پنج نکته از یک حدیث
امام علی علیه السلام فرمودند:
عَیبُکَ مَستُورٌ مَا أسعَدَکَ جَدُّکَ.
عیب تو پنهان است، مادام که دنیا رو به سوی توست.
نهج البلاغه، حکمت 51.
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
از این کلام امام (علیه السلام) پنج نکته استفاده میشود که به اختصار بیان میکنم:
اوّل:
این که بدانیم هیچ انسانی از عیب خالی نیست. بی عیب فقط خداست؛ مثلاً ما محدودیم و همین محدودیت عیب ماست. خداوند وجودی است نامحدود و هیچ نقصانی در ذات او راه ندارد. او کمال مطلق است و از هر نقص و عیب مبرّا. حساب معصومین (علیهم السلام) جداست. آن حضرات هم کمال بی انتها نیستند و ممکن الوجودند؛ امّا در میان موجودات امکانیه، آنها منتهی الکمال هستند. بنابراین، نباید هر انسانی را به دلیل داشتن عیب حذف کرد. آنچه مهم است این که باید کمالات او رجحان داشته باشد. متأسفانه ما انسانها این گونه نیستیم، بلکه مثلاً اگر کسی 99 بار به ما نیکی و خوبی صورت بدهد، امّا یک بار در حقّ ما بدی بکند، تمام خوبیهای او را کنار گذاشته و همان یک عیب را میگیریم و آبروی او را میبریم!
امام علی (علیه السلام) در حکمت 20 نهج البلاغه جمله بسیار جالب توجهی دارد و میفرماید: «أَقیلُوا ذَوِی المُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِم فَمَا یعثُرُ مِنهُم عَاثِرٌ إِلَّا وَیدُ اللهِ بِیدِهِ یرفَعُهُ؛ از لغزش مردم نیک و با شخصیت چشم پوشی کنید؛ چرا که هیچ یک از آنها لغزشی نمیکند، مگر این که دست خدا به دست اوست و او را بلند میکند [و نجاتش میدهد]».
امام (علیه السلام) در این حدیث، یک اصل مهم اجتماعی به همه ما آموزش میدهد، مبنی بر این که اگر از کسی که در محل زندگی و در اجتماع دارای شخصیت و وجهه اجتماعی است و نزد مردم دارای ارزش است و مردم برای او احترام قائلند، لغزشی سر زد، به خاطر یک لغزش و اشتباه، آبروی او را نبرید؛ چرا که این فرد علاوه بر داشتن احترام نزد مردم، نزد خداوند هم دارای احترام است و خداوند دست او را میگیرد و نمیگذارد اشتباه دوم را مرتکب شود. درسی که از این حدیث میآموزیم، این است که انسان نباید منفی بین باشد و همیشه سراغ ضعف دیگران برود، بلکه باید جنبههای مثبت و خوب آنها را نیز ببیند و همیشه درصدد آن باشد که خوبیهای دیگران را بیان کند تا دیگران هم خوبیهای او را بیان کنند؛ چرا که دنیا دار عمل و عکس العمل است، یعنی همان گونه که با دیگران عمل کنیم، با ما عمل میشود. اگر با مردم خوبی کنیم، با ما خوبی میکنند و اگر با آنها بدی کنیم، با ما بدی میکنند؛ مثل این که انسان در دامنه کوه، اگر به کوه سلام بکند، از طرف کوه صدایش منعکس میشود و گویی کوه به او سلام میکند، امّا اگر به کوه بگوید: «مرگ»؛ کوه هم جواب میدهد: «مرگ».
انسان در زندگی خود باید عمدتاً مثل زنبور عسل باشد که روی گل، مینشیند؛ نه مثل مگس که سراغ کثیفی و پلیدی میرود. انسان باید در ارتباط با دیگران، سراغ خوبیهای آنها برود، نه سراغ بدی و زشتی دیگران.
به عبارت دیگر، اگر بخواهیم به کسی نمره بدهیم، هر دو جنبه مثبت و منفی زندگی، عملکرد و شخصیت او را نگاه کنیم، نه این که فقط جنبههای منفی او را نگاه کنیم به عنوان یک مصداق، شیطان گمراه شد به خاطر این بود که به زعم و پندار خود، به جنبه منفی آدم نگاه کرد که از خاک آفریده شده است و جنبه دیگر آدم را نظر نکرد که خداوند میفرماید: «... وَ نَفَختُ فِیهِ مِن رُوحِی ...)؛ «و هنگامی که آن را نظام بخشیدم، و از روح خودم [روح شریف و ممتازی را که آفریدهام] در او دمیدم. همگی برای او به خاک بیفتید و سجده کنید!» (1)
آوردهاند که روزی حضرت عیسی (علیه السلام) با حواریون از جایی رد میشدند. در راه، سگی را دیدند که مرده است. هر کدام از اصحاب حضرت عیسی برای سگ عیبی بیان کرد. یکی گفت: چقدر بویش بد است! دیگری گفت: چقدر کثیف است! و همین طور هر کدام یکی از معایب سگ مرده را بیان کرد؛ امّا وقتی نوبت به حضرت عیسی (علیه السلام) رسید، فرمود: چه دندانهای قشنگی دارد! اصحاب تعجب کردند و گفتند: یا روح الله! این حیوانی کثیف و نجس العین است؛ سراغ دندانهایش رفتی؟! حضرت فرمود: وقتی درباره کسی، حتی حیوانی مثل سگ قضاوت میکنید، جنبههای مثبت او را هم در نظر بگیرید. شما جنبههای منفی سگ را گفتید، امّا نقطه مثبتی که داشت، نادیده گرفتید. (2)
امام علی (علیه السلام) فرمود: «مَن نَظَرَ فی عُیوبِ النَّاسِ فَأنکَرَهَا ثُمَّ رَضِیهَا لِنَفسِهِ فَذَلِکَ الأحمَقُ بِعَینِهِ؛ هر کس عیبهای مردم را ببیند و آنها را زشت شمارد و همان عیبها را در خودش بپسندد، احمق واقعی است». (3)
نیز فرمود: «أکبَرُ العَیبِ أن تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثلُهُ؛ بزرگترین عیب آن است که از چیزی خردهگیری بکنی که مانند آن، در خودت وجود دارد». (4)
همچنین آن حضرت فرمود: «طُوبَی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النَّاسِ؛ خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهای مردم باز دارد». (5)
نیز فرمود: «اَعقَلُ النَّاسِ مَن کانَ بِعَیبِهِ بَصِیراً، وَ عَن عَیبِ غَیرِهِ ضَرِیراً؛ خردمندترین مردم کسی است که به عیب خود بینا باشد و به عیب دیگران کور». (6)
همچنین فرمود: «مَن اَبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ شُغِلَ عَن عَیبِ غَیرِهِ؛ کسی که عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد». (7)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هرگاه دیدید کسی گناهان مردم را میجوید و گناهان خودش را از یاد برده است، بدانید که گرفتار مکر خدا شده است». (8)
نیز آن حضرت فرمود: «سودمندترین چیزها برای آدمی، این است که در رسیدگی به عیبهای خود بر مردم پیشی گیرد. [و پیش از پرداختن به عیوب مردم، به عیبهای خود بپردازد]. (9)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره عیب پوشی فرمود: «مَن عَلِمَ مِن اَخِیهِ سَیئَةًَ فَسَتَرَها، سَتَرَ اللهُ عَلَیهِ یومَ القِیامَةِ؛ هر که از برادر خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را خواهد پوشاند». (10)
در این زمینه امام باقر (علیه السلام) فرمود: «یجِبُ لِلمُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ اَن یستُرَ عَلَیهِ سَبعِینَ کَبِیرَةً؛ مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد که هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند». (11)
نیز امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اَحَبُّ اِخوانی اِلَی مَن اَهدَی اِلَی عُیوبی؛ محبوبترین برادرانم نزد من، کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند». (12)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: عیبهای مؤمنان را جست و جو نکنید؛ زیرا هر که دنبال عیبهای مؤمنان بگردد، خداوند عیبهای او را دنبال کند و هر که خداوند تعالی عیوبش را جست و جو و دنبال کند، او را رسوا میسازد، گرچه درون خانهاش باشد. (13)
امام علی (علیه السلام) فرمود: «لاَ تَبتَهِجَنَّ بِخَطاءِ غَیرِکَ، فَإِنَّکَ لَن تَملِکَ الإِصابَةَ اَبَداً؛ از خطای دیگران هرگز شادمان مشو؛ زیرا تو نیز برای همیشه از خطا کردن مصون نیستی». (14)
و فرمود: «مَن عَابَ عِیبَ، وَ مَن شَتَمَ اُجِیبَ؛ هر که عیب جویی کند، عیبجویی شود و هر که دشنام دهد، [همان گونه] پاسخ شنود». (15)
دوم:
نکته دیگری که از این حدیث استفاده میشود این است که انسان اوّل باید خود را اصلاح کند و بعد امر به معروف و نهی از منکر نماید؛ چون اگر انسان خود را اصلاح نکند، امر به معروف و نهی از منکر وی اثر نخواهد داشت؛ لذا ابتدا رفع عیبهای خود شروع کند؛ ولی مشکل این جاست که انسان عموماً عیب خود را نمیبیند، و در واقع حبّ ذاتی که دارد، مانع او از دیدن عیب خودش میباشد. نه تنها عیوب خود را نمیبیند، بلکه گاهی آن عیوب را توجیه میکند و در مرحلهای بالاتر، عیبهای خود را از محاسن به حساب میآورد!
مثلاً افرادی که تنبل هستند، تنبلی خود را نمیبینند و چنین توجیه میکنند که این، زهد و بی اعتنایی به دنیاست! این جاست که علمای علم اخلاق به ما سفارش میکنند دوستانی داشته باشید که مثل آینه، صادقانه و دور از غرض و مرض عیوب شما را به شما بگویند. لذا انسان باید نسبت به خودش سوء ظن داشته باشد و کارها و عیبهایش را توجیه نکند.
سوم:
نکته دیگر این که دوستان باید با تذکرات بجا، دوستان خود را اصلاح کنند، نه این که با ملاحظه کاری حرفی نزنند که مبادا رنجشی پیش بیاید.
چهارم:
یکی از صفات خداوند، «ستّار العیوب» بودن و پرده پوشی است. بندگان خدا باید پرتویی از صفات خدا را داشته باشند؛ چرا که صفات خداوند فقط جنبه معارفی ندارد؛ به این عنوان که او را بشناسیم؛ بلکه جنبهی تربیتی هم دارد؛ به این معنا که به اخلاق و صفات او متخلّق و متصف و آراسته بشویم.
ستارالعیوب بودن در جای خود و بیان عیوب دوست هم به جای خود؛ مثلاً نباید در میان جمع عیوب او را تذکّر داد؛ چرا که باعث بدبینی مردم نسبت به او میشود و طبعاً آن شخص هم وقتی فهمید که مردم از عیبهایش آگاهند، کم کم بی تفاوت میشود و دست از آن گناه بر نمیدارد؛ لذا تا قبل از آن که مردم متوجّه عیوب کسی شوند، اصلاحش آسان است.
پنجم:
نکته پنجم این که امام (علیه السلام) میفرماید: «عیب تو مستور است تا آن جا که بخت باتوست». این مطلب به یک واقعیت اشاره دارد و آن این که خیال نکنی که اگر عیبی داشته باشی، میتوانی تا ابد آن را بپوشانی. این خیالی باطل است؛ کاری کن که عیوب خود را رفع کنی و به گونهای زندگی کن که اگر اعمالت را با صدای بلند، در معرض دید دیگران درآورند، خجالت نکشی و اگر پردهها کنار برود، هیچ نگرانی نداشته باشی.
نکات پنج گانهای که عنوان شد، پنج درس مهمی است که از حدیث امام علی (علیه السلام) میآموزیم.
از خداوند ستارالعیوب میخواهیم که عیبهای ما را در دنیا و آخرت بپوشاند!
پینوشتها:
1. سوره ص، آیه 72.
2. بحارالانوار، ج 14، ص 327.
3. نهج البلاغه، حکمت 349.
4. نهج البلاغه، حکمت 353.
5. نهج البلاغه، خطبه 176.
6. میزان الحکمه، ج 7، ص 141.
7. تحف العقول، ص 88.
8. میزان الحکمه، ج 7، ص 140.
9. همان.
10.میزان الحکمه، ج 7، ص 145.
11. همان، ص 146.
12. تحف العقول، ص 366.
13. میزان الحکمة، ج 7، ص 148.
14. غررالحکم، ص 301.
15. بحارالانوار، ج 75، ص 90.
منبع: گفتار معصومین (علیهم السلام)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، چاپ سوم (1394).
از این کلام امام (علیه السلام) پنج نکته استفاده میشود که به اختصار بیان میکنم:
اوّل:
این که بدانیم هیچ انسانی از عیب خالی نیست. بی عیب فقط خداست؛ مثلاً ما محدودیم و همین محدودیت عیب ماست. خداوند وجودی است نامحدود و هیچ نقصانی در ذات او راه ندارد. او کمال مطلق است و از هر نقص و عیب مبرّا. حساب معصومین (علیهم السلام) جداست. آن حضرات هم کمال بی انتها نیستند و ممکن الوجودند؛ امّا در میان موجودات امکانیه، آنها منتهی الکمال هستند. بنابراین، نباید هر انسانی را به دلیل داشتن عیب حذف کرد. آنچه مهم است این که باید کمالات او رجحان داشته باشد. متأسفانه ما انسانها این گونه نیستیم، بلکه مثلاً اگر کسی 99 بار به ما نیکی و خوبی صورت بدهد، امّا یک بار در حقّ ما بدی بکند، تمام خوبیهای او را کنار گذاشته و همان یک عیب را میگیریم و آبروی او را میبریم!
امام علی (علیه السلام) در حکمت 20 نهج البلاغه جمله بسیار جالب توجهی دارد و میفرماید: «أَقیلُوا ذَوِی المُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِم فَمَا یعثُرُ مِنهُم عَاثِرٌ إِلَّا وَیدُ اللهِ بِیدِهِ یرفَعُهُ؛ از لغزش مردم نیک و با شخصیت چشم پوشی کنید؛ چرا که هیچ یک از آنها لغزشی نمیکند، مگر این که دست خدا به دست اوست و او را بلند میکند [و نجاتش میدهد]».
امام (علیه السلام) در این حدیث، یک اصل مهم اجتماعی به همه ما آموزش میدهد، مبنی بر این که اگر از کسی که در محل زندگی و در اجتماع دارای شخصیت و وجهه اجتماعی است و نزد مردم دارای ارزش است و مردم برای او احترام قائلند، لغزشی سر زد، به خاطر یک لغزش و اشتباه، آبروی او را نبرید؛ چرا که این فرد علاوه بر داشتن احترام نزد مردم، نزد خداوند هم دارای احترام است و خداوند دست او را میگیرد و نمیگذارد اشتباه دوم را مرتکب شود. درسی که از این حدیث میآموزیم، این است که انسان نباید منفی بین باشد و همیشه سراغ ضعف دیگران برود، بلکه باید جنبههای مثبت و خوب آنها را نیز ببیند و همیشه درصدد آن باشد که خوبیهای دیگران را بیان کند تا دیگران هم خوبیهای او را بیان کنند؛ چرا که دنیا دار عمل و عکس العمل است، یعنی همان گونه که با دیگران عمل کنیم، با ما عمل میشود. اگر با مردم خوبی کنیم، با ما خوبی میکنند و اگر با آنها بدی کنیم، با ما بدی میکنند؛ مثل این که انسان در دامنه کوه، اگر به کوه سلام بکند، از طرف کوه صدایش منعکس میشود و گویی کوه به او سلام میکند، امّا اگر به کوه بگوید: «مرگ»؛ کوه هم جواب میدهد: «مرگ».
انسان در زندگی خود باید عمدتاً مثل زنبور عسل باشد که روی گل، مینشیند؛ نه مثل مگس که سراغ کثیفی و پلیدی میرود. انسان باید در ارتباط با دیگران، سراغ خوبیهای آنها برود، نه سراغ بدی و زشتی دیگران.
به عبارت دیگر، اگر بخواهیم به کسی نمره بدهیم، هر دو جنبه مثبت و منفی زندگی، عملکرد و شخصیت او را نگاه کنیم، نه این که فقط جنبههای منفی او را نگاه کنیم به عنوان یک مصداق، شیطان گمراه شد به خاطر این بود که به زعم و پندار خود، به جنبه منفی آدم نگاه کرد که از خاک آفریده شده است و جنبه دیگر آدم را نظر نکرد که خداوند میفرماید: «... وَ نَفَختُ فِیهِ مِن رُوحِی ...)؛ «و هنگامی که آن را نظام بخشیدم، و از روح خودم [روح شریف و ممتازی را که آفریدهام] در او دمیدم. همگی برای او به خاک بیفتید و سجده کنید!» (1)
آوردهاند که روزی حضرت عیسی (علیه السلام) با حواریون از جایی رد میشدند. در راه، سگی را دیدند که مرده است. هر کدام از اصحاب حضرت عیسی برای سگ عیبی بیان کرد. یکی گفت: چقدر بویش بد است! دیگری گفت: چقدر کثیف است! و همین طور هر کدام یکی از معایب سگ مرده را بیان کرد؛ امّا وقتی نوبت به حضرت عیسی (علیه السلام) رسید، فرمود: چه دندانهای قشنگی دارد! اصحاب تعجب کردند و گفتند: یا روح الله! این حیوانی کثیف و نجس العین است؛ سراغ دندانهایش رفتی؟! حضرت فرمود: وقتی درباره کسی، حتی حیوانی مثل سگ قضاوت میکنید، جنبههای مثبت او را هم در نظر بگیرید. شما جنبههای منفی سگ را گفتید، امّا نقطه مثبتی که داشت، نادیده گرفتید. (2)
امام علی (علیه السلام) فرمود: «مَن نَظَرَ فی عُیوبِ النَّاسِ فَأنکَرَهَا ثُمَّ رَضِیهَا لِنَفسِهِ فَذَلِکَ الأحمَقُ بِعَینِهِ؛ هر کس عیبهای مردم را ببیند و آنها را زشت شمارد و همان عیبها را در خودش بپسندد، احمق واقعی است». (3)
نیز فرمود: «أکبَرُ العَیبِ أن تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثلُهُ؛ بزرگترین عیب آن است که از چیزی خردهگیری بکنی که مانند آن، در خودت وجود دارد». (4)
همچنین آن حضرت فرمود: «طُوبَی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النَّاسِ؛ خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهای مردم باز دارد». (5)
نیز فرمود: «اَعقَلُ النَّاسِ مَن کانَ بِعَیبِهِ بَصِیراً، وَ عَن عَیبِ غَیرِهِ ضَرِیراً؛ خردمندترین مردم کسی است که به عیب خود بینا باشد و به عیب دیگران کور». (6)
همچنین فرمود: «مَن اَبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ شُغِلَ عَن عَیبِ غَیرِهِ؛ کسی که عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد». (7)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هرگاه دیدید کسی گناهان مردم را میجوید و گناهان خودش را از یاد برده است، بدانید که گرفتار مکر خدا شده است». (8)
نیز آن حضرت فرمود: «سودمندترین چیزها برای آدمی، این است که در رسیدگی به عیبهای خود بر مردم پیشی گیرد. [و پیش از پرداختن به عیوب مردم، به عیبهای خود بپردازد]. (9)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره عیب پوشی فرمود: «مَن عَلِمَ مِن اَخِیهِ سَیئَةًَ فَسَتَرَها، سَتَرَ اللهُ عَلَیهِ یومَ القِیامَةِ؛ هر که از برادر خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را خواهد پوشاند». (10)
در این زمینه امام باقر (علیه السلام) فرمود: «یجِبُ لِلمُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ اَن یستُرَ عَلَیهِ سَبعِینَ کَبِیرَةً؛ مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد که هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند». (11)
نیز امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اَحَبُّ اِخوانی اِلَی مَن اَهدَی اِلَی عُیوبی؛ محبوبترین برادرانم نزد من، کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند». (12)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: عیبهای مؤمنان را جست و جو نکنید؛ زیرا هر که دنبال عیبهای مؤمنان بگردد، خداوند عیبهای او را دنبال کند و هر که خداوند تعالی عیوبش را جست و جو و دنبال کند، او را رسوا میسازد، گرچه درون خانهاش باشد. (13)
امام علی (علیه السلام) فرمود: «لاَ تَبتَهِجَنَّ بِخَطاءِ غَیرِکَ، فَإِنَّکَ لَن تَملِکَ الإِصابَةَ اَبَداً؛ از خطای دیگران هرگز شادمان مشو؛ زیرا تو نیز برای همیشه از خطا کردن مصون نیستی». (14)
و فرمود: «مَن عَابَ عِیبَ، وَ مَن شَتَمَ اُجِیبَ؛ هر که عیب جویی کند، عیبجویی شود و هر که دشنام دهد، [همان گونه] پاسخ شنود». (15)
دوم:
نکته دیگری که از این حدیث استفاده میشود این است که انسان اوّل باید خود را اصلاح کند و بعد امر به معروف و نهی از منکر نماید؛ چون اگر انسان خود را اصلاح نکند، امر به معروف و نهی از منکر وی اثر نخواهد داشت؛ لذا ابتدا رفع عیبهای خود شروع کند؛ ولی مشکل این جاست که انسان عموماً عیب خود را نمیبیند، و در واقع حبّ ذاتی که دارد، مانع او از دیدن عیب خودش میباشد. نه تنها عیوب خود را نمیبیند، بلکه گاهی آن عیوب را توجیه میکