نویسنده: دکتر فرهاد شاملو
چه نوع خانواده هایی بیشترین آسیب را به کودکان وارد می کنند؟
برای کسب سلامت روانی و پیشرفت از وابستگی کامل نسبت به خانواده به سمت استقلال، کودکان نیاز به یک محیط خانوادگی ثابت و ایمن دارند که در آن محیط مورد قبول باشند، دوست داشته شوند و انضباط متعادل و مستمری برای شان به وجود آید. فقدان هر یک از عوامل فوق، کودک را مستعد بیماری روانی می کند. خانواده های ناهماهنگ، جدا از آن که زمینه ی بروز نابه سامانی های روانی در زندگی آینده ی کودک را افزایش می دهند، می توانند در همان دوران کودکی هم تأثیراتی منفی بر کودک بگذارند و سلامت رفتاری و عاطفی او را به خطر اندازند. برخی از مهم ترین عوامل آسیب رسان خانوادگی از این قرارند:الف- وجود روابط خانوادگی مختل: خانواده های ناهماهنگ محیط مناسبی برای رشد روانی کودک فراهم نمی کنند. وجود اختلالات درون خانواده جو آشفته ای ایجاد می کند که به طور مستقیم و غیرمستقیم حتی کودکان شیرخوار را هم تحت تأثیر قرار می دهد. کودک زیر یک سال هرچند مستقیماً در جریان اختلافات قرار نمی گیرد ولی پدر و مادر عصبی و آشفته، این آشفتگی را با رفتار خود به او هم انتقال می دهند.
ب-وجود بیماری روانی در یکی از والدین تأثیراتی منفی بر کودک خواهد داشت. از آن میان اختلالاتی مثل افسردگی، مشکلات شخصیتی و انواع روان پریشی اهمیت بیش تری دارند.
ج- خانواده های شلوغ و پرجمعیت به سبب تنش بالاتر و نبودن فرصت کافی برای رسیدگی به تک تک فرزندان از جمله خانواده های آسیب پذیر به حساب می آیند.
د- اعتیاد پدر یا مادر از مهم ترین عواملی است که یک خانواده را دچار آشفتگی می کند. کودکانی که در چنین خانواده ای به دنیا می آیند و رشد می کنند، مستعد بسیاری از نابه سامانی های روانی خواهند بود.
هـ - از دست دادن یکی از والدین نیز مانع مهمی در کسب سلامت روانی کودک است. این فقدان می تواند به دلیل طلاق یا فوت باشد. در صورتی که در مورد مادر اتفاق بیفتد، برای کودکان شیرخوار ناگوارتر خواهد بود.
و- والدینی که بیش از حد سختگیر یا لاابالی و بی توجه باشند، هر یک می توانند به نوبه ی خود بر رشد عاطفی و رفتاری کودک تأثیری منفی به جای گذارند. هم چنین ناهماهنگی پدر و مادر در برقراری انضباط که یکی رفتاری را منع و دیگری به آن بی توجه یا حتی تشویقگر آن باشد، کودک را سردرگم و بلاتکلیف می کند و مانع ثبات شخصیتی وی می شود.
بعضی کودکان به دلیل وضعیت خاصی که دارند، باید تحت مراقبت های ویژه ای قرار داشته باشند؛ زیرا نسبت به عوامل استرس زا زخم پذیری بیشتری دارند و حساس ترند. از جمله ی این کودکان مبتلایان به بعضی بیماری های جسمی هستند، بیماری هایی مثل آسم، دیابت(بیماری قند)، فلج مغزی و نقایص مادرزادی مثل بیماری های قلبی. این کودکان از نظر جسمی ممکن است توانایی کم تری داشته باشند و به خاطر بیماری خود تحت مداوا قرار گیرند. به علاوه فعالیت بدنی آن ها کم تر است و ممکن است در رقابت های جسمی با سایر کودکان دچار ناکامی و سرخوردگی شوند. به همین جهت روحیه ی حساس تری دارند و نسبت به طعنه و کنایه ها و سرزنش ها حساس ترند. کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی هم به سبب توانایی ذهنی کم تر، به تنهایی قادر به حل مسائل و مراقبت از خود نیستند. احتمال بروز آسیب های جسمی و روانی هم در آن ها بیشتر است. به همین دلیل در مقابل حوادث و مسائل زندگی ناتوان تر و حساس تر هستند.
حمایت و مراقبت از این کودکان به معنای توجه بیش از حد به آنان نیست و نباید با دلسوزی های بی مورد و غیرضروری، آن ها را به اطرافیان وابسته کرد. در حین حمایت، باید توانایی های آن ها را تقویت و به انجام امور خود و کسب اعتماد به نفس تشویق کرد.
منبع مقاله :
شاملو، فرهاد(1388)، زندگی روانی کودک تا یک سالگی (کودک شیرخوار خود را بشناسیم)، تهران: نشر قطره، چاپ اول