و گر به رهگذری یک دم از وفا داری *** چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد
و گر کنم طلب نیم بوسه، صد افسوس *** ز حقه ی دهنش چون شکر فرو ریزد
من آن فریب که در نرگس تو می بینم *** بس آب روی که با خاک ره بر آمیزد
فراز و شیب بیابان عشق، دام بلاست *** کجاست شیر دلی کز بلا نپرهیزد
تو عمر خواه صبوری که چرخ شعبده باز *** هزار بازی ازین طُرفه تر برانگیزد
بر آستانه تسلیم سر بِنِه حافظ *** که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
تفسیر عرفانی
1. چنانچه در عشق معشوق، کوشا و در راه او پویا باشم، بلاهایی به سرم در می آورد و بهانه جویی ها را شروع می کند. اگر کوتاه بیایم و از خود خویشتن داری نشان دهم و به سراغ او نروم، کینه می ورزد.
2. اگر معشوق را در یک گذرگاهی ببینم و چنانچه رسم وفاداری است، به دنبال او روان شوم، قدم های خود را تندتر می کند و مثل باد می رود و من را تنها می گذارد.
3. چنانچه از لب های شیرین معشوق بوسه بخواهم، افسوس می شنوم و از طرف او تحقیر می شوم. اما من عاشق این افسوس گفتن و تحقیر یار را تلخ نمی شمرم و برای من همچون شکر شیرین است، یعنی اگر بوسه ندهد باکم نیست.
4. من در چشمان زیبا و خمارآلود تو فریبی می بینم که افراد زیادی را عاشق خود می کند و این عشق، آبروی آنها را می برد و گرفتار ملامت عاقلان می کند.
5. دشواری های وادی عشق، سراسر دام بلا و گرفتاری است. آن انسان شجاع و بی باکی که از این گرفتاری ها نهراسد و دوری نکند، کجاست؟ عاشق شدن جرأت شیر می خواهد.
6. تو از خدا طول عمر بخواه و در راه عشق صبر پیشه کن و شکیبا باش. پس از آن خواهی دید که این روزگار فریبنده هزار بازی ازین شگفت انگیزتر برپا خواهد کرد و نمی دانیم که چها بر سر عاشق می آورد.
7. ای حافظ! در عاشقی باید تحمل داشته باشی و مشکلات و رنج های آن را بپذیری. چنانچه بخواهی با این مشکلات مقابله کنی، روزگار هم با تو دشمن می شود و به مقابله بر می خیزد.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.
/ج