عوامل و موانع درونی
هر یک از عوامل و موانع درونی به سه دسته ی بینشی، گرایشی و توانشی - رفتاری تقسیم می شوند که نمونه هایی از این شش دسته را به تفکیک از نظر می گذرانیم:1. عوامل بینشی
شناخت و آگاهی
عن رسول الله (ص): العلمُ صلِّ علی حیاهُ الاسلامِ و عِمَادُ الإیمان: (1) علم مایه ی حیات اسلام و ستون ایمان است.عن السجاد (ع): ... الّهُمَّ صل علیه محمدٍ و آلِ محمدٍ و اجعلنا من الذینَ تمسَّکُوا بِعروهِ العلمِ و أدَّبُوا أنفُسَکُم بِالفَهم...: (2) خداوند بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که به ریسمان علم چنگ زده و خود را با کمک فهم، ادب کرده اند.
عن الصادق (ع): ... وَ العِلمُ یَهتِفُ إلَی العَمَلِ فإن أجابَهُ، و إلّا ارتَحَلَ عَنه: (3) دانش به سوی عمل فرا می خواند، پس اگر ] صاحبش[ آن را پاسخ گوید ] با او می ماند[ وگرنه، از او روی برمی تابد.
آگاهی به زمانه (4)
عن أمیر المؤمنین (ع): ... مَن عَرَفَ الأیَّامَ لَم یَغفَل عَنِ الاستعداد...: (5) کسی که به زمانه آگاه باشد از آمادگی غافل نمی گردد.عن الصادق (ع): والعالِمُ بزمانه لا تهجُمُ علیهِ اللَّوابُس...: (6) و کسی که به زمان خویش آگاه باشد، امور مشتبه بر او هجوم نمی آورند.
یقین
عن أمیر المؤمنین (ع): سَبَبُ الإخلاصِ الیَقین: (7) یقین سبب اخلاص است. أصلُ الزُّهدِ الیَقینُ وَ ثَمَرَتُهُ السَّعاده: (8) ریشه زهد یقین است و نتیجه ی آن، سعادت .2. موانع بینشی
نادانی، ضعف و کمبود شناخت
عن رسول الله (ص): مَا أخافُ علی اُمَّتِی إلا ضَعفَ الیقین: (9) بر امت خود جز از ضعف یقین نمی ترسم.عن أمیر المؤمنین (ع): الجَهلُ فی الانسانِ أضَرُّ مِنَ الآکلَه فی البَدَن: (10) نادانی برای انسان زیان بارتر از خوره برای بدن است؛ الجَهلُ أصلُ کُلِّ شَرّ: (11) نادانی ریشه هر بدی است؛ شِدَّهُ الجُبنِ مِن عَجزِ النَّفسِ وَ ضَعفِ الیقین: (12) ترس زیاد از ناتوانی و ضعف یقین است.
گمان، شک و تردید بی جا
قرآن کریم: وَ حَسِبُوا أَلاَّ تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا... : (13) و گمان کردند که هیچ گرفتاری ] کیفری برای آنها[ نیست پس کور و کر شدند؛ وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ: (14) و اگر از اکثریت مردم زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می سازند. ایشان جز از گمان پیروی نمی کنند و تنها حدس می زنند؛ وَ مَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً...: (15) و بیشتر آنها تنها از گمان پیروی می کنند. به درستی که گمان به هیچ وجه از حقیقت بی نیاز نمی کند؛ وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ: (16) و میان ایشان و خواسته هایشان ( از لذایذ دنیوی) حائلی قرار داده می شود، چنان که با امت هایی شبیه ایشان نیز چنین کاری صورت گرفت، زیرا ایشان در شک و تردیدی سخت بودند؛ إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ: (17) تنها کسانی از تو اجازه می خواهند ] به جهاد نروند[ که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل هاشان به شک افتاده است و در شک خود سرگردان اند؛ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ: (18) مؤمنان ] حقیقی[ تنها کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آوردند، سپس ] در ایمان خود[ شک و تردید نکردند و با مال و جان هاشان در راه خدا پیکار کردند، اینان همان راست گویان اند.عن أمیر المؤمنین (ع): الشَّکُّ یُحبِطُ الإیمان: (19) شک ایمان را از بین می برد؛ الشَّکُّ یُطفِیُ نُورَ القَلب: (20) شک نور دل را خاموش می کند.
3. عوامل گرایشی
محبت و نفرت
عن رسو الله (ص): المَرءُ مَعَ مَن أحَبّ: (21) آدمی با کسی ] محشور[ است که دوستش می دارد.فی ما أوحَی اللهُ تعالی إلی داوُد - عَلی نبینا و آله و علیهِ السّلام: ... وَ مَنِ اشتاقَ الی حبیبٍ جدَّ فی السَّیرِ إلَیه: (22) خداوند خطاب به داود فرمود: کسی که مشتاق دوستی باشد، در حرکت به سمت او جدید می ورزد.
عن الباقر (ع): إذَا أرَدتَ أن تَعلَمَ أنَّ فَیکَ خیراً فانظُر إلَی قَلبِکَ فَأن کَانَ یُحِبُّ أهلَ طَاعَهِ اللهِ و یُبغضُ أهلَ مَعصِیَتِه فَفیکَ خَیر ...: (23) هرگاه خواستی بدانی که در تو خیری است ] یا نه[، به قلب خود بنگر، اگر آنان را که از خدا فرمان می برند دوست دارد و از گناهکاران نفرت دارد، در تو خیر است.
عن الصادق (ع): أوثَقُ عُرَی الإیمانِ الحُبُّ فی اللهِ و البُغضُ فی اللهِ و توالیِ اولیاءِ اللهِ و التبری من اعداء الله: (24) محکم ترین دست گیره های ایمان، حب در راه خدا و بغض در راه خدا و دوست داشتن دوستان خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست.
ترس
قرآن کریم: وَ تَرَکْنَا فِیهَا آیَةً لِلَّذِینَ یَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ: (25) و در آن آبادی تنها نشانه ای برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند باقی گذاردیم؛ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ...: (26) به درستی که در این ] حکایت های عذاب اهل ستمگر آبادی ها[ نشانه ای است برای کسی که از عذاب آخرت بترسد؛ وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى: (27) و اما آن کس که از مقام پروردگار خود ترسید و نفس را از هوا بازداشت، جایگاهش بهشت است.عن أمیر المؤمنین (ع): الخَوفُ سِجنُ النفسِ مَنَ الذُّنوبِ وَ رادعُها عَنِ المَعاصی: (28) ترس ] از پیامدهای ناگوار[ زندان نفس در برابر گناهان و بازدارنده ی آن از نافرمانی هاست.
امید
قرآن کریم: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولٰئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ: (29) آنان که ایمان آوردند و کسانی که هجرت نمودند و در راه خدا پیکار کردند، ایشان به رحمت خداوند امیدوارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.عن أمیر المؤمنین (ع): کُلُّ راجٍ طالِبٌ وَ کُلُّ خائِفٍ هارِب: (30) هر کس امید داشته باشد درصدد جست و جو برمی آید و هر کس بترسد می گریزد.
شجاعت
عن أمیر المؤمنین (ع): ثمرهُ الشَّجاعَهِ الغیره: (31) نتیجه شجاعت غیرتمندی است.بلند همتی
عن أمیر المؤمنین (ع): مَا رفَعَ امرءً کَهِمَّتِهِ و لا وضعهُ کَشَهوَتِه: (32) هیچ چیز همچون همت آدمی او را بلند نکرد و هیچ چیز مانند شهوتش او را فرود نیاورد؛ الفِعلُ الجَمیلُ ینبیُ عن عُلُوِّ الهِمَّه: (33) کار زیبا بیانگر بلند همتی است؛ الحِلمُ وَ الأناهُ توامانِ ینتِجُهُمَا عُلُوُّ الهِمَّه: (34) بردباری و درنگ همراه یکدیگرند و نتیجه ی بلندهمتی؛ الکَرَمُ نتیجَهُ عُلُوِّ الهِمَّه: (35) کرم نتیجه ی بلند همتی است.احساس شرافت
عن أمیر المؤمنین (ع): مَن شَرُفَت نَفسُهُ نَزَّهَها عَن دَنائَهِ المطالِب: (36) کسی که شرافت نفس داشته باشد، نفس را از خواسته های پست دور می کند؛ ذُو الشَّرَفِ لا تُبطِرُهُ منزلهٌ نالها و إن عظمت کالجبلِ الذی لا تُزَعزِعُهُ الرِّیاحُ، و الدنبیُّ تُبطِرُهُ أدنی مَنزِلَهٍ کَالکلاءِ الَّذی یُحَرِّکُهُ مَرُّ النَّسیم: (37) انسان شریف هر جایگاه بزرگی که به آن دست یابد، او را به سرمستی و گردن فرازی نمی کشاند، همچون کوهی که بادها او را جابه جا نمی کنند و انسان پست کمترین جایگاهی که به آن دست یابد، او را به سرمستی و گردن کشی وا می دارد، مانند گیاهی که عبور نسیم آن را حرکت می دهد.عادت
عن أمیر المؤمنین (ع): العادَهُ طَبعٌ ثان: (38) عادت طبیعت دوم است؛ لِسانُکَ یَستَدعیکَ ما عَوَّدتَهُ وَ نَفسُکَ تفتضیکَ ما ألفته: (39) زبانت به همان می خواند که به آن عادت کرده ای و نفست همان را اقتضا دارد که به آن خو کرده ای.عن الحسن العسکری (ع): ریاضَهُ الجاهل و ردُّ المعتادِ عن عادتِهِ کالمُعجِز: (40) تمرین دادن و تهذیب اخلاق جاهل و نیز بازگرداندن کسی که به کاری عادت کرده از عادت خود مانند معجزه است.
حق گرایی
عن رسول الله (ص): السَّابقونَ إلَی ظِلِّ العرشِ طوبی لهم. قیل: یا رسول اللهِ و من هم؟ فقال: الذین یقبلون الحقَّ إذا سمعوهُ و یبذلونَهُ إذَا سَألُوهُ و یحکُمُونَ للناسِ کَحُکمِهِم لانفُسِهِم: (41) خوشا به حال آنان که به سایه ی عرش بر دیگران پیشی می گیرند. گفته شد: ای رسول خدا، آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان که وقتی ] سخن[ حق را می شنوند می پذیرند و وقتی ] حقی را[ از آنان درخواست می کنند آن را می پردازند و برای مردم همان گونه حکم می کنند که برای خود.عن أمیر المؤمنین (ع): لا دَلیلَ أنصَحُ مِنِ استماعِ الحَقّ: (42) هیچ دلالت کننده ای پندآموزتر از گوش سپردن به حق نیست.
کمال گرایی
4. موانع گرایشی
خودپسندی
قرآن کریم: لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِمَا لَمْ یَفْعَلُوا فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: (43) گمان مبر کسانی که به اعمال ] ناشایست[ خود شادمان اند و دوست دارند در برابر اعمالی ] نیک[ که نکرده اند ستایش شوند، البته گمان مبر که از عذاب، راه نجاتی دارند و ] بدان که[ برایشان عذابی دردناک است.عن أمیر المؤمنین (ع): بینَکُم و بین الموعظهٍ حجابٌ من الغِرَّه: (44) میان شما و پندپذیری، پرده ای از غرور و خودخواهی است؛ مَن رضیَ عن نفسِهِ ظهرت علیه المعایب: (45) کسی که از خود راضی باشد عیب ها بر او ظاهر می شوند؛ رَضَا العَبدِ عَن نفسِهِ مقرُونٌ بِسَخَطِ رَبِّه: (46) از خود راضی بودن بنده ی خدا او را با ناخرسندی پروردگارش قرین می سازد؛ إیّاکَ أن تَرضی عَن نَفسِکَ فَیَکثُرَ السّاخِطُ علیک: (47) از خودپسندی بپرهیز که ناخرسندان از تو زیاد خواهند شد؛ الأعجابُ یَمنَعُ الازدیاد: (48) خودپسندی مانع افزایش ] علم و کمال[ است.
عن الباقر (ع): مَا دَخَلَ قَلبَ امرءٍ شیءٌ من الکبرِ إلّا نقصَ من عقله مثلُ ما دَخَلَهُ من ذلک، قلَّ ذلک او کثُر: (49) به قلب آدمی چیزی از کبر و خودپسندی وارد نمی شود، جز آن که به همان اندازه از عقلش کاسته می شود، کم باشد یا زیاد.
خودرأیی
عن أمیر المؤمنین (ع): المُستَبِدُّ مُتَهَوِّرٌ فِی الخَطَأِ و الغَلَط: (50) شخص خود رأی، در خطا و اشتباه فرو می افتد.عن الصادق (ع): المُستَبِدُّ برایهِ موقوفٌ علی مداحِضِ الزَّلَل: (51) شخص خود رأی، بر لب پرتگاه سقوط ایستاده است.
ناامیدی از خدا
قرآن کریم: ... وَ لاَ تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْئسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ: (52) و از رحمت خدا ناامید نباشید. به درستی که جز قوم کافران از رحمت خداوند ناامید نمی شوند؛ قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: (53) بگو ای بندگان من که بر خود زیاده روی کردید از رحمت خداوند ناامید نباشید، که خداوند همه ی گناهان را می آمرزد، به درستی که او آمرزنده و مهربان است.عن أمیر المؤمنین (ع): أعظَمُ البَلاءِ انقِطاعُ الرَّجاء: (54) ناامیدی بزرگترین بلاست.
ترس بی جا
عن أمیر المؤمنین (ع): مَن هابَ خابَ: (55) آن کس که بترسد نومید می شود و به مقصود نمی رسد.دنیاگرایی
قرآن کریم: أُولٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ فَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ یُنْصَرُونَ: (56) آنها کسانی هستند که زندگی دنیا را در برابر آخرت خریدند، پس از عذاب آنها کاسته نمی شود و یاری نمی شوند؛ ... فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ: (57) پس برخی مردم می گویند: پروردگارا به ما در دنیا عطا کن و در آخرت بهره ای ندارند.عن رسول الله (ص): فَوَاللهِ ما الفقرَ أخشی علیکُم و لکن أخشی علیکُم أن تُبسَطَ علیکُمُ الدُّنیا کما بُسِطَت علی من کانَ قبلَکُم فتنافَسُوها کما تنافسوها فتُهلِکَکُم کما أهلَکَتهُم: (58) پس به خدا قسم من از فقر برای شما نمی ترسم، بلکه از این می ترسم که دنیا بر شما گشاده گردد، چنان که بر کسانی که پیش از شما بودند گشاده گشت، آنگاه بر سر آن به رقابت بپردازید، چنان که آنها بر سر دنیا رقابت کردند و شما را هلاک کند چنان که آنها را هلاک گردانید.
عن أمیر المؤمنین (ع): آفَهُ النَّفسِ الوَلَهُ بالدنیا: (59) آفت نفس، اشتیاق فراوان به دنیاست؛ حُبُّ الدنیا یُفسِدُ العَقلَ و یُصِمُّ القلبَ عن سماعِ الحِکمَهِ و یُوجِب ألیمَ العِقاب: (60) دنیاطلبی عقل را فاسد و دل را از شنیدن حکمت کر می کند و موجب عقاب دردناک است.
عن الصادق (ع): مَن تَعَلَّقَ قَلبُهُ بالدنیا تعلق قلبُهُ بثلاثِ خصالٍ: هَمٍّ لا یفنی و أملٍ لا یدرکُ و رجاءٍ لا یُنال: (61) کسی که دل به دنیا بسته باشد، دلش به سه چیز وابسته است: اندوهی که زدوده نمی شود، آرزویی که برآورده نمی شود و امیدی که به دست نمی آید.
عن عیسی - علی نبینا و آله و علیه السلام: بِحَقٍّ أقولُ لَکُم: کَما نَظَرَ (یَنظُرُ) المریضُ إلَی الطَّعامِ فَلا یَلتَذُّ بِهِ من شده الوَجَع، کذلِکَ صاحِبُ الدُّنیا لا یلتَذُّ بالعبادهِ و لا یَجِدُ حلاوَتَها مَعَ ما یَجِدُهُ مَن حلاوه الدنیا: (62) به درستی به شما می گویم: همان طور که بیمار به غذا می نگرد اما از شدت درد از آن لذت نمی برد، دنیا طلب نیز با احساس شیرینی دنیا، از عبادت لذت نمی برد و شیرینی آن را نمی چشد.
طمع
عن أمیر المؤمنین (ع): أکثَرُ مصارعِ العقولِ تحتَ بُرُوقِ المَطامِع: (63) بیشتر زمین خوردن های عقل زیر برق طمع هاست.عن السجاد (ع): رأیتُ الخَیرَ کُلَّهُ قَدِ اجتمعَ فی قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أیدِی النّاس: (64) دیدم که همه خوبی ها در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است جمع گردیده اند.
هوای نفس، شهوت و لذت گرایی
قرآن کریم: ... وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ...: (65) و از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه می کند؛ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً:(66) پس از ایشان کسانی جایگزین آنها شدند که نماز را تباه و از شهوات پیروی کردند. پس به زودی گمراهی خود را خواهند دید؛ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ: (67) آیا دیدی آن که معبود خود را هوای خود قرار داد و خداوند ] در نتیجه ی هواپرستی او[ با این که علم داشت، او را گمراه ساخت و بر گوش و قلب او مهر زد و بر چشمش پرده ای افکند؟ پس از خدا کیست که او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمی شوید؟؛ وَ إِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً: (68) و هرگاه اراده کنیم آبادی ای را نابود گردانیم، خوش گذرانان آن را وا می داریم ] و زمینه کار را برایشان فراهم می کنیم[ تا در آن به انحراف روند پس عذاب بر آن لازم گردد پس آن را زیر و زبر می کنیم.عن رسول الله (ص): آفَهُ الدینِ الهَوی: (69) آفت دین، هوای نفس است؛ رُبَّ شَهوَهِ ساعَهٍ تُورِثُ حُزناً طویلاً: (70) چه بسا ساعتی شهوت رانی که غصه ای طولانی بر جای می گذارد.
عن أمیر المؤمنین (ع): عَبدُ الشَّهوَهِ أذَلُّ مَن عَبدِ الرِّقّ: (71) بنده شهوت از بنده ی مملوک خوارتر است؛ مَن لَم یُداوِ شَهوَتَهُ بِالتَّرکِ لها، لَم یَزَل علیلاً: (72) کسی که خواهش های نفسانی خود را با ترک آن درمان نکند، همواره بیمار است؛ زَوالُ العَقلِ بینَ دَواعِی الشَّهوَهِ و الغضَب: (73) عقل میان خواهش های شهوت و غضب از بین می رود؛ اهجُرُوا الشَّهواتِ فإنَّها تَقُودُکُم إلی رُکُوبِ الذُّنُوبِ و التَّهَجُّمِ عَلَی السَّیِّئات: (74) از شهوات دوری کنید که به ارتکاب گناهان و هجوم به سوی بدی ها می کشاند؛ فإنَّ رسول اللهِ صلی ا لله علیه و آله کان یقولُ: « إنَّ الجَنَّهَ حُفَّت بالمَکارِهِ و إنَّ النّارَ حَفَّت بِالشَّهوات» ...: (75) پیامبر خدا - که درود خدا بر او و خاندانش - می فرمود: بهشت در لابه لای ناملایمات، و دوزخ در لابه لای شهوات پیچیده شده است؛ إنَّکُم إن أمَّرتُم علیکُمُ الهوی أصَمَّکُم وَ أعماکُم وَ أرداکُم: (76) براستی اگر هوای نفس را فرمانروای خویش سازید، شما را کر و کور و تباه می کند؛ مَن رَخَّصَ لِنَفسِهِ ذَهَبَت بِهِ فی مَذاهِبِ الظُّلمَه: (77) کسی که نفس خود را آزاد بگذارد، نفس او را به راه های تاریک می کشاند؛ مَن لَم یُعِنهُ الله علی نفسه، لم ینتفع بموعظه واعِظ: (78) کسی که خدا به او برای غلبه بر نفسش کمک نکند، از موعظه هیچ موعظه گری سود نمی برد؛ ... وَ کَم مِن عقلٍ أسیرٍ تَحتَ هَویً أمیر...: (79) و چه بسا که عقل تحت فرمان هوای نفس اسیر است؛ کَم من لذهٍ دنیه منعت سنیَّ درجات: (80) چه بسا لذت پستی که مانع درجات عالی است؛ رأسُ الآفاتِ الوَلَهُ بِاللذّات: (81) سرچشمه آفت ها، اشتیاق به لذت هاست؛ مَن أهمَلَ نفسَهُ فی لَذّاتِها شَقِیَ و بَعُد: (82) کسی که نفس خود را در لذت های آن رها گذارد، بدبخت می شود و ] از مقام قرب و رحمت الهی[ دور می گردد؛ کَثرَهُ الأکلِ و النَّومِ یُفسِدانِ النَّفسَ و یَجلِبانِ المَضَرَّه: (83) پرخوری و پرخوابی نفس را فاسد می کنند و زیان به بار می آورند.
عن الصادق (ع): إنَّ البَطنَ إذا شبِعَ طغی: (84) هنگامی که شکم سیر و پر شود، طغیان می کند؛ کَثرَهُ النَّومِ مَذهَبَهٌ للدِّینِ و الدُّنیا: (85) پرخوابی دین و دنیا را از بین می برد.
راحت طلبی
قرآن کریم : لَوْ کَانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَفَراً قَاصِداً لاَ تَّبَعُوکَ وَ لٰکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ...: (86) اگر مالی در دسترس ] غنیمتی نقد[ و سفری آسان و نزدیک بود از تو پیروی می کردند، ولی این مسافت ] جنگ تبوک[ برای آنها ( منافقان) دور و دراز جلوه کرد؛ فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَالُوا لاَ تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّقُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ: (87) آن منافقان که پس از ] رفتن[ رسول خدا ] به جنگ[ برجای ماندند، از کار خود شادمان شدند و خوش نداشتند که با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند و گفتند: در این گرمای سوزان ] برای جنگ[ بیرون نروید. بگو: آتش دوزخ سوزان تر است، اگر می فهمیدند؛ قَالُوا یَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَداً مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ: (88) بنی اسرائیل گفتند: ای موسی، ما تا وقتی آنان در شهر هستند هرگز داخل آن شهر نمی شویم، پس تو با خدای خود بروید و بجنگید که ما همین جا نشسته ایم.خشم و غضب بی جا
عن أمیر المؤمنین (ع): الغَضَبُ یُفسِدُ الألبابَ و یُبَعِّدُ عن الصَّواب: (89) خشم عقل ها را تباه و از راه درست دور می کند.احساس حقارت
عن الصادق (ع): ما مِن رَجُلٍ تَکَبَّرَ أو تَجَبَّرَ إلّا لِذِلَّهٍ وَجَدَها فی نَفسِه: (90) هر کس بزرگی فروشد یا زورگو باشد به جهت آن است که خود را خوار و حقیر می یابد.عن الهادی (ع): مَن هانَت عَلَیهِ نفسُهُ فلا تأمَن شَرَّه: (91) از شر کسی که خود را خوار می شمارد، در امان نباش.
عادت های ناشایست
عن أمیر المؤمنین (ع): مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ فَضَحَهُ سُوءُ العادَه: (92) کسی که خودش را پیراسته نکند، عادت های ناشایت او را رسوا می کند.عن الجواد (ع): سُوءُ العاده کَمینٌ لا یومَن: (93) عادت ناشایست کمینگاهی است که ایمنی ندارد.
لجاجت و تعصب بی جا
قرآن کریم: وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لاَ یَهْتَدُونَ: (94) و چون به ایشان گفته شود به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید می گویند آنچه پدران خود را بر آن یافتیم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند ( از آنها پیروی می کنند)؟نیز ر.ک. لقمان، 21 و زخرف 23.
عن أمیر المؤمنین (ع): اللِّجاجُ یُفسِدُ الرَّأی: (95) لجاجت موجب تباهی رأی است؛ اللِّجاجُ أکثَرُ الأشیاءِ مَضَرَّهً فی العاجِلِ و الآجِل: (96) زیان کوتاه مدت و درازمدت لجاجت از همه چیز بیشتر است.
عن السجاد (ع): اللِّجاجَه مقرونَه بالجهالَه، و الحمیه موصولهٌ بالبَلِیَّه ... : (97) لجاجت با نادانی همراه است و تعصب با گرفتاری گره خورده است.
شیفتگی بی منطق
عن رسول الله (ص): حُبُّکَ للشَّیءِ یُعمی و یُصِمّ: (98) محبت تو به چیزی تو را کور و کر می کند.عن أمیر المؤمنین (ع): ... من عَشَقَ شیئاً أعشی بصرهُ و أمرَضَ قلبَهُ، فهو ینظُرُ یعینٍ غیرِ صحیحهٍ و یسمَعُ بِأذنٍ غَیرِ سمیعَه ... : (99) کسی که شیفته ی چیزی باشد، چشمش را کور و دلش را بیمار می کند و در نتیجه با چشمی ناسالم می نگرد و با گوشی ناشنوا می شنود.
احساس بی نیازی از خدا
قرآن کریم: کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى: (100) هرگز چنین نیست؛ چون انسان خود را بی نیاز بپندارد، سر به طغیان می گذارد.فرومایگی
عن أمیر المؤمنین (ع): النَّفسُ الدَّنِیَّهُ لا تنفَکُّ عَنِ الدَّنائات: (101) فرومایه از پستی ها جدا نمی شود.کم رویی
عن الصادق (ع): مَن رَقَّ وَجهُهُ رَقَّ عِلمُه: (102) کسی که کم رو باشد، دانشش کم خواهد بود.بخل
قرآن کریم: ... وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ... : (103) و هر کس بخل بورزد به خود بخل ورزیده است.عن رسول الله (ص): ... وَ البخیلُ بعیدٌ مَنَ اللهِ: بعیدٌ من الناسِ، قریبٌ منَ النار: (104) بخیل از خدا و مردم دور و به آتش دوزخ نزدیک است.
عن أمیر المؤمنین (ع): وَ البَخلُ جامِعٌ لِمَساوِی العُیُوبِ وَ هُوَ زِمامٌ یُقادُ بِهِ إلی کُلِّ سُوء: (105) بخل همه ی عیب های زشت را در بردارد و قیدی است که ] آدمی[ با آن به سوی هر بدی کشیده می شود.
افسوس گذشته و اندوه آینده
عن أمیر المؤمنین (ع) لا تُشعِر قَلبَکَ الهَمَّ علی ما فاتَ، فَیَشغَلَکَ عَمّا هُوَ آتٍ: (106) دل خود را به اندوه آنچه از دست رفته است مشغول مساز که تو را از آینده باز می دارد؛ یا ابن آدمَ، لا تحمِل هَمَّ یَومِکَ الذی لم یاتِکَ علی یومِکَ الَّذی قد أتاکَ، فَأنَّهُ إن یَکُ مَن عُمرِکَ یأتِ الله فیهِ بِرِزقِکَ: (107) ای فرزند آدم، اندوه روزی که نیامده است بر روزی که فرا رسیده تحمیل نکن، که اگر آن روز از عمر تو باشد خداوند روزی ات را در آن روز می رساند.آرزوهای دور و دراز و بیهوده
قرآن کریم از قول شیطان چنین نقل می کند: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ...: (108) و قطعاً آنها را گمراه می کنم و به آمال و آرزوها سرگرم می نمایم.نیز ر.ک. نساء 32و 120؛ حدید 14 و حجر 3 .
عن أمیر المؤمنین (ع): الأمانِیُّ تُعمِی عُیُونَ البَصائِر: (109) آرزوها چشم بصیرت را کور می کنند؛ الأمَلُ سُلطانُ الشَّیاطین علی قُلُوبِ الغافلین: (110) آرزو وسیله ی تسلط شیاطین بر دل های غفلت زدگان است؛ ثَمَرهُ الأمَلِ فَسادُ العَمَل: (111) آرزو و فساد عمل را به دنبال دارد؛ الأمَلُ کَالسَّرابِ یَغُرُّ مَن راهُ و یُخلِفُ مَن رجاه: (112) آرزو همچون سراب است ] بنابراین[ کسی را که به آن بنگرد فریب می دهد و آن کس را که به آن امید بندد ناامید می کند.
5. عوامل توانشی - رفتاری
ایمان
قرآن کریم: ... وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ... : (113) و هر کس به خداوند ایمان بیاورد، او دلش را هدایت می کند؛ ...ذٰلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ... : (114) کسانی به این امور موعظه می شوند ] و بهره می برند[ که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند؛ وَ مَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلاَلَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ: (115) و تو نمی توانی کوران را از گمراهی شان ] برگردانی و[ هدایت کنی. تنها می توانی به کسانی که به آیات ما ایمان دارند و تسلیم هستند ] سخن حق را[ بشنوانی.عن رسول الله (ص) إیَّاکُم و فِرَاسَهَ المومَنَ فإنَّهُ ینظَرُ بِنُورِ الله تعالی: (116) از هوشیاری مؤمن بر حذر باشید که با نور الهی می نگرد.
عن أمیر المؤمنین (ع): ... وَ بِالإیمانِ یُعمَرُ العِلم ...: (117) و با ایمان، علم و دانش آباد می گردد؛ بِالإیمانِ یُرتَقی إلفی ذَروَهِ السَّعادَهِ و نِهایَهِ الحُبُور: (118) انسان با ایمان به بالاترین درجه ی سعادت و نهایت شادمانی دست می یابد.
عن الصادق (ع): ... فی قَولِهِ عَزَّ وَ جَلّ: ... فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى: (119) هِیَ الایمانُ بالله وحدَهُ لا شریکَ له: (120) درباره ی سخن خداوند با عزت و جلال که فرمود: پس همانا به ریسمان محکم چنگ زده است، فرمود: ریسمان محکم، ایمان به خدای واحد است که شریکی ندارد.
عن أبی حمزه عن الصادق (ع): سَألتُهُ عَن قولِ اللهِ عَزَّ و جَلَّ: ... أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ...؛ (121) قال: هُوَ الإیمان، قالَ: وَ سَألتُهُ عن قولِ اللهِ عَزَّ و جَلَّ: ... وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ... (122) قال: هُوَ الإیمان: (123) : از امام صادق (ع) درباره ی این سخن خدا که فرمود: « آرامش را در قلب مؤمنان نازل کرد» سؤال کردم، فرمود: ایمان است و از این سخن خدا که فرمود: «آنها را با روحی از جانب خود تأیید کرد» سؤال کردم، فرمود: ایمان است.
اطاعت خدا و اولیای او
قرآن کریم: وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ: (124) و از خدا و رسول اطاعت کنید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید؛ ... وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ ذٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ: (125) و کسی که از خدا و رسول او اطاعت کند، او را وارد بهشت هایی می کند که از زیر آن نهرها جاری است، در آن جاودانه می ماند و این کامیابی بزرگی است؛ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولٰئِکَ رَفِیقاً: (126) و آنان که از خدا و رسول اطاعت کنند، ایشان ] در قیامت[ با کسانی ] محشور[ هستند که خداوند به آنها نعمت داده است، یعنی پیامبران و صدیقان و شهیدان و شایستگان؛ و اینان چه نیکو رفیقانی هستند؛ ... وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً: (127) و کسی که از خدا و رسولش اطاعت کند به کامیابی بزرگی رسیده است؛ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً: (128) ای مؤمنان! از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید. پس چنانچه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و رسول باز گردانید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، که این کار بهتر و نیک فرجام تر است.عن رسول الله (ص): ... فَإنَّهُ لا یُدرَکُ ما عندَ اللهِ إلا بِطَاعَتِه: (129) آنچه نزد خداست جز با اطاعت او به دست نمی آید.
عن أمیر المؤمنین (ع): الطَّاعَهُ للهِ أقوی سبب: (130) اطاعت خداوند محکم ترین وسیله ] برای دست یابی به سعادت[ است؛ طَاعَه اللهِ مفتاحُ کُلِّ سَدَادٍ وَ صَلاحُ کُلِّ فَسَاد؛ (131) اطاعت خدا کلید هر امر درست و مایه ی آبادی هر ویرانی است.
صبر و استقامت
قرآن کریم: وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ...؛ (132) و از صبر و نماز کمک بجویید؛ وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ: (133) و برخی از آنها ] بنی اسرائیل[ را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کردند، چون ] در دین خدا[ صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ: (134) و کسی به این مرتبه ] دفع بدی با نیکی[ نمی رسد جز کسانی که به مقام صبر رسیده اند و کسی به این مرتبه نمی رسد جز کسی که بهره ای عظیم ] از کمال[ داشته باشد؛ وَ أَلَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً: (135) و اگر مردم بر راه ] اسلام[ استقامت می ورزیدند، قطعاً آبی فراوان به آنها می نوشاندیم ] و از روزی فراوان بهره مندشان می کردیم[؛ إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ: (136) آنان که گفتند پروردگار ما خداوند است، آن گاه استقامت ورزیدند، نه ترسی برای آنهاست و نه اندوهی؛ فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ...: (137) پس آن چنان که به تو امر شده است، استقامت داشته باش و نیز آنان که با تو روی ] به سوی خدا[ آوردند ]نیز استقامت بورزند[.عن أمیر المؤمنین (ع): لَیسَ شَیءٌ أحمَدَ عاقِبَهً و لا ألَذَّ مَغبَّهً ولا أدفَعَ لِسُوءِ أدَبٍ وَ لا أعوَنَ علی درکِ مطلبٍ من الصَّبر: (138) هیچ چیز بیش از صبر، عاقبتش نیکوتر و فرجامش لذیذتر و بازدارنده تر از ادب ناشایست و یاری کننده تر برای نیل به مقصود نیست؛ الصَّبرُ عَونٌ عَلی کُلِّ أمر: (139) صبر برای هر کاری کمک است؛ بِالصَّبرِ تُدرکُ معالی الامور: (140) با صبر می توان به امور بلندمرتبه دست یافت؛ اصبِر تَظفُر: (141) صبر کن تا به پیروزی و کامیابی برسی.
توکل
قرآن کریم: ... وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ...: (142) و هر کس بر خدا توکل کند، او را کفایت می کند.عن أمیر المؤمنین (ع): مَن تَوَکَّلَ عَلَی اللهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَت عَلَیهِ الأسبابِ: (143) هر کس بر خدا توکل کند سختی ها در برابرش ذلیل و اسباب بر او آسان می شود؛ مَن توکلَ علی اللهِ أضاءَت لَهُ الشُّبَهات: (144) هر کس بر خدا توکل کند شبهه ها برایش روشن می شود؛ أصلُ قُوَّهِ القَلبِ التَّوَکُّلُ عَلَی الله: (145) ریشه ی قوت دل، توکل داشتن بر خداوند است.
عن الجواد (ع): الثِّقَهُ باللهِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ وَ سُلَّمٌ إلی کُلٍّ عال: (146) اعتماد به خداوند، بهای هر چیز گران قیمت و نردبان به سوی هر بلند مرتبگی است.
اخلاص
عن رسول الله (ص): مَن أخلَصَ للهِ أربعینَ یوماً فَجَّرَ اللهُ یَنَابِیعَ الحِکمَه من قلبهِ علی لسانِه: (147) هر کس چهل روز برای خدا اخلاص پیشه کند، خداوند چشمه های حکمت را از دل او بر زبانش جاری می کند.تقوا و خویشتن داری
قرآن کریم: ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَرَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ: (148) این است آن کتابی که در آن هیچ تردیدی نیست و وسیله ی هدایت پرهیزگاران است؛ ... وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ...: (149) و هر کس تقوا پیشه کند، خداوند برای او راه برون رفت از گرفتاری ها قرار می دهد و به گونه ای که گمان ندارد به او روزی می دهد؛ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ: (150) ای کسانی که ایمان آوردید، اگر از خدا پروا کنید، خداوند برایتان ] نیروی[ تشخیص ] حق از باطل[ قرار می دهد و گناهانتان را از بین می برد و شما را می آمرزد و خداوند دارای فضل و بخششی بزرگ است.عن أمیر المؤمنین (ع): ... فَإنَّ تقوی اللهِ دَواءُ داءِ قُلُوبِکُم، و بصرُ عَمی أفئدَتِکُم، وَ شفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم، وَ صلاحُ فسادِ صُدُورِکُم، وَ طَهُورُ دَنَسِ أنفُسِکُم، وَ جَلاءُ عِشا أبصارِکُم، وَ أمنُ فَزَعِ جأشِکُم، وَ ضِیاءُ سَوادِ ظُلمَتِکُم ...: (151) همانا تقوای الهی دوای درد قلب هایتان، بینایی برای کوری دل هایتان، شفا برای بیمای جسمانتان، آبادی برای ویرانی سینه هایتان، پاک کننده ی ناپاکی های نفستان، جلای شب کوری چشمانتان، ایمنی از ترس دل هایتان و نور برای سیاهی تاریکی هایتان است؛ أعدی عَدُوٍّ لِلمَرءِ غَضَبُهُ وَ شَهوَتُه؛ فَمَن مَلَکَهُما عَلَت دَرَجَتُهُ وَ بَلَغَ غایتَه: (152) دشمن ترین دشمنان آدمی، غضب و شهوت او هستند؛ پس کسی که آنها را در اختیار گیرد، درجه ای بلند می یابد و به هدف خود می رسد.
عن الصادق (ع): فی ما ناجَی اللهُ عَزَّ و جَلَّ بِهِ مُوسی - عَلی نَبیِّنا وَ آلِهِ وَ علیهِ السّلام، یا مُوسی، ما تَقَرَّبَ إلَیَّ المُتَقَرِّبُونَ بِمِثلِ الوَرَعِ عَن مَحارِمی ...: (153) از سخنانی که خداوند به موسی گفت این است که ای موسی! تقرب جویان با چیزی مانند ورع در برابر آنچه حرام کرده ام، به من نزدیک نشدند.
عن الخضر فی وَصِیَّتِهِ لِمُوسی - عَلَی نبیِّنا و آلِه و عَلَیهِمَا السّلام: أشعِر قَلبَکَ التَّقوَی تَنَلِ العِلم: (154) دل خود را با پوشش تقوا بپوشان تا به دانش دست یابی.
یاد خدا، مرگ، قیامت، نعمت ها و نشانه های الهی
قرآن کریم: ... أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: (155) همانا با یاد خداوند دل ها آرام می گیرد؛ إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ: (156) همانا کسانی که تقوا پیشه کردند، هنگامی که وسوسه ای از شیطان به ایشان رسد، ] خدا را[ یاد می کنند، و در نتیجه بینا می شوند؛ ... وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: (157) و خدا را زیاد یاد کنید، باشد که رستگار شوید؛ ... فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: (158) پس نعمت های خدا را یاد کنید، شاید که رستگار شوید؛ ....وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ: (159) و روزهای خدا را به یادشان بیاور. در این امر نشانه هایی برای همه کسانی است که بسیار بردبار و سپاس گزارند.عن رسول الله (ص): مَن أکثَرَ ذکرَ عزَّ وَ جلَّ أحَبَّهُ و مَن ذَکَر اللهَ کثیراً کُتِبَت لَهُ بَرَاءتانِ: بَرَاءَهٌ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَهٌ مَنَ النِّفاق: (160) کسی که خداوند با عزت و جلال را زیاد یاد کند، خداوند او را دوست خواهد داشت و کسی که زیاد یاد خدا کند دو برائت نامه خواهد داشت: برائتی از آتش و برائتی از نفاق؛ ذِکرُ اللهِ شِفَاءُ القُلُوب: (161) یاد خدا شفای دل هاست؛ إنَّ هذهِ القُلُوبَ تَصدَأ کَمَا یَصدَأ الحدِیدُ إذا أصَابَهُ المَاءُ. قیل: وَ مَا جَلاوُهَا؟ قالَ: کَثرَهُ ذِکرِ المَوتِ و تِلاوَهُ القُرآن: (162) این دل ها زنگ می گیرند چنان که آهن وقتی آب به آن می رسد زنگ می زند. گفته شد: جلای دل ها چیست؟ فرمود: زیاد یاد مرگ کردن و تلاوت قرآن.
عن أمیر المؤمنین (ع): مَن کَثُرَ ذِکرُهُ استَنَارَ لُبُّه: (163) آن که ذکرش زیاد باشد، عقلش نورانی شود؛ مَن عَمَّرَ قَلبَهُ بِدَوَامِ الذِّکرِ حَسُنَت أفعَالُهُ فِی السِّرِّ و الجَهر: (164) کسی که دل خویش را با ذکر همیشگی آباد کند، کارهایش در نهان و آشکار نیکو گردد؛ أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتغَالُهُ بِذِکرِ الله: (165) ریشه ی آبادانی دل مشغول بودن آن به یاد خداست؛ بِدَوَام ذکر الله تَنجَابُ الغَفلَه: (166) با استمرار یاد خدا غفلت زایل می شود؛ الذِّکرُ یَشرَحُ الصَّدر: (167) ذکر، مایه ی گشادگی سینه است.
عن الصادق (ع): ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَوَاتِ فی النَّفسِ، وَ یقلَعُ مَنَابِتَ الغفلَهِ، و یقوِّی القلبَ بَمَواعِدِ اللهِ، وَ یُرَقِّ الطَّبعَ، وُ یَکسِرُ أعلامَ الهَوَِی، و یُطفِیُ نارَ الحِرصِ، وَ یُحَقِّرُ الدُّنیا: (168) یاد مرگ شهوت ها را در جان آدمی می میراند، سرچشمه های غفلت را از بین می برد، دل را به وعده های الهی تقویت می کند، طبیعت آدم را نرم می کند، پرچم های هوای نفس را در هم می شکند، آتش حرص را خاموش می کند و دنیا را کوچک می نماید؛ عن أبی بصیر: قال لی الصّادق (ع): أما تحزَنُ؟ أما تَهتَمُّ؟ أمَا تَألَمُ؟ قُلتُ: بلی والله. قالَ: فاذا کان ذلک منکَ، فاذکُر الموتَ و وحدَتَکَ فی قَبرِکَ، وَ سیلانِ عَینَیکَ علی خدَّیکَ، و تَقَطُّعَ أوصالِک، و أکلَ الدُّودَ مِن لَحمِکَ وَ بِلاکَ وَ انقِطاعَکَ عَنِ الدُّنیا، فَإنَّ ذلِکَ یَحُثُّکَ علی العَمَلِ و یُردِعُکَ عن کثیرٍ مَنَ الحِرصِ علی الدُّنیا: (169) ابوبصیر می گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: آیا غمگین، ناراحت و دردمند نیستی؟ گفتم چرا به خدا. فرمود اگر چنین است به یاد مرگ باش و تنهایی قبرت و جاری شدن اشک چشمان بر گونه هایت و جدا شدن بندهایت، و خوردن کرم ها از گوشتت و پوسیده شدنت و جدا شدنت از دنیا، که این امور تو را به عمل ترغیب می کند و از حرص زیاد بر دنیا باز می دارد.
شکر
قرآن کریم: وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ: (170) و آن گاه که پروردگارتان اعلام کرد که چنانچه سپاس گزار باشید بر ] نعمت[ شما می افزایم و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من شدید است.شکر، به فرموده ی قرآن کریم موجب افزایش نعمت است. پس شکر نعمت علم و تربیت صحیح، سبب افزایش آن خواهد بود.
دعا و استغاثه
قرآن کریم: قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ...: (171) بگو اگر دعای شما نباشد، پروردگارم به شما اعتنایی ندارد؛ وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ: (172) و هنگامی که بندگان من از تو درباره ی من بپرسند، ] بگو[ من به آنها نزدیک هستم و دعوت دعا کننده را هنگامی که مرا می خواند اجابت می کنم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که ] به سعادت[ راه یابند؛ وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ: (173) و پروردگارتان گفت مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، به درستی که کسانی که در برابر عبادت من تکبر می ورزند به زودی با ذلت و خواری به جهنم وارد می شوند؛ إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ...: (174) ] به یاد آرید[ هنگامی که پروردگارتان را به کمک می طلبیدید، پس دعایتان را اجابت کرد.عن رسول الله (ص): دُعاءُ الوَالِدِ للوَلَدِ کالمَاءِ لِلزَّرعِ بِصَلاحِه: (175) دعای پدر برای فرزند همانند آب برای زراعت مفید است.
عن أمیر المؤمنین (ع): الدُّعاءُ مِفتاحُ الرَّحمَهِ وَ مِصباحُ الظُّلمَه: (176) دعا کلید رحمت و چراغ تاریکی است.
شرح صدر
قران کریم: فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ کَذٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ: (177) پس آن کس را که خدا بخواهد هدایتش کند، سینه اش را برای پذیرش اسلام می گشاید و آن کس را که بخواهد گمراه کند، سینه اش را تنگ و سخت قرار می دهد چنان که در آسمان به سختی بالا می رود. این گونه خداوند پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند قرار می دهد؛ قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْلِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِییَفْقَهُوا قَوْلِی: (178) موسی (ع) گفت: پروردگارا سینه ام را گشایش ده و کارم را آسان کن و گره از زبانم بگشای تا گفتارم را بفهمند.
اراده، قصد و نیت
عن أمیر المؤمنین (ع): الرَّجُلُ حَیثُ اختارَ لَنَفسِهِ، إن صانَهَا ارتَفَعت وَ إنِ ابتَذَلَهَا اتَّضَعَت: (179) آدمی همان گونه است که برای خود می خواهد، اگر نفس را مصون بدارد، برتری یابد و اگر آن را ] افسار گسیخته[ رها کند، فرومایه و پست شود.عن الصادق (ع): ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَت عَلَیهِ النِّیَّه: (180) در برابر کاری که اراده و نیت بر آن قوی باشد، بدن ضعف و سستی ندارد.
قوای شناختی
قرآن کریم: وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ: (181) و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج ساخت، در حالی که چیزی نمی دانستید، و برایتان گوش، چشم ها و دل ها قرار داد، شاید که شکرگزار باشد.هوش و زیرکی
عن أمیر المؤمنین (ع): فَمَن تَبَصَّرَ فِی الفِطنَهِ تَبَیَّنَت لَهُ الحِکمَه: (182) پس آن که با زیرکی نگریست، حکمت بر او آشکار گردید؛ الفَهمُ بِالفِطنَه: (183) فهم با زیرکی حاصل می شود.حافظه
عن الصادق (ع): ... أفَرَأیتَ لَو نَقَصَ الانسانُ من هذهِ الخِلالِ الحِفظَ وَحدَهُ، کَیفَ کانَت تَکُونُ حالُهُ وَ کَم مَن خَلَلٍ کانَ یَدخُلُ عَلَیهِ فی أمُورِهِ وَ معاشِهِ و تَجاربِهِ إذا لَم یَحفَظ ما لَهُ وَ عَلَیهِ و ما أخذَهُ و ما أعطی و ما رَأی وَ ما سَمِعَ و ما قالَ و ما قیلَ لَهُ و لَم یَذکُر مَن أحسنَ إلَیهِ مِمَّن أساءَ بهِ وَ ما نَفَعَهُ مِمّا ضَرَّهُ ثُمَّ کانَ لا یهتَدی لِطَریقٍ لَو سَلَکَهُ ما لا یُحصی وَ لا یحفَظُ عِلماً وَ لَو درسهُ عُمرَهُ و لا یعتَقِدُ دیناً وَ لا یَنتَفِعُ بِتَجرِبَهٍ وَ لا یَستَطیعُ أن یَعتَبِرَ شَیئاً علی ما مَضی بَل کانَ حَقیقاً أن یَنسَلِخَ مَنَ الإنسانیَّهِ أصلاً ... : (184) آیا به نظر تو اگر انسان از میان این امور، تنها در حافظه کمبود داشت حالش چگونه بود و چه خللی در کارها و زندگی و تجارب او وارد می شد. اگر آنچه به نفع یا ضرر اوست و آنچه گرفته و داده و دیده و شنیده و گفته و درباره اش گفته شده به خاطر نداشته باشد و آن کس را که به او نیکی کرده از کسی که به او بدی کرده و آنچه برایش مفید بوده از آنچه به زیان او بوده به یاد نیاورد، اگر راهی را که به دفعات بی شمار پیموده باشد آن را درنیابد و اگر دانشی را که در سراسر عمر خود فراگرفته باشد، فراموش کند و نه به دینی معتقد شود و نه از تجربه ای سود برد و نتواند از چیزی از گذشته ها عبرت بگیرد، سزاوار است که اساساً از انسانیت بیرون رود.قوای حرکتی ( قدرت بدنی)
عن أمیر المؤمنین (ع): ... یا ربِّ قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی ... : (185) بار خدایا! اعضا و اندامم را در خدمت خودت قوت ببخش.زبان
عن أمیر المؤمنین (ع): مَا مَن شَیءٍ أجلَبَ لِقَلبِ الإنسانِ مِن لِسان ...: (186) هیچ چیز مانند زبان، قلب انسان را به خود جلب نمی کند؛ أیُّهَا الناسُ فِی الإنسانِ عَشرُ خِصَال یُظهِرُها لِسانُهُ: شَاهِدٌ یُخبِرُ عَنِ الضَّمیرِ، حَاکِمٌ یَفصِلُ بینَ الخِطَابِ، و ناطقٌ یُرَدُّ به الجوابُ، و شافِعٌ یُدرَکُ بِهِ الحاجَهُ، وَ واصِفٌّ یُعرَفُ بِهِ الاشیاءُ، و امیرٌ یامُرُ بالحسنِ، واعِظٌ یَنهَی عن القبیحِ، وَ مُعَزٍّ تُسَکَّنُ بِهِ الأحزَانُ، وَ حاضِرٌ تُجلَی بِهِ الضَّغَائِنُ، وَ مُونِقٌ تَلتَذُّ بِهِ الأسمَاع. أیُّهَا الناسُ إنَّهُ لا خَیرَ فی الصَّمتِ عَنِ الحُکمِ کَمَا أنَّه لا خَیرَ فِی القَولِ بِالجَهل ... : (187) مردم! در انسان ده ویژگی است که زبان او آنها را آشکار می کند: زبان گواهی است که از درون خبر می دهد، حاکمی است که میان حق و باطل جدا می کند، گوینده ای است که با آن پاسخ داده می شود، شفاعت گری است که با آن نیاز برآورده می شود، توصیف کننده ای است که با آن اشیا شناخته می شوند، دستور دهنده ای است که به نیک دستور می دهد، موعظه گری است که از کار زشتن برحذر می دارد، غم گساری است که با آن اندوه ها تسکین یابند، حضور یابنده ای است که با آمدنش کینه ها رخت بر می بندند و شگفت آفرینی است که گوش ها از آن لذت می برند. مردم! در خودداری از بیان حکمت خیری نیست، چنان که در گفتار جاهلانه نیز خیری نیست.ادامه دارد...
پینوشتها:
1- کنزالعمال، ح 28944.
2- بحارالأنوار، ج91، ص 127 ( مناجات انجیلیه وسطی).
3- الکافی، ج1، ص 44، ح 2.
4-آگاهی به زمانه، شامل مهمترین شناخت ها نسبت به مسائل فرهنگی - اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، طبیعی و مانند آنهاست که برای گذران درست زندگی ضروری هستند.
5- الکافی، ج 8، ص 23.
6- الکافی، ج1، ص 27.
7- غررالحکم، ح 5538.
8- غررالحکم، ح 3099.
9- کنزالعمال، ح 7332.
10- غررالحکم، ح 1830.
11- غررالحکم، ح 819.
12- غررالحکم، ح 5773.
13- مائده 71 .
14- انعام 116.
15- یونس 36 .
16- سباء 54 .
17- توبه 45 .
18- حجرات 15.
19- غررالحکم، ح 723.
20- غررالحکم، ح 1242.
21- محمدبن الحسن الطوسی، الأمالی، ص 621، ح 1281.
22- ابن فهد الحلی، عده الداعی، ص 237.
23- الکافی، ج2، ص 126-127.
24- الکافی، ج 2، ص 126.
25- ذاریات، 37 .
26- هود 103 .
27- نازعات 40-41.
28- غررالحکم، ح 1987.
29- بقره 218 .
30- الکافی، ج 2، ص 343، ح 21.
31- غررالحکم، ح 4620.
32- غررالحکم، ح 9707 .
33- غررالحکم، ح 1388 .
34- نهج البلاغه، حکمت 460 .
35- غررالحکم، ح 1477 .
36- غررالحکم، ح 8627 .
37- غررالحکم، ح 5197 .
38- غررالحکم، ح 702 .
39- غررالحکم، ح 7634.
40- الحرانی، تحف العقول، ص 489.
41- بحارالأنوار، ج 72، ص 29، ح 19.
42- بحارالأنوار، ج 75، ص 93.
43- آل عمران، 188 .
44- نهج البلاغه، حکمت 274.
45- غررالحکم، ح 8813 .
46- غررالحکم، ح 5440 .
47- غررالحکم، ح 2642 .
48- نهج البلاغه، حکمت 167 .
49- بحارالأنوار، ج 75، ص 186، ح 16 .
50- غررالحکم، ح 1208.
51- بحارالأنوار، ج 72، ص 105.
52- یوسف، 87 .
53- زمر، 53 .
54- غررالحکم، ح 2860 .
55- اللیثی الواسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص 451.
56- بقره 86 .
57- بقره 200 .
58- کنزالعمال، ح 6161 .
59- غررالحکم، ح 3926 .
60- غررالحکم، ح 4878 .
61- الکافی، ج 2، ص 320، ح 17.
62- بحارالأنوار، ج 14، ص 325، ح 39 .
63- نهج البلاغه، حکمت 219.
64- بحارالأنوار، ج 70، ص 171، ح 10.
65- ص 26 .
66- مریم 59 .
67- جاثیه 23 .
68- اسراء 16 .
69- کنزالعمال، ح 44121 .
70- محمدبن الحسن الطوسی، الامالی، ص 533 ، ح 1162 .
71- اللیثی الواسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص 341.
72- عیون الحکم و المواعظ، ص 427 .
73- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 211-212.
74- غررالحکم، ح 2505 .
75- نهج البلاغه، خطبه 176.
76- غررالحکم، ح 3849 .
77- عیون الحکم و المواعظ، ص 427.
78- عیون الحکم و المواعظ، ص 427.
79- نهج البلاغه، حکمت 211.
80- عیون الحکم و المواعظ، ص 380.
81- غررالحکم، ح 5244 .
82- غررالحکم، ح 8247 .
83- مستدرک الوسائل، ج 5، ص 119، ح 5478 .
84- البرقی، المحاسن، ج 2، ص 446، ح 335 .
85- الکافی، ج 5، ص 84، ح 1.
86- توبه 42 .
87- توبه 81 .
88- مائده 24 .
89- غررالحکم، ح 1356 .
90- الکافی، ج 2، ص 312، ح 17.
91- بحارالأنوار، ج 75، ص 365، ح 5 .
92- غررالحکم، ح 9170 .
93- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 302، ح 454.
94- مائده 104.
95- غررالحکم، ح 1078 .
96- غررالحکم، ح 2173 .
97- الحلوانی، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص 91، ح 14 .
98- الاحسائی، عوالی اللئالی، ج 1، ص 290، ح 149.
99- نهج البلاغه، خطبه 109.
100- علق 6-7 .
101- غررالحکم، ح 1557 .
102- الکافی، ج 2، ص 106، ح 3.
103- محمد 38.
104- بحارالأنوار، ج 70، ص 308، ح 37.
105- نهج البلاغه، حکمت 378 .
106- غررالحکم، ح 10434.
107- نهج البلاغه، حکمت 267.
108- نساء 119.
109- غررالحکم، ح 1375.
110- غررالحکم، ح 1828 .
111- غررالحکم، ح 4641.
112- غررالحکم، ح 1896 .
113- تغابن 11.
114- طلاق 2.
115- نمل 81 و روم 53 .
116- بحارالأنوار، ج 64، ص 75، ح 8 .
117- نهج البلاغه، خطبه 155.
118- غررالحکم، ح 4323.
119- بقره 256 و لقمان 22.
120- الکافی، ج 2، ص 14،ح1.
121- فتح 4 .
122- مجادله 22.
123- الکافی، ج2، ص 15، ح 1.
124- آل عمران 132.
125- نساء 13.
126- نساء 69 .
127- احزاب 71 .
128- نساء 59 .
129- الکافی، ج 2، ص 74، ح 2.
130- غررالحکم، ح 1401.
131- غررالحکم، ح 6012 .
132- بقره 45.
133- سجده 24.
134- فصلت 35.
135- جن 16 .
136- احقاف 13 .
137- هود 112 .
138- غررالحکم، ح 7508 .
139- غررالحکم، ح 766 .
140- غررالحکم، ح 4276 .
141- غررالحکم، ح 2232 .
142- طلاق 3 .
143- غررالحکم، ح 9028 .
144- غررالحکم، ح 8985 .
145- غررالحکم، ح 3082 .
146- بحارالأنوار، ج 75، ص 364 .
147- ابن فهد الحلی، عده الداعی، ص 218.
148- بقره 2.
149- طلاق 2و 3 .
150- انفال 29.
151- نهج البلاغه، خطبه 198 .
152- غررالحکم، ح 3269 .
153- الکافی، ج 2، ص 80 ، ح 3 .
154- کنز العمال، ح 44176 .
155- رعد 28 .
156- اعراب 201.
157- انفال 45 و جمعه 10.
158- اعراف 69 .
159- ابراهیم 5 .
160- الکافی، ج 2، ص 500 .
161- کنزالعمال، ح 1751.
162- کنزالعمال، ح 42130.
163- غررالحکم، ح 9123.
164- غررالحکم، ح 8872 .
165- غررالحکم، ح 3083 .
166- غررالحکم، ح 4269 .
167- غررالحکم، ح 835 .
168- بحارالأنوار، ج6، ص 133، ح 32.
169- وسائل الشیعه، ج2، ص 436، ح 2574.
170- ابراهیم 7 .
171- فرقان 77 .
172- بقره 186 .
173- مؤمن ( غافر)، 60 .
174- انفال 9 .
175- شیرویه بن شهردار الدیلمی، الفردوس، ج2، ص 213، ح 3038.
176- بحارالأنوار، ج 90، ص 300، ح 37.
177- انعام 125.
178- طه 25-28.
179- غررالحکم، ح 1906 .
180- من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 400، ح 5859 .
181- نحل 78 .
182- نهج البلاغه، حکمت 30 .
183- غررالحکم، ح 39 .
184- بحارالأنوار، ج 3، ص 80 ( حدیث مشهور به توحید مفصل).
185- مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
186- غررالحکم، ح 9699 .
187- الکافی، ج 8 ، ص 20.
/م