نویسنده: کاترین آزبورن
مترجم : گلناز صالح کریمی
مترجم : گلناز صالح کریمی
استراسبورگ، سال 1992: آلن مارتین غرق کار با تکه پاره های پاپیروسی باستانی است که روی آن چیزهایی به یونانی نوشته شده است. او پس از ماه ها ور رفتن بی حاصل بالاخره راهی برای جور کردن قسمتی از این پازل پیدا می کند و چند کلمه ی خوانای شعری حماسی را از آن بیرون می کشد. اکنون لحظه ای که انتظارش را می کشید فرا رسیده: چه کسی این کلمات را نوشته است؟ آلن آن ها را وارد کامپیوتری می کند که قادر است در میان همه ی آثار ادبی باقی مانده از یونان باستان جست و جو کند. آیا این کلمات سروده ی شاعری است که همیشه مشتاق بوده ایم آثارش را بخوانیم اما تا به حال هیچ شعری از او به دستمان نرسیده بوده است؟ یا این که شعر جدیدی نیست و کامپیوتر آن را در حافظه ی خود دارد؟ کامپیوتر به پت پت می افتد.
جواب می رسد: امپدوکلس، فیلسوف شاعر، از یونانیان سیسیل، قرن پنجم پیش از میلاد، کلمات داده شده به کامپیوتر با بخشی از یک بیت از یکی از سروده های امپدوکس، پاره ای 17، مطابقت می کند.
هیجان انگیز نیست؟ خب چرا، هست، حتی با وجود این که این بیت در حافظه ی کامپیوتر وجود داشت؛ چون کلماتی که آلن کنار هم چیده فقط بخش کوچکی از پاپیروسی اند که او مشغول رمزگشایی آن است. ابیات فراوانی روی پاپیروس اصلی نوشته شده که مشخص است از طوماری قدیمی بریده شده، طوماری که بعدها از آن برای تزیین جسدی مومیایی شده در مصر تحت سلطه ی رومیان استفاده شده است. آلن امیدوار است کلمات بیش تری را از دل تکه پاره هایی که مقابلش قرار دارد بازسازی کند. و تازه، اشعار امپدوکلس فقط به صورت تکه های پراکنده موجود است و همه ی آن ها به دست ما نرسیده است. پس درست است که این تکه ی کوچک بخشی از قطعه ای است که ما از قبل داشته ایم. اما شاید چیزهای دیگری هم برای کشف کردن باشد.
آلن سرپازل خود بر می گردد. چه کلمات دیگری می تواند پیدا کند؟ بقیه ی کلمات را، با توجه به آن چه تا آلان جور کرده، کجا ممکن است پیدا کند؟
کار به کندی پیش می رود، اما این کار مثل کندن زمین برای پیدا کردن گنج است. به هر حال صدها سال است که افراد مختلف تلاش می کنند از آرای امپدوکس سر در آورند و این کار همیشه بسیار مشکل بوده، زیرا تمام آنچه تا پیش از این در اختیار داشته ایم یک مشت ابیات پراکنده، معروف به « پاره» بوده است. منظور از « پاره ها» تکه هایی است که نویسندگان بعدی به مناسبت های مختلف از امپدوکس نقل کرده اند. مبنای ما در بررسی تمام فیلسوفان پیش سقراطی مجموعه ی همین پاره ای پراکنده ای است که سایر نویسندگان از آن ها نقل کرده اند.
پس بله، این بازشناسی هیجان انگیز است، زیرا امیدواریم و وقتی آلن پازلش را تمام کرد درک بهتری از آن چه امپدوکلس می خواسته بگوید داشته باشیم. یعنی می شود ما عین کلماتی را که از نوشته، بکر بکر، بخوانیم و بعد از 1500 سال اولین خوانندگان آن باشیم؟
البته ماجرا به این سادگی هم نسبت. اولاً که پاپیروس آلن به صورت تکه های بسیار کوچک است. این تکه پاره ها متعلق به زمانی است که باستان شناسی آن ها را در سال 1904لای شیشه به استراسبورگ آورد.
پس از آن که آلن مارتین از 1990 تا 1994 روی آن کار کرد آثار 39 بیت شعر پیدا شد که در دو ستون کنار هم نوشته شده است. این بخشِ به هم چسبانده شامل 24 تکه پاپیروس است. غیر از این ها 28 تکه ی کوچک دیگر هم هست، که بعضی شان را می توان یک جای این پازل جا داد. اما هنوز بیش تر کلمات ناخواناست. در همه ی 74 بیت کلمات محدودی خواناست، اما همان کلمات خوانا هم آن قدر کم و دور از هم اند فهمیدن حرف امپدوکلس غیر مممکن است. آلن مجبور است از شواهد دیگری هم استفاده کند. در واقع او برای کامل کردن ابیات پاپیروس باید از متنی که موجود است، یعنی متنی که کامپیوتر در حافظه ی خود دارد بهره ببرد، نه بر عکس.
درثانی ما نمی توانیم مطمئن باشیم که کلمات نوشته شده بر پاپیروسِ آلن عین کلمات امپدوکلس است، چون این پاپیروس دست نوشته ی خودِ امپدوکلس نیست، بلکه نسخه ای است که 600 سال بعد و از روی نسخه های قبلی دیگر تهیه شده است. در تصویر 4 می توانید تصحیحاتی را بالای ابیات ببینید که نشان می دهد یک نفر در نسخه های خطیِ دیگر صورت های متفاوتی از این ابیات پیدا کرده است. پس یک چیز مسلم است: در قرن اول میلادی که این نسخه تهیه شده، در باره ی اصل کلماتی که امپدوکلس نوشته اتفاق نظر وجود نداشته است.
مسئله ی سوم این است که به سختی می توان فهمید که تکه های موجود بر پاپیروس در کجای شعر جای می گیرند. ما حتی نمی دانیم که این تکه ها همگی از یک کتاب اند یا از کتاب های مختلف. این تکه پاره ها هر یک جدا از دیگری محفوظ مانده است. هیچ چیز آن ها را به بقیه ی آن چه ما در اختیارداریم ارتباط نمی دهد، به جز از این نظر که کلماتی که از قبل می دانستیم در جاهایی به طور اتفاقی تکرار می شوند. یکی از ابیات شماره گذاری شده نشان می دهد که کاتب 300 بیت را نسخه برداری کرده است. اما 300 بیت از چه؟ وانگهی، بقیه ی متنی که می شناختیم. یعنی ابیاتی که قبل از کشف پاپیروس در دست داشتیم، در کجای این تصویر قرار می گیرد؟ به محض این که تلاش می کنیم بفهمیم ابیات این شعر چطور با هم جفت و جور می شوند، به این نتیجه می رسیم که داشتن متن کامل کمک چندانی به ما نمی کند، آن هم وقتی آن چه به ما رسیده از گزند زمان محفوظ نمانده است.
این هم از گنج های امروزی؛ همان طور که گفتیم آلن به زودی در می یابد که باید منافع خود را با استفاده از متون از قبل شناخته شده تکمیل کند. علاوه بر این، پاپیروس شناس بدون کمک دیگران تنها می تواند حروف قابل رمزگشایی را به ما نشان دهد. بازسازی اثر فیلسوف، آن طور که به اثری فلسفی بدل شود، کار فیلسوفان است. این کار مستلزم فهم دو مطلب است: اول این که امپدوکلس احتمالاً چه می خواسته بگوید و دوم این که چه قصدی از این سخنان داشته است. اگر آلن بخواهد از شعر امپدوکلس سر در آورد به کمک یک متخصص نیاز دارد، کسی که بتواند برنامه ی فلسفی امپدوکلس را بفهمد. پس او الیور، دستیار تحقیق و متخصص فلسفه ی باستان، را استخدام می کند. آن دو در کنار هم تلاش می کنند از این تکه پاره ها معنایی بیرون بکشند. کار آن زمان بسیاری خواهد برد.
آن ها را بگذاریم به حال خودشان و ببینیم خودمان در این کار چند مرده حلاجیم. اگر بخواهیم بفهمیم در نوشته های امپدوکلس چه می گذرد، باید در انگیزه های فلسفی او تأمل کنیم و از تکه های متنی که پیش از پیدا شدن پاپیروس در اختیار داشتیم بهره گیریم. پس سعی می کنیم با کمک این متون بفهمیم امپدوکلس درباره ی چه حرف می زده است.
این متون همان چیزهایی اند که آن ها را « پاره ها» و « اقوال» می نامیم. وقتی با تکه های پاپیروس سر و کار نداریم، که معمولاً هم نداریم، به نویسندگان باستانیِ دیگری رجوع می کنیم که درباره فیلسوفان پیش سقراطی چیز می نوشتند. این ها نویسندگانی اند که متن کال آثارشان از مسیر متعارف به دستمان رسیده است: مسیری که از نسخه های خطی باستانی آغاز می شود - نسخه هایی که کاتبان حرفه ای آن را برای فراموش به اشخاص حقیقی یا کتاب خانه های دوران باستان با دست نسخه برداری می کردند - و به نسخه هایی می رسد که راهبان قرون وسطایی برای کتاب خانه های نهادهای مذهبی استنساخ می کردند، و بالاخره منتهی می شود به نسخه های چاپی به دست آمده از مقابله ی نسخه های خطی باقی مانده از قرون وسطا. در این متون یونانی و لاتینی، هم نقل قول هایی از فیلسوفان نخستین یونان پیدا می کنیم( « پاره ها»، شمار گذاری شده بر حسب نسخه ی معیار، به کوشش دیلز و کرانز، گرد آوری شده در اوایل قرن بیستم) و هم شرح و تفسیرهایی
درباره ی آثار این فیلسوفان می یابیم ( « اقوال» ). کار ما با این دو گونه مدرک شبیه وصله کردن لباسی نخی نماست، با این تفاوت که سرتاپای متن ما لباسی چل تکه است. هر گاه نقل قول های قابل اعتمای برای دوختن به این لباس پیدا کنیم تقریباً داریم همان متنی را می خوانیم که خود این فیلسوفان نوشته اند. با در دست داشتن شرح و تفسیرها هم می توانیم پارچه های مناسبی برای وصله کردن سوراخ ببافیم. در نهایت اگر همه چیز خوب پیش برود. نقش پارچه ی اصلی تا حد امکان درست در می آید و شکل و شمایل لباس برایمان روشن می شود. آن موقع است که می توانیم بفهمیم این لباس چه کاربردی داشته و ببینیم کارکردش چقدر با هدفی که طراحان آن در نظر داشته اند هم خوانی دارد.
امپدوکس که بود؟
امپدوکس در آکراگاس ( آگر یجنتوِ امروزی) در جنوب غربی سیسیل زندگی می کرد. آکراگاس از پر رونق ترین شهرهای یونانی نشین جنوب ایتالیا و امپدوکلس از سرشناس ترین شهروندان آن شهر بود.تاریخ نویسان علی رغم شواهد بسیار اندک، تاریخ تولد او را 492 و تاریخ مرگش را 432 پیش از میلاد تخمین زده اند. در زندگی نامه های دوران باستان داستان هایی باورنکردنی درباره ی امپدوکلس نقل شده که جالب ترین آن ها روایت مرگ اوست. می گویند او خود را به دوران دهانه ی آتشفشان اتنا انداخته و برای اثبات این موضوع، قبل از این کار کفشش را از پای در آورده است. اما شواهد چندانی در اثبات این داستان در دست نیست.
امپدوکلس در این داستان ها معجزه گر و ساحر، متفکر و شاعر، و طبیب و عارف است؛ انسان خارق العاده ای که مشتاقان بسیاری را به خود جلب می کرده و ترسی آمیخته با احترام در دل آن ها می انداخته است. به نظر می رسد شیوه ی زندگی او شبیه فیثاغورس بوده و تا حدی همان عقاید او را داشته است.
اما امپدوکلس بر خلاف فیثاغورس آرای خود را می نوشت، او در دنیای باستان، هم به سبب سبک زیبایی شعری و هم به سبب نظراتش در باب جهان مشهور بود، و هم سبک و هم نظراتش در تکه های بازمانده از نوشته های او متجلی است، و حتی در ترجمه هم معلوم است.
منبع مقاله :
آزبورن، کاترین؛ (1389)، فلسفه پیش سقراطی، گلناز صالح کریمی، تهران: نشر ماهی، چاپ اول