نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
جامعه ملل نخستین سازمان بین المللی عمومی جهان بود. این سازمان کوشش داشت با حفظ صلح، پیشبرد خلع سلاح، حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات و حکومت قانون، توصیه به مناسبات آشکار، عادلانه و شرافتمندانه» میان دولت ها و به طور کلی با سازمان دادن همکاری بین المللی برای پیشبرد رفاه مادی و معنوی بشریت، احتمال وقوع جنگ را محدود سازد.
جامعه ملل در ژانویه 1920 همراه با به اجرا درآمدن پیمان صلح ورسای (پیمان صلح اصلی پس از جنگ جهانی اول که میثاق جامعه ملل هم بخشی از آن را تشکیل می داد) پا به عرصه وجود گذاشت. مشروح اندیشه های مطرح شده در میثاق تقریباً به طور کامل متعلق به انگلستان بود ولی تنظیم میثاق در کنفرانس صلح 1919 پاریس را باید نتیجه عزم و اراده وودرو ویلسون، رئیس جمهور ایالات متحده، دانست. اما ویلسون دشمنی آمریکاییان با تعهدات و وظایف خارجی اعضای جامعه ملل به ویژه ماده 10 میثاق که تمامیت سرزمینی دولت های عضو را تضمین می کرد دست کم گرفته بود بر این اساس، مجلس سنای ایالات متحده از تصویب پیمان ورسای سرباز زد و در نتیجه آن کشور نتوانست به منزله پایه گذار جامعه ملل به عضویت این سازمان درآید. پس از آن نیز ایالات متحده هرگز برای پیوستن به جامعه ملل درخواستی مطرح نکرد.
تنها گذاشتن جامعه ملل توسط آمریکا، این نهاد را به عنوان یک سازمان امنیت دستجمعی شدیداً تضعیف کرد و انگلستان و فرانسه را به رهبران عمدتاً بی میل سازمانی تبدیل کرد که با آن چه می خواستند و انتظارش را داشتند متفاوت بود. فرانسه اعتقادی به توانایی جامعه ملل برای حفاظت از خودش در برابر آلمان نداشت و انگلستان نگران بود که تمام بار حفظ صلح به دوشش افتد. در واقع، در میثاق جامعه ملل مجازات های نظامی الزامی بر ضد تجاوزگران پیش بینی نشده بود. میثاق تنها می گفت که در شرایط معین، شورای جامعه موظف است اقدام نظامی را به اعضا «توصیه کند»(ماده 16). میثاق جامعه ملل اعضا را از نظر حقوقی موظف می دانست که در مورد هر دولتی که بی توجه به شرایط سخت میثاق در خصوص لزوم حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات جنگ به راه بیندازد مجازات های اقتصادی گسترده ای برقرار سازند. ولی تصمیم گیری در این باره که آیا رویدادهای معینی این وظیفه را فعال ساخته است یا نه و اگر بلی روشن دقیق اجرای آن چیست و عهده تک تک اعضا گذاشته شده بود. این مقررات بازتاب این واقعیت بود که جامعه بر اساس اندیشه همکاری و نه رهبری مبتنی بود. جامعه ملل نمی توانست به دولت ها دستور دهد که کاری انجام دهند. این تلویحاً از آن جا پیدا بود که تمامی تصمیم های ماهوی ارگان های جامعه باید به اتفاق آرا گرفته شود.
جامعه ملل در آغاز چهل و دو عضو داشت؛ بعدها بیست دولت دیگر هم به عضویت آن پذیرفته شدند؛ هفده دولت از آن بیرون رفتند و یک دولت- اتحاد شوروی-هم عملاً پس از تهاجم به فنلاند در 1939، از این سازمان اخراج شد. مقر جامعه ملل در ژنو پایتخت سویس بود و از خدمات یک دبیرخانه چند ملیتی تحت ریاست دبیرکل جامعه، که نخستین نمونه یک کارمند بین المللی بی طرف بود، بهره می برد.
دبیرخانه به دو نهاد اصلی جامعه ارائه خدمت می کرد: مجمع و شورا. تمامی دولت های عضو جامعه ملل (بر اساس هر دولت یک رأی) در مجمع نماینده تشکیل داشتند. مجمع هر سال یک نوبت برای حدوداً یک ماه تشکیل جلسه می داد. در مجمع دولت های کوچک هم حق اظهار نظر در مورد مناسبات بین المللی را داشتند و مشتاقانه از این حق حداکثر بهره برداری را می کردند. در این جریان، آن ها مجمع را به نهاد پویایی تبدیل کردند که غالباً قطعنامه هایش شاخص مهم افکار عمومی جهان به شمار می رفت. اما نطق های بسیاری از اعضای آکنده از «حرف های مفت» و تأکید بر منافع شخصی خودشان بود. برای دولت های کوچک اعلام سرسپاری به آرمان های جامعه ملل خرجی نداشت؛ تقویت جامعه ملل برای آن ها در مقام بهره برندگان از نظام امنیت دستجمعی جز نفع خالص چیزی در بر نداشت.
دیگر نهاد اصلی جامعه ملل شورا نام داشت که هر سال سه یا چهار نشست داشت و در مواقع لازم نیز جلسات ویژه ای تشکیل می داد. شورا نماینده نهادینه شدن اتفاق قرن نوزدهمی اروپا در مقیاس جهانی بود. کرسی های دائمی شورا به قدرت های بزرگ (البته مادام که در عضویت جامعه ملل بودند) تعلق داشت: انگلستان، فرانسه، ایتالیا (تا 1936)، ژاپن (تا 1993)، آلمان (33-1926) و اتحاد شوروی (39-1934). شورا اعضای غیردائمی هم داشت که با رأی مجمع به طور چرخشی برای مدت سه سال انتخاب می شدند. مانند مجمع، شورا هم نهادی صرفاً مشورتی قلمداد می شد. شورای برخی وظایف مشخص مانند تنظیم طرح های خلع سلاح، و زیر نظر داشتن اداره سرزمین های تحت قیمومیت و رفاه اقلیت های ملی در برخی دولت ها را برعهده داشت. اما به شکل کلی تر می توانست به بحث درباره هر مسئله ای بپردازد که در حیطه صلاحیت جامعه ملل قرار داشت «یا بر صلح جهان اثر می گذاشت» (ماده 4). میثاق جامعه ملل بر پایه این فرض تنظیم شده بود که برای بازداشتن خطاکار تنها چیزی که معمولاً لازم است سرزنش علنی او توسط شوراست. این فرض در دل خود فرض دیگری را دایر بر وجود احساس همبستگی و اشتراک منافع داشت که به دور از واقعیت بود (و احتمالاً در جهان دولت های برخوردار از حاکمیت هرگز واقعیت نخواهد داشت). اما این فرض جامعه ملل که این سازمان تنها هنگامی می تواند عملکرد مؤثری داشته باشد که دولت ها هم نظر باشند فرض درستی بود.
تجربه جامعه ملل بازتاب شرایط بستر عمل آن بود. طی دهه 1920 که جوّ بین المللی مساعد بود جامعه ملل موفقیت نسبی داشت. ولی در دهه 1930 ضعف هایش برملا شد. وقتی ژاپن در 1931 به استان منچوری چین هجوم برد، جامعه به اعزام یک کمیسیون تحقیق و محکوم کردن ژاپن بسنده کرد و از شناسایی دولت دست نشانده منچوکو هم که ژاپن و چین بر سر کار آورده بود سرباز زد. خالی بودن جای آمریکا در جامعه ملل مانع مهمی در راه عملکرد مؤثر آن بود ولی شرایط موجود نیز در هر حال مساعد نبود. چین از اروپا فاصله زیادی داشت؛ در این باره که چه رخ داده است سردرگمی اولیه ای وجود داشت؛ بسیاری از اعضا یا ژاپن احساس همدردی می کردند؛ به طور کلی تمایلی برای پذیرش خطر جنگ وجود نداشت و در زمانی که جهان دچار رکود بود هیچ کشوری از وضع مجازات های اقتصادی طرفداری نمی کرد.
ناتوانی جامعه ملل در ماجرای منچوری، آن را به مثابه یک سازمان امنیت دستجمعی تضعیف کرد. ولی بحران حبشه (اتیوپی) تیر خلاص را به آن زد. تهاجم ایتالیا به این دولت عضو واقع در شرق افریقا در 1935 نمونه روشنی از تجاوز بود و اعضای جامعه ملل به سرعت برخی مجازات های اقتصادی را مقرر داشتند. اما چون فرانسه و انگلستان می ترسیدند که موسولینی به دامن هیتلر پناه آورد این مجازات ها از روی بی میلی و بی شکلی نامؤثر اجرا می شد و اندکی پس از سقوط آدیس آبابا (پایتخت حبشه) در مارس 1936 نیز برچیده شد. جامعه ملل با از دست دادن اعتبار خود در مقام یک سازمان امنیت دستجمعی تنها موجودیتی سایه وار داشت و طی جنگ جهانی دوم عملاً تعطیل بود. در آوریل 1946 آخرین نشست مجمع جامعه ملل، اختیارات، وظایف، ساختمان ها و بایگانی های این سازمان را تحویل سازمان ملل متحد داد.
شرایطی که به افول جامع ملل راه برد موجب شد که این سازمان را به طور کلی یک شکست به شمار آورند. اما جامعه ملل به هیچ وجه همیشه یا در همه زمینه ها ناکام نبود و برخی دستاوردهای مهم هم داشت. این موفقیت ها عمدتاً، ولی نه به طور دربست، در زمینه های غیر سیاسی مانند پیشبرد حقوق بین الملل و همکاری کارکردی در زمینه تنظیم بهداشت و تغذیه بود. وانگهی، میثاق جامعه ملل در زمینه توسعه اندیشه هایی درباره چگونگی اداره مناسبات بین المللی به ویژه محکوم ساختن تجاوز و اعلام این که هرگونه جنگ یا تهدید به جنگ به همگان مربوط می شود نماینده نقطه عطف مهمی بود. شاید مهم تر از همه این بود که جامعه ملل اندیشه نیازمندی جهان به چنین نهادی را جا انداخت. جای شگفتی نیست که جامعه ملل تأثیر گسترده ای بر شکل گیری سازمان های جانشین خود گذاشت. همان گونه که یکی از تنظیم کنندگان میثاق جامعه ملل گفته است، جامعه ملل «تجربه ای بزرگ» بود.
ـــ استعمارزدایی؛ جنگ؛ سازمان ملل متحد؛ مجازات ها.
-1986 Northedge,F.s.The League of Nations,Its life and Times,Leicester:Leicester University Press.
-1960 Walters,F.p.A History of the League of Nationa Oxford:University Press.
لورنا لوید
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
جامعه ملل در ژانویه 1920 همراه با به اجرا درآمدن پیمان صلح ورسای (پیمان صلح اصلی پس از جنگ جهانی اول که میثاق جامعه ملل هم بخشی از آن را تشکیل می داد) پا به عرصه وجود گذاشت. مشروح اندیشه های مطرح شده در میثاق تقریباً به طور کامل متعلق به انگلستان بود ولی تنظیم میثاق در کنفرانس صلح 1919 پاریس را باید نتیجه عزم و اراده وودرو ویلسون، رئیس جمهور ایالات متحده، دانست. اما ویلسون دشمنی آمریکاییان با تعهدات و وظایف خارجی اعضای جامعه ملل به ویژه ماده 10 میثاق که تمامیت سرزمینی دولت های عضو را تضمین می کرد دست کم گرفته بود بر این اساس، مجلس سنای ایالات متحده از تصویب پیمان ورسای سرباز زد و در نتیجه آن کشور نتوانست به منزله پایه گذار جامعه ملل به عضویت این سازمان درآید. پس از آن نیز ایالات متحده هرگز برای پیوستن به جامعه ملل درخواستی مطرح نکرد.
تنها گذاشتن جامعه ملل توسط آمریکا، این نهاد را به عنوان یک سازمان امنیت دستجمعی شدیداً تضعیف کرد و انگلستان و فرانسه را به رهبران عمدتاً بی میل سازمانی تبدیل کرد که با آن چه می خواستند و انتظارش را داشتند متفاوت بود. فرانسه اعتقادی به توانایی جامعه ملل برای حفاظت از خودش در برابر آلمان نداشت و انگلستان نگران بود که تمام بار حفظ صلح به دوشش افتد. در واقع، در میثاق جامعه ملل مجازات های نظامی الزامی بر ضد تجاوزگران پیش بینی نشده بود. میثاق تنها می گفت که در شرایط معین، شورای جامعه موظف است اقدام نظامی را به اعضا «توصیه کند»(ماده 16). میثاق جامعه ملل اعضا را از نظر حقوقی موظف می دانست که در مورد هر دولتی که بی توجه به شرایط سخت میثاق در خصوص لزوم حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات جنگ به راه بیندازد مجازات های اقتصادی گسترده ای برقرار سازند. ولی تصمیم گیری در این باره که آیا رویدادهای معینی این وظیفه را فعال ساخته است یا نه و اگر بلی روشن دقیق اجرای آن چیست و عهده تک تک اعضا گذاشته شده بود. این مقررات بازتاب این واقعیت بود که جامعه بر اساس اندیشه همکاری و نه رهبری مبتنی بود. جامعه ملل نمی توانست به دولت ها دستور دهد که کاری انجام دهند. این تلویحاً از آن جا پیدا بود که تمامی تصمیم های ماهوی ارگان های جامعه باید به اتفاق آرا گرفته شود.
جامعه ملل در آغاز چهل و دو عضو داشت؛ بعدها بیست دولت دیگر هم به عضویت آن پذیرفته شدند؛ هفده دولت از آن بیرون رفتند و یک دولت- اتحاد شوروی-هم عملاً پس از تهاجم به فنلاند در 1939، از این سازمان اخراج شد. مقر جامعه ملل در ژنو پایتخت سویس بود و از خدمات یک دبیرخانه چند ملیتی تحت ریاست دبیرکل جامعه، که نخستین نمونه یک کارمند بین المللی بی طرف بود، بهره می برد.
دبیرخانه به دو نهاد اصلی جامعه ارائه خدمت می کرد: مجمع و شورا. تمامی دولت های عضو جامعه ملل (بر اساس هر دولت یک رأی) در مجمع نماینده تشکیل داشتند. مجمع هر سال یک نوبت برای حدوداً یک ماه تشکیل جلسه می داد. در مجمع دولت های کوچک هم حق اظهار نظر در مورد مناسبات بین المللی را داشتند و مشتاقانه از این حق حداکثر بهره برداری را می کردند. در این جریان، آن ها مجمع را به نهاد پویایی تبدیل کردند که غالباً قطعنامه هایش شاخص مهم افکار عمومی جهان به شمار می رفت. اما نطق های بسیاری از اعضای آکنده از «حرف های مفت» و تأکید بر منافع شخصی خودشان بود. برای دولت های کوچک اعلام سرسپاری به آرمان های جامعه ملل خرجی نداشت؛ تقویت جامعه ملل برای آن ها در مقام بهره برندگان از نظام امنیت دستجمعی جز نفع خالص چیزی در بر نداشت.
دیگر نهاد اصلی جامعه ملل شورا نام داشت که هر سال سه یا چهار نشست داشت و در مواقع لازم نیز جلسات ویژه ای تشکیل می داد. شورا نماینده نهادینه شدن اتفاق قرن نوزدهمی اروپا در مقیاس جهانی بود. کرسی های دائمی شورا به قدرت های بزرگ (البته مادام که در عضویت جامعه ملل بودند) تعلق داشت: انگلستان، فرانسه، ایتالیا (تا 1936)، ژاپن (تا 1993)، آلمان (33-1926) و اتحاد شوروی (39-1934). شورا اعضای غیردائمی هم داشت که با رأی مجمع به طور چرخشی برای مدت سه سال انتخاب می شدند. مانند مجمع، شورا هم نهادی صرفاً مشورتی قلمداد می شد. شورای برخی وظایف مشخص مانند تنظیم طرح های خلع سلاح، و زیر نظر داشتن اداره سرزمین های تحت قیمومیت و رفاه اقلیت های ملی در برخی دولت ها را برعهده داشت. اما به شکل کلی تر می توانست به بحث درباره هر مسئله ای بپردازد که در حیطه صلاحیت جامعه ملل قرار داشت «یا بر صلح جهان اثر می گذاشت» (ماده 4). میثاق جامعه ملل بر پایه این فرض تنظیم شده بود که برای بازداشتن خطاکار تنها چیزی که معمولاً لازم است سرزنش علنی او توسط شوراست. این فرض در دل خود فرض دیگری را دایر بر وجود احساس همبستگی و اشتراک منافع داشت که به دور از واقعیت بود (و احتمالاً در جهان دولت های برخوردار از حاکمیت هرگز واقعیت نخواهد داشت). اما این فرض جامعه ملل که این سازمان تنها هنگامی می تواند عملکرد مؤثری داشته باشد که دولت ها هم نظر باشند فرض درستی بود.
تجربه جامعه ملل بازتاب شرایط بستر عمل آن بود. طی دهه 1920 که جوّ بین المللی مساعد بود جامعه ملل موفقیت نسبی داشت. ولی در دهه 1930 ضعف هایش برملا شد. وقتی ژاپن در 1931 به استان منچوری چین هجوم برد، جامعه به اعزام یک کمیسیون تحقیق و محکوم کردن ژاپن بسنده کرد و از شناسایی دولت دست نشانده منچوکو هم که ژاپن و چین بر سر کار آورده بود سرباز زد. خالی بودن جای آمریکا در جامعه ملل مانع مهمی در راه عملکرد مؤثر آن بود ولی شرایط موجود نیز در هر حال مساعد نبود. چین از اروپا فاصله زیادی داشت؛ در این باره که چه رخ داده است سردرگمی اولیه ای وجود داشت؛ بسیاری از اعضا یا ژاپن احساس همدردی می کردند؛ به طور کلی تمایلی برای پذیرش خطر جنگ وجود نداشت و در زمانی که جهان دچار رکود بود هیچ کشوری از وضع مجازات های اقتصادی طرفداری نمی کرد.
ناتوانی جامعه ملل در ماجرای منچوری، آن را به مثابه یک سازمان امنیت دستجمعی تضعیف کرد. ولی بحران حبشه (اتیوپی) تیر خلاص را به آن زد. تهاجم ایتالیا به این دولت عضو واقع در شرق افریقا در 1935 نمونه روشنی از تجاوز بود و اعضای جامعه ملل به سرعت برخی مجازات های اقتصادی را مقرر داشتند. اما چون فرانسه و انگلستان می ترسیدند که موسولینی به دامن هیتلر پناه آورد این مجازات ها از روی بی میلی و بی شکلی نامؤثر اجرا می شد و اندکی پس از سقوط آدیس آبابا (پایتخت حبشه) در مارس 1936 نیز برچیده شد. جامعه ملل با از دست دادن اعتبار خود در مقام یک سازمان امنیت دستجمعی تنها موجودیتی سایه وار داشت و طی جنگ جهانی دوم عملاً تعطیل بود. در آوریل 1946 آخرین نشست مجمع جامعه ملل، اختیارات، وظایف، ساختمان ها و بایگانی های این سازمان را تحویل سازمان ملل متحد داد.
شرایطی که به افول جامع ملل راه برد موجب شد که این سازمان را به طور کلی یک شکست به شمار آورند. اما جامعه ملل به هیچ وجه همیشه یا در همه زمینه ها ناکام نبود و برخی دستاوردهای مهم هم داشت. این موفقیت ها عمدتاً، ولی نه به طور دربست، در زمینه های غیر سیاسی مانند پیشبرد حقوق بین الملل و همکاری کارکردی در زمینه تنظیم بهداشت و تغذیه بود. وانگهی، میثاق جامعه ملل در زمینه توسعه اندیشه هایی درباره چگونگی اداره مناسبات بین المللی به ویژه محکوم ساختن تجاوز و اعلام این که هرگونه جنگ یا تهدید به جنگ به همگان مربوط می شود نماینده نقطه عطف مهمی بود. شاید مهم تر از همه این بود که جامعه ملل اندیشه نیازمندی جهان به چنین نهادی را جا انداخت. جای شگفتی نیست که جامعه ملل تأثیر گسترده ای بر شکل گیری سازمان های جانشین خود گذاشت. همان گونه که یکی از تنظیم کنندگان میثاق جامعه ملل گفته است، جامعه ملل «تجربه ای بزرگ» بود.
ـــ استعمارزدایی؛ جنگ؛ سازمان ملل متحد؛ مجازات ها.
خواندنی های پیشنهادی
-1995 Knock,T.To End All Wars:Woodrow Wilson and the Quest for a New World order princeton,NJ:Princeton University Press.-1986 Northedge,F.s.The League of Nations,Its life and Times,Leicester:Leicester University Press.
-1960 Walters,F.p.A History of the League of Nationa Oxford:University Press.
لورنا لوید
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390