شام، از ایجاد تا ظهور حضرت مهدی (عج)

منطقه «شام» از دیرباز به عنوان یکی از حوزه های مهمّ تمدن بشری مطرح بوده است و پیشینه تاریخی گسترده ای دارد. در گذشته بلاد شام مناطق مختلفی چون «سوریه»، «لبنان»، «اردن»، «فلسطین» و بخش هایی از «ترکیه» را
شنبه، 21 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شام، از ایجاد تا ظهور حضرت مهدی (عج)
شام، از ایجاد تا ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)

 

نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی




 

گفت و گو با: حجت الاسلام علی اکبر مهدی پور

منطقه «شام» از دیرباز به عنوان یکی از حوزه های مهمّ تمدن بشری مطرح بوده است و پیشینه تاریخی گسترده ای دارد. در گذشته بلاد شام مناطق مختلفی چون «سوریه»، «لبنان»، «اردن»، «فلسطین» و بخش هایی از «ترکیه» را شامل می شده است و به همین دلیل هر زمان که در روایات از شام سخن به میان می آید، می تواند به هریک از سرزمین های یاد شده، قابل انطباق باشد.

لطفاً در آغاز، اشاره ای به وجه تسمیه شام و پیشینه تاریخی آن داشته باشید.

خلیل، پیشتاز اهل لغت، درباره معنای واژه شام چنین گفته است:
«شَأْم» از ریشه «شُؤْم» به معنی ضدّ میمنت است. (1)
ابن فارس، قهرمان ریشه یابی لغات نیز در این باره می گوید:
«شَأْم» به معنای طرف چپ است و چون این سرزمین در طرف چپ قبله قرار دارد، به آن شام گفته می شود. (2)
برای نامگذاری شام به این نام، یاقوت حموی چند وجه بیان کرده است:
1. منسوب به سام؛ چون نخستین کسی که در آن سکونت کرد، سام بن نوح بود، که به هنگام تعریب، سین به شین تبدیل شد.
2. از شُؤْمی، برخلاف یُمنی، به معنای سمت چپ؛ چون تیره ای از کنعان بن نوح به هنگام جدا شدن، به طرف چپ مسیر خود حرکت و در این منطقه سکونت کردند؛
3. از شَؤْمی، از ریشه مَشْأَمَت‌ برخلاف مَیْمَنت؛
4. از شامَه، به معنای خال، به جهت کثرت قُرا و قصبات و نزدیک بودن آنها به یکدیگر به «شامات» شهرت یافت. (3)
اگر نخستین ساکن شام، سام بن نوح باشد، پیشینه آن به حدود طوفان نوح برمی گردد، چون سام 600 سال عمر کرده و 150سال پس از حضرت نوح (علیه السلام) درگذشته است (4) و اگر نخستین ساکنان آن از تیره کنعان بن نوح باشد، پیشینه آن به عهد حضرت نوح (علیه السلام) می رسد، زیرا کنعان در هنگامه طوفان غرق شد. (5)
به هر تقدیر پیشینه شام به حدود طوفان نوح می رسد.
از 2500 سال قبل از میلاد، کنعانی ها در این منطقه سکونت کردند و تمدّن فینیقی ها را از خود به یادگار نهادند. (6)
پس از سیطره آشوریان بر این منطقه، عنوان «سوریه» بر قسمتی از این سرزمین در قرن پنجم پیش از میلاد اطلاق گردید. (7)

منطقه «شام» در حال حاضر شامل چه مناطق و سرزمین هایی می شود؟

بلاد شام سرزمین وسیع و پهناوری است که از شمال به «آسیای صغیر»، از غرب به «دریای مدیترانه»، از شرق به «صحرا و نهر فرات» و از جنوب به بلاد عربی محدود است و مساحت آن به یکصد هزار کیلومتر مربع می رسد. (8)
بلاد شام، در طول قرون و اعصار، اطلاقات مختلفی داشته است. امروزه تعبیر بلاد شام شامل: «سوریه»، «لبنان»، «اردن»، «فلسطین» و بخشی از سرزمین «ترکیه»، چون: «اسکندرون»، «مرعش» و «عین تاب» می باشد. (9)

چه ادیان و مذاهبی از دیرباز در شام وجود داشته اند؟

پیش از میلاد، ساکنان اصلی «شام» را یهودیان تشکیل می دادند. پس از ظهور مسیحیت، آیین مسیحیت در این منطقه رواج یافت. در حال حاضر نیز در حدود 15% ساکنان شام را مسیحیان تشکیل می دهند. (10)
با آغاز حکومت معاویه در «دمشق» به عنوان والی، سپس به عنوان خلیفه، یک گرایش اموی در شام رواج یافت. جز اینکه با تبعید ابوذر به شام یک گرایش علوی ریشه دار در منطقه ایجاد شد. به همین دلیل مناطق «لبنان» در تاریخ به عنوان «بلاد متأوّله»، یعنی سرزمین دوستان و موالیان اهل بیت (علیهم السلام) نامیده شد. (11)
وجود اماکن زیارتی، چون: «حرم مطهّر حضرت زینب (سلام الله علیها)»، «حضرت رقیّه (سلام الله علیها)»، «رأس الحسین (علیه السلام)»، «مرقد بلال حبشی»، «مرقد عمار یاسر»، «مرقد اویس قرنی»، «مرقد جعفر طیّار»، «مشهد نقطه»، «جبل جوشن» و... موجب ادامه و گسترش عشق به اهل بیت (علیهم السلام) در این سرزمین گردیده است.
25 سال پیش از بعثت به هنگام تشریف فرمایی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در معیّت حضرت ابوطالب (علیه السلام) به «دمشق»، بُحیرا، راهب فرزانه بُصری، آن حضرت را شناسایی و به حضرت ابوطالب (علیه السلام) توصیه کرد که آن حضرت را به «حجاز» بازگرداند؛ زیرا احتمال دارد که از ناحیه یهود شام خطراتی متوجه آن حضرت شود. (12)
پانزده سال قبل از بعثت نیز راهب دیگری به نام نسطور آن حضرت (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در «شام» شناسایی و دلایل نبوت آن حضرت را به صراحت به میسره، کارگزار خدیجه (سلام الله علیها) بیان می کنند. (13)
در همین سفر راهبِ دیگری به نام مثرم بن دعیب با دیدن سیمای ملکوتی حضرت ابوطالب (علیه السلام) نوید ولادت و خبر ولایت مولای متقیّان (علیه السلام) را در آینده نزدیک به او داد. (14)
از بررسی گزارش های یاد شده به این نتیجه می رسیم که راهبان فاضل و فرهیخته ای در آن زمان، در «شام» زندگی می کردند که بر اساس تعالیم «تورات» و «انجیل» طلوع خورشید اسلام و میلاد مسعود مولود «کعبه» را انتظار می کشیده اند.

در برخی منابع تاریخی و روایی اهل سنّت، توصیف های عجیب و غریبی درباره شام و اهالی آن وارد شده است، این توصیف ها تا چه حد درست است؟

یک عامل نفوذی یهود در میان مسلمانان، به نام کعب بن ماتع حمیری که بعدها به کعب الاحبار شهرت یافت، به هنگام فتح «بیت المقدّس» تظاهر به اسلام کرد و همراه خلیفه به «مدینه» آمد و مشاور اصلی خلیفه شد.
او هرچه می خواست، به عنوان اینکه در «تورات» یافته است، بیان می کرد و چون مورد اعتماد خلیفه بود، همگان به او استناد می کردند.
بخاری از طریق زهری نقل کرده که:
کعب الاحبار از راستگوترین محدّثانی است که از کتب آسمانی حدیث می گوید. (15)
معاویه می گوید:
کعب، علم وافر چون درخت میوه تناور داشت و ما از شیفتگان او بودیم و در حقّ او افراط می کردیم. (16)
کعب الاحبار نیز شیفته معاویه بود، آن قدر از او در نزد خلیفه ستایش کرد که خلیفه او را به عنوان والی، روانه شام کرد. معاویه که گاهی برای جعل یک حدیث تا چهارصد هزار درهم اجرت می داد، بیت المال مسلمانان را در اختیار کعب الاحبار قرار داد. او نیز هزاران حدیث در فضیلت شام و شامیان جعل کرد که در همه کتب حدیثی جای گرفت.

ما در اینجا فقط به شماری از این احادیث مجعول در کتاب «تاریخ دمشق» اشاره می کنیم:
کعب الاحبار از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت می کند که فرمودند:
1. خداوند شام و اهل شام را تضمین کرده است (17)؛
2. ایمان در شام مستقر است (18)؛
3. شام، مرکز دارالمؤمنین است (19)؛
4. فرشته ها بال های خود را بر فراز شام گسترانده اند (20)؛
5. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای شام و اهل شام از خداوند برکت طلبید (21)؛
6. نود درصد خیر در شام است (22)؛
7. قرآن در سه مکان نازل شده است: مکه، مدینه و شام (23)؛
8. چون فتنه ها پدیدار گردد، به شام پناه ببرید (24)؛
9. شام سرزمین محشر است (25)؛
10. از قبرستان «باب الفرادیس» هفتادهزار شهید محشور می شوند که شفاعت هر یک از آنها در حقّ هفتاد نفر پذیرفته می شود. (26)

هریک از این احادیث مجعول را ابن عساکر از طرق مختلف و غالب آنها را از بیش از ده طریق روایت کرده است که سند آنها به کعب الاحبار یا یکی از پرورش یافتگان مکتب او برمی گردد.
کعب الاحبار احادیث فراوانی درباره «دمشق» جعل کرده است. او در این احادیث دمشق را از شهرهای بهشتی معرفی کرده (27)، خیمه اسلام را بر فراز دمشق نصب نموده (28)، اهالی دمشق را همواره تابع حق و مدافع حق دانسته (29)، لشکر «شام» را از سبز جامگان بهشتی برشمرده (30) و پیش گویی کرده است که روزی فرا می رسد که در هر منطقه ای از مناطق روی زمین، لشکری از شام مستقر می شوند که از اسلام دفاع می کنند، اگر آنها نباشند، همه کافر می شوند. (31)
افراد ساده لوح این سخنان را باور کردند و به لشکر شام پیوستند. بدین ترتیب، تعداد لشکر شام به سیصد و پنجاه هزار نفر بالغ گردید. (32) همین لشکر به اصطلاح مدافع حق بودند که روزی در صفّین با امیرمؤمنان (علیه السلام)، روزی با امام حسن مجتبی (علیه السلام) و روزی در «کربلا» با سالار شهیدان (علیه السلام) جنگیدند و روزی فاجعه حَرّه را در «مدینه» پدید آورده و صفحات تاریخ را سیاه کردند و روزی نیز در زیر پرچم سفیانی گرد خواهند آمد و با حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درگیر خواهند شد.
کعب الاحبار همچنین برای مرکزیّت دادن به شام، احادیثی جعل کرده، به «تورات» نسبت می داد. او می گفت:
1. در تورات می یابم که او محمد بن عبدالله است، در مکه متولد می شود، به طیّبه (مدینه) هجرت می کند و سلطنتش در شام است. این مضمون به چهارده طریق، از او روایت شده است (33)؛
2. در کتاب خدا یافتم که شام گنج خدا است و بندگان برگزیده خدا در شام هستند؛
3. از قبرستان فَرادیس دمشق هفتاد هزار شهید برمی خیزد که شفاعت هر یک از آنها درباره 70 نفر پذیرفته می شود (34)؛
4. قبر حضرت موسی (علیه السلام) در دمشق است (35)؛
5. قبر مریم (سلام الله علیها)، قبور حواریّون حضرت عیسی (علیه السلام) و گروهی از صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در قبرستان دمشق است. (36)
ابن عساکر از تعدادی از اصحاب چون: بلال، اَبوالدرداء، سعد بن عباده، مدرک بن زیاد، امّ حبیبه و دیگران نام برده، درباره برخی از آنها تردید می کند. (37)
آنگاه وهب بن منبّه، شاگرد مبرّز و نسخه برابر با سند کعب می گوید:
نام شام آنقدر در کتاب خدا تکرار شده که گویی خداوند جز شام به هیچ سرزمین دیگری کار ندارد. (38)
جالب توجه و شایان دقت است که کعب الاحبار به سال 32 ه.ق. یعنی در عهد عثمان درگذشت. (39) اگر او زنده بود و دوران سلطنت معاویه را مشاهده می کرد، شاید ده ها برابر آنچه درباره «شام» جعل کرده است، جعل و پاداش های بیشتری از معاویه دریافت می کرد.

آیا می توان گفت که بنی امیه براساس همین روایات مجعول، شام را به عنوان مرکز قدرت و خلافت خود برگزید؟

چنان که می دانید شماری از آیات «قرآن» به خاندان اموی تفسیر شده و در یکی از ‌آنها به عنوان: الشجرة المعلونة فی القرآن (40) از آل ابی سفیان یاد شده است. سیّد هاشم بحرانی در ذیل این آیه شریفه پانزده حدیث از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) روایت کرده که منظور از شجره ملعونه، بنی امیه هستند. (41)
این شجره ملعونه براساس تفکرات کعب الاحبار و برای یافتن هویّتی جدید به «شام» منتقل شد. معاویه نخست به عنوان والی شام و سپس به عنوان خلیفه، قدرت را به دست گرفت و جنگ صفین را به وجود آورد. او پس از فاجعه حکمیّت، رسماً بر ممالک اسلامی سیطره یافت، آنگاه با امام حسن مجتبی (علیه السلام) جنگید و برخلاف موادّ صلح نامه، پسرش، یزید را ولیعهد خود گردانید.
یزید نیز فاجعه «کربلا»، تهاجم وحشیانه به «مدینه» و تهاجم به «مکه معظمه» را پدید آورد و اینک جهان در انتظار خروج طاغوت آخرالزمان، سفیانی از تبار این شجره ملعونه است.
اگر بخواهیم فجایع بنی امیه را فهرست وار بشماریم، به چندین مجلد خواهد انجامید. از این رهگذر به نقل یک حدیث بسنده می کنیم: شیخ صدوق با سلسله اسنادش از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمودند:
«ما و آل ابی سفیان دو خاندان هستیم که برای خدا با یکدیگر دشمنی ورزیدیم. ما گفتیم: خدا راست می گوید، آنها گفتند: دروغ می گوید. ابوسفیان با پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جنگید، معاویه با علیّ بن ابیطالب (علیه السلام) جنگید، یزید بن معاویه با حسین بن علی (علیه السلام) جنگید، سفیانی نیز با قائم (علیه السلام) خواهد جنگید». (42)

«شام» در آستانه ظهور امام مهدی (علیه السلام) چه وضعیتی دارد؟

شام در آستانه ظهور محور شرارت، کانون شقاوت و مرکز شناعت معرفی شده است. شام، پایتخت نیرومندترین حکومت ضدّ بشری سفیانی در منطقه می شود. او شش ماه می جنگد تا بر سه کشور «سوریه»، «اردن» و «فلسطین» سیطره پیدا می کند. وی هشت ماه حکومت می کند و در آغاز نهمین ماه حکومتش حضرت بقیة الله- ارواحنا فداه- قیام می کنند. سپاه سفیانی در سرزمین «بیداء» خسف می شود، سپس سفیانی دستگیر شده، به دست یمانی سر از تنش جدا می شود.
لازم به توضیح است که در میان بیش از 2000 علائم ظهور، تنها پنج علامت به عنوان علائم حتمی ظهور در احادیث صحیحه آمده است، که عبارتند از: 1. خروج سفیانی؛ 2. قیام یمانی؛ 3. بانگ آسمانی؛ 4. خسف بیداء؛ 5. قتل نفس زکیّه. (43)
همه نشانه های حتمی، در سال ظهور اتفاق می افتد و از نظر زمانی نخستین نشانه ای که رخ می دهد و فرارسیدن انفجار نور و سپری شدن شب دیجور غیبت را نوید می دهد، خروج سفیانی است. امام باقر (علیه السلام) در این رابطه می فرماید:
«خروج سفیانی از نشانه های حتمی است.» (44)
و امام رضا (علیه السلام) با تأکید بیشتری می فرماید:
«ظهور قائم (علیه السلام) حتمی است، خروج سفیانی از سوی پروردگار حتمی است و هرگز بدون سفیانی، قائم (علیه السلام) قیام نخواهد کرد.» (45)
امام صادق (علیه السلام) با تعیین وقت خروجش می فرماید:
«خروج سفیانی حتمی است و در ماه رجب خروج می کند.» (46)
این تاریخ مربوط به آغاز حرکت اوست، وی شش ماه می جنگد تا به قدرت می رسد، به مدت هشت ماه نیز بر سه کشور «سوریه»، «اردن» و «فلسطین» حکومت می کند.
بنابراین منظور از بیان ماه رجب، ماه رجب پیش از سال قیام می باشد.

اشاره به خروج سفیانی داشتید، لطفاً درباره نام و نسب و مشخصات او بیشتر توضیح دهید.

بنابر مشهور، نام سفیانی، عثمان بن عنبسه (47) و لقبش سفیانی است. او از تبار ابوسفیان است. (48)
سفیانی از بطن هند جگرخواره، (49) به نقلی از صلب یزید بن معاویه (50) و به نقلی دیگر از تبار عقبه بن ابی سفیان (51) و بر اساس نقل سوم از تبار خالد بن یزید بن ابی سفیان است. (52)
شیخ صدوق با سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند:
«اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسان ها را دیده ای، او بور، سرخ روی و زاغ چشم است.» (53)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در همین باره می فرماید:
«پسر هند جگرخواره از «وادی یابس» خروج می کند، او مردی میان بالا، دارای چهره ای وحشتناک، سر ستبر و آبله روی می باشد، چون او را ببینی او را یک چشم می پنداری.» (54)
در احادیث عامّه (اهل سنت) آمده است:
سفیانی از تبار خالد بن یزید بن ابی سفیان، سر ستبر، در چهره اش آثار آبله و در چشمش نقطه سپیدی است. (55)

سفیانی پس از خروج به چه اقداماتی دست می زند؟

اگر بخواهیم شرح جنایات سفیانی را بشماریم، به تدوین کتابی بزرگ نیاز خواهیم داشت. در اینجا فقط فرازهایی از احادیث معصومان (علیه السلام) را فهرست وار می آوریم:
1. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:
«مردی از درون دمشق خروج می کند که او را سفیانی گویند، پیروانش از تیره کلب هستند، آنقدر کشتار می کند که حتی شکم زنان را می شکافد و کودکان را از دم تیغ می گذارند.» (56)
حاکم، این حدیث را با معیارهای بخاری و مسلم صحیح دانسته است. (57)
2. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
«مأمورانش را گسیل می دارد، کودکان را گرد می آورد و آنها را در دیگ های زیتون می جوشاند.» (58)
3. آن حضرت (علیه السلام) در حدیثی دیگر فرمودند:
«گروهی از اولاد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به بلاد روم پناهنده می شوند، سفیانی آنها را از پادشاه روم باز می ستاند، پس آنها را در دمشق گردن می زند.» (59)
4. در حدیث دیگری فرمودند:
«سپاه سفیانی هفتاد هزار نفر را در بغداد می کشند و شکم سیصد زن را می شکافند.» (60)
5. و در حدیثی دیگر فرمودند:
«با هفتاد هزار نفر به سوی عراق حرکت می کند، در کوفه، بصره و دیگر شهرها می گردد، ارکان اسلام را منهدم می کند، دانشمندان را می کشد، قرآن ها را می سوزاند، مساجد را ویران می کند، محرّمات را مباح می کند، به آوازه خوانی فرمان می دهد، کارهای ناشایست را رواج می دهد، از انجام فرائض الهی جلوگیری می کند، از جور و ستم پروا نکند، به جهت دشمنی با خاندان پیامبر، هرکسی را که نامش: محمد، علی، جعفر، حمزه، حسن، حسین، فاطمه، زینب، ام کلثوم، خدیجه و عاتکه باشد، از دم شمشیر می گذارند.» (61)
6. امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«سفیانی سرخ روی، بور و زاغ چشم است، او هرگز خدای را نپرستیده است، او هرگز وارد مکه و مدینه نشود، او همه اش می گوید: انتقام، انتقام، وانگهی دوزخ.» (62)
7. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«او می گوید: خدایا انتقام، انتقام، وانگهی دوزخ. او به قدری پلید است که مادرِ فرزندش را از ترس اینکه مخفیگاهش را نشان دهد، زنده به گور می کند.»
8. در برخی از تفاسیر عامّه آمده است:
سفیانی لشکری به بغداد می فرستد که بیش از 3000 نفر را می کشند و شکم بیش از 100 زن را می شکافند. (63)
9. در برخی از احادیث عامه از کشتن هفتاد هزار نفر در «عین التّمر» (64) و تعدّی به حریم سی هزار نفر در «کوفه» سخن رفته است. (65)
10. در برخی دیگر از منابع عامه آمده است:
سفیانی همه مخالفانش را می کشد، آنها را با ارّه دو نیم می کند و در دیگ ها می جوشاند، به مدت شش ماه این جنایت ها ادامه می یابد. (66)
یکی از سیاه ترین جنایات تاریخ که صفحات تاریخ را لکه دار نموده، فاجعه «حرّه» است، این جنایت به دست یزید بن معاویه در سال 62 ه.ق. رخ داد. او مسلم بن عقبه را با دوازده هزار تن از لشکر «شام» به «مدینه» گسیل داشت و به او فرمان داد:
اگر یک تن از بنی امیه کشته شود، شمشیر بکشد، به کسی رحم نکند، زخمی ها و فراری ها را بکشد و سه روز مدینه را غارت کند. (67)
هیچ تاریخ نویسی به خود جرئت نداده که جنایات یزید را در «مدینه» به تصویر بکشد و صرفاً به نقل چند آمار بسنده کرده اند. (68)
درباره جنایاتی که سپاه سفیانی در مدینه انجام می دهد، در احادیث فراوان آمده است که:
«لشکر سفیانی مدینه را ویران می کند، شدیدتر از فاجعه حرّه.» (69)

سفیانی چه سرانجامی پیدا می کند؟

سپاه سفیانی پس از قتل عام «مدینه»، برای نبرد با حضرت بقیة الله، ارواحنا فداه، مدینه را به قصد «مکه معظمه» ترک می کنند، در دو منزلی مدینه در سرزمین «بیداء»، به فرمان خدا، زمین دهان باز می کند و همه سپاهیان سفیانی را که تعدادشان یکصد و سی هزار نفر بیان شده است، در کام خود فرو می برد.
در دو آیه در «قرآن کریم» به این داستان اشاره شده است (70) و در ده ها حدیث، شرح این داستان آمده است. (71)
این داستان که به خسف بیداء مشهور است، چهارمین نشانه از نشانه های حتمی ظهور به شمار می آید.

پی نوشت ها :

1. فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، ص 401.
2. ابن فارس، ابوالحسن احمد بن فارس بن زکریّا همدانی، معجم مقاییس اللغه، ج 3، ص 239.
3. معجم البلدان، ج 3، ص 312.
4. فرید وجدی، دائره المعارف القرآن العشرین، ج 5، ص 9.
5. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 1، ص 142.
6. دائره المعارف القرآن العشرین، ج 7، ص 590.
7. دائره المعارف تشیّع، ج 9، ص 426.
8. دائره المعارف القرآن العشرین، ص 320.
9. امین، حسن، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، ج 7، ص 427.
10. همان، ص 425.
11. الحرّ، عبدالمجید، معالم الادب العاملی، ص 24.
12. السّیره النبویه، ج 1، ص 321.
13. همان، ج 2، ص 6.
14. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 2، ص 172.
15. همان، ج 4، ص 595.
16. همان؛ مزی، تهذیب الکمال، ج 15، ص 401.
17. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 1، صص 50-80.
18. همان، صص 82-89.
19. همان، صص 90-92.
20. همان، صص 97-99.
21. همان، صص 100-106.
22. همان، ‌صص 117-121.
23. همان، ص 126.
24. همان، ص 138.
25. همان، صص 132-138.
26. همان، ج 2، ص 265.
27. همان، ج 1، ص 163.
28. همان، صص 170-178.
29. همان، ص 187-197.
30. همان، ص 202.
31. همان، ص 145.
32. همان، ص 201.
33. همان، صص 139-143.
34. همان، ج 2، ص 265.
35. همان.
36. همان، ص 266.
37. همان، صص 270-272.
38. همان، ج 1، ص 96.
39. تهذیب التهذیب، ج 4، ص 595.
40. سوره اسراء (17)، آیه 60.
41. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 104-107.
42. معانی الاخبار، ص 346.
43. کمال الدین، ج 2، ص 650، ب 57، ح 7.
44. همان، ص 652.
45. حمیری، قرب الاسناد، ص 373، ح 1329.
46. الغیبه نعمانی، ص 300، ب 18، ح 1.
47. الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1150.
48. اعلام الوری، ج 2، ص 282.
49. عقدالدّرر، ص 54.
50. البدء و التاریخ، ج 2، ص 177.
51. الغیبة شیخ طوسی، ص 444.
52. سفارینی، لوائح الانوار البهیّه، ج 2، ص 75.
53. کمال الدین، ج 2، ص 651، ب 57، ح 10.
54. نجفی، علی بن عبدالکریم، منتخب الانوار المضیئه، ص 28.
55. فرائد فوائد الفکر، ص 603.
56. الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 61.
57. المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 520.
58. عقدالدّرر، ص 93.
59. فرائد فوائدالفکر، ص 320.
60. عقدالدّرر، ص 92.
61. فرائد فوائدالفکر، ص 320.
62. الغیبه نعمانی، ص 306، ب 16، ح 18.
63. کمال الدین، ج 2، ص 651، ب 57، ح 10.
64. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج 22، ص 72.
65. نام شهری در غرب کوفه، در نزدیکی انبار [معجم البلدان، ج 3، ص 759].
66. فرائد فوائدالفکر، ص 310.
67. ابن حماد مروزی، ابوعبدالله نعیم، الفتن، تحقیق: سهیل زکار، ص 235، ب 33، ح 873.
68. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 5، ص 25.
69. همان، صص 25-34.
70. سوره نساء (4)، آیه 47 و سوره سبأ (34)، آیه 51.
71. الاختصاص، ص 256؛ مجمع البیان، ج 8، ص 622؛ الغیبه نعمانی، ص 305.

منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط