گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند

به یار خود گفتم:دهان و لب شیرین تو چه وقت مرا به آرزویم می رساند و مرا از سخنان لطیف و بوسه های شیرین کامیاب می کند؟ گفت:به روی چشم، هرچه تو بگویی و فرمان دهی و هر وقت اجازه بدهی، لب و دهانم همان را انجام می دهد.
چهارشنبه، 20 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند*** گفتا به چشم، هر چه تو گوی چنان کنند
گفتم خراج مصر طلب می کند لبت*** گفتا درین معامله کمتر زیان کنند
گفتم به نقطه دهنت خود به بُرد راه*** گفت این حکایتی است که با نکته دان کنند
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین*** گفتا به کوی عشق همین و همان آن کنند
گفتم هوای میکده و غم می برد ز دل*** گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند
گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است*** گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند
گفتم ز لعل نوش لبان، پیر را چه سود*** گفتا به بوسه شکرنیش جوان کنند
گفتم که خواجه کی به سر حجله می رود*** گفت آن زمان که مشتری و مه قران کنند
گفتم دعای دولت او ورد حافظ است*** گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند

تفسیر عرفانی
1.به یار خود گفتم:دهان و لب شیرین تو چه وقت مرا به آرزویم می رساند و مرا از سخنان لطیف و بوسه های شیرین کامیاب می کند؟ گفت:به روی چشم، هرچه تو بگویی و فرمان دهی و هر وقت اجازه بدهی، لب و دهانم همان را انجام می دهد.
2.گفتم:لب شیرین تو تنها در ازای یک بوسه، کل خراج دولت مصر و یک ثروت بیکران را می خواهد و او در جواب، پاسخ داد:در این معامله کسی زیان نمی کند، چرا که بوسه من چنان شیرین است که نه تنها با خراج مصر برابری می کند که حتی از آن با ارزش تر است.
3.گفتم:چه کسی به راز پنهان دهان کوچک و زیبای همچون غنچه ی تو پی برده است؟ گفت:این راز و حقیقت را کسی در می یابد که اهل حقیقت و نکته سنج و راز دان باشد و چون تو نکته دان نیستی این سؤال تو بی مورد است.
4.گفتم:از بت پرستی دست بشوی و آن را رها کن و در راه حق باش و خداپرست شو و با من که مرد حقّم همنشین و همدم باش.او در پاسخ گفت:در کوی عشق، هر دو کار بت پرست و حق پرستی را با هم انجام می دهند و بین آنها فرقی وجود ندارد؛ زیرا معشوق زیبا جلوه ای از ذات زیبای پروردگار است.
5.گفتم:حال و هوای میخانه و محفل رندان، غم و اندوه را از دل می برد.گفت:خوشا به حال کسانی است که با نوشیدن شراب به عاشقان و طالبان عشق، دل هایی را شاد می کنند و غم را از دل آنها دور می سازند و شاد کردن دل دیگران شادی آورتر از می و میکده است.
6.گفتم:خرقه صوفیان پوشیدن و شراب نوشیدن در نظام شرع و دین خلاف محسوب می شود.گفت:در مذهب پیر مغان هر دو کار را با هم می توان انجام داد و ما پیرو پیر مغان هستیم.
7.گفتم:پیر از لبان سرخ و زیبای معشوقان و زیبارویان شیرین لب چه بهره و سودی می برد؟ گفت:بوسه ی زیبارویان پیر را جوان می کند.
8.گفتم:خواجه و پیر بزرگوار چه وقت، قدم به حجله می گذارد؟ گفت:آن زمانی که وقت مبارکی باشد و سیاره ی مشتری و ماه با هم جمع باشند.
9.گفتم:حافظ برای دوام و بقای بخت و اقبال و دولت او دعا می کند.گفت:فرشتگان آسمان هم همراه حافظ به دوام این خوشبختی دعا می کنند؛ همه دعاگوی او هستند.

منبع مقاله: باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط