چکیده:
دراین مقاله بعد از مقدمه ای کوتاه درباره چگونگی پیدایش داستان و علاقمندی ایرانیان به آن در روزگاران گذشته، ابتدا داستان را تعریف خواهیم کردو دیدگاه های چند تن از ادیبان از ارسطو تا معاصرین را خواهیم آورد.آنگاه چگونگی شخصیت ها، زاویه دید، عمل، گفتگو، فضا، تصویرسازی، گره افکنی، تعلیق و همانندی را در داستان های قرآن بررسی خواهیم رسید که داستان های قرآن با رعایت اصول نگارشی و روش خاص خود توانسته است از بدو پیدایش اسلام تاکنون افراد بسیاری را جذب کند.
مقدمه
از وقتی که ارزش و اعتبار کلمه را دریافته ایم، داستان همیشه ما را احاطه کرده است، نخست با قصه های مادر بزرگ و پدربزرگ ها و بعد ازآن در مدرسه و سپس در برخوردها و حوادث زندگی از خواندن آنها لذت برده ایم.داستان و داستان کوتاه به سبک غربی در ایران سابقه چندانی ندارد و بعد از مشروطیت بوجود آمده چنانکه جمال زاده با نگارش یکی بود یکی نبود در سال 1300 شمسی و بعد از او صادق هدایت به سبک غربی داستان نویسی را در ایران رواج داده اند.
داستان پردازی سنتی در ایران زمینه گسترده دارد و سابقه آن به پیش از اسلام می رسد یکی از قصاصان عرب به نصربن الحارث داستان رستم و اسفندیار را در ایران عصر ساسانی فرا گرفته بود و مقارن ظهور اسلام در کوچه و بازار برای مردم روایت می کرد. بعد از اسلام روایات شفاهی کم کم تحریر شد و به نویسندگان اینگونه روایات دفترنویس می گفتند. در دوره فردوسی چند نفر از قصاصان مانند آزاد سیستانی که در مرو اقامت داشت و ماخ پیر را می شناسیم که در خراسان می زیست.
در قرن ششم گروهی بوجود آمدند که به مناقبیان مشهور بودند وذکر مناقب و شرح جنگل های رسول الله(ص) را می کردند و با داستان های خود در جریان های سیاسی آن زمان مردم را علیه حکومت سلجوقیان تجهیز می کردند.
پادشاهان و امرای ایران مانند دیگر مردم به شنیدن قصه رغبت داشتند. به ویژه از قرن نهم به بعد در دربار ایشان کسانی بودند که داستانهای شفاهی را در دفتری می نوشتند و برای پادشاهان می خواندند و انعام می گرفتند. این سنت تا دوره قاجاریه ادامه داشت چنانکه نقیب الممالک، نقال باشی دربارناصرالدین شاه شب ها برای شاه حکایت می کرد تا شاه به خواب فرو برود. در کتب قدیمی هم که درآنها اسم مشاغل آمده به طبقه قصه گویان اشاره شده است و ضرب المثل«قصه گو، قصه را دوست ندارد»نشان دهنده رواج قصه در ایران گذشته است.
اگرچه عامل سرگرم کنندگی، عامل اساسی داستان است اما خواننده با خواندن داستان می خواهد به ماهیت واقعی آن پی ببرد، یعنی؛ ازآن اطلاعاتی که در زندگی به کار گیرد و به معلوماتش افزوده شود. به همین دلیل شاهکارهای ادبی آفریده شده است.
در ادبیات جهان دو رکن اساسی وجود داشته که همیشه الهام بخش شاعران و گویندگان بوده است. اگر ادبیات اروپا را در نظر بگیریم اساس تمام استعاره ها، تمثیل ها، مثلها، قصه های عهد عتیق و عهد جدید یا تورات و انجیل است یا اساطیر یونان و روم باستان. اغلب نویسندگان و شاعران اروپایی و حتی آمریکایی از اساطیر و از قصه های تورات و انجیل الهام گرفته اند و اشاره به این دو منبع در آثارشان فراوان است.
ادبیات فارسی هم آن دو رکن اساسی و منبع اصلی دارد: یکی حماسه ملی و یکی هم داستان های قرآن است.
