محبت قبل از خواستگارى
پرسش :
چرا در اسلام اظهار محبت به جنس مخالف ممنوع و حرام شده؟ آیا بهتر نبود قبل از خواستگارى رسمى مدتى پسر و دختر با هم رابطه داشته باشند تا بفهمند آیا واقعا همدیگر را دوست دارند یا نه؟
پاسخ :
در این باره گفتنى است که به طور معمول توسعه روابط دوستى و زیاده خواهى جنس مخالف، براى همه کسانى که این تجربه را دارند اثبات شده است. هم چنان که کمال طلبى انسان در هر بعدى از ابعاد جسمانى و روانى نیز زبان زد همگان است. به طور مثال؛ اگر فردى در پى علم و دانشى باشد، هیچ گاه دست از کنجکاوى و دانش جویى خود بر نخواهد داشت. چه بسا در واپسین لحظات زندگى بگوید دانستن بهتر از ندانستن است و در پى کشف مجهول خود خواهد بود. فرد دیگرى که در پى کسب قدرت و سلطه بر دیگران باشد اگر بر تمام کره خاکى سلطه یابد، چه بسا حکومت بر دیگر کرات را نیز خواهان باشد و همین طور کسى که خواهان ثروت و ثروت اندوزى است، اگر گنج قارون و بیشتر از آن را داشته باشد باز هم در پى مال و ثروت بیشتر است.
مطلب فوق را با نقل حکایتى از قول حضرت آیت اللّه سبحانى پى مى گیرم. ایشان فرمودند: روزى در محضر استاد خود حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى(ره) نشسته بودیم که گفتند یکى از پزشکان ترکیه خواستار ملاقات با مرجع جهان شیعه است. وى وارد اتاق شدند و عده اى از علما و شاگردان آیت اللّه بروجردى از جمله مرحوم علامه طباطبایى(ره) در جلسه حضور داشتند. آن پزشک هدف از ملاقات خود را تقاضاى مقاله اى علمى درباره علت و یا علل تحریم شراب از نظر فقه شیعه و ارایه آن در همایشى که به همین منظور در ترکیه برگزار مى شود، مطرح کرد. قرار شد مقاله اى در این زمینه توسط علامه طباطبایى(ره) نوشته شود و براى آن همایش بین المللى ارسال گردد. نماینده همایش دوست داشت سؤلى را مطرح کرده و مستقیما حضرت آیت اللّه بروجردى پاسخ دهند.
سؤل این بود که: چرا اسلام نوشیدن شراب را حرام کرده است؟
آن مرجع بزرگ نکته زیبا، دقیق و مهمى را در پاسخ به وى عنوان کردند و اظهار داشتند: «حقیقت انسان را عقل و قدرت اندیشه و تفکر وى تشکیل مى دهد و اگر عقل انسان نبود با دیگر موجودات زنده چه تفاوتى داشت؟! پس در حفظ آن باید کوشا بود و آن چه با این بعد وجودى تعارض و تنافى دارد باید به مقابله برخاست. یکى از امورى که در تضاد شدید با قوه عقل انسان است نوشیدن شراب است. بنابراین چون شراب عقل را از بین مى برد و حقیقت انسان به عقل اوست، اسلام آن را ممنوع کرده است».
آن پزشک به دنبال این پاسخ سؤل دیگرى مطرح کرد که بله درست است که نوشیدن زیاد شراب باعث از بین رفتن قوه تعقل انسان است و حقیقت انسان زیرسؤل مى رود ولى اگر کسى به مقدار کمى از این نوع مایعات بنوشد نمى توان گفت چنین تأثیرى را دارد. چرا اسلام آن مقدار اندک را نیز ممنوع کرده و نوشیدن آن را غیرمجاز مى داند؟
در این جا آیت اللّه بروجردى به نکته ظریف و بسیار دقیقى اشاره کردند و فرمودند: «چون انسان زیاده خواه و کمال طلب است و هرگز به مقدار کم قناعت نمى کند و اگر مجاز شمرده شود براساس کمال خواهى اش، روز به روز و به تدریج بر خواسته خود مى افزاید و چه بسا به جایى برسد که خودش هم فکرش را نمى کرد، به همین جهت است که از همان ابتدا حتى مقدار اندک را ممنوع کرده است و به عنوان یک قانون قطعى و دقیق براى تمام افراد چه با اراده و چه کم اراده به اجرا گذاشته می شود و آنجا که ممکن است زیاده طلبى باعث حریم شکنى شود و به تدریج در وادى هولناک و خطرات جانى و روحى قرار گیرد، با جدیت و قاطعیت آن را نهى مى کند.
اظهار محبت به جنس مخالف از جمله همین موارد است، با یک سلام و احوالپرسى ساده و مختصر آغاز مى شود و یا به انگیزه اهداف آموزشى و ... شروع مى شود ولى به تدریج نوع رابطه و گفتگو تغییر پیدا کرده و به میزان و کمیت آن نیز افزوده مى شود و تا آنجا پیش مى رود که تمام انرژى عاطفى خود را مى خواهد در همین گفتگوها و ارتباط ها هزینه کند و هرگز به همان حداقل که در روزهاى اول داشته، اکتفا نمى کند و بر همین اساس است که از همان آغاز باید از ایجاد ارتباط عاطفى و مبتنى بر احساسات اجتناب کرد. بنابراین ما براى اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشأ سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمى را به دنبال نداشته باشد) دلیل موجه و قابل قبولى را نمى شناسیم. در واقع اگر هم باعث سوء تفاهم نشود باعث سوء رفتار می شود و به تدریج در گردونه اى وارد مى شوند که چه بسا هیچ کدام خواستار آن نبودند. گردونه اى که گاهى رهایى از آن مستلزم هزینه کردن تمام انرژى روانى، جسمانى فرد و قرار گرفتن در بنبست شدید است».
لازم به ذکر است این سخن یک ادعاى صرف و بدون پشتوانه و دلیل نیست این مرکز مشاوره و ده ها مرکز مشاوره که در سطح دانشگاه هاست روزى نیست که نامه از جوانان عزیزى که در چنین دامى قرار گرفته اند دریافت نکنیم. تأکید مى شود جالب آن است که تقاضاى کمک و فریادرسى از افرادى است که معمولاً در ابتداى کار به خود مطمئن بوده اند و تصمیم جدى شان آن بوده که وارد ارتباط احساسى و غیرمعقول و از نظر اخلاقى غیرصحیح نشوند و صرفا مى خواستند در حد ارتباط عادى و یا به قول شما یک سلام و علیکم و یا اظهار محبت باطنى به طرف مقابل و نه بیشتر انجام گیرد.
چه خوب است عین جملاتى از چنین افرادى را برایتان بازگو کنیم:
«دخترى 19 ساله ام... تا قبل از ورود به دانشگاه با هیچ پسرى ارتباط نداشته ام... خودم در اقوام و فامیل از ماجراهاى دوست هاى خیابانى کاملاً خبر داشتم و همیشه مواظب بودم... کم کم با بچه ها خو گرفتم و سلام و احوالپرسى با آنها برایم عادى شد آنها هم به ما سلام مى کردند... مدتى بعد سلام کردن به پسرها هم شروع شد... تا این که روزى یکى از آنها گفت: ببخشید مدتى است شما را زیر نظر دارم و از اخلاق شما خیلى خوشم آمده اگر لطف کنید مدتى با هم دوست باشیم... حالم خیلى خراب شد... حدود 3 ساعت فقط گریه مى کردم و افسوس مى خورم که...».
دانشجوى پسرى هم چنین نوشته است: «یک روز که براى درس خواندن به پارک رفته بودم و قدم زدن هاى دختر و پسرهاى جوان دو به دو با هم توجه ام را جلب کرد و حواسم حسابى پرت شد. ناگهان تصمیم گرفتم... تصمیم تازه اى گرفته بودم تصمیمى که از آن هراس داشتم و بیشتر از همه مى ترسیدم که به خطا و گناه افتاده باشم... چند هفته اى بود که حتى یک کلمه هم درس نخوانده بودم، بى انگیزه و بى حوصله شده بودم... تا این که تصمیم خود را عملى کردم و اکنون چند ماهى است که با یکى رابطه تلفنى دارم... شرایط بد گذشته ام جاى خود را به شرایط بدتر امروز داده، زندگى آرامش قبلى را ندارد و نمى دانم این وضع تا کجا مى خواهد ادامه یابد... او اکنون ظاهرا جاى خالى همه چیز و همه کس را برایم پر کرده اما چه فایده که در زندگى بیرون و واقعى من هیچ جایى براى او نیست مى ترسم که به آلودگى و ناپاکى بیشتر کشیده شوم و کم کم به سوى لجن زار گناه کشیده و غرق شوم».
از طرف دیگر اگر کسى بخواهد با فردى فقط براى مدتى دوست باشد و به او اظهار محبت کند امکان جدا شدن از یکدیگر از نظر روانى بسیار سخت و مشکل آفرین است و معمولاً در چنین مواقعى بسیارى از جوانان به افسردگى هاى شدید و در مواردى احساس می کنند نه راه پیش دارند و نه راه بازگشت زیرا از طرفى مى خواهند این ارتباط دوستانه را که به وابستگى منجر شده، ادامه دهند و از طرف دیگر باور دارند نمى توانند همدیگر را به عنوان شریک زندگى خود انتخاب کنند. این امر گاهى به خاطر ویژگى هاى شخصى شان است و گاهى به خاطر عوامل خانوادگى، اقتصادى و... مثل عدم توافق خانواده ها و نظیر آن است و یا به هر دلیل دیگر مطمئن مى شوند براى زندگى مشترک با همدیگر تناسبى ندارند. اینجاست که دچار تنش مى شوند و در یک بن بست سخت و شدید گرفتار می شوند.
اظهار محبت و طرح رابطه دوستى با جنس مخالف از جمله رفتارهایى است که جامعه دینى و ارزشى آن را نمى پسندد و به آن خرده می گیرد و اگر اندک دقتى به متون دینى و فرمایشات رهبران دینى صورت گیرد روشن می شود که ارتباط با جنس مخالف از چارچوب و قوانینى خاص برخوردار است و آن چنان آزاد و بدون محدودیت نیست بلکه نگاه اسلام به این گونه ارتباط ها منفى است و همه را و به خصوص جوانانى که در اوج غریزه جنسى هستند را از ایجاد ارتباط عاطفى و احساسى با جنس مخالف بازداشته و نهى کرده است. حال اگر به هر دلیلى در دوره جوانى فردى مرتکب چنین رفتارى شد مدت زمان زیادى نمى گذرد که جوان به خود می آید و به گذشته خود مى اندیشد و رفتارهاى خود را با ملاک ها و معیارهاى اخلاقى و شرعى مقایسه کرده و آنها را محک می زند و یا با قرار گرفتن در موقعیت ها و شرایط زمانى و مکانى معنوى و مراسم مذهبى دچار پشیمانى شده و این احساس گناه منشأ بسیارى از ناگوارى هاى روحى و روانى می شود.
نکته قابل توجه آن است که آسیب پذیرى جوانانى که به ارزش هاى دینى و اخلاقى احترام می گذارند و به آنها پایبند هستند بیشتر است و به خاطر آشنایى بیشترى که با دستورالعمل هاى دینى و اخلاقى دارند بیشتر در معرض احساس گناه شدید و پیامدهاى منفى آن قرار می گیرند.
آن چه بیان شد برخى پیامدها و عوارضى است که به دنبال اظهار محبت به جنس مخالف به منظور داشتن رابطه دوستانه و صمیمانه شکل می گیرد اما اگر اظهار محبت به جنس مخالف به منظور آشنایى و فراهم کردن مقدمات ازدواج انجام گیرد. به نظر می رسد یکى از پیش نیازهاى ضرورى ازدواج آشنایى دو طرف از ویژگى هاى رفتارى، شخصیتى، اخلاقى و خانوادگى، اقتصادى، اجتماعى و ... یکدیگر است و هر دو طرف با دقت و حساسیت زیاد و با استفاده از راه هاى مختلف تحقیق و بررسى باید به اطمینان دست یابند که می توانند زندگى مشترکشان را با آرامش آغاز کنند و از نقاط ضعف و قوت همدیگر اطلاع پیدا مى کنند.
ولى نکته قابل توجه این است که چگونه و طبق چه مکانیزمى دو طرف به این هدف دسترسى پیدا کنند و آیا می توان با ایجاد رابطه عاطفى و با اظهار محبت به فرد مورد نظر به گونه اى که سوء تفاهم هم نشود به این هدف دست یافت و زمینه ارتباط دوستانه را فراهم نمود تا در این ارتباط ها به روحیات و ویژگى هاى اخلاقى و خانوادگى و... همدیگر پى برد؟
ما براساس شواهد موجود و اطلاعات به دست آمده معتقدیم بیشتر ارتباط هایى که با همین قصد و نیت شکل می گیرد مبنایى و یا انگیزه دیگرى غیر از آن چه به زبان جارى می کنند دارد (به خصوص اگر تقاضا کننده جنس مذکر باشد). در واقع تقاضاى آشنایى با یکدیگر قبل از ازدواج. صرفا پوشش به ظاهر مقبولى است که فرد بدین وسیله مى خواهد دلیل به ظاهر منطقى براى ارتباط هاى عاطفى و اظهار محبت هاى غیرمجازشان قرار دهد و توجیهى براى آن باشد.
لازم به ذکر است برخى افراد با طراحى از قبل و از روى عمد و با چنین ترفندى و با مخفى کردن انگیزه هاى شیطانى خود، در پى صید و به دام انداختن افراد ساده دل و خوشبین هستند و به دروغ این نوع انگیزه ها را مطرح می کنند تا نیازهاى جنسى خود را تأمین کنند و در واقع این گونه افراد طرف مقابل را قربانى غریزه جنسى و خودخواهى هاى شهوانى شان قرار می دهند. شکى نیست عده اى دیگر نیز هستند که به طور ناهشیار گرفتار چنین دامى می شوند و هر چند هیچ کدام از دو طرف قصد سوء و یا سوء استفاده از سادگى و یا ناآگاهى طرف مقابل ندارد. ولى چون غریزه جنسى انسان به خصوص در دوران جوانى بسیار قوى و شدید است و از طرف دیگر حیله هاى شیطانى نیز در این مورد بسیار پیچیده، مرموز و متعدد است با طرح انگیزه هاى به ظاهر معقول و موجه به طور ناهوشیار وارد چنین صحنه خطرناکى می شود و به گمان این که هدف مقدس و معقولى دارند و این گونه ارتباط ها قبل از ازدواج مشکلى را ایجاد نمی کند و یا حداقل تا این اندازه مجاز و گاهى لازم و ضرورى است. با ایجاد چنین ارتباطى به شکل هاى مختلف مکاتبه اى، تلفنى، حضورى و ... علاقه اولیه بین دو طرف افزایش مى یابد و امکان تحقیق و بررسى واقع بینانه را به تدریج کاهش داده و بیشتر به دنبال نکات مثبت طرف مقابل است و از نقاط ضعف طرف مقابل غفلت کرده و تحقیقى که باید واقع بینانه و دور از هرگونه سوگیرى باشد دچار سوگیرى و یا تعصب خواهد شد و شما خوب مى دانید که هر تحقیق واقع بینانه اى باید از هرگونه تعصب و سوگیرى به دور باشد تا درجه واقع نمایى آن بیشتر باشد. در حالى که براى چنین امر مهم و حیاتى باید ابتدا به تحقیق و بررسى پرداخت و سپس در صورت داشتن قابلیت ها و صلاحیت ها در فکر ایجاد علاقه بود.
بنابراین باید گفت آن عشق و علاقه اى باعث کمال و رشد و آرامش خانوادگى می شود که پس از پیمان زناشویى و تعهد به زندگى مشترک ایجاد شود که باید به گسترش و تعمیق آن پرداخته شود نه عشق و علاقه قبل از ازدواج که ناپایدار و سطحى است. بنابراین امید است با دقت هرچه تمامتر دوره بسیار حساس و سرنوشت ساز دوره نوجوانى را از هر گونه کجروى و کج اندیشى حفظ کرد و سنگ بناى زندگى آینده را بر پایه هاى قابل اطمینان و قابل قبول از سوى خدا قرار داد.
منبع: خواستگارى، محمدرضا احمدى، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1390.
در این باره گفتنى است که به طور معمول توسعه روابط دوستى و زیاده خواهى جنس مخالف، براى همه کسانى که این تجربه را دارند اثبات شده است. هم چنان که کمال طلبى انسان در هر بعدى از ابعاد جسمانى و روانى نیز زبان زد همگان است. به طور مثال؛ اگر فردى در پى علم و دانشى باشد، هیچ گاه دست از کنجکاوى و دانش جویى خود بر نخواهد داشت. چه بسا در واپسین لحظات زندگى بگوید دانستن بهتر از ندانستن است و در پى کشف مجهول خود خواهد بود. فرد دیگرى که در پى کسب قدرت و سلطه بر دیگران باشد اگر بر تمام کره خاکى سلطه یابد، چه بسا حکومت بر دیگر کرات را نیز خواهان باشد و همین طور کسى که خواهان ثروت و ثروت اندوزى است، اگر گنج قارون و بیشتر از آن را داشته باشد باز هم در پى مال و ثروت بیشتر است.
مطلب فوق را با نقل حکایتى از قول حضرت آیت اللّه سبحانى پى مى گیرم. ایشان فرمودند: روزى در محضر استاد خود حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى(ره) نشسته بودیم که گفتند یکى از پزشکان ترکیه خواستار ملاقات با مرجع جهان شیعه است. وى وارد اتاق شدند و عده اى از علما و شاگردان آیت اللّه بروجردى از جمله مرحوم علامه طباطبایى(ره) در جلسه حضور داشتند. آن پزشک هدف از ملاقات خود را تقاضاى مقاله اى علمى درباره علت و یا علل تحریم شراب از نظر فقه شیعه و ارایه آن در همایشى که به همین منظور در ترکیه برگزار مى شود، مطرح کرد. قرار شد مقاله اى در این زمینه توسط علامه طباطبایى(ره) نوشته شود و براى آن همایش بین المللى ارسال گردد. نماینده همایش دوست داشت سؤلى را مطرح کرده و مستقیما حضرت آیت اللّه بروجردى پاسخ دهند.
سؤل این بود که: چرا اسلام نوشیدن شراب را حرام کرده است؟
آن مرجع بزرگ نکته زیبا، دقیق و مهمى را در پاسخ به وى عنوان کردند و اظهار داشتند: «حقیقت انسان را عقل و قدرت اندیشه و تفکر وى تشکیل مى دهد و اگر عقل انسان نبود با دیگر موجودات زنده چه تفاوتى داشت؟! پس در حفظ آن باید کوشا بود و آن چه با این بعد وجودى تعارض و تنافى دارد باید به مقابله برخاست. یکى از امورى که در تضاد شدید با قوه عقل انسان است نوشیدن شراب است. بنابراین چون شراب عقل را از بین مى برد و حقیقت انسان به عقل اوست، اسلام آن را ممنوع کرده است».
آن پزشک به دنبال این پاسخ سؤل دیگرى مطرح کرد که بله درست است که نوشیدن زیاد شراب باعث از بین رفتن قوه تعقل انسان است و حقیقت انسان زیرسؤل مى رود ولى اگر کسى به مقدار کمى از این نوع مایعات بنوشد نمى توان گفت چنین تأثیرى را دارد. چرا اسلام آن مقدار اندک را نیز ممنوع کرده و نوشیدن آن را غیرمجاز مى داند؟
در این جا آیت اللّه بروجردى به نکته ظریف و بسیار دقیقى اشاره کردند و فرمودند: «چون انسان زیاده خواه و کمال طلب است و هرگز به مقدار کم قناعت نمى کند و اگر مجاز شمرده شود براساس کمال خواهى اش، روز به روز و به تدریج بر خواسته خود مى افزاید و چه بسا به جایى برسد که خودش هم فکرش را نمى کرد، به همین جهت است که از همان ابتدا حتى مقدار اندک را ممنوع کرده است و به عنوان یک قانون قطعى و دقیق براى تمام افراد چه با اراده و چه کم اراده به اجرا گذاشته می شود و آنجا که ممکن است زیاده طلبى باعث حریم شکنى شود و به تدریج در وادى هولناک و خطرات جانى و روحى قرار گیرد، با جدیت و قاطعیت آن را نهى مى کند.
اظهار محبت به جنس مخالف از جمله همین موارد است، با یک سلام و احوالپرسى ساده و مختصر آغاز مى شود و یا به انگیزه اهداف آموزشى و ... شروع مى شود ولى به تدریج نوع رابطه و گفتگو تغییر پیدا کرده و به میزان و کمیت آن نیز افزوده مى شود و تا آنجا پیش مى رود که تمام انرژى عاطفى خود را مى خواهد در همین گفتگوها و ارتباط ها هزینه کند و هرگز به همان حداقل که در روزهاى اول داشته، اکتفا نمى کند و بر همین اساس است که از همان آغاز باید از ایجاد ارتباط عاطفى و مبتنى بر احساسات اجتناب کرد. بنابراین ما براى اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشأ سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمى را به دنبال نداشته باشد) دلیل موجه و قابل قبولى را نمى شناسیم. در واقع اگر هم باعث سوء تفاهم نشود باعث سوء رفتار می شود و به تدریج در گردونه اى وارد مى شوند که چه بسا هیچ کدام خواستار آن نبودند. گردونه اى که گاهى رهایى از آن مستلزم هزینه کردن تمام انرژى روانى، جسمانى فرد و قرار گرفتن در بنبست شدید است».
لازم به ذکر است این سخن یک ادعاى صرف و بدون پشتوانه و دلیل نیست این مرکز مشاوره و ده ها مرکز مشاوره که در سطح دانشگاه هاست روزى نیست که نامه از جوانان عزیزى که در چنین دامى قرار گرفته اند دریافت نکنیم. تأکید مى شود جالب آن است که تقاضاى کمک و فریادرسى از افرادى است که معمولاً در ابتداى کار به خود مطمئن بوده اند و تصمیم جدى شان آن بوده که وارد ارتباط احساسى و غیرمعقول و از نظر اخلاقى غیرصحیح نشوند و صرفا مى خواستند در حد ارتباط عادى و یا به قول شما یک سلام و علیکم و یا اظهار محبت باطنى به طرف مقابل و نه بیشتر انجام گیرد.
چه خوب است عین جملاتى از چنین افرادى را برایتان بازگو کنیم:
«دخترى 19 ساله ام... تا قبل از ورود به دانشگاه با هیچ پسرى ارتباط نداشته ام... خودم در اقوام و فامیل از ماجراهاى دوست هاى خیابانى کاملاً خبر داشتم و همیشه مواظب بودم... کم کم با بچه ها خو گرفتم و سلام و احوالپرسى با آنها برایم عادى شد آنها هم به ما سلام مى کردند... مدتى بعد سلام کردن به پسرها هم شروع شد... تا این که روزى یکى از آنها گفت: ببخشید مدتى است شما را زیر نظر دارم و از اخلاق شما خیلى خوشم آمده اگر لطف کنید مدتى با هم دوست باشیم... حالم خیلى خراب شد... حدود 3 ساعت فقط گریه مى کردم و افسوس مى خورم که...».
دانشجوى پسرى هم چنین نوشته است: «یک روز که براى درس خواندن به پارک رفته بودم و قدم زدن هاى دختر و پسرهاى جوان دو به دو با هم توجه ام را جلب کرد و حواسم حسابى پرت شد. ناگهان تصمیم گرفتم... تصمیم تازه اى گرفته بودم تصمیمى که از آن هراس داشتم و بیشتر از همه مى ترسیدم که به خطا و گناه افتاده باشم... چند هفته اى بود که حتى یک کلمه هم درس نخوانده بودم، بى انگیزه و بى حوصله شده بودم... تا این که تصمیم خود را عملى کردم و اکنون چند ماهى است که با یکى رابطه تلفنى دارم... شرایط بد گذشته ام جاى خود را به شرایط بدتر امروز داده، زندگى آرامش قبلى را ندارد و نمى دانم این وضع تا کجا مى خواهد ادامه یابد... او اکنون ظاهرا جاى خالى همه چیز و همه کس را برایم پر کرده اما چه فایده که در زندگى بیرون و واقعى من هیچ جایى براى او نیست مى ترسم که به آلودگى و ناپاکى بیشتر کشیده شوم و کم کم به سوى لجن زار گناه کشیده و غرق شوم».
وابستگى عاطفی
با شکل گیرى روابط عاطفى بین دختر و پسر و افزایش تدریجى آن، زمینه وابستگى آنها به یکدیگر و تشدید آن فراهم مى شود. از آنجا که نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن در دوران جوانى به اوج خود مى رسد و فضاى نسبتا مناسبى براى ارضاء این نیاز (هر چند به طور غیرصحیح آن) در محیط آموزشى و دانشگاهى معمولاً وجود دارد، به شکل خودکار دختر و پسر در این کانال قرار مى گیرند و هوشیارانه و در اکثر موارد به طور ناهوشیار و به عبارتى به طور غافلانه اى گرفتار چنین گردابى مى شوند. علاقه ابتدایى شدت یافته و على رغم تصمیم اولیه دو طرف یا یکى از آنها، کم کم به وابستگى به یکدیگر تبدیل می شود. این وابستگى در بسیارى موارد اگر نگوییم در تمام موارد، آفت بزرگى براى تمرکز حواس، تحصیل و تفکر عمیق در امور درسى مى شود به گونه اى که گاهى مطالعه و حضور در کلاس درس را غیرممکن مى سازد و هر کدام در تمام اوقات شبانه روز حتى در کلاس درس در فکر طرف مقابل است. این سخن ادعاى بدون پشتوانه نیست و اگر به نوشته هاى چنین افرادى مراجعه کنیم مثنوى هفتاد من کاغذ مى شود.از طرف دیگر اگر کسى بخواهد با فردى فقط براى مدتى دوست باشد و به او اظهار محبت کند امکان جدا شدن از یکدیگر از نظر روانى بسیار سخت و مشکل آفرین است و معمولاً در چنین مواقعى بسیارى از جوانان به افسردگى هاى شدید و در مواردى احساس می کنند نه راه پیش دارند و نه راه بازگشت زیرا از طرفى مى خواهند این ارتباط دوستانه را که به وابستگى منجر شده، ادامه دهند و از طرف دیگر باور دارند نمى توانند همدیگر را به عنوان شریک زندگى خود انتخاب کنند. این امر گاهى به خاطر ویژگى هاى شخصى شان است و گاهى به خاطر عوامل خانوادگى، اقتصادى و... مثل عدم توافق خانواده ها و نظیر آن است و یا به هر دلیل دیگر مطمئن مى شوند براى زندگى مشترک با همدیگر تناسبى ندارند. اینجاست که دچار تنش مى شوند و در یک بن بست سخت و شدید گرفتار می شوند.
احساس گناه
شکى نیست که ما در جامعه دینى زندگى می کنیم و اکثریت مردم آموزه های دینى و اخلاقى احترام می گذارند. گرچه ممکن است هر فردى سال هاى اول زندگى و نسبت به برخى از دستورالعمل هاى اطلاع دقیقى نداشته باشد ولى به طور ناخود آگاه و به تدریج به بسیارى از هنجارهاى اخلاقى و اجتماعى جامعه دینى آگاهى پیدا می کند.اظهار محبت و طرح رابطه دوستى با جنس مخالف از جمله رفتارهایى است که جامعه دینى و ارزشى آن را نمى پسندد و به آن خرده می گیرد و اگر اندک دقتى به متون دینى و فرمایشات رهبران دینى صورت گیرد روشن می شود که ارتباط با جنس مخالف از چارچوب و قوانینى خاص برخوردار است و آن چنان آزاد و بدون محدودیت نیست بلکه نگاه اسلام به این گونه ارتباط ها منفى است و همه را و به خصوص جوانانى که در اوج غریزه جنسى هستند را از ایجاد ارتباط عاطفى و احساسى با جنس مخالف بازداشته و نهى کرده است. حال اگر به هر دلیلى در دوره جوانى فردى مرتکب چنین رفتارى شد مدت زمان زیادى نمى گذرد که جوان به خود می آید و به گذشته خود مى اندیشد و رفتارهاى خود را با ملاک ها و معیارهاى اخلاقى و شرعى مقایسه کرده و آنها را محک می زند و یا با قرار گرفتن در موقعیت ها و شرایط زمانى و مکانى معنوى و مراسم مذهبى دچار پشیمانى شده و این احساس گناه منشأ بسیارى از ناگوارى هاى روحى و روانى می شود.
نکته قابل توجه آن است که آسیب پذیرى جوانانى که به ارزش هاى دینى و اخلاقى احترام می گذارند و به آنها پایبند هستند بیشتر است و به خاطر آشنایى بیشترى که با دستورالعمل هاى دینى و اخلاقى دارند بیشتر در معرض احساس گناه شدید و پیامدهاى منفى آن قرار می گیرند.
آن چه بیان شد برخى پیامدها و عوارضى است که به دنبال اظهار محبت به جنس مخالف به منظور داشتن رابطه دوستانه و صمیمانه شکل می گیرد اما اگر اظهار محبت به جنس مخالف به منظور آشنایى و فراهم کردن مقدمات ازدواج انجام گیرد. به نظر می رسد یکى از پیش نیازهاى ضرورى ازدواج آشنایى دو طرف از ویژگى هاى رفتارى، شخصیتى، اخلاقى و خانوادگى، اقتصادى، اجتماعى و ... یکدیگر است و هر دو طرف با دقت و حساسیت زیاد و با استفاده از راه هاى مختلف تحقیق و بررسى باید به اطمینان دست یابند که می توانند زندگى مشترکشان را با آرامش آغاز کنند و از نقاط ضعف و قوت همدیگر اطلاع پیدا مى کنند.
ولى نکته قابل توجه این است که چگونه و طبق چه مکانیزمى دو طرف به این هدف دسترسى پیدا کنند و آیا می توان با ایجاد رابطه عاطفى و با اظهار محبت به فرد مورد نظر به گونه اى که سوء تفاهم هم نشود به این هدف دست یافت و زمینه ارتباط دوستانه را فراهم نمود تا در این ارتباط ها به روحیات و ویژگى هاى اخلاقى و خانوادگى و... همدیگر پى برد؟
ما براساس شواهد موجود و اطلاعات به دست آمده معتقدیم بیشتر ارتباط هایى که با همین قصد و نیت شکل می گیرد مبنایى و یا انگیزه دیگرى غیر از آن چه به زبان جارى می کنند دارد (به خصوص اگر تقاضا کننده جنس مذکر باشد). در واقع تقاضاى آشنایى با یکدیگر قبل از ازدواج. صرفا پوشش به ظاهر مقبولى است که فرد بدین وسیله مى خواهد دلیل به ظاهر منطقى براى ارتباط هاى عاطفى و اظهار محبت هاى غیرمجازشان قرار دهد و توجیهى براى آن باشد.
لازم به ذکر است برخى افراد با طراحى از قبل و از روى عمد و با چنین ترفندى و با مخفى کردن انگیزه هاى شیطانى خود، در پى صید و به دام انداختن افراد ساده دل و خوشبین هستند و به دروغ این نوع انگیزه ها را مطرح می کنند تا نیازهاى جنسى خود را تأمین کنند و در واقع این گونه افراد طرف مقابل را قربانى غریزه جنسى و خودخواهى هاى شهوانى شان قرار می دهند. شکى نیست عده اى دیگر نیز هستند که به طور ناهشیار گرفتار چنین دامى می شوند و هر چند هیچ کدام از دو طرف قصد سوء و یا سوء استفاده از سادگى و یا ناآگاهى طرف مقابل ندارد. ولى چون غریزه جنسى انسان به خصوص در دوران جوانى بسیار قوى و شدید است و از طرف دیگر حیله هاى شیطانى نیز در این مورد بسیار پیچیده، مرموز و متعدد است با طرح انگیزه هاى به ظاهر معقول و موجه به طور ناهوشیار وارد چنین صحنه خطرناکى می شود و به گمان این که هدف مقدس و معقولى دارند و این گونه ارتباط ها قبل از ازدواج مشکلى را ایجاد نمی کند و یا حداقل تا این اندازه مجاز و گاهى لازم و ضرورى است. با ایجاد چنین ارتباطى به شکل هاى مختلف مکاتبه اى، تلفنى، حضورى و ... علاقه اولیه بین دو طرف افزایش مى یابد و امکان تحقیق و بررسى واقع بینانه را به تدریج کاهش داده و بیشتر به دنبال نکات مثبت طرف مقابل است و از نقاط ضعف طرف مقابل غفلت کرده و تحقیقى که باید واقع بینانه و دور از هرگونه سوگیرى باشد دچار سوگیرى و یا تعصب خواهد شد و شما خوب مى دانید که هر تحقیق واقع بینانه اى باید از هرگونه تعصب و سوگیرى به دور باشد تا درجه واقع نمایى آن بیشتر باشد. در حالى که براى چنین امر مهم و حیاتى باید ابتدا به تحقیق و بررسى پرداخت و سپس در صورت داشتن قابلیت ها و صلاحیت ها در فکر ایجاد علاقه بود.
بنابراین باید گفت آن عشق و علاقه اى باعث کمال و رشد و آرامش خانوادگى می شود که پس از پیمان زناشویى و تعهد به زندگى مشترک ایجاد شود که باید به گسترش و تعمیق آن پرداخته شود نه عشق و علاقه قبل از ازدواج که ناپایدار و سطحى است. بنابراین امید است با دقت هرچه تمامتر دوره بسیار حساس و سرنوشت ساز دوره نوجوانى را از هر گونه کجروى و کج اندیشى حفظ کرد و سنگ بناى زندگى آینده را بر پایه هاى قابل اطمینان و قابل قبول از سوى خدا قرار داد.
منبع: خواستگارى، محمدرضا احمدى، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1390.