تحرک اجتماعي

در مطالعه ي قشربندي، نه تنها بايد اختلافات بين موقعيتهاي اقتصادي يا مشاغل را در نظر بگيريم، بلکه بايد رخدادهاي مربوط به افرادي که آنها را اشغال کرده اند نيز مورد بررسي قرار گيرد. اصطلاح تحرک اجتماعي به حرکت افراد و
دوشنبه، 3 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحرک اجتماعي
 تحرک اجتماعي

 

نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري



 

در مطالعه ي قشربندي، نه تنها بايد اختلافات بين موقعيتهاي اقتصادي يا مشاغل را در نظر بگيريم، بلکه بايد رخدادهاي مربوط به افرادي که آنها را اشغال کرده اند نيز مورد بررسي قرار گيرد. اصطلاح تحرک اجتماعي به حرکت افراد و گروهها بين موقعيتهاي اجتماعي- اقتصادي مختلف اطلاق مي شود. تحرک عمودي به معناي حرکت به بالا يا پايين نردبان اجتماعي- اقتصادي است. افرادي که دارايي، درآمد يا پايگاه اجتماعي کسب مي کنند داراي تحرک صعودي هستند، در حالي که کساني که در جهت عکس آن حرکت مي کنند داراي تحرک نزولي هستند. در جوامع امروزي ميزان زيادي تحرک جانبي نيز وجود دارد که به حرکت جغرافيايي بين نواحي، شهرها يا مناطق اطلاق مي گردد. تحرک عمودي و جانبي اغلب همراه با يکديگرند. براي مثال، فردي که در شرکتي در يک شهر کار مي کند ممکن است به موقعيت بالاتري در يک شعبه ي شرکت که در شهر ديگري، يا حتي در کشور ديگري قرار دارد ارتقا پيدا کند.
دو راه براي مطالعه ي تحرک اجتماعي وجود دارد. نخست مي توانيم مشاغل خود افراد را در نظر بگيريم- آنها در طول زندگي شغلي خود تا چه اندازه به بالا يا پايين نردبان اجتماعي حرکت مي کنند. اين گونه تحرک معمولاً تحرک درون نسلي ناميده مي شود. از سوي ديگر، مي توانيم بررسي کنيم که تا چه اندازه فرزندان وارد همان شغل پدران يا پدربزرگهايشان مي شوند. تحرک در ميان نسلها تحرک ميان نسلي ناميده مي شود.

بررسيهاي تطبيقي تحرک اجتماعي

ميزان تحرک عمودي در جامعه يکي از شاخصهاي عمده ي ميزان "باز بودن" آن بوده و نشان مي دهد تا چه اندازه افراد با استعداد که در قشرهاي پايين تر متولد مي شوند مي توانند از نردبان اجتماعي- اقتصادي بالا بروند. کشورهاي صنعتي از نظر تحرک اجتماعي تا چه اندازه "باز" هستند؟ آيا برابري فرصتها در بريتانيا بيشتر از جاهاي ديگر است؟ مطالعات تحرک اجتماعي بيش از پنجاه سال است که انجام مي شوند و غالباً همراه با مطالعات تطبيقي در سطح بين المللي بوده اند. يکي از نخستين مطالعات در اين زمينه بررسي پيتريم سوروکين بود که در سال 1927 منتشر گرديد. (Sorokin, 1927) سوروکين جوامع متعدد گوناگوني را مورد مطالعه قرار داد، از جمله روم و چين قديم، و همچنين يکي از نخستين مطالعات تفصيلي تحرک اجتماعي در ايالات متحده آمريکا را انجام داد. او نتيجه گيري کرد که فرصتهاي تحرک صعودي سريع در آمريکا خيلي محدودتر از آن است که افسانه هاي قومي آمريکايي نشان مي دهند. اما تکنيکهايي که سوروکين براي گردآوري داده هايش به کار برد، نسبتاً ابتدايي بودند.
تحقيقاتي که توسط پيتر بلاو و اوتيس دادلي دانکن، چهل سال بعد انجام شد، بسيار پيشرفته تر و جامع تر بود. (Blau & Duncan, 1967) تحقيقات آنها همچنان مفصل ترين مطالعه ي تحرک اجتماعي است که تاکنون در يک کشور انجام گرديده است (اگرچه اين تحقيقات ممکن است دامنه ي وسيعي داشته باشد، اما مانند اکثر مطالعات ديگر تحرک اجتماعي همان معايبي را دارد که در بخش پيش ذکر کرديم- همه ي افرادي که مورد مطالعه قرار گرفته اند مرد بودند). بلاو و دانکن اطلاعاتي را درباره ي يک نمونه ي سرتاسري شامل 20.000 مرد گردآوري کردند. آنها نتيجه گيري کردند که تحرک عمودي در آمريکا زياد است، اما تقريباً همه ي اين تحرک بين موقعيتهاي شغلي کاملاً نزديک به يکديگر است. تحرک "دوربرد"(1) نادر است و اگرچه تحرک نزولي، هم در چارچوب مشاغل افراد و هم در ميان نسلها رخ مي دهد، اين گونه تحرک خيلي کمتر از تحرک صعودي معمول است. دليل آن اين است که مشاغل يقه سفيد و حرفه اي بسيار سريع تر از مشاغل يقه آبي رشد کرده اند، تغييري که راههايي در برابر فرزندان کارگران يقه آبي براي ورود به مشاغل يقه سفيدي گشوده است.
شايد مشهورترين مطالعه ي بين المللي تحرک اجتماعي مطالعه اي باشد که توسط سيمور مارتين ليپست و رينهارد بنديکس انجام شده است. (Lipset & Bendix, 1959) آنها داده هاي گردآوري شده از نه جامعه صنعتي- بريتانيا، فرانسه، آلمان غربي، سوئد، سوئيس، ژاپن، دانمارک، ايتاليا و آمريکا را با تأکيد بر تحرک مردان از مشاغل يقه آبي به مشاغل يقه سفيد تحليل کردند. برخلاف انتظاراتشان هيچ گونه مدرکي حاکي از اين که آمريکا جامعه اي بارزتر از جوامع اروپايي است کشف نکردند. کل تحرک عمودي از مشاغل يقه آبي به يقه سفيد در ايالات متحده آمريکا 30 درصد و در جوامع ديگر بين 27 و 31درصد متغير بود. ليپست و بنديکس نتيجه گيري کردند که همه ي کشورهاي صنعتي در حال تجربه ي تغييرات مشابهي از نظر گسترش مشاغل يقه سفيد هستند و اين جريان منجر به يک "موج تحرک صعودي"(2) در ابعادي قابل مقايسه در همه ي آنها گرديده است. محققان ديگر يافته هاي آنها را زير سئوال برده، استدلال مي کنند که اگر به تحرک نزولي(3) توجه بيشتري گردد و تحرک دوربرد نيز در نظر گرفته شود اختلافات قابل ملاحظه ميان کشورها يافت خواهد شد. براي مثال تحرک دوربرد در جوامع اروپاي شرقي بيشتر از جوامع غربي است. اما به طورکلي وجوه تشابه در الگوهاي تحرک برجسته تر از اختلافات هستند. (Heath, 1981; Grusky & Hauser, 1984)
رابرت اريکسون و جان گلدتورپ بررسي قابل توجهي درباره ي وجوه تشابه و اختلاف در زمينه ي تحرک اجتماعي در ميان کشورهاي مختلف انجام داده، جوامع غربي و اروپاي شرقي هر دو را در مطالعات خود مورد بررسي قرار داده اند. (Erikson & Goldthorpe, 1986) آنها نُه کشور، از جمله انگلستان و ويلز، فرانسه، سوئد، مجارستان و لهستان را مورد مطالعه قرار دادند. نتايج مطالعه شباهتي کلي از نظر ميزان و الگوهاي تحرک اجتماعي در ميان اين کشورها نشان مي داد، اما اختلافات قابل توجهي نيز در ميان آنها وجود داشت. براي مثال، نتايج مطالعات آشکار ساخت که سوئد به طور قابل ملاحظه "بازتر" از ساير کشورهاي غربي است. لهستان نيز ميزان تحرک اجتماعي زيادي را و به طور قابل توجهي زيادتر از مجارستان نشان داد.
از يک لحاظ به نظر مي رسد ايالات متحده آمريکا از نظر تحرک اجتماعي با کشورهاي ديگر غربي فرق دارد. در اين کشور نسبت زيادتري از افرادِ داراي زمينه ي اجتماعي يقه آبي به مشاغل حرفه اي دست مي يابند تا در کشورهاي ديگر. دليل اصلي اين امر آن است که سازمانهاي حرفه اي در آمريکا در طول سي يا چهل سال گذشته بيشتر از هر کشور غربي ديگر رشد کرده اند- و به اين ترتيب فرصتهاي بيشتري از نظر تحرک اجتماعي براي افرادي که داراي زمينه ي اجتماعي پايين تري هستند به وجود آورده اند.

تحرک نزولي

اگرچه تحرک نزولي(4) کمتر از تحرک صعودي(5) معمول است اما هنوز پديده ي گسترده اي است. بيش از 20 درصد مردان در انگلستان داراي تحرک ميان نسلي نزولي هستند، هرچند که بيشتر اين تحرک کوتاه برد است. تحرک درون نسلي نزولي نيز معمول است. اين نوع تحرک غالباً در ارتباط با مشکلات و اضطرابات رواني است، و هنگامي رخ مي دهد که افراد نمي توانند سبک زندگي اي را که به آن عادت کرده اند حفظ کنند. زايد بودن(6) يکي ديگر از منابع اصلي تحرک نزولي است. براي مثال، مردان ميانسالي که شغل خود را از دست مي دهند، يا اصولاً يافتن اشتغال جديد را دشوار مي يابند، يا فقط مي توانند در سطح درآمدي پايين تر از قبل کاري به دست آورند.
بسياري از افرادي را که داراي تحرک نزولي هستند، دست کم از نظر تحرک درون نسلي، زنان تشکيل مي دهند. هنوز براي زنان امري عادي است که مشاغلي را که آينده ي روشني دارند به هنگام تولد کودک ترک کنند. اين گونه زنان پس از آنکه چند سالي را در بزرگ کردن کودکان صرف مي کنند، بعداً به نيروي کار مزدبگير باز مي گردند، اما غالباً در سطحي پايين تر از قبل که کار خود را ترک کردند- براي مثال، در کارهاي پاره وقت که دستمزد کمي دارند. اين وضعيت در حال تغيير است اگرچه نه با سرعتي که بسياري ممکن است خواهان آن باشند.
يک نتيجه ي نسبتاً آشکار مطالعات تحرک اجتماعي چنين است: ميزان تحرک در مقايسه با آرمانهاي برابري فرصتها اندک است. در انگلستان، مانند کشورهاي ديگر، اکثر مردم نزديک به همان سطح زمينه ي خانوادگيشان باقي مي مانند. با آن که بسياري از افراد تحرک عمودي را تجربه مي کنند، اما غالباً اين امر نتيجه ي تغييرات در ساخت شغلي است، نه به اين علت که ميزان برابري فرصتها زياد است.

فرصتهاي تحرک

بسياري از مردم در جوامع امروزي گمان مي کنند هر کسي که سخت کوش و با پشتکار کافي باشد مي تواند به بالاترين موقعيتها برسد، با وجود اين آمار نشان مي دهد که تعداد بسيار کمي موفق مي شوند. چرا اين کار بايد چنين دشوار باشد؟ از يک جهت، پاسخ بسيار ساده است. حتي در يک جامعه ي "کاملاً سيال" که هر کس دقيقاً فرصت برابر براي رسيدن به بالاترين موقعيتها را داشته باشد، تنها اقليت کوچکي خواهند توانست موفق شوند. نظم اجتماعي- اقتصادي در بالا به شکل هرمي است و فقط با تعداد نسبتاً اندکي از موقعيتهاي قدرت، منزلت يا ثروت. از ميان پنجاه و پنج ميليون جمعيت بريتانيا، بيشتر از دو يا سه هزار نفر نمي توانند مدير يکي از 200 شرکت بزرگ کشور بشوند.
اما، افزون بر اين، کساني که صاحب موقعيتهاي ثروت و قدرت هستند راههاي زيادي براي تداوم امتيازات خود و انتقال آنها به فرزندانشان در اختيار دارند. آنها مي توانند بهترين آموزش موجود را براي فرزندانشان تأمين کنند، و اين غالباً آنها را به مشاغل خوب هدايت خواهد کرد. به رغم ماليات بر ثروت و ماليات بر ارث، ثروتمندان معمولاً راههاي انتقال بيشتر دارايي خود را به فرزندانشان يافته اند. بيشتر کساني که موفق مي شوند به موقعيتهاي بالا دست يابند از يک امتياز اوليه برخوردارند- از زمينه هاي اجتماعي حرفه اي يا ثروتمند برخاسته اند. مطالعات درباره ي افرادي که ثروتمند شده اند نشان مي دهند که کمتر کسي از هيچ شروع مي کند. اکثريت عظيم افرادي که "پولدار شده اند" بر اساس ارث بري يا دست کم مبلغ مناسبي که در آغاز به آنها داده شده- و بعداً از آن براي در آوردن پول بيشتر استفاده کرده اند- توانسته اند موفق شوند. (Jaher, 1980; Rubinstein, 1980)
ويليام روبنشتاين مطالعه اي درباره ي زمينه ي اجتماعي ميليونرهاي انگليسي در دهه ي 1980 انجام داده است. (The Rich in Britain, New Society, 22 August 1986) او مطالعه ي خود را بر اساس افرادي که در سالهاي 1984 و 1985 مرده و حداقل يک ميليون پوند ارث از خود به جاي گذاشته بودند قرار داد. (دستيابي به واقعيتهاي قابل اطمينان درباره ي ميليونرهاي زنده تقريباً غيرممکن است). روبنشتاين دريافت که افرادي که پدرانشان سرمايه داران يا مالکان ثروتمند بوده اند هنوز 42 درصد ميليونرها را تشکيل مي دهند. افرادي که احتمالاً کمک مادي از خانواده هايشان دريافت کرده اند (کساني که پدرانشان داراي مشاغل حرفه اي و تخصصي بالا بوده اند). 29 درصد بقيه را در برمي گيرند چهل و سه درصد ميليونرها هر يک بيش از 100.000 پوند ارث برده بودند، و به 32 درصد ديگر بين 10.000 تا 100.000 پوند ارث رسيده بود. در بريتانيا مطمئن ترين راه ثروتمند شدن هنوز ثروتمند متولد شدن است.

تحرک اجتماعي در بريتانيا

تحرک اجتماعي نسبتاً به گونه اي فراگير در طول دوره ي پس از جنگ در بريتانيا مورد مطالعه واقع گرديده است- هرچند که باز هم عملاً همه ي اين تحقيقات توجه خود را به مردان معطوف کرده اند. يکي از نخستين مطالعات در اين زمينه توسط ديويد گلاس(7) انجام گرديد(1954). در تحقيق گلاس تحرک ميان نسلي براي مدتي نسبتاً طولاني تا دهه ي 1950 بررسي و تحليل گرديده است. يافته هاي او با نتايجي که در بالا در ارتباط با داده هاي بين المللي ملاحظه گرديد مطابقت دارند (در حدود 30 درصد تحرک، از مشاغل يقه آبي به يقه سفيد). در واقع، تحقيقات گلاس توسط محققاني که به مطالعات تطبيقي بين المللي در زمينه ي تحرک اجتماعي پرداختند وسيعاً مورد استفاده قرار گرفت. در حالي که ميزان قابل توجهي تحرک اجتماعي رخ داده، بيشترين نسبت آن تحرک کوتاه برد بوده است. تحرک صعودي خيلي بيشتر از تحرک نزولي معمولي بوده، و اکثراً در سطوح مياني ساخت طبقاتي متمرکز بوده است. افرادي که در پايين ترين قشر قرار داشتند معمولاً در همان جا باقي مي ماندند، تقريباً 50 درصد فرزندان کارگراني که در مشاغل حرفه اي و مديريت بودند خودشان نيز در موقعيتهاي شغلي مشابهي بودند.
گسترده ترين مطالعه اي که از آن زمان تاکنون صورت گرفته توسط جان گلدتورپ و همکارانش در آکسفورد انجام گرديد، اين مطالعه بر اساس يک بررسي اجتماعي بود که در سال 1972 انجام شده بود. (Goldthorpe et al., 1980) هدف بررسي آنها اين بود که ببينند الگوهاي تحرک اجتماعي از زمان مطالعه ي گلاس به بعد تا چه اندازه تغيير کرده است، و نتيجه گيري کردند که ميزان کلي تحرک مردان در واقع زيادتر از دوره ي پيش بوده، و تحرک دوربرد نسبتاً بيشتري را نشان مي دهد. اما دليل اصلي اين امر اين نبود که نظام شغلي گرايش بيشتري به برابري پيدا کرده است، بلکه خاستگاه اين تغييرات رشد شتابان تعداد مشاغل يقه سفيد بالاتر نسبت به مشاغل يقه آبي بود. محققان دريافتند که دو سوم پسران کارگران يدي غيرماهر يا نيمه ماهر خودشان نيز در مشاغل يدي به کار اشتغال داشتند. در حدود 30 درصد افراد داراي مشاغل حرفه اي و مديريت منشأ کارگري داشتند، در حالي که تقريباً 4 درصد افرادي که داراي مشاغل يقه آبي بودند داراي زمينه اي اجتماعي حرفه اي يا مديريت بودند.
تحقيقات آنتوني هيث، اگرچه داده هاي آن ناقص است، نشان مي دهد که بخت تحرک زنان به واسطه فقدان فرصتهاي تحرک اجتماعي شغلي براي کارمندان زن در مشاغل حرفه اي و مديريت به شدت محدود است. (Heath, 1981) بيش از نيمي از دختران مديران يا متخصصان حرفه اي به کارهاي معمولي دفتري اشتغال دارند، و بيشتر از 8 درصد آنها موقعيتهاي شغلي در سطحي قابل مقايسه با مشاغل پدرانشان کسب نکرده اند. تنها 1/5 درصد زناني را که از خانواده هاي يقه آبي بوده اند مي توان در اين گونه مشاغل يافت (اگرچه 48 درصد به کارهاي دفتري معمولي اشتغال دارند).
مطالعه ي اوليه آکسفورد درباره ي تحرک اجتماعي بر اساس اطلاعات جديدي که در حدود ده سال بعد گردآوري شد تجديد گرديد. (Goldthorpe & Payne, 1986) نتايج عمده ي تحقيقات پيشين تأييد نشدند، اما برخي نتايج ديگر نيز به دست آمد. براي مثال، بخت پسران داراي زمينه اجتماعي يقه آبي براي به دست آوردن مشاغل حرفه اي و مديريت افزايش يافته بود. بار ديگر، اين امر به تغييرات در ساخت شغلي مربوط مي گرديد، که کاهشي در مشاغل يقه آبي نسبت به مشاغل يقه سفيد بالاتر پديد آورده بود. تحرک نزولي حتي از آنچه در تحقيق قبلي نشان داده شده بود کمتر بود. اما نسبت بسيار زيادتري از مردان داراي زمينه ي اجتماعي کارگري در مقايسه با دوره ي قبلي بيکار بودند، که بازتاب گسترش بيکاري انبوه(8) از اوايل دهه ي 1970 به بعد بود.

مسائل بررسي تحرک اجتماعي

بررسي تحرک اجتماعي مسائل گوناگوني را به همراه دارد. (Hopper, 1981) براي مثال، روشن نيست که آيا به درستي مي توان حرکت از کار يقه آبي به کار يقه سفيد را هميشه به عنوان تحرک "صعودي" تعريف کرد يا خير. کارگران ماهر يقه آبي ممکن است از نظر موقعيت اقتصادي بر بسياري از افرادي که در مشاغل يقه سفيد معمولي خدمت مي کنند برتري داشته باشند. ماهيت مشاغل با گذشت زمان تغيير مي کند، و هميشه آشکار نيست که آنچه به عنوان «يک» شغل در نظر گرفته مي شود در حقيقت هنوز چنين باشد. براي نمونه، مشاغل دفتري طي چند دهه ي گذشته در نتيجه ي ماشيني شدن کارهاي دفتري تغييرات زيادي کرده اند. مشکل ديگر اين است که، در مطالعات تحرک ميان نسلي تصميم گيري در مورد اين که مشاغل مورد بررسي را در چه مرحله اي بايد با يکديگر مقايسه کرد دشوار است. پدري ممکن است هنوز در اواسط دوره ي خدمت خود باشد که فرزندش زندگي شغلي خود را آغاز مي کند؛ پدران و فرزندان ممکن است به طور همزمان تحرک شغلي داشته باشند، شايد در همان جهت يا (گاهي) در جهات مختلف. آيا بايد آنها را در آغاز يا در پايان دوره خدمتشان با يکديگر مقايسه کنيم؟
همه ي اين مشکلات را مي توان تا اندازه اي برطرف کرد. هنگامي که روشن است ماهيت شغلها در طول دوره اي که مطالعه ي به خصوصي انجام مي شود دستخوش دگرگوني اساسي گرديده اند، مي توان دسته بنديهاي شغلي را تغيير داد. براي مثال، ممکن است تصميم بگيريم که مشاغل يقه آبي پر منزلت تر و مشاغل يقه سفيد معمولي را با هم در يک گروه قرار دهيم، و حرکت به اين مشاغل و خروج از آنها را در کل مورد بررسي قرار دهيم. اين مسأله که در بررسي تحرک ميان نسلي در چه مرحله اي از دوره ي خدمت افراد مشاغل آنها بايد با يکديگر مقايسه شود مي تواند- در مواردي که داده ها اجازه مي دهند- با مقايسه پدران و فرزندان هم در آغاز و هم در پايان دوره ي خدمتشان حل گردد. اما اين راهبردها کاملاً رضايتبخش نيستند. با آنچه در مطالعات تحرک اجتماعي به عنوان ارقام دقيق ارائه مي شود بايد با احتياط برخورد کرد. ما فقط مي توانيم نتيجه گيريهاي کلي از تحقيقات تحرک اجتماعي به عمل آوريم، به ويژه در جايي که مقايسه هاي بين المللي نيز در کار باشد.

بختهاي تحرک خودتان

به عنوان کسي که در جستجوي شغل خوبي است، از مطالعات تحرک اجتماعي درباره ي فرصتهاي شغلي اي که با آنها روبه رو هستيد، چه نتايجي مي توان گرفت؟ شما نيز مانند نسلهاي قبلي، اگر هم اکنون جزو قشرهاي ممتاز نيستيد ممکن است از تحرک صعودي بهره مند شويد. احتمال مي رود که ميزان مشاغل مديريت و حرفه اي نسبت به مشاغل سطح پايين همچنان افزايش يابد. افرادي که در نظام آموزشي پيشرفت خوبي داشته اند بخت بيشتري براي اشغال اين "جاهاي خالي" دارند.
با وجود اين، تعداد مشاغل داراي منزلت بالا براي تمام کساني که مي خواهند وارد آنها شوند کافي نيست، و برخي از شما به ناچار در مي يابيد که مشاغل شما با آنچه آرزويش را داشته ايد تطبيق نمي کند. اگرچه تعداد مشاغلي که در سطوح مديريت و حرفه اي ايجاد مي شوند بيشتر از ميزاني است که قبلاً وجود داشت، تعداد مشاغل موجود در اقتصاد، در مقايسه با افرادي که فعالانه در جستجوي کار هستند روي هم رفته رو به کاهش است. يکي از دلايل آن شمار فزاينده زناني است که براي تعدادي مشاغل محدود با مردان رقابت مي کنند. دليل ديگر (که هنوز تشخيص نتايج آن به طور کامل دشوار است). استفاده ي فزاينده از تکنولوژي اطلاعات در فرايندهاي توليد است. از آنجا که ماشينهاي کامپيوتري اکنون مي توانند وظايفي را انجام دهند- حتي از نوعي بسيار پيچيده- که زماني فقط انسانها قادر به انجام آن بودند، ممکن، و شايد حتي کاملاً محتمل است که بسياري از شغلها در سالهاي آينده حذف شوند.
اگر شما زن هستيد، اگرچه بخت ورودتان به يک زندگي شغلي خوب رو به بهبود است، با دو مانع عمده براي پيشرفت خود روبه رو مي شويد. مديران و کارفرمايان مرد هنوز نسبت به متقاضيان شغلي زن تبعيض روا مي دارند. دليل آن تا اندازه اي به علت اين اعتقادشان است که "زنان واقعاً به زندگي شغلي علاقه مند نيستند" و اينکه محتمل است هنگامي که شروع به تشکيل خانواده مي کنند نيروي کار را ترک کنند. عامل دوم در واقع هنوز تا حد بسيار قابل توجهي بر بخت زنان براي به دست آوردن شغل تأثير مي گذارد. علت اين امر بيشتر از آن که بي علاقگي به زندگي شغلي باشد اين است که در واقع زنان اغلب مجبور مي شوند بين شغل و بچه داشتن يکي را انتخاب کنند. مردان به ندرت به سهيم شدن در مسئوليت کامل کارهاي خانه و مراقبت از کودکان تمايل دارند، اگرچه زنان بسيار زيادتر از پيش مصممانه زندگي خانگي خود را سازمان مي دهند تا بتوانند يک زندگي شغلي را دنبال کنند، اما هنوز موانع عمده اي در راهشان وجود دارد.

پي نوشت ها :

1. long-range mobility
2. upward surge of mobility
3. downward mobility
4. downward mobility
5. upward mobility
6. redundancy
7. David Glass
8. mass unemployment

منبع مقاله :
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط