اسلام در جنوب شرقی آسیا

آشفتگی های روی نموده در کانون های کهن تمدن اسلامی از گسترش این کیش در افریقا نکاست و بر خلاف، سرعت پیشرفت آن افزون تر شد؛ به ویژه در سده ی نوزدهم، انتشار اسلام تا حدودی کار بازرگانان و متشرعان بود و تا
چهارشنبه، 9 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام در جنوب شرقی آسیا
 اسلام در جنوب شرقی آسیا

 

نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا



 

آشفتگی های روی نموده در کانون های کهن تمدن اسلامی از گسترش این کیش در افریقا نکاست و بر خلاف، سرعت پیشرفت آن افزون تر شد؛ به ویژه در سده ی نوزدهم، انتشار اسلام تا حدودی کار بازرگانان و متشرعان بود و تا حدودی هم کار کشور ستانان که حکومت های خویش را بر پایه ی شرایع اسلامی استوار می ساختند. در ضمن، ناگفته نماند که فرو پاشی روزافزون شیوه ی کهن زندگی عشایری به سبب تجارت برده، راهی در میان سرزمین های مشرکان گشود؛ از آن رو کسانی که از سنت های فرهنگی پیشین خویش محروم مانده بودند، در اسلام شیوه ای جاذب برای از نو تنظیم کردن و جهان بینی اخلاقی خویش یافتند. در افریقای شرقی به ویژه، کوشش های پاک سازی و پالایش اسلام که از ویژگی های وهابیان عربستان بود، هواخواهان بسیار در میان شبانان و نیمه شبانان یافت. در جاهای دیگر انواع اعتقادات سست تر با پذیرش پرستش اولیاء الله و مقدسان و نیز با سازش هایی با آیین های گوناگون مشرکان، آشکار تر جلوه می نمودند.(1)
در آسیای جنوب شرقی نیز، شرایعی با گرایش های سخت به سوی اسلام خالص روی نمود. با آن که برخورد انگلیسیان، هلندی ها و اسپانیایی ها تا حدودی دست و پای اسلام را بست و آن را عقب راند،(2) پیشرفت تدریجی اسلام در میان روستاها و جزایر دوردست ادامه یافت و مایه ی گسترش اسلام در بخش هایی از جهان شد.
از سده ی یازدهم میلادی / پنجم هجری گسترش اسلام با نیروی نظامی در هند و جنوب شرقی آسیا همراه با بیگانه رانی نو کنفوسیوسیان در چین و ژاپن، فرهنگ های هندو و بودایی را در موضع دفاعی افکند. هندوها و بوداییان از دیر باز پیش از آن که زور اروپاییان در آسیا آشکار شود، در پایداری در برابر فشارهای فرهنگی و سیاسی ورزیده شده بودند. این سوابق در سده های هیجدهم و آغاز سده ی نوزدهم میلادی در نهان ماند. هندوان بقایایی از نرمش فکری و نیروی احساسی که نخست از سوی ایشان در برابر فشار اسلام که در سده ی شانزدهم میلادی نمودار شده بود، هنوز با خود داشتند. بوداییان بر خلاف هندوها به پشت دیوارهای آیین ها و آداب مقدس پناه جستند و بر آن شدند که از هر گونه برخورد با بیگانگان تا آن جا که میسر باشد، بپرهیزد.
این روش شترمرغی که از سوی بوداییان در همه جا پیش گرفته شد، حداکثر می توانست از انحطاط و تنزل آیین بودایی جلوگیری کند. در خاور دور، کناره گیری روزافزون بوداییان در پشت دیوارهای دیرها، موجب ناتوانی تدریجی آیین بودا در چین شد.(3) در ژاپن، آیین بودا گرفتار انحطاطی نسبتاً سریع شد. در آسیای جنوب شرقی، اوضاع بسیار پیچیده تر بود؛ در آن جا آیین بودایی با قومیت و هویت اقوام برمه ای و سیامی پیوندی استوار یافته بود آن چنان که سرنوشت این کیش با سرنوشت این اقوام وابسته بود. بلند پروازی های امپراتوری برمه مایه ی پیکارهای دراز مدت و سختی با سیام شد که در بیشتر نیمه ی دوم هیجدهم ادامه یافت. ولی جز به سبب دخالت تصادفی چین در شمال برمه (1765- 1770م) این کشمکش ها در بیرون چندان بازتابی نیافت. سیاستی که نخست برای پرهیز از برخورد با اروپاییان در سده ی هفدهم میلادی پیش گرفته شد، با آشکار شدن نیروها و اسباب ایشان در به فرمان کشیدن هند، دیگر بی اثر شد.
اما در سده ی نوزدهم میلادی، با گسترش قدرت شرکت هند شرقی، روابط بریتانیا با بوداییان هند وضعی دگرگون یافت. در سیلان بر اثر برخوردی با بریتانیا، پادشاهی کَندی در 1815م سرنگون شد.(4) در سال های 1768- 1824م، انگلیسیان با پیمانی که با امیران مسلمان بومی در مالایا بستند، در آن سرزمین جا پایی یافتند و سپس به سست ساختن قدرت حکومت سیام پرداختند. (5) حتی امپراتوری برمه هم بیشتر کرانه های خود را در سال های 1824- 1825م، در برابر پیشروی بریتانیا از دست داد. با این وجود، نمایش قدرت حکومت بریتانیا فرمانروایان یا پیشوایان بودایی جنوب شرقی آسیا را به کوششی برای تعدیل جدی در شیوه ی سنتی و کهن زندگی خویش ترغیب نکرد. برخوردهای اروپاییان با بوداییان امری بود بسیار تازه. سنت های فرهنگی بوداییان بسیار خشک تر از آن بود که اجازه ی چنین دگرگونی را بدهد. بوداییان مانند مسلمانان تا 1850م، در برابر پیشروی های اروپاییان، جسماً زخم خورده و روحاً کمابیش بی هیچ واکنش و اندیشه ای ماندند.(6)
***
جامعه های هندوی هند و به ویژه بنگال، در برابر فشار اروپاییان نرمش بیشتری نمودار ساختند. بی گمان، انبوه مردم چندان اهمیتی به دست به دست شدن فرمانروایی از مسلمانان به مسیحیان نمی دادند. تسلیم به تقدیر الهی پدیدار و سخت نیرومند شده در سده ی شانزدهم میلادی، هم چنان جاذبه ی خود را برای همه ی هندوها حفظ کرده بود و نظام کاستی نیز حضور اروپاییان را در هند برای حتی پرهیزگاران و متعصب ترین هندوان امری می ساخت به اسانی قابل پذیرش. در آداب تطهیر پس از تماس با اروپاییان که از دیرباز برای همه ی بیگانگان تجویز شده بود، کافی بود که با این بیگانه ی نو رسیده هم همان رفتاری پیش گرفته شود که در جامعه ی کاستی از دیرباز معمول شده بود.
تا آغاز سده ی نوزدهم میلادی، این روش های آزموده از دیرباز برای هندوها بود. با کاهش قدرت ترکان، ایرانیان و افغان ها، قدرت انگلستان و فرانسه روبه فزونی گذاشت. از دیدگاه هندوان، یک بیگانه جای به بیگانه ی دیگری داده بود. این امری بود که در گذشته بسیار واقع شده بود. تا 1818م یا حتی چندی پس از آن، چنین می نمود که تأثیر اروپا بر هند نیز مانند دیگر مهاجمان امری سطحی و محدود بود.(7)
پس از شکست قطعی قدرت مراتهه ها در 1818م از بریتانیا، دیگر همه ی امکانات برپایی یک حکومت مقتدر هندوی ریشه گرفته از فرهنگ هندو بر فراز ویرانه های امپراتوری گورکانیان هند، از میان رخت بربست. بر جای ایشان، گماشتگان بریتانیا با کار فرمانروایی بر هند بسیار پهناور با گوناگونی های فراوان آن رو به رو شدند. بسیاری از ایشان بر آن بودند که گروهی کم شمار از آنان می توانند بر این شبه قاره تنها با احترام و حتی ترغیب آیین ها و آداب سنتی هندو و مسلمانان فرمانروایی کنند. گروهی دیگر بر آن بودند که حکومت بریتانیا را می توان تنها با اصلاحات گسترده ای که ای بسا مایه ی هواداری مردم عادی تشنه ی عدالت می شد که در گذشته کمتر همانندی داشت، پایدار ساخت. سیاست محافظه کارانه ی حفظ آیین ها و آداب پیشین این سرزمین، بی دست خوردگی و دگرگونی و سازگار با خواست اکثریت بزرگی از مردم هند، امری بود که در سراسر روزگار فرمانروایی بریتانیا، در پیش گرفته شد و تنها مقتضیات نظامی یا مالی بود که مایه ی انحراف از این روش می گشت.
در پایان سده ی هیجدهم میلادی گروه اندکی از انگلیسیان که در میان ایشان سرویلیام جونز (ف 1794م) دانشمندی برجسته بود، به پژوهش در زبان ها و ادبیات هندی پرداختند. در آغاز قرن بعد، سران حکومت بریتانیا به تخصیص دادن وجوه دولتی برای پشتیبانی از این گونه پژوهش ها و آموزش هندیان، خواه مسلمان و خواه هندو، پرداختند. با این وجود، حتی با نیتی که برای نگاه داشت دانشهای بومی در میان بود، همین دست اندرکار داشتن بیگانگانی که با سنت های دانش اروپایی پرورش یافته بودند، بسیار از انگاره های پیشین را دگرگون ساخت. برای مثال، دانشمندان اروپایی در همان آغاز توجه خود را به کهن ترین آثار برجسته ی ادبی هندو معطوف داشتند. این توجه بیشتر از آن رو حاصل شد که زبان شناسان آن روزگار در پی یافتن ریشه ی زبان های اروپایی از زبان سانسکریت بر آمدند. ولی این گونه بررسی ها نکات اختلاف بی شماری را میان اعتقادات مندرج در وداها و آن چه در آن روزگار در میان بود، نمودار ساخت. هندوان گراییده به روشنفکری دیدند که ممکن نیست از زیر این پرسش که چگونه می توان اعتقادات رایج زمانه را با اصول و پایه های مندرج در وداها سازگاری و هماهنگی بخشید، شانه خالی کنند.(8)
پس اندیشه ی این که دین هندو نیاز به اصلاح دارد، رایج شد و کوششی برای پی بردن به ریشه های آن و رواج آن ها پدیدار گشت. وانگهی، این اندیشه به آسانی همراه شد با اصول ازادی خواهان انگلیسی که خواستار تعدیل نهادها و آیین های هندی و سازگارسازی آن ها با میزان های انسان دوستی بودند. مبشران و داعیان مسیحی در هند پس از 1813م، به موجب قانونی که از طرف پارلمان برای ادامه ی کار شرکت هند شرقی تصویب شد و در آن پذیرش رایگان ایشان را قید کرده بود، بسیار شدند.(9) اندکی از هندیان به مسیحیت گرویدند، با این وجود داعیان مذکور در پدیداری واکنش و پاسخی از سوی هندیان به تمدن غرب تأثیری شگرف داشتند. داعیان مسیحی نخستین اروپاییانی بودند که به آموزش، موعظه، چاپ و انتشار زبان های بومی هند پرداختند، ایشان همچنین آموزشگاه هایی برپا ساختند که در آن ها گذشته از مباحث دینی، مطالب علمی هم آموخته می شد و بدین گونه، نه تنها مباحث مسیحی که اندیشه ها و دانش های اروپایی را به عموم هندیان عرضه کردند.
بنابراین در نخستین دهه های سده ی نوزدهم میلادی، آزادی خواهان و داعیان انگلیسی بر آن شدند تا بر آیین ها و آداب ناپسند کیش هندو بتازند و خواهان لغو قانونی آن ها شوند؛ فی المثل رسم «ساتی» که به موجب آن سوختن بیوه ها با شوهران مرده ی خویش اجباری بود. پیامد این کوشش ها امری نبود که تنها به نظر انگلیسیان وابسته باشد و نظر طرف دیگر نیز مهم بود. گروهی اندک ولی متنفذ از هندوان که بیشتر ساکن کلکته بودند، نیز خواستار اصلاح قوانین و آداب شرعی هندو شدند. بدین گونه، با نمایان شدن این اندیشه ها از سوی هندوان بود که در محافل بریتانیایی هواخواهی از روش های آزادی خواهی و اصلاحی نیرو گرفت.
برجسته ترین این تندروان اصلاح طلب هندی کسی بود به نام رام موهان روی (ف 1833 م). وی در کودکی علوم هندو و اسلامی را آموخت.(10) و بعدها با یاد گرفتن کامل انگلیسی، آشنایی مختصری هم از زبان های یونانی، لاتینی و عبری حاصل کرد(11) این آموزش زبان ها، به او توان شناخت و فرهنگ و تمدن اروپایی را داد و پلی شد بر دره ای که تمدن هند را از اروپا جدا می ساخت که در گذشته انگشت شماری از شرق شناسان اروپایی بدان دست یافته بودند. رام موهای روی پس از دست کشیدن از خدمت در دستگاه دیوانی انگلیسی، عمر خود را صرف مباحث دینی کرد. پژوهش های او در مسیحیت، هندو و اسلام وی را بر آن داشت که بگوید این هر سه، متضمن یک پیامند و آن همانا توحید است که در سده ی نوزدهم میلادی در میان مسیحیان انگلستان و امریکا هم با نام اونیتاریانیسم رایج شده بود. از دیدگاه او و بنا به جهان بینی اش، جزئیات آداب و تشریفات دینی گوناگون همه بی اهمیت هستند.
چنین نگرشی به دین ها، آشکارا سنت های مسیحیت و هندو را به پاسخگویی و هماوردی می کشید. پس رام موهان روی به استدلال و جدل علیه داعیان مسیحی و واپس گرایان هندو دست برد و سرانجام انجمن دینی خاصی بنیاد کرد به نام برهما ساماچ و امید بسته بود به این که این انجمن اندیشه هایش را انتشار دهد. با آن که گرایندگان به آیین او اندک بودند، نفوذ افکارش مایه ی بر پایی جنبشی شد برای اصلاح شرایع و نهادهای هندو. وی به پیکاری علیه رسم ساتی با انتشار نوشتارها دست زد و سران انگلیسی را بر ان داشت تا ساتی را ده سال پیش از این که عملاً دست به جلو گیری از آن بزنند (در 1829 م) ممنوع کنند. همچنین از انگلیسیان خواست تا آموزشگاه هایی برای هندیان، به منظور آموزش علوم و دانش های اروپایی برپا کنند.
رام موهان روی از لحاظی، پیشتاز منفردی بود از میان طبقه ی فرادست هندی انگلیسی مآب یا دوستار انگلیس که در آینده تأثیر برجسته ای در تاریخ هند یافتند. اگر چه نفوذ مستقیم سازمانهایی که پی نهاده بود هرگز بالا نگرفت، بعضی از پیروانش بر پایگاههای اجتماعی مهمی دست یافتند و توانستند سران حکومت انگلیسی هند باور بدارند که موظفند مردم هند را از فواید تمدن اروپایی برخوردار کنند. از بزرگترین کامیابی های ایشان این بود که انگلیسیان را (در1835م) برآن داشتند تا آموزشگاههای دولتی برای آموزش برنامه ی تحصیلی اروپایی به دانش اموزان هندی و به زبان انگلیسی بنیاد نهند. برپایی چنین آموزشگاههایی و آن گاه پس از 1857م، برپایی دانشگاه هایی به سبک اروپایی، مایه ی پیدایش افراد هندی آشنا به سنت های فرهنگی هندی و اروپایی در هم آمیخته شد که هدف رام موهان روی بود. اهمیت و جاذبه ی این گونه آموزش پس از 1844 م که انگلیسی زبان رسمی دیوانی شد، بسیار افزایش یافت و هر فرد هندی که خواستار مسند دولتی بود، ناگزیر می باید زبان انگلیسی را فرا می گرفت.
باز تاب های این روش، عمدتاً پس از 1850 م احساس شد. بدان سبب که پیش از این تاریخ تنها پایه هایی برای تأثیرهای متقابل فرهنگی های اروپایی و هندی گذاشته شده بود، ولی اکثریت بزرگی از هندیان هم چنان استوار در بند آداب و آیین های دیرپای خود گرفتار بودند و پای بند سنت ها و رمنده از نگریستن به ماورای آیین های کاستی نیاکان خویش.(12)

پی نوشت ها :

1. JOhn Spencer Trimingham, Islam in the Sudan (London: Oxford University Press, 1949), pp. 102-104; Islam in Ethiopia (London: Oxford University Press, 1952), pp. 104-117; History of Islam in West Africa (London: Oxford University Press, 1962), pp. 155 ff.; J. N. D. Anderson, «Tropical Africa: Infiltration and Expanding Horizon,» in Gustav E. von Grunebaum (ed), Unity and Varity in Muslim Civilization (Chicago: University of Chicago Press, 1955), pp. 261-283.
2. انقلاب های اسلامی که از اندیشه ی جنبش طرف داران احیای اسلام ریشه می گرفت، به هند شرقی رسید و یک بار در 1750م / 1163 هـ در جاوه و بار دوم در دهه 1820 م در سوماترا آشکار شد و هر دو آن ها به دست هلندی ها و نه چندان آسان، سر کوب شد. جنبش های همانندی در افریقا در گرفت که از سوی نیروهای اروپایی تا پایان سده ی نوزدهم میلادی از آن ها جلوگیری نشد. کامیابی بزرگ تر اسلام در افریقا بی گمان وابسته بدین امر است. درباره ی جنبش های اسلامی در هند شرقی، نک:
B. H. M. Vlekke, Nusantara; pp. 201, 263; G. W. J. Drewes, «Indonesia: Mysticism and Activism,» in G. E. von Grunebaum (ed), Unity and Variety in Muslim Civilization pp. 248-310.
3. یک استثنای نسبی از این امر همانا پدیداری جامعه های سری گوناگونی بود که بعضی از آن ها رنگ بودایی (و تائویی) داشتند و مایه ی بروز ناخشنودی های شگرف پر کوشش و گاه و بی گاه در پایان سده ی هیجدهم و آغاز سده ی نوزهم میلادی شدند. نک:
B. Favre , Les Societes SecreteS en Chine (Paris: Maisonneuve, 1933). pp. 89 ff.
4. به هنگامی که در جنگ های انقلاب فرانسه، این کشور بر هلند دست یافت، مستملکات آن دولت در سیلان و هند شرقی و غربی به دست بریتانیا افتاد و با پیمان های صلح در 1815 م، تنها بخش های هند شرقی و غربی به هلند باز داده شد.
5. چون فرانسه در زمان ناپلئون بر هلند دست یافت، بریتانیا جزایر هند شرقی را متصرف شد تا بر فرانسویان پیشی گرفته باشد. سر تامس استمفورد رفلز به عنوان نایب الحکومه ی جاوه و بخش های وابسته بدان از 1811 تا 1816م انجام وظیفه می کرد و به امید پیوستن آن جا به دیگر مستعمرات امپراتوری بریتانیا، به اصلاحات گسترده ای دست زد. اقدامات بعدی او در مالایا تا حدودی با درجه ای نازل تر، از جاوه شایسته ترین اصلاحاتی بود که در هند و سرزمین های و جزایر وابسته بدان انجام یافت و سپس این همه در 1816م به هلند باز پس داده شد.
6. مطالب مربوط به بوداییان جنوب خاوری آسیا از منابع زیر گرفته شده است:
D. g. E Hall, A History of South East Asia (New York: St. Martin's Press, 1955), pp. 315- 460; F. Cady, A History of Modern Burma (Ithaca, N. Y.: Cornell University Press, 1958), pp.. 3- 86; Lennox A. Mills, Ceylon under British Rule, 1795- 1932 (Oxford: Oxford University Press, 1933), pp. 1- 205.
7. چنین می نماید که برپایی حکومت های مستقل و بزرگ هندو، هم چون حکومت مراتهه ها، در فترت میان قدرت گورکانیان هند و اروپا چندان تأثیری در فرهنگ هندوان نکرده باشد. سران حکومت مراتهه ها در امور دنیوی خواستار تقلید از شکوهمندیها و شیوه ی دیوانی پشتیبان خویش، یعنی گورکانیان بودند و در امر دینی پیرو آداب سنتی هندو.
8. کوشش های هندوان برای آموزش ریشه های دین خویش، ای بسا که ریشه های غیر اروپایی هم فرهنگ تهدید شده و جالب توجه است که یک چنین واکنشی هم از سوی مسلمانان هند روی نمود و کوشش هایی برای بازگشت به کیش دست نخورده وخالص قرآنی با تاختن بر صوفیان و آداب هندو نمایان شد. ولی، مسلمانان نیازی به انگیزه ی اروپایی نداشتند؛ زیرا وهابیان عریستان که زائران کعبه با ایشان رو به رو می شدند، خواستار چنین پالایشی در دین بودند؛ بی آن که دانشمندان اروپا در ایشان تأثیری داشته باشند.
9. شرکت هند شرقی که نخست با سازش با گورکانیان هند پای خود را در آن سرزمین استوار ساخت، با در آمدن داعیان مسیحی به قلمرو خویش سخت مخالفت می ورزیدند. با این وجود، با جان گرفتن جنبش انتشار دین در انگلستان، نفوذ در هند از دهه ی آخر سده ی هیجدهم میلادی روی نمود و نخست نهانی یا با پشتیبانی پایگاه های بازرگانی دانمارکی کار می کردند.
10. تا 1835 م انگلیسیان هم چنان از زبان دستگاه دیوانی گورکانیان هند یعنی فارسی بهره می گرفتند. هر هندی خواستار درآمدن به خدمت دیوان، ناگزیر بود فارسی بیاموزد و با آموزش این زبان با بسیاری از نکات فرهنگ اسلامی آشنا می شد.
11. زبان مادری او بنگالی بود و نوشتارهای جدلی او بدان زبان، خود کامیابی نمایانی بود برای ادبیات آن زبان. نخست بنگالی را وسیله ای قرار داد برای نگارش آثار نثر جدی وبدان شکلی استوار بخشید که نویسندگان بعدی کلاً آن را پذیرفتند. نک:
J. C. Ghosh, Bengali Literature (London: Oxford University press, 1984), pp. 98-115.
12. نگارنده به منابع زیر رجوع کرده است:
R. C. Majumdar, Advanced History of India, pp. 812-826; Upendra Nath Ball, Rammohum Roy: A Study of His Life, Works and Thoughts (Calcutta: U. Ray & Sons, 1933); Sophia Dobson Collet, The Life and Letters of Roja Rammohun Roy (London: H. Collet, 1900); Sahitya Akademi, Contemporary Indian Literature, (2nd ed.: Calcutta: Ministry of Information and Broadcasting, 1959); J. N. Farquhar, Modern Religious Movements in India (New Youk: Macmillan Co., 1915), pp. 1-45.

منبع مقاله :
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط