لوتوس ( Lotus ) که به فارسي گل آب زاد ( گل زندگي و گل آفرينش ) نيز گفته اند، همان نيلوفر آبي است. در اين گل رازهايي است: لوتوس سه نوع برگ دارد، يک نوع ماري شکل که زير آب است، يک نوع برگ گرد که روي آب مي افتد و نوم سوم، برگ نوک تيزي است که از آب بيرون مي آيد و در هوا قرار مي گيرد، گلش بوي بسيار مطبوع دارد و با طلوع خورشيد گل آن باز و در غروب، بسته مي شود.
« در اساطير کهن هندي، نيلوفر يکي از نشانه هاي بزرگ آفرينش و از نشانه هاي ايزد بانوان معروف هند به شمار مي رفته است. مثلاً نيلوفر نشانه ي خاص ويشنو است و در دست چهارم او نيلوفري به نام پدمه ( Padama ) قرار دارد. همچنين مي گفتند: وقتي ويشنو در خواب بود، برهما به صورت گل نيلوفري از ناف ويشنو روييد. »(1) « از اين جهت، برهما به القاب نيلوفرزاده و نيلوفردار نيز موسوم است. »(2) به همين سبب اين گياه نزد اغلب اديان هندي مقدس شمرده مي شود و به مثابه نمادي از تجلي جهان هستي، در هنرهاي ديني از تصوير آن فراوان استفاده مي شود ( ويشنو در بسياري از شمايل هايش در حالي که روي گل نيلوفر نشسته، ديده مي شود ).
« در علم الاساطير متأخر هندو، برهما خداي آفرينش، ويشنو خداي نگه دارنده و شيوا خداي نابودکننده است. ليکن ويشنو از آن دو محبوبيت بيش تري کسب کرده و پيروان زيادتري دارد. ويشنو ذات تمام موجودات و علت تحقق روح و طبيعت، هنگام خلق و علت جدايي اين دو، هنگام انحلال عالم است... اشيايي که در دست ويشنو قرار دارند عبارت اند از صدف، چرخ، کمان و گرز، که گاه گل نيلوفر هم به اين مجموعه اضافه مي شود. »(3) اين گل در شبه قاره ي هند از تقدس خاصي برخوردار است. آب منشأ و مبدأ حيات، و نماد اقيانوس اوليه است. « ريشه ي نيلوفر در کف آب قرار دارد و از قعر همين بي شکلي، گلي زيبا با کاسبرگ هاي منظم و متعدد در سطح آب مي رويد. گل نيلوفر نماد جهان است و لايه هاي متعددگل برگ هاي آن نمايانگر ادوار مختلف جهاني ( Kalpa ) و مقاطع و مراتب گوناگون هستي است. هشت گل برگ نيلوفر نشانه ي هشت جهت وجود است که پس از خلقت از قعر آب هاي اوليه ظهور کردند... ظهور نيلوفر از آب هاي اوليه که عاري از هر گونه آلودگي بوده، نشانه ي خلوص، پاکي و نيروي بالقوه ي ستوه ( Sattva ) است، که از درون آن قوه ي مقدس حيات ( Dharma ) و همچنين گل برگ هاي دانش و معرفت ( Jnana ) ظهور مي کند. معمولاً فقط چند گل برگ از لايه هاي متعدد نيلوفر شکفته و ظاهر است و مابقي گل برگ ها يکديگر را استتار کرده، در زير گل برگ هاي وسطي قرار دارند. اين نشانه ي حقيقت ادوار متعدد آينده است که همواره بخشي از حقيقت به مرحله ي شکوفايي مي رسد و هستي باردار غنچه هايي از حقايق در مراتب گوناگون است که در مواقع مناسب شکفته خواهد شد. »(4)
سابقه ي کهن و اساطيري نيلوفر در نزد ايرانيان و هنديان به حدي است که نقش نيلوفر هشت و دروازده برگ، و حتي هزار برگ را در معماري و ديگر آثار باستاني اين دو قوم به دفعات مي توان ديد.
« نيلوفر را در يوناني نيما مي گويند که به نظر مي رسد اين واژه با نمف ها ( Nymphes ) که در اساطير يونان به صورت زنان جواني ( مانند پريان در داستان هاي عاميانه ي ايراني ) تصور مي شدند، بي رابطه نباشد. يونانيان معتقد بودند که اين نمف ها در جنگل ها و کوه ها و به ويژه در کنار آب ها به سر مي برند. در روايات کهن ايران، گل نيلوفر آبي را جاي نگه داري تخمه يا فر زردشت که در آب نگه داري مي شده، مي دانستند. از اين رو نيلوفر با آيين مهري پيوستگي نزديکي مي يابد. نيلوفر که در يادگارهاي هنري بودايي فراوان ديده مي شود، نمادي بودايي تصور شده و به همين جهت اين گونه يادگارها را از آيين بودا پنداشته اند، در حالي که به آيين مهري مربوط مي شود. »(5) محمد مقدم معتقد است که در صحنه ي زايش مهر، آن چيزي که مانند ميوه ي کاج است و مهر از آن بيرون مي آيد، غنچه ي نيلوفر است نه صخره.
در گذشته آب نيلوفر را که ( سکرآور و ) خوش بو هم هست مثل هوم مي نوشده اند، بوشکور بلخي گفته:
آب انگور و آب نيلوفل *** مرمرا از عبير و مشک بدل
صاحب برهان آورده است: گويند مرغي در غروب و به وقت فرو رفتن نيلوفر در آب، به ميان آن در مي شود و بامداد که نيلوفر از آب درآيد و دهان گشايد، آنمرغ مي پرد و مي رود و شب از آن هيچ زحمت نمي بنيد.
به روايت ابوريحان بيروني (6) در ايران باستان روز ششم تيرماه ( خرداد روز ) جشني به نام جشن نيلوفر برگزار مي شده است.
ر ادبايت فارسي که گل ها از ديدگاه زيباشناسي و ذوق هنري موقعيت ويژه اي دارند، به نيلوفر، هم به مثابه ي يک گل کبود زيبا که از دل آب ها مي رويد و هم به دليل پشتوانه ي عظيم تاريخي و فرهنگي اش، توجه شده و خيال آفريني هاي هرني زيادي درباره ي آن صورت گرفته است.
شاعران ايراني از نيلوفر آبي با نام گل کبود نيز ياد کرده اند:
چون سير گشت سر نرگس غنوده ز خواب *** گل کبود فرو خفت زير پرده ي آب ( فرخي سيستاني )
گل کبود که برتافت آفتاب بر او *** زبيم چشم نهان گشت در بن اياب ( خفاف )
رنگ کبود نيلوفر، علاوه بر کاربردهاي معمول، گاهي مظهر شادي و جشن و گاه مظهر ماتم و عزا به حساب آمده است. ( اشاره به عيد قربان ):
فرخش باد عيد آن که به عيد *** کارد بنهاد بر گلوي پسر
راست گفتي دو نيمه خواهد کرد *** لاله اي را با برگ نيلوفر ( فرخي سيستاني )
نه آگهي که عزيزان تو به ماتم تو *** به چشم و سينه همه لاله اند و نيلوفر ( مسعود سعد سلمان )
فلک را کرد کُحلي پوش پروين *** موصل کرد نيلوفر به نسرين ( نظامي )
ز آسيب دست دلبرش نيلي شده سيمين برش *** سياره ها نيلوفرش بر آفتاب انداخته ( خاقاني )
نيلوفر و آفتاب ( خورشيد ):
تا نگردي چون بنفشه سوي پستي سرنگون *** کي چو نيلوفر شود چشم تو بر خورشيد باز ( سنايي )
روي چو آفتاب به چشم چو نرگست *** آن تازگي دهد که به نيلوفر آفتاب ( خاقاني )
نيلوفر خورشيد جمال تو منم *** خاکستر آتش خيال تو منم ( خاقاني )
تا نوبهار سبز بود و آسمان کبود *** تا لاله سايه جويد و نيلوفر آفتاب ( انوري )
چو عاجز گشت زين خاک جگر تاب *** چو نيلوفر سپر افکند بر آب ( نظامي )
چو نيلوفر در آب و مهر در ميغ *** پري رخ در ميان پرنيان است ( سعدي )
آه اگر وقتي چو گل در بوستان يا چون سمن *** در گلستان يا چو نيلوفر در آبت ديدمي ( سعدي )
صادق هدايت نيز در شاه کار خود، بوف کور، با مهارت تمام نيلوفر را با سوابق اساطيري آن همچون نشانه اي عميق به کار گرفته و در اشارات خود، خواننده را براي راه يافتن به شب تاريک ذهن نويسنده به تلاش وا مي دارد. هدايت، شايد خواسته است ماتم بر باد رفتن پاکي و صداقت را در کبودي برگ نيلوفر تجسم بخشد:
« در صحراي پشت اتاقم پيرمدي قوز کرده بود، زير درخت سروي نشسته بود و يک دختر جوان، نه يک فرشته ي آسماني، جلو او ايستاده، خم شده بود و با دست راست گل نيلوفر کبودي به او تعارف مي کرد. »(7)
« آسايش به من حرام شده بود... هر روز تنگ غروب عادت کرده بودم که به گردش بروم، نمي دانم چرا مي خواستم و اصرار داشتم که جوي آب، درخت سرو و بوته گل نيلوفر راپيدا کنم. »(8)
تصوير درخت سرو و گل نيلوفر، از بن مايه هاي اساطيري و باستاني ايران، در اين رمان هدايت بارها تکرار شده اند.
پينوشتها:
1- ديار شهرياران، ج2، ص 892.
2- همان، ص 1048 و فرهنگ اساطير و اشارات داستاني، ص 429.
3- اسرار اساطير هند، صص 71 و 72.
4- همان، صص 90-89.
5- محمد مقدم، نشريه ي فرهنگي ايران باستان، ش2، ص64.
6- آثار الباقيه، ص 287.
7- بوف کور، ج جيبي، ص18.
8- همان، ص 26.
منبع مقاله :
ضابطي جهرمي، احمد؛( 1389 )، پژوهش هايي در شناخت هنر ايران، تهران: نشر ني
/ج