفهوم جامعه جهانی و تحلیل فرایند جهانی شدن، تهران: مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی.
نژندی منش، هیبت الله و اسکندرزاده، افسانه. 1386. « ضرورت تأسیس دیوان بین المللی محیط زیست»، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 246-245، تهران: انتشارات اطلاعات.
نش، کیت. 1380، جهانی شدن سیاست و قدرت، ترجمه: محمد تقی دلفروز، تهران: نشر کویر.
وثوقی، سعید و کمایی زاده، یونس. 1388. « جهانی شدن و فرسایش حاکمیت ملی»، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 268-267؛ تهران: انتشارات اطلاعات.
ویس کرمی، علی. 1390. طرح دعوای کاستاریکا علیه نیکاراگوئه در دیوان بین المللی دادگستری، قابل دسترسی در: http:// alivayskarami.blogfa.com/post-56.aspx هلد، دیوید و آنتونی مک گرو. 1388. نظریه های جهانی شدن. ترجمه: مسعود کرباسیان، تهران: نشر چشمه.
هرل، اندرو. 1385. بحران قابل زندگی ماندن زیست بوم؟ تغییر جهانی محیط زیست و دولت - ملت، ترجمه: لیلا سازگار، از: مجموعه مقالات نظریه هنجارگذار و آینده نظم جهانی ( مفاهیم اساسی در روابط بین الملل ویراسته اندرو لینکلیتر)، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
یوسفی، ابراهیم و ستارزاده، داوود. 1388. « جهانی شدن و گسترش توسعه نیافتگی در کشورهای جهان سوم»، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 268-267، تهران: انتشارات اطلاعات.
ب - انگلیسی
Armstrong, D.1998. "Globalization and the Social State", Review of International Studies 24(4), pp. 461-478.
Bauman, Z. 1998. Globalization: The human Consequences, cambridge Polity Press.
Bartelson, j. 1995. "The Trial of Judgment: A Note on Kant and the paradoxes of Internationalism", International Studies Quarterly, 39 (3), pp.255-279.
Bartelson, j. 1998. "Second Natures: Is the State Identical With Itself?", European Journal of International Relations, 4(3) pp. 295-326.
Belo Monte. 1390. Avaialbe at: http: //mashadiali.blogfa. com/post-113.aspx.
Bourdieu, p. and Wacquant, L. 1999. "on The Cunninge of Imperialist Reason", Theory, Culture & Society 16 (1), pp. 41-58.
Buzan, B. Jones, C. and Little, R. 1993. The Logic of Anarchy: Neorealism to Structural Realism, New York: Columbia University Press.
Castells, M. 1991. The Information City: Information Technology, Economic Restructuring, and the Urban-Regional Process, Oxford:Blackwell.
Cerny, p. 1995. "Globalization and the changing Logic of collective Action", International Organization, 49 (4), pp. 595-625.
Cerny, p. 1997. "Paradoxes of the Competition State: The Dynamics of Political Globalization", Government and Opposition, 32(2), pp. 251-274.
Clack, I. 1999. Globalization and Internatonal Relations Theory, Oxford: Oxford University Press.
Dicken, p. 1998. Global Shift: Transforming the World Economy, London: chapman.
Drucker, p. f. 1997. "The Global Economy And the Nation-State", Foreign Affairs, 76 (5), pp. 159-171.
Evans, p. 1997. "The Eclipse of the State? Reflections on Stateness in an Era of Globalization", World Politics, No. 50, vol. 1, pp. 62-87..
Falk, R. 1997. "State of Siege: Will Globalization win Out?", International Affairs, 73(1), pp. 123-136.
1))Fuller, S. 1993. "Disciplinary Boundaries and the Rhetoric of the Social Sciences", in E. Messer-Davidow, D.R Shumway and D. J. Sylvan (eds), Knowledges. Historical and Critical Studies in Disciplinarity, pp. 125-149. Charlottesville, University Press of virginia.
Giddens, A. 1990. Consequences of Modernity, Stanford, CA, Stanford University Press.
Held, D. 1997. "Globalization and Cosmopolitan Democracy", Peace Review, 9 (3), pp. 309-314.
Hirst, p. 1997. "The Global Economy -Myths and Realities", International Affairs, 73(3),pp. 409-425.
Hirst, p. and Thompson, G. 1995. "Globalization and the Future of the Nation State", Economy and Society, 24(3),pp. 408-442.
Keohane, R. O. and Nye, J. S. 1977. Power and Interdependence: World Politics in Transition, Boston, MA,Little Brown.
keohane, R.O. and Nye, J. S. 1998. " Power and Interdependence in the Information Age", Foreign Affairs, 77(5), pp. 81-94.
Lash, S. and Urry, J. 1994. Economies of Signs and Space,. London: Sage. Luhmann, N. 1998. Observations on Modernity, Stanford: CA, Stanford University Press.
Luke, T. W. 1993. "Discourses of Disintegration, Texts of Transformation: Re-Reading Realism in the New World Order", Alternatives, 18(2), pp. 229-58.
Mann, M. 1997. "Has Globalization Ended the Rise and Rise of the Nation -State?", Review of International Political Economy, 4(3), pp. 472-96.
Robertson, R. 1990. "Mapping the Global Condition: Globalization as the Central Concept", in M. Featherstone ,ed. Global Culture. Nationalism, Globalizatation, and Modernity, London: Sage. pp. 15-30.
Robertson, R. 1992. Globalization: Social Theory and Global Culture, London: Sage.
Robertson, R. and Khondker, H. 1998. "Discourses of Globalization, Preliminary Considerations", International Sociology, 13 (1) 25-40.
Rodrik, D. 1997. "Sense and Nonsense in the Globalization Debate", Foreign Policy, No. 107, pp.19-36.
Rosenau, J. 1995. "Governance in the Twenty-First Century", Global Governance, 1(1), pp. 13-43.
Rosenau, J. 1996. "The Dynamics of Globalization: Toward an Operational Definition", Security Dialogue 27(3),pp. 247-62.
Rothkopf, D. 1997. "In Praise of Cultural Imperialism?", Foreign Policy, 107, pp. 38-53.
Ruggie, J. G. 1994. "At Home Abroad Abroad at Home: International Liberalisation and Domestic Stability in the New World Economy", Millennium, 24(3). pp. 507-526.
Sassen, S. 1996. Losing Control? Sovereignty in an Age of Globalization, New York: Columbia University press.
Scholte, J.A. 1996. "The Geography of Collective Identites in a Globalizing World", Review of International Political Economy, 3(4), pp. 565-607.
Scholte, J.A. 1997. "Global Capitalism and the State", International Affairs, 73(3), pp. 427-52.
SeaNews, Turkey. 1389. Available at: http:/// irmanews . net/node/1042.
Shaw, M. 1997. "The State of Globalization: Towards a Theory of State Transformation", Review of International Political Economy, 4(3), pp. 497-513.
Smith, A. D. 1990. "Towards a Global Culture?", in M. Featherstone (ed), Global Culture, Nationallism, Globalization, and Modernity, London: Sage, pp. 171-191.
Thompson, G. 1990. "Introduction: Situating Globalization", International Social Science Journal, 51 (2), pp. 139-152.
Tomlinson, J. 1994. "A phenomenology of Globalization? Giddens on Global Modernity", European Journal of Communication, 9 (2), pp. 149-72.
Wallerstein, I. 1974. The Modern Word System I. Capitalist Agriculture and the Origins of the European World-Economy in the Sixteenth Century, New York: Academic Press.
منبع مقاله:
فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره دوم، تابستان 1391.
/م