نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر *** هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
ز وصل روی جوانان تمتّعی بردار *** که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
نعیم هر دو جهان پیش عاشقان بجوی *** که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
معاشری خوش و رودی بساز می خواهم *** که درد خویش بگویم به ناله ی بم وزیر
بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم *** اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند *** گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
چو لاله در قدحم ریز ساقیا مِی و مشک *** که نقش خال نگارم نمی رود ز ضمیر
بیار ساغر درّ خوشاب ای ساقی *** حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر
به عزم تو به نهادم قدح ز کف صد بار *** ولی کرشمه ی ساقی نمی کند تقصیر
می دو ساله و محبوب چارده ساله *** همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
دل رمیده ی ما را که پیش می گیرد *** خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر
حدیث توبه درین بزمگه مگو حافظ *** که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر
تفسیر عرفانی
1.پند و نصیحتی به تو می دهم، آن را بشنو و بهانه جویی مکن و هر آنچه نصیحت کننده ی دلسوز مهربان به تو می گوید، بپذیر و بیشتر از این بهانه مگیر.
2.از دیدار جوانان زیبارو و وصال با آنان بهره ای بگیر، زیرا این دنیای پیر و فرسوده به هیچ کس وفا نکرده و پیوسته در کمین عمر توست تا آن را غارت کند.
3.جاه و مال این دنیا و آنچه در بهشت به مؤمنان وعده داده اند، همه ی اینها برای عاشق، بی ارزش است و به اندازه ی یک جو نمی ارزد (اشاره به بخشی از آیه ی 38 سوره ی توبه)
4.هم صحبت و همنشینی خوب و مهربان و سازی کوک شده و آماده ی نواختن می خواهم تا با نغمه ی بم و زیر آن درد عشق خود را بازگو کنم.
5.عزم و آهنگ آن دارم که چنانچه قضا و سرنوشت الهی موافق علم و عمل من باشد، دیگر شراب ننوشم و گناهی مرتکب نشوم؛ من می خواهم که شراب نخورم، اما به دست من نیست، باید تقدیر چنین باشد.
6.هنگامی که تعیین سرنوشت ازلی بی حضور ما صورت گرفته و قرار نبوده است که با نظر ما صورت بگیرد، اگر اندکی از آن مطابق میل و رضایت ما نیست، عیب و ایرادی مگیر.
7.ای ساقی!در جام شراب سرخ رنگ همچون لاله ام، شراب و مشک خوشبو بریز، زیرا تصویر خال سیاه و زیبای معشوق هرگز از خاطرم بیرون نمی رود؛ ای ساقی!شراب بده تا بنوشم و مست شوم تا شاید لحظه ای از یاد معشوق و زیبایی او غافل گردم و به آرامش برسم.
8.ای ساقی!جام بلورین شراب را بیاور و به حسود بگو که بخشندگی آصف زمان را ببین و از حسادت بمیر.
9.صد بار به قصد توبه و بازگشت از گناه، جرام شراب را کنار گذاشتم، ولی ناز و عشوه و دلربایی ساقی توانایی توبه کردن را از من گرفته و نمی گذارد که من دست از مِی خوردن بر دارم.
10.برای من همنشینی با شراب دو ساله و معشوق و نازنینی کم سن و سال، بهتر از مصاحبت با دیگران است.با وجود شراب دو ساله و محبوب چهارده ساله به کس دیگری نیاز ندارم.
11.دل مرا که دیوانه وار افسار گسیخته و از بر من رمیده و در اختیار من نیست، چه کسی می تواند جلودار شود و مهارش کند؟ هیچ کس؛ لذا به مجنون که از زنجیر، فرسوده و مجروح شده، خبر دهید که نوبت من است تا زنجیرش را برای مهار دلم به من واگذارد.
12.ای حافظ!در این مجلس عیش و شادی از توبه سخن مگو که ساقیان زیبا با تیری از گناه دلفریب و ابروی کمان خود به سمت تو نشانه رفته و مانع توبه کردن تو می شوند.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول