بیا که قصر امل سخت سُست بنیاد است

بیا تا با تو بگویم که آرزوهای این دنیایی -اگر برآورده شود -مانند کاخی است که پایه های سستی دارد و سرانجام فرو می ریزد؛ آری لذات این دنیا دوامی ندارد. حالا که بنیاد عمر بر باد است و هر لحظه ممکن است به پایان برسد،
دوشنبه، 19 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بیا که قصر امل سخت سُست بنیاد است
 بیا که قصر اهل سخت سُست بنیاد است

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
بیا که قصر امل سخت سُست بنیاد است *** بیار باده که بنیاد عُمر بر باد است
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود *** ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب *** سروش عالم غیبم چه مژده ها داده است
که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین *** نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است
تو را ز کنگره ی عرش می زنند صفیر *** ندانمت که درین دامگه چه افتاده است
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر *** که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد *** که این لطیفه ی عشقم ز رهروی یاد است
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای *** که بر من و تو دَرِ اختیار نگشاده است
مجو درستی عهد از جهان سُست نهاد *** که این عجوزه عروس هزار داماد است
نشان مهر دو وفا نیست در تبسم گُل *** بنال بلبل بیدل که جای فریاد است
حسد جه می بری ای سُست نظم بر حافظ *** قبول خاطر و لطف سخن خداداد است
تفسیر عرفانی

1. بیا تا با تو بگویم که آرزوهای این دنیایی -اگر برآورده شود -مانند کاخی است که پایه های سستی دارد و سرانجام فرو می ریزد؛ آری لذات این دنیا دوامی ندارد. حالا که بنیاد عمر بر باد است و هر لحظه ممکن است به پایان برسد، باده بیاور تا بنوشیم و این دنیا را فراموش کنیم.
2. من کسی را می ستایم که مرید همت بلند آن کسی هستم که زیر این آسمان آبی به دور از تمام دلبستگی ها و تعلقات مادی زندگی می کند و همه چیز خود را فدای عشق می نماید.
3. چگونه می توانم برایت توصیف کنم که دیشب در مجلس رندان و عاشقان -در حالی که مست و مدهوش بودم -فرشته ی عالم غیب به من چه مژده هایی داده است؟!
4. ای انسان! ای شاهبازی که باید بر درخت بارگاه الهی بنشنی! این دنیای فانی که پر از رنج و محنت است، جای شایسته ای برای تو نیست. ای انسان! تو عزیز درگاه حق هستی، شایسته نیست که به این دنیای مادی دل ببندی و اسیر و گرفتار آن شوی.
5. ای انسان! تو محبوب عالم ملکوتی و تو را از فراز عرش صدا می زنند و به آن سو می خوانند؛ پس نباید در این دنیای خاکی -که مانند دامی است -گرفتار شوی؛ نمی دانم چه چیز دنیا تو را اسیر خود کرده است.
6. ای انسان! من به تو پندی می دهم؛ آن را یاد بگیر و به آن عمل کن که این سخن از پیر طریقت -آن انسان کامل و عارف واصل -در خاطر من مانده است.
7. این دنیای مادی، ارزش آن را ندارد که غم آن را بخوری؛ این پند مرا هرگز از یاد مبر؛ زیرا این سخن شیرین و دلنشین را از عارفی که سلوک را به پایان برده و لطیفه ی عشق را دریافته بود، به یاد دارم.
8. ای انسان! به آنچه که خدا به تو داده است، راضی و خشنود باش و گره از پیشانی باز کن و در همه احوال شاد باش و اهل گله و ناله نباش؛ زیرا اختیار ما در دست ما نیست و همه چیز به مشیّت او صورت می گیرد.
9. ای انسان! از این دنیای سست نهاد -که مانند کاخ آرزوهایمان -متزلزل و ناپایدار است، انتظار نداشته باش که عهد و پیمان دوستی ببندد و به آن وفادار باشد؛ این دنیا مانند پیرزنی است که خود را می آراید و زیبا جلوه می دهد و انسان های بسیاری را تاکنون فریب داده است.
10. دلخوشی ها و لذات این دنیا مانند تبسم گل است که بسیار کوتاه است و پایدار نیست؛ ای انسان عاشق! مانند بلبل بنال و آواز غمگینانه سر بده و فریاد بزن، زیرا که آرزوهای خود را در این جهان مادی نمی یابی.
11. ای مدعیان که به دلیل بی بهره بودن از فضل و کمال، اشعار بی مایه ای می سرایید! چرا بر من حسادت می کنید؟ اشعار لطیف و دلنشین سرودن و استقبال مردم از آنها، از فضل و عنایت الهی است و لطفی است که خداوند به این بنده ی حقیرش داشته است.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط