شمس الدین سامی فراشری و شاهنامه ی فردوسی

ادبیات ایران تأثیری فراوان بر ادبیات ایتالیایی داشته است و از میان همه ی بزرگان ادب فارسی به طور خاص فردوسی، نظامی، عطار، سعدی، مولوی، حافظ و جامی سهم بیشتری در این کار داشته اند. ادبیات فارسی پس از ورود اسلام
دوشنبه، 16 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شمس الدین سامی فراشری و شاهنامه ی فردوسی
 «شمس الدین سامی فراشری و شاهنامه ی فردوسی»

 

نویسنده: عبدالله رجبی (1)




 

چکیده

ادبیات ایران تأثیری فراوان بر ادبیات ایتالیایی داشته است و از میان همه ی بزرگان ادب فارسی به طور خاص فردوسی، نظامی، عطار، سعدی، مولوی، حافظ و جامی سهم بیشتری در این کار داشته اند. ادبیات فارسی پس از ورود اسلام به آلبانی در آن دیار مطرح شد. دین و فرهنگ اسلام از طریق ورود تصوف و فرقه های صوفیانه در دوران اقتدار عثمانی وارد آلبانی شد.
در این میان «شمس الدین سامی فراشری» (1904-1850م.) خدمات شایسته ای در جهت شناسایی و پیشبرد روشهای آموزش زبانهای شرقی نمود؛ وی چهره ای معروف در زبان و ادبیات ترک است و او هم چنین شخصیتی ممتاز و آشنا به زبانهای عربی و فارسی است.
«سامی فراشری» نخستین رمان نویس ترکیه نیز به حساب می آید. او کتابهای زیادی نوشته از جمله «قاموس الاعلام» و «قاموس الترکی» در زمینه ی ادبیات فارسی، ترجمه ی منتخب شاهنامه ی فردوسی به نام «گزیده ی شاهنامه» از اوست و هم چنین از وی می توان یک نمایشنامه پنج فصلی نام برد به اسم «کاوه» که اقتباس شده از شاهنامه ی فردوسی است.
سامی فراشری در یی از آثار خود می نویسد که یک نمایشنامه به نام «سهراب» نوشته است ولی تا امروز خبری از آن در دست نیست. او در مقدمه ی ترجمه ی کتاب شعر «خورده فروش» سروده ی معلم ناجی، شاعر ترکی، می گوید: «زبان فارسی برای شعر آفریده شده است و شعر هم برای آن.»
در این مقاله نگارنده سعی می کند که تأثیر شاهنامه ی فردوسی را برای نویسنده آلبانی تبار، سامی فراشری تحلیل و بررسی کند.

مقدمه

ادبیات برای تمام ملل و اقوام جهان قابل فهم و درک است و هیچ گونه مانع و مرزی نمی شناسد، نه جغرافیایی، نه قومی، نه مذهبی و نه سیاسی. در طول هزاران سال گذشته، ایران فرهنگهای قومی و غنی داشته است و علی رغم جریانهای سیاسی و نفوذ مکتبهای بیگانه توانسته اصالت انسانی خود را حفظ کند.
تاریخ نویسان از تأثیر ادبیات فارسی و به طور کلی تمدن ایرانی در منطقه ی بالکان متعجب هستند. این تعجب بیشتر خواهد شد وقتی که می بینیم که هیچ ارتباط مستقیمی میان ملل بالکان (به خصوص بوشیناکها و آلبانی ها) و ایرانی ها وجود نداشته است.
عوامل مختلفی بودند که ادبیات فارسی را به آلبانی و مناطق دیگر آلبانیایی ها آوردند، هر چند که بخش اعظم سنت فرهنگی ایرانی از طریق «مانوی ها» و «نئومانی ها» و فرقه آن به نام «بگومیل» به این سرزمین رسید، این تأثیرها با آمدن امپراتوری عثمانی درخشانتر شد؛ زیرا همان طور که می دانیم عثمانی ها اسلام را از ایرانی ها پذیرفتند و البته تمدن خود را نیز به آن آمیختند.
فتوحات عثمانی ها در شبه جزیره بالکان و اروپا، زبان و فرهنگ ایرانی در آن سرزمینها منتشر کرد، فرهنگ ایرانی هم مثل آیین اسلام به همراه سپاهیان عثمانی وارد آلبانی شد و طی پنج قرن تسلط عثمانی ها بر این کشور، زبان و ادبیات فارسی به عنوان زبان ادب و تصوف استفاده شد؛ زبان عربی، زبان علم، الاهیات و شریعت و زبان ترکی، زبان اداری بود.
ترکها در شهرهای مختلف آلبانی و مناطق دیگر آلبانیایی مدارس و خانقاهای زیادی تأسیس کردند، که در آنها زبان و ادبیات فارسی تدریس می شد. در این مدارس که در آغاز با نام «مکتب» شروع به کار کردند، دانش آموزان با خواندن و حفظ کردن بخشهایی از گلستان و بوستان سعدی آغاز به آموختن می کردند و سپس شاهنامه ی فردسی، خمسه ی نظامی و در نهایت مثنوی معنوی مولانا جلال الدین بلخی را می خواندند. (2)
آلبانی و کوزوو تا دهه ی نخست قرن بیستم میلادی، بخشی از امپراتوری عثمانی بوده اند و توسط ترکها (عوامل کارگزاران و سربازها) و اشعار فارسی و زبان و ادب ایرانی نیز گسترش پیدا کردند و آرمانهای فرهنگ شرقی واسلامی تأثیر غیر قابل انکاری در میان آلبانی ها از خود بر جای گذاشت و این تأثیر را در آلبانی و کوزوو که اکثریت مطلق آن را آلبانی تبارها تشکیل می دهند به خوبی می توان مشاهده کرد. (3)
در این زمینه شخصیتهایی در آلبانی ظهور کردند که توانستند زبان و ادبیات فارسی را به خوبی به دیگران معرفی کنند و حتا برخی از آنان به این زبان شعر بسرایند و در این باره قلم زدند و با الگوپذیری از شعر کلاسیک ایرانی به همان سبک شعر بگویند. (4)
از جمله شاعران آلبانیایی در قرن شانزدهم میلادی «یحیی بیگ دوگاجینی» یا «دوگاگینی» است که از آثار او می توان «یوسف و زلیخا» و یک «دیوان» را نام برد؛ وی در اشعار خود، تأکید کرده است که شعرهایش، اصل است و نمی شود گفت که: «برگردان و ترجمه ی سلیس از منبع دیگری است.»
وی در بخشی از کتاب اصول نامه گفته است که زبان نگارش وی مخصوص است و تأکید می کند که: «زبان من، برگردان زبان فارسی نیست.» (5)
در تمام تلاشهایی که در جهت تعمیم فرهنگ و علوم فارسی از قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی تا به امروز صورت گرفته اند برخی از شهرهای آلبانیایی نشین کوزوو چون «پریزرن» جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است.
مراقبت و نگهداری از آثار چاپی و خطی صرفاً مصرف کننده و ستایش کننده ی این فرهنگ و دستاوردهای آن نبوده اند. بسیاری از نمایندگان نوابغ آلبانیایی آن دوران، کمک بزرگی به گسترش آن فرهنگ نمودند؛ تنها این نیست در میان آنها چندین شخصیت برجسته متمایز هستند. آنها در به کارگیری و نشر حیطه های علم و فرهنگ و ادبیات و هنر، فلسفه و الهیات در زبان فارسی، سهم بزرگی دارند.

شمس الدین سامی فراشری: زندگی و آثار

سامی فراشری، متولد اول ژوئن 1850 میلادی در روستای فراشر در نزدیکی شهر پرمت در آلبانی دیده به جهان گشود. وی آموزشهای اولیه را در یانیا در مدرسه ای با نام «زوسیما» (Zosimea) یعنی مدرسه ی یونانی زبان به اتمام رساند؛
در آن جا او با فلسفه ی غرب آشنا شد و زبانهایی مثل یونانی، فرانسه و ایتالیایی را آموخت و وی هم چنین با کمک معلمان خصوصی زبانهای عربی، ترکی و فارسی را نیز آموخت.
در سال 1872م. او به استانبول مهاجرت کرد که در آن جا در دفتر دولتی انتشاراتی شروع به کار کرد. هدف وی در طول عمرش مانند بسیاری دیگر از رنسانسهای آلبانیایی، توسعه و بهبود فرهنگ و استقلال کشور آلبانی بوده است.
سامی به همراه برادر بزرگترش نعیم فراشری (6) در کمیته ی مرکزی حفاظت از حقوق ملی آلبانی شرکت کرد. در اوایل 1879 م. این کمیته کمیسیونی را برای به وجود آوردن الفبای آلبانیایی به وجود آورد.
هم چنین جمعیت نشر نوشته های آلبانی نیز تأسیس کرد و به وسیله ی سامی فراشری رهبری شد و در آن جا کتابها و متون تحقیقاتی آلبانی به وسیله ی وی و برادرش نعیم جمع آوری می شد. او در 18 ژوئن 1904م. بعد از یک بیماری بسیار شدید در خانه اش در «ارن کوی» استانبول ره به دیار باقی بست.

آثار سامی فراشری

سامی فراشری نویسنده ی شصت اثر است که بعضی از آثار وی عبارت اند از:
- رمان عشق بین طلعت و فیتنت
- بسا یا اعتماد و صداقت (1874م.)
- ویسدان (هرگز چاپ نشد.)
- فرهنگ فرانسه به ترکی (1905-1882م.)
- فرهنگ فرانسه به ترکی (1885م.)
- فرهنگ فرانسه به ترکی (1886م.)
- قاموس الاعلام (1898-1889م):
دایرة المعارف علوم عمومی که اولین دایرة المعارف چاپ شده در ترکیه در شش جلد می باشد.
- فرهنگ عربی-ترکی (1898م.)
- قاموس الترکی:
فرهنگ زبان کلاسیک ترک عثمانی در دو جلد که به عنوان یک مرجع امروزه نیز کاربرد دارد (1900-1899م.) که در سال 1978 و 1998 میلادی دوباره چاپ شد.
در آلبانی نوشته های آموزشی وی عبارت اند از:
- الفبای استانبولی (1879م.)
- کارهای دستور زبانی (1886م.)

زبان شناسی

- ارتوگرافی ترکیه (1886م.)
- گرامر مدرن ترکیه (1891م.)
- سیستم جدید الفبایی ترکیه (1898م.)
- روش جدید برای یادگیری زبان عربی (1910م.)

اثر و فعالیتهای سیاسی

آلبانی چه بوده است؟ چیست و چه خواهد شد؟ (1889م.)
سهم سامی فراشری در پیشرفت فرهنگ ملی آلبانی، پیشرفتهای ترک شناسی و مردم ترکیه، این وظیفه را مطرح می کند که این کمکها با پیوندهای بسیار نزدیک به یکدیگر، در منطقه و به طور وسیعتر در قلمروهای اروپا به عنوان پیشرفتهای سیاسی و فرهنگی تلقی شوند. کمک سامی فراشری در پیشرفت علم و فرهنگ ترکی در همان زمان و در آن شرایط، کمک به رهایی مردم آلبانیایی بود؛ چرا که کشورش در امپراتوری عثمانی قرار داشت.
شمس الدین سامی فراشری، یکی از نامورترین بیدارگران آلبانی در دوره ی رنسانس محسوب می شود. در میان شصت اثر باقی مانده از سامی فراشری، عمده ی آثار وی در زمینه ی تمدن و زبانهای آلبانیایی و ترکی نگاشته شده است.
او در کتاب «تمدن اسلامی» نحوه ی پیوند تمدن قدیم و تمدن مدرن را به صورت کاملاً ملموس و زیبا در زندگی انسان مورد بررسی قرار داده و از تمدن اسلامی و تمدنهای دیگر یک برداشت کاملاً واقعی و روشن اراده کرده است. (7)
سهم سامی فراشری در پیشرفت فرهنگ ملی آلبانی، پیشرفتهای ترک شناسی و مردم ترکیه، این وظیفه را مطرح می کند که این کمکها با پیوندهای بسیار نزدیک به یکدیگر، باید در منطقه و به طور وسیعتر در قلمروهای اروپا به عنوان پیشرفتهای سیاسی و فرهنگی تلقی شوند.
کمک سامی فراشری در پیشرفت علم و فرهنگ ترکی در همان زمان و در آن شرایط، کمک به آزادی مردم آلبانیایی بود از حکومت امپراتوری عثمانی که در آن زمان خیلی ضعیف شده بود.

1-ایران شناسی شمس الدین سامی فراشری

مضامین فارسی-ایرانی بزرگان شعر فارسی در فعالیتهای ادبی سامی فراشری به عنوان یک رمان نویس، نمایشنامه نویس و مترجم جایگاه خاصی دارد. بنا به گفته ی سامی فراشری، کشورهای باستانی آریایی ها اولین گهواره ی تمدن بشری در نظر گرفته می شوند.
بنابراین اساس، سامی فراشری به شرح گسترش جمعیت آریایی ها پرداخت. وی برای تمام مواردی که ارایه می داد و نتیجه گیری هایی که انجام می داد به مهمترین آثار مربوط به زبان شناسی آن زمان ارجاع می داد.
پس از جمع آوری شواهد این شاخه ها انشعاب آن زبانها از منشای آریایی و پس از تعریف جایگاه زبانهای آریایی در تاریخ زبانهای هند و اروپایی، سامی فراشری پژوهشهای خاصی بر روی زبان فارسی انجام نمود. (8)
اگرچه مطالعات مختلفی درباره ی سهم سامی فراشری در زمینه ترک شناسی پرداخته شده است اما اهمیت وی در زمینه ی ایران شناسی تا امروز نه به اندازه ی کافی درک شده و نه مطرح شده است. برخی از کارهای وی در زمینه های مختلف در سایه ی کارهای دیگر وی قرار گرفته که ارزش و اهمیت شان کمتر از کارهای بیشتر نمود یافته، نیست.
در میان نوشته هایی که وقف ایران، ایرانیان و فرهنگ ایرانی نموده است، پرداختن به تاریخ، جغرافیا و مهمتر از همه ادبیات و زبان از جایگاه ویژه ای برخودار است. این مضامین در دانشنامه ی بزرگ وی «قاموس الاعلام» به طور وسیع منعکس شده است.
نگرش دایمی شمس الدین سامی فراشری نسبت به تمدن فارسی و فرهنگ ایرانی از تصور مدرن وی نشأت می گرفت که همواره تمدنهای گذشته و روایت آنها را به طور کلی با تمدنهای مدرن هر ملت در میراث این جهان مرتبط می ساخت؛ دین روی مردم ایران جایگاه ویژه ای در کارهای او داشتند.
بنابراین سامی فراشری جزو گروهی از دانشمندان قرار می گیرد که صرفاً تمایلات علمی داشتند. رها از تعصبات قومی و دینی، وی ارزشهای فرهنگی شرق و فراتر از آن را شکافت و به نمایش گذاشت. (9)
از این دیدگاه، سامی فراشری در طول فعالیت خود در زمینه ی ایران شناسی و هم چنین در تمام مطالعات شرقی خود، سهم ایرانیان در رنسانس فرهنگی ملل شرقی و هم چنین خود رنسانس اروپایی را مد نظر قرار می داد.
در زمینه ی فرهنگی، رنسانس ایرانی، مردم ایرانی را از هجوم قومی و زبانی خارجی محافظت کرد. تمام این امور با جذب فرهنگ اسلامی و علاوه بر آن غنای آن صورت گرفت. تأکید بر این مطلب اهمیت خاصی دارد؛ زیرا ملی گرایان ایران در رنسانس ایرانی نفوذ کردند، سنتهای کهن ایران را به عنوان واکنشی در برابر حاکمیت اجنبی و پیامی برای استقلال سرزمین پدری خود تشویق نمودند. (10)
در میان آثار زبان شناختی سامی فراشری که مهارت علمی وی در آنها مشهود است، کتابچه های راهنمایی که به زبان فارسی اختصاص دارد را می توان یافت. نیازهای آن زمان، طریقه ی تهیه ی این متون و شایستگی و کاردانی سامی فراشری در تهیه آنها نه تنها خصوصیتی آموزشی بلکه خصوصیتی صرفاً علمی برای آن زمان به آنها داده است. (11)
شمس الدین سامی فراشری در اثر بزرگ «قاموس الاعلام» جایگاه مهمی برای جهان ایرانی-فارسی و فرهنگ و تمدن این کشور قایل شده است. شکوه و عظمت این جهان، نویسنده ی این دانشنامه را وادار کرده است که بارها مردم، پدیده ها و شاهکارهای تمدن فارسی-ایرانی را منعکس کند.
عقاید سامی فراشری در مورد جایگاه ایرانیان تحت حاکمیت عثمانی اهمیت بسزایی دارد. او معتقد است برتری فرهنگ و سطح تمدن فارسی آنها را قادر ساخت زبان و فرهنگ و ادبیات ملی خود را حفظ کنند و توسعه دهند.
موقعیت سخت و دشوار مردم آلبانیایی در حاکمیت امپراتوری عثمانی، سامی فراشری را وادار می کرد تا این نتیجه گیری ها را مطرح کند و بر آنها تأکید داشته باشد؛
آنها صرفاً بازتابی از واقعیات ایرانی نبودند بلکه اینها بیشتر از آرمان و اشتیاق وی در رابطه با انسجام و شکوفا شدن ملت خود، آینده مستقل کشورش و مهمتر از همه فرموله کردن و شکوفایی زبان ملی خویش ناشی می شد. (12)
درگیری سامی فراشری در مطالعات خاورشناسی از جمله ایران و به خصوص ترکیب بخشی از گرایش اولیه ی جوامع علمی غرب به تمدن اسلامی است. آثار سامی فراشری در تقابل با آن نوشته ها است که جمعیت شرق، فرهنگ و سهم آنها را در پیشرفت تمدن جهانی خوار می شمارد.

2- بازتاب شاهنامه ی فردوسی در آثار شمس الدین جامی

هنوز هیچ مدرکی در دست نداریم تا تصدیق کند که سامی فراشری شعر سروده باشد اما وی خیلی عالی توانسته است بخشی از شاهنامه ی فردوسی را به زبان ترکی ترجمه کند. ایشان معتقد بود که شعر و شاعران پارسی زبان کلام را به اوج رساندند. این دانشمند آلبانی هم چنین به شعر فارسی دو ایراد نیز می گیرد:
نخست-آن است که شاعران فارسی در سروده های شان در وصف زن خیلی مصنوعی پرداخته اند و زن در شعر این شاعران طبیعی نیست و به گونه ی مبهم بیان می شود.
دوم-این که شاعران فراتر از مضمونهایی از جمله گل، بلبل، باد صبا، سرو، زلف، حال، می، میکده، پیرمغان و ... پیش نرفتند.
این ضعفها به نظر آقای فراشری در برخی از جاها لذت شعر فارسی را از بین می برد. (13)
در میان رمانها و نمایشنامه هایی که سامی فراشری به زبان ترکی برگردانده است، نمی توانیم ترجمه ی شاهنامه ی معروف را نادیده بگیریم. سامی فراشری در زمینه ی نمایشنامه نویسی نیز موفق و کارآمد است.
برای سامی فراشری، فردوسی سرآمد شاعران پارسی گو است. به نظر وی فردوسی یکی از بزرگترین شاعران جهان است.
او می گوید که شاهنامه نه تنها شاهکار ادبیات فارسی بلکه شاهکار ادبیات اسلامی نیز می باشد. (14) سامی تأکید می کند که شاهنامه با این که یک متن منظوم است ولی در آن هیچ بیتی خالی از معنا سروده نشده است: «در شاهنامه همه چیز، فردوسی گونه بیان شده و زبان این اثر در اوج قرار گرفته است.» (15)
او مضمون برخی از کارهای ادبی خود را از حماسه بزرگ فردوسی برگرفته است. سامی فراشری نه تنها به عنوان خالق بلکه به عنوان یک متخصص خود را درگیر مطالعات فلسفی و ادبی خلاقیت کلاسیک ادبیات فارسی نمود.
وی در آموزشف،گزینش و ترجمه ی شاهنامه ی فردوسی سهم ارزشمندی داشته است. اطلاعات مربوط به نتیجه گیری های سامی فراشری در معرفی و آشنایی ادبیات ایرانی در میان جمعیت امپراتوری عثمانی تأثیر فراوانی داشته است.
در ادامه حقیقتهای ناشناخته ای مربوط به کوشش سامی فراشری جهت انتشار مجموعه ای از اشعار فردوسی به نام «گزیده ی شاهنامه» به فارسی و ترجمه آن به ترکی ارایه شده است.
از آن دریای گوهرهای شعر فارسی برای مطالعه ی خود در تحقیق یا ترجمه های خود کارهایی را انتخاب می کرد که مطابق با احساسات و ملاکهای علمی وی برای ارزیابی باشد.
سامی فراشری نتیجه گیری نمود که فارسی، زبانی است که برای شاعری خلق شده و شارعی برای این زبان ابداع شده است. بر مبنای این ملاک، سامی فراشری شاعران ایرانی متعددی را مورد ارزیابی قرار داده است اما در میان تمام شاعران بزرگ ایران، سامی فراشری ترجیح داد در زمینه ی تخصصی و در حیطه ی ترجمه به فردوسی بپردازد.
سامی فراشری با فرهنگ وسیع شرقی و آگاهی اش نسبت به زبان ایرانی خود را متخصص فردوسی شناسی دانسته و او را به عنوان گزینش کننده و ویرایشگر شاهکار شاعری ایران، شاهنامه معرفی نمود. او با آگاهی وسیع خود شاهنامه را به زبان ترکی ترجمه نمود. (16)
سامی فراشری به عنوان نویسنده و محقق به درونمایه ی شاهنامه روی آورد و بر اساس آنها آثار اصیل و پرارزشی را تألیف کرد.
وی به عنوان متخصص، ارزیابی عینی دقیق و بسیار غنی از آثار شاهنامه و شخصیت بزرگ فردوسی به عمل آورد. در این برهه، عقاید وی با آرای امروزی عالمان ادب ایران و جهان در توافق کامل است.
سامی فراشری آماده سازی این مجموعه از شاهنامه را به زبان فارسی با عنوان «گزیده ی شاهنامه» آغاز کرد. انگیزه ی وی این بود که به توده های گسترده ی خوانندگان کمک کند تا از آن بهره گیرند. وی این کار قابل توجه را هم چنین برای کمک به شاگردان جهت آموختن زبان فارسی به خاطر ارزش هنری آن آغاز کرد.
این حقیقت که نویسنده ی شاهنامه، آن را با کلمات ساده ی فارسی نوشته است وی را به این کار دشوار رهنمون ساخت. هیچ لغت خارجی در کار وارد نشده بود و این برای وی اهمیت زیادی داشت و هم چنان برای خوانندگان ما نیز اهمیت فوق العاده ای دارد. (17)
سامی فراشری در طول این اثر در فکر کمک به مردم جهت بهره گیری از تماس مستقیم با این شاهکار شعر فارسی بود حتا با وجود تلاشهای سامی فراشری در تهیه ی یک مجموعه به نام «گزیده ی شاهنامه» به زبان فارسی و تعداد جمع کسانی که می توانستند زیبایی های آن را درک کنند، محدود بود.
این مطلب دلیل برگردان گزیده ی شاهنامه به زبان ترکی بود. وی با ترجمه ی این گزیده به زبان ترکی قصد داشت به مردمی که نه غربی می دانستند و نه فارسی در درک این شاهنامه کمک کند. بسیاری از یادداشتهای سامی فراشری در ترجمه های وی فضای زیادی می گرفتند.
در حقیقت متن این کتاب نیمی از کار وی را تشکیل می دهد. یادداشتها و توضیحهای مترجم و گزینشگر برای آموزگارانی که می خواهند ترجمه ی بخشهای منتخبی از متن شاهنامه را مطالعه کنند، راهنمای مناسبی است.
این قسمت هم چنین برای کسانی که از این مجموعه به عنوان متن درسی آموزش فارسی بهره می گیرند، مفید خواهد بود. بنا به نقل از سامی فراشری، فردوسی بزرگ است؛ چرا که دیدگاه های تاریخی، فلسفی اخلاقی خود را حفظ کرده است، آن هم با زبان شاعرانه و هنرمندانه.
سامی فراشری در طی گردآوری این مجموعه ی شعر به فارسی و ترجمه ی آن به ترکی برای این بخش از خلاقیت شاعر بزرگ اهمیت ویژه ای قایل شد. تأثیر نیرومند ادبیات ایرانی بر خلاقیت شرقی سامی فراشری را می توان درونمایه های آن شاهکار ادبیات ایرانی دانست که در کارهای ادبی شرقی سامی فراشری به طور گسترده به کار رفته است.
شاهنامه نه تنها بر ادبیات فارسی بلکه بر ادبیات جهان به خصوص شرق، تأثیر بزرگی داشته است و رد پای آشکاری پشت سر خود باقی گذاشته است. این جاذبه ی مغناطیسی کار بزرگ فردوسی اتفاقی نیست.
بر اساس درونمایه های شاهنامه حتا خود سامی فراشری در سال 1876 م. یک نمایشنامه با پنج پرده نوشت. «کاوه» (Gave) بنا به تأیید سامی فراشری در سال 1896 م. نوشته شد. وی شاهنامه ی دیگری به نام «سهراب» نوشته است. این عنوان نظیر عنوان قبلی نشان می دهد که این نمایشنامه ها بر اساس درونمایه های شاهنامه ی فردوسی نوشته شده اند. (18)
به گفته ی سامی فراشری، تاریخ نمایشنامه را تکذیب نمی کند. برعکس نمایشنامه، گرچه یک داستان ساختگی اما زیبا است، تاریخ را تکذیب می کند و این نقطه ای بسیار ضعیف است. شورش مردم عادی ایران به رهبری کاوه ی آهنگر علیه اجنبی ها و حکومت خودکامه ی چهره ی آهنگ، نمادی از جنگجویی مردمی برای آزادی و عدالت است.
اگرچه سامی فراشری نمی توانست مستقیماً به تاریخ عثمانی اشاره کند با این کار موضع خود بر ضد قدرت مطلق سلطان آن زمان را قویاً بیان کرد. در آن زمان تنها این امکان وجود داشت که او این کار را با تاریخ ملل دیگر با شخصیتهای اثر بزرگ فردوسی از طریق نمایشنامه های خود انجام دهد. محتوای نمایشنامه کاوه و عنوان فرعی آن به نوشته ی سامی فراشری بیداد حاکم بیدادگر آن را گواهی می دهد. (19)
بنابراین، سامی فراشری با خلق آثار هنری خود به طور مکانیکی از مدل موجود کپی و تقلید نمی کند؛
آن چه وی عرضه کرد، آن قدر از مدل اصلی متفاوت است که می توانیم آن را کاری اصیل بدانیم. میان کاوه ی فردوسی و کاوه ی سامی فراشری حدود ده قرن فاصله وجود دارد. دوران کاملاً متفاوتی که هر کدام خصوصیات و مشخصه های جدید خود را دارند. سامی فراشری درونمایه های کار فردوسی را به زبان خود آورده و آنها را برای جدال به خاطر آزادی، عدالت و ترقی اجتماعی در شرایط امپراتوری عثمانی اقتباس می کند. (20)
ابتدا باید اثر دیگر سامی فراشری «سهراب» را بشناسیم تا محتوای آن را با شاهنامه تطبیق دهیم. ممکن است تصور شود سامی فراشری باید تاریخ را لمس کرده باشد، همان طور که در مضمون کاوه این کار را کرده است اما عقیده ی وی به شرایط مکانی و زمانی کار و زندگی وی بستگی دارد؛ به وظایف زبان وی بستگی دارد.
به اهداف جنشهای ملی آلبانی آن زمان و جنبشهای داخلی امپراتوری عثمانی بستگی دارد. سامی فراشری به عنوان یک متخصص، ارزیابی دقیق و بسیار غنی از آثار و شخصیت بزرگ فردوسی صورت داده است.
در این برهه آرای وی با ارزیابی های کنونی عالمان، ادیبان ایرانی و جهان در هماهنگی کامل است. بر اساس درونمایه های شاهنامه، سامی فراشری نیز مانند بسیاری از شاعران غرب و شرق اروپا به این مضمونها روی آورده که با واقعیات امپراتوری عثمانی سرو کار داشت. مسأله با ایده آلهای وطن پرستانه و خانگی او هم خوانی داشت. (21)

نتیجه گیری

اعتقاد بر این است که با مطالعه ی کامل این اثر می توانیم ثابت کنیم که دانش سامی فراشری نسبت به فرهنگ فارسی خیلی عمیق بوده و اشتغال وی در مطالعه و معرفی فرهنگ ایران صادقانه بوده است.
از طرف دیگر تأثیر ادبیات ایرانی بر فعالیت ادبی وی خیلی قوی بوده است. با حمایت این اثر، وی می توانست آرای وطن پرستانه و آزادی خواهانه ی خود را گسترش دهد. وی در سرتاسر خلاقیت ادبی خود که وقف فرهنگ و تمدن ایرانی شده بود از تصور روشن خود راجع به تمدن اسلامی انگیزه می گرفت.
مشارکت وی در توسعه ی دانش، ادبیات و فرهنگ به طور عام در امپراتوری عثمانی، بخشی از درگیری عمیقاً مدنی و نظامی وی در کمک به بازشدن راه توسعه و پیشرفت مردم منطقه بود.
وی مطالعات خود را در حیطه ی شرق شناسی و به عنوان دانشمندی آغاز کرد که احساس می کرد به مردم شرق مدیون است، کسانی که در تمدن جهان به طور کلی و تمدن مدرن به طور خاص مشارکت داشته اند، با این طرز استدلال و برخورد با مسایل نگارنده قصد کرد که به سهم هر ملت و هر نسل در توسعه ی تمدن مدرن اشاره کند. (22)
سامی فراشری با مطالعات خود در زمینه ی ایران شناسی، مسیر جدیدی در فرهنگ آلبانی باز کرد. وی نه تنها راه تازه ای گشود بلکه شالوده ای مستحکم برای پیشرفتهای بعدی در امپراتوری عثمانی و بعدها در آلبانی بنا نهاد.
تعدادی از نویسندگان، مترجمان و زبان شناسان در این مسیر گام برداشته اند. در میان آنها شخصیتهای فرهنگ آلبانیایی بدون تفاوتهای مذهبی موجود دارد. اطمینان دارم بسیاری از روشنفکران جوان که در ایران در حال آموختن زبان شناسی تاریخ و ادبیات هستند، قادر خواهند بود، باز در این مسیر گام بردارند.
میراث علمی سامی فراشری، بازتاب واضحی از ابعاد فرهنگی ما و جهت گیری های تدریجی آن است. وی همان طور که نسبت به فرهنگ و تمدن غرب حساس بود، خود را وقف تمدن و فرهنگ شرقی نمود.
بدین ترتیب وی از ایجاد مرزها و دیوارهای ساختگی میان فرهنگ ها جلوگیری کرد. وی با نیت مشخص، ضمن گشودن راه های جدید پلهای ارتباطی را برقرار کرد. تمام این به اصطلاح تلاشهای نوین در برابر این متفکر بزرگ آلبانیایی رنگ می بازد. (23)
سامی فراشری با کار خود، مثال آشکاری از این حقیقت است که در حیطه ی فرهنگ، جایی برای جنگ تمدنها وجود ندارد.
برعکس در فعالیت علمی سامی فراشری، همان طور که در طول تاریخ بشریت برقرار بوده است، تمدنها میان خود گفت و گو داشته اند. (24)
این حقیقت اشاره می کند که پیوندهای فرهنگ ایرانی و آلبانی روابطی دو جانبه است. در عین حال این حقیقت دارد که آلبانیایی ها صرفاً مصرف کننده و ستایش کننده ی این فرهنگ و دستاوردهای آن نبوده اند بلکه بسیاری از نمایندگان نوابغ آلبانیایی آن دوران، کمک بزرگی به گسترش آن فرهنگ کردند. در میان آن ها چندین شخصیت برجسته ممتاز هستند. آنها در به کارگیری و نشر حیطه های علم، فرهنگ، ادبیات و هنر، فلسفه و الهیات در زبان فارسی سهم بزرگی دارند.

پی نوشت ها :

1. شاهنامه پژوه آلبانیایی.
2. سرزمین عقابها (تاریخ و فرهنگ مردم آلبانی)، علی اکبر ضیایی، ص 275.
3. Osmani,Shefik, Panteoni iranian dhe iranologët shqiptarë p.17.
4. Ibid,p.76.
5. Rrahmani, zejnullah,Letërsia e Lindjes,Faik konica,Prishtinë,2005,p.37.
6. نعیم فراشری، آخرین و بزرگترین شاعر پارسی گوی آلبانی در تاریخ 25 می 1846 م. (1225ه.ق) در روستای فراشر (در کشور آلبانی) متولد شد.
نعیم فراشری یکی از معروفترین شعرای آلبانی در دوره ی تجدید حیات ادبی و فرهنگی است که درنیمه ی دوم قرن نوزدهم در آلبانی جریان داشت. به طور کلی بیست و دو کتاب اصلی از وی به جا مانده است. چهار کتاب به زبان ترکی عثمانی، یکی به زبان فارسی، دو تا به زبان یونانی و پانزده کتاب به زبان آلبانیایی؛ ر.ک. عبدالله رجبی، «نعیم فراشری و ادبیات فارسی» پایان نامه ی کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی.1387.
7. علی اکبر ضیایی، همان، ص 316.
8. Kaplan,Mehmet,Turk Edebiyati Uzerimde Arastirmarlar II,Istanbul,1997,s.71-92.
9. Shpuza Gazmed,Ibdi,p.131.
10. Hamiti,Abdullah,Sami Frashëri për gjuhën iraniane,Mendimi Islam,Nr,9,2005,fq.15-18.
12. Bilgin,A.Azmi,Shemseddi Sami’nin Edebiayatla ilgili eserleri ve gorushleri,Turkiyat Arastimalari Dergisi, no,Nisan /Mayis/Haziran 2005.
13. Sami,Shemusddin, Sharkta shiir ve Shuara 2”,Hafta,c.1.sy,6.27 Shevval 1298,s.86-87.
14. Ibid,s.87-88.
15. Sami,Shemusddin,”Shirin Mahiyeti ve Hakikati Hafti,29 Ramzan 1298,c.1.sy,2.s.28.
16. Qosja,Rexhep.Historia e letërsisë shqipe-Romantizmi III,p.355.
17. çetaku,Drita,Taassuk i Sami Frashërit dhe Gratë ,Perla,nr,2,2003,p.108.
18. Qosja,Rexhep,Historia ...-Romantizmi III,p.370.
19. Sami,Shemettin,Gave-Besh fasidan ibaret facia,Istanbul,1876,s.3.
20. Shpuza,Gazmend,Ibid, p.89.
21. Stavileci,Masar,Iluminizmi në letërsinë e rilindjes kombëtare shqiptare, Rilindja, Prishtinë,1990,p.245.
22. Loshi, Xhevat, Mbi disa tipare të stilit të Naimit,në,Naim Frashëri,Tiranë 1973,fq.97.
23. Dhimeitër S. Shuteriqi, Nëpër shekujt Letrarë,Tiranë,1973,fq.278.
24.Shpuza,Gazmend,Ibid,p.163.

منبع فارسی :
1- سرزمین عقابها (تاریخ و فرهنگ مردم آلبانی)، علی اکبر ضیایی، بنیاد اندیشه ی اسلامی، تهران، 1382.
منابع لاتین :
Books
1. Kaplan,Mehmet,Turk Edebiyati Uzerinde Arastimarlar II,Istanbul,1997.
2. Osmani, Shefik, Panteoni iranian dhe iranologë shqiptarë, Fondacioni ‘saadi Shirazi’, Tiranë 1998.
3. Qosja,Rexhep, Historia e Letërsisë Shqipe-Romantizmi III,Rilindja,Prishtinë,1990
4. Rrahmani,Zejnullah,Teoria e Letërsisë, Prishtinë, 1996.
5. Sami, Shesettin, Gave-Besh fasildan ibaret facia, Istanbul,1876
6. Stavileci, Masar, Iluminizmi në letërsinë e rilindjes kombetare shqiptareRilindja, Prishtinë,1990
7. Shpuza Gazmed, Bota iraniane në veprën e Sami Frashërit, Onufri-Fondacioni ‘saadi Shriazi’, Tiranë, 2004.
8. Shuteriqi, Dhimitër S., Nëpër shekujt Letrarë,Tiranë,1973
Article
1. Bilgin,A.Azmi,Shemseddi Sami’ nin Edebiyatla ilgili eserleri ve gorushleri,Turkiyat Arastimalari Dergisi, no,Nissan /Mayis/Haziran 2005
2. çetaku, Drita,Taassuk i Sami Frashërit dhe Gratë ,Perla,nr,2,2003
3. Hamiti, Abdullah, Sami Frashëri për gjuhën iraniane, Mendimi Islam,Nr, 9,2005
4. Loshi, Xhevat, Mbi disa tipare të stilit të Naimit, në: Naim Frasheri,Triane 1973.
5. Sami, Shemusddin,”Sharkta shiir ve Shuara 2”,Hafta,c.1. sy. 6,27 Shevval 1298,s. 86-87
6. “Shirin Mahiyeti ve Hakikati”, Hafta, 29 Ramazan 1298, c.1.sy. 2

منبع مقاله :
موحدفر، یاسر؛ (1390)، فردوسی پژوهی (مجموعه مقالاتی به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط