سیاست های دفاعی - امنیتی حکومت اسلامی از دیدگاه محقق حلی

حکومت اسلامی علیه دشمنان

وجوب و یا عدم وجوب جهاد از مسائلی است که مورد بحث محقق قرار می گیرد. به اعتقاد ایشان، جنگ در راه خدا به شرط وجود امام یا نماینده ی وی واجب است، چنان که می گوید:
يکشنبه، 6 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حکومت اسلامی علیه دشمنان
حکومت اسلامی علیه دشمنان

 

نویسنده: روح الله شریعتی




 

سیاست های دفاعی - امنیتی حکومت اسلامی از دیدگاه محقق حلی

1. وجوب جهاد

وجوب و یا عدم وجوب جهاد از مسائلی است که مورد بحث محقق قرار می گیرد. به اعتقاد ایشان، جنگ در راه خدا به شرط وجود امام یا نماینده ی وی واجب است، چنان که می گوید:
و فرضه علی الکفایه بشرط وجود الامام او من نصبه للجهاد؛ (1)
جهاد به شرط وجود امام یا نماینده ای که ایشان برای جهاد منصوب کرده واجب کفایی است.
وجوب جهاد هم چون بیشتر واجباتی که از زندگی جمعی ناشی می شود وجوب کفایی است؛ یعنی بر همه ی واجدین شرایط واجب است که در جنگ شرکت کنند و چنان چه برخی در حد نیاز شرکت کردند وجوب آن از دیگران ساقط می شود. محقق دو مورد را متذکر می شود که در آن دو مورد، جهاد واجب عینی است، چنانکه می گوید:
ولا یتعیّن الا ان یعینه الامام لإقتضاء المصلحه او لقصور القائمین عن الدفع الا بالاجتماع او یعیّنه علی نفسه بنذر و شبهه؛ (2)
جنگ واجب عینی نمی شود مگر این که امام آن را به سبب مصلحت اندیشی و یا کمبود و ناتوانی نیروها از عقب راندن دشمن واجب کند، چرا که در مواردی تنها با اجتماع نیروی زیاد دفع دشمن ممکن است، یا این که شخص با نذر و عقودی، شبیه آن جنگ را بر خود واجب کند.
از این نکته می توان فهمید که اراده افراد ملاک است و تنها امام می تواند اعمالی شبیه جهاد را بر فرد تحمیل کند، چون بر مصالح جامعه آشناتر است و این تحمیل به جهت آن است که مصالح جامعه براراده شخص که تابع مصلحت فردی است تقدم دارد و جز حاکم یا نماینده ی او کسی حق تحمیل اراده ی خود بر دیگری را ندارد.
به اعتقاد محقق جنگ در ماه های حرام ( محرم، رجب، ذیقعده و ذیحجه) ، حرام است مگر این که دشمن در این ماه ها به جنگ مبادرت کند یا هیچ حرمتی برای این چهار ماه قائل نباشد که در این دو مورد جنگ جایز است. (3)
یکی از مسائلی که باید مورد بحث قرار گیرد این که جهاد بر دو نوع است:
1- جهاد ابتدایی و 2 - جهاد دفاعی. جهاد دفاعی در زمان حضور و غیبت امام معصوم بر افراد واجب است؛ یعنی هم چنان که بر فرد دفاع فردی واجب است شرکت در دفاع جمعی در صورتی که دشمن به شهر و دیار حمله کرده نیز واجب می باشد. اما سئوالی که در این جا مطرح می شود این که آیا در عصر غیبت جهاد ابتدایی واجب است؟ باید گفت که به نظر محقق و اکثر فقهای شیعه، در عصر غیبت جهاد ابتدایی واجب نیست، چنان که محقق می گوید:
وجوب کفایی جهاد به شرط حضور امام معصوم یا کسی که ایشان وی را برای خصوص جهاد نصب کرده می باشد. (4)
در این جا مقصود محقق از نماینده ی امام برای خصوص جهاد، در عصر حضور می باشد به طوری که امام درشهر دوری نسبت به مرکز کشور اسلامی هستند و مجاهدین با دستور نماینده ی ویژه ی ایشان باید در جهاد شرکت کنند؛ پس می توان چنین نتیجه گرفت که به نظر محقق، جهاد ابتدایی تنها با حضور امام و دستور ایشان با اهدافی که خواهیم گفت ممکن است. لازم به ذکر است از آن جا که احکام جهاد هر نوع جهاد ( ابتدایی و دفاعی) را شامل می شود و جهاد دفاعی ممکن است در عصر غیبت اتفاق افتد لذا لازم است احکام آن ذکر شود.

2- کسانی که جهاد بر آن ها واجب است

باید گفت که تکالیف براشخاصی که شرایط عامه تکلیف ( بلوغ، عقل و قدرت) را دارند واجب می شود؛
بنابراین، هیچ تکلیفی بر دیوانه یا غیر بالغ واجب نیست، چه رسد به وجود جهاد که شرایط دیگری را نیز لازم دارد. افرادی که از تکلیف وجوب جهاد استثنا شده اند بدین قرارند:
الف) زنان؛ ب) مردان پیر و فرتوت؛ ج) نابالغین؛ د) دیوانه گان؛ هـ) نابینایان و) افراد زمین گیر؛ ز) مریض های ناتوان ازسوارکاری؛ دویدن و غیره؛ ح) فقیران(5).
ناگفته نماند که فقر بر حسب احوال اشخاص فرد دارد، این تفاوت در نفقه ی عیال و نوع سلاح و مرکبی که فرد در جنگ استفاده ی می کند و مسافت و هزنیه راه در افراد مختلف است. البته امروزه با روی کار آمدن دولت ها و در اختیار گرفتن امر جنگ، چون دولت هزینه سلاح، لباس، نفقات نظامیان و خانواده های آنان و هزینه های دیگر ناشی از جنگ را و اعزام نیرو را به عهده دارد دیگر به ندرت اتفاق می افتد که فقر در افراد مانع از رفتن به جنگ شود. نکته دیگر این که اگر در اثنای جنگ برای افراد عذر از شرکت در جنگ ایجاد شود وجوب جنگ از وی ساقط نمی شود مگر این که عذر مانع از انجام جنگ گردد؛ مثل مریضی، نابینایی و عذرهای دیگری که توان جنگ را از انسان ساقط می کند. (6)
نکته ی دیگر این که آیا دائن می تواند از رفتن مدیون به جهاد جلوگیری کند؟ محقق در جواب این سوال دو فرض را مطرح کرده و به آن ها پاسخ می گوید: یکی در مورد دین مؤجل است که دائن به هیچ وجه نمی تواند مانع شود گر چه علم دارد که قبل از برگشتن وی از جنگ، دین حال می شود، و مورد دیگر دین حال است، در این ورود نیز محقق بر آن است که دائن نمی تواند مانع شود، و قولی بر خلاف نظر خود بیان کرده و آن را بعید می شمرد. (7)
نکته ی جالبی که محقق مطرح می کند کمک های نقدی افراد به مجاهدین است. از آن جا که افراد از لحاظ اقتصادی در وضعیت متفاوتی به سر می برند: برخی وضعیت معیشتی بالایی دارند. برخی به نان شب نیز محتاج اند به اعتقاد محقق، اگر ثروتمندی مایجتاج فقیری را برآورده کند اولاً: جهاد بر فقیر واجب می شود و ثانیاً: ثروتمند مبلغی را که به فقیر می دهد در قبال اجرت عمل وی نیست، و اگر اجرت باشد بر فقیر واجب نمی شود، یا اگر ثروتمندی خود بر رفتن به جهاد قادر نباشد و بتواند هزینه فرد دیگری را تأمین کند که او به جهاد برود بر او واجب است که هزینه ی آن فرد را تأمین کند. البته محقق بعد از قول به وجوب، و قول به استحباب را اشبه می داند و یا این که اگر ثروتمندی بتواند به جهاد برود، ولی هزینه فقیری را متکفل شد از وی وجوب جهاد ساقط می شود مگر درصورتی که بر او جهاد به طور عینی واجب شود، مثل این که حاکم رفتن به جنگ را به وی متعین نماید. (8)
خلاصه به اعتقاد محقق، جهاد بر همه واجب است جز این که برخی می تواند وجوب آن را از خود با تأمین مخارج یکی از رزمندگان ساقط کنند، چرا که شارع مقدس جهاد را بر همگان واجب کفایی دانسته، زیرا اگر همه ی افراد به جنگ بروند وضعیت داخلی کشور نیز مختل می شود. به علاوه به افرادی که در رونق اقتصادی کشور نقش فعال تری دارند اجازه داده تا با تأمین مخارج یکی از رزمندگان به تجارت خود ادامه دهند و در واقع، این فرد نایبی از خود به جهاد فرستاده و حضور خود وی الزامی نیست.

3- کسانی که جهاد علیه آن ها واجب است

این مسئله که جهاد علیه چه کسانی واجب است نیز قابل بررسی است، زیرا در برخی از ابواب فقه گروه هایی وجود دارد که جهاد علیه آنان جایز شمرده می شود، محقق در پاسخ چنین تصریح می دارد:
من یجب جهاده وهم ثلاثة: البغاة علی الامام من المسلمین و اهل الذمة و هم الیهود و النصاری و المجوس اذا اخلّوا بشرائط الذمه و من عدا هولاء من اصناف الکفار؛ (9)
کسانی که جهاد علیه آنان واجب است سه گروهند: 1- شورشیان بر امام و حاکم مسلمین ؛ 2- اهل ذمه هنگامی که شرایط ذمه را نقض کنند ، اهل ذمه همان یهودیان، مسیحیان، و مجوسیان هستند و 3- انواع دیگر کفار.
در یک بیان کلی می توان گفت که جهاد با مسلمانانی که علیه حاکم شورش کرده اند و کفاری که در صدد جنگ یا در حال جنگ با مسلمانان هستند واجب است؛ بدین معنا که جهاد با دشمنان حربی مسلمانان واجب است، به اعتقاد محقق، جهاد با باغبانی که بر امام یا حاکم مسلمین محارب نشده اند جایز نیست. (10) هم چنین اهل ذمه ای که شرایط ذمه را نقض می کنند نیز حکم حربی دارند و بقیه کفار نیز اگر در امان مسلمانان قرار نگرفته و یا با آنان صلح نکرده با معاهده ای نسبته باشند، کفار حربی به حساب می آیند؛ یعنی به نظر اسلام جهاد ابتدایی تنها با اهل حرب به سبب دفاع و یا دعوت به اسلام واجب است.
اصل کلی در اسلام احترام به خون، مال و آبروی مسلمانان و غیر مسلمانی است که در پناه کشور اسلامی زندگی می کند و تنها در حالتی که مسلمان مرتکب خلافی شود یا غیر مسلمان پیمان خود را نقض کرده باشد جنگ با وی و ریختن خونش جایز می شود؛ برای مثال محقق می گوید:
من منع الزکات لا مستحلاً فیلس بمرتد و یجوز قتاله حتی بدفعها و من سبّ الامام العادل وجب قتله؛ (11)
کسی که مانع زکات می شود ( زکات نمی دهد) در حالی که منع را حلال نمی داند مرتد نیست و جنگ با او تا دادن زکات جایز است، و کسی که امام عادلی را دشنام دهد کشتنش واجب است.
مثال دیگر این که اگر صاحب غذا حتی با پول از دادن غذا به فردی که به آن احتیاج شدید دارد امتناع وروزد جنگ با وی جایز است. (12) به اعتقاد محقق، اگر صاحب غذا، غذا را به او ندهد به قتل وی کمک کرده است. مورد دیگر این که اگر اهل شهری از قبول قاضی که از طرف امام منصوب شده امتناع کردند می توان با آن ها جنگید؛ (13) بنابراین، جنگ با مسلمانان در صورتی جایز است که فرد مرتکب اعمالی گردد که به عینه در دین جنگ با عامل آن ها پذیرفته شده است.

4. هدف از جهاد

امروزه کشورها به دنبال صلح جهانی و عدم ایجاد آشوب در سطح جهان هستند. تا قبل از تدوین منشور ملل متحد، جنگ در عرف جهانی ممنوع نبود، ولی بعد از جنگ جهانی دوم و به خصوص بعد از تدوین منشور ملل متحد، جنگ به کلی با هر هدفی، مشروع یا نامشروع، ممنوع اعلام شد و جلوگیری از تجاوزات و کمک به کشور مورد تجاوز بر عهده شورای امنیت گذاشته شد. در این جا این بحث مطرح می شود که هدف از جهاد که در فقه اسلام واجب شمرده شده، چیست؟ پر واضع است که اسلام به دنبال کشورگشایی و ظلم و تعدی به افراد نیست و هر دستوری که خداوند در قالب دین به پیامبر خود نازل کرده جز مصلحت و خیر و سعادت بشر هدف دیگری را دنبال نمی کند. محقق هدف از جهاد را چنین بیان می کند:
کل من یجب جهاده فالواجب علی المسلمین النفور الیهم اما لکفهّم و امّا لنقلهم إلی الاسلام؛ (14)
هر آن کس که جنگ با او واجب است مسلمانان باید به سوی آنان حمله کنند تا یا آنان را از بین ببرند و یا به اسلام گرایش دهند.
محقق در این جمله ها دو هدف کلی را مهم دانسته که یکی بازداری آنان از حمله به کشور اسلامی و از بین بردن انسجام گروه های مخالف حکومت اسلامی است؛ با این توضیح که در اسلام جنگ با کفار حربی یا مسلمانانی که محارب شده اند، واجب است و آنان کسانی هستند که با کشور اسلامی در حال جنگ یا در صدد جنگ اند؛ بنابراین، هر حکومتی با کسانی که با او سر جنگ دارد در جنگ است و این اختصاص به اسلام ندارد، به همین دلیل ایشان را ادامه می گوید:
والا ولی أن یبدأ من یلیه الا ان یکون الأ بعد اشدّ خطراً؛
بهتر است ابتدا با کفاری که مجاور کشور هستند جنگ شود به جز کفاری که دورتر هستند خطرناک ترند.
به منظور همین هدف است که جنگ با بقاه و شورشیان علیه حاکم مسلمین نیز واجب است، چنان که محقق می گوید:
و من کان من اهل البغی لهم فئه یرجع الیها جاز الاجهاز علی جریحم و اتباع مدبرهم و قتل اسیرهم و من لم یکن له فئه فالقصد بمحاربتهم تفریق کلمتهم فلا یتبع لهم مدبر...؛ (15)
شورشیانی که در عقبه گروه و یاورانی دارند که به سوی آنان بر می گردند کشتن مجروحان و اسیرانشان و تعقیب فراریان آنان جایز است، و چون هدف از جنگ با شورشیانی که گروه و یاورانی در عقبه خود ندارند پراکنده کردن اجتماعشان است، پس فراری آنان تعقیب نمی شود....
هدف دیگر جهاد که محقق بیان می کند دعوت به اسلام ؛ یعنی از آن جا که قدرت ها نمی گذارند صدای دعوت اسلام به گوش مستضعفان جهان برسد و سبب هدایت و رستگاری آنان شود اسلام به دنبال این هدف، دعوت به اسلام را قبل از شروع جنگ بر امام واجب کرده است.
ان الله فرض الجهاد و قتل المرتد لحفظ الدین؛ (16)
همانا خداوند جنگ و کشتن مرتد را برای صیانت از دین اسلام واجب کرده است.
پس می توان گفت که در اسلام هدف از تشریع جنگ یا جنبه ی دفاعی آن بوده، زیرا جنگ های پیامبر با این هدف انجام می شده است و یا رهانیدن مستضعفان و انسان های تحت یوق ستم از ستم و ستم کشی و رساندن ندای دعوت اسلام به آنان بوده است؛ یعنی در اسلام اصل بر جنگ نیست، بلکه اصل بر صلح و مسالمت است. در قرآن مجید نیز به مسلمانان توصیه شده تا با افرادی که جنگ طلب بوده و یا با رفتار خصمانه ی خود قصد جنگ با آنان دارند به جنگ برخیزند، چنان که قرآن می فرماید:
و إن جنحوا للسِّلم فاجنح لها؛
اگر کسان که با تو در جنگ اند از در سلم و صلح در آمدند با دستی باز با آنان روبه رو شو ( قبول کن) .
نکته ی دیگر این که به اعتقاد فقهای شیعه، حتی در مواردی که جنگ جایز است، در عصر غیبت یعنی بدون حضور امام معصوم و اجازه ی ایشان، جنگ جایز نیست و از آن جا که در این اعصار امام معصوم در غیبت به سر می برند هیچ یک از مجتهدان شیعه حکم به وجوب جهاد با دشمنان دین را نداده اند.

5. تاکتیک های جنگی

1-5. فرار از جنگ:

در صورتی که دشمن دو برابر مسلمین یا کم تر باشد فرار جایز نیست. البته فرار به مواردی که شخص بخواهد حالت بهتری برای خود در برابر دشمن ایجاد کند، یا در جای وسیع تری برود، یا بخواهد پشت به خورشید قرار گیرد یا به گروهی دیگر بپیوندد تا همگی علیه دشمن مبارزه کنند صدق نمی کند، در جنگ حتی اگر فرد در شُرُف هلاکت قرار گرفت، باز فرار جایز نیست. حال این بحث وجود دارد که قرآن در این گونه موارد به عقب نشینی امر می کند، آن جا که می فرماید: « و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة» (17) ، پس چگونه محقق فرار را جایز نمی داند؟
ایشان در جواب به آیه « اذا لقیتم فئةً فاثبتوا» (18) تمسک می جوید که در آن امر به ایستادگی شده است. البته اگر مسلمانان از نصف کفار کم تر بودند ایستادگی واجب نیست و چنان چه احتمال سلامتی زیاد است مقاومت مستحب می باشد. ولی اگر سختی و مشکلات غلبه داشت انصراف از جنگ مستحب است. (19)

2-5. محاصره:

محاصره کردن دشمن، یعنی بستن راه های ورود و خروج آنان جایز است. هم چنین جایز است از منجنیق و امثال آن برای خراب کردن دژها و منازل دشمن استفاده کرد و به اعتقاد محقق، هرآن چه بر امید پیروی می افزاید جایز است:
یجوز.... کل ما یرجی به الفتح. (20)
قطع درختان، انداخت آب و آتش بر دشمن به هنگام ضرورت جایز، ولی مکروه است. ریختن سم درآشامیدنی و خوراک دشمن حرام است. البته اگر پیروزی بدون آن ممکن نباشد جایز می شود.
اگر دشمن زنان و اطفال را سپر حمله قرار داد نمی توان آنان را جز در حال شعله ور بودن آتش جنگ، کشت. هم چنین اگر دشمن اسرای مسلمان را سپر قرار داد و پیروزی بر کفار جز با کشتن این گونه افراد امکان نداشت می توان دست به کشتن آنان زد. البته اگر کسی عمداً بدون رعایت نکات فوق اسیر مسلمانی را کشت قصاص می شود. کشتن دیوانگان، اطفال و زنان گر چه به کفار کمک کنند جایز نیست جز در صورت اضطرار(21) . هم چنین مثله کردن کشته های دشمن (22) و عدم وفا بر وعده و عقدی که با کفار بسته شده جایز نیست. (23)
مبارزه افراد در جنگ بدون اذن امام مکروه است. نکته جالب توجه این که به اعتقاد محقق، در جنگ تن به تن اگر سپاهی دشمن شرط کرد که غیر از همتای او کسی برای کمک به حریف وی به جنگ نیاید وفا به این وعده واجب است. البته چنان چه خود این عمل را وفا نکرد می توان به کمک جنگ جوی مسلمان شتافت:
المشرک اذا طلب المبارزة و لم یشرط، جاز معونة قرن؛ فإن شرط أن لایقاتله غیر وجب الوفاء له. (24)

6. آمادگی نیروی های نظامی کشور

آمادگی نیروهای مسلمان یکی از ضروری ترین مسائل دفاعی و امنیتی است. کشوری که همواره خطر نیروهای دشمن وی را تهدید می کند باید همیشه آماد باشد، زیرا اگر دشمن با نیروهای قوی و آماده مواجه شود عقب نشینی کرده شکست می خورد. به اعتقاد محقق، نیروهایی که در حال آماده باش برای جنگ به سر می برند هزینه زندگی آنان باید از بیت المال تأمین شود و حتی اگر قبل ازاخذ حقوق خود بمیرند خانواده آنان می توانند آن را مطالبه کنند.
عقودی که درفقه مورد بررسی قرار می گیرد عبارت از سق و رمایه است که از اهداف مهم این دو عقد آمادگی افراد برای جنگ می باشد. سبق به معنای مسابقه دادن و رمایه به معنای تیراندازی است. محقق در فایده این دو می گوید:
فائدتهما بعث العزم علی الاستعداد للقتال و الهدایة للمارسة النضال؛ (25)
فایده ی آن دو بر انگیختن عزم و آمادگی برای جنگ و راهنمایی بر استمرار جنگ است.
از آن جا که مهم ترین کاربرد تیراندازی و اسب سواری در جنگ است می توان جواز این عقود را به سبب آمادگی نیروها برای جنگ دانست. مسابقه معمولاً بین دو یا چند نفر هم را با تعیین مالی برای جایزه برگزار می شود، جایزه را می توانند هر یک از طرفین یا فرد ثالثی تعهد کند. به اعتقاد محقق، حاکم نیز می تواند جایزه را ازبیت المال بدهد.
و لو بذله الامام من بیت المال جاز لانّ فیه المصلحة؛ (26)
حتی اگر امام آن را [ جایزه] از بیت المال بدهد نیز مسابقه جایز است، چون در این عقد مصلحت وجود دارد و بیت المال نیز برای مصالح مسلمین است.

7. غنائم و اسراء

الف) غنائم

غنائم جنگی به سه دسته تقسیم می شود:
1. اموال منقول ؛ 2. اموال غیر منقول؛ 3. زنان و اطفال

1. اموال منقول :

اموال منقول به دو گونه است: اموالی که مسلمانان نمی تواند تملک کند در این صورت، آن مال غنیمت به حساب نمی آید. این اموال اگر قابل اصلاح و تغییر به مایملک المسلم باشد، مثل تبدیل شراب به سرکه و... تبدیل صورت می گیرد و گرنه از بین برده می شود. نوع دوم اموالی که مسلمان می تواند تملک کند این گونه اموال به طوری که گفته خواهد شد پس از کسر مبالغی بین جنگ جونان تقسیم می شود و تصرف در آن ها قبل از اختصاص حصه ی افراد به آنان و تقسیم غنائم جایز نیست، به همین دلیل قبل از تقسیم، فروش غنیمتی که در آینده به دست شخص می رسد صحیح نیست. اشیای مباحه ای، مثل درختان و حیوانات که صید می شوند اگر اثر ملکیت بر آن باشد غنیمت به حساب می آیند. (27)

2. اموال غیر منقول:

این اموال نیز پس از کسر خمس از عین یا منافع آن به روش زیر تقسیم می شود:

- اراضی مفتوح العنوة محیاة حال الفتح:
این اراضی از همه مسلمین است و امام نافع آن ها را در مصالح مسلمین هزینه می کند.
- اراضی موات حال الفتح:
این اراضی از امام است و امام حق بخشش و واگذاری آن ها را به افراد دارد.
- اراضی صلح:
این اراضی اگر با اهلش مصالحه کرده اند که از مسلمین باشد از آن ها است و کفار باید جزیه بدهند، ولی اگر مصالحه کرده اند که از صاحبانش باشد حکم اراضی مفتوح العنوة دارد و از همه مسلمین است.
- اراضی که اهلش بر آن اسلام آورده اند:" اسلم اهلها علیها فهو لهم:
(28) اراضی که اهل آن ها پس از فتح همان جا ایمان آورده اند، این اراضی از مالکانش است.

تقسیم غنائم جنگی به ترتیب زیر صورت می گیرد:

1. آن چه حاکم یا فرمانده جنگ با دیگران شرط کرده جدا شده و به آنان داده می شود، مثل جعائل و غیره.
2. هزینه های نگه داری؛ حمل، حفاظت از غنائم و غیره کسر می شود.
3. هدایایی که حاکم به افراد می دهد که از غنائم سهمی نمی برند، ولی در جنگ شرکت داشته اند، مثل اطفال، زنان و کفار.
4. خمس غنایم جدا می شود.
5. بقیه ی غنایم بین مجاهدین تقسیم می شود. (29)

نکته ای که یادآوری آن لازم است این که کافر حربی با به غنیمت گرفتن اموال مسلمین مالک آن ها نمی شود و اگر بعدها این اموال به چنگ مسلمانان افتاد به صاحبانش داده می شود و چنان چه پس از تقسیم غنائیم بین افراد صاحبش آن اموال را شناخت آن ها را از دست مجاهدین می گیرد و حاکم موظف است قیمت آن ها را به آن مجاهدین بپردازد. (30)

ب ) اسرا

اسرا دو گروه اند:
1. اسیرانی که در حال جنگ به اسارت در می آیند، اینان اگر مسلمان نشوند کشته می شوند، زیرا نگه داری آنان مشکل است و از طرفی خطر شورش آن ها در برخی موارد وجود دارد.
2. اسیرانی که بعد از جنگ و در پایان آن اسیر شوند، اینان کشته نمی شوند و حاکم بین آزادی، فدیه گرفتن و استرقان آنان مخیّر است. اگر پس از اسارت مسلمان شوند نیز همین حکم را دارند.
آب و غذا دادن به اسیر واجب است گر چه قصد کشتن او را دارند. کشتن اسرا با دست و پای بسته نیز کراهت دارد. ناگفته نماند به نظر محقق، زنان و اطفال پس از اسارت به تملک در می آیند. (31)

8. آتش بس

آتش بس که در اصطلاح مهاذنه گفته می شود به گفته محقق، عبارت است از:
المعاقده علی ترک الحرب مدة معینة؛ (32)
پیمان بر ترک جنگ در مدت معین است.
به اعتقاد محقق، جنگ با کفار و مسلمانان باغی واجب است و مادامی که مصلحت اقتضای آتش بس را ندارد آتش بس جایز نیست. محقق در ادامه می گوید:
وهی جایزة اذا تضمت المصلحة للمسلمین، إما لقلّتهم علی المقاومة او لما یحصل به الاستظهار او لرجاء الدخول فی الاسلام مع التربص؛ (33)
آتش بس هنگامی که متضمن مصلحتی برای مسلمین باشد، یا به علت کم بودن تعداد مسلمین دربرابر دشمن، یا برای پشت گرمی آنان و یا به امید این که برخی از دشمنان، دعوت به اسلام را قبول کنند جایز است.
خلاصه این که جواز و یا عدم جواز آتش بس به وجود یا عدم وجود مصلحت بستگی دارد و وجود مصلحت نیز به دنبال هدف، تشخیص داده می شود و از آن جا که هدف از جنگ دعوت به اسلام، از هم پاشیدن اجتماع دشمنان، حفظ کیان اسلامی و بر طرف کردن موانع دعوت به اسلام است، چنان که توقف جنگ به سبب رسیدن به یکی از این اهداف باشد جایز است. هم چنین اگر آتش بس سبب تقویت مسلمانان از نظر عِدّه و عُدّه شود تا با نیرو و تجهیزات بیش تری دشمن را مغلوب سازند جایز است؛ پس جواز آتش بس به وجود مصلحت بستگی دارد و به همین دلیل مدت [ و کیفیت] آن بسته به نظر حاکم است.
نکته ای که تذکر آن لازم است این که مدت آتش بس باید معلوم باشد و نامشخص یا مطلق گذاشتن آن صحیح نیست؛ بنابراین، امام می تواند برای خود شرط نقض بگذارد. هم چنین اگر آتش بس بر فعل حرامی واقع شده باشد وفای به آن واجب نیست؛ برای مثال، اگر آتش بس بر اعاده زنان مهاجر یا تظاهر به منکر واقع شود وفای بر آن واجب نیست و در غیر این صورت، وفای برآن واجب است و هیچ کس حق نقض آن را ندارد(34) و اگر در حال آتش بس برخی به غارت اموال کفار پرداختند اموال به آنان باز گردانده می شود. (35)

9. دفاع

دفاع از حقوق بدیهی انسان ها است و در هر مکتبی جایز دانسته شده است، زیرا حق زندگی و داشتن مال، جان و آبرو حق طبیعی هر انسانی است و برای نگه داری آن ها از دست برد متجاوزان باید از آن ها دفاع کند. به اعتقاد محقق، در دفاع باید به کم ترین مراتب آن اکتفا کرد؛ برای مثال، اگر بدون اسلحه متجاوز رفع ید می شود به همان باید بسنده کرد. محقق می گوید:
للانسان أن یدفع عن نفسه و حریمه و ماله ما استطاع و یجب اعتقاد الأسهل(36) ؛
حق انسان است که از خود و خانواده و مالش تا حد توان دفاع کند و برگزیدن آسان ترین راه واجب است.
محقق برای عبارت اخیر مثالی می زند که اگر دشمن فقط با صیحه زدن می رود به همان اکتفا می شود، اگر نرفت باید او را با دست دور کرد، اگر با آن هم نرفت به عصا بسنده شود و اگر باز کافی نبود می توان با اسلحه وی را دفع کرد. خلاصه این که به اعتقاد، ایشان، دفاع مادامی که دشمن رو در روی انسان است و به طرف وی می آید واجب است و اگر دشمن فرار می کند باید وی را رها کرد و هم چنین انسان در دفاع از خود نمی تواند شروع کننده تهاجم باشد، چنان که امروزه برخی از ابر قدرت ها این مسئله را رویه ی خود ساخته اند. محقق می گوید:
و لا یبدأه ما لم یتحقق قصده الیه(37) ؛
دفاع مادامی که معلوم نباشد که هدف دشمن آن شخص است، آغاز نمی شود.
ناگفته نماند که هدف ما از طرح این مسئله ( دفاع) ، دفاع از حکومت و کیان کشور اسلامی است، دفاع از کیان کشوراسلامی بر همه مسلمانان واجب است. حتی به اعتقاد محقق، اگر فرد بین اهل حرب بود و به آن ها حمله کردند می تواند از خود دفاع کند، چنان که محقق می گوید:
وقد تجب المحاربة علی وجه الدفع کأن یکون بین اهل الحرب و یغشاهم عدوُ یخشی منه علی نفسه فیساعدهم دفعاً عن نفسه ولا یکون جهاداً(38)
گاه جنگ برای دفع دشمن از خود واجب می شود؛ برای مثال اگر فرد بین اهل حرب [ کفار] باشد و دشمن آنان را احاطه کرده و وی از آنان بر جان خود بترسد؛ پس برای دفع دشمن از خود به کمک اهل حرب می شتابد و این [ مقابله] جهاد نیست.
محقق در ادامه قاعده ای کلی را در دفاع شخصی بیان کرده و می گوید:
کذا کل من خشی علی نفسه مطلقا او ماله اذا غلب السلامة؛ (39)
هم چنین دفاع بر هر کس که از جان خود می ترسد مطلقاً واجب است، [ خواه با دفاع سلامت فرد تضمین شود خواه نشود] و چنان چه از مال خود می ترسد اگر احتمال زیاد به سلامت خود می دهد واجب است که دفاع کند.

10- مرزداری

یکی از بحث هایی که در باب جهاد مطرح می شود مرزداری مرزهای کشور اسلامی است که در اصطلاح به آن مرابطه گفته می شود. محقق می گوید:
المرابطة وهی الارصاد الحفظ الثغر(40) ؛
مرابطه عبارت از مترصد بودن و مراقبت برای محافظت از مرزها است.
به اعتقاد محقق، مرابطه در عصر غیبت نیز مستحب است. ایشان در تعلیل استحباب این مسئله می گوید:
لا نها [ المرابطه] لا تنضمن قتالا بل حفظا و اعلاما؛ (41)
مرزبانی مستلزم جنگ نیست [ که وجود امام در آن شرط شده باشد] ، بلکه حفظ کشور اسلامی و اعلام موجودیت برای آن است.
مرزداری با نذر و مانند آن نیز واجب می شود، نکته ای که در این جا باید گفت این که در اسلام حد و حدود کشورها شناخته شده و اصطلاحات دارالاسلام، دارالعهد، دارالصلح و غیره بدین سبب وارد شده است، با این که در مکتب اسلام فرض بر این است که مسلمانان همه با هم در یک کشور و با حاکم واحدی زندگی کنند. البته در کتاب های فقهی درباره ی جائر یا عادل بودن حاکم مسلمانان بحث شده و این مفاهیم با این که در هر سرزمینی حاکمی مستقل، آن جا را اداره کند سازگاری دارد. البته همه از امام که واجب الاطاعة ازطرف خدا بر مسلمانان است باید تبعیت کنند و این شکل در فقه بیش تر دنبال شده و هر حاکمی از طرف امام برای ولایتی انتخاب می شود و این حکام جزء را والی گویند.

پی‌نوشت‌ها:

1. همان، ص 232.
2. همان.
3. همان، ص 233.
4. همان، ص 232.
5. همان، ص 233.
6. همان.
7. همان.
8. همان؛ جنان که محقق می گوید: « و اذا بذل للمعسر مایحتاج الیسه وجب و لو کان علی سبیل الاجرة لم یجب و من عجز عنه به نفسه و کان موسراً وجب اقامة غیره و قبل یستحبّ و هو اشبه و لو کان قادراً بجهز غیره سقط عنه ما لم یتعین» .
9. همان. ص 234.
10. المسلک، ص 387.
11. همان، ص 257.
12. همان، ص 758؛ چنان که محقق می گوید: « ولو امتنع صاحب الطعام و الحال هذه له قتاله دفعاً لضروره العطب» .
13. همان، ص 861؛ چنان که محقق می گوید: « و یأثم اهل البلد بالاتفاق علی منعه ( قاضی) و یحل قتالهم طلباً للاجابة» .
14. همان، ص 235.
15. همان، ص 256.
16. معارج الاصول، ص 221.
17. بقره (2) آیه ی 196.
18. انفال (8) آیه ی 45.
19. شرایع الاسلام؛ ص 236؛ چنان که محقق می گوید: « و إن کان المسلمون اقلّ من ذلک [ نصب دشمنان] لم یجب الثبات ولو غلب علی الظنّ السلامه استحبّ و إن غلب العطب قیل یجب الانصراف و قبل یستحبّ و هو الاشبه» .
20. همان.
21. همان.
22. همان، ص 237.
23. همان، ص 238؛ چنان که محقق می گوید: « و یجب الوفاء بالذمام ما لم یکن متضمناً لما یخالف الشرع» .
24. همان، ص 237.
25. همان، ص 462.
26. همان، ص 464.
27. همان، ص 244.
28. همان، ص 246.
29. همان، ص 247.
30. همان، ص 249.
31. همان، ص 242.
32. همان، ص 254.
33. همان.
34. همان.
35. همان، ص 840.
36. همان، ص 967.
37. همان.
38. همان، ص 232.
39. همان، ص 233.
40. همان، ص 234.
41. همان.

منبع مقاله: شریعتی، روح الله؛ (1347)، اندیشه سیاسی محقق حلی، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.