ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع: راسخون
منبع: راسخون
زندگی، مبارزه است، و این مبارزه در هیچ کتابی آموزش داده نشده است. بوکر تی واشنگتن، مردی بود که تجارب ارزشمند زندگی خود را در قالب کتابهایی الهام بخش، در اختیار دانش آموزان قرار داد تا آنها را توانمند سازد و چهرهی واقعی زندگی را به آنها نشان دهد.
موفقیت را نباید با موقعیتهایی که فرد در زندگی به آنها میرسد، سنجید؛ بلکه موفقیت باید با موانعی که فرد بر آنها فائق میآید، سنجیده شود. از سخنان ارزشمند بوکر تی واشنگتن.
بوکر از مادری برده و پدری سفید پوست به دنیا آمد. او هرگز پدر خود را ندید. شرایط تولد او و هم چنین مبارزاتی که از ابتدای زندگی خود دید تأثیراتی بر زندگی ادبی وی گذاشت، که در کتابهای خود آنها را به نگارش در آورد. دوران زندگی او در شرایط خفقان آن زمان سپری شد. با وجود این مشکلات او توانست راه دانش را ادامه دهد و شخصیت خود را تعالی بخشد و در مسیر افتخار گام نهد. محصور شدن در کلبهی چوبی محقر و پوشش لباسهای کتانی زبر و خشن، هرگز او را از دست یابی به اهدافش نا امید نساخت. در واقع بد بختیهایی که در زمان برده بودنش کشید، زندگی او را به چالش برد و به عنوان شمایلی ابدی از امید برای او باقی ماند.
حقایقی در رابطه با بوکر تی واشنگتن
بوکر تی واشنگتن در تاریخ پنجم آوریل ۱۸۵۶ از یک مادر برده چشم به جهان گشود. پدر او یک سفید پوست بود و اعتقاد بر این است که او یک مزرعه دار در جنوب غربی ویرجینیا بود.
پس از آزادی، در پایان جنگ داخلی ۱۸۶۵، بوکر به همراه خانوادهاش به غرب ویرجینیا رفت، جایی که وی در معادن زغال سنگ و نمک آن مشغول به کار شد. او، آن جا با برادرش جان کار میکرد.
پس از اینکه پدر و مادر بوکر متوجه علاقهی شدید او به کسب علم و دانش شدند، به او اجازه دادند تا تحصیلاتش را در مدرسهی Mr. William Davis آغاز کند، هم چنین فرصتی به وجود آمد تا او قبل و بعد از مدرسه کار کند. بنا بر این او از ساعت چهار تا نه صبح در معدن کار میکرد و سپس به مدرسه میرفت. او بعد از این که روز را در مدرسه سپری میکرد دو باره برای کار به معدن باز میگشت.
نام پدر خواندهی بوکر تی واشنگتن، واشنگتن بود. به همین سبب، بوکر، واشنگتن را به عنوان نام خانوادگی انتخاب کرد. با این حال، او بعدها متوجه شد که نام خانوادگی اوTalieferro بوده است.
او به زودی مجبور شد که ترک تحصیل کند و به صورت تمام وقت در معادن کار کند. این موضوع وقفهای در تحصیلات رسمی او ایجاد نکرد.
کار بعدی او که مادرش برای او پیدا کرده بود، تأثیر به سزایی در ذهن او گذاشت. او در خانهی ژنرال Lewis Ruffner به عنوان یک پیش خدمت عمومی مشغول به کار شد، ولی از آن جایی که ژنرال یک زن سخت گیر داشت و بوکر نتوانست قوانین سخت گیرانهی او را تحمل کند، از آن خانه گریخت و به عنوان خدمت کار روی یک کشتی بخار که متعلق به یک کاپیتان بود، مشغول به کار شد. این اتفاق باعث نشد که پای او کلاً از خانهی ژنرال قطع شود. همسر ژنرال او را دو باره به کار خود به عنوان پیش خدمت خانه پذیرفت و به او اجازه داد تا به تحصیلاتش نیز ادامه دهد.
بوکر مدت چهار سال با خانم Ruffner زندگی کرد و در این مدت فضائلی چون راستگویی و صداقت را از او آموخت. در سالهای بعد، او از خانم Ruffner به عنوان یکی از بهترین دوستانش یاد میکند.
پس از این که او متوجه شد که یک مدرسه در ایالت ویرجینیا برای دانش آموزان سیاه پوست به وجود آمده است، دلش میخواست به هر قیمتی که شده در آن مدرسه حضور یابد. زمانی که او در مدرسهی همپتون در ویرجینیا حضور یافت، رئيس مدرسه از او خواست تا زمین را جارو بکشد. او با صبر و حوصلهی تمام این کار را انجام داد و همه جا را تمیز کرد. مدیر مدرسه تحت تأثیر قرار گرفت و او را در مدرسه ثبت نام کرد و از او خواست تا برای تأمین مخارج شهریه، به عنوان سرای دار در مدرسه کار کند.
مهارتهای فوق العادهی او در سخنوری و همچنین بلاغت و فصاحت گفتار او، مورد توجه قرار گرفت و خانم
Nathalie Lord این مهارتها را در وی بیش از پیش تقویت کرد. بوکر، بعدها به خاطر سخن رانیهای خارق العادهاش شناخته شد و حتی انعکاس صحبتهایش تا امروز نیز باقی مانده است.
بعد از این که او فارغ التحصیل شد، به اولین مدرسهای که در آن حضور داشت، برگشت و تغییرات چشم گیری در کلاسهای شبانه ایجاد کرد. کلاسهای شبانه مخصوص افرادی بود که در طول روز کار میکردند و مجبور بودند، در این نوع کلاسها حضور یابند.
Mr. George Campbell که مردی بلند مرتبه بود و در منطقهی Tuskegee از نواحی Alabama زندگی میکرد، رؤیایی در سر داشت، و آن رؤيا، ایجاد مدرسهای برای بچههای سیاه پوست بود. او در این راه از بوکر کمک گرفت و دو هزار دلار به او داد تا این رؤيا را به حقیقت برساند.
شعار این مدرسه، توانمند سازی کودکان، با آموزش مهارتهای فنی و حرفهای به آنها بود. برای این کار از خود بچهها کمک گرفته شد، و بچهها در ساخته شدن ساختمان با ساخت آجر، صاف کردن زمین با قطع درختان و غیره کمک رساندند.
بوکر تی واشنگتن سه بار ازدواج کرد. او یک دختر از ازدواج اول و دو پسر از ازدواج دوم داشت.
افراد برجستهای چون George Washington Carver و Andrew Carnegie به مدرسهی بوکر علاقه مند شدند، که این خود باعث ارزشمند شدن مدرسه گردید.
اینها حقایقی در مورد زندگی برجستهی بوکر تی واشنگتن بود. او انقلابی در سیستم آموزشی سیاه پوستان به وجود آورد و روح فنا نا پذیرش را برای همیشه در خاطر سیاهان زنده نگه داشت. در زمان تبعیضهای زهر آلود، او مردم خود را تعالی بخشید و به آنها یاد داد تا آیندهای بهتر داشته باشند. شور زندگی کردن، او را تبدیل به مردی کرد که مقامی والاتر از یک برده داشته باشد، و سر انجام بتواند داستان زندگی خود را رهبری کند.
موفقیت را نباید با موقعیتهایی که فرد در زندگی به آنها میرسد، سنجید؛ بلکه موفقیت باید با موانعی که فرد بر آنها فائق میآید، سنجیده شود. از سخنان ارزشمند بوکر تی واشنگتن.
بوکر از مادری برده و پدری سفید پوست به دنیا آمد. او هرگز پدر خود را ندید. شرایط تولد او و هم چنین مبارزاتی که از ابتدای زندگی خود دید تأثیراتی بر زندگی ادبی وی گذاشت، که در کتابهای خود آنها را به نگارش در آورد. دوران زندگی او در شرایط خفقان آن زمان سپری شد. با وجود این مشکلات او توانست راه دانش را ادامه دهد و شخصیت خود را تعالی بخشد و در مسیر افتخار گام نهد. محصور شدن در کلبهی چوبی محقر و پوشش لباسهای کتانی زبر و خشن، هرگز او را از دست یابی به اهدافش نا امید نساخت. در واقع بد بختیهایی که در زمان برده بودنش کشید، زندگی او را به چالش برد و به عنوان شمایلی ابدی از امید برای او باقی ماند.
بوکر تی واشنگتن در تاریخ پنجم آوریل ۱۸۵۶ از یک مادر برده چشم به جهان گشود. پدر او یک سفید پوست بود و اعتقاد بر این است که او یک مزرعه دار در جنوب غربی ویرجینیا بود.
پس از آزادی، در پایان جنگ داخلی ۱۸۶۵، بوکر به همراه خانوادهاش به غرب ویرجینیا رفت، جایی که وی در معادن زغال سنگ و نمک آن مشغول به کار شد. او، آن جا با برادرش جان کار میکرد.
پس از اینکه پدر و مادر بوکر متوجه علاقهی شدید او به کسب علم و دانش شدند، به او اجازه دادند تا تحصیلاتش را در مدرسهی Mr. William Davis آغاز کند، هم چنین فرصتی به وجود آمد تا او قبل و بعد از مدرسه کار کند. بنا بر این او از ساعت چهار تا نه صبح در معدن کار میکرد و سپس به مدرسه میرفت. او بعد از این که روز را در مدرسه سپری میکرد دو باره برای کار به معدن باز میگشت.
نام پدر خواندهی بوکر تی واشنگتن، واشنگتن بود. به همین سبب، بوکر، واشنگتن را به عنوان نام خانوادگی انتخاب کرد. با این حال، او بعدها متوجه شد که نام خانوادگی اوTalieferro بوده است.
او به زودی مجبور شد که ترک تحصیل کند و به صورت تمام وقت در معادن کار کند. این موضوع وقفهای در تحصیلات رسمی او ایجاد نکرد.
کار بعدی او که مادرش برای او پیدا کرده بود، تأثیر به سزایی در ذهن او گذاشت. او در خانهی ژنرال Lewis Ruffner به عنوان یک پیش خدمت عمومی مشغول به کار شد، ولی از آن جایی که ژنرال یک زن سخت گیر داشت و بوکر نتوانست قوانین سخت گیرانهی او را تحمل کند، از آن خانه گریخت و به عنوان خدمت کار روی یک کشتی بخار که متعلق به یک کاپیتان بود، مشغول به کار شد. این اتفاق باعث نشد که پای او کلاً از خانهی ژنرال قطع شود. همسر ژنرال او را دو باره به کار خود به عنوان پیش خدمت خانه پذیرفت و به او اجازه داد تا به تحصیلاتش نیز ادامه دهد.
بوکر مدت چهار سال با خانم Ruffner زندگی کرد و در این مدت فضائلی چون راستگویی و صداقت را از او آموخت. در سالهای بعد، او از خانم Ruffner به عنوان یکی از بهترین دوستانش یاد میکند.
پس از این که او متوجه شد که یک مدرسه در ایالت ویرجینیا برای دانش آموزان سیاه پوست به وجود آمده است، دلش میخواست به هر قیمتی که شده در آن مدرسه حضور یابد. زمانی که او در مدرسهی همپتون در ویرجینیا حضور یافت، رئيس مدرسه از او خواست تا زمین را جارو بکشد. او با صبر و حوصلهی تمام این کار را انجام داد و همه جا را تمیز کرد. مدیر مدرسه تحت تأثیر قرار گرفت و او را در مدرسه ثبت نام کرد و از او خواست تا برای تأمین مخارج شهریه، به عنوان سرای دار در مدرسه کار کند.
مهارتهای فوق العادهی او در سخنوری و همچنین بلاغت و فصاحت گفتار او، مورد توجه قرار گرفت و خانم
Nathalie Lord این مهارتها را در وی بیش از پیش تقویت کرد. بوکر، بعدها به خاطر سخن رانیهای خارق العادهاش شناخته شد و حتی انعکاس صحبتهایش تا امروز نیز باقی مانده است.
بعد از این که او فارغ التحصیل شد، به اولین مدرسهای که در آن حضور داشت، برگشت و تغییرات چشم گیری در کلاسهای شبانه ایجاد کرد. کلاسهای شبانه مخصوص افرادی بود که در طول روز کار میکردند و مجبور بودند، در این نوع کلاسها حضور یابند.
Mr. George Campbell که مردی بلند مرتبه بود و در منطقهی Tuskegee از نواحی Alabama زندگی میکرد، رؤیایی در سر داشت، و آن رؤيا، ایجاد مدرسهای برای بچههای سیاه پوست بود. او در این راه از بوکر کمک گرفت و دو هزار دلار به او داد تا این رؤيا را به حقیقت برساند.
شعار این مدرسه، توانمند سازی کودکان، با آموزش مهارتهای فنی و حرفهای به آنها بود. برای این کار از خود بچهها کمک گرفته شد، و بچهها در ساخته شدن ساختمان با ساخت آجر، صاف کردن زمین با قطع درختان و غیره کمک رساندند.
بوکر تی واشنگتن سه بار ازدواج کرد. او یک دختر از ازدواج اول و دو پسر از ازدواج دوم داشت.
افراد برجستهای چون George Washington Carver و Andrew Carnegie به مدرسهی بوکر علاقه مند شدند، که این خود باعث ارزشمند شدن مدرسه گردید.
اینها حقایقی در مورد زندگی برجستهی بوکر تی واشنگتن بود. او انقلابی در سیستم آموزشی سیاه پوستان به وجود آورد و روح فنا نا پذیرش را برای همیشه در خاطر سیاهان زنده نگه داشت. در زمان تبعیضهای زهر آلود، او مردم خود را تعالی بخشید و به آنها یاد داد تا آیندهای بهتر داشته باشند. شور زندگی کردن، او را تبدیل به مردی کرد که مقامی والاتر از یک برده داشته باشد، و سر انجام بتواند داستان زندگی خود را رهبری کند.
/ج