عالمان ربانی و شاگردان درستکار در کلام امام علی (ع)
امام علی علیه السلام فرمودند:
یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ النَّاسُ ثَلَاثَهٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَی رُکْنٍ وَثِیقٍ یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَهُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَی الْإِنْفَاقِ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَهُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَهَ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَهٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَهٌ.
ای کمیل بن زیاد: این دل ها ظرف هایی هستند و بهترین آنها دل هایی است که علم و معرفت را بهتر و بیشتر در خود نگاه دارد پس آنچه را به تو می گویم از من بگیر و آن را حفظ کن مردم سه دسته اند عالمی که خدا را به طور شایسته می شناسد و دیگری شاگردی که در راه رستگاری کوشاست و مردمان حقیر و فرومایه که به هر طرف می روند و با هر بادی حرکت میکنند از نور علم کسب نور نمی کنند و به سوی پناهگاهی محکم پناه نمی برند.
ای کمیل: علم و دانش بهتر است از ثروت علم تو را حراست می کند ولی تو باید از ثروت حراست نمایی ثروت با خرج کردن کم می شود ولی علم با نشر و انفاق فزونی می یابد چیزی که با ثروت پرورش می یابد با از بین رفتن آن از دست می رود. ای کمیل بن زیاد: شناخت علم دین است که باید به آن متعهد بود انسان در زندگی به توسط علم فرمانبرداری پروردگار را کسب می کند و پس از وفات از خود نام نیک باقی می گذارد علم سرنوشت ساز و فرمانرواست. ولی مال و ثروت فرمانبردار و مغلوب است.
ای کمیل بن زیاد: جمع کنندگان ثروت مرده اند گرچه به ظاهر زنده اند و دانشمندان تا مادامی که جهان برپاست پایدارند. بدن هایشان گمشده است ولی آثارشان در قلب ها موجود است.
ای کمیل: علم و دانش بهتر است از ثروت علم تو را حراست می کند ولی تو باید از ثروت حراست نمایی ثروت با خرج کردن کم می شود ولی علم با نشر و انفاق فزونی می یابد چیزی که با ثروت پرورش می یابد با از بین رفتن آن از دست می رود. ای کمیل بن زیاد: شناخت علم دین است که باید به آن متعهد بود انسان در زندگی به توسط علم فرمانبرداری پروردگار را کسب می کند و پس از وفات از خود نام نیک باقی می گذارد علم سرنوشت ساز و فرمانرواست. ولی مال و ثروت فرمانبردار و مغلوب است.
ای کمیل بن زیاد: جمع کنندگان ثروت مرده اند گرچه به ظاهر زنده اند و دانشمندان تا مادامی که جهان برپاست پایدارند. بدن هایشان گمشده است ولی آثارشان در قلب ها موجود است.
نهج البلاغه، حکمت 139
شرح حدیث:
تا اینجا بخش اول کلمات نورانی امام علیه السلام در حکم صد و سی و نهم نقل شد و سپس بخش های دیگر گفتار حضرت را نقل خواهیم کرد. در این بخش امام علیه السلام به ارزش و اهمیت علم و برتری علم از ثروت و دسته بندی مردم به سه گروه می پردازد. ای کمیل این دلها ظرف هایی هستند و بهترین آنها دل هایی است که علم و معرفت را بهتر و بیشتر در خود نگاه دارد. کمیل بن زیاد از اصحاب سر مولایمان علی علیه السلام بود که مورد عنایت آن حضرت واقع می شد و دعای مشهور کمیل همان دعایی است که امیرمومنان به وی القاء فرمود و شهادتش را به دست حجاج بن یوسف ثقفی به او اطلاع داد.
ظرف دل می تواند جایگاه همه چیز باشد هیچ نوع جبری در کار نیست که بدون اختیار ما چیزی در دل ما جای گیرد. پس چه بهتر که کانون دل ما محل معارف الهی علوم مفید باشد. دلی که از علم تهی است مرده و بی خاصیت است و اصولا حیات و بقاء انسان به علم است.
همان بزرگوار در جای دیگر فرمود:
اِنَّ العِلمَ حَیاهُ القُلوبِ و نُورُ الاَبصارِ مِنَ العَمی و قُوَّهُ الاَبدانِ مِنَ الضَّعفِ (1)
علم باعث زنده ماندن دل ها و نور بخشیدن به دیدگان و نیرو دادن به بدن ها می گردد.
البته تنوع علوم سبب سردگرمی افراد می شود که کدامش را انتخاب کنند بی شک باید بهترینش را انتخاب کرد که دنیا و آخرت ما را آباد کند همان طور که حضرت فرمود علمی که نوربخش دیدگان و نیرودهنده بدن ها باشد.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:
العِلمُ اَکثَرُ مِن اَن یُحصی فَخُذ مِن کُلِّ شَییءٍ اَحسَنَ (2)
علوم بیشتر از شمارش انسان وجود دارند بنابراین از بین تمام علوم بهترینش را برگزین.
امام علیه لاسلام پس از تعریف علم مردم را به سه دسته تقسیم فرمود: عالمی که خدا را به طور شایسته می شناسد سوال اینها کدامند؟ جواب: کسانی هستند که برای خدا کسب علم و دانش می کنند و هر چه علم و درک آنان بالا می رود تواضع و فروتنی آنها بیشتر می شود و از همه مهمتر آنکه آنچه فرا گرفته اند برایشان دارایی و سرمایه شده نه آن که فقط می دانند و دانستنی هایشان برایشان کارساز نیست و اثر بخشی ندارد.
چنانکه نقطه مقابل علماء ربانی کسانی هستند که علم را فرا می گیرند تا دنیای بهتری داشته باشند و به جاه و مقام برسند بی شک ایشان محروم از ثمرات و اثرات معنوی علم خواهند بودو ممکن است که به اهداف مادی خویش نایل شوند ولی بهره آخرتی نخواهند داشت
همان طور که پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
مَن اَخَذَ العِلمَ وَ عَمِلَ بِه نجا و من اَرادَ بِه الدُّنیا فَهُوَ حَظُّهُ (3)
هر کس علم را فرا گیرد و بدان عمل کند نجات خواهد یافت هر که هدفش از دنبال کردن علم و دانش دنیا باشد همان دنیا بهره اوست.
گروه دوم علم آموز و شاگردی که در راه رستگاری کوشاست.
ای گروه دانش پژوهان و طلاب علوم الهی هستند که از ارزش و مقام والایی برخوردارند و مردم همیشه برای دانایان و صاحبان علم و معرفت احترام قائل بودند و در مکتب اهلبیت علیهم السلام اهل علم و طالبان آن طبق بیان همان گرامی چنین منزلتی را دارا هستند.
اِنَّ طالِبَ العِلمِ تَبسُطُ لَهُ المَلائِکَهٌ اَجنِحَتَها وَ تستَغفِرُ لَه (4)
فرشتگان برای طالب علم بال خود را می گسترانند و برایش از درگاه الهی طلب رحمت می نمایند.
در جای دیگر همان بزرگوار فرمود دانشجو و طلبه در هنگامی که علم می آموزد همانند شخصی است که روزها را روزه میگیرد و شب ها را به عبادت می پردازد و هر بابی که از علم را فرا می گیرد برای او بهتر است از اینکه به اندازه کوه ابو قبیس طلا در راه خدا انفاق کن.(5)
ندانستن عیب است پرسیدن عیب نیست و تا شاگرد نباشی استاد نخواهی شد باز همان گرامی فرمود کسی که ساعتی تن به ذلت یاد گرفتن ندهد برای همیشه در ذلت جهاد و نادانی خواهد ماند. (6)
کسی که نمی داند خجالت و شرم کردن را باید کنار بگذارد و چیزی را که می داند از اهلش بپرسد تا در جهل باقی نماند. گروه سوم مردمان حقیر و فرومایه ای هستند که با هر بادی به طرفی حرکت می کنند از نور علم کسب نور نمی کنند و به سوی پناهگاهی محکم پناه نمی برند آدم های بی مصرف و باطله همین قشر از جامعه هستند همین کسانی که عمر عزیز خود را با پوچی ها و بطالت تمام می کنند. براستی انسان منهای دانستنی هایش به چه دردی می خورد و با چهارپایان چه تفاوتی دارد کسی عقل دارد اما آن را در معرض تربیت انبیاء و علماء قرار نمی دهد و نمی خواهد بفهمد چه خاصیتی بر وی مترتب است.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ (7)
بدترین موجودات و پست ترین مردم نزد پروردگار کسانی هستند که از فهم حقایق کر و لال اند و تعقل نمی کنند.
امام علیه السلام پس از تقسیم بنده گروه های جامعه به بیان برتری علم از ثروت می پردازد. ای کمیل علم و دانش بهتر است از ثروت علم تو را حراست می کند ولی تو باید از ثروت حراست نمایی ثروت با خرج کردن کم می شود ولی علم با نشر و انفاق فزونی می یابد.
برای توضیح فرمایش امام علیه السلام از کلام دیگر حضرت که در جای دیگر به هفت مورد از برتری علم بر ثروت سخن گفته اشاره می کنیم.
1- علم میراث پیامبران است و ثروت میراث فرعون ها
2- علم با نشر و انفاق کم نمی شود و ثروت با انفاق و خرج کردن کم می گردد.
3- ثروت نیاز به نگهبان دارد ولی علم صاحبش را نگهبانی و حفظ می کند.
4- علم همراه صاحبش در جهان آخرت می رود ولی ثروت در دنیا می ماند.
5- ثروت برای مومن و کافر به دست می آید ولی علم حقیقی فقط نصیب مومن می شود.
6- همه مردم در مسایل دینی خود محتاج صاحب علم و علماء هستند ولی محتاج صاحب ثروت نیستند.
7- علم انسان را برای عبور از پل صراط تقویت می کند ولی ثروت او را مانع از عبور می شود.(8)
امام علیه السلام در بخش پایانی این فراز از حکمت صد و سی و نهم به مواهب و ارزش هایی که بر علم و علماء مترتب است می پردازد و ثابت می کند که علم ماندگار و عالم اگرچه جسمش مفقود است ولی نام نیکش و آثارش قرن ها باقی است و قابل استفاده است.
شهید ثانی درباره ارزش علم می گوید بدانید که خداوند سبحان علم را سبب علت کلی خلقت جهان قرار داده و همین برای بزرگی و جلالت علم کافی است.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا (9)
خدا آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن هفت طبقه زمین را خلق نمود و فرمان نافذ خود را در بین هفت آسمان و زمین نازل فرمود تا بدانید که خداوند بر همه چیز تواناست و با احاطه علمی بر همه امور آگاه است.
شهید بزرگوار همین ایه را کافی می داند بر شرف علم به ویژه علم توحیدی که پایه همه علوم و مدار همه معارف است. بعد ادامه می هد که خداوند سبحان علم را والا و بالا و اشرف قرار داده و اول چیزی که بر انسان ها منت گذاشت که به او عنایت فرمود علم است.
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (10)
ای رسول گرامی بخوان به نام پروردگارت که آفریننده موجودات است همان که انسان را از خون بسته افرید بخوان که پروردگارت کریم ترین کریمان است همان که بشر را نوشتن آموخت آنچه نمی دانست به او تعلیم کرد.
شهید ثانی می گوید خوب دقت کن خداوند تبارک و تعالی آغاز وحی و کتابش را چگونه قرار د اده کتابی که باطل در آن راه ندارد از جانب خدای حکیم و ستوده نازل شده است خداوند ابتدا به نعمت ایجاد خلقت اشاره می فرماید سپس به نعمت علم توجه می دهد و اگر نعمت دیگری غیر از علم وجود داشت آن را بیان می کرد. این خود اهمیت و فایده علم را می رساند که پس از اشاره به خلقت کائنات به نعمت علم توجه می دهد (11)
امام علیه السلام در ادامه حکمت صد و سی و نهم می فرماید:
هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً بَلَی أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَهَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَی عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَی أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّهِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَهِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاهِ الدِّینِ فِی شَیْ ءٍ أَقْرَبُ شَیْ ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَهُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ
ای کمیل بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانی انباشته است ای کاش کسانی را می یافتم که می توانستند آن را بیاموزند. آری تیزهوشانی می یابم اما مورد اعتماد نمی باشند. دین را وسیله دنیا قرار داده و با نعمت های خدا بر برندگان و با برهان های الهی بر دوستان خدا فخر می فروشند. یا گروهی که تسلیم حاملان حق می باشند اما ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند که با اولین شبهه ای شک و تردید در دلشان ریشه می زند پس نه آنها و نه اینها سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند. یا فرد دیگری که سخت در پی لذت بوده و اختیار خود را به شهوت داده است. یا آن که در ثروت اندوزی حرص می ورزد هیچ کدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری کنند و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند چنین است که دانش با مرگ دانشمندان می میرد.
در این فصل امام علیه السلام اقسام دانش پژوهان را معرفی می کند و قبل از هر چیز از سینه لبریز از علم خویش می گوید.
آری سطح معلومات امیرالمومنین علیه السلام در آن حد است که در قلم نمی گنجد به طور متواتر نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
اَنَا مدینهُ العِلمِ وَ عَلیُّ بابُها فَمن اَراد العِلمَ فَلیَقتَبِسَهُ مِن علیٍّ (12)
من شهر دانشم و علی به منزله در آن هر کس دانش طلب می کند باید از علی علیه السلام فرا گیرد.
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در آخرین ساعات عمر خود امیرالمومنین علی علیه السلام را طلبید و با او در مدتی طولانی راز گفت وقتی از کنار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جدا شد عرض کردند یا علی چه می گفتید؟ فرمود: پیامبر هزار در از دانش بر من گشود که از هر در هزار در دیگر باز می شود.(13)
امام علیه لاسلام برای مردم عصر خویش می فرمود: سوگند به خدا اگر مسند قضاوت بگسترند برای یهودیان از کتاب خودشان و برای پیروان انجیل از همان کتاب و برای پیروان زبور از همان و برای اهل قرآن از قرآن داوری خواهم کرد. سوگند به خدا من از همه به قرآن و تاویل آن داناترم. (14)
و دیگر باره فرمود: از علومی که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به من آموخت سینه ام لبریز است و اگر کسی را بیابم که بتواند آن علوم را درک کند در اختیارش خواهم گذاشت. (15)
ابن بابویه از حضرت باقر علیه السلام از پدرش از جدش علیهم السلام روایت کرده که چون ایه:
وَ کُلَّ شییٍ اَحصَیناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ
نازل شد ابوبکر و عمر از محل خود برخاستند و گفتند: ای رسول خدا آیا مراد از امام مبین تورات است؟ فرمود: نه گفتند: آیا منظور انجیل است؟ فرمود: نه گفتند: آیا مراد قرآن است؟ فرمود: نه. پس از این امیرالمومنین علی علیه السلام وارد شد.
حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
هُوَ هذا اِنَّهُ الاِمامُ الَّذی اَحصَی اللهُ تبارَکَ و تَعالی فِیهِ عِلمُ کُلِّ شَییءٍ (16)
این است آن امام مبین این است ان امامی که خداوند تبارک و تعالی در او علم هر چیز را قرار داده است.
امام علیه السلام بعد از آنکه اشاره به سینه پر از دانش خویش کرد و شما خواننده عزیز نیز به مختصری از اطلاعات مربوط به علم آن حضرت آشنا شدید لازم است بدانید آن بزرگوار دانش پژوهانی را برمیشمرد که بسیار جالبند. کسانی که تیزهوشند اما مورد اعتماد نیستند و دین را وسیله دنیا و فخرفروشی بر دوستان خدا قرار می دهند. یعنی پس از آنکه مطالب علمی از محضر معصومین علیهم السلام فرا میگیرند سیره خود امام را برای خود انتخاب نمی کنند راه دیگری را می پیمایند چنانکه در بین شاگردان امام صادق علیه السلام مثل ابوحنیفه و مالک را دیدیم که پس از استفاده یکی و دو سال از دریای مواج علوم امام علیه السلام از جمله مخالفین راه و روش امام زمان خود شدند و به دربار بنی عباس رفته و جیره خور دشمنان اهل بیت علیهم السلام شدند و همان که حضرت فرمود مورد اعتماد نیستند و دین را وسیله دنیا و فخرفروشی بر دوستان خدا قرار دادند.
یا اینکه مولایمان قشر دیگری را معرفی فرمود که ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند که با اولین شبهه شک در دلشان می افتد. البته به خاطر ساده اندیشی که دارند امام علیه السلام هر دو گروه را لایق شاگردی خود برای تعلیم علوم نمی داند و اما در بخش سوم این فصل حکمت صد و سی و نهم امام علیه السلام به موضوع امامت و عالمان حقیقی و ربانی می پردازد.
اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ ، أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّی یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَی حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَی دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ:
پروردگارا آری زمین را کسی که به وسیله حجت دین خدا را بر پا دارد خالی نماند. که او یا ظاهر و آشکار است و یا ترسان و پنهان از دیده هاست. تا حجت های الهی و دلیل های روشن او از بین نرود این ها چه تعدادند و کجا هستند.
سوگند به پروردگار که تعدادشان کم است و قدر و منزلتشان در پیشگاه پروردگار بزرگ است. پروردگار به توسط ایشان حجت ها و نشانه های خود را حفظ میکند تا آنها را به مانند ایشان سپرده و در دل های خویشتن بکارند.
علم و دانش نور حقیقت بینی را بر آنان تابانده و ایشان روح یقین را دریافته و آنچه برای نازپرورده ها سخت است برای آنان آسان است و از آنچه نادانان فراری هستند آنان بدان خو گرفته اند. با بدن هایشان درد نیابند ولی جان هایشان به ملا اعلی آویخته است. این ها جانشینان خداوند در روی زمین اند و مردم را به دین او دعوت می کنند آه آه که چقدر مشتاق دیدارشان هستم. ای کمیل اگر می خواهی برگرد.
امامان از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام ویژگی های بیان شده فوق را دارند
1-زمین هیچ گاه از وجود آنان خالی نیست.
امام صادق علیه السلام فرمود:
ما تَبقی الاَرضُ یَوماً واحداً بِغَیرِ اِمامٍ مِنّا تَفزَعُ اِلَیهِ الاُمَّهُ (17)
زمین حتی یک روز بدون امامی از امت بدو پناه برد باقی نمی ماند.
2-او یا ظاهر است یا ترسان و پنهان از دیده هاست.
امام صادق علیه السلام فرمود:
لَم تَخلُ الاَرضُ مُنذُ خَلَقَ اللهُ آدَمَ مِن حُجَّهٍ لِلهِ فِیها: ظاهِرٍ مَشهوٍر اَو غائبٍ مستُورٍ (18)
از همان زمان که خداوند آدم را آفرید زمین از حجت خالی نبوده حجتی آشکار و شناخته شده یا پنهان و در پرده.
درباره کلام امام علیه السلام که فرمود:
اَو خائِفاً مَغمُوراً
یا ترسان و پنهان اشاره به وجود نازنین امام عصر حجه بن الحسن علیه السلام است که در دعای روز جمعه نیز می خوانیم.
السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا المُهَذَّبُ الخائِفُ (19)
سلام بر تو ای تهذیب شده خائف
خائف از چه چیز؟ از این که تا زمینه ظهور حضرت آماده نشود و جهان آماده پذیرش آن گرامی نگردد خوف کشتن او وجود دارد.
3-امام علیه السلام سپس به اولیاء خدا و حالات روحی و معنوی آنان پرداخته است. جوهر روح و قلب انسان قابل ترقی و رشد به سوی کمال و مدارج بالای معنوی است و اصولا فلسفه وجود یمکتب انبیاء و هدایتهای تکوینی و تشریعی خداوند متعال بر این اساس است که بشر لیاقت و آمادگی سیر به جهان ملکوت و عرش رحمان را دارد.
به قول شبستری:
بین یک ره که تا خود عرض اعظم***چگونه شد محیط هر دو عالم
چرا کردند نامش عرش رحمان***چه نسبت دارد او با قلب انسان
مگر دل مرکز عرش بسیط است***که آن چون نقطه و آن دو محیط است.
اگر امام علیه السلام بعد از نقل مطالبی از اوصاف افراد فوق می فرماید: آه آه چقدر مشتاق دیدار آنهایم همان کسانی که دلشان عرش خداست.
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید: که خداوند تبارک و تعالی فرمود:
اَعدَدتُ لِعبادیَ الصّالِحینَ مالا عَینٌ رَات و لا اُذُنٌ سَمِعَت و لا خَطَرَ عَلی قَلبِ بشَرٍ (20)
برای بندگان صالح خویش مقامی را در نظر گرفته ام که چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آهنگ آن را نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطور نکرده است.
امام علیه السلام در جای دیگر در اوصاف متقین می فرماید:
وَقَفُوا اءَسْماعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ اءَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخاءِ، وَ لَوْ لا الْاءَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اءَرْواحُهُمْ فِی اءَجْسادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقا إِلَی الثَّوابِ، وَ خَوْفا مِنَ الْعِقابِ، عَظُمَ الْخالِقُ فِی اءَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِی اءَعْیُنِهِمْ(21)
و به علمی که آنان را سود رساند گوش فرا می دهند. در سختی و گرفتاری چنانند که دیگران در آسایش و خوشی هستند و اگر نبود اجل و مدتی که خدا برای ایشان تعیین فرموده از شوق ثواب و بیم عذاب چشم برهم زدنی جان در بدنشان قرار نمی گرفت خداوند در نظر آنان بزرگ است و غیر او در دیده آنها کوچک است.
پی نوشت:
1- بحار ج 1 ص 166 و ص 219
2- بحار ج 1 ص 166 و ص 219
3- بحار ج 2 ص 34
4- کنزالعمال 28745
5- بحار ج 1 ص 184 و ج 77 ص 164
6- بحار ج 1 ص 184 و ج 77 ص 164
7- انفال 22
8- بحار ج 1 ص 185
9- طلاق 12
10- علق آیات 1 تا 5
11- منیه المرید ص 35
12- بحار ج 40 ص 121 و ص 203
13- بحار ج 40 ص 121 و ص 203
14- بصار الدرجات ص 36
15- بصائر الدرجات ص 36
16- غایه المراد ص 516
17- بحار ج 23 ص 42
18- امالی صدوق ص 157
19- مفاتیح الجنان محدث قمی
20- منهاج البراعه ج 19 ص 288
21- نهج البلاغه خطبه 184
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.
ظرف دل می تواند جایگاه همه چیز باشد هیچ نوع جبری در کار نیست که بدون اختیار ما چیزی در دل ما جای گیرد. پس چه بهتر که کانون دل ما محل معارف الهی علوم مفید باشد. دلی که از علم تهی است مرده و بی خاصیت است و اصولا حیات و بقاء انسان به علم است.
همان بزرگوار در جای دیگر فرمود:
اِنَّ العِلمَ حَیاهُ القُلوبِ و نُورُ الاَبصارِ مِنَ العَمی و قُوَّهُ الاَبدانِ مِنَ الضَّعفِ (1)
علم باعث زنده ماندن دل ها و نور بخشیدن به دیدگان و نیرو دادن به بدن ها می گردد.
البته تنوع علوم سبب سردگرمی افراد می شود که کدامش را انتخاب کنند بی شک باید بهترینش را انتخاب کرد که دنیا و آخرت ما را آباد کند همان طور که حضرت فرمود علمی که نوربخش دیدگان و نیرودهنده بدن ها باشد.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:
العِلمُ اَکثَرُ مِن اَن یُحصی فَخُذ مِن کُلِّ شَییءٍ اَحسَنَ (2)
علوم بیشتر از شمارش انسان وجود دارند بنابراین از بین تمام علوم بهترینش را برگزین.
امام علیه لاسلام پس از تعریف علم مردم را به سه دسته تقسیم فرمود: عالمی که خدا را به طور شایسته می شناسد سوال اینها کدامند؟ جواب: کسانی هستند که برای خدا کسب علم و دانش می کنند و هر چه علم و درک آنان بالا می رود تواضع و فروتنی آنها بیشتر می شود و از همه مهمتر آنکه آنچه فرا گرفته اند برایشان دارایی و سرمایه شده نه آن که فقط می دانند و دانستنی هایشان برایشان کارساز نیست و اثر بخشی ندارد.
چنانکه نقطه مقابل علماء ربانی کسانی هستند که علم را فرا می گیرند تا دنیای بهتری داشته باشند و به جاه و مقام برسند بی شک ایشان محروم از ثمرات و اثرات معنوی علم خواهند بودو ممکن است که به اهداف مادی خویش نایل شوند ولی بهره آخرتی نخواهند داشت
همان طور که پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
مَن اَخَذَ العِلمَ وَ عَمِلَ بِه نجا و من اَرادَ بِه الدُّنیا فَهُوَ حَظُّهُ (3)
هر کس علم را فرا گیرد و بدان عمل کند نجات خواهد یافت هر که هدفش از دنبال کردن علم و دانش دنیا باشد همان دنیا بهره اوست.
گروه دوم علم آموز و شاگردی که در راه رستگاری کوشاست.
ای گروه دانش پژوهان و طلاب علوم الهی هستند که از ارزش و مقام والایی برخوردارند و مردم همیشه برای دانایان و صاحبان علم و معرفت احترام قائل بودند و در مکتب اهلبیت علیهم السلام اهل علم و طالبان آن طبق بیان همان گرامی چنین منزلتی را دارا هستند.
اِنَّ طالِبَ العِلمِ تَبسُطُ لَهُ المَلائِکَهٌ اَجنِحَتَها وَ تستَغفِرُ لَه (4)
فرشتگان برای طالب علم بال خود را می گسترانند و برایش از درگاه الهی طلب رحمت می نمایند.
در جای دیگر همان بزرگوار فرمود دانشجو و طلبه در هنگامی که علم می آموزد همانند شخصی است که روزها را روزه میگیرد و شب ها را به عبادت می پردازد و هر بابی که از علم را فرا می گیرد برای او بهتر است از اینکه به اندازه کوه ابو قبیس طلا در راه خدا انفاق کن.(5)
ندانستن عیب است پرسیدن عیب نیست و تا شاگرد نباشی استاد نخواهی شد باز همان گرامی فرمود کسی که ساعتی تن به ذلت یاد گرفتن ندهد برای همیشه در ذلت جهاد و نادانی خواهد ماند. (6)
کسی که نمی داند خجالت و شرم کردن را باید کنار بگذارد و چیزی را که می داند از اهلش بپرسد تا در جهل باقی نماند. گروه سوم مردمان حقیر و فرومایه ای هستند که با هر بادی به طرفی حرکت می کنند از نور علم کسب نور نمی کنند و به سوی پناهگاهی محکم پناه نمی برند آدم های بی مصرف و باطله همین قشر از جامعه هستند همین کسانی که عمر عزیز خود را با پوچی ها و بطالت تمام می کنند. براستی انسان منهای دانستنی هایش به چه دردی می خورد و با چهارپایان چه تفاوتی دارد کسی عقل دارد اما آن را در معرض تربیت انبیاء و علماء قرار نمی دهد و نمی خواهد بفهمد چه خاصیتی بر وی مترتب است.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ (7)
بدترین موجودات و پست ترین مردم نزد پروردگار کسانی هستند که از فهم حقایق کر و لال اند و تعقل نمی کنند.
امام علیه السلام پس از تقسیم بنده گروه های جامعه به بیان برتری علم از ثروت می پردازد. ای کمیل علم و دانش بهتر است از ثروت علم تو را حراست می کند ولی تو باید از ثروت حراست نمایی ثروت با خرج کردن کم می شود ولی علم با نشر و انفاق فزونی می یابد.
برای توضیح فرمایش امام علیه السلام از کلام دیگر حضرت که در جای دیگر به هفت مورد از برتری علم بر ثروت سخن گفته اشاره می کنیم.
1- علم میراث پیامبران است و ثروت میراث فرعون ها
2- علم با نشر و انفاق کم نمی شود و ثروت با انفاق و خرج کردن کم می گردد.
3- ثروت نیاز به نگهبان دارد ولی علم صاحبش را نگهبانی و حفظ می کند.
4- علم همراه صاحبش در جهان آخرت می رود ولی ثروت در دنیا می ماند.
5- ثروت برای مومن و کافر به دست می آید ولی علم حقیقی فقط نصیب مومن می شود.
6- همه مردم در مسایل دینی خود محتاج صاحب علم و علماء هستند ولی محتاج صاحب ثروت نیستند.
7- علم انسان را برای عبور از پل صراط تقویت می کند ولی ثروت او را مانع از عبور می شود.(8)
امام علیه السلام در بخش پایانی این فراز از حکمت صد و سی و نهم به مواهب و ارزش هایی که بر علم و علماء مترتب است می پردازد و ثابت می کند که علم ماندگار و عالم اگرچه جسمش مفقود است ولی نام نیکش و آثارش قرن ها باقی است و قابل استفاده است.
شهید ثانی درباره ارزش علم می گوید بدانید که خداوند سبحان علم را سبب علت کلی خلقت جهان قرار داده و همین برای بزرگی و جلالت علم کافی است.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا (9)
خدا آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن هفت طبقه زمین را خلق نمود و فرمان نافذ خود را در بین هفت آسمان و زمین نازل فرمود تا بدانید که خداوند بر همه چیز تواناست و با احاطه علمی بر همه امور آگاه است.
شهید بزرگوار همین ایه را کافی می داند بر شرف علم به ویژه علم توحیدی که پایه همه علوم و مدار همه معارف است. بعد ادامه می هد که خداوند سبحان علم را والا و بالا و اشرف قرار داده و اول چیزی که بر انسان ها منت گذاشت که به او عنایت فرمود علم است.
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (10)
ای رسول گرامی بخوان به نام پروردگارت که آفریننده موجودات است همان که انسان را از خون بسته افرید بخوان که پروردگارت کریم ترین کریمان است همان که بشر را نوشتن آموخت آنچه نمی دانست به او تعلیم کرد.
شهید ثانی می گوید خوب دقت کن خداوند تبارک و تعالی آغاز وحی و کتابش را چگونه قرار د اده کتابی که باطل در آن راه ندارد از جانب خدای حکیم و ستوده نازل شده است خداوند ابتدا به نعمت ایجاد خلقت اشاره می فرماید سپس به نعمت علم توجه می دهد و اگر نعمت دیگری غیر از علم وجود داشت آن را بیان می کرد. این خود اهمیت و فایده علم را می رساند که پس از اشاره به خلقت کائنات به نعمت علم توجه می دهد (11)
امام علیه السلام در ادامه حکمت صد و سی و نهم می فرماید:
هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً بَلَی أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَهَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَی عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَی أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّهِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَهِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاهِ الدِّینِ فِی شَیْ ءٍ أَقْرَبُ شَیْ ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَهُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ
ای کمیل بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانی انباشته است ای کاش کسانی را می یافتم که می توانستند آن را بیاموزند. آری تیزهوشانی می یابم اما مورد اعتماد نمی باشند. دین را وسیله دنیا قرار داده و با نعمت های خدا بر برندگان و با برهان های الهی بر دوستان خدا فخر می فروشند. یا گروهی که تسلیم حاملان حق می باشند اما ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند که با اولین شبهه ای شک و تردید در دلشان ریشه می زند پس نه آنها و نه اینها سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند. یا فرد دیگری که سخت در پی لذت بوده و اختیار خود را به شهوت داده است. یا آن که در ثروت اندوزی حرص می ورزد هیچ کدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری کنند و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند چنین است که دانش با مرگ دانشمندان می میرد.
در این فصل امام علیه السلام اقسام دانش پژوهان را معرفی می کند و قبل از هر چیز از سینه لبریز از علم خویش می گوید.
آری سطح معلومات امیرالمومنین علیه السلام در آن حد است که در قلم نمی گنجد به طور متواتر نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
اَنَا مدینهُ العِلمِ وَ عَلیُّ بابُها فَمن اَراد العِلمَ فَلیَقتَبِسَهُ مِن علیٍّ (12)
من شهر دانشم و علی به منزله در آن هر کس دانش طلب می کند باید از علی علیه السلام فرا گیرد.
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در آخرین ساعات عمر خود امیرالمومنین علی علیه السلام را طلبید و با او در مدتی طولانی راز گفت وقتی از کنار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جدا شد عرض کردند یا علی چه می گفتید؟ فرمود: پیامبر هزار در از دانش بر من گشود که از هر در هزار در دیگر باز می شود.(13)
امام علیه لاسلام برای مردم عصر خویش می فرمود: سوگند به خدا اگر مسند قضاوت بگسترند برای یهودیان از کتاب خودشان و برای پیروان انجیل از همان کتاب و برای پیروان زبور از همان و برای اهل قرآن از قرآن داوری خواهم کرد. سوگند به خدا من از همه به قرآن و تاویل آن داناترم. (14)
و دیگر باره فرمود: از علومی که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به من آموخت سینه ام لبریز است و اگر کسی را بیابم که بتواند آن علوم را درک کند در اختیارش خواهم گذاشت. (15)
ابن بابویه از حضرت باقر علیه السلام از پدرش از جدش علیهم السلام روایت کرده که چون ایه:
وَ کُلَّ شییٍ اَحصَیناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ
نازل شد ابوبکر و عمر از محل خود برخاستند و گفتند: ای رسول خدا آیا مراد از امام مبین تورات است؟ فرمود: نه گفتند: آیا منظور انجیل است؟ فرمود: نه گفتند: آیا مراد قرآن است؟ فرمود: نه. پس از این امیرالمومنین علی علیه السلام وارد شد.
حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
هُوَ هذا اِنَّهُ الاِمامُ الَّذی اَحصَی اللهُ تبارَکَ و تَعالی فِیهِ عِلمُ کُلِّ شَییءٍ (16)
این است آن امام مبین این است ان امامی که خداوند تبارک و تعالی در او علم هر چیز را قرار داده است.
امام علیه السلام بعد از آنکه اشاره به سینه پر از دانش خویش کرد و شما خواننده عزیز نیز به مختصری از اطلاعات مربوط به علم آن حضرت آشنا شدید لازم است بدانید آن بزرگوار دانش پژوهانی را برمیشمرد که بسیار جالبند. کسانی که تیزهوشند اما مورد اعتماد نیستند و دین را وسیله دنیا و فخرفروشی بر دوستان خدا قرار می دهند. یعنی پس از آنکه مطالب علمی از محضر معصومین علیهم السلام فرا میگیرند سیره خود امام را برای خود انتخاب نمی کنند راه دیگری را می پیمایند چنانکه در بین شاگردان امام صادق علیه السلام مثل ابوحنیفه و مالک را دیدیم که پس از استفاده یکی و دو سال از دریای مواج علوم امام علیه السلام از جمله مخالفین راه و روش امام زمان خود شدند و به دربار بنی عباس رفته و جیره خور دشمنان اهل بیت علیهم السلام شدند و همان که حضرت فرمود مورد اعتماد نیستند و دین را وسیله دنیا و فخرفروشی بر دوستان خدا قرار دادند.
یا اینکه مولایمان قشر دیگری را معرفی فرمود که ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند که با اولین شبهه شک در دلشان می افتد. البته به خاطر ساده اندیشی که دارند امام علیه السلام هر دو گروه را لایق شاگردی خود برای تعلیم علوم نمی داند و اما در بخش سوم این فصل حکمت صد و سی و نهم امام علیه السلام به موضوع امامت و عالمان حقیقی و ربانی می پردازد.
اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ ، أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّی یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَی حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَی دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ:
پروردگارا آری زمین را کسی که به وسیله حجت دین خدا را بر پا دارد خالی نماند. که او یا ظاهر و آشکار است و یا ترسان و پنهان از دیده هاست. تا حجت های الهی و دلیل های روشن او از بین نرود این ها چه تعدادند و کجا هستند.
سوگند به پروردگار که تعدادشان کم است و قدر و منزلتشان در پیشگاه پروردگار بزرگ است. پروردگار به توسط ایشان حجت ها و نشانه های خود را حفظ میکند تا آنها را به مانند ایشان سپرده و در دل های خویشتن بکارند.
علم و دانش نور حقیقت بینی را بر آنان تابانده و ایشان روح یقین را دریافته و آنچه برای نازپرورده ها سخت است برای آنان آسان است و از آنچه نادانان فراری هستند آنان بدان خو گرفته اند. با بدن هایشان درد نیابند ولی جان هایشان به ملا اعلی آویخته است. این ها جانشینان خداوند در روی زمین اند و مردم را به دین او دعوت می کنند آه آه که چقدر مشتاق دیدارشان هستم. ای کمیل اگر می خواهی برگرد.
امامان از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام ویژگی های بیان شده فوق را دارند
1-زمین هیچ گاه از وجود آنان خالی نیست.
امام صادق علیه السلام فرمود:
ما تَبقی الاَرضُ یَوماً واحداً بِغَیرِ اِمامٍ مِنّا تَفزَعُ اِلَیهِ الاُمَّهُ (17)
زمین حتی یک روز بدون امامی از امت بدو پناه برد باقی نمی ماند.
2-او یا ظاهر است یا ترسان و پنهان از دیده هاست.
امام صادق علیه السلام فرمود:
لَم تَخلُ الاَرضُ مُنذُ خَلَقَ اللهُ آدَمَ مِن حُجَّهٍ لِلهِ فِیها: ظاهِرٍ مَشهوٍر اَو غائبٍ مستُورٍ (18)
از همان زمان که خداوند آدم را آفرید زمین از حجت خالی نبوده حجتی آشکار و شناخته شده یا پنهان و در پرده.
درباره کلام امام علیه السلام که فرمود:
اَو خائِفاً مَغمُوراً
یا ترسان و پنهان اشاره به وجود نازنین امام عصر حجه بن الحسن علیه السلام است که در دعای روز جمعه نیز می خوانیم.
السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا المُهَذَّبُ الخائِفُ (19)
سلام بر تو ای تهذیب شده خائف
خائف از چه چیز؟ از این که تا زمینه ظهور حضرت آماده نشود و جهان آماده پذیرش آن گرامی نگردد خوف کشتن او وجود دارد.
3-امام علیه السلام سپس به اولیاء خدا و حالات روحی و معنوی آنان پرداخته است. جوهر روح و قلب انسان قابل ترقی و رشد به سوی کمال و مدارج بالای معنوی است و اصولا فلسفه وجود یمکتب انبیاء و هدایتهای تکوینی و تشریعی خداوند متعال بر این اساس است که بشر لیاقت و آمادگی سیر به جهان ملکوت و عرش رحمان را دارد.
به قول شبستری:
بین یک ره که تا خود عرض اعظم***چگونه شد محیط هر دو عالم
چرا کردند نامش عرش رحمان***چه نسبت دارد او با قلب انسان
مگر دل مرکز عرش بسیط است***که آن چون نقطه و آن دو محیط است.
اگر امام علیه السلام بعد از نقل مطالبی از اوصاف افراد فوق می فرماید: آه آه چقدر مشتاق دیدار آنهایم همان کسانی که دلشان عرش خداست.
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید: که خداوند تبارک و تعالی فرمود:
اَعدَدتُ لِعبادیَ الصّالِحینَ مالا عَینٌ رَات و لا اُذُنٌ سَمِعَت و لا خَطَرَ عَلی قَلبِ بشَرٍ (20)
برای بندگان صالح خویش مقامی را در نظر گرفته ام که چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آهنگ آن را نشنیده و بر قلب هیچ انسانی خطور نکرده است.
امام علیه السلام در جای دیگر در اوصاف متقین می فرماید:
وَقَفُوا اءَسْماعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ اءَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخاءِ، وَ لَوْ لا الْاءَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اءَرْواحُهُمْ فِی اءَجْسادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقا إِلَی الثَّوابِ، وَ خَوْفا مِنَ الْعِقابِ، عَظُمَ الْخالِقُ فِی اءَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِی اءَعْیُنِهِمْ(21)
و به علمی که آنان را سود رساند گوش فرا می دهند. در سختی و گرفتاری چنانند که دیگران در آسایش و خوشی هستند و اگر نبود اجل و مدتی که خدا برای ایشان تعیین فرموده از شوق ثواب و بیم عذاب چشم برهم زدنی جان در بدنشان قرار نمی گرفت خداوند در نظر آنان بزرگ است و غیر او در دیده آنها کوچک است.
پی نوشت:
1- بحار ج 1 ص 166 و ص 219
2- بحار ج 1 ص 166 و ص 219
3- بحار ج 2 ص 34
4- کنزالعمال 28745
5- بحار ج 1 ص 184 و ج 77 ص 164
6- بحار ج 1 ص 184 و ج 77 ص 164
7- انفال 22
8- بحار ج 1 ص 185
9- طلاق 12
10- علق آیات 1 تا 5
11- منیه المرید ص 35
12- بحار ج 40 ص 121 و ص 203
13- بحار ج 40 ص 121 و ص 203
14- بصار الدرجات ص 36
15- بصائر الدرجات ص 36
16- غایه المراد ص 516
17- بحار ج 23 ص 42
18- امالی صدوق ص 157
19- مفاتیح الجنان محدث قمی
20- منهاج البراعه ج 19 ص 288
21- نهج البلاغه خطبه 184
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.