نرگس کرشمه می برد از حد، برون خرام *** ای من فدای شیوه ی چشم سیاه تو
خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال *** از دل نیایدش که نویسد گناه تو
آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی *** زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه تو
با هر ستاره ای سرو کار است هر شبم *** از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو
یاران همنشین همه از هم جدا شدند *** ماییم و آستانه ی دولت پناه تو
حافظ طمع مبر ز عنایت که عاقبت *** آتش زند به خرمن غم دود آه تو
تفسیر عرفانی
1. ای معشوق! خاک راه تو مثل مشک خوشبو بلکه از مشک هم خوشبوتر است و خورشید با همه ی عظمت و شکوهش در زیر سایه ی گوشه ی کلاه تو پرورش یافته است؛ روی تو از خورشید هم زیباتر است. معشوق من از همه زیبارویان، زیباتر است.
2. ای معشوق! من فدای ناز و غمزه ی چشم سیاه و زیبای تو شوم، بیا تا همه ببینند که چشم تو از گل نرگس هم زیباتر است.
3. ای یار! خونم را بریز و مرا به رنج و عذاب بینداز، زیرا هیچ فرشته ای با چنین زیبایی و جمالی که تو داری، هرگز راضی نمی شود که گناهی برایت بنویسد، نویسندگان نامه ی اعمال هم دل دارند و گناه زیبایی مانند تو را به خدا گزارش نمی دهند.
4. ای محبوب! جای تو در دل عاشقان است و اگر تو در پیش چشم من باشی، دلم قرار دارد و شب آسوده می خوابم.
5. از حسرت دیدار چهره ی زیبا و مانند ماهت، هر شب با ستارگان آسمان گفتگو می کنم و شب زنده داری می کنی.
6. همه ی دوستان همدل و صمیمی از یکدیگر جدا شده اند و تنها ما هستیم که بر در خانه ی بخت و سعادت تو مانده ایم.
7. ای حافظ! از توجه و احسان معشوق، ناامید نباش که سرانجام آه سوزان تو خرمن غم و اندوه را آتش می زند و می سوزاند. آه سوزان عاشق، تأثیرگذار و سوزاننده است.
/م