شنبه، 11 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

مقصود از روح الهى که در گِل انسان دمیده شده چیست و رابطه آن با روح خدا چگونه است؟


پاسخ :
خداوند در آیات گوناگون مى فرماید: «از روح خودم در انسان دمیدم»1؛ برخى بر این پندارند که روح، جزئى از اجزاى خداوند است و مقصود از دمیدن «روح الهى» این است که خداوند بخشى از وجود خود را جدا ساخته و آن را وارد بدن انسان نموده است.
این پندار، نادرست و نابخردانه است؛ زیرا هر چیزى که داراى جزء باشد مرکّب است و هر مرکّبى از آنجا که به اجزاى خود نیازمند است، ممکن الوجود و مخلوقى نیازمند به شمار مى آید.2 در حالى که خداوند، بى نیاز مطلق و کمال محض است و همه چیز در هستى و کمالات خود به او نیازمند است.
«نفخ» به معناى دمیدن در درون جسم است، ولى گاهى کنایه از ایجاد اثر یا امرى غیرمحسوس در شى ء مى باشد.
دو دیدگاه عمده در تبیین آیه «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» وجود دارد؛
دیدگاه نخست
تعبیر «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» نشانگر این است که از نظرگاه قرآن حقیقتى وجود دارد به نام «روح» که داراى چند ویژگى است:
الف. این «روح» واقعیتى مستقل دارد، در کنار فرشتگان و انسان.
ب. این «روح» برتر از ملائکه و والاتر از انسان است.
ج. بر اساس آیه «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»3 این «روح» از «عالم أمر» است؛ به این معنا که مستقیماً از اراده خداوند صادر شده و وجود او دفعى و آنى است نه تدریجى، بنابراین موجودى مجرّد و ملکوتى است.
د. «روح» منشأ حیات و علم و قدرت در هر موجودى است.
ه . این «روح» داراى مراتب و درجات شدید و ضعیف است که مرتبه اى از آن در انسان تجلّى نموده است.
بر اساس این ویژگى ها، فرشتگان از جنس روح و عالم تجرّد هستند، و روح انسان و روح القدس و حتّى وحى الهى که در قرآن به آن روح اطلاق شده، همگى جلوه و تجّلى آن روح کلّى مستقل هستند.
علاّمه طباطبایى بر این باور است که حقیقت «روح» داراى مراتب و درجات شدید و ضعیف و کامل و ناقص است؛ زیرا اثر و ثمره این روح، «حیات» است و حیات داراى درجات و مراتب گوناگونى است؛ مرتبه اى از آن روح در گیاهان است و مرتبه کامل ترى از آن در حیوان است که در پرتو آن داراى ادراک حسّى و کنش ها و فعالیّت هاى ارادى است؛ مرتبت کامل ترى از این حیات و علم و قدرت در انسان است که در سایه آن مى تواند از ادراکات عقلى و کارهاى ارادى بیشترى بهره مند گردد.
مرتبه کامل ترى از این حیات و روح در فرشتگان است تا این که به مصدر حیات یعنى آن روح کلّى منتهى گردد.4
بنابراین «روح» مختص به انسان نیست بلکه مصداق و پرتوى از روح در انسان تجلّى یافته است و مصداق دیگرى از آن در فرشتگان؛ حتّى حیوان ها و گیاهان نیز از این «روح» بهره مند هستند؛ زیرا این دو نیز برخوردار از حیات هستند و حیات، فرع بر دارا بودن روح مى باشد.5
از همین جا تفاوت میان روح حیوان و روح انسان دانسته مى شود، روح حیوان مرتبه ناقص تر و ضعیف ترى از حیات و علم و قدرت دارد ولى روح انسان داراى درجه اى کامل تر و قوى تر از حیات و آثار حیات مى باشد.
نتیجه این که آیه «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»بیانگر این حقیقت است که روح انسان واقعیتى مجرّد و از جهان ملکوت است و در واقع جلوه و فیض آن روح کلّى است؛ یعنى آن روح مطلق به اذن پروردگار در انسان تجلّى نموده و روح او را افاضه کرده است6 و به جهت شرافتى که روح انسان نسبت به روح دیگر موجودات دارد، خداوند دمیدن این روح را به خودش نسبت داده است.
دیدگاه دوم
منظور از «نفخ» و دمیدن در آیه «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» بیان پیوند و ارتباط دادن میان بدن و روح است.7
در توضیح مطلب باید گفت: براساس آیه 14 سوره مومنون انسان از جسمى به نام نطفه آفریده شده است؛ این نطفه در فرآیند یک سیر تکاملى و تحوّل درونى و جوهرى به مرحله اى مى رسد که قرآن کریم از آن به «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ » تعبیر مى نماید.
این آفرینش جدید اوصاف و ویژگى هایى کاملاً متفاوت با مراحل پیشین دارد، به این معنا که آنچه در این آفرینش خاص به وجود آمد؛ از سنخ نطفه و علقه و مضغه نیست بلکه حقیقتى فرامادى و از سنخ مجرّدات و عالم ملکوت مى باشد؛ حقیقتى نورانى که علم و قدرت و اراده و حیات همگى از آثار و پیامدهاى وجودى اوست و به آن «روح» گفته مى شود.
شایان توجّه این که خداوند آفرینش انسان را از نطفه مى داند، یعنى انسان در آغاز آفرینش موجودى مادّى و جسمانى بوده است، سپس همین نطفه در اثر تکامل جوهرى و تحوّل ذاتى به علقه و سپس به مضغه تبدیل شده و در این فرایند رو به کمال به مرحله اى مى رسد که همین نطفه به حقیقتى فرامادى و مجرّد به نام «روح» دگرگون مى گردد؛ مانند نهالى کوچک که در فرآیند تکامل خود، داراى میوه مى شود و یا همچون غنچه گلى که در مرحله اى از تکامل خود برخوردار از بوى خوش و رایحه لطیف مى گردد.
به بیان دیگر روح انسان محصول تکامل جوهرى طبیعت است. انسان در آغاز آفرینش خود جسمى مادى است که در ذات خود استعداد و قابلیت بهره مندى از روح مجرد را دارد و با حرکت تکاملى جوهرى این استعداد به فعلیت رسیده و روح در او شکوفا مى گردد.
طبق آخرین تحقیقى که از سوى فیلسوف بزرگ اسلامى صدرالمتألهین انجام شده؛ روح خود عالى ترین محصولِ ماده است؛ یعنى مولود یک سلسله ترقى و تکامل ذاتى طبیعت است و طبق نظریه این دانشمند هیچ گونه دیوارى بین عالم طبیعت و ماوراء طبیعت وجود ندارد؛ یعنى ممکن است یک موجود مادى در مراحل ترقى و تکامل خود تبدیل به موجود غیرمادى شود.8 البته معناى تبدیل شدن جسم مادّى به روح، این نیست که کلّ جسم به روح تبدیل شده و انسان ویژگى جسمانى بودن را از دست بدهد و نیز به این معنا نیست که روح کاملاً مستقل شده و پیوند خود با مادّه را قطع نماید؛ بلکه روح انسان در حال تعلّق و وابستگى به بدن پدید مى آید. این همان نظریه «جسمانیّة الحدوث و روحانیة البقاء» است که صدرالمتألّهین با الهام از قرآن کریم مطرح نموده است.9
بنابراین منظور از «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» تبیین این پیوند و اتّحاد وجودى میان روح و بدن مى باشد.
نفس انسان و نفس حیوان نیز اگرچه در اصل و آغاز آفرینش هر دو جسمانى و مادّى هستند ولى نسبت به پایان سیر تکاملى با یکدیگر تفاوت دارد. نهایت درجه رشد و تکامل نفس حیوانى دستیابى به ادراکات حسّى و خیالى است. در واقع نفس حیوان در نهایت حرکت جوهرى و ذاتى خود به ادراکات حسّى و خیالى و برخى کنش هاى ارادى دست مى یابد؛ در حالى که نفس انسان داراى استعدادى فراتر و قابلیتى بیشتر مى باشد؛ به گونه اى که توانمندى هاى فراوانى براى تکامل دارد.
نکته:
1. اضافه روح به خدا در آیه «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِى» یک «اضافه تشریفى»؛ یعنى بیانگر شرافت و بزرگى است.10 همانگونه که خانه کعبه را به خاطر شرافت و عظمتش «بیت اللّه» مى خوانند، در حالى که مى دانیم کعبه، خانه به معناى محلّ سکونت خداوند نیست، زیرا خداوند جسم نیست تا نیازى به محلّ سکونت داشته باشد، بلکه منظور ارزش و جایگاه ویژه کعبه است که از آن به «خانه خدا» نام برده مى شود. همچنین ماه مبارک رمضان به سبب برکت و شرافتش به «شهر اللّه»، ماه خدا، نامگذارى شده است.
روح انسان نیز به خاطر شرافت و ویژگى ها و استعدادهاى برترى که دارد سزاوار است «روح خدا» نامیده شود و این نکته بیانگر این واقعیت است که انسان گرچه به لحاظ بُعد مادّى و جسمانى از «خاک» و یا «نطفه» است، ولى از نظر جنبه روحى که انسانیّت انسان به او بستگى دارد از چنان ویژگى هاى ممتاز و ارزشمندى بهره مند است که خداوند آن را به خود نسبت داده و فرموده: «مِنْ رُوحِى»؛ ازاین رو خداوند پس از ایجاد روح در کالبد انسان به خودش تبریک و آفرین مى گوید؛
«فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»11.
یکى از ویژگى هاى روح انسانى که باعث شرافت والاى آن شده عقل و اندیشه است که مایه تمایز انسان از بسیارى آفریده ها و جانداران مى باشد.
همچنین «اختیار» و قدرت انتخاب و گزینش نیز از انسان موجودى ممتاز ساخته است. با این ویژگى، انسان مى تواند از فرشتگان برتر شود و یا از حیوانات و چهارپایان پست تر گردد.
از مهمترین ویژگى هاى روح الهى انسان این است که مى تواند تجلّى گاه اسماء و صفات حق تعالى و جلوه گاه کمالات او قرار بگیرد؛ به همین دلیل در روایات از قلب انسان مؤمن به عرش خداوند رحمان تعبیر شده است12.
پی نوشت:
1. «وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ»، سجده32، آیه 9؛ «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»، حجر15، آیه 29 و ص(38)، آیه 72.
2. فخر رازى، التفسیر الکبیر، ج 9، ص 410، بیروت.
3. اسراء 17، آیه 85.
4. تفسیر المیزان، ج 20، ج 174، ص 175.
5. تفسیر المیزان، ج 13، ص 198.
6. تفسیر المیزان، ج 13، ص 198.
7. تفسیر المیزان، ج 12، ص 154.
8. محمد حسین طباطبایى اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص 98، قم: صدرا.
9. مؤمنون 23، آیات 14 ـ 12.
10. تفسیر المیزان، ج 17، ص 225.
11. مؤمنون 23، آیه 14.
12. بحارالأنوار، ج 55، ص 39.
منبع: www.porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.