ماهیتِ ارتباط از منظر روان شناسی

ارتباط، زمانی برقرار می شود که اطلاعات از جایی به جای دیگر منتقل شود. ارتباط می تواند از طریق هر یک از دستگاه های حسی منتقل شود، و هر یک دستگاه حسی خاص یا جنبه ای از یک دستگاه حسی که اطلاعات را حمل می
پنجشنبه، 3 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ماهیتِ ارتباط از منظر روان شناسی
 ماهیتِ ارتباط (1) از منظر روان شناسی

 

نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی



 

نکات کلیدی

ماهیت ارتباط:(1)

ارتباط، زمانی برقرار می شود که اطلاعات از جایی به جای دیگر منتقل شود. ارتباط می تواند از طریق هر یک از دستگاه های حسی منتقل شود، و هر یک دستگاه حسی خاص یا جنبه ای از یک دستگاه حسی که اطلاعات را حمل می کند، کانال ارتباطی نامیده می شود.

ارتباط غیر کلامی: (2)

گفتار، با ارتباط های غیرکلامی که از طریق کانال های شنیداری و دیداری رخ می دهد، همراه می شود. نشانه های غیرکلامی به پیشبرد روند یک گفت و گو کمک می کنند؛ و در صورت همراه نبودن رفتارهای غیرکلامی، گفتار به خوبی فهمیده نمی شود.

بیان (ابزار) هیجانات: (3)

بنابر نظریه هیجان، هیجانات "پایه" در تمام فرهنگ ها، دارای تظاهرات چهره ای مشابهی هستند. ما برای انتقال هیجان ها، نگرش ها، انگیزه ها، یا گرایش های کنشی خود به دیگران، رفتار چهره ای خویش را مدیریت می کنیم. رفتاری که ما در یک موقعیت خاص بروز می دهیم، به وسیله قواعد نمایش تعیین می شود.

فریبکاری: (4)

فریبکاری، عبارت است از این که فرد قصد فریب دادن دیگری را داشته باشد. تشخیص دروغ برای مشاهده گران، بدون استفاده از ابزار، بسیار دشوار است؛ زیرا افراد در مورد نشانه هایی که هیجانات را آشکار می کنند، باورهای مشترکی دارند؛ ولی بیشتر این نشانه ها، در واقعیت دروغگویی همراه نیستند. ماشین های دروغ سنج (پلیگراف ها) تغییرات فیزیولوژیکی را که انتظار می رود با دروغگویی همراه باشند، ثبت می کنند. این دستگاه دروغگویی را بیش از حد اتفاق تشخیص می دهند؛ اما مثبت های کاذب (5) فراوانی را ایجاد می نمایند.

ماهیت ارتباط

ارتباط، زمانی حاصل می شود که اطلاعات از یک مکان به مکان دیگر منتقل شود.
در بحث ما، یک ارگانیزم فرستنده (6) و یک ارگانیزم گیرنده (7) در برقراری ارتباط دخالت دارند. در پدیده ی ارتباط، قصدمندی (8) ضرورت ندارد؛ یعنی لزومی ندارد که ارگانیزم فرستنده، انتقال پیامی را مدنظر داشته باشد یا از انتقال پیام آگاه باشد. همچنین لازم نیست که ارگانیزم گیرنده، دریافت پیام را قصد کرده باشد و یا حتی از دریافت آن آگاه باشد. زمانی که رفتار یک ارگانیزم تحت تأثیر رفتار ارگانیزم دیگر قرار می گیرد، ارتباط برقرار شده است. برای مثال، همان طور که فان فریش (9) بیان می کند، "رقص دم (10)" زنبورهای عسل، جهت و مسافت منبع شهد را به سایر زنبورهای کارگر نشان می دهد؛ چرا که زنبورهای کارگر دقیقاً به سوی منبع شهد پرواز می کنند.
[بدین ترتیب] با کنار گذاشتن موضوع "دخالت قصد در انتقال پیام"، استدلال می کنیم که ارگانیزم فرستنده، به محرک هایی در محیط اجتماعی یا طبیعی پاسخ می دهد که رفتار ارتباطی را برمی انگیزانند. این علایم به طور اختصاصی، برای ایجاد ارتباط میان اعضای یک گونه تکامل یافته اند، و علت شکل گرفتن آن ها این است که امکان تداوم نسل افراد گونه را فراهم سازند. این علایم ممکن است زنجیره ی پیچیده ای از رفتار باشند، که آن ها را رفتارهای آیینی (11) می نامند؛ بنابراین ما در مورد آیین های عشقبازی در انتخاب جفت یا پرخاشگری آیینی که بدون وارد آوردن آسیب به حیوانات، در جهت حفظ سلسله مراتب قدرت عمل می کند، صحبت می کنیم. البته آگاهی و قصدمندی، خود دارای مزایای تکاملی هستند.
ارتباط می تواند از طریق هر یک از دستگاه های حسی برقرار شود. یک دستگاه حسی خاص یا جنبه ای از یک دستگاه حسی که اطلاعات را انتقال می دهد، کانال ارتباطی نامیده می شود. به این ترتیب، زبان یک وسیله برقراری ارتباط است که پیام ارگانیزم فرستنده را از طریق کانال های شنیداری (در گفتار) یا دیداری (در نوشتار) به ارگانیزم گیرنده منتقل کند.

ارتباط غیرکلامی (12)

گفتار - بنا به تعریف - عبارت است از کاربرد زبان در ارتباطات؛ ولی وقتی با ارتباط های غیرکلامی همراه می شود کانال های شنیداری و بینایی را نیز در برمی گیرد. علایم غیر کلامی، در گفتار کارکردهای متعددی دارند. آن ها در جریان یک مکالمه نقش مؤثری ایفا می کنند. برای مثال، ما ممکن است با استفاده از الگوی بالا بردن آهنگ کلام (یک کانال فرازبانی (13))، با کج کردن سر (وضعیت بدن (14)) و با تمرکز چشم ها روی دیگری (خیره شدن (15)) نشان دهیم که در حال بیان یک جمله ی پرسشی هستیم. خیره شدن، به ویژه در تنظیم گردش مکالمه میان دو نفر، نقش مهمی دارد. هنگامی که سخن ما به درازا می کشد، معمولاً نگاه خود را از دیگری برمی داریم، و زمانی که به پایان سخن خود نزدیک می شویم مجدداً نگاه خود را متوجه وی می کنیم. تماس چشمی می تواند علامتی باشد بر این که ما به پایان سخن خود نزدیک می شویم و آماده ایم تا "رشته سخن را به دست دیگری بسپاریم (16)". از آن جا که توجه دیداری به صورت انتخابی، به دید کانونی بستگی دارد، اگر بخواهیم واکنش دیگران به کلام خود را ارزیابی کنیم، لازم است نگاه خود را بر آن ها - خصوصاً بر چهره آن ها - متمرکز کنیم؛ چرا که چهره، یکی از منابع غنی اطلاعات غیرکلامی است.
گفتار، بدون توجه به رفتار غیرکلامی همراه آن، به طور مناسب فهمیده نمی شود. برای مثال، تن صدایی که با آن یک جمله ساده مثل "هوای این جا سرد است" را اظهار می کنیم، می تواند نگرش های کلی ما (مانند برتری یا ضعف) یا انگیزه های اختصاصی تر (مثل سرزنش، تصمیم به اصلاح موقعیت) یا تمایل به تماس جسمی را منتقل کند. این معانی به وسیله دیگر کانال های غیر کلامی، مثل خیره شدن (برگرداندن یا تمرکز نگاه)، تظاهرات چهره ای (17)، ایما و اشاره ی بدنی (18)، تماس (19)، نزدیک تر یا دورتر شدن (مجاورت (20)) و یا وضعیت بدنی (21) شرح داده می شود. همچنین ارتباط غیرکلامی در میان انسان ها در غیبت گفتار نیز برقرار می شود و زمینه ساز انتقال دامنه ی وسیعی از نگرش ها، احساسات و مقاصد رفتاری است. در واقع، محتوای کلامی یک سخن ممکن است کاملاً نامربوط باشد. در مثال بالا، هوا ممکن است به هیچ وجه سرد نباشد.

بیان (ابزار) هیجانات

رفتارهای غیرکلامی - خصوصاً تظاهرات چهره ای - در فهم هیجانات اهمیت فراوانی دارند. بسیاری از نظریه پردازان هیجان معتقدند که تعداد محدودی از هیجانات پایه (22) یا بنیادین وجود دارند. دلیل غالب بر این فرض - همان طور که تحقیقات پاول اکمن (23) و کارول ایزارد (24) نشان داده اند - این است که تظاهرات چهره ای بعضی از هیجانات در تمام فرهنگ ها مشابه اند، و از این جهت آن ها را پایه می شمارند که گویا به طور فطری برنامه ریزی شده اند.
بر اساس نظر برخی از مؤلفان، ارتباط میان حرکات چهره با هیجانات خاص نشان می دهد که آیا آن ها به راستی ابراز می شوند و یا این که تنها بازنمودی(25) از وضعیت هیجانی خاص درونی شخص را ارائه می کنند؛ ولی در هر صورت، این موضوع روشن است که ما رفتار چهره ای خود را مدیریت می کنیم؛ به گونه ای که می توان آن را مدیریت برداشت ها یا فریبکاری (در ادامه می آید) نامید. از تحلیل علایم دیگر چنین برمی آید که در مورد رفتار چهره ای، مناسب تر است که آن ها را منتقل کننده ی هیجانات (یا نگرش ها، انگیزه ها یا گرایش های رفتاری) بدانیم، نه این که آن ها را ابراز (26) هیجانات به شمار آوریم. روشن است که راه های عصبی کنترل کننده ی تظاهرات چهره ای خودانگیخته(27)، با مسیرهایی که رفتار چهره ای ارادی (28) را کنترل می کنند، متفاوتند. گویا رفتار ما در یک موقعیت خاص که آمیزه ای از رفتار ارادی و رفتار خودانگیخته ی (غیر ارادی) برنامه ریزی شده است، بر اثر مجموعه ای از قواعد نمایش پدید می آید. همین قواعد که مشخص می کنند کدام فرد، در چه موقعیتی، نسبت به چه کسی، چه هیجانی را از خود بروز می دهد. مفهوم قواعد نمایش تاکنون، فراتر از انتظارات عمومی (حتی کلیشه ای) در فرهنگ ها و موقعیت های مختلف توضیح داده نشده است. این مسأله قطعی است که تظاهرات چهره ای و دیگر تظاهرات غیرکلامی، در سطوحی به مراتب اختصاصی تر از این مدیریت می شوند؛ به گونه ای که ما در عمل، هر تعاملی را بر اساس ویژگی های مختلفی مانند موقعیت، جنسیت، سن، روابط و نیز اهداف شناخته شده یا ادراک شده، انتظاراتی که از یک تعامل می رود و مشاهده گران ارزیابی می کنیم.

فریبکاری (29)

علایم خاصی را که برای گمراه کردن حیوانات دیگر فرستاده می شود، می توان تحت عنوان فریبکاری طبقه بندی کرد. برای مثال، بعضی از گونه های پرندگان، زمانی که آشیانه شان را یک حیوان شکارگر تهدید می کند، طوری رفتار می کنند که گویا نمی توانند پرواز کنند؛ گاهی اوقات این نحوه رفتار، توجه شکارگر را از جوجه های آنان منحرف می کند. البته استفاده از تعبیر فریبکاری، برای توجیه رفتار پرنده در برابر جانور شکارگر است؛ زیرا [این] تعبیر، تلویحاً به قصدمندی اشاره دارد؛ در حالی که چنین رفتاری از حیوان ممکن است تنها یک پاسخ خودکار به یک محرک خاص باشد. [اما] مفهوم فریبکاری زمانی در معنای حقیقی خود به کار رفته است که قصد فریب دادن در کار باشد.
تشخیص دروغ، بدون استفاده از ابزارهای خاص، دشوار است. بر مبنای بعضی از تحقیقات، تنها 45 تا 60 درصد دروغ ها تشخیص داده می شوند، و وضعیت "متخصصان" (مثل نیروی پلیس و مأموران گمرک) از این نظر بهتر از دیگران نیست؛ هر چند آن ها اغلب خود را موفق می دانند (همبستگی فریبنده). باورهای افراد در مورد نشانه های کلامی و غیر کلامی آشکارکننده هیجانات، مشابه است؛ ولی این نشانه ها، معمولاً نشانه هایی نیستند که با دروغگویی مرتبط باشند (به جدول 1 مراجعه شود). برای مثال، ما معتقدیم شخصی که دروغ می گوید، از تماس چشمی پرهیز می کند؛ در حالی که دروغگویی در واقع با تماس چشمی بیشتر ارتباط دارد.
جدول 1. باور عمومی درباره نشانه های فریبکاری و نشانه های واقعی آن

رفتار

باور افراد

آنچه در جریان دروغگویی رخ می دهد

نشانه های دیداری غیر کلامی دیداری

تماس چشمی

کاهش

تفاوت ندارد؟

تبسم

افزایش

تفاوت ندارد

لمس کردن خود

افزایش

تفاوت ندارد؟

پلک زدن

 

افزایش

وول خوردن (دلواپسی)

افزایش

تفاوت ندارد

گشادی مردمک

 

افزایش

ایما و اشاره بدنی

افزایش؟

تفاوت ندارد

حرکات قدم ها و کل پا

افزایش

کاهش

حرکات بازو و دست

افزایش

کاهش

حرکات سر

تفاوت ندارد؟

تفاوت ندارد

نشانه های فرازبانی

گفتار تردیدآمیز

افزایش

افزایش

خطاهای گفتاری

افزایش

افزایش

تن صدا

بالاتر

بالاتر

سرعت تکلم

کندتر

تفاوت ندارد / کندتر؟

مدت گفت و گو

تفاوت ندارد

کوتاه تر

تأخیر قبل از شروع

طولانی تر

کوتاه تر؟

نشانه های کلامی

اظهار نظرهای منفی

 

افزایش

محتوای نامربوط

 

افزایش

بیان غیرمستقیم

 

افزایش

اشاره به خود

 

تفاوت ندارد


نتیجه تحقیقات: در هیچ موردی توافق کامل وجود ندارد؛ مواردی که در آن تردید بیشتری وجود دارد با علامت « »؟ مشخص شده اند. جای خالی، نشان دهنده ی آن است که در آن مورد، هیچ تحقیقی صورت نگرفته است یا تحقیاقت انجام گرفته،‌ اندک اند. توجه داشته باشید که بیشتر تحقیقاتی که در مورد نشانه های واقعی صورت گرفته است، از تکالیف آزمایشگاهی نسبتاً کم اهمیتی بهره برده اند، در حالی که بررسی های مربوط به نافذ عمومی درباره ی نشانه ها، عمدتاً به دروغ های مهم اشاره دارند.
وقتی انسان ها در تشخیص دروغ از توفیق چندانی ندارند، آیا ماشین ها می توانند بهتر عمل کنند؟ ماشین های دروغ سنج که تحت عنوان پلیگراف (30) شناخته می شوند، آن دسته از تغییرات بدنی که انتظار می رود با دروغگویی همراه باشند. (مثل جریان الکتریکی پوست، میزان ضربان قلب، و فشار خون) را ثبت می کنند. عقیده بر این است که دروغگویی، برانگیختگی فیزیولوژیک را افزایش می دهد و کاربر می تواند این افزایش را تشخیص دهد. در واقع پلیگراف ها، دروغگویی را در سطحی فراتر از امور اتفاقی، تشخیص می دهند؛ ولی این کار به قیمت موارد فراوانی از تأییدهای مثبت کاذب (31) انجام می شود؛ یعنی بسیاری از افراد راستگو، دروغگو شناخته می شوند؛ چرا که برای افراد دروغگو، الگوی خاصی از برانگیختگی وجود ندارد؛ و اضطراب ناشی از اجرای این برنامه و پرسش های مرتبط با جرم، تغییرات فیزیولوژیکی را بر می انگیزانند که از تغییرات فیزیولوژیک ناشی از دروغ، قابل تمایز نمی باشند.

پی نوشت ها :

1. Communication.
2. nonverbal Communication.
3. Expression of emotions.
4. deception.
5. false positives.
6. sender.
7. reciever.
8. intentionality.
9. Von Frisch.
10. tail wagging.
11. rituals.
12. Nonverbal Communication.
13. paralinguistic.
14. postural.
15. gaze.
16. offering the floor.
17. facial expression.
18. gesture.
19. touching.
20. proxemics.
21. posture.
22. basic.
23. Paul Ekman.
24. Carroll Izard.
25. read - out.
26. expressing.
27. spontaneous.
28. voluntary.
29. Deception.
30. polygraph.
31. false positives: مواردی که نتیجه آزمون در مورد آن ها به اشتباه "مثبت" به دست آمده است (م).

منبع مقاله :
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط