جغرافيا در روسيه

سفرهاي اکتشافي متعدد و طولاني مدت، منجر به اکتشافات جغرافيايي عمده اي در روسيه و اراضي اطراف آن شد. روحيه ي جست و جوگر و تشنه ي اطلاعات جديد مردم پر انرژي و جسور روسي، آنها را به شناسايي اراضي پرخطر و
شنبه، 17 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جغرافيا در روسيه
 جغرافيا در روسيه

 

نويسنده: زهره فنّي




 

سفرهاي اکتشافي متعدد و طولاني مدت، منجر به اکتشافات جغرافيايي عمده اي در روسيه و اراضي اطراف آن شد. روحيه ي جست و جوگر و تشنه ي اطلاعات جديد مردم پر انرژي و جسور روسي، آنها را به شناسايي اراضي پرخطر و ناشناخته تحريک مي کرد. اين مکتشفان ماجراجو، کار و تلاش وسيعي را بدين منظور آغاز کردند و تا قرن شانزده، زماني که شهر مسکو شکل گرفت، و قرن هفده که اراضي وسيع شمال سيبري، شرق دور و آسياي ميانه بوضوح شناسايي شدند، ادامه دادند. اطلاعات سنتي جغرافيايي از زمينهاي شناسايي شده با چارت ها و نقشه ها، نقشه اي از مسکو مربوط به اواخر قرن پانزده و نقشه ي بزرگ ديگري از اين منطقه مربوط به اواخر قرن شانزده ديده مي شود. بسياري از اطلاعات جغرافيايي اين کشور در مورد سيبري، شرق دور و آسياي ميانه مورد توجه و علاقه ي اروپاييان قرار گرفت.
البته تا قبل از تأسيس آکادمي علوم روسيه در قرن هجده، روسيه بيشتر توسط اروپاييان مورد مطالعه و توصيف قرار مي گرفت. اصلاحات راديکالي دولت روسيه در آغاز قرن هفده، تقاضاي عمومي و دولتي را براي اطلاعات جغرافيايي تشديد کرد، از جمله براي تسهيل احداث جاده ها، سکونتگاهها، تأسيسات دفاعي و تحرکات دريايي.
با تأسيس آکادمي علوم روسيه در سال 1724، پيشرفتهايي در برخي فعاليتهاي جغرافيايي از جمله کارتوگرافي، پديد آمد. بين سالهاي 1733 تا 1743، اين مرکز علمي به سامان دهي سفرهاي علمي چند منظوره پرداخت که نتايج اين مسافرتها بسيار مهم بود از جمله اينکه اطلاعات بسياري در مورد غرب و شرق سيبري و کامچاتکا گردآوري شد و يک راه دريايي به طرف ژاپن کشف شد.
در سال 1739، گروه جغرافياي آکادمي علوم روسيه تأسيس شد. منجم فرانسوي ژوزف دليسل و رياضيدان مشهور لئونارد يولر (1) به عنوان مديران اين گروه به روسيه دعوت شدند. اين دو تن بر تهيه ي اولين اطلس علمي روسيه نظارت داشتند. (2) به اين ترتيب، اولين سازمان علمي جغرافيايي در روسيه بويژه در امور مربوط به اکتشفات، ژئودزي و کارتوگرافي شروع به فعاليت کرد.

لمونوسف (3) و نقش او در جغرافياي روسيه

يکي از اساتيد مشهور در تحقيقات کلاسيک جهان و از بنيانگذاران دانشگاه ايالتي مسکو بود. از سال 1758 تا 1765 يعني زمان مرگش، به عنوان مدير گروه جغرافياي روسيه در آکادمي علوم مشغول بود و خدمات ارزنده اي به توسعه ي علم جغرافيا کرد. البته ديدگاه علمي او متأثر از فلسفه ماترياليستي بود ولي برداشت و شناخت قابل تعمقي از علم جغرافيا به عنوان علم زندگي انسانها ارائه کرد. براي نمونه، ديدگاه اجمالي فلسفي اش را از قابليت تغيير طبيعي چنين بيان مي کند: (4)
« ما بايد به خاطر داشته باشيم که پديده هاي قابل مشاهده بر روي زمين و کل جهان، از آغاز خلقت چنين نبوده اند و تغيير يافته اند. همان گونه که با مطالعه ي تاريخ و جغرافياي باستان و مقايسه ي آنها با جغرافياي کنوني جهان مي توان دريافت که سطح زمين چه قدر دگرگون شده است. »
او تأکيد داشت که قسمتهاي کشف شده ي زمين بايد داراي مجموعه اي از اطلاعات مربوط به ويژگيهاي طبيعي، جمعيت و شرايط اقتصادي باشند. عنوان کتاب او در لايه هاي زمين (5) به سال 1763 منتشر شد و يکي از منابع کلاسيک در تاريخ علم جغرافيا قلمداد مي شود. نظرات او در مورد منشأ سرزمينهاي يخي در کار ديگر او که به سال 1874 منتشر شد، آمده است. نام اين اثر توصيف کوتاهي از سفرهاي دريايي بزرگ (6) است. اين کتاب، مبنايي براي کشف راههاي دريايي شمال به شمار مي آمد و داراي طبقه بندي درياهاي يخ زده بر پايه ي منشأ آنها بود. (7)
واقعيتي است که جغرافياي روسيه در قرن هجدهم از مرحله ي توصيفي خود فراتر نرفت ولي حتي دانشمندان پيشروي که سعي در ارائه ي تفاسير جغرافيايي در تحقيقات سطح زمين داشتند را هدايت مي کرد. در واقع، جغرافياي قرن هجده روسيه محصول تحقيقات ارزشمند لمونوسف و شاگردان و دستياران اوست.

جغرافياي روسيه تا قبل از انقلاب 1917

برحسب مطالعات و اکتشافات صورت پذيرفته، مي توان اين دوره را به دو مرحله ي عمده تقسيم کرد: يکي از شروع قرن نوزده تا دهه ي 1860 دوره ي قبل از اصلاحات و ديگري از دهه ي 1860 تا انقلاب سوسياليستي 1917. در مرحله ي نخست، شناسايي اراضي مختلف سرزمين پهناور روسيه و نواحي همجوار آن با فرايند بسط مرزها و تقويت روابط تجاري با ساير دولتها همراه شد. آکادمي علوم و گروههاي دولتي بويژه سازمانهاي جنگ و نيروي دريايي و زميني، به طور وسيعي کار مطالعه ي اراضي روسيه و اطراف آن را به کمک مستقيم جغرافيدانان انجام دادند.
در نيمه ي اول قرن نوزده، يک رشته سفرهاي دريايي اکتشافي به شمال امريکا ( آلاسکا ) و کامچاتکا انجام گرفت. همچنين مجموعه ي عظيمي از اطلاعات جغرافيايي در اين مقطع، در قالب اطلس، نقشه و گزارش همگي به زبان روسي، گردآوري و تنظيم شد که حاصل تلاش مکتشفان ماجراجويي (8) است که نقش مهمي در شناخت شرايط طبيعي، جغرافيايي و انسانهاي ساکن نواحي کشف شده،‌ داشتند.
از ميان اساتيد و جغرافيدانان اين دوره چهار نفر برجستگي و اهميت بيشتري داشتند که عبارت بودند از: سمنوف، ويوکف، داکيوچيف و آنوشين. (9) اين افراد، هسته ي اوليه ي جامعه ي جغرافيدانان روسيه را تشکيل مي دادند که در سال 1845 تأسيس و مدتها تحت مديريت سمنوف اداره شد.
سمنوف از جمله جغرافيداناني بود که جهت کسب آمادگي براي سفرهاي اکتشافي در مباحث و سخنرانيهاي ريتر و ريشتوفن شرکت مي کرد. در سال 1858، کوههاي آلتايي به طرف شمال و کوههاي تيان شان را به طرف جنوب کشف کرد و تزار روس به خاطر اين اقدام او، لقب تيان شانسکي را در ادامه ي نام وي اعطا کرد. (10)
تأکيد سمنوف بر مطالعه ي جغرافيا بيشتر به اين دليل بود که کشاورزان را از يوغ بردگي اربابان و فقر رهايي دهد. به عبارت ديگر او از جغرافيا، راهکارهايي براي رفع فقر و بي عدالتي طلب مي کرد.
او توصيفات و گزارشهاي خود را در قالب يک واژه نامه ي پنج جلدي (11) در مورد اوضاع جغرافيايي و اقتصادي روسيه به رشته ي تحرير درآورد و بعد از آن در سال 1871، گزارشي کلي درباره ي جغرافياي تاريخي سکونتگاههاي روسي منتشر کرد.
در سالهاي 1880 تا 1914، تعدادي از شاگردان برجسته ي سمنوف به نامهاي ويکوف و داکيوچيف، جغرافياي روسيه را به جايگاه ويژه اي رساندند. اين دو، مطالعات جديدي در زمينه ي اقليم و خاک بخصوص جهت بهبود وضعيت کشاورزي انجام دادند. ديگري آنوشين بود که رشته ي جغرافيا را به عنوان يک موضوع مهم دانشگاهي معرفي کرد و برنامه هايي براي آموزش دوره هاي ابتدايي و متوسط طراحي و تدوين کرد.
يکي از مشخصه هاي مهم جغرافياي روسيه در نيمه ي دوم قرن نوزده، شناسايي آسياي مرکزي و مطالعه ي مقايسه اي نواحي کشاورزي بود. مطالعه ي نواحي بکر در سيبري، شرق دور،‌ قزاقستان و آسياي ميانه اهميت ويژه اي داشت. از دهه ي 1860، شرايط فکري مناسبي براي بسط عقايد علمي لمونوسف، همبلت و ساير پيشگامان جغرافياي طبيعي، پديد آمد و محققان فوق الذکر هر يک به سهم خود، تأثير مهمي در اين جريان داشتند. ويکوف با کار بر روي آب و هوا و رابطه ي آن با بهبود کشاورزي، بر مقايسه ي عمليات زراعي در آب و هواهاي مشابه معطوف شد. کتاب اقليمهاي جهان او ابتدا در سال 1884 در روسيه و سپس در سال 1887 در آلمان منتشر شد. همچنين، او کتاب ديگري به نام توزيع جمعيت در زمين در رابطه با شرايط طبيعي در سال 1906 انتشار داد. ويکوف که بر مطالعه ي تأثير انسان بر محيط طبيعي اصرار داشت، به ارائه ي گزارشي از اثرات مخرّب استفاده ي انسان از طبيعت پرداخت که در آن به عواقب زيانبار از بين رفتن پوشش نباتي، تسريع فرسايش رودخانه اي و تغييرات آب و هوايي و خشکسالي اشاره کرده است.
دوکيوچيف، با مطالعات خود در زمينه ي خاکهاي روسيه شهرت يافت. او با کار بر روي جلگه هاي روسيه ي اروپايي، متوجه شد که خاک، با نفوذ آب از درون مواد سست در سطح زمين و حمل مواد معدني محلول و مخلوطي از مواد آلي گياهي و جانوري در لايه ي فوقاني ساخته مي شود. (12)
او با مطالعه ي دقيق خاکهاي سياه ( چرنوزيوم ) روسيه، رساله ي دکتراي خود را در سال 1883 منتشر کرد. به تأثيرات انسان بر تغييرات سطح زمين از جمله خاک تأکيد کرد و اين فرايند را متأثر از رفتار و مهارتهاي تکنيکي انسانها مي دانست که به اين ترتيب چشم اندازهاي مختلف طبيعي و انساني قابل تشخيص مي شوند. از ديگر جغرافيدانان برجسته ي روسي دي. ان. آنوشين مؤسس جامعه ي جغرافيدانان مسکو بود. وي، در رشته ي انسان شناسي و جغرافياي انساني تحصيل کرد و در سال 1960، آثار با ارزش خود را به نام مسائل نظريه اي جغرافيا منتشر کرد. او جغرافياي طبيعي را بدون انسان و جغرافياي اقتصادي- انساني را بدون طبيعت مردود مي دانست و توسعه ي کشور را در عوامل و شرايط جغرافيايي، جست و جو مي کرد. آنوشين در سالهاي 1894-1895 بر روي درياچه هاي منطقه ي ولگا تحقيق کرد و شيوه ي مطالعه و نظرات او، پايه ي مطالعات بعدي جغرافيدانان روسي و بسط علم جغرافيا در روسيه ي بعد از انقلاب اکتبر قلمداد مي شود. (13)
بوضوح مي توان دريافت که دستاوردهاي علمي جغرافياي روسيه در قرن نوزده و اوايل قرن بيست، به بسياري از ناشناخته ها و پرسشها، استادانه پاسخ گفت و به توسعه علم جغرافيا در دنيا کمک کرد. جغرافيدانان روسي نيز نتايج مطالعات و تحقيقات خود را در کنفرانسهاي بين المللي جغرافيايي در پاريس 1875 و ونيز 1882 ارائه کردند.

جغرافياي شوروي بعد از انقلاب اکتبر 1917

انقلاب سوسياليستي اکتبر 1917، تحولات همه جانبه اي در حيات عمومي و علمي روسيه داشت. در مارس 1918، دستورالعمل لنين به مسئول آکادمي علوم ابلاغ شد مبني بر اينکه همه تلاشها و اقدامات علمي بايست در جهت ارزيابي منابع ملي و توسعه ي روشهاي بهره برداري از آنها در اقتصاد سازماندهي شود. از همين سال بود که دپارتمان مطالعات جغرافيايي و اقتصادي به طور رسمي تشکيل شد و تمامي تحقيقات علمي جغرافيايي را جهت دهي مي کرد. لنين، از طرفداران بسط آموزش و ترويج جغرافيا در مدارس و دانشگاهها بود و جغرافيا را موضوعي کاربردي براي اصلاح پي ريزي بخشهاي مختلف اقتصادي مي دانست. دولت جديد نيز آکادمي علوم و دانشمندان آن را براي تحقيقات بيشتر در زمينه ي کميت و کيفيت منابع و شرايط طبيعي کشور، دعوت به همکاري مستمر و وسيع کرد. و لذا از ابتداي شروع به کار حکومت جديد، مطالعات جغرافيايي عمدتاً بر مباحث تخصصي اقتصادي و توصيف اقتصادي مناطق استوار شد و جغرافياي اقتصادي در همه ي دانشگاهها و مراکز علمي مورد تأکيد خاص قرار گرفت. اولين گروه دکتراي جغرافيا در شوروي، در مؤسسه ي جغرافياي دانشگاه لنين گراد نيز در سال 1918 شروع به کار کرد.
بعد از 1926، زماني که ان. ان بارنسکي (14) کتاب جغرافياي اقتصادي را منتشر کرد؛ جغرافيدانان شوروي جغرافياي اقتصادي را بر پايه ي اصول جديد و تمرکز بر مناطق مولّد و مستعد توليد تخصصي آغاز کردند. بارنسکي از دوستان نزديک لنين و در زمان تصدي او، مؤثرترين جغرافيدان در توسعه ي جغرافياي اقتصادي شوروي به حساب مي آيد. او براي شوروي يک طرح منطقه بندي اقتصادي تنظيم کرد (15) که مورد توجه و حمايت لنين قرار گرفت. همچنين،‌ در تهيه ي يک طرح مطالعاتي براي توزيع کارخانه هاي برق و خطوط انتقال آن شرکت فعال داشت.
در فاصله ي زماني 1927 تا 1929، اراضي قابل توجهي از شوروي با نقشه هاي دقيق و واقعي با مقياسهاي مختلف تحت پوشش قرار گرفت. اين نقشه ها، مبنايي براي کار تحقيقات در زمينه هاي زمين شناسي، خاک، منابع آب و غيره بودند. در طول سالهاي 1926 تا 1930 تقريباً کل اراضي اتحاد جماهير شوروي، موضوع تحقيق علمي و عملي جغرافيا بود. در سال 1932، دانشکده ي جغرافيا و خاک در دانشگاه مسکو داير شد و بخش جغرافياي اقتصادي آکادمي لنين گراد، مدتها مرکز تفکرات و تحقيقات علمي به شمار مي آمد. کار اين مؤسسات علمي توسط بارنسکي با همکاري تعدادي از جغرافيدانان اقتصادي معروف (16)، هماهنگ و جهت دهي شده بود. اولين نشريه ي تخصصي در جغرافياي شوروي با نام جغرافيا در مدارس (17) با مضموني متدولوژيکي و سردبيري بارنسکي در سال 1934 منتشر شد که نه تنها براي معلمان بلکه براي متخصصان در زمينه ي جغرافياي اقتصادي قابل استفاده بود. در سال 1938، دانشکده ي جغرافياي دانشگاه مسکو، داراي گروههايي در جغرافياي طبيعي عمومي، جغرافياي طبيعي اتحاد شوروي، جغرافياي اقتصادي اتحاد شوروي، جغرافياي اقتصادي کشورهاي سرمايه داري، ژئودزي و کارتوگرافي بود؛ جغرافياي جمعيت نيز در چارچوب جغرافياي اقتصادي ارائه مي شد.

جغرافياي شوروي در طول جنگ جهاني دوم تا 1948

در اين مقطع زماني، جغرافيدانان توانستند به تعديل شرايط سخت و بحراني کمک کنند. البته تغييرات عميقي در حوزه و موقعيت تحقيقات جغرافيايي پديد آمد و در زمينه ي جغرافياي عمومي موضوعات مطالعاتي بسيار محدود شد. بسياري از جغرافيدانان جوان، در فهرست نيروهاي نظامي درآمدند و به عنوان مهندسان ژئودز و کارتوگراف و... در خدمت ارتش سرخ قرار گرفتند.
جغرافيدانان شوروي بنا به تخصص و حرفه ي خود، خدمات مختلفي به مناطق و امور جنگي ارائه مي دادند؛ از جمله در، يافتن منابع جديد براي بخش صنعت و اراضي قابل کشت در نواحي اشغال شده توسط ارتش و مکان گزيني طرحهاي صنعتي و حمل و نقل.
گروهي از جغرافيدانان اقتصادي نيز بر روي مسائل دفاعي کار مي کردند. آنها منابع معدني، خاک، آب و نيروي انساني مناطق شرقي بويژه سيبري، اورال و امکانات محلي آنها جهت تأمين جبهه هاي جنگ را مورد ارزيابي قرار دادند. اين جنگ تغييرات بسياري در توزيع جغرافياي صنايع شوروي به همراه داشت. مراکز جديد صنعتي در اورال، سيبري، قزاقستان و جمهوريهاي آسياي ميانه مستقر شدند. تغييرات پديد آمده در جغرافياي اقتصادي کشور توسط آ. وزنسکي در کتاب اقتصاد نظامي اتحاد جماهير شوروي (18) به سال 1947 به تحليل کشيده شد.
در طول سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم تا سال 1948، دانشکده ي جغرافياي دانشگاه مسکو، علاوه بر گروههاي جغرافياي طبيعي و اقتصادي‌، داراي گروههاي ديگري چون: ژئومورفولوژي، آب و هواشناسي، آب شناسي، جغرافياي سرزمينهاي قطبي، جغرافياي خاکها، جغرافياي زيستي، جغرافياي ديرينه شناسي و اقيانوس شناسي بود.

اهميت يافتن جغرافياي طبيعي

از ميان جغرافيدانان شوروي که در حوزه ي جغرافياي طبيعي به مطالعه و تحقيق پرداختند، گراسيموف است که از سال 1946، با انتشار کتاب و مقالاتي در باب جغرافياي طبيعي عمومي و خارجي در زمره ي جغرافيدانان صاحب نظر در مسائل طبيعي شناخته مي شود. وي که از 1956 تا زمان مرگش 1985، مديريت مؤسسه جغرافيا در آکادمي علوم شوروي را عهده دار بود، در مورد اهميت يافتن جغرافياي طبيعي و پيشرفت در تخصصهاي مختلف آن چنين نوشته است: (19)
« سالهاي بعد از جنگ، شوروي شاهد پيشرفتهايي در حوزه ي جغرافياي طبيعي بويژه خاک و ژئومورفولوژي بود. در سال 1948، مارکوف در اثر معروف خود به نام مباني ژئومورفولوژي (20) به بسط اصول ژئومورفولوژي و تأکيد بر مطالعه ي آن در اشکال با منشا خارجي (21) و نيز اشکال بزرگ مقياس تکتونيک پرداخت. ديگر ژئومورفولوژيست ها در مقالات و آثار خود به تحليل و ارزيابي بسياري از حرکات برون زا ( فرسايش، رانش، و... ) و درون زا براساس تئوري هاي کلي پرداختند. جغرافيدانان خاک شناس، ويژگيهاي گونه هاي خاک تايگا، بيابان و محدوده هاي کوهستاني را شناسايي کردند و مطالعاتي در زمينه ي روند تشکيل خاک و چرخه ي مواد در محيط طبيعي انجام دادند. »
همچنين در اين دوره ايستگاههاي مطالعاتي چندي در مورد جغرافياي طبيعي اين کشور داير شد. اولين ايستگاه چند منظوره ي مطالعات جغرافياي طبيعي توسط مؤسسه ي جغرافياي آکادمي علوم سازمان دهي شد که کار سنجش تعادل حرارتي- رطوبتي منطقه ي مسکو را عهده دار بود.
در سال 1949، اين مؤسسه يک ايستگاه ديگر در منطقه ي کوهستاني تيان شان داير کرد که به کار رصد و مطالعه ي فرايندهاي مختلف طبيعي مي پرداخت. بعدها ايستگاههاي ديگري توسط ساير مؤسسات جغرافيايي در نقاط مختلف شوروي شروع به کار کردند.
تحقيقات اقيانوس شناسي به طور وسيع از سال 1949 و با مطالعه ي اقيانوس منجمد شمالي، با مراجعه ي مستقيم به منابعي از جمله نقشه هاي مرجع در زمين شناسي، تکتونيک، ژئومورفولوژي، مشخصه هاي خاک و پوشش گياهي، آغاز شد.

ديگر زمينه هاي مطالعاتي در جغرافياي شوروي

در دهه ي 1940، روش شناسي مطالعات منطقه اي در قالب جغرافياي منطقه اي، به موازات ساير گرايشها، مطرح شد که دو مقاله از بارنسکي در رابطه با مطالعات منطقه اي در جغرافيا (22) از اهميت خاصي برخوردار است. در اواسط دهه ي 50، با پيشرفت جغرافياي موضوعي (23)، زمينه ي توسعه ي جغرافيايي منطقه اي نيز فراهم آمد. مؤسسه ي جغرافيايي آکادمي علوم، مجموعه اي از مقالات پژوهشي را منتشر کرد که سه جلد آن به مطالعات منطقه اي مناطق استپي و جنگلي شوروي، آسياي ميانه و شرق دور، با تأکيد بر ارزيابي قابليتهاي اقتصادي و شرايط طبيعي آنها اختصاص داشت. همچنين، برخي جغرافيدانان شوروي به مطالعه ي سياسي- اقتصادي کشورهاي خارجي مختلف معطوف شدند از جمله ويتور 1963، زيچيکف 1947-1951 و روزين 1957 (24). بررسيهايي نيز در مورد مردم ساکن مناطق مختلف از جمله سيبري، استراليا، افريقا، آسياي غربي و جنوبي، امريکا و تعداد و توزيع جغرافيايي مردم جهان انجام گرفت. به اين ترتيب، جغرافياي شوروي تا دهه ي 60 فاقد تئوري يا نظريه اي بنيادي در زمينه ي روابط درون منطقه اي يا بين منطقه اي بود و بيشتر به بيان مشخصات و اجزا تشکيل دهنده مناطق مختلف پرداخته مي شد.
در مقابل جغرافياي شوروي بخوبي به تبيين مفهوم چشم انداز يا جغرافيا به عنوان علم مطالعه ي چشم انداز پرداخت. (25) و اين ديدگاه بسرعت در دهه ي 50 فراگير شد؛ به طوري که برنامه هاي تحقيقاتي متعددي در دانشگاههاي مسکو و لنين گراد، در اين زمينه به مرحله ي اجرا درآمد. آزمايشگاهها و سايت هاي مطالعه ي چشم انداز و سمينارهاي منظم همگي با کاربرد نظريات و متدلوژي جديد، داير شد. گراسيموف معتقد است (26) که علم چشم انداز با الهام از ديدگاههاي همبلت و دوکوچايف، در واقع، ترکيبي از اجزا محيطي با ارتباط دروني است. مطالعه ي چشم اندازها فقط توصيف آنها نيست بلکه جغرافياي کاربردي از اين مفهوم پايه در دگرگون سازي مؤثري محيط طبيعي بهره مي گيرند.
مطالعات و پژوهشهاي شهري در تاريخ علم جغرافياي شوروي از سابقه نسبتاً کمي برخوردار است. اولين بار در سال 1910 سمنوف، طرح طبقه بندي شهرها را از نظر نقش اقتصادي آنها پيشنهاد کرد که مورد توجه قرار نگرفت و بعد از او بارنسکي مجدداً اين طرح را در سال 1946 ارائه داد که به مرحله ي اجرا درآمد. جغرافياي شهري بيشتر در قالب جغرافياي جمعيت و با اهداف کاربردي به کار تحقيق و مطالعه ي شهرهاي اتحاد جماهير شوروي مي پرداخت تا اينکه در نيمه ي دوم قرن بيستم به عنوان شاخه اي مستقل در گروه جغرافياي آکادمي علوم شوروي مطرح شد.

پتروکروپوتکين، (27) نقطه ي عطفي در تاريخ جغرافياي شوروي

پتروکروپوتکين، شاهزاده ي روسي، افسر مأمور سيبري، متخصص در جغرافياي طبيعي بويژه يخچال شناسي و بعدها مدير روزنامه آنارشيسم بود. مطالعات و اکتشافات او در بخش شمالي آسيا، درياهاي قطبي و فنلاند، اساس برخي نظريه هاي يخچال شناسي به شمار مي آيد. او با مشاهده ي زيست فقرآلود کارگران و روستاييان و شرايط اقتصادي و اجتماعي آنها، ديدگاههاي جغرافيايي و سياسي نويني يافت به طوري که به برادرش چنين نوشت: برادرم، در اينجا دانشکده هاي جديدي کشف کرده ام.
از سال 1872، فعاليتهاي سياسي اش را شروع کرد و بسيار صريح تر از رکله فرانسوي، به بيان اعتقادات سياسي خود مي پرداخت. وي در سوئيس با باکونين ( بنيانگذار آنارشيستم اجتماعي ) آشنا شد و بعد از بازگشت به روسيه، به رياست انجمن جغرافيايي انتخاب شد. بعدها به زندان مي افتد و بعد از رهايي به مدت سي سال در انگلستان مي ماند. سرانجام در سال 1917، بعد از چهل سال تبعيد، به شوروي برمي گردد و به کار تدريس جغرافيا مي پردازد اما هيچ وقت با خشونت کمونيزم موافق نبود. او سعي نمود تا در رشته ي جغرافيا انقلابي پديد آورد و معتقد بود که جغرافيا مي تواند در حل مسائل انساني از آنارشيسم کمک گيرد و به رفع عدم تعادلهاي محيطي که بازتابي از عدم تعادل ميان انسان و محيط است، اقدام کرد. و به اين ترتيب، به نظريه هاي راديکالي در اکولوژيکي انساني معتقد بود. کروپوتکين، همچنين، زندگي مطلوب انساني را در سايه ي عدالت اجتماعي، تعاون و همکاري ميان انسانها امکانپذير مي دانست. (28)
وي با تأکيد اين تفکر، مجموعه نوشته هايش را تحت عنوان « آنارشيسم » تدوين نمود که ابتدا به زبان روسي در سال 1927 به چاپ رسيد و سپس چندبار تجديد چاپ شد و در سال 2002 ميلادي نيز توسط راجر بالوين Roger N. Baldwin به انگليسي برگردانده شد و در ايالات متحده منتشر گرديد.
وي در اين کتاب، به طور مبسوط به ارائه دلايل و براهين براي نفي اقتدارگرايي سياسي، اقتصادي و اجتماعي در جوامع انساني مي پردازد و به اشکال مختلف سعي در اثبات ذاتي بودن آزادي و اختيارات انساني و رفع هرگونه فشار و نابرابري در ابعاد مختلف آن دارد. به اين ترتيب، او مخالف سرسخت تمرکزگرايي سياسي و اقتصادي بود چرا که معتقد بود که نهادهاي متمرکز، مانع تکامل سيستم تعاوني و باعث بروز انواع نابرابريها مي شود. وي مبلغ فعاليت اقتصادي کوچک مقياس و بين مناطق شهري بود؛ بحثي که امروزه به نهضت سبز و محيط محور دنبال مي شود. کروپوتکين معتقد بود مناطق بزرگ شهري بايستي به شهرهاي کوچکتر خودکفا که در داخل خود مي توانند فضاي زندگي، کار و تفريح را تلفيق کنند، تقسيم شوند و اين افکار نيز بعدها در نهضت « باغ شهر » به رهبري ابنزر هوارد (29) لوئيس مامفورد (30) و پاتريک گيدز (31) در عمل پياده شد (32).
او در زمينه ي اهداف آموزش و بررسيهاي جغرافيايي معتقد بود که تنها جغرافيايي مي تواند شناخت عميقي از افتراق مکاني به ما بدهد که بر واقعيتهاي جهاني، کيفيت زيست و نحوه زندگي جمعي انسانها تأکيد دارد. وي اين ديدگاه مدرن را مطرح کرد که آموزش جغرافيايي بهترين وسيله براي اشاعه ي احترام متقابل بين کشورها و مردم است. (33)

پي نوشت ها :

1. J. Delisle & L.Euler.
2. Gerasimov. I, 1976, P. 8-9.
3. M.V.Lomonosov 1711-1765; R. To: Geographers; vol. 6; P. 65-70.
4. Gerasimov, 1976, P. 10.
5. On the layers of the earth.
6. " Short description of various voyages ".
7. Ibid, P. 69.
8. Krusenshtern, lisyansky, Golovnin, kotsebu.
9. P.P.Semyonov, Voeikov, Dokuchaiev, Anuchin.
10. P.P.Semyonov, Voeikov, Dokuchaiev, Anuchin., P. 32.
11. Geographical-statistical Dictionary of the Russian Empire ( Ibid، P. 103 (.
12. Refer to: Ibid, P. 96-989.
13. Ibid, P. 98.
14. N.N.Baransky 1881-1963.
15. Refer to: Ibid, P. 111-112, 121.
16. L.Nikitin, L.D.Sinitsky, N.N.Kolosovsky,...
17. ( Geography in schools ( Ibid, P. 124
18. A. Voznesensky, "Military Economy of the USSR ". (Ibid, P. 135).
19. Ibid, P. 138, 141, 142.
20. K.Markov, Fundamentals of Geomorphology.
21. Exogenous.
22. "geographical Texual Description", "Regional studies and physical and Economic Geography".
23. Topical Geography.
24. Vitver, zachikov, rozin.
25. بنيانگذار علم چشم انداز در اين کشور، ال. اس. برگ بود که در سال 1931، اولين تحقيق را در زمينه ي چشم اندازههاي جغرافياي اتحاد شوروي انجام داد.
26. Ibid, P. 178.
27. Peter kropotkin 1842-1921; R. To: Geographers; Vol. 7; P. 63-70.
28. ديگر منابع در زمينه ي تفکرات جغرافيايي و فلسفي کروپوتکين:
شکويي، حسين. انديشه هاي نو در فلسفه ي جغرافيا، 1364، ص 36، 37.
همان، 1375، ص 87-90.
29. Ebenezer Howard.
30. Lewis Mumford.
31. Patrick Geddes.
32. رک. آريلد هولت، جنسن. جغرافيا ( تاريخ و مفاهيم )، 1376، ص 43.
33. Kropotkin. P. Anarshism, p: 942.

منبع مقاله :
فنّي، زهره؛ (1385)، مقدمه اي بر تاريخ علم جغرافيا، تهران: نشر اميرکبير، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط