مزدک و عقایدش

زندگی‌نامه‌ی مزدک، انگیزه‌های او، ریشه‌های معنوی آموزه‌های وی، هدف مزدک از تعلیماتش، تأثیراتی که وی داشته و ... همگی موضوعاتی میباشد که در مورد آنها اتفاق نظری نبوده و مسائلی بحث‌برانگیز در تاریخ ایران محسوب می‌شود. وی
دوشنبه، 29 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مزدک و عقایدش
مزدک و عقایدش

 

نویسنده :هاجر مهرجویان (1)
منبع :راسخون



 

چکیده:

زندگی‌نامه‌ی مزدک، انگیزه‌های او، ریشه‌های معنوی آموزه‌های وی، هدف مزدک از تعلیماتش، تأثیراتی که وی داشته و ... همگی موضوعاتی میباشد که در مورد آنها اتفاق نظری نبوده و مسائلی بحث‌برانگیز در تاریخ ایران محسوب می‌شود. وی را در پرتگاه‌های تاریخ گاهی بالا کشیدهاند و گاهی وی را به پائین پرتاب کردهاند؛ ولی بیشتر مواقع مزدک را سقوط دادهاند، سقوطی که شاید به سختی میتوان وی را بالا کشید. این بیشتر از آن جهت است که پیام مزدک فقط از زبان دشمنان دینی و سیاسی او به گوش ما رسیده است: آنهم کسانی چون خسرو انوشیروان و مراجع و مقامات زرتشتی که از مبارزات این دوره پیروز بیرون آمدهاند، نه خود مزدکیان و یا روستائیان شورشی. ایشان مزدک را به این بهانه که مخالف شرایط دشوار حاکم بر جامعه‌ی ساسانی بوده و دم از برابری و مساوات میزده است، زندیق خوانده‌اند، ولی آیا میتوان شخصیتی نظیر مزدک را یک زندیق نامید؟ شاید باید کمی متفکرانه‌تر به این قضیه نگاه کرد. شاید نتوان مزدک را یک پیامبر نامید، ولی کارها و عقایدش و از همه مهم‌تر، اصلاحاتی که انجام داد، همه بیانگر رفتاری پیامبرگونه میباشد.
در این مقاله سعی را بر آن داشته تا در ابتدا مختصری از زندگی مزدک رابیان کنیم، اینکه وی از کدام منطقه بوده همچنین نظرات گوناگونی را که درباره ی زادگاه او مطرح شده است را بیان کرده ایم ، در این میان توجه نموده ایم مزدک در جامعه ساسانی دارای چه مناصبی بوده. بعد از آن درباره ی عقاید وی سخن رفته است، آنهم عقایدی که محصول شرایط نابه سامان روزگار ساسانی می باشد، اما آنچه که در این میان بیشتر مورد نظر نگارنده پژوهش قرار گرفته و به آن پرداخته ایم منشاء افکار و تعالیم مزدک می باشد که آن را در چند مورد ملاحظه کرده ایم. در پایان باید بیان کرد هرچند نگاهی مختصر به مزدک و عقاید وی شده است اما به بررسی نکاتی ظریف نیز پرداخته شده.
کلیدواژه ها: مزدک، عقاید، تعالیم، ساسانیان

زندگینامهی مزدک

دربارهی این که مزدک در کجا تولد یافته است، نقطه نظرات گوناگونی وجود دارد. عده‌ای معتقدند که وی از اهالی پسا (فارس) محل شاهنشاهان ایران باستان بوده، اما بیرونی معتقد است: “وی از اهالی نسا (خراسان) بوده “که نظر وی شاید ناشی از غلط املایی باشد که نقطه را به جای پائین در بالا گذاشته‌اند. (کلیما؛ 182 :1359)
عده‌ای دیگر نیز زادگاه وی را آذربایجان و تبریز دانستهاند؛ ولی طبری زادگاه وی را مذریه یا (مدریه) واقع در کنار رودخانهی دجله ذکر کرده است. و جالب این که از این ناحیه جنبش‌های دینی حائز اهمیتی بلند شده است؛ به عنوان نمونه نویسندگان میگویند مانی و بتای (یکی از پیروان مانی) در همین ناحیه متولد شدهاند. کسی نظیر (آلتهیم) معتقد است زادگاه مزدک در مرغاب بوده است و منظور طبری از (مدریه) همان مرغاب میباشد که در ناحیهی خراسان بوده است. ولی از مرغاب در نواحی گوناگون نام برده‌اند (فارس، تاجکستان....). (کلیما؛ 185 :1359)
در مورد ایرانی یا غیر ایرانی بودن وی نیز آراء گوناگونی وجود دارد. داراب هرمزدیار وی را از اهالی هند می‌داند، و همهی متون به جز روایت او مزدک را یک ایرانی معرفی مینمایند. به نظر می‌رسد از آنجا که وی یکی از خدمتکاران دربار ایران محسوب میشده است و همچنین در تعالیم خود از کتب مقدس مغان کمک گرفته از همین رو یک ایرانی تلقی شده است.
در مورد معنای نام مزدک نیز روایت رایج، این است که که جزء اول آن همان MAZDA ایرانی بوده و (ک) نیز کوچک شدهی bandaka میباشد (کلیما؛ 186 :1359) نام مزدک را این گونه معنی کردهاند که در این نام (مزد-ک) به چشم میخورد را میتوان حدس زد که است مزدک نام مشعل آتش پرستان نیز میباشد و به پهلوی (پراگنده روشنایی مزدا) معنی میدهد. (شیماکو؛ 69 :1366)
مزدک پسر بامدادان در زمان پادشاهی قباد (488-521 میلادی) ظهور کرد. بنا به گفتهی برخی از مورخان ـ برای نمونه بیرونی ـ مزدک موبدان موبد یعنی قاضی‌القضات بوده است؛ مورخان وی را فردی دانا و پرهیزگار و دانش‌پژوه خواندهاند، و گویند لباس ساده به تن میکرد.
ولی آیا واقعاً میتوان قبول کرد که یک موبد زرتشتی در جامعه‌ای که به موبدان اختیارات و آزادی‌های فراوان داده میشد، چنین جنبشی به پا کرده باشد؟ کلیما مزدک‌شناس بزرگ، این فرضیه را به دو دلیل غیر قابل قبول میداند. یکی این که قاضی‌القضات عنوان یک صاحب‌منصبان دولتی بوده است و نمیتواند همان مقام موبد باشد. درست است که امر قضاوت در دست روحانیون بود، ولی در رأس قضات، شخصی با عنوان (شهر داور) یا (دوران داور) قرار داشت. دلیل دیگر میتواند این باشد که شخص سرکش و اصلاح طلبی چون مزدک ممکن نیست از میان جامعهی محدود و متشکل از موبدان که در کمال دقت تعلیم یافته بودند، برخاسته باشد (کلیما؛ 206 :1359) میتوان این را نیز بیان کرد که یکی از دلایلی که مزدک توانست به شاه نزدیک شود، مقام ویژه‌ی وی در دربار بوده است: در آن زمان روحانیون تأثیر قابل توجهی بر شخص شاه داشته‌اند. اما مزدک از هر طبقه و منصبی که بود، توانست با اقدامات واقع‌بینانهی خود و در اثر تحلیل صحیح از دشواری‌های اجتماعی، در بین مردم نفوذ فراوانی پیدا کند و اگر خود از طبقه‌ی بالای جامعه بود، ولی پیروان مزدک از محروم‌ترین گروه‌های اجتماعی و از انقلابی‌ترین افراد جامعه تشکیل شده بودند که علیه نظام اجتماعی ساسانی سر به عصیان برداشتند.
در زمینه‌ی این که مؤسس اصلی این فرقه خود مزدک بوده و آیا این اقدامات تماماً از خود وی نشأت گرفته است، آراء و روایت‌های گوناگونی از طرف مورخان شرق و غرب بیان شده است. عدهای مؤسس این فرقه را شخصی به نام زرتشت، پسر خورگان میدانند و عدهای بوندس؛ گروه اخیر برآنند که در عهد دیوکلسین، (امپراتور روم) شخصی از مانویان به روم گریخت که نام وی (بوندس) بود. عقایدی جدید داشت و به گسترش آن پرداخته و در حقیقت مؤسس اصلی فرقه‌ی مزدکی را این شخص دانستهاند. کریستن‌سن بوندس و زرتشت خورگان را یک نفر می‌داند که مقدم بر مزدک بوده است. این نکته قابل توجه است که عقاید بوندس (زرتشت) فقط جنبهی نظری داشته، ولی مزدک مرد عمل بوده است و رفته رفته این فرقه نام مزدک را به خود گرفته است و مردم پنداشتند که وی مؤسس این فرقه بوده است. (کریستن‌سن؛ 244 :1384)
اما کلیما نظر مبتنی بر یکی بودن بوندس و زرتشت را نپذیرفته و معتقد است که بوندس ادامه‌دهنده‌ی آیین مانی در روم بوده و آیین وی را (دین خدای خیر) معرفی میکند. بوندس به عقیده‌ی کلیما در سده‌ی سوم میلادی میزیسته، در حالی که زرتشت در سده‌ی پنجم میلادی زندگی میکرده است. در واقع زرتشت بوده که آیین مانی را تغییر داده و به شیوهی جدید تبلیغ کرده و مزدک نیز یکی از پیروان برجستهی وی بوده است. (کلیما؛ 179 :1359)
نظرات مختلفی درباره‌ی این که واقعاً چه کسی مؤسس فرقهی مزدکی بوده است، وجود دارد. ولی فرقی ندارد که در آغاز چه کسی این نظرات را بیان کرده است. آنچه مهم است، این است که چه کسی آن را عملی کرده و رواج داده و آن کسی نیست جز مزدک بامدادان.
این فرقه برای بیان افکار خود کتاب دینی نیز دارا بوده است که (زند) نام داشت و علاوه بر آن نظرات آنان در کتابی به نام (مزدک‌نامه) در دورهی ساسانیان گردآوری شده بود که در دورهی اسلامی نیز موجود بوده است. کتاب دیگری به نام (دیسناد) نیز از مزدک وجود داشته است که به زبان پارسی باستان بوده است. (خسروی؛ 60 :1359)

عقاید و تعالیم مزدک

مزدک نیز مانند همه‌ی کسانی که در صدد برقراری نوعی تغییرات در افکار و ایجاد شرایط بهتر بودند، دارای عقاید و افکار نوآورانه‌ی خاص خود بود. وی در جامعهی به تعلیم آنها پرداخت که سرشار از ناعدالتی‌های طبقاتی بود. به گونه‌ای که هرگز شخصی با نسب پایین، نمیتوانست وارد طبقات بالاتر شودهمهی نویسندگان در بیان کلیات عقاید مزدک دارای نظرات مشترکی هستند. مزدک در تعلیم عقاید خود به مسائلی پیرامون جامعه، مردم و در حوزه‌ی جهان و موجودات آن پرداخت است. تعالیم وی دربارهی جهان در حیطهی چنین موضوعاتی بوده است “وی کشتن موجودات زنده را منع میکرد و اعتقاد به آزاد بودن تمامی موجودات را داشت. او معتقد بود که جهان با دو اصل خیر و شر آمیخته شده است. ما میتوانیم ریشه‌ی این عقاید را در بسیاری از فرقه‌های عرفانی مشرق زمین ببینیم (کلیما؛ 213 :1359) وی بدون شک به خدای اصیل و واحد معتقد بوده است. (کریستن‌سن؛ 86 :1309) مزدک همچنین به گردش اجرام سماوی و تأثیر آن بر روی عالم زندگانی انسان معتقد بوده است. شاید این عقیده را از مردم میان‌رودان گرفته باشد، زیرا مردم آن نواحی به این گونه مسایل اعتقاد داشتند.
میتوان تعالیم مزدک را به دو دسته تقسیم کرد: تعالیم خواص که در جمعی از مریدان خود بیان میکرده و تعالیم عوام که جنبهی عملی تعالیم بوده و به توده‌ی پیروان اختصاص داشت؛ این آموزه‌ها را براساس نیاز موجود در جامعه و با هدف ایجاد زندگی بهتر برای عوام مردم بیان می‌کرده است.
مزدک معتقد بود که خداوند ثروت را به مردم ارزانی داشته تا به مساوات در میان خویش تقسیم نمایند. (کلیما؛ 150 :1359) باید توجه داشت که جامعهی ساسانی آن زمان، سرشار از بی‌عدالتی بوده است و گروه عظیمی از مردم در فقر و تهی‌دستی به سر میبردهاند. رواج عقاید مزدک در جامعه باعث شد این گروه عظیم به سوی او جلب شوند. مزدک نه تنها در زمینهی ثروت معتقد بود که باید به صورت مساوی تقسیم شود، بلکه در زمینه‌های مختلف دیگر نظیر برخورداری مساوی از زنان جامعه نیز این نظر را بیان کرده است. این نقطه‌ی خاص در افکار مزدک مورد توجه بسیاری از مورخان قرار گرفته است. عده‌ای میگویند مزدک معتقد بوده است که اموال مردم باید به صورتی اشتراکی استفاده شود و در حقیقت وی را نخستین کمونیست ایرانی میدانند. برای مثال آنها معتقدند که مزدک خواهان این بوده است که همه از زنان جامعه به صورت مشترک برخوردار باشند؛ یعنی هر مردی از هر طبقهی جامعه میتواند با هر زنی آمیزش داشته باشد. اما آیا حقیقتا منظور مزدک در برخورداری از ثروت و زنان به صورتی اشتراکی بوده است؟یا شاید نوعی تقسیم بر پایهی برابری میباشد برابری که در آن زمان وجود نداشته است و شاید نوعی اعتراض به شرایطی بوده که هر چه زودتر باید خاتمه مییافت.
در مورد اشتراکی بودن در عقاید مزدک میتوان گفت که این نظریهی را دشمنان مزدک علیه وی مطرح کرده‌اند و مسئلهی تقسیم زنان از نظر مزدک نوعی اعتراض علیه حرمسراهای اغنیا بود که زنان متعددی در آن محبوس بودند. (گیرشمن؛ 304: 1385) و مزدک معتقد بود ”باید این قلادهی بردگی را از گردن زنان برداشت. اشراف حق ندارند بیش از یک زن، آن هم به صورت همسر داشته باشند” (قاسمی؛ 109: 1357) زیرا در جامعه‌ی آن زمان ساسانی اشراف حق این را داشتند که برای خود زنان متعددی آن هم به صورت غیر شرعی در حرمسرا نگاه دارند و مزدک این روش را منع کرده و گفته است که اشخاص میتوانند با زنان غیر عقدی آنان ازدواج کنند. گروهی آن نظر را به منزلهی اشتراک زن برای همه کس تلقی کرده‌اند. از مورخان اسلام، ثعالبی که مزدک را شیطان و خبیث میخواند، دربارهی تقسیم زنان توسط مزدکیان نظر تأییدآمیزی دارد. او میگوید: ”مزدک گفت: کسی که اموال و زنان و متاع زائد دارد، چه اولویتی بر دیگران دارد؟ باید آنها را از اغنیا گرفت و به فقرا داد” (خسروی؛ 69 :1359)
آنچه در عقاید مزدک پدیده‌ای نو تلقی میشد، این بود که وی احتمالاً با رسم مورد احترام آن زمان یعنی ازدواج با محارم مخالف بود؛ یعنی آن چیزی که در ایران باستان به آن (خوه دوده) می‌گفتند. (دریایی؛ 84 :1383)
می‌توان گفت آن ارزشی را که در این عهد از زنان گرفته شده بود، بار دیگر به آنها بازگردانده شد. زنان محدودی در جامعهی عصر ساسانی دارای مقام و منزلت بودند و شاید این اقدام وی نیز به دلیل شرایط موجود در جامعه بود که زنان را در پست‌ترین طبقهی جامعه قرار داد.

منشا تعالیم مزدک

در خصوص منشا تعالیم مزدک نظرات گوناگونی داده شده است. در این مقاله می‌کوشیم منشا افکار و عقاید مزدک را از سه جهت مورد بررسی قرار دهیم: 1.عقاید مانوی 2.عقاید افلاطون 3.عقاید زرتشتی.
یکی از مورخانی که در بیان عقاید مزدک به کتاب‌های خود او دسترسی داشته، شهرستانی بوده که در کتاب (الملل والنحل) در بیان آئین مزدک نیز نکاتی متذکر شده است. این نکات را در سایر کتب نمیتوان یافت. وی میگوید آئین مزدک در هنگام پادشاهی قباد ظهور کرد و گرویدن پادشاه به آئین مزدک و چگونگی طریقت را شرح میدهد “آئین مزدک در بسیاری جهات به کیش مانی یا دو اصل بدوی آئین گنوستیک (عرفانی) یعنی روشنایی و تاریکی معتقد بوده، شبیه است. منتهی مزدک معتقد است که کارهای نور از روی قصد و اراده است در صورتی که کارهای تاریکی از روی عدم بصیرت و برحسب اتفاق انجام می‌یابد.” (کریستین‌سن؛ 86 :1309) البته اگر هم بپذیریم عقاید مزدک از فرقهی مانوی اقتباس شده، ولی گسترش فرقهی وی با کنش انقلابی توأم بوده است: کنشی که در مانی نمی‌بینیم. زیرا مزدک توانسته بود آنقدر در بین مردم نفوذ کند که آنها را علیه ثروت و اموالی که در دست اشراف و ثروتمندان بود برانگیزد. میتوان گفت مردم فقیر و قشر پائین جامعه از طریق فرقهی مانی از نظر فکری تغییر کرده بودند و حال خود به تنهایی نمیتوانستند آن را عملی کنند و نیازمند یک رهبر بودند که مزدک باشد. کسی که تا حدودی دارای قدرت بود و در واقع ”مزدکیان آنچه را مانی در آسمان وعده داده بود، در زمین مییافتند” (محمودآبادی؛ 329 :1384)
اما مانوی بودن مزدک محل تردید است. ما امروز می‌دانیم که مانویت در عصر مزدک از فرقه‌های مغضوب و مورد تعقیب در قلمروی ساسانیان بود، و امکان نداشت فردی که گرایش به چنین مذهبی دارد، بتواند به راحتی در میان مردم زندگی کرده و اقدام به انتشار آراء و عقایدش بپردازد. مزدک توانست نظر شاه ساسانی و دیگران را به سوی تعالیم خود جلب کند. اگر وی خود را به عنوان یک مانوی معرفی کرده بود، یقیناً هرگز به چنین کامیابی بزرگی دست نمییافت.
منشا دیگری که برای آئین مزدک بیان کردهاند، عقاید و افکار افلاطون، فیلسوف بزرگ یونان میباشد. شاید این سوال مطرح شود که افلاطون و مزدک سال‌ها با یکدیگر فاصله دارند؛ پس چگونه افلاطون توانسته بر وی تأثیر بگذارد؟ همان طور که گفته شد، پایه‌گذار فرقه‌ی مزدکی را عده‌ای، شخصی به نام بوندس معرفی کردهاند که در روم بوده است و مزدک نیز در عقاید خود پیرو تعالیم بوندس بوده است. منبع مهم تعالیم بوندس نیز به عقیدهی بسیاری از مورخان، همان مکتب افلاطونی میباشد. خیلی از عقاید مزدک دربارهی جهان و پدیده‌‌های پیرامون و خیلی از مسائل عرفانی که ارائه میدهد، میتوان با صراحت گفت که بوندس آن را گفته بود. (برای درک بهتر این ماجرا مراجعه شود به: (افلاطون، جمهور، ترجمه‌ی فواد روحانی، صص273-493)
واژگان مزدک نیز یکی از منابعی است که می‌تواند ما را در شناخت سرچشمه‌های فکر مزدک یاری رساند. در تعالیم مزدک ما به واژگانی برمی‌خوریم که در واقع اقتباسی از دین مزدیسنی (زرتشت) بوده است؛ کلماتی نظیر «دیو» که یک اصطلاح زرتشتی میباشد. نه تنها در دایره‌ی واژگان، بلکه در بسیاری از موارد، افکار مزدک تکرار عقاید زرتشت است؛ طوری که در تحلیل برخی از مورخان و ایران شناسان، مزدک مصلح زرتشتی بوده است و نه پیامبر دینی جدید. تعالیم زرتشت و مزدک بسیار به یکدیگر نزدیک است: هر دو تأکید میکردند که انسان مکلف به عمل خیر است و ضرر رساندن به دیگران ممنوع میباشد؛ حتی نسبت به دشمنان هم بایستی به مهربانی و عطوفت رفتار کرد. از طرف مزدک توصیه میشد که صفات نیک زرتشتیان را داشته باشند. ولی منظور از آئین زرتشت، نه آن آئین زرتشتی است که در دورهی ساسانیان رواج داشته و آمیختهی با خرافات روحانی‌نمایان جامعه بوده است، بلکه منظور آئین زرتشتی میباشد که سه اصل پیامبر خود (گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک) را داشته و اکنون در هالهی از ابهامات فرو رفته بود. پیگولوسکایا در کتاب شهرستان‌های ایران، مزدک‌گرایی را اصلاحاتی در آئین زرتشت مینامد. اصلاحاتی که در عین حال دارای جنبه‌های اجتماعی بوده و نیروی عمده‌ی آن را فقیران و بینوایان تشکیل میدادند. از این جهت این آیین سخت مورد نفرت بزرگان و ثروتمندان بود. بی‌گمان گروه وسیعی از مردم با اظهارات و اندیشه‌های این موبد که ادعا میکرد براساس زند و تفسیر اوستاست، موافق بودند.
اندیشه‌های مزدک کاملاً بیگانه نبود؛ ولی اشراف و روحانیون وابسته به دولت با چگونگی تفسیر او از اوستا به شدت مخالف بودند. آئین مزدک علیه آن آیین مذهبی به پا خاست که در عصر ساسانی رواج داشت؛ به وضوح نمیتوان آن را آئین زرتشت نامید: آن آئین سرشار از خرافات و خواسته‌های موبدان بود.
سایر مکاتبی که امکان دارد مزدک از آنها بهره گرفته باشد، در این مقاله مورد توجه نگارنده نیست. ما در اینجا در پی کالبدشکافی اندیشه‌های مزدک نیستیم. چرا که حقیقتاً اهمیت مزدک بیشتر در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی اوست تا در تعالیم دینی و اصلاح‌گرانه یا انقلابی‌اش. و از این تعالیم نیز اطلاعات کمی به دست ما رسیده است. با یک بررسی دقیق میتوان تعالیم مزدک و ایدئولوژی او را واجد وجوه سوسیالیستی دانست که سعی در بهبود شرایط جامعهی عصر داشته است.

حرف آخر:

ظهور مزدک در جامعه ساسانی محصول حوادث و شرایطی بود که در آن زمان سر برآورده بود، شرایط نابه سامان و ظالمانه ای که در آن تعالیم و عقاید ممزدک بسیار می توان دید. مزدک در تعالیم خود اگرچه برروی دو اصل خیر و شر که همیشه در میان مردمان مشرق زمین رواج داشته تأکی می کند اما بسیاری نیز تعالیم وی را برگرفته ا عقاید فیلسوف یونانی افلاطون دانسته بودند، چراکه در عقاید وی نیز بر اصل اشتراکی بودن در جامعه تأکید می شود که همچنین مزدک نیز در تعالیم خود به طور واضح بیان کرده بود، هرچند که این تأکید وی بر اشتراکی بودن تا آنجاست که بسیاری وی را به عنوان اولین کمونیسم ایران معرفی می کنند. هرچند این موارد در تعالیم وی به ظاهر تازگی داشت، اما دسته بیشتری از گفته های وی را می توان یافت که او را بسیار به آموزه های زرتشتی نزدیک می کرده است. در حقیقت تعالیم مزدک باید به گونه ای می بود که مورد پذیرش مردم و جامعه آن زمان قرار می گرفت، تعالیم مزدک بیشتر اصلاحی بود بر ناهنجاری های که در دین، سیاست، حتی اوضاع اقتصادی پیش آمده بود و در این میان مردم و طبقات فرو دست دست جامعه تلف می شدند.

پی نوشت :

1- کارشناس ارشد تاریخ ایران بعد از اسلام

منابع :
افلاطون، جمهور، ترجمه: فوائد روحانی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1388
دریایی، تورج، شاهنشاهی ساسانی، ت:مرتضی ثاقب فر، ققنوس، تهران، 1383
سیماشکو،موریس، مزدک، ترجمه: سهراب دهخدا، نشر الموت، بهار 1366
قاسمی، ابوالفضل، سیر الگارشی در ایران از گوماتا تا کودتا، ققنوس، تهران،1357
کریستن سن، آرتور، تاریخ سلطنت قباد و مزدک، ترجمه: نصرالله فلسفی، خاور، تهران، 1309
..................................، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمی، صدای ماصر، تهران، 1384
کلیما، اوتاکر، تاریخ جنبش مزدک، ترجمه: جهانگیر فکری، توس، تهران، 1359
گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه: محمد معین، انتشارت علمی و فرهنگی، تهران، 1385
خسروی، خسرو، مزدک، دنیای نو، تهران، 1359
محمودآبادی، اصغر، امپراتوری ساسانی در گزارش تاریخ اسلامی و غربی، افسر، اصفهان، 1384



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما