نویسنده: دکتر کتایون خوشابی
سوء استفاده ی جنسی از کودکان چه انواعی دارد و توسط چه کسانی انجام می شود؟
سوءاستفاده ی جنسی به معنی بهره کشی جنسی از کودک برای ارضای فرد بزرگسال است و معمولاً توسط اقوام درجه یک، خصوصاً پدر، انجام می شود. در خانواده هایی که زن و شوهر با هم اختلاف دارند، زن به بیماری جسمی یا اختلالات روانی دچار است و شخصیت منفعلی دارد، درآمد خانواده پایین و نظام خانوادگی بسته است و یکی از اعضا به تسلط و قدرت نیاز دارد، احتمال ارتکاب به سوءاستفاده ی جنسی از کودکان، مخصوصاً دختران، بالا می رود.مهم ترین مسئله در سوء استفاده ی جنسی استفاده از زور و جبر است که معمولاً در خانه توسط اقوام درجه یک، آشنایان، همسایه ها، دوستان خانوادگی؛ و در مدارس، اردوگاه ها و مهدکودک ها توسط معلم ها، مربی ها یا پرستارهای کودک انجام می شود. اعضای برخی از فرقه های شیطان پرستی نیز کودکان را می ربایند و همراه سایر اعضای فرقه، آنان را مورد آزار جنسی و تجاوز به عنف قرار می دهند. در بسیاری از موارد پس از این اقدامات شنیع، کودکان را از بین می برند.
گاهی اوقات هم ممکن است زور و اجبار در کار نباشد. اگر یک نوجوان 15 ساله با یک کودک 5 ساله ارتباط جنسی برقرار کند مرتکب سوءاستفاده ی جنسی شده است. چون یک کودک 5 ساله قدرت تشخیص ندارد. به طور کلی رابطه ی جنسی بین دو کودک که بیش از پنج سال اختلاف سنی دارند، سوءاستفاده ی جنسی محسوب می شود.
آزار جنسی ممکن است تماسی یا غیرتماسی باشد. افرادی که مرتکب آزار جنسی از نوع تماسی می شوند معمولاً بدن و اندام تناسلی کودک را به قصد ارضای جنسی خود لمس یا به قولی دستمالی می کنند، گاه در حضور کودک دست به استمنا می زنند و در موارد شدیدتر، با کودک رابطه ی جنسی کامل برقرار می کنند یا حتی او را به روسپی گری وادار می کنند.
در آزار جنسی غیرتماسی، فرد آزاردهنده عورت خود یا تصاویر پورنو و غیراخلاقی را به کودک نشان می دهد، یا ماجراها و داستان های شهوانی برای او تعریف می کند و از دیدن آثار ترس و اضطراب در چهره ی او لذت می برد.
فرد مهاجم حتی ممکن است اعمال جنسی انجام ندهد و فقط کاری کند که باعث آزارِ کودک شود. به عنوان مثال دیده شده که فرد آزارگر، باسن یا ناحیه ی ژنیتال کودک را داغ کرده است.
با توجه به این که کودکان بیش ترین زمان خود را در خانه می گذرانند، بدیهی است که بیش ترین اتفاقات مثبت یا منفی از جمله انواع کودک آزاری ها در منزل صورت می گیرد. از طرف دیگر مواجه شدن کودکان با این اتفاقات در خارج از منزل، اغلب ناشی از عدم توجه و مراقبت کافی والدین است.
کودکانی که به قصد بازی با هم سالان خود از خانه خارج می شوند و بدون نظارت والدین شان در کوچه و خیابان بازی می کنند، معمولاً در معرض بیش ترین آسیب های اجتماعی مثل انواع کودک آزاری یا ابتلا به اعتیاد هستند.
طبق آمار به دست آمده، اکثر پرونده های تجاوز جنسی به کودکان مربوط به مردها بوده است، اما متأسفانه در بررسی های اخیر دیده می شود که تعداد زن هایی هم که از کودکان سوءاستفاده ی جنسی می کنند بیش تر از گذشته شده است و روندِ رو به رشد دارد.
