autonomy

خودمختاري

يا خودآييني، به معناي فرمانروايي بر خويش است و از دو واژه ي يوناني نوموس ( nomos ) به معناي قانون يا قاعده و اتو ( auto ) به معناي خود تركيب شده است. درست مثل اتومبيل اتوماتيكي كه خودش دنده را عوض مي كند، فرد
جمعه، 24 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خودمختاري
خودمختاري

 

نويسنده: جان پايك
مترجمان:
دكتر سيدمحمدعلي تقوي
دكتر محمدجواد رنجكش




 

 autonomy
يا خودآييني، به معناي فرمانروايي بر خويش است و از دو واژه ي يوناني نوموس ( nomos ) به معناي قانون يا قاعده و اتو ( auto ) به معناي خود تركيب شده است. درست مثل اتومبيل اتوماتيكي كه خودش دنده را عوض مي كند، فرد خودمختار نيز بر خود حكمراني مي كند. بسياري خودمختاري را يك ارزش بنيادين مي دانند، زيرا رفتار با انسان ها به مثابه افراد خودمختار به منزله ي احترام گذاردن به موجوداتي عقلاني است كه حق دارند در مورد زندگي شان خود تصميم گيري كنند. خودمختاري [ يا خودآئيني ] نقطه ي مقابل ديگر آييني ( heteronomy ) است كه در آن شخص تحت فرمان فرد يا چيز ديگري قرار مي گيرد. از نظر آنارشيسم فلسفي، همين تقابل ريشه ي مسئله ي تعهد سياسي است. اگر ما مجبور به اطاعت از قواعدي باشيم كه ديگران وضع كرده اند، به دشواري مي توان گفت كه موجوداتي خودمختاريم. بنابراين خودمختاري و احترام به ديگران به عنوان موجودات خودمختار مستقيماً با آمريت سياسي در تعارض است. ساير نحله ها البته تا بدين جا پيش نمي روند.
شايد بتوان گفت كه مهم ترين نظريه پرداز خودمختاري كانت است و البته ليبرال ها به طور كلي خودمختاري را تا حد يك ارزش كليدي ارتقا مي دهند. به نظر مي رسد كه خودمختاري مبناي حقوق (1) تلقي مي شود، اگرچه بعضي از ليبرال ها مانند ميل آن را فقط همچون چراغ راهنما تعريف مي كنند،‌ زيرا به طور كلي به بيشترين سود براي بيشترين افراد منجر مي شود. بر اساس اين ديدگاه، ما در صورتي كه خودمختار باشيم شكوفا خواهيم شد. بدين ترتيب خودمختاري، در نوعي نظريه ي آرماني، به عنوان ادعايي در برابر واقعيت زور و اجبار نمايان مي شود. مثلاً مي توان پرسيد كه آيا انتخابي كه فردي صورت داده، همان انتخابي است كه اگر وي از آزادي كامل برخوردار بود هم صورت مي داد يا خير. بنابراين خودمختاري با مفاهيمي چون خودآگاهي كاذب و ترجيحات تطابقي كه مفاهيمي روان شناختي در مورد نحوه ي اقدام در شرايط آزادي اند در تعارض است. اين مفهوم همچنين بر برخي مفروضات پيشيني در باب اراده ي آزاد ( چه مفروضات ليبرتاريَني و چه مفروضات سازگارانگارانه ) (2) متكي است. مفهوم خودمختاري، صرف نظر از ريشه هاي آن، براي انديشه ي ليبرالي بسيار مهم است و بعضي اوقات آنقدر بنيادين به شمار مي آيد كه ليبرال ها به ارتقاي آزادي تا حد يك فراارزش ( meta-value ) كه مافوق ارزش هاي ديگر ( مثل جامعه ) است متهم مي شوند. اين اتهام بيشتر متوجه ليبرال هاي كمال گرا ( perfectionist ) است تا ليبرال هاي ضدكمال گرا (‌anti-perfectionist ).

پي‌نوشت‌ها:

1.rights
2.compatibilist سازگارانگاري ديدگاهي درباره ي جبر و اختيار است كه مي گويد آدميان اساساً آزاد و اخلاقاً مسئول اعمال خويش اند، اگرچه همه ي رويدادها از نقطه نظر علّي نتيجه ي علت هاي خود هستند. از ديد اين مكتب، مفهومي كه در برابر « آزاد » قرار دارد مفهوم « معلول » نيست. بلكه مفهوم « مجبور » است. عمل آزادانه عملي است كه فاعل آن مي تواند آن را انجام ندهد. فرد در قبال اين اعمال از نقطه نظر اخلاقي مسئول است، حتي اگر اين اعمال را معلول علت هايي بدانيم ( Ted Honderich(ed)(1995),The Oxford Companian to Philosophy,Oxford:Oxford University Press,p.144).

منبع مقاله:
پايك، جان، (1391)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه ي سياسي، مترجمان: سيد محمدعلي تقوي- محمدجواد رنجكش، تهران: نشر مركز، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.