نویسنده: دکتر کتایون خوشابی
هرگونه رفتار تحقیرآمیز، طرد، توهین و سرزنش کردن کودک توسط والدین و اطرافیان، کودک آزاری عاطفی محسوب می شود که استرس شدیدی را به کودک تحمیل می کند و اعتماد به نفس او را به شدت کاهش می دهد.
والدینی که به هر دلیل کودک را از خود طرد می کنند، یا به او اجازه نمی دهند که با دوستان و هم سن و سالان خود ارتباط داشته باشد، یعنی به نوعی او را منزوی می کنند، یا والدینی که برای کنترل کردن کودک، او را از چیزی می ترسانند و مرعوب می کنند، یا ترس های خود را به او انتقال می دهند، یا وجود او را در خانه نادیده می گیرند و به احساسات او توجه نمی کنند، در واقع مرتکب کودک آزاری عاطفی شده اند. کودکانی که نادیده گرفته می شوند در روابط خود با خواهرها و برادرهای شان گرفتار حسادت و رقابت شدیدی می شوند. در نتیجه در این گونه خانواده ها کشمکش بین فرزندان بسیار زیاد است.
بین مادر و کودک دو نوع رابطه وجود دارد:
1) وابستگی:
به معنای احساس مادر نسبت به کودک؛ و رابطه از سوی مادر به فرزند.2) دلبستگی:
به معنای احساس کودک نسبت به مادر؛ و رابطه از سوی فرزند به مادر.وابستگی قبل از تولد در مادر به وجود می آید، و وقتی نوزاد را بلافاصله بعد از تولد در آغوش مادر قرار می دهند، تماس پوست با پوست مادر و نوزاد، احساس وابستگی مادر به کودک را افزایش می دهد.
دلبستگی از حدود شش ماهگی به بعد در کودک به وجود می آید، و در سن دو تا سه سالگی تکمیل می شود. دلبستگی دو حالت می تواند داشته باشد: «دلبستگی امن» و «دلبستگی ناامن». اینکه دلبستگی یک کودک امن باشد یا ناامن، به رابطه ی مادر به کودک بستگی دارد و به این که چه قدر نیازهای او رفع شده است. اگر مادر در دو سال اول همه ی نیازهای کودک را برطرف کند، دلبستگی امن در کودک ایجاد می شود؛ و اگر نسبت به رفع نیازهای او غفلت و کوتاهی کند، دلبستگی ناامن در کودک شکل می گیرد.
گریه یکی از اولین پیام هایی است که نوزاد برای برقراری رابطه به سوی مادرش می فرستد. وقتی یک نوزاد گریه می کند مادر باید بلافاصله به او توجه کند، او را در آغوش بگیرد و نیازش را برطرف کند. (در یک سال اول باید بلافاصله به کودک توجه کرد، اما بعد از یک سالگی بهتر است نیاز کودک با چند دقیقه تأخیر برطرف شود.)
متأسفانه یک باور فرهنگی نادرست در ذهن والدین ما وجود دارد که: «نوزاد را بغل نکن، بغلی و لوس می شود.» این باورِ نادرست باعث ایجاد دلبستگی ناامن در کودکان می شود. گاهی می بینیم که یک نوزاد مدت زیادی گریه می کند، اما مادر به او توجه نمی کند، چون مثلاً به او گفته اند: «مَحَلِش نذار! لوس می شه.» در حالی که این توصیه درست نیست و توجه نکردن به گریه ی نوزاد باعث ایجاد احساس عدم امنیت در او می شود.
کودکی که دلبستگی امن دارد دنیای اطرافش را امن می بیند و میزان اعتماد او به دنیا بالاست. اما کودکی که دلبستگی ناامن دارد، دنیای اطرافش را ناامن می بیند، به کسی اعتماد نمی کند، همیشه نگران است و در آینده ممکن است به اختلالاتی مثل اضطراب و بدبینی دچار شود.
یکی دیگر از شکل های کودک آزاری عاطفی، نقصان در روابط مادر- کودک است. والدینی که دلبستگی ناامن دارند، همین احساس را در کودک خود نیز ایجاد می کنند. در خانواده هایی که سایر اعضای آن ها مشکل دلبستگی دارند، علایمی مثل اختلال در تغذیه و خواب، و تحریک پذیری در کودکانِ کم تر از یک سال دیده می شود.
گوش به زنگی، اختلال در تنظیم هیجانات، اختلالات درونی شده و بیرونی شده، مثل افسردگی و پرخاشگری، احساس عدم قدرت و کفایت، از مشکلاتی هستند که در سنین بالا در این کودکان بروز می کنند. آثار مخرب کودک آزاری عاطفی، در دخترها به صورت افسردگی و در پسرها به شکل پرخاشگری خود را نشان می دهند.
کودکانی که مورد آزار عاطفی قرار گرفته اند معمولاً ترسو و مضطرب هستند، به اختلالات اضطرابی دچار می شوند و نمی توانند با هم سن و سالان خود ارتباط مناسبی برقرار کنند. فردی که دلبستگی ناامن دارد، دنیا را غیرقابل اعتماد می بیند و نسبت به دوست، هم کلاسی، همسر و فرزندانش بدبین است، به هیچ کس اعتماد نمی کند و نمی تواند با کسی صمیمی شود. چنین فردی در ایجاد رابطه با جنس مخالف هم دچار مشکل می شود. چون پدر برای دختر و مادر برای پسر، به عنوان نزدیک ترین فرد از جنس مخالف، که می توانسته صمیمی ترین فرد برای کودک باشد، این نزدیکی و امنیت را به وجود نیاورده، در نتیجه افراد غریبه تر نیز نمی توانند وارد دایره ی اعتماد و صمیمیت او شوند.
طرح واره هایی از قبیل «سوءظن»، «رهاشدگی» و «قربانی شدن» در ذهن افرادِ ناامن شکل می گیرد. به خصوص طرح واره ی «قربانی شدن» در ذهن کسانی که مورد انواع کودک آزاری قرار می گیرند وجود دارد. این افراد رابطه های خود را به سمتی می برند که مظلوم واقع شوند و نقش قربانی را بازی کنند. حتی در روابط زناشویی هم چنین برخوردی دارند و روابط شان را طوری برقرار می کنند و وقایع را به شکلی می چینند که مورد ظلم قرار بگیرند، حتی اگر از همسر خود جدا شوند و مجدداً ازدواج کنند، دقیقاً همان مسیر را طی می کنند؛ چون باور دارند که دنیا دارد به آن ها ظلم می کند و آن ها همیشه باید نقش قربانی را بازی کنند.
کودکانی که مورد آزار عاطفی قرار می گیرند در درس خواندن زیاد موفق نیستند، اعتماد به نفس بسیار پایینی دارند، در دوران بلوغ و جوانی ممکن است دچار افسردگی شوند یا به اعتیاد روی بیاورند. کسانی که احساس ناامنی می کنند، برای به دست آوردن احساس امنیت، هر چند به صورت موقت، و برای مهار کردن اضطراب ترس و هیجانات شان به اعتیاد روی می آورند. مواد مخدر در انسان احساس سرخوشی ایجاد می کنند و افراد برای فرار از خلق بد و احساسات آزاردهنده، و برای فراموش کردن گذشته ی تلخ به اعتیاد پناه می برند.
کودکان آزاردیده، در بزرگسالی برای این که بتوانند به دیگران تسلط پیدا کنند آنان را آزار می دهند؛ در نتیجه احتمال دارد فرزندان شان نیز به همین مشکلات دچار شوند. یعنی این الگو از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
عوارض کودک آزاری عاطفی در سنین بالا خود را به صورت پرخاشگری نشان می دهد. کسی که مظلوم واقع شده و طرح واره ی قربانی شدن در او شکل گرفته، همیشه احساس خشم می کند. این خشم باعث پرخاشگری می شود. گاهی «خشم نسبت به خود» نیز در این افراد به وجود می آید. خشم به خود باعث می شود فرد دچار افسردگی شود و ممکن است به دفعات اقدام به خودزنی کند. روی ساعد دست برخی از این افراد تعداد زیادی اثر بریدگی با تیغ دیده می شود که نشانه ی خودزنی های مکرر است.
نادیده گرفتن کودک باعث می شود احساس قربانی بودن در کودک به وجود بیاید. کودک احساس می کند که در رابطه با خواهر یا برادرش نقش قربانی را بازی می کند. دختری که در خانواده با این که از برادرش بزرگ تر است، قدرت کم تری دارد، ممکن است احساس کند برادرش نقش آزارگر را بازی می کند. این الگوی ذهنیِ ارتباطی در او ادامه پیدا می کند و در آینده در خانواده ی خود احساس می کند همسرش آزارگر است و در محل کار، کارفرمایش این نقش را بازی می کند. در نتیجه او فکر می کند که همیشه در همه ی روابط، مظلوم است و دیگران به او ظلم می کنند.
مهارت هم دلی در این افراد رشد بسیار کمی دارد. هم دلی از حدود شش تا هفت سالگی در افراد شروع به شکل گرفتن می کند و در حدود ده سالگی تکمیل می شود. به همین دلیل است که بچه های دبستانی بیش ترین ظلم را در حق هم سالان خود انجام می دهند. یعنی چون هم دلی در آن ها رشد نکرده و کامل نیست، هم دیگر را مسخره می کنند، بچه های کم توان و معلول را اذیت می کنند و...
حس هم دلی در کودکانی که دلبستگی امن ندارند و مورد آزار عاطفی قرار می گیرند، به طرز صحیحی شکل نمی گیرد. این کودکان نمی توانند ناراحتی دیگران را درک کنند و به نیازهای احساسی آنان پاسخ درستی بدهند. گاهی در مقابل ناراحتی دیگران خشمگین می شوند و حتی ممکن است به صورت فیزیکی با آنان درگیر شوند؛ این عدم توانایی در درک احساسات دیگران باعث می شود از سوی اطرافیان طرد شوند و بیش از پیش در لاک تنهایی و انزوای خود فرو بروند و مشکل شان ادامه پیدا کند.
داشتن رابطه ی عاطفی مناسب با یکی از افراد خانواده می تواند در مقابل آزارهای عاطفی نقش محافظت کننده داشته باشد. یعنی اگر کودک با یکی از اعضای خانواده، که در اغلب موارد مادر است، ارتباط مثبت و مؤثری داشته باشد، تا حد زیادی می تواند در مقابل آثار مخرب آزارهای عاطفی مقاومت کند.
از آن جایی که نمی توان آزارهای عاطفی را اثبات و تعقیب قانونی کرد، آمار دقیقی از شیوع آن ها وجود ندارد؛ اما طبق بررسی هایی که تاکنون انجام شده، در جوامع مختلف بین 1/5 تا 17 درصد از افراد در دوران کودکی مورد آزار عاطفی قرار گرفته اند.
از طرف دیگر در بعضی منابع به نوع خاصی از آزار عاطفی با عنوان «بیش تیماری» یا «حمایت بیش از حد» اشاره می شود. کودکانی که مورد حمایت بیش از حد والدین قرار می گیرند و از لحاظ نیازهای عاطفی و سایر نیازهای اولیه بیش از حد ارضا می شوند، معمولاً کودکانی هستند که از رشد اجتماعی پایینی نسبت به سن خود برخوردارند، رفتار اجتماعی آن ها معمولاً کودکانه تر از هم سالان شان است و دیرتر بلوغ روانی پیدا می کنند.
وقتی والدین بیش از حد از فرزندان شان حمایت می کنند، جلو رشد اجتماعی آنان را می گیرند و نمی گذارند متناسب با سن شان رشد کنند. این کودکان دیرتر به استقلال می رسند، گاه توانایی اداره کردن زندگی مستقل را پیدا نمی کنند، نمی توانند به تنهایی زندگی کنند و دیگران نیز آنان را لوس و نازپرورده می دانند.
کودکانی که بیش از حد حمایت شده اند قادر به اداره ی امور خود به تنهایی نیستند، آستانه ی تحمل ناکامی شان پایین و در معرض انواع اختلالات روان شناختی مانند اضطراب و افسردگی قرار دارند.
منبع مقاله :
خوشابی، کتایون؛ (1387)، کودک آزاری(انواع آزار جسمی، جنسی، عاطفی و بی توجهی به کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول