قضایای محصله و معدولیه وعدمیه از نظر خواجه نصیر در اساس الاقتباس (1)

قبل از هر بحثي مي گوييم بر واقفان پوشيده نيست که هر طلبه و پژوهشگر منطقي به اول هر کار در منطق به بحث درباره ي نسب اربعه مي پردازد و با آموختگي نسب آنکه سر تحقيق دارد، همواره بر رابطه ي نسبي بين امور قابل پياده
پنجشنبه، 8 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قضایای محصله و معدولیه وعدمیه از نظر خواجه نصیر در اساس الاقتباس (1)

 قضاياي محصله و معدوليه و عدميه از نظر خواجه نصير در اساس الاقتباس (1)


قبل از هر بحثي مي گوييم بر واقفان پوشيده نيست که هر طلبه و پژوهشگر منطقي به اول هر کار در منطق به بحث درباره ي نسب اربعه مي پردازد و با آموختگي نسب آنکه سر تحقيق دارد، همواره بر رابطه ي نسبي بين امور قابل پياده کردن نسب دست مي يازد و اين دست يازي نسبي مشکل گشا در موارد صعب منطقي است. حضرت خواجه نيز چنين قضاياي سالبه ي بسيطه و معدوليه و عدميه را از اموري ديده که مي تواند تطبيق نسبي را بپذيرد. به اين قياس نسبي در نهايت استادي پرداخته که در زير البته به اختصار اين روابط نسبي عرضه مي گردد:

 قضاياي محصله و معدوليه و عدميه از نظر خواجه نصير در اساس الاقتباس (1)


الف) خواجه مي گويد سالبه ي بسيطه از موجبه معدوليه عامتر است. زيرا در موجبه معدوليه موضوع موجود و سلب و عدول در محمول به عمل آمده، ولي در سالبه ي بسيطه موضوع و محمول هر دو ممکن است، موجود نباشند. لذا سالبه ي بسيطه عامتر از موجبه ي معدولية المحمول است. در اين جا خواجه به آوردن امثله ي متعدد مي پردازد (چه در زبان عرب و چه در زبان فارسي) که متأسفانه ضيق اين مقاله اجازت چنين تفصيلي را نمي دهد. خواجه چون سور را در قضايا وارد مي کند و بدين طريق به سه قسم قضيه ي « شخصيه » و « مهمله » و « محصوره » مي رسد و با وارد کردن « سلب » و « عدول » و « عدم » در آنها متوجه آن مي شود که به غير از « نسب اربعه » رابطه ي تلازمي و تعاندي نيز در ميان آنها برقرار مي شود که در اينجا فقط اشارتي به آنها مي شود. تفصيل آن ها در اساس الاقتباس و تعليقه بر آن آمده است که مع التأسف در کتب مفصله ديگران جز خواجه هم نيامده است.
اما شخصيات: خواجه مي فرمايد: « پس گوئيم محمول خالي نبود از آنک او را متقابلي بود به ضد يا عدم ملکه يا آنچه بدان ماند يا نبود و يا ميان طرفين متوسطي بود چون فاتر (= ولرم) بين حار و بارد... . يا نبود (به نمودار اقسام محمول در فوق رجوع شود) اين حالت محمول است و امّا موضوع يا وجودي بود يا عدمي. اگر وجودي بود يا موصوف بود به يکي از دو متقابل و متوسط که احتمال ايشان کرده ايم يا نبود و اگر نبود يا وجود هر دو در او به قوت بود يا نبود. پس اين اقسام به حسب حصر عقلي شش است:
1. موضوع موصوف به اشرف متقابلين است.
2. موضوع موصوف بود به اخسن متقابلين.
3. موضوع موصوف به متوسط.
4. موضوع موصوف نبود به هيچ کدام اما همه در او به قوت باشد.
5. در موضوع هيچ کدام موجود نباشد و به قوّت نيز نباشد.
6. موضوع نه موجود بود نه در حکم موجود و ايجاب بر او ممکن نبود .»

ادامه دارد...

پي نوشت :

1- پژوهشگر حوزه هاي منطق و فلسفه؛ کتاب شناس و فهرست نگار.

منبع مقاله :
صلواتي، عبدالله؛ (1390) خواجه پژوهي (مجموعه مقالاتي به قلم گروهي از نويسندگان) تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما