رسالت تاریخی بسیج در دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی

تفکر بسیجی، زیرساخت تمدن‌سازی و پیشرفت

روحیه و سبکی متأثر از نظام فکری کاملاً بومی و متکی به آموزه‌ها و ارزش‌های اسلام ناب محمدی (ص) آن‌گاه که در ذیل ساختار ولایت تعریف گردید، جریانی بی‌نظیر را رقم زد که نه‌ تنها تأمین‌کننده‌ی نیازهای جمهوری اسلامی در
چهارشنبه، 5 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفکر بسیجی، زیرساخت تمدن‌سازی و پیشرفت

تفکر بسیجی، زیرساخت تمدن‌سازی و پیشرفت

 

 

نویسنده: محمدجواد اخوان

 

رسالت تاریخی بسیج در دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی

روحیه و سبکی متأثر از نظام فکری کاملاً بومی و متکی به آموزه‌ها و ارزش‌های اسلام ناب محمدی (ص) آن‌گاه که در ذیل ساختار ولایت تعریف گردید، جریانی بی‌نظیر را رقم زد که نه‌ تنها تأمین‌کننده‌ی نیازهای جمهوری اسلامی در ادوار گوناگون بوده، بلکه در گستره‌ای وسیع‌تر از مرزهای جغرافیای ایران اسلامی نیز هرروزه به رهاوردهای چشمگیر آن افزوده می‌شود.

نگرش بنیادین انقلاب اسلامی در سلطه‌ستیزی و مقابله با نظم و نظام طاغوتی مطلوب ابرقدرت‌ها از یک‌سو و از سوی دیگر، هویت احیاگرانه و بازگشت به خویشتن مکتب انقلاب، همه و همه نیاز به یک عزم ملی برای اتکا به ظرفیت‌های داخلی را پدیدار ساخته است.

سناریوهای پیچیده و طرح‌ریزی‌های راهبردی نظام سلطه برای مقابله با جمهوری اسلامی در قالب‌های گوناگون سخت، نیمه‌سخت و نرم در طول سی‌وشش سال اخیر اجرایی شده است؛ عرصه‌هایی که نیازمند توجه بیش از پیش به ظرفیت‌های درونی است. آنچه در این پیکارهای متعدد رخ نموده است، کارآمدی نگاهی است که عزم راسخی بر تکیه به ظرفیت‌های درونی ملت و جامعه دارد و در مقابل، نگرشی که چشم به بیرون دارد و منتظر دریافت مددهای خارجی برای حرکت خود است، بازنده‌ی اصلی این آوردگاه بوده است.

 

پیشرفت و تمدن‌سازی، آوردگاه اصلی انقلاب

در این میان، عرصه‌ی پیشرفت و حرکت به‌سوی تمدن اسلامی، یکی از مهم‌ترین عرصه‌های درخور تأمل و تفکر در باب مسائل کلان انقلاب اسلامی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین این اولویت اصلی نظام می‌فرمایند: «آن مفهومی که می‌تواند اهداف نظام اسلامی را تا حدود زیادی در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم پیشرفت است. توضیحی هم بعداً عرض کردیم که پیشرفت، تداعی‌کننده‌ی حرکت است، راه است. چطور ما می‌گوییم پیشرفت هدف است؟ عرض کردیم علت این است که پیشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پیشرفت، حرکت است، راه است، صیرورت است، اما متوقف‌شدنی نیست و همین‌طور ادامه دارد، چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهای بشری حد یقف ندارد. گفتیم پیشرفت دارای ابعادی است و پیشرفت در مفهوم اسلامی، با پیشرفت یک‌بُعدی یا دوبُعدی در فرهنگ غربی متفاوت است؛ چندبُعدی است... پیشرفت همه‌جانبه را به معنای تمدن‌سازی نوین اسلامی بگیریم. بالأخره یک مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی وجود دارد. این‌جور بگوییم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است؛ این محاسبه‌ی درستی است.» (23 مهر 1391)

طبعاً در این عرصه نیز باز این دو نگرش، اتفاقاً در چالش جدی‌تر رخ می‌نماید و پاسخی که هرکدام از نگرش‌ها به مسائل مطروحه می‌دهند، بنیادین‌تر و راهبردی‌تر است.

نگرشی بر هویت خویشتن و ظرفیت‌های درونی تکیه دارد و «پیشرفتی درون‌زا» را دنبال می‌کند و در مقابل، دیدگاهی که وام گرفته از نظریات رایج توسعه است، توسعه‌ی کشوری همچون ایران را در گرو حرکت در مدار منظومه‌ی ابرقدرت‌های حاکم بر معادلات بین‌الملل تعریف می‌کند. در چنین نگاهی، کشوری همچون ایران برای دستیابی به «توسعه» (با تعریفی که در علوم انسانی غربی از آن می‌گردد)، ناگزیر از آن است که جایگاه خود را در نظم برساخته از مطامع طاغوتی ابرقدرت‌ها تعریف کند و به‌ بیان ‌دیگر، حلقه‌ای از فرآیندی کلی‌ باشد که آورده‌ی اصلی آن برای ابرسرمایه‌دارهاست و در حاشیه‌ی آن، دیگران نیز به برخی دستاوردهای حداقلی دست می‌یابند.

پیوستن به چنین فرآیندی نه ‌تنها با اهداف کلان انقلاب اسلامی همخوانی ندارد، بلکه عملاً نتیجه‌ی محسوسی برای کشوری که زخم دیرینه‌ی سیصد سال طمع استعمار را بر چهره دارد، نخواهد داشت. نگاهی به وضع کشورهای مشابه به‌خوبی روشنگر حقیقت ماجراست. کدام کشوری یافت می‌شود که در مسیر توسعه، وابسته به نظام سلطه وارد شده باشد و در عین ‌حال که ارزش‌های دیرین و استقلال سیاسی خود را حفظ کرده، قدرت مانع‌ شدن از چنگ‌اندازی استکباری به منافعش را داشته باشد؟

رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین نگاه نخست می‌فرمایند: «مفهوم پیشرفت برای ما مفهوم روشنی است. ما پیشرفت را به کار می‌بریم و تعریف می‌کنیم که مقصود ما از پیشرفت چیست. در خصوص ایرانی بودن الگو، علاوه بر آنچه که دوستان گفتند، که خوب، شرایط تاریخی، شرایط جغرافیایی، شرایط فرهنگی، شرایط اقلیمی، شرایط جغرافیای سیاسی در تشکیل این الگو تأثیر می‌گذارد، که قطعاً این‌ها درست است، این نکته هم مطرح است که طراحان آن، متفکران ایرانی هستند. این کاملاً وجه مناسبی است برای عنوان ایرانی؛ یعنی ما نمی‌خواهیم این را از دیگران بگیریم. ما می‌خواهیم آنچه را که خودمان لازم می‌دانیم، مصلحت کشورمان می‌دانیم، آینده‌مان را می‌توانیم با آن تصویر و ترسیم کنیم، این را در یک قالبی بریزیم. بنابراین، این الگو ایرانی است. از طرف دیگر، اسلامی است؛ به‌خاطر اینکه غایات، اهداف، ارزش‌ها و شیوه‌های کار، همه از اسلام مایه خواهد گرفت؛ یعنی تکیه‌ی ما به مفاهیم اسلامی و معارف اسلامی است. ما یک جامعه‌ی اسلامی هستیم، یک حکومت اسلامی هستیم و افتخار ما به این است که می‌توانیم از منبع اسلام استفاده کنیم. خوشبختانه منابع اسلامی هم در اختیار ما وجود دارد؛ قرآن هست، سنت هست و مفاهیم بسیار غنی و ممتازی که در فلسفه‌ی ما و در کلام ما و در فقه ما و در حقوق ما وجود دارد. بنابراین اسلامی هم به این مناسبت است.» (10 آذر 1389)

هرچند چنین گزاره‌هایی به‌سادگی مسیر توسعه‌ی وابسته را نفی می‌کند، اما گوش‌ها و ذهن‌هایی که از ترجمان تفکر غرب‌گرا انباشت گردیده است، آمادگی استماع این کلام حق را ندارد و اساساً نیز مخاطب این سطور نیز نه چنین افرادی، که حق‌طلبان و معتقدان به اتکای به‌ خویشتن هستند.

 

بسیج و تمدن‌سازی

اگر مفروض اصلی الگوی تمدن‌سازی پیشرفت درون‌زا را که تکیه به ظرفیت‌های عظیم درونی در جهت رشد و تعالی است بپذیریم، کدام ظرفیت قابل‌ اتکاتر از بسیج، این شبکه‌ی انسانی قابل‌ اعتماد و معتقد به اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی است؟ امام خامنه‌ای در خصوص حضور بسیج در بزنگاه‌های حساس کشور می‌فرمایند: «بسیج یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالش‌های حیاتی و اساسی. میدان‌ها و چالش‌های اساسی زندگی چیست؟ فقط آن وقتی است که به کشوری حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهای خودشان دفاع کنند؟ البته که نه. این فقط یکی از موارد به میدان آمدن است. آن وقتی هم که هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار می‌گیرد، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشه‌دار یک ملت اهانت می‌شود و آن را تحقیر می‌کنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که نسل برگزیده‌ی یک ملت احساس می‌کنند از قافله‌ی دانش عقب ‌مانده‌اند و باید علاجی بکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که احساس بشود پایه‌های یک زندگی مطلوب و عادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و یا استوار شود، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که جبهه‌های فکری و فرهنگی دنیا برای تسخیر ملت‌ها با ابزارهای فوق مدرن می‌آیند تا ملتی را از سابقه و فرهنگ و ریشه‌ی خود جدا کنند و به‌راحتی آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جای به میدان آمدن است. همه‌ی این‌ها انسان‌هایی را می‌طلبد که نیاز را احساس کنند.» (5 خرداد 1384)

روشن است سرمایه‌ی انسانی زیرساخت بنیادین شکل‌گیری تمدن است و لذا بایسته‌ی اصلی طی طریق در مسیر پیشرفت و تمدن‌سازی، تربیت نسلی تمدن‌ساز و متعهد به پیش‌روندگی و پیش‌برندگی است. تدبیر هوشمندانه‌ی امام راحل عظیم‌الشأن (ره) در شکل‌دهی به چنین شبکه‌ی عظیم انسانی تربیت‌یافته و در مسیر پرورش، اکنون یکی دیگر از رهاوردهای خود را نشان می‌دهد. در دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی که موضوع و مسئله‌ی اصلی کشور «پیشرفت و الزامات آن» است، این شبکه و جریان انسانی به‌خوبی می‌تواند نظام را در شکل‌دهی آینده‌ی مطلوب یاری دهد.

البته شایان‌ ذکر است بهره‌گیری از این مجموعه‌ی عظیم و جریان‌سازی برمبنای آن، نیازمند توجه به چند نکته‌ی اساسی است:

1. مسئولان، مؤثرین و آحاد بسیج در سراسر کشور مسئولیت و رسالت تاریخی خود را در این امر سرنوشت‌ساز شناخته و برای نقش‌آفرینی عمومی و تخصصی خود طرح‌ریزی ویژه داشته باشند.

2. جریان مستمر تربیت سرمایه‌ی انسانی که در جهت نیروی تراز انقلاب اسلامی است، بی‌وقفه ادامه یافته و بر توان و عزم بر آن افزوده گردد.

3. متولیان امور کشور خصوصاً در حوزه‌های اجرایی نیز در جهت شناخت ظرفیت‌ها و استعدادهای عظیم انسانی این مجموعه و بهره‌گیری هرچه بیشتر از آن تلاش کنند و حمایت‌های لازم را از گسترش این تفکر، روحیه و تشکیلات پیش‌برنده‌ی آن بنمایند.

 

جمع‌بندی

برکات و دستاوردهای بسیج چیزی نیست که در سطور محدود و قلم ناتوان نگارنده جای گیرد، اما تأملی هرازگاه درباره‌ی آورده‌های این شجره‌ی طیبه، آدمی را به این نکته نزدیک‌تر می‌کند که این ظرفیت عظیم پاسخ‌گوی بخشی نزدیک به تمام نیازهای نظام و کشور بوده و هست. اکنون و در دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی، به نظر می‌رسد رسالت بسیج و بسیجیان سنگین‌تر از گذشته و نقش‌آفرینی ویژه و تمام‌عیار در عرصه‌ی راهبردی پیشرفت و تمدن‌سازی است؛ امری که عزمی راسخ را (که در بسیج می‌توان آن را سراغ گرفت) می‌طلبد. اینجاست که عبارت مطلع آخرین پیام امام راحل عظیم‌الشأن در هفته‌ی بسیج معنا پیدا می‌کند: «تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیه‌ی خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد.»

منبع: برهان

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط