1. کرکی در 16 رمضان 903ق. به محمد حر عاملی در دمشق اجازه نقل روایت داده است(1).
2. در 905ق. در مصر بوده است(2).
3. در 11 شوال 907ق. به حسین بن شمس الدین محمد استرآبادی اجازه نقل روایت داده است.(3)
4. در 916ق. به ایران آمده است(4).
5. در 917ق. کتاب نفحات اللاهوت فی لعن الجبت و الطاغوت و نیز رساله جعفریه را در«مشهد طوس» نوشته است(5).
6. در 918ق. در اصفهان در دربار شاه اسماعیل حضور داشته و شاهد اعدام مخالفین اسماعیل بوده است.(6)
7. طی سال های 919ق. و 920ق. چند سفیر به ایران می آیند و کرکی در سلطانیه (در حوالی زنجان) در دیدار با سفیر عثمانی به برخی از ایرادات وی پاسخ داده است. بنابر نقل برخی از منابع، قاضی چلبی، فرستاده سلطان سلیم عثمانی(918-926ق) از شاه اسماعیل سه خرده گرفته بود. شاه برای پاسخ دادن به سؤالات وی، دستور داد کرکی را بیاورند تا به آن پرسش ها پاسخ دهد. کرکی در محل مذکور حاضر شد و به برخی از ایرادها پاسخ داد.(7)
8. در سال 924ق. به خوانساری اصفهانی در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده است.(8)
9. در سال 926ق. به ابن ابی الجامع در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده است.(9)
10. در سال 928ق. به احمد بن ابی الجامع عاملی و شیخ بابا در نجف اشرف اجازه نقل حدیث داده است(10).
11. در سال 929ق. به عبدالعالی استرآبادی در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده لکن احتمال می رود در این سال به ایران نیز آمده باشد(11).
12. در سال 930ق. در عراق بوده است(12).
13. در سال 931ق. به احمد بن شمس الدین محمد بن علی خاتون عاملی در نجف اشرف اجازه روایت داده است(13).
14. در سال 933ق. وی «رسالة السجود علی التربة الحسینیة» را در نجف اشرف نوشته گرچه احتمال دارد این رساله در سال 934 به نگارش درآمده باشد.(14)
15. در سال 934ق. به شیخ علی میسی در بغداد اجازه نقل حدیث داده است.(15)
16. در سال 935ق. به نورالدین ابوالقاسم علی عاملی در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده است.(16)
17. در سال 936ق. در حال مسافرت به «مشهد طوس» و برگشت به کاشان به سید شمس الدین اجازه نقل روایت داده است.(17)
18. در سال 937ق. به قاضی صفی الدین عیسی در اصفهان(9 رمضان) به سید شمس الدین در قم (11 ذی الحجة) و به احمد بن معین الدین خوانساری در کاشان(9 رجب) اجازه نقل روایت داده است(18).
19. در سال 939ق. به احمد بن سعدالدین استرآبادی در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده است.(19)
20. در سال 940ق. در نجف اشرف بدرود حیات گفته است.
پینوشتها:
1. الذریعه، ج1، ص 214؛ اجازات بحار، ج105، ص 57.
2. ماضی النجف و حاضرها، ج3، ص 242؛ تاریخ کرک نوح، ص 135.
3. اجازات بحار، ج105، ص 53.
4. ریاض العلماء، ج3، ص 445.
5. رسائل کرکی، ج1، ص 136؛ امل الآمل، ص 57.
6. غلام سرور، تاریخ شاه اسماعیل صفوی، ترجمه محمدباقر آرام، ص 62.
7. عالم آرای صفوی، ص 478؛ مجله دانشکده ادبیات مشهد، شماره چهارم، سال هفتم.
8. الذریعه، ج1، ص 212.
9. ماضی النجف و حاضرها، ج3، ص 242.
10. اجازات بحار، ج105، ص 59 و 61؛ ریاض العلماء، ج3، ص 443.
11. الذریعه، ج1، ص 214؛ رسائل کرکی، ج3، ص 117.
12. ریاض العلماء، ج3، ص 444.
13. الذریعه، ج1، ص 213.
14. روضات الجنات، ج5، ص 174؛ اعیان الشیعه، ج8، ص 210؛ ماضی النجف، ج3، ص 242؛ رسائل کرکی، ج2، ص 11.
15. اجازات بحار، ج105، ص 49.
16. الذریعة، ج1، ص 215.
17. الذریعه، ج1، ص 215؛ اجازات بحار، ج105، ص 81.
18. اجازات بحار، ج105، ص 81 و 83؛ الذریعه، ج1، ص 213 و 215.
19. اجازات بحار، ج105، ص 68.
/م