داستانهای قرآن علاوه بر آنکه جذابیت است درآن نکته های جالب اجتماعی، روانشناسان و داستان سرایی وجود دارد.
لذا، در آن مقاله سعی خواهیم کرد برخی از ویژگی های عناصر داستان های قرآن را بیان کنیم، اما ابتدا لازم است داستان را تعریف کنیم.
داستان
داستان یا نوولNovel اثری است روایی که به نثرمبتنی بر جعل وخیال Fiction باشد. اگر طولانی باشد به آن رمان و اگر کوتاه باشد به آن داستان کوتاهShort story می گویند. نوول اصطلاح انگلیسی است ومعادل آن در اکثر زبانهای اروپایی Roman است. اصل این واژه ایتالیانیی Novel بمعنی مطلب کوچک تازه است. زیرا Novel که در قرن چهاردهم در ایتالیا موسوم بود نوعی قصه کوتاه منثور است که معروف ترین آنها قصه های «دکامرون» اثر «بوکاچیو» می باشد. (1)ارسطو در هنر شاعری داستان را ترکیب وقایع می داند. به نظر او داستان بایدآغاز، میانه و پایان داشته باشد. از زمان ارسطو تاکنون تعریف های بسیاری برای داستان آورده اند. «ای. ام. فورستر» رمان نویس انگلیسی(1879-1970) در کتاب جنبه های رمان، داستان را به عنوان نقل رشته ای حوادث که برحسب توالی زمانی ترتیب یافته باشد تعریف می کند. (2)
«باختین میخائیل» زیباشناس روسی، داستان را نقل طبیعی حوادث خلاقانه می داند که داستان نویس، ترتیب واقعی آن را در ورایت پیرنگ تغییر می دهد به نظر او داستان توالی کامل و بینایی حوادث است. (3)
«ولادیمیر پراپ» قصه شناسی روسی معتقد است هر متنی بیان کننده تغییر وضعیت از حالیت متعادل به حالتی غیر متعادل وبازگشت متعادل یا برعکس باشد داستان است، این تغییر وضعیت یا حادثه از عناصراصلی داستان است و بدون این رخداد یا حادثه داستان بوجود نمی آید.
میرصادقی، داستان را نقل وقایع به ترتیب والی زمانی می داند. (4)
دکتر شمیسا داستان را اینگونه تعریف می کند: «داستان روایت مرتب و منظم حوادث است بیان تسلسل وتوالی حوادث و اتفاقاتی که رخ داده است»(5)
به طور کلی، داستان شالوده هر اثر روایتی یا نمایشی خلاقانه است و از این نظریه به معنای عام آن تقریبا مترادف ادبیات است اگر مقوله شعر را از ادبیات جدا کنیم داستان اصطلاح دیگری برای ادبیات خواهد بود. (6)
ویژگی های عناصرداستان های قرآن
شخصیت ها
قهرمانان و شخصیت های داستان کسانی هستند که با اعمال یا گفتار خواد داستان را بوجود می آورند و به آنچه می گویند آکسیون یا عمل Action می گویند.شخصیت و شخصیت پردازی از ارکان بدیهی داستان است. در حقیقت ما داستان می خوانیم زیرا شیفته ذات و روابط انسانی ای هستیم که از طریق شخصیت های داستان بیان می شود.
قهرمان و شخصیت داستان ممکن است از آغاز تا پایان داستان ثابت بماند و از نظر فکری و روحی تغییرنکند ولی ممکن است بر اثر عوامل گوناگون مثل یک بحران شدید ناگهان یا به تدریج تغییرو تحول یابد.
نویسنده در شخصیت پردازی دو راه دارد: نمایش یا نشان دادن، روایت یا بیان کردن. در روش نشان دادن که گاهی به آن روش نمایشی می گویند، شخصیت صحبت می کند، عمل می کند و خواننده می تواند خود انگیزه ها و اوضاع و احوالی را که پشت اعمال وگفتار اوست استنباط کند. اما در شیوه روایت و بیان کردن، نویسنده خودش با اختیار و آزادی دست به توصیفات وارزش گذاری می زند و آنچه را خود می خواهد در اختیار خواننده می گذارد. (7)
شخصیت ها را می توان به دو نوع تقسیم کرد: شخصیت ثابت یا ساده که می توان همه وجود او را در یک جمله وصف کرد و به خواننده شناساند.
دیگر شخصیت متغیر که از نظر خلقیات و انگیزه های رفتاری موجود پیچیده ای است، با جزئیات مسایل پیرامون خود سرو کار دارد ومثل یک شخصیت واقعی در زندگی واقعی است. قهرمان همیشه فعال است و مبارزه و جوهر او به شمار می رود. (8)
شخصیت های داستان های قرآن پویا و زنده اند، مبارزه می کنند و سرانجام به مقصد می رسند مثلا در داستان حضرت موسی(ع) او در حالیکه فرعون فرزندان پسر را می کشد به دنیا می آید، مادرش از ترس او را در قایقی به آب می اندازد بعد از مدتی از جوانی بخاطر درگیری از شهر بیرون می رود. در بیابان بجایی می رسد که دختران شعیب آمده اند تا گوسفندان را آب دهند، سرانجام با یکی از دخترها ازدواج می کند، بعد از سالها همراه همسرش به طرف کوهی حرکت می کند و در آنجا به پیامبری برگزیده می شود. به سوی فرعون می آید او با ساحران مبارزه می کند آنها را شکست می دهد، جمعی به دور او حلقه می زنند و سرانجام فرعون و یارانش موسی(ع) را تعقیب می کنند او از دریا عبور می کند و آنها در دریا غرق می شوند.
در این داستان حضرت موسی(ع) شخصیت محوری و اصلی است او علیه شکر ونفاق به پا می خیزد، روحیه حق طلبی او اشخاص را به گرد خود جمع می کند. بنابراین؛ او پویایی خاصی را دارد، می اندیشد، دیدگاه های خود را با دیگران درمیان می گذارد او شخصیتی پیچیده نیست، بلکه همین دلیل هر لحظه عمل و حرکت تازه ای انجام مید هد که باید منتظر عمل دیگر او بود. از ابتدای زندگی حضرت موسی(ع) تابه هلاکت رسیدن فرعون سراسر دلهره و حرکت است.
حضرت موسی(ع) در این داستان عامل حرکت است. از طرف دیگر در طول داستان فرعون هیچ گاه میدان را برای حضرت موسی(ع) خالی نمی گذارد.
در کنار شخصیت اصلی داستان یعنی با حضرت موسی(ع)، شخصیت های درجه دو قرار دارند که در جهت غنا و شناخت شخص اصلی در درک فضای موجود درد داستان یا به مخاطب کمک می کنند. از این اشخاص می توان به هارون، برادر موسی، آسیه زن فرعون اشاره کرد. (9)
یا در داستان حضرت ابراهیم(ع) او شخصیت اصلی داستان که علیه نمرود قیام می کند.
در داستان های قرآن شخصیت ها از نظر خلقیات و انگیزه های رفتاری موجود پیچیده ای هستند که با جزئیات مسایل پیرامون خود سرو کار دارند.
زاویه دید
هر داستانی به طریقی روایت می شود که به آن زاویه دید می گویند.ممکن است در یک داستان واحد از انحاء مختلف روایت استفاده شود.
معمول ترین شیوه های روایت استفاده از اول شخص و سوم شخص است.
در روایت اول شخص خود نویسنده با یکی از افراد داستان است که گاهی قهرمان اصلی است. اما در روایت سوم شخص، نویسنده بیرون از داستان قرارداد و اعمال قهرمانان را گزارش می دهد. در روش روایی سوم شخص دانای کلOmniscient است که از همه ماجراها و حوادث و افکار و خیالات قهرمانان اطلاع دارد.
دانای کل ممکن است از روش غیر شخصی استفاده کند بدین معنی، که فقط اعمال حوادث را به خواننده گزارش دهد. (10)
در داستان های قرآن راوی به صورت دانای کل مطرح می شود و به صورت سوم شخص بیان می شود در داستان های حضرت موسی(ع) قهرمانان سوم شخص است. او به نزد حضرت موسی(ع) آمد و گفت:«مائیم رسول پروردگار جهانیان که بنی اسرائیل را به ما بفرستاد»(11)
عمل:
قهرمان ها و شخصیت های داستان با اعمال و گفتار خود داستان را به وجود می آورند. به آنچه انجام می دهند آکسیونAction و به آنچه می گویند دیالوگ یا گفتار گفته می شود.درباره اهمیت عمل باید گفت: «که تا در یک اثر عمل صورت نگیرد اثر ساکن باقی خواهد ماند»(12) این نکته اهمیت عمل و کارکرد آن را در یک داستان می رساند.
همه داستانهای قرآن عمل در خود نهفته دارند. زیرا اندیشه، تفکر و راهیابی آنها بر پایه عمل است هیچ کدام از شخصیت های داستانهای قرآن خنثی نیستند. حرکت آنها براساس تکرار واژه ها نیست. آنها فعال هستند، بحران ایجاد می کنند، پویایی دارند. این عمل در داستان حضرت ابراهیم(ع) و یا حضرت موسی(ع) بخوبی جلوه گر است.
گفتگو
در داستان های قرآن گفتگو به روش های مختلف ایجاد می گردد. شخصیت برخی از داستان های قرآن گفتگوی شخصی با خود است. مثلا در داستان «صاحب دو باغ» گفتگوی درونی شخصی با خود است که با حضور خارجی دارد و تفکر و ذهنی نیست. «چنین به خواد خطاب کرد و ای کاش هیچ کس را شریک خداوند قرار نمی دادم» (13) یا هنگامی که قابیل میخ واست جسد برادرش را پنهان کند و در جستجوی چاره ای بود نگانی به کلاغی که مرده ای را دفع می کرد انداخت و با خود گفت:«آیا من همانند این کلاغ باشم، ناتوان و عاجزم»؟(14)
نوع دیگری از گفتگوهای داستان قرآن به صورت گفتگوی غیبی است که به صورت های مختلف انجام می گیرد، مثلا خداوند به حضرت موسی(ع) می فرماید: «ای موسی! عصا را بیفکن» و یا حضرت موسی به خداوند فرمود: «خدا گره از زبانم بردار و سینه ام را فراخ کند و برادرم هارون را وزیرم قرار بده»(15)
گاهی گفتگوی مستقیم فرشتگان با بنده است. مثل گفتگوی فرشتگان چون بر حضرت ابراهیم(ع) وارد شدند: «سلام گفتند، ابراهیم گفت: من از شما بیمناکم، فرشتگان گفتند: بیمناک مباش که ما تو را به فرزندی بشارت می دهیم»(16)
گاهی گفتگوها بگونه است که قرآن خود داستان سراست. مثل «ما گمان داریم که برخی از آدمیان به کسانی از جن پناه می جویند و آنان به گناه ایشان می افزایند و آنان که شما می پندارید پنداشتند که خداوند کسی را برنخواهد انگیخت»(17) این نوع گفتگو بگونه ای است که گویا قهرمان داستان، خود داستان سرایی است که جزئیات فرآیندهای فکری و درونی خود را نقل می کند. لذا؛ اهمیت این نوع گفتگو در آن است که ما را در برابر وقایعی قرارمی دهد که در جمع می گذرد.
نوعی دیگری گفتگو در داستان های قرآن بین انسان ومخلوقات غیر بشری است مانند صحبت کردن حضرت سلیمان با مورچه ها و با هدهد که در قرآن به صورت مشروح آمده است.
فضا و جوسازی
جو فضای ذهن داستان است که نویسنده آن را بوجود می آورد و در صحنه تئاتر جو را با گذاشتن دکور و تنظیم نور بوجود می آید و در داستان با عبارات و توضیحات جو را نشان می دهند. (18)داستانهای قرآن جو را بخوبی ترسیم کرده است. توصیف شبه جزیره عربستان، معرفی بهشت در داستان حضرت آدم، توصیف ملک سلیمان، وصف سرزمین مصر و قوم بنی اسرائیل و امثال آن جو را ترسیم کرده است بطوریکه خواننده داستان می تواند آن را در جلوی چشم خویش مجسم کند.
تصویر سازی:
«هنرمند در نشان دادن واقعیت خود را به چهارچوب خاصی محدود نمی کند هنر هرچه را که محدوده دریافت ما قرار می گیرد به تصویر درمی آورد»(19)یکی از عناصر مهمی که مفهوم هنر را در داستان بوجود می آورد، تصویرسازی است، تمام آیات قرآن دارای تصاویری خاصی است که در داستانها این تصاویر حد اعتدال را دارد نه به سمت افراط نه به سمت تفریط پیش رفته است و در حقیقت «حد همین است سخن گفتن و زیبایی را»مثلا درباره خداوند این تصاویر زیبا جلوه گری می کند: «خدا نور آسمانها و زمین است. مثل نورش چون چراغدانی است که در آن چراغی باشد که آن چراغ در آبگینه ای باشد که آبگینه مانند ستاره ای فروزان درخشان است»(20) و یا در توصیف رستاخیز و سرگردانی انسانها می فرماید: «بسان ملخ های پراکنده از هر سویی از قبرها بیرون می آیند»(21)
گره افکنی
گره افکنی در حقیقت موانعی است که در راه قهرمان داستان قرار می گیرد و او را از رسیدن به هدفش باز می دارد. هنگامی که دو قطب متخاصم در برابر یکدیگر صف آرایی می کنند و نبرد بین آنها آغاز می شود. قبل از آنکه سرنوشت کشمکش را مشخص کند نویسنده به ایجاد گره افکنی و پیچدگی در مسیر وقایع آن می پردازد. ارسطو در باب گره افکنی می گوید: «مقصودم از گره افکنی وقایعی است که از آغاز داستان تا قبل از تغییر بخت قهرمان است».در داستانهای قرآن این گره افکنی بیشتر دیده می شود. مثلا در داستان هابیل و قابیل این گره افکنی تا زمانی که کلاغ را می بیند و چگونگی دفع جسد را یاد می گیرد ویا در داستان حضرت یوسف تا زمان به پادشاهی رسیدن او و وجود دارد.
کشمکش:
کشمکش زمینه ای است که لحظه های مهم و اساسی داستان را بهم می پیوندد. بدون کشمکش داستان نمی تواند به آن صورت اصلی خود معنا پیدا کند. با وجود کشمکش داستان جذابیتی خاص خواهد داشت که خواننده را مجذوب خویش خواهد کرد.اساس داستانهای قرآن بر پایه نبرد خیر و شر قرار گرفته است. در گیری و کشمکش در تمام داستانهای قرآن وجود دارد. موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود، هابیل و قابیل و... مثلا در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت موسی جنبه خیر دارد و در مقابلش فرعون است که منشا شرو بدی است آنها در تمام یک حرکت نادرست اجتماعی درگیر می شود و این کشمکش ادامه دارد تاسرانجام درگیری او با نمرود پیش می آید.
تعلیق:
تعلیق بوجود آمدن یک موقعیت انتظارو یا بلاتکلیفی در خوانده داستان است که خواننده را درگیر سرنوشت قهرمان می کند.در بیشتر داستانهای قرآن تعلیق وجود دارد. مثلا در داستان حضرت یوسف(ع) او خواب می بیند پدر او را از گفتن خواب به برادران منع می کند. برادران او را به صحرا می برند. قرار است او را بکشند او را در چاه می اندازند. قافله ای او را از چاه بیرون می آورد. او را به عنوان برده می فروشند. در خانه عزیز مصر بزرگ می شود. همسر عزیز مصر عاشق او می شود. درگیری بوجود می آید. به زندان می افتد.
در تمام این داستان خواننده منتظر است ببیند چه اتفاقی می افتد همیشه در حالت اضطرار به سر می برد. دلواپس است. لذا با عشق و علاقه و شور وهیجان داستان به دنبال دارد.
حقیقت ماندنی:
«واقعیت زیرساخت هر تخیلی است»(22)ارتباط با تجربه ها و مشاهده های انسانی، داستان ارائه می دهد و نمونه های عالم از وضعیت و واقعیت ها و شخصیت های داستان را به نمایش می گذارد. این نمونه های عام و شخصیت ها به طور یقین با تجربه های انسانی ارتباط دارد. زیرا از تجربه ها و مشاهده های انسانی گرفته شده است به همین سبب خواننده این نمونه ها و موقعیت ها را قبول می کند، اگر این نمونه ها وموقعیت ها با تجربه ها و مشاهده های انسان موافق نباشد خواننده آنها را نمی پذیرد، بنابراین هر اثر خلاقه ای چه روایتی و چه نمایشی برای آنکه باور خواننده یا بیننده را جذب کنند باید از کیفیتی برخوردار باشد که در اصطلاح به آن حقیقت ماندنی می گویند. (23)
«کاربکسون»آنچه را که در عمل داستانی و شخصیتهای اثری وجود دارد که احتمال ساختی قابل قبول از واقعیت را در نظر خواننده فراهم می آورد حقیقت ماندنی می داند. (24)
در تمام داستانهای قرآن به ویژه داستان های حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت یوسف این حقیقت نمایی به صورت خاصی جلوه نمایی می کند و خواننده داستان ها با تمام وجود صحنه ها و حوادث آن را می پذیرد.
نتیجه:
اغلب داستانهای قرآن دارای «دانای کل» است که ماجرا و حوادث و افکار و خیالات شخصیت هایی را که زنده وپویا هستند با اعمال گفتارهای ویژه ای که خاص خود قرآن است، وجود فضا را آنگونه که برای خواننده هیچ ابهامی نداشته باشد با تصویرهای بسیار زیبای هنری بیان می کند وآنجا که لازم باشد در کار قهرمان گره می افکند و با درگیریها و کشمکشی شخصیت ها، خواننده با عشق و علاقه مجذوب داستان می شود.پی نوشت ها :
* مدرس دانشگاه کاشان
1- شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ص153.
2- ای. ام. قورستر، جنبه های رمان، ترجمه ابراهیم یوشنی، ص112.
3- باختین، میخائیل، زیباشناسی ونظریه رمان، ص37.
4- میرصادقی، جمال، ادبیات داستانی، ص24.
5- شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ص161.
6- میرصادقی، جمال، داستان و ادبیات، ص121.
7- شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ص164.
8- زیس، آونر، پایه های هنرشناسی علمی، ترجمه ک. م. انتشارات پیوند تهران1360.
9- قرآن، سوره الشعرا.
10- شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ص161.
11- شعرا/16.
12- شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ص 163.
13- مائده/31.
14- مائده/31.
15- طه/21.
16- حجر/52و53.
17- جن/1و2.
18- شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ص164.
19- آونرزیس، پایه های هنر شناس علمی، ترجمه ک. م. ص 41. پیوند تهران.
20- نور/35.
21- قمر/7.
22- بوریس، ساچکوف، تاریخ رئالیسم، ترجمه محمدتقی فرامرزی، ص10، انتشارات تندر.
23- میرصادقی، جمال داستان وادبیات ص41.
24- دیچز، شیوه های نقد ادبی، ترجمه غلامحسین یوسفی، ص89. تهران انتشارات علمی سال 1366.
1- شمیسا، سیروس:انواع ادبی انتشارات فردوس تهران سال 1373.
2- میرصادقی، جمال: داستان و ادبیات، نشرمهر تهران1382.
3- میرصادقی، جمال: عناصر داستان، انتشارات شفا1364.
4- قرآن مجید:ترجمه الهی قمشه ای.
5- باختین، میخائیل:زیباشناسی و نظریه رمان، ترجمه محمدپوینده، آرست1374.
6- دیچز، دیوید: شیوه های نقد ادبی، ترجمه غلامحسین یوسفی، انتشارات علمی 1366.
7- سیدقطب: آفرینش هنری در قرآن، ترجمه سیدمحمدمهدی فولادوند، انتشارات فارابی، 1360.
8- فورستر، ای، ام: جنبه های رمان، ترجمه ابراهیم یونسی، انتشارات امیرکبیر سال 1353.
9- دکتر زرین کوب، عبدالحسین: نقش برآب، انتشارات سخن سال 1379.
منبع مقاله :
(1387)، مجموعه مقالات قرآن و علوم روز(قرآن و هنر(2))، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه- شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول