براساس بینش اخوان الصّفا، حیات اجتماعی انسان ها براساس ضرورت طبیعی شکل گرفته و غرض از اجتماع انسانی رفع حوایج افراد انسانی به کمک یکدیگر است. لازمه ی رفع حوایج اجتماعی، به وجود آمدن مشاغل و حِرَف و صنایع گروه ها و طبقات اجتماعی متفاوت است، زیرا جامعه نیازمندی های متفاوتی دارد و هر فردی از افراد انسانی که ویژه ی مخصوصی به عهده دارد و لازمه ی این کار ویژه، تخصصی شدن امور و تقسیم کار اجتماعی است. شکل گیری صنوف و طبقات، حکمتی است که صورت بندی های اجتماعی را در جامعه سبب می شود و حوایج و نیازها را بر طرف می کند:
حکمت الهی و عنایت ربّانی اقتضا دارد که جماعاتی در صنایع و جماعاتی در تجارت و بنا اشتغال داشته باشند و گروهی تدبیر سیاسات و جمعی علوم و تعلیم آن و گروهی به خدمت گزاری جمیع مردم و تلاش برای رفع حوایج آنها را به عهده گیرند.(1)
در این بینش، ملاک تمایز طبقات از یکدیگر تخصص و استعداد برای انجام امور است. با توجّه به ویژگی ها و صفات انسانی، انسان ها از استعدادهای مادی و معنوی متفاوتی برخوردارند، لازمه ی تفاوت استعدادها، وجود طبقات متفاوت اجتماعی و ضرورت پرداختن هر فردی به صنعتی و حرفه ای است که با توانایی فردی و استعداد او همخوانی داشته باشد، به عبارتی طبقات مختلف، جلوه ی نیازهای متفاوت اجتماع است. در این اندیشه، تحقّق استعدادِ فردیِ افراد در اجتماع و در درون طبقه ای که متکفّل نیازی از نیازهای جمع می باشد، امکان پذیر است؛ رابطه فرد با اجتماع خویش رابطه ای متقابل است و در واقع مجموعه ی افراد در پیوندی سلسله ای با یکدیگر در ارتباطند، چون هر کدام نیاز دیگری را برآورده می کند و متناسب با عمل خویش استحقاق پاداش دارد، این گونه رابطه ی متقابل باعث تلاش افزون تر و نشاط و عمل و صنایع می شود: « استحقاق هر کسی به اندازه ی تلاش و پرکاری او در عمل است»(2).
البتّه با توجّه به مبانی فکری اخوان الصّفا، نمی توان تنها عامل مادّی کار در اجتماع را ملاک تمایز و طبقه بندی اجتماعی به حساب آورد، بلکه -همان گونه که در علل تفاوت اخلاق انسان ها بیان شد- چهار دلیل عمده برای تفاوت و تمایز وجود دارد و مجموعه ی عوامل مادی و معنوی در شکل دهی نظام اجتماعی و جایگاه فرد در آن نظام دخیل هستند. کثرت نیازها و ضرورت رفع آن با همکاری یکدیگر و نیز تفاوت استعداد انسان ها برای اعمال و افعال مختلف، باعث به وجود آمدن طبقات اجتماعی گوناگون می شود که اخوان الصّفا آنان را به دسته های زیر تقسیم کرده اند:(3)
1. اهل دین و شرایع و اصحاب نوامیس و کسانی که مأمور حفظ احکام دین و سنّت های آن هستند و معروف به تعبّد به دین می باشند؛
2. اهل عمل و حکما و ادبا و صاحبان تعلیم و تعلّم و تأدیب؛
3. ملوک و سلاطین و امرا و رؤسا و ارباب سیاسات و کسانی که در خدمت آنان هستند، نظیر جنود و اعوان و انصار آنان و کاتبان و عمّال و خزانه داران و وکلا؛
4. بنّایان و زارعان و دهقانان و گوسفندان؛
5. صنعتگران و اصحاب حِرَف و تهیه کنندگان کالا؛
6. تجّار و فروشندگان و تهیه کنندگان کالا از خارج و از طریق مسافرت؛
7. مزد بگیران که در خدمت دیگران هستند و به کار روزانه محتاجند؛
8. ضعفا و گدایان و فقرا و مساکین.
شاید دلیل توصیف ویژه اخوان از فقرا به عنوان یک طبقه اجتماعی و فواید آنان برای مترفین و اغنیا، توجّه آنان به این نکته اساسی در فلسفه ی اجتماعی شان است که کلّیه افراد در اجتماع از کارویژه ی خاصی برخوردار هستند و کارویژه ی فقرا نیز عبودیت اغنیاست، بنابراین هیچ امری بی ثمری در اجتماعی وجود ندارد.
هر کدام از این صفوف و طبقّات دارای اخلاق و طبایع و روش های خاصی هستند که اعمال و رفتار آنها را از دیگران متمایز می کند و هیچ کدام شبیه دیگری نیستند،(5) اما در میان همه ی طبقات، رئیسی وجود دارد که دیگران پیرو و رهرو او هستند، زیرا از دیدگاه پیروان، رئیس دارای رجحان عقلی است که سایرین از آن برخوردار نیستند.(6)
پینوشتها:
1. همان، ج1، ص 123.
2. رسائل، ج1، ص 123.
3. همان، ج1، ص 305 و ج3، ص 353- 354.
4. همان.
5. همان.
6. همان، ج 3، ص 354.
/م