عشق به خویشتن و عشق به جامعه

نه راسین، نه پوپ، نه گوته، هیچ کدا از عهده ی نوشتن شعر سوررئالیستی، رمان امریکایی یا قصر کافکا بر نمی آمدند. هر یک از این انواع ادبی به نظر آنها، بی اغراق، مهمل جلوه می کرد. گرفتاری خود ما بیشتر از آنکه...
سه‌شنبه، 1 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق به خویشتن و عشق به جامعه
عشق به خویشتن و عشق به جامعه

 

نویسنده: دومینیک سکرتان
مترجم: حسن افشار




 

نه راسین، نه پوپ، نه گوته، هیچ کدا از عهده ی نوشتن شعر سوررئالیستی، رمان امریکایی یا قصر کافکا بر نمی آمدند. هر یک از این انواع ادبی به نظر آنها، بی اغراق، مهمل جلوه می کرد. گرفتاری خود ما بیشتر از آنکه عدم درک کاری باشد که کلاسیکهای فرانسوی و انگلیسی سعی داشتند انجام بدهند، احساس واخوردگی، حتی نومیدی است. اغلب آثار آنها به نظر ما سرد و بی احساس می رسد.
باید زور بزنیم تا بر اکره خود غلبه کنیم. شاید گیج و گنگ شده ایم، شاید رؤیایی شده ایم، شاید حساسیت خودمان را به نوع حساسیت آنها از دست داده ایم. برای ما سخت است باور کنیم که خود آنها از نوع شعرشان لذت می برده اند.
هر نویسنده ای شکلی را انتخاب می کند که قطعاً مصالحه ای است بین چیزی که احساس می کند، چیزی که می خواهد بگوید (خود موضوع قالبش را پیدا می کند) و شکلهایی که موجود است. تجربه ی من به من می گوید هر حرفی را که در شعرهایم زده ام، نمی توانسته ام در قالب نثر بگویم. کلاسیکها همه پدیدآورندگان شکلی در چارچوب تحمیلی سنت و پسند زمانه ی خودشان بوده اند و کاری هم به مشکلات ما بر سر نامه های منظوم بوآلو یا پوپ نداشته اند. پیچیدگی همیشه به یک اندازه نیست.
من در جایی ادعا کردم که همه ی ادبیات از کلاسیسیزم متأثر است. حالا ادعا می کنم که همه ی ادبیات یا رمانسک است (قصه ای تعریف می کند)، یا باروک است (انحرافی از یک متوسط را مطرح می کند)، یا رمانتیک است (به تنهایی بنیادین فرد تأکید می کند)، یا رئالیستی است (عکسبرداری می کند و بنابراین از بحث ما خارج است). تحول این گرایشها باعث غنای ادبیات اروپا شده است. مضمون بخصوص آنها را به عقیده ی من می شود در یک کلمه خلاصه کرد: تبلور. در مدت صد سال، از 1660 تا 1760، نویسنده های چند نسل تقریباً همه ی توجه خود را معطوف جمعبندی تجربه های انسان تحت چند مقوله ی عقلانی کرده اند. اگر رمانتیسم مرکزگریز و ناهم مرکز بوده، کلاسیسیزم مرکزگرا بوده و هم مرکز.

پس پروردگار و طبیعت چارچوب کلی را نهادند و امر کردند که عشق به خویشتن با عشق به جامعه یکی باشد.
(پوپ، مقاله ای در باب انسان)

به زبان تمثیلی، درونیترین دایره ی عالم صغیر است، تصویر و صورتی از جهان هستی: مدال افتخار آپولو.
منبع مقاله: سکرتان، دومینیک؛ (1375)، کلاسیسیزم، ترجمه: حسن افشار، تهران: نشر مرکز، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط