نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
چرا فلسطینی ها زمین های خود را به صهیونیست ها فروختند؟
واقعیت قضیه چیست؟ آیا صهیونیست ها، «فلسطین» را از طریق خرید زمین های آن به دست آورده اند و فلسطینی ها با کمال رضایت، سرزمین خود را در ازای پول به آنها داده اند؟در پاسخ این پرسش باید بگوییم که تا سال 1296 ه.ش. یهودیان تنها 650 کیلومتر مربع از 27 هزار کیلومتر مربع مساحت کل فلسطین را در مالکیت خود داشتند. در این سال، با شکست دولت عثمانی در جنگ جهانی اول، «انگلستان» سرزمین فلسطین را اشغال کرد و طیّ اعلامیه ای به صهیونیست ها اجازه داد که در فلسطین، «کانون ملی یهود» ایجاد کنند و یهودی های غیر فلسطینی را به سکونت در زمین های سلطنتی متعلق به دولت شکست خورده عثمانی تشویق کرد.
از این پس، اشغال گران انگلیسی با وضع انواع و اقسام قوانین، شرایط را برای اشغال زمین ها، ساختمان ها و باغات فلسطینی توسط یهودیان فراهم کردند. رقمی در حدود 597 کیلومتر مربع توسط خود دولت «بریتانیا» به طور رایگان و به قیمت ارزان در اختیار آژانس یهود و شرکت های صهیونیستی قرار گرفت. 678 کیلومتر مربع نیز توسط خانواده های عرب غیرفلسطینی به یهودیان فروخته شد.
68 کیلومتر مربع نیز به دستور وزیر مختار انگلیس توسط یهودیان به زور از فلسطینیان گرفته شد. به هر حال در میان ملت «فلسطین» تعداد بسیار کمی هستند کسانی که زمین های خودشان را به یهودیان فروخته باشند.
تعداد اندکی از فلسطینیان که زمین های خود را فروختند، اکثراً نه با طیب خاطر، بلکه در اثر شرایط به وجود آمده از قوانین «انگلیس» درباره کشاورزان فلسطینی، مجبور به فروش زمین های خود شدند. مثلاً با افزایش مالیات ها توسط دولت انگلیس و جلوگیری از صدور حبوبات و زیتون که عمده محصول کشاورزی فلسطین بود. در نتیجه، کشاورزان از عهده مخارج و مالیات ها برنمی آمدند و به ناچار ملک خود را در معرض فروش قرار می دادند.
پس از مدتی از سوی بیشتر علما فتوایی شرعی مبنی بر حرام بودن فروش زمین به یهودیان و مباح بودن خون کسی که چنین کاری انجام دهد یا واسطه این کار باشد، صادر شد.
اولین فتوا درباره حرام بودن فروش زمین به یهودیان، توسط «کنگره علمای فلسطین» که در بهمن 1313 ه.ش. در «بیت المقدس» تشکیل جلسه داد، صادر شد. شرکت کنندگان در این کنگره به اتفاق آرا فتوا دادند که:
فروش زمین در فلسطین به یهودیان حرام است، زیرا این کار به یهودیان این امکان را می دهد تا به اهداف خود که عبارت از، یهودی سازی فلسطین، خارج ساختن این سرزمین از دست ساکنان اصلی آن، بیرون راندن آنها از سرزمینشان و محو آثار اسلامی در فلسطین، از طریق تخریب مساجد، عبادت گاه ها و اماکن مقدس اسلامی است، دست پیدا کنند. طبق این فتوا، بر همه واجب است که با فروشندگان زمین به یهود قطع رابطه کنند و آنان را معرفی نمایند و اگر این افراد از دنیا رفتند، در قبرستان مسلمانان دفن نخواهند شد.
در تاریخ معاصر فلسطین، گزارش هایی از مراسم جشن و پای کوبی مردم به میمنت مجازات معدود آنانی که اقدام به فروش زمین هایشان کرده بودند، ضبط شده است.
طبیعی است که در چنین فضایی، کمتر کسی به خود جرئت می داده است که دست به فروش زمین به صهیونیست ها بزند و نفرت و لعن خلق و خالق را برای خود بخرد.
در هر حال، چنان که آورده شد، جمع ارقام زمین های واگذار شده به صهیونیست ها (با احتساب زمین هایی که از قبل در اختیار یهودیان بوده) در زمان سلطه «انگلیس»، تقریباً دو هزار کیلومتر مربع است که در مقایسه با 27 هزار کیلومتر مربع مساحت «فلسطین»، فقط 7/7% است و از این درصد هم چیزی حدود یک سوم آن از طریق خرید به صهیونیست ها رسیده و مابقی با مساعدت انگلیس در اختیار آنها گذاشته شده است. این بدان معنی است که تنها چیزی حدود 2/5% از زمین های فلسطین به صهیونیست ها فروخته شده است.
پس از خروج انگلیس از فلسطین، در اردیبهشت 1327 ه.ش. (1948م.)، مابقی این سرزمین نه از طریق خرید بلکه با کشتار، غصب، شکنجه، تخریب، فشار و توطئه و با بدترین شکل از فجایع و جنایات که ممکن است به تصوّر بشر درآید، به تصرف صهیونیست ها درآمده است. وقایع جنایت کارانه ای که صهیونیست ها ترتیب داده اند، یک فهرست بلندبالا و شامل ده ها عنوان است. فقط در سال 1948 م. و برای آماده سازی فضا جهت اعلام موجودیت به اصطلاح دولت اسرائیل، ده ها مورد کشتار دسته جمعی با صدها شهید از زن و مرد و کوچک و بزرگ، عملیات افتخارآمیز صهیونیست ها را شامل می شود که فاجعه «دیر یاسین» با کشته و کشتار «حیفا» با 150 شهید، دو نمونه از آنها است.
حاصل این کشتارها و نتیجه برنامه ریزی شده آنها این بود که در همان سال ها، یعنی سال 1327 ه.ش. ساکنان 531 روستا و شهر فلسطینی، جمعاً 900 هزار نفر را از خانه و کاشانه بیرون راندند و این جنایات همچنان تا به سه هزار کشته اردوگاه های «صبرا و شتیلا» تحت نظارت آریل شارون در سال 1361 ه.ش. و کشتار ابراهیمی در سال 1372 ه.ش. و قتل عام «جِنین» در سال 1381 ه.ش. و... ادامه داشت.
قابل توجه است که همه اینها، صحنه های کشتار است، نه جنگ، به عبارت دیگر، یعنی یک طرف مردم بی سلاحِ بی دفاع یک روستا، یک حرم، نماز گزاران یک مسجد، یا بچه های پناه گرفته در یک پناهگاه و... و در سوی دیگر یک ارتش مسلح مجهّز وحشی است، با اندیشه نژادپرستانه صهیونیستی و تعلیم دیده، برای کشتار و جنایت. بر همه این جنایات می بایست خیانت رسانه های تبلیغاتی را نیز اضافه کرد که بی شرمانه از حق مسلم صهیونیست ها سخن می گویند و «ارض موعود» وعده داده شده شان و در این میان، آنچه که نادیده گرفته می شود، فریب بزرگی است که مردم مظلوم فلسطین را آوارگانی بی پناه ساخته است.
فلسطین امروز؛ جنبش ها
در فاصله بین سال های 1967 م. (شکست حمله اعراب) تا 1982 م. (حمله اسرائیل به لبنان) چندین سازمان و گروه مبارز فلسطینی، تأسیس، متلاشی، ادغام یا گرفتار اختلافات داخلی و انشعاب شد. این سازمان ها عمدتاً تحت تأثیر ناسیونالیسم عربی، سوسیالیسم و مارکسیسم قرار داشتند و هرکدام از جانب یکی از دول عربی پشتیبانی می شدند و به سیاست های منطقه ای آن دولت وابسته بودند. مهم ترین این سازمان ها و گروه ها عبارتند از: سازمان الفتح، الصاعقه، جبهه دمکراتیک آزادی بخش فلسطین، جبهه خلق آزادی بخش فلسطین. با نگاهی به تاریخ مبارزات مردم و گروه های فلسطینی، از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی تا قبل از انتفاضه، به خوبی مشخص می شود که این گروه ها نتوانسته اند به نتایج امیدوارکننده ای دست یابند.برخی از دلایل عمده این ناکامی عبارتند از: 1. اختلافات ایدئولوژیکی؛ 2. اختلافات در خطّ مشیّ مبارزه؛ 3. نداشتن رهبری واحد؛ 4. وابستگی گروه های مبارز به کشورهای عربی؛ 5. مبارزات مقطعی.
انتفاضه، محصول شرایط جدید روانی- فکری و سیاسی- اجتماعی فلسطینی ها در عرصه داخلی و روابط بین الملل، به ویژه جهان اسلام است.
هسته های اصلی مبارزه از درون مساجد با فکر و اندیشه اسلامی شروع شد و گسترش یافت و مبارزات به شکل مردمی و همه جانبه درآمد.
در سال های اخیر شاهد شکل گیری و پیدایش سازمان ها و گروه های متعددی هستیم که همگی تحت نام اسلام و شعارهای اسلامی به فعالیت می پردازند. حماس و جهاد اسلامی در این گروه قرار می گیرند. از میان گروه های مختلف فلسطینی، چهار گروه ذیل حضور فعال دارند و سایر گروه ها از نفوذ بسیار کمی برخوردارند:
1. فتح: نفوذ مردمی این گروه بین 40 تا 46% در نوسان است و جریان های ملّی و چپ را پوشش می دهد. از رهبران آن می توان به یاسر عرفات، صلاح خلف و خلیل ابراهیم الوزیر اشاره کرد. این سازمان از سوی کشورهایی چون «عربستان» حمایت می شود.
2. حرکة المقاومة الاسلامیة فی فلسطین (حماس): حماس یک جنبش اسلام گرای گسترده است که حدود دو ماه بعد از وقوع انتفاضه در نوار «غزّه» (انتفاضه اول) توسط شیخ احمد یاسین شکل گرفت. این جنبش، از میان نیروهای اخوان المسلمین فلسطین برخاست. منشور حماس که در 26 ماده در ماه اوت 1988 م. منتشر شد، «فلسطین» را یک سرزمین موقوفه اسلامی می داند که آزادی آن از طریق جهاد برای هر مسلمانی یک واجب عینی به شمار می رود. این سازمان که از گستردگی وسیعی برخوردار است، یک رقیب اساسی برای سازمان آزادی بخش فلسطین محسوب می شود و در همه عرصه های سیاسی، اجتماعی «فلسطین»، اعم از دانشگاه ها، کارخانه ها، اردوگاه ها و سایر مراکز و اصناف فعالیت دارد. حماس، صلح با اسرائیل را نمی پذیرد. از دیدگاه حماس باید کل فلسطین را از چنگال صهیونیسم آزاد کرد. هیچ کس یا هیچ کشوری حق ندارد جزء یا کل این سرزمین را به دیگران اعطا کند. از دیدگاه حماس تنها راه حل مسئله فلسطین این است که یهودیان و مسیحیان تحت سایه امن اسلام در صلح زندگی کنند.
3. جهاد اسلامی: سازمان جهاد اسلامی فلسطین، در اواخر دهه هفتاد میلادی و تحت تأثیر اندیشه امام خمینی (رحمة الله) و پیروزی انقلاب اسلامی «ایران»، توسط گروهی از انقلابی های فلسطینی بنیان نهاده شد. از جمله رهبران آن می توان به شیخ عبدالعزیز عوده و شهید فتحی شقاقی، احمد مهنّا، فرید ابومخ و خالد دیاب اشاره کرد. جهاد اسلامی ابتدا به آموزش نظامی پرداخت و در اوایل کار، با سازمان الفتح در سرزمین های اشغالی و خارج از آن مرتبط بود و اعضای الفتح آنان را آموزش نظامی می دادند. این سازمان، خواهان آزادی کل فلسطین است و تنها راه آزادی را بسیج همه نیروهای اسلامی و انجام عملیات نظامی می داند. همچنین خواهان نابودی صهیونیسم و تشکیل حکومت اسلامی در فلسطین می باشد.
4. جبهه خلق برای آزادی فلسطین: این گروه که از سوی «لیبی» حمایت می شود، طرفدار عقاید مارکسیستی است. از رهبران اصلی آن می توان به جرج حبش و محمد تیسر قبا اشاره کرد. (1)
پی نوشت ها :
1. دانشنامه فلسطین، ج 3، ص 17.
منبع مقاله :شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم