نظریه ی تأویل و ترجمه ی ادبی

از جمله نظریه های ترجمه که فرآیند ترجمه را زبانشناسی-محور نمی داند، نظریه ی تأویل(la théorie du sens) است که مبانی آن توسط دوبانوی فرانسوی شکل گرفت.(2) یکی از پیش فرض هایی این نظریه که می کوشد فرآیند
پنجشنبه، 24 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظریه ی تأویل و ترجمه ی ادبی
 نظریه ی تأویل و ترجمه ی ادبی

 

نویسنده: بهزاد برکت (1)



 

1-مقدمه-ماهیت ارتباط در ادبیات

از جمله نظریه های ترجمه که فرآیند ترجمه را زبانشناسی-محور نمی داند، نظریه ی تأویل(la théorie du sens) است که مبانی آن توسط دوبانوی فرانسوی شکل گرفت.(2) یکی از پیش فرض هایی این نظریه که می کوشد فرآیند ترجمه را به عرصه ی مطالعاتی مستقلی بدل کند، حضور موقعیت ارتباط با واقعیت گفتمانی متن realité discursive است. از زمان سمبولیست ها، اغلب نویسندگان یا منتقدان ادبی با تکیه بر این استدلال که متن ادبی خودبسنده است، هدف ارتباطی آن را انکار کرده اند. به گفته ی رولان بارت، نوشتن فعل لازم است(3). ادبیات عرصه ای است که ماجراجویی نوعی کندوکاو زبانی را می طلبد اما نظریه ی تأویل، بیان مطلب به این نحو را اغراق آمیز می داند. بی شک ادبیاتی که دغدغه ی ارتباط معمول را داشته باشد علت وجودی خود را انکار کرده است، با این همه ادبیات نیز مانند سایر انواع هنر نبردی است علیه سکوت، علیه فراموشی و مرگ، که مخاطبی می جوید، پس حامل معنا، و به ناچار زمینه ی نوعی ارتباط است؛ و هر چند یک خبر متعیّن را به نحوی پیش-اندیشیده منتقل نمی کند، حامل واقعیتی است. ادبیات نگاهی است به جهان، حقیقتی است اخلاقی، و ارزشی زیباشناختی، و متن از اینگونه بر خواننده مؤثر می افتد. ادبیات بستر ارتباطی، پویا و زایاست که حاصل آن لذت و آگاهی است.

2-دریافت معنا

هر چند شالوده ی متن ادبی را عنصر تخیل شکل می دهد، یک عنصر خبری ناگزیر در آن موجود است که اولین گام ارتباط، یا به زبان ما بن معناست. ناگزیری عنصر خبری از آن روست که منطق زبان متعارف بر حضور خبر شکل می گیرد، و ادبیات اگرچه به این بهانه زنده است تا زبان متعارف را انکار کند، به ناچار بر بستر آن شکل می گیرد. پس علت وجودی ادبیات توانایی پذیرش منطق زبان و نیز توانایی عصیان علیه آن است، و تحقق آن نه با رهایی از جبر زبان، که با فراگذشتن از یکی از ویژگی های بنیادی زبان معهود یعنی خبر عاری از ابهام، صورت می گیرد. ادبیات با گریز از معنای معهود از زبان متعارف انتقام می گیرد تا خواننده را در طلب یافتن معنای نامعهود به فرآیند کشف سوق دهد. این امر، همان است که سنتاً چندلایگی متن ادبی نامیده می شود.
معنای معهود تبلور محتوای معهود است، پس هر نوع تلاش برای رهایی از آن، هم از آغاز تلاشی است در عرصه ی فرم، از اینجاست که فرم در ادبیات بنیادی ترین سازه و خود عالی ترین تحقق تمامیت متن است. این در هم تافتگی فرم و محتوا، اصلی ترین شاخص متن ادبی است، و نظامی پدید می آورد که دلالت های آن نامتعارف و چندپهلو است. پس خواننده گرچه در جهانی معهود-جهان باز-سر می کند، با آن بیگانه است، و این بیگانگی از میان نمی رود مگر آنکه جلوه ای از دلالت های این نظام را کشف کند. می بینیم که ادبیات، ماهیت پرسشگر خود را به خواننده تسری می دهد و خواننده، بنابر به نوع پرسشی که از متن می کند، پاسخ می گیرد، و وقتی پرسش او از پرسش نویسنده متفاوت باشد، جلوه ی تازه ای از امکانات متن ظاهر می شود. باری، فرآیند کشف که با نویسنده شروع شده بود ادامه می یابد و به خوانندگان مکان و زبان دیگر می رسد، و راز ماندگاری ادبیات همین است: رستن از قید زمان و مکان.

3-ترجمه ی متن ادبی

آشکار شد که خواننده متن را در نمی یابد مگر با شرکت در فرآیند پرسشگری یا بازآفرینی نشانه ها مترجم نیز پیش از هر چیز یک خواننده است، پس او هم نه تنها از این فرآیند تأویل و خلاقیت بیرون نیست بلکه به عالی ترین وجه در آن دخالت دارد، زیرا اگر قرار است ترجمه ای امانتدار ارائه دهد باید بیشترین امکانات متن را به واسطه ی متنی دیگر باز نماید. از این رو نیازمند بیشترین آزادی است. در اینجا دو پرسش اساسی مطرح می شود:
1-حد آزادی مترجم کجاست؟
2-آیا مترجم می تواند با این آزادی امکان ترجمه ای امانتدار را پدید آورد؟
پاسخ به این پرسش ها تفاوت ماهوی نظریه ی تأویل را با نظریاتی که در قرائت متن، اصالت را به خواننده می دهند آشکار می سازد.

4-حد تأویل در متن ادبی و نقش مترجم

معتقدان به اصالت خواننده بازبودن متن ادبی را به این معنا می گیرند که از هر متن می توان «بی شمار قرائت های آزاد» ارائه داد. در این استدلال، متن، میدانی برای تاخت و تاز خواننده است، پس طبیعی است که اگر مترجم-در مقام خواننده-بر اساس نوع قرائتی که از متن می کند به ترجمه بپردازد و مصداق امانتداری، ترجمان دقیق دریافت مترجم-خواننده از متن باشد. در نظریه ی تأویل، اما، اولویت با متن است و نقش خواننده آن است که متن را به گفتمان بدل کند، یا به زبان دقیقتر ویژگی های گفتمانی متن را آشکار کند. از اینجاست که دریافت خود را با پرسشی هرچه ژرف تر و منسجم تر از متن شکل می دهد. مفروض چنین خواننده ای آن است که متن یک نظام است، پس پرسشگری خود را در جهتی به جریان می اندازد که منطق این نظام را دریابد. می بینیم که هر چند، خواننده به کندوکاو متن می پردازد، آن را از حقیقت خود تهی نمی کند. بگذارید مطلب را تا حدی باز کنیم.
گفته اند که سخن گفتن از منطق متن، نفی چندلایگی متن ادبی است. در پاسخ این انتقاد باید گفت که دریافت نظریه ی تأویل از منطق متن دریافتی جزمی نیست. از آنجا که کم و کیف منطق هر متن به کم و کیف تمامیت متن بستگی دارد، یک متن باز، هرگز نمی تواند منطق بسته داشته باشد. ما اساس بحث حاضر را بر این پایه نهادیم که متن ادبی فرآیند کشف است، هم برای نویسنده و هم برای خواننده. اما کشفی که بر داده های مرتبط و معین شکل می گیرد. آزادی خواننده از آغاز دچار قیدی دوگانه است: قید زبان به عنوان نظام، و قید نوعی کارکرد خاص زبانی که متن را پدید آورده است. خواننده ای که بی اعتنا به این قیدها عمل کند، متن را نمی خواند، دغدغه های خود را واگویه می کند، پس مترجم-خواننده ناچار است که دریافت خود را از متن را بر پایه ی فهم این قیود بنا کند.
تا به اینجا به پرسش نخستین در ارتباط با تعیین حد آزادی مترجم پاسخ گفته ایم.
انتقاد دیگری که به نظریه ی تأویل وارد می کنند آن است که این نظریه مبنا را بر ترجمه پذیری می گذارد و در نتیجه هر متنی را بنا به تعریف ترجمه پذیری می داند. منتقدان به نظریه ی تأویل معتقدند که اولویت فرم در متن ادبی بازتولید متن را منتفی می کند، زیرا فرم، زبان را به مرزهای نامتعارف می کشاند و باعث عدم انطباق آن با هر بازتولید دیگر می شود. پاسخ نظریه ی تأویل به این انتقاد به قرار زیر است.
نخست آنکه چنین انتقادی بر مبنای این فرض ایجاد شده که فرم، غایتی مستقل از محتوای کلی متن با معنای آن است، حال آنکه فرم نیز یک ابزار-و البته ابزاری بنیادی-در شکل دادن به معنا و بازآفرینی تأثیر متن است. از این رو در ترجمه ی ادبی نه فقط ماهیت و عینیت فرم بلکه ویژگی کارکردی آن نیز مورد نظر است. برای نمونه اگر در شعر، موسیقی کلام موجودیت مستقل می داشت و به دلالتگری نشانه ها و کاربرد آنها ارتباط نمی یافت، می توانست منتزع از یک زبان خاص عمل کند حال آنکه دلالتگری آواها بیش از آنکه به ماهیت درونی آنها بستگی داشته باشد، به تحقق آواها در یک گفتمان خاص وابسته است. اگر در شعری از راسین توالی صدای [س] صدای ما را تداعی می کند، همین توالی در زبان دیگر می تواند دلالتی کاملاً متفاوت داشته باشد(4). این امر، تأکید بر ویژگی کارکردی فرم است که مانند هر ویژگی دیگر متن در خدمت شکل دادن به گفتمان است. بنابراین همان گونه که هر عنصر محتوایی در متن «الف» می تواند معادلی در متن «ب» پیدا کند، یافتن معادل عناصر فرم متن «الف» نیز در متن «ب» ممکن است، با این تفاوت که چون تبلور خلاقیت نویسنده در فرم است، مترجم نیز برای ترجمه ی فرم باید در اوج خلاقیت باشد. نکته ی دیگر آنکه اگر فرم، کارکردی داشته باشد، در خدمت تمامیت متن قرار می گیرد، از اینجاست که متن، کل منسجمی است که در آن فرم و محتوا به وحدت رسیده اند. پس برخلاف نظر یوجین نایدا چنین نیست که مترجم، نخست معنا(محتوا) و سپس سبک(فرم) را ترجمه(5)، کند بلکه کلیتی را ترجمه می کند که برآیند فرم و محتواست. اما بی شک کار مترجم ادبیات بازتولید ختم نمی شود، بلکه باید به بازآفرینی متن بپردازد و این ادامه ی روندی است که نویسنده آن را شروع کرده و خواننده آن را پی گرفته بود. نهایت اینکه کار مترجم، تبدیل متن «الف» به گفتمان «ب» است.
دومین استدلال نظریه ی تأویل در رد ترجمه ناپذیری، آن است که رویکرد معتقدان به ترجمه ناپذیری متن ادبی نه تنها انکار فعل ترجمه است-که اساساً بر مبنای تفاوت زبانها و فرهنگ ها شکل گرفته-بلکه در سطحی عامتر انکار امکان ارتباط میان دو زبان متفاوت است، چرا که فهم زبان دوم همواره نوعی ترجمه-تأویل است.
از دلیل سومی هم می توان نام برد که البته تجربی است و آن وجود ترجمه های موفق ادبی در زبانهای متفاوت است.
از این همه برمی آید که ترجمه ی امانتدار از متن ممکن است، و این پاسخ به دومین پرسش است. با این همه باید به یاد داشت که ترجمه ی ادبیات به مراتب دشوارتر از ترجمه ی متون دیگر است. وود هاوس لی گفته است «تنها شاعر می تواند مترجم شعر باشد.(6) شکل تعدیل شده ی این گفته این است که اگر مترجم ادبیات، نویسنده ی بالفعل نیست، باید نویسنده ی بالقوه باشد و این همان است که یاکوبسن دگرسازی خلاق (Creative transposition) نامیده است.

5-فرجام سخن

از آنجا که متن ادبی لایه های متعدد دارد، ترجمه ی امانتدار از آن نیز تجسم لایه ها و جلوه های متعدد است. والتر بنیامین معتقد است که ترجمه ی ادبی باید همواره حس غربت از متن مبدأ را القا کند(7). و ارتگای گاست گفته است که ترجمه ادبی باید با هر تمهید ممکن خواننده ی مقصد را به خود جلب کند(8). هر یک از این دو نظر جلوه ای از امانتداری متن را باز می نماید. نظریه ی تأویل برآیند این دو دیدگاه است و ترجمه را متنی توامان دور و نزدیک به متن اصلی می داند. ترجمه ی ادبی گفتمان یا نوشتار (L' écriture) تازه ای است که به لحاظ معماری، کارکرد زیباشناختی و تأثیر، با اصل، همخوان است.

پی نوشت ها :

1- دانشگاه گیلان.
2-D.Seleskovitch/M.Lederer
3-R.Barthes,"L' écrivant", dans. Essais Critiques L' édition du seuil,1964,p.147.
4-Vander Berghe La Polystylistique du francais (La Haye,Mouton,1976) p.529.
5-E.A.Nida The Theory an practice of Translation Leiden, United Bible Societies,1974 p.12.
6-A.F.Woodhouslee,Essays on the Principles of Translation, London 1797,p.193.
7-W.Benjamin,"La Tache du traducteur" in Mythe et violence Traduit par M.de Gandillac(Paris,Denoel,1971),PP.259-75.
8-J.Ortega Y Gasset,"Myseria Y esplendor de la traduccion" in Obras Completas,t.5(Madrid,Ed.Revista de Occidente,1974).

کتابشناسی :
-arthes,R."L'écrivain et l'écrivant", dans. Essais Critiques L' édition du seuil,1964,p.147.
-Benjamin,W."La Tache du traducteur" in Mythe et violence Traduit par M.de Gandillac(paris,Denoel,1971),pp.259-75
-Berghe Vander La polystylistique du francais (La Haye,Mouton,1976) p.529.
-Gasset,Ortega Y J."Myseria Y esplendor de la traduccion" in obras Completas, t.5(Madrid,Ed.Revista de Occidente,1947).
-Jakobson,R.Essays on General Linguistic, Oxford University press,1964,p.207
-Nida E.A.The Theory and practice of Translation Leiden, United Bible Societies,1974,p.12.
-Seleskovitch,D."Traduction technique et traduction litteraire, difference ou opposition"?Traduir,n 134,dec.1987,pp 88-95.
-Selekovitch,D,Lederer,M.Interpreter pour traduire,Paris Didier Erudition 1984,p.179.
-Woodhouslee,A .F.Essays on the principles of Translation, London 1797,p.193.

منبع مقاله :
میرعمادی، سیدعلی؛(1379)، مجموعه مقالات چهارمین کنفرانس زبانشناسی نظری و کاربردی(جلد اوّل)، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اوّل



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.