نويسنده: اکبر رضي زاده
منبع: راسخون
منبع: راسخون
حميد مصدق شاعر فهيم شهرضايي
«...گر چه شب تاريک است/ دل قوي دار، سحر نزديک است/ دلِ من،/ خواب پروانه شدن مي بيند/ صبحگاهان خورشيد/ اولين تابشش از ديده ي من/ شبنم خواب مرا مي چيند/ آسمان ها آبي/ پر مرغان صداقت آبي است/ ديده در آيينه ي صبح تو را مي بيند...»
باري، هر چقدر شب تاريک باشد، ديدگان ژرف نگر «حميد مصدق» پيشاپيش سپيدي کمرنگ سحر را در پشت تاريکي ها، مي بيند. خواب پروانه شدن را. و آبي زلال پَرهاي مرغکان صداقت را.
بريده اي از شعر «آبي، خاکستري، سياه» را که خوانديد، نه از شکسپير بود، نه از مولير و نه از آندره برتون.
از «حميد مصدق» شاعر پُر احساس هم استانيِ خودمان بود. حيف که ديگر او را نداريم. هر چند که اشعار دلنشينش، جاي خالي او را در دل هايمان پُر کرده است.
حميد در دهم بهمن ماه 1318 در شهرضاي اصفهانِ هنرپرور خودمان ديده به جهان گشود و در هفتم آذر 1377 شتابان بارِ سفر را بست، و راهيِ وادي خاطره هاشد.
وي تا هشت سالگي در شهرضا بود ولي دوران ابتدايي و دبيرستاني را در اصفهان گذراند. و با اخذ ديپلم ادبي در سال 1339 به تهران رفت و در دانشگاه تهران، در رشته ي علوم بازرگاني به تحصيل پرداخته، پس از دريافت ليسانس به عنوان کارشناس و محقق در مؤسسه ي تحقيقات اقتصادي دانشگاه تهران به کار تحقيق مبادرت نمود.
مصدق در سال 1342 مجدداً در رشته ي حقوق دانشگاه تهران به تحصيل مشغول شد و سپس در رشته ي اقتصاد، موفق به اخذ مدرک فوق ليسانس گرديد. آن گاه عضو هيأت علمي شده و در سال 1352 با گرفتن پروانه ي وکالت از دادگستري، ضمن پرداختن به حرفه ي وکالت، به تدريس در دانشگاهها نيز ادامه داد.
کارنامه ي ادبي حميد با چاپ کتاب «درفش کاوياني» استارت خورد. اين کتاب که در سال 1340 منتشر شده بود، خيلي زود - در همان سال - توقيف شد و از بازار ادب، جمع آوري گرديد. اما به قول خودش: «دل قوي دار سحر نزديک است!» سپيدي سحرِ مجموعه ي «درفش کاوياني» فقط چند سال به درازا کشيد و مکتوب فوق در سال 1357 تجديد چاپ شده، راهي بازار نشر گرديد.
معروفترين اثر مصدق منظومه اي بود با نام «آبي، خاکستري، سياه» که بخشي از آن حُسن مطّلع اين مقال قرار گرفت. اين کتاب در سال 1342 انتشار يافت. «در رهگذر باد» اَثر بعدي او در سال 1347 به دست چاپ سپرده شد. ساير آثار مصدق به شرح زير است: «دو منظومه، 1348» - «مقدمه اي بر روش تحقيق، 1351» - «از جدايي ها، 1358» - «رباعيان مولانا، 1360» - «سال هاي صبوري، 1369» - «تا رهايي، 1369» - «از جدايي ها ويرايش جديد 1370» - «گزينه ي اشعار، 1371» - «شير سرخ، 1376» - «غزل هاي سعدي، با همکاري اسماعيل صارمي، 1376» و...
همان گونه که رفت شاعر پر احساس و وکيلِ شجاع دادگستري «حميد مصدق» در اصفهان طلوع و در تهران غروب کرد.
با بخش ديگري از شعر زيباي آبي، خاکستري، سياه، ياد اين شاعر فرهيخته را گرامي داشته و خاطره اش را به بهانه ي سالروز تولدش، ارج مي نهيم.
«...ابر خاکستري بي باران / راه بر مرغ نگاهم بسته/ واي باران، باران/ شيشه ي پنجره را باران شست/ از دل من اما، / چه کسي نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سر بي رنگ/ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ/ مي پرد مرغ نگاهم تا دور / واي، باران، باران/ پر مرغان نگاهم را شست/ خواب رؤياي فراموشي هاست!/ ... دل من، / خواب پروانه شدن مي بيند/ صبحگاهان خورشيد/ اولين تابشش از ديده من / شبنم خواب مرا مي چيند/ آسمان ها آبي/ پر مرغان صداقت آبي است/ ديده در آيينه صبح تو را مي بيند/ از گريبان تو صبح صادق/ مي گشايد پر و بال/ تو گل سرخ مني/ تو گل ياسمني/ تو چنان شبنم پاک سحري/ نه، از آن پاک تري....
/ج