لازمه ی صنوف مختلف اجتماعی و کثرت حاجات، وجود صنایع و حِرَف متعددی است که پاسخ گوی نیازها باشد. اخوان الصّفا صنایع را کلاً به دو دسته ی صنایع علمی و صنایع عملی تقسیم کرده اند؛ موضوع صنایع علمی امور روحانی و نفسانی است که مربوط به بحث از اجناس و انواع علوم است و به سه دسته ی علوم مربوط به معارف و آداب و رسوم، علوم شرعی و علوم فلسفی تقسیم می شود،(1) و موضوع صنایع عملی امور جسمانی است که متکفّل نیازهای جسمانی بوده و در واقع امور یدی و صنایع جسمانی هستند. در مباحث اخوان الصّفا از مشاغل دو حرفه های متعددی بحث شده و ویژگی هر کدام از آنها نیز بیان گردیده است، برخی از این صنایع و مشاغل به اختصار عبارتند از:(2)
1. صنایعی که با آب سرو کار دارد، مانند ملّاحی، سقایی و آبرسانی؛
2. صنایعی که با خاک سروکار دارد، نظیر حفّاری، کشف معادن و حجّاری؛
3. صنایعی که موضوع آن آتش و حرارت است، مانند کسانی که در جنگ ها مواد شعله ور و آتش زا را مورد استفاده قرار می دهند و به طور کلی صنایعی که با آتش سرو کار دارد؛
4. صنایعی که موضوع آن هوا و دمیدن است، نظیر نوازندگان و طبّالان؛
5. صنایعی که با آب و خاک سرو کار دارد مانند فخّاری؛
6. صنایعی که موضوع آن معادن است و با معدن سروکار دارد، چون آهنگری، مسگری و گچ کاری؛
7. صنایعی که با چوب و درخت سروکاردارد، مانند نجّاری و حصیربافی؛
8. صنایعی که با خمیر و شیره ی نباتات سروکار دارد، نظیر کتّانی و کاغذ سازی؛
9. سایر صنایع مانند آرد فروشی، روغن فروشی، عصّاری، روغن کشی، دامداری، صیّادی، دلاّلی، قیمت گذاری بر اجناس، مشاغلی که در مورد بهداشت و سلامت و جسم مردم است، مانند طب و آرایشگری و بسیاری از صنایع و مشاغل که اخوان الصّفا به تفصیل آنها را توضیح داده اند. هدف از ذکر این نمونه ها اشاره به کثرت صنایع و تنوّع مشاغل است که افراد در اجتماع به آنها اشتغال دارند.
1. قاریان، کاتبان، حافظان و معلّمان آیات تنزیلی که وظیفه آنها انتقال معارف تنزیلی به نسل های بعدی است تا از فراموش شدن احکام ناموس جلوگیری کنند؛
2. راویان اخبار و ناقلان احادیث و حافظان سیره که وظیفه آنان نیز جلوگیری از فراموشی سنّت است؛
3. فقها و علمای سنّت و حافظان حدود ناموس که وظیفه ی آنها جلوگیری از جهل به احکام است تا به فراموشی سپرده نشود؛
4. مفسّران الفاظ تنزیل یافته که کارشان کشف و تعبیر غموض آیات است؛
5. مجاهدان و انصار آنان و جنگاوران و مرزداران که تابع اصحاب ناموسند و وظیفه آنها جلوگیری از تجاوز دشمن و افساد در امر دین است. در این مورد اخوان الصّفا به حمله ی روم به مرزهای مسلمان و حمله ی بُخت نصر به هیکل بنی اسرائیل در بیت المقدس اشاره کرده اند؛
6. خلفای صاحب ناموس و رؤسا و جماعات و گروه ها که نگهبان شریعت امت هستند و از طریق امر به معروف و نهی از منکر مانع از فساد در سیره ی ناموس می باشند. آنان حافظ مملکت روحانی و سیره ی ناموس هستند تا آشکارا یا با تأثیرگذاری بر قلوب عامه ی مردم و جاهلان، مانعی در سیره ناموس به وجود نیاید. اخوان در این مورد به عمل فاسد مزدک خرّمی در مملکت قباد پارسی اشاره کرده اند؛
7. زهّاد و عابدان مساجد و راهبان در کلیساها و خطبای منابر و واعظان که با انذار به ترک احکام ناموس و موعظه و ارشاد و تذکّر به امر معاد، یادآور احکام ناموس الهی هستند؛
8. علمای تأویل که راسخان در علوم الهی و معارف ربّانی هستند و به اسرار خفی ناموس آشنایی دارند. اینها ائمه ( علیهم السلام) و خلفای راشدین هستند که به حق و با عدالت قضاوت می کردند.
مراتب صناعات
در رسائل اخوان الصّفا به صنایع اهتمام زیادی شده است و یک رساله را به این موضوع اختصاص داده اند و آن را از جهت موضوع آن و آلات و ابزار و موادّی که در آن به کار می رود مورد بحث قرار داده اند. به دلیل اهمیّت بحث از مراتب و شرافت صنایع نسبت به یکدیگر، به اختصار به این موضوع می پردازیم.در دیدگاه اخوان الصّفا صنایع از جهت رتبه و اهمیت به دو دسته ی عمده ضروری و مکمّل یا تابع تقسیم می شوند. صنایع ضروری که به قصد اوّل ضرورت در آن وجود دارد و همه به آن محتاجند، عبارتند از کشاورزی، بافندگی و خانه سازی و صنایع متممّ که در واقع از صنایع ضروری اولیه به وجود می آیند.
علت نیاز به کشاورزی، حاجت انسان به تغذیه است و تغذیه از راه صناعت کشاورزی ( از طریق کشت نباتات و گیاهان) و سایر صنایع وابسته نظیر طبّاخی و آسیابانی به دست می آید. کلیه ی صنایع وابسته به کشاورزی صنایع متممّ هستند. بافندگی به دلیل نیاز انسان به پوشاک است، زیرا انسان عاری از پشم و مو متولد می شود و نیاز به پوشش دارد و نیاز به لباس، صنعت بافندگی را اقتضا دارد و از بافندگی صنایع تابع نظیر خیاطی و رفوگری به وجود می آید. صنعت ضروری خانه سازی به دلیل نیاز به مسکن برای حفاظت از گرما و سرماست و صنایع وابسته ای مانند نجّاری و آهنگری به عنوان متمم و تکمیل کننده ی آن صنعت اصلی به وجود می آید.
در کنار صنایع اوّلیه و ضروری و صنایع تابع، صنعتی به وجود آمده که در واقع صنعتی ظریف و هنرمندانه و مربوط به لطافت ها و ظرایف است و آن را اخوان الصّفا « صناعة الزینة و الجمال»(3) نام گذاری کرده اند. صنایع تابعه ای مانند ابریشم بافی و حریر و صنایع مربوط به عطریات و خوشبوکننده ها در عین حال که از صنایع تابعه هستند، صنعتی مستقل از آنها نیز ذکر شده اند.
بنابراین مراتب صناعات عملی در نزد اخوان الصّفا را می توان به صورت زیر برشمرد:
1. صنایع ضروری؛ 2. صنایع تابع و مکمّل؛ 3. صنایع تزیینی.
ملاک شرافت و تمایز صنایع نسبت به یکدیگر از جهات گوناگونی در رسائل اخوان الصّفا مورد بحث قرار گرفته است. امتیاز صنایع نسبت به یکدیگر یا از جهت هیولا و ماده صنعت است که هیولا و ماده صنایعی مانند رنگرزی و عطّاری دارای شرافت است، یا از جهت نیاز ضروری به مصنوعات آن صنعت است که صنایع کشاورزی و بافدگی و بنّایی از جمله ی آنهاست، چون نیاز ضروری را برآورده می کنند، و یا به جهت منفعت عمومی آن است که صنایعی مانند حمّامی و کنّاسی و سپوری را شامل می شود، زیرا از این صنایع همه ی مردم نفع یکسان می برند. ملاک نفع عمومی از دیدگاه اخوان این است که با ترک این گونه صنایع کلّ اهالی اجتماعات و به تعبیر اخوان مدینه، متضرّر می شوند، چون اگر مثلاً عطّاری تعطیل شود به کلّ اهالی ضرر نمی رسد، اما تعطیل حمّامی و کنّاسی و سپوری به همگان زیان می رساند.
همچنین گاهی شرافت صنایع به اعتبار درجه و اهمیت مهارت در آن صنعت است که صنایعی مانند نقاشی و شعبده و موسیقی را شامل می شود. اهمیت شعبده به سرعت حرکت در آن است که مهارت ویژه ایی را می طلبد و اهمیت نقاشی به سبب مهارت و دانشی است که برای شناخت طبیعت و نیز امور نفسانی انسان ها لازم است، به طوری که می داند از چه رنگ و مناظر و ظرایفی استفاده کند که در روح و نفسی تماشاگران رسوخ و نفوذ کند و اهمیّت موسیقی به شناخت آن صنعت و عوامل تأثیرگذار در نفوس شنوندگان است.
امّا در دیدگاه اخوان الصّفا مهم ترین صنعت، حکمت و فلسفه است که از طریق آن، تشبّه به خالق حاصل می شود و به این مفهوم کلّیه صنایع زیر مجموعه فلسفه از جمله علوم الهی که سیاسات را نیز شامل می شود صنعتی است که حکمت در آن وجود دارد و از آن طریق به خالق می توان تشبّه پیدا کرد.
در دیدگاه اخوان در مورد کلّیه صنایع -اعم از صنایع علمی و عملی- مهارت صنعتگر در صنعت، مهم ترین ویژگی اشتغال به صنایع است. هدف از اشتغال به هر صنعتی تشبّه به صانع حکیم است و هر صنعتی تشبهّی به اوست و این در سایه مهارت در آن صنعت است:
واعلم یا اخی... باَنّ الحِذق فی کل صنعةٍ هو التشبّه بالصانع الحکیم الذی هو الباری جلّ ثناؤه و یقال اِنّ الله یحبّ الصانع القاره الحاذق؛(4) بدان که مهارت در هر صنعتی تشبّه به صانع حکیم است و او صنعتگر حاذق را دوست دارد.
در تحلیل دیدگاه اخوان درباره ی صنایع و مشاغل به یک نکته اساسی باید توجّه داشت و آن این که آیا هر انسانی برای هر صنعت و حرفه ای شایستگی دارد؟ با توجه به اصول اندیشه آنان در مورد تفاوت انسان ها به دلیل تفاوت طبایع و مزاج های آنان و این که اختلاف طبایع ریشه در تأثیر کواکب در مولود دارد، حرفه آموزی و قبول صنایع ریشه در طبایع انسان ها دارد و هر انسانی به دنبال صنعتی است که مطبوع اوست، لذا قرایح و طبایع انسان ها برای صنایع مختلف است؛ گروهی از انسان ها یک صنعت یا چند صنعت را به راحتی می آموزند و با طبایع آنان سازگاری دارد و گروهی اصلاً استعداد حرفه آموزی را نداشته یا کم دارند.
علبت تفاوت استعدادها برای صنایع و مشاغل را باید در تأثیر افلاک بر افراد جست و جو کرد، این که گروهی به صنایع جسمانی علاقه دارند به دلیل تأثیر کوکبی خاصی است و یا جمعی اهل زهد و توجّه به آخرتند نیز به دلیل تأثیر کوکب خاصی است و نیز گروهی کودن در تعلیم صنایع و اهل کسالت و قلّت فهم هستند و راضی به ذلت و پستی نفس خویش می شوند، به دلیل آن طبایع است،(5) مثلاً از دیدگاه اخوان زنان به دلیل سستی طبع و قلّت فهم در حرفه آموزی و قبول صنایع ضعیف هستند، چون قمر بر آنان استیلا دارد یا کسی که زحل بر او استیلا داشته باشد، دارای روحی کسل و کم تحّرک است.
بنابراین در قبول صنایع در اندیشه اخوان الصّفا باید به طبع انسان ها توجّه داشت، لذا اخوان الصّفا گفته اند یونانیان وقتی که می خواستند به کودکان حرفه و صنعتی را بیاموزند، در روزی مشخص کودک را در معرض آزمایش های خاصی قرار می دادند، از جمله صور کواکب را برای او ترسیم می کردند تا از ارتباط طبع او به انواع کواکب مطّلع شوند و تمایل او را به صنعتی خاص دریابند.(6) بنابراین انسان ها از جهت طبع و مزاج هر کدام برای صنعتی خاص که طبقه مشخصی به آن تعلّق دارد آفریده شده اند، از این رو اخوان الصّفا توصیه کرده اند هر کس به حرفه آبا و اجدادی و طبقه ی خویش اهتمام ورزد که در آن حاذق تر و چیره تر خواهد بود، زیرا صنعت ابا اجدادی با طبع او سازگاری بیش تری را دارد. برای این توصیه خویش از سیاست های اردشیر بابکان مثال آورده اند که در حکومت او هر طبقه ای باید الزاماً صنعت و حرفه آبا و اجداد و طبقه خویش را پیشه می کرد و از آن تخطّی نمی نمود، چون آن را فرضی الهی می دانستند که در کتاب زرتشت به آن تأکید شده بود. (7) به دنبال این حکایت، اخوان این سیاست را چنین تحلیل کرده اند که غرض از آن، صیانت ملک و حفظ حکومت بود، زیرا در آن صورت مدّعیان به مُلک و سیاست کمتر می شوند، چون پرداختن به حرفه آبا و اجدادی طالبان حکومت را کم می کند و در نتیجه تنازع در مُلک کمتر می شود و کم شدن تنازع از فساد نظام سیاسی و زوال آن جلوگیری می کند. (8)
با این تحلیل روشن می شود که هر انسانی برای صنعتی خاص استعداد دارد، در نتیجه همیشه باید انسان ها در طبقات مخصوص خویش که با آن تناسب دارند باقی باشند، زیرا صنعت و حرفه تعلّق به طبقه را مشخص می کند، بنابراین امکان ارتقا و انتقال از طبقه ای به طبقه ی دیگر و یا زوال وجود ندارد. با توجّه به تأثیر فلک و گوناگونی حالات فلک، اگر فلک در شکل محمود خویش قرار گیرد و بر مولود تأثیر گذارد، ارتقا و زوال پیش می آید یعنی در این صورت، اولاد ملوک و رؤسا ممکن است به طبقه تجار و دهقانان یا ثروتمندان نزول پیدا کند و نیز اولاد فقرا و مساکین ممکن است به مرتبه ی بالاتر و صنوف دیگر منتقل شوند. به هر حال با اعتقاد آنان به تأثیر افلاک، ارتقا و نزول امکان دارد، ولی این کار تحت تأثیر افلاک عملی است.(9)
پینوشتها:
1. رسائل، ج1، ص 259.
2. همان، ص 272.
3. همان، ص 276.
4. رسائل، ج1، ص 279.
5. همان، ص 280.
6. همان.
7. همان.
8. همان.
9. همان، ص 164.
/م