نویسنده: دکتر کتایون خوشابی
چه علایمی در رفتار کودکان آزاردیده مشاهده می شود؟
آزار جسمی روی رفتار کودکان نیز تأثیر می گذارد. برخی از کودکان آزاردیده بسیار منزوی و ترسو هستند و برخی دیگر خیلی پرخاشگری می کنند. اکثر کودکانی که توسط والدین خود تنبیه بدنی می شوند و از نظر جسمی آزار می بینند، اعتماد به نفس پایینی دارند، بسیار مضطرب هستند و امکان دارد به افسردگی دچار شوند.کودکانی که از سوی والدین یا مراقبین خود مورد آزار جسمی قرار می گیرند، به دلیل ترس از افشای این موضوع و خشم بیش تر آنان، موضوع را مخفی می کنند، و حتی وقتی در مراکز درمانی از آنان سؤال می شود، در انکار این مسئله با والدین خود هم کاری می کنند.
کودک وقتی کتک می خورد این فکر در ذهنش شکل می گیرد که: «من آدم بی لیاقتی هستم که باید کتک بخورم.»، «من آدم بی ارزشی هستم.» به این ترتیب خودپنداره ی منفی در او شکل می گیرد و اثر آن تا آخر عمر در وجودش باقی می ماند. کودکِ کتک خورده نمی تواند از حقوق خودش در مقابل دیگران دفاع کند.
کودکانی که توسط والدین خود مورد کودک آزاری قرار می گیرند، از نظر عاطفی به همان والدی که آنان را آزار می دهد، وابسته می شوند. مادری که بچه اش را می زند، دارد عملاً به او می گوید که: «تو هیچی نمی فهمی و من همه چیز می فهمم.»، «تو نمی توانی درست رفتار کنی و من باید تو را به شدت کنترل کنم.» این مادر، قدرت خود را به کودک نشان می دهد و به او القا می کند که: «تو موجود حقیر، بدبخت، بی ارزش و ناتوانی هستی که من باید از تو حمایت کنم.» و این کار باعث می شود کودک به مظهر قدرت وابسته شود. به همین دلیل است که کودک وقتی احساس ناامنی می کند به همین مادری پناه می برد که او را به شدت آزار داده است. یعنی مادری که عامل اصلی ناامنی کودک است، منبع احساس امنیت او هم می شود. زیرا این الگو را به کودکش داده که دنیا ناامن است و او برای امنیت پیدا کردن، راه دیگری غیر از پناه بردن به مادرش ندارد. این کودک در آینده شخصیت وابسته پیدا خواهد کرد.
کودکان آزاردیده، زیاد شاداب نیستند، رنگ و روی پریده دارند، اغلب بی حوصله اند، در ارتباط برقرار کردن با هم سالان خود و در پیدا کردن دوست، مشکل دارند، گاه از نظر جسمی نیز از هم سالان خود عقب تر هستند. این کودکان به دلیل این که احساس تنهایی می کنند، خود را پایین تر از سایرین می بینند و اعتماد به نفس پایین و جسارت کمی دارند.
این کودکان وقتی در برابر یک منبع قدرت مانند والدین قرار می گیرند و به دلیل تنبیه های بدنی شدید چاره ای جز حرف شنوی کامل ندارند، خشم ناشی از این رفتار و احساس تحقیرشدگی را فرو می خورند. این خشم، اغلب اوقات خودش را به صورت افسردگی در دوره های بعدی زندگی این کودکان نشان می دهد، یا آن ها را به شخصیت های منفعل- پرخاشگر تبدیل می کند که در موقعیت های مختلف، یا به طور مطلق همه چیز را می پذیرند و کاملاً منفعل هستند، یا به ظاهر برای گرفتن حق شان به شدت پرخاشگری می کنند.
این گونه رفتارها نشان دهنده ی شکل گرفتن رابطه ی ظالم- مظلوم در فرد است. این افراد در بسیاری از روابط با هم سالان شان دچار احساس ظلم به خود می شوند و می خواهند دیگران در این زمینه با آنان هم دلی کنند. در مواردی هم به دلیل همانند سازی با افراد آزارگر قبلی (والدین یا سایرین) به شدت پرخاشگر می شوند و به طور ظالمانه با همسر یا فرزندان خود رفتار می کنند.
تمامی این رفتارها که معمولاً الگوهای تکراری دارند، ناشی از سایه ی زندگی گذشته ی آن ها بر زندگی حال و آینده شان است.
منبع مقاله :
خوشابی، کتایون؛ (1387)، کودک آزاری(انواع آزار جسمی، جنسی، عاطفی و بی توجهی به کودکان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول