ترجمه و تألیف: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
به زودی شاهد رشد و بالندگی نوزادانی خواهیم بود که از نظر ژنتیکی اصلاح شدهاند، و به همین علت در جامعهی دانشمندان بحث شدیدی در مورد نوزادان طراحی شده در گرفته است.
"کودکان آلفا لباس خاکستری میپوشند. آنها بسیار سختتر از ما کار میکنند چرا که به گونهای وحشت آور باهوشاند. من به شدت از بتا بودن خود خوشحالم چرا که سخت کار کردن را دوست ندارم. ضمناً ما خیلی از گاماها و دلتاها بهتر هستیم. گاماها هوش کمی دارند و تمام آنها لباس سبز میپوشند. کودکان دلتا خاکی رنگ میپوشند. آه، نه! دوست ندارم با کودکان دلتا بازی کنم. کودکان اپسیلون از این هم بدتر هستند. هوش آنها آنقدر کم است که قادر به خواندن و نوشتن نیستند. علاوه بر این، اپسیلونها مشکی میپوشند، که رنگی بسیار ناخوشآیند است. من از بتا بودنم بسیار خوشحالم!".
هنگامی که آلدوس هاکسلی در سال 1932 متن بالا را در رمانش به نام "دنیای قشنگ نو" نوشت، تصور نمیکرد که کمتر از یک قرن بعد بحث نوزادان طراحی شده تا چه حد شدید باشد. کتاب او در واقع نگاهی طنز گونه به جامعهای آرمانگرا بود که در آن مردم بر اساس اصلاحات ژنتیکیای که در دوران جنینی بر آنها اعمال شده بود، تفکیک شده بودند. نتیجهی نهایی، دنیایی به شدت نا امید کننده بود که اصلاحات صورت گرفته موجب تجدید دوران تاریکی شده بودند.
بحث امروز در مورد آنچیزی است که از چشمان عموم مردم پنهان بوده و برای آنها قابل ارز یابی نیست. شرکتهایی همانند گوگل و آمازون، تبلیغات مربوط به اصلاح ژنتیک در بسیاری از کشورها را ممنوع کردهاند، چرا که این مسألهای است که اختلاف نظرهای زیادی در آن موجود است. اما این بحث در محدودهی آزمایشگاههای علمی و سالنهای کنفرانس شرکتهای چند ملیتی، کم کم در حال شدت گرفتن بوده و بیم آن میرود که به نقاط حساسی برسد.
طبق فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد، یک نوزاد طراحی شده کودکی است که ساختار ژنتیکیاش به صورت مصنوعی توسط علم مهندسی ژنتیک به همراه IVF (لقاح آزمایشگاهی) انتخاب میشود تا از وجود یا عدم وجود ژنهای خاص و یا ویژگیهای خاص در آن اطمینان حاصل شود. این پروسه شامل لقاح تخمک با اسپرم در یک لولهی آزمایش و خارج از رحم مادر، و دست کاری ژنها است. مسلماً نیت انجام این کار انسان دوستانه است (ریشه کن کردن اختلالات ژنتیکی و بیماریها)، اما واقعاً نسل بشر تا کجا پیش خواهد رفت؟ چه کسی میتواند خانوادههای مرفه را از به کارگیری این روش باز دارد (این فرایند هزینهی گزافی دارد)؟ آنها حتما میخواهند رنگ چشم فرزند خود را انتخاب کنند، پسرشان یک فوتبالیست حرفهای باشد، یا دخترشان قد بلند باریک اندام و زیبا باشد. بیشترین بحث موجود در زمینهی کودکان طراحی شده در این مورد است که ما چگونه از ساختار طبیعت محافظت خواهیم کرد و اینکه چگونه این فرآیند موجب فرو ریختن تصویر طبیعی جامعه خواهد شد.
پروسهی انتخاب صفات و ویژگیهای کودکان، به نام "تشخیص ژنتیکی پیش از لانه گزینی (PGD)" نیز شناخته شده است و طی این روش جنین قبل از بازگشت به رحم مادر، از نظر نقایص ژنتیکی بررسی میشود. با استفاده از این روشها میتوان تغییرات مناسبی در جنین ایجاد نمود اما عواقب ناشناختهی آن جای بحث دارد.
افرادی که در این بحثها شرکت میکنند، بعضاً اثرات این تغییرات را بر کودکان فراموش کرده یا در مورد آن فکر نمیکنند. از اینها گذشته، اگر شما ژنی را در نقطهای دست کاری کنید، باید ژنی دیگر در نقطهای دیگر تغییر کند تا روی داد حاصله تعادل داشته باشد. در نهایت ممکن است وضعیتی پیش بیاید که طی آن هر کودک برای انجام کاری خاص برنامه دهی شده و قادر به انجام هیچ عمل دیگری نباشد؛ این بسیار شبیه آن تصویری است که هاکسلی در رمانش ساخته بود. علاوه بر این، آزادی کودک برای انتخاب شغلی در آینده به شدت کاهش خواهد یافت. به این ترتیب پیامدهای اخلاقی این پروسه زیاد مطبوع نیستند.
نسل بشر نباید خود را خدا فرض کرده و به تغییرات جنینی و ژنتیکی مبادرت بورزد؛ این دقیقاً همان چیزی است که منتقدان کودکان طراحی شده عنوان میدارند. اگر چه برای از بین بردن این روش به طور کامل بسیار دیر است، اما هنوز میتوانیم برای کنترل این وضعیت تمام تلاش خود را به کار بندیم. شاید هدف از انجام این کار انسان دوستانه باشد (ریشه کن کردن بیماریهای ژنتیکی)، اما اگر این دانش به دست افراد نادان افتد میتواند ویرانگر باشد. متأسفانه خصلت نوع بشر به گونهای است که تمایل دارد این دانش به دست نااهل بیافتد.
هنگامی که آلدوس هاکسلی در سال 1932 متن بالا را در رمانش به نام "دنیای قشنگ نو" نوشت، تصور نمیکرد که کمتر از یک قرن بعد بحث نوزادان طراحی شده تا چه حد شدید باشد. کتاب او در واقع نگاهی طنز گونه به جامعهای آرمانگرا بود که در آن مردم بر اساس اصلاحات ژنتیکیای که در دوران جنینی بر آنها اعمال شده بود، تفکیک شده بودند. نتیجهی نهایی، دنیایی به شدت نا امید کننده بود که اصلاحات صورت گرفته موجب تجدید دوران تاریکی شده بودند.
بحث امروز در مورد آنچیزی است که از چشمان عموم مردم پنهان بوده و برای آنها قابل ارز یابی نیست. شرکتهایی همانند گوگل و آمازون، تبلیغات مربوط به اصلاح ژنتیک در بسیاری از کشورها را ممنوع کردهاند، چرا که این مسألهای است که اختلاف نظرهای زیادی در آن موجود است. اما این بحث در محدودهی آزمایشگاههای علمی و سالنهای کنفرانس شرکتهای چند ملیتی، کم کم در حال شدت گرفتن بوده و بیم آن میرود که به نقاط حساسی برسد.
کودکان طراحی شده چیستند؟
جهانی را تصور کنید که در آن پدر و مادر یک کودک متولد نشده قادر به اصلاح ژنهای فرزند خود باشند و در نتیجه بتوانند ظاهر فیزیکی، میزان هوش و ذکاوت و توانایی مقاومت در برابر بیماری کودک را تعیین کنند. این جامعه شبیه آن چیزی است که فیلمهای علمی تخیلی به تصویر میکشند، اما ما با سرعت به روزی نزدیک میشویم که این تخیل به واقعیت بپیوندد. دنیای پس از این روی داد چگونه خواهد بود؟ نقطهی مجهول مسأله این جا است.طبق فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد، یک نوزاد طراحی شده کودکی است که ساختار ژنتیکیاش به صورت مصنوعی توسط علم مهندسی ژنتیک به همراه IVF (لقاح آزمایشگاهی) انتخاب میشود تا از وجود یا عدم وجود ژنهای خاص و یا ویژگیهای خاص در آن اطمینان حاصل شود. این پروسه شامل لقاح تخمک با اسپرم در یک لولهی آزمایش و خارج از رحم مادر، و دست کاری ژنها است. مسلماً نیت انجام این کار انسان دوستانه است (ریشه کن کردن اختلالات ژنتیکی و بیماریها)، اما واقعاً نسل بشر تا کجا پیش خواهد رفت؟ چه کسی میتواند خانوادههای مرفه را از به کارگیری این روش باز دارد (این فرایند هزینهی گزافی دارد)؟ آنها حتما میخواهند رنگ چشم فرزند خود را انتخاب کنند، پسرشان یک فوتبالیست حرفهای باشد، یا دخترشان قد بلند باریک اندام و زیبا باشد. بیشترین بحث موجود در زمینهی کودکان طراحی شده در این مورد است که ما چگونه از ساختار طبیعت محافظت خواهیم کرد و اینکه چگونه این فرآیند موجب فرو ریختن تصویر طبیعی جامعه خواهد شد.
پروسهی انتخاب صفات و ویژگیهای کودکان، به نام "تشخیص ژنتیکی پیش از لانه گزینی (PGD)" نیز شناخته شده است و طی این روش جنین قبل از بازگشت به رحم مادر، از نظر نقایص ژنتیکی بررسی میشود. با استفاده از این روشها میتوان تغییرات مناسبی در جنین ایجاد نمود اما عواقب ناشناختهی آن جای بحث دارد.
نگرانیها و مسائل اخلاقی
هم چنین به دلیل اثراتی که این روش خواهد داشت، ملاحظات اخلاقی آن نیز باید در نظر گرفته شود. خانوادههای محدودی توانایی پرداخت هزینهی این اصلاحات را دارند، و به این ترتیب اختلاف طبقاتی میان اقشار مختلف جامعه افزایش خواهد یافت. در نهایت تبعیض نژادی میان انسانهای برتر اصلاح شده و کسانی که ژنتیک دست نخورده و در عین حال نامرغوبی دارند پیش خواهد آمد. دیر یا زود جامعه به تصویر نازیبایی تبدیل میشود. علاوه بر این تنوع ژنتیکی انسان تحت تأثیر قرار گرفته و حتی ممکن است در صد بالایی از نسل بشر به دنبال برخی بیماریهای فرا گیر به طور کل از میان برود. تمام اینها جدا از در نظر گرفتن اثری است که این روش بر کودک خواهد داشت.افرادی که در این بحثها شرکت میکنند، بعضاً اثرات این تغییرات را بر کودکان فراموش کرده یا در مورد آن فکر نمیکنند. از اینها گذشته، اگر شما ژنی را در نقطهای دست کاری کنید، باید ژنی دیگر در نقطهای دیگر تغییر کند تا روی داد حاصله تعادل داشته باشد. در نهایت ممکن است وضعیتی پیش بیاید که طی آن هر کودک برای انجام کاری خاص برنامه دهی شده و قادر به انجام هیچ عمل دیگری نباشد؛ این بسیار شبیه آن تصویری است که هاکسلی در رمانش ساخته بود. علاوه بر این، آزادی کودک برای انتخاب شغلی در آینده به شدت کاهش خواهد یافت. به این ترتیب پیامدهای اخلاقی این پروسه زیاد مطبوع نیستند.
نسل بشر نباید خود را خدا فرض کرده و به تغییرات جنینی و ژنتیکی مبادرت بورزد؛ این دقیقاً همان چیزی است که منتقدان کودکان طراحی شده عنوان میدارند. اگر چه برای از بین بردن این روش به طور کامل بسیار دیر است، اما هنوز میتوانیم برای کنترل این وضعیت تمام تلاش خود را به کار بندیم. شاید هدف از انجام این کار انسان دوستانه باشد (ریشه کن کردن بیماریهای ژنتیکی)، اما اگر این دانش به دست افراد نادان افتد میتواند ویرانگر باشد. متأسفانه خصلت نوع بشر به گونهای است که تمایل دارد این دانش به دست نااهل بیافتد.
/ج