یکی از مهم ترین عواملی که باعث ارتکاب به سوءاستفاده ی جنسی از کودکان می شود این است که خود فرد سوءاستفاده کنند در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته باشد. این افراد ممکن است به هیچ اختلال روانی یا شخصیتی هم دچار نباشند، اما تأثیر منفی اتفاقی که در کودکی برای شان افتاده آن قدر عمیق و ماندگار است که باعث می شود در بزرگسالی خودشان هم به این عمل دست بزنند.
یکی از پرجنجال ترین موارد سوءاستفاده ی جنسی که اخیراً در یکی از شهرهای کوچک استان تهران اتفاق افتاده بود، به فردی به نام بیجه مربوط می شد که چندین پسربچه را دزدیده و پس از تجاوز جنسی، آنان را کشته بود. در بررسی های روان شناسانه ای که روی این فرد انجام شد به این نتیجه رسیدند که او تقریباً به هیچ اختلال روانی و شخصیتی دچار نبوده، شخصیت مرزی نداشته، ضداجتماعی نبوده، روان پریشی نداشته، و فقط به دلیل این که در کودکی به او تجاوز کرده بودند، مرتکب این عمل شده بود.
این فرد به دلیل این که مورد تجاوز قرار گرفته بود، احساس گناه می کرد و از خودش متنفر بود؛ او فکر می کرد: «من آدم کثیف و پَستی هستم که حق زندگی کردن ندارم.»، «من لیاقت زنده ماندن ندارم.» و فکر می کرد کسی که به او تجاوز کرده باید او را می کشته؛ پس خودش تبدیل شده بود به همان آدمی که باید این نمایش نامه ی ناتمام را تمام می کرد. در نتیجه همان کار را با پسربچه ها انجام می داد و با کشتن آن ها داستان را تمام می کرد.
چه عواملی باعث سوءاستفاده ی جنسی پدر از دختر، می شود؟
زنا با محارم، مخصوصاً سوءاستفاده ی جنسی پدر از دختر، معمولاً در خانواده هایی دیده می شود که بین زن و شوهر اختلاف وجود دارد.برخی افراد نیاز دارند روی دیگران کنترل داشته باشند، در این صورت احساس قدرت می کنند. اصولاً کسی که دیگری را آزار می دهد، می خواهد قدرت خود را به او نشان بدهد.
در خانواده های پرجمعیت و کم درآمدی هم که در یک خانه ی کوچک زندگی می کنند، موارد سوءاستفاده ی جنسی از کودکان دیده می شود. برای بچه هایی که مجبورند شب ها کنار هم و زیر یک پتو بخوابند، اتفاقات بدی می افتد. بچه ها کنجکاوند، لباس هم دیگر را درمی آورند، بدن هم دیگر را نگاه می کنند و از این دست بازی های جنسی انجام می دهند.
تنها بودن بچه ها در خانه به مدت طولانی نیز می تواند یکی از عوامل مهمی باشد که افراد خانواده را به سوءاستفاده ی جنسی از کودکان سوق می دهد. برخی از والدین، به دلایل شغلی، مجبورند ساعت ها فرزندان شان را در خانه تنها بگذارند. این مسئله می تواند منشأ فسادهای فراوانی در کودکان شود؛ مخصوصاً اگر در دوران بلوغ باشند و به اینترنت، ماهواره، تلفن و... نیز دسترسی داشته باشند.
گاهی تنها بودن پدر و دختر به مدت طولانی نیز می تواند برای دختربچه ها خطرساز باشد. در مواردی دیده می شود که مادر شاغل است، فوت کرده، طلاق گرفته یا به هر دلیلی در خانه حضور ندارد و دختر بچه که مدت زیادی را با پدر در خانه تنها بوده، مورد سوءاستفاده ی جنسی پدر قرار گرفته است. البته همه ی پدرها مرتکب چنین عملی نمی شوند، اما باید جانب احتیاط را نگه داشت.
مواردی هم دیده می شود که دختر نوجوان به دلیل این که مادرش فوت کرده و نمی خواهد پدرش با زن دیگری ازدواج کند، هم زمان نقش همسر را هم برای پدر بازی می کند.
اصولاً در زنا با محارم، مادر شخصیتِ به شدت منفعلی دارد و برای ایفای نقش همسری و مادری کفایت لازم را ندارد. وقتی مادر شخصیت منفعل دارد یا به یک بیماری مزمن جسمی یا روانی دچار است، یا همیشه احساس ناخوشی می کند، یا بیماری سخت درمان دارد یا سایر مواردی از این دست، عملاً در خانه حضور پررنگی ندارد، در نتیجه هرم قدرت طوری تغییر می کند که مادرِ منفعل پایین می آید و دخترِ فعال، برای کنترل بچه های دیگر، نظارت بر امور خانواده و حتی ایفای نقش همسری و رابطه با پدر، جای مادر را می گیرد و به همین سادگی در یک خانواده ی مشکل دار، جابه جایی نقش ها به وجود می آید.
معمولاً خانواده هایی که در آن ها زنا با محارم وجود دارد، برای حفظ آبرو و رازداری، روابط خود را با دیگران بسیار محدود می کنند. این خانواده ها نظام بسیار بسته ای دارند. حتی گاهی مادر به رابطه ی پدر و دختر پی می برد اما برای این که مشکلی برای سرپرست خانواده به وجود نیاید و نظام خانواده از بین نرود، چشم خود را بر روی مسئله می بندند. این کار اثرات نامطلوبی روی احساسات دختر می گذارد. این دختر نسبت به پدر احساس تنفر، بیزاری و ترس دارد، و در مورد مادرش احساس بی کفایتی می کند. دختر احساس می کند مادرش آن قدر بی عرضه و بی لیاقت است که نمی تواند از فرزندش محافظت کند.
دخترانی که مورد سوءاستفاده ی جنسی پدرشان قرار می گیرند، نسبت به مادر خود احساس خشم و تنفری پیدا می کنند که تا پایان عمر از آن ها جدا نمی شود، چه مادر از موضوع اطلاع داشته باشد، چه اطلاع نداشته باشد. حتی گاهی از مادرشان بیش تر از پدر یا فرد سوءاستفاده کننده تنفر پیدا می کنند.
مادری که به رابطه ی جنسی بین همسر و دخترش پی می برد باید آن را فاش کند. رازِ رابطه ای که تا این حد بیمارگونه است و به طور مکرر اتفاق می افتد، باید فاش شود. البته در بعضی موارد برای جلوگیری از آسیب های بیش تر مثل بی سرپرست شدن کودکان و زیرِ سؤال رفتن وجهه ی اجتماعی اعضای خانواده، لزومی ندارد که مسئله به سطح مراجع انتظامی و قضایی کشیده شود، اما مطرح شدن آن در خانواده، به نحوی که قُبح قضیه از بین نرود، می تواند مانع از تکرار شدن آن شود.
مادر باید آن قدر توانمند شود که بتواند با چنین مسئله ای به درستی مقابله کند. ممکن است این مادر امکان جدا شدن از همسرش را نداشته باشد، به خانه ی پدرش هم نمی تواند برگردد، ولی نباید از چنین مسئله ای هم چشم پوشی کند. فاش شدن، جلو تکرار را می گیرد. ما باید بین بد و بدتر، یکی را انتخاب کنیم. یک راه این است کار را به مراجع قضایی و زندان یا حتی اعدام فرد بکشانیم که باعث می شود خانواده از هم بپاشد؛ راه دیگر این است که این راز را در خانواده فاش کنیم تا مانع تکرار آن شویم. هر دو راه مشکلات خاص خود را دارند، اما ما باید راهی را انتخاب کنیم که ضرر کم تری دارد.
مادر وظیفه ی سنگینی دارد؛ او باید نظارت درستی روی رفتار شوهر و فرزندانش داشته باشد. زنی که از رابطه ی شوهر با دخترش اطلاع دارد، حتی اگر نمی خواهد قضیه را جلو دیگران فاش کند، باید با شوهرش صحبت کند، یا اگر برایش ممکن است از او جدا شود. زندگی ناامن ارزش ادامه دادن ندارد. مادری که احساس می کند اگر از خانه خارج شود امکان دارد شوهرش به فرزندان آسیب بزند، باید از او جدا شود. معمولاً در چنین وضعیتی سرپرستی فرزندان به مادر واگذار می شود.
هم چنین نظام های حمایتی جامعه باید طوری باشند که از چنین مادرانی حمایت کنند، خانه و منبع درآمدی برای آن ها در نظر بگیرند تا بتوانند زندگی خود و فرزندان شان را اداره کنند.
کودکی که توسط پدرش مورد سوءاستفاده ی جنسی قرار گرفته و والدینش به این دلیل از هم جدا شده اند، و سرپرستی او به مادر سپرده شده، باید بتواند هر چند وقت یکبار، در حضور فرد سوم، با پدر ملاقات کند تا تعارضی که در او به وجود آمده، از بین برود. در غیر این صورت این تعارض تا آخر عمر در کودک باقی می ماند. چنین کودکی نمی تواند به درستی با جنس مخالف ارتباط برقرار کند و در زندگی زناشویی مشکل خواهد داشت. این کودک باید بتواند پدرش را در وضعیت مناسب و امنی ملاقات کند تا تصویر یک پدر متجاوز در ذهن او کم رنگ شود و رابطه اش با پدر تا حدودی بهبود پیدا کند. اگر رابطه ی پدر و فرزند ترمیم نشود، آثار نامطلوب آن تا پایان عمرِ کودک از بین نمی رود.
در زنا با محارم شایع ترین ارتباط بین پدر- دختر است، رابطه ی بین برادر- خواهر شیوع کم تری دارد، و نادرترین نوع رابطه، بین مادر- دختر دیده می شود.
کودکی که مورد آزار جنسی قرار گرفته به چه اختلالات و مشکلاتی دچارمی شود؟
آزار جنسی جدا از آسیب های جسمی که به کودک وارد می کند، آثار مخرب فراوانی بر روی روان کودک بر جای می گذارد. گاه این کودکان به اختلالاتی مانند شب ادراری و اختلال در کنترل مدفوع دچار می شوند و گاه، به دلیل احساس گناه، به خودشان صدمه می زنند.اختلال استرس پس از حادثه، اضطراب، افسردگی و انزواطلبی نیز از اختلالات شایعی هستند که در این کودکان دیده می شود. پس از این که کودکی مورد آزار جنسی قرار می گیرد، نسبت به افراد هم جنسِ فردِ سوءاستفاده کننده نگرش منفی پیدا می کند و در برقراری ارتباط با آن ها مشکل خواهد داشت.
سوءاستفاده ی جنسی باعث می شود کودکان به مقدار زیادی توانایی و میل خود را برای درس خواندن از دست بدهند و دچار افت تحصیلی شوند. اگر سوءاستفاده توسط معلم یا مربیان مدرسه انجام شده باشد ممکن است باعث فرار کودک از مدرسه و ترک تحصیل او شود.
کودکانی که مورد سوءاستفاده ی جنسی قرار گرفته اند، از ترس این که مبادا در این باره صحبت کنند و این موضوع فاش شود، خیلی منزوی و گوشه گیر می شوند. این کودکان خود را متفاوت و حقیرتر از دیگران می بینند.
مورد تجاوز قرار گرفتن باعث می شود کودکان یک شبه از دنیای کودکی وارد دنیای بزرگسالی شوند. آن ها دیگر نمی توانند مانند بچه های دیگر با سرخوشی و شادی بازی کنند، دنیای شان کاملاً با دنیای بچه های دیگر فرق می کند. در نتیجه نمی توانند با دیگران ارتباط مناسبی برقرار کنند و گاه تا آخر عمر منزوی باقی می مانند.
این کودکان در ایجاد ارتباط با افراد هم جنس فرد متجاوز، مشکل دارند. حتی بهتر است درمانگر، از جنس مخالف فرد متجاوز باشد. یعنی اگر یک مرد به کودک تجاوز کرده، بهتر است یک زن کودک را درمان کند.
خشم ناشی از سوءاستفاده ی جنسی، هیجانات منفی و نامناسبی را در کودک ایجاد می کند که باعث می شوند او رفتارهای نامناسبی از خود نشان بدهد. به عنوان مثال این کودکان ممکن است مکرراً در معرض دیدِ دیگران دست به خودارضایی بزنند یا عورت خود را به نمایش دوستان و هم سالان خود بگذارند، افراد غریبه را در آغوش بگیرند و ببوسند، یا با کودکان دیگر و اسباب بازی های خود بازی های جنسی کنند.
برخی از این کودکان به دلیل اضطرابی که پس از این حادثه تجربه می کنند دچار اختلال در خوردن می شوند و مشکل کاهش یا افزایش وزن پیدا می کنند. به عنوان مثال پسربچه ی 13 ساله ای را از روستایی در یکی از استان های شمال غربی کشور به دلیل بی اشتهاییِ عصبی و کاهش وزن بسیار زیاد به یکی از مراکز درمانی ارجاع داده بودند. اما بعد از بررسی های زیاد متوجه شدیم که او قبلاً وزن زیادی داشته و به دلیل همین چاقی، به طور مداوم، مورد سوءاستفاده ی جنسی افراد بزرگسالی قرار می گرفته که او را در حین پیاده روی در مسیر طولانی روستا تا مدرسه می دیده اند. در نتیجه این پسربچه افسرده شده بوده و کم اشتهایی ناشی از افسردگی باعث شده بود لاغر شود. لاغر شدن او باعث شده بود کم تر مورد آزار دیگران قرار بگیرد. به همین دلیل، بی اشتهایی کودک تشویق شده و در نهایت به بی اشتهایی عصبی و اختلال خوردن تبدیل شده بود.
آثار کودک آزاری جنسی در پسران زیر 7 سال گاه به صورت رفتارهایی مثل خودارضایی در ملأعام و افزایش میل جنسی، و در دختران به صورت کاهش میل جنسی، طرد کردن والد غیرمقصر، پرخاشگری، ولگردی، روسپی گری و اعتیاد در سنین نوجوانی و بزرگسالی بروز می کند.
کودکی که از طرف پدر مورد سوءاستفاده ی جنسی قرار می گیرد، در آنِ واحد پدر و مادر خود را از دست می دهد. پدر که به او تجاوز کرده، و مادر کفایت محافظت از او را نداشته، در نتیجه هر دو آن ها جایگاه خود را از دست می دهند و این کودک احساس یک فرد یتیم را پیدا می کند.
کودک آزاری جنسی می تواند آثار درازمدتی روی کودک بگذارد. این کودکان در بزرگسالی ممکن است به اختلال شخصیت مرزی و احتمالاً افسردگی حاد دچار شوند. از اعتماد به نفس بسیار پایینی برخوردار خواهند بود و امکان دارد اقدام به خودکشی کنند. برخی از آنان پس از ازدواج از برقراری رابطه ی جنسی پرهیز می کنند و در امر تربیت فرزندان شان موفق نیستند. این افراد برای خود حریمی قایل هستند که کسی را به داخل آن راه نمی دهند، به همین دلیل با همسر و فرزندان خود مشکل پیدا می کنند.
برخی از کسانی که مورد سوءاستفاده ی جنسی قرار گرفته اند، از ترس این که مبادا کسی از کودک شان سوءاستفاده ی جنسی کند، بیش از حد از او مراقبت می کنند، نسبت به او بسیار حساس می شوند و ممکن است روابط او را با دوستان و آشنایان بسیار محدود کنند.
افرادی که در کودکی از نظر جنسی آزار دیده اند، در روابط اجتماعی خود، با رفتارهای خشونت بار دارند و به بزه کاری کشیده می شوند، یا در همه ی ارتباطات شان نقش قربانی را بازی می کنند.
گاه پیش می آید که کودک توسط یک فرد غریبه مورد سوءاستفاده ی جنسی قرار می گیرد، ولی به جای کودک، والدین او از نظر روانی صدمه می بینند و دچار افسردگی می شوند. خانمی به من مراجعه کرده بود که فرزند کوچکش مورد سوءاستفاده ی جنسی یکی از فروشندگان محل قرار گرفته بود. ماجرا به این صورت بود که کودک رفته بوده از مغازه ی جنب خانه شان خرید کند؛ پسر فروشنده ی مغازه در غیاب پدرش، این کودک را به پستوی مغازه برده و او را مورد سوءاستفاده ی جنسی، در حد دستمالی، قرار داده بود. کودک از این مسئله زیاد آسیب ندیده بود، اما مادر به شدت احساس گناه می کرد و عمیقاً احساس می کرد کفایت لازم را برای نگهداری از کودکش ندارد. این مادر تا چهار سال تحت درمان های مختلف بود، اما افسردگی اش از بین نمی رفت. این ماجرا چیزی را در او بیدار کرده بود که تا مدت ها نمی توانست از آن رها شود.
در این گونه موارد در کنار درمان کودک که مهم ترین اصل است، حمایت و کمک به سایر اعضای خانواده، مخصوصاً مادر، نیز یکی از اهداف اصلی درمان به شمار می رود. حضور یک گروه درمانی متشکل از روان پزشک کودک، روان شناس بالینی کودک، مددکار اجتماعی و نیز روان پزشک و روان شناس بالینی برای کمک به همه ی اعضای خانواده اعم از قربانی و سایر اعضا ضروری است.
در بعضی موارد، سایر اعضای خانواده، به خصوص مادر، به جای درک کردن احساسات کودکِ قربانی و هم دلی کردن با او، ممکن است نسبت به او احساس خشم یا تنفر پیدا کنند که بایستی در جلسات درمانی در مورد این احساسات با آنها گفت وگو کرد و به آن ها فرصت داد که احساسات خود را تخلیه کنند. هم چنین باید فرصتی فراهم کرد که روابط بین افراد مجدداً ترمیم شود.
کودکانی که مورد سوءاستفاده ی جنسی قرار گرفته اند چه علایمی دارند؟
یکی از علایمی که در این کودکان دیده می شود، تغییر در نقاشی ها و بازیهای آن هاست. اگر از کودک بخواهیم آدم بکشد، می بینیم که برخلاف کودکان عادی، ممکن است آلت تناسلی آن آدم را هم نقاشی کند یا ممکن است در نقاشی هایش اشیای نوک تیز بکشد.این کودکان در بازی های شان اعمال جنسی انجام می دهند. به عنوان مثال لباس زیر عروسک شان را در می آورند، یا ممکن است دایماً با انگشت نواحی خاصی از بدن عروسک را لمس کنند. یعنی همان کارهایی را که با خودشان شده، با عروسک انجام می دهند. البته این نوع بازی ها همیشه نشانگر سوءاستفاده ی جنسی از کودک نیستند؛ کودک ممکن است از روی کنجکاوی یا در اثر دیدن فیلم های پورنوگرافی این اعمال را انجام بدهد. به همین دلیل اثبات کردن سوءاستفاده ی جنسی از کودک، مخصوصاً اگر دخول انجام نشده باشد، بسیار مشکل است.
این کودکان معمولاً خیلی زیاد استمنا می کنند، حتی گاهی به صورت وسواس گونه این کار را انجام می دهند. البته این هم دلیل قطعی برای پی بردن به سوءاستفاده ی جنسی از کودک نیست، بلکه می تواند دلایل دیگری هم داشته باشد. این مسئله فقط می تواند به عنوان یک علامت، ما را به شک بیندازد.
منبع مقاله :
خوشابی، کتایون؛ (1387)، کودک آزاری(انواع آزار جسمی، جنسی، عاطفی و بی توجهی به کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول