این گیاه که در ایران باستان به خاطر زیبایی، مقاومت و برکت درخت زندگی لقب داشته، به حدی با توجه و تکریم ایرانیان روبه رو بوده که در اکثر هنرهای ایران قبل از اسلام تصویر و تأثیر آن را می توان مشاهده کرد. از جمله در ادبیات ساسانی و متون دینی مزدیسنایی اشاره های فراوانی به نخل شده و یکی از معروف ترین آن ها، منظومه ای است به نام درخت آسوریک که منازعه یا رجزخوانی بین نخل و بز است. نخل در این منظومه نماد زندگی پیش رفته و ( زندگی کشاورزی ) و بز نماد زندگی عقب افتاده ی بیابان نشینی و صحرا گردی است. در این منظومه، درخت خرما و بز درباره ی سودها و هنرهای خود داد سخن می دهند. ( زبان متن، پهلوانیک- پارتی یا اشکانی- است. الفبا و هنر وارش های ( خط ) آن ساسانی است. ناگزیر، باید اصل آن نخست سینه به سینه روایت و سپس در زمان ساسانیان به صورت نوشته درآمده باشد. بنابراین قدمت منظومه ی درخت آسوریک خیلی پیش تر از عصر ساسانیان است. ) سخن نخل به ویژه پراثر است و بز را نهایتاً مجاب و خوار می کند، به عبارت دیگر فواید زندگی کشاورزی بر زندگی شبانی نهایتاً چیره می شود. اما دکتر احمد تفضلی در کتاب تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام می نویسد: « سرانجام به زعم شاعر ( بنده 54 شعر )، بز پیروز می شود. ... به نظر بعضی، این مفاخره، نشان دهنده ی معاوضه ی میان دو جامعه ی دینی مختلف است، یعنی بز نماینده ی دین زردشتی و نخل نماینده ی دین کفرآمیز آشوری و بابلی است که در آن، آیین پرستش درخت نقش مهمی بر عهده داشته است. اما بعضی دیگر، این معارضه را جلوه ای از تضاد میان زندگی دام داری، که بز نماد آن است، با زندگی متکی بر کشاورزی، که نخل نماد آن است، دانسته اند. »(1) این ضرب المثل در آن جالب است: « همچون آن کس که در چیش خوکان مروارید ریزد یا پیش شتر مست چنگ نوازد. » به ویژه هنگامی که با این عبارت انجیلی مقایسه شود: « آن چه مقدس است نه به سگان دهید و نه مرواریدهای خویش را پیش گرازان اندازید، مبادا آن ها را پایمال کنند و برگشته، شما را بدرند. »(2) مقایسه ی ضرب المثل فوق با بیت زیر از ناصر خسرو نیز خالی از لطف به نظر نمی رسد:
من آنم که در پای خوکان نریزیم *** مر این قیمتی در لفظ دری را
در نقش ها و تصاویر مختلف تاریخی مربوط به ایران، نقش درخت زندگی یکی از مظاهر مذهبی بوده که از دوران های پیش از تاریخ تا دوران ساسانیان همواره زینت بخش اشیای نقش دار شده است.(3)
اهمیت نخل و توصیف تصویر آن در اساطیر عبری، مسیحی، اسلامی و به طور کلی ادیان سامی، بسیار بارز و مشهود است، تا آن جا که می توان گفت تعدادی از پیامبران، از جمله پیامبران اولوالعزم، هر یک به نحوی معجزه ای یا کار شگفتی مرتبط با نخل داشته اند. « ستون در معماری آسیای غربی نماد برکت و برکت دهی درخت است. در اساطیر آمده که جرجیس پیامبر را در خانه حبس می کنند تا از گرسنگی بمیرد، ستون های خانه خرما می دهد و پیامبر خرماها را می خورد و زنده می ماند. این اسطوره ارتباط ستون و درخت را می رساند. وجود ستون در معماری ایران نشانه ی برکت است، یعنی نماد برکت نباتی است. »(4)
نخل مومی:
در اساطیر عبرانی، از جمله دو مورد در قرآن مجید، از درختی سبزسخن رفته که آتش از آن افروخته شده است. مورد اول ( قصص، 30 ) مربوط به سرگذشت حضرت موسی است که در وادی ایمن آتشی از درخت علیق ( عناب ) و بنا به برخی روایات دیگر، درخت خرما یا نخل بر آن حضرت ظاهر شد و آوازی از درخت برآمد که « ای موسی، نترس، من خدای تو و پروردگار جهان هستم. » برخی ها، که این درخت را نخل دانسته اند، آن را نخل موسی، و برخی دیگر، که عناب دانسته اند، آن را نخل سینا نامیده اند. در ادبیات ایران، شاعران از این درخت اساطیری و الهی، که تجلی گاه حق تعالی بوده، به نام نخل طور، درخت آتشین یا شجر اخضر نیز نام بدره اند، و آتش آن را به آتش موسی تعبیر کرده اند:
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی *** می خواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل *** تا از درخت نکته ی توحید بشنوی ( حافظ )
چون که کلیم حق بشد سوی درخت آتشین *** گفت من آب کوثرم، برون کن و بیا ( مولوی )
درخت موسی در ادبیات ایران گاه خواستگاه عرفانی می یابد و آن هایی که برایشان مسلم نبوده این درخت، نخل است، از آن با تعبیر شجر طور یاد کره اند:
یک شعله ی سرخ است که در سیر مقامات *** گاه از شجر طور و گه از دار بلند است
امّا کلیم کاشانی آن درخت را نخل می داند:
اندر فضایل تو قلم گویی چون نخله ی کلیم پیامبر شد ( لغت نامه دهخدا )
کلیم همچنین در مدحی که طی قصیده ای پرشور از امام حسین ( علیه السلام ) به عمل آورده، سر بریده و بالای نیزه ی آن حضرت را به آتشی تعبیر می کند که در نخل طور، که جلوه گاه حق تعالی بوده، شعله ور می شود و حضرت موسی را ( از ترس ) مدهوش می کند:
ز تماشای تجلای تو مدهوش کلیم *** ای سرت سرّ انالله و سنان نخله ی طور
نخل مریم
در اساطیر و روایات مربوط به مسیحیت، در چگونگی تولد حضرت عیسی ( علیه السلام ) آمده؛ هنگامی که حضرت مریم از درد زایمان بی تاب شد، از شرم حضور مردان، به نخلی پناه برد. تنه ی نخل شکاف برداشت و مریم را در خود پناه داد و عیسی ( علیه السلام ) در آن جا به دنیا آمد. در روایت دیگری از نخل مریم آمده؛ آن نخلی که مریم را پناه داد، خشک بود، مادر ( مریم ) که ضعف وی را گرفته بود به نخل پناه آورد. نخلِ خشک به فرمان خداوند خرما داد و ثمر خود را به مریم بخشید. ( سوره ی مریم، آیه 25 )
بلی نخل خرمای مریم بخندد *** بر آن نخل مومین که علاّن نماید ( فرهنگ معین، مدخل نخل مریم )
پینوشتها:
1- تاریخ ادبیات پیش از اسلام، ص 257.
2- انجیل متی، باب هفتم، آیه 6.
3- ایرانویچ، ص 89.
4- از اسطوره تا تاریخ، ص 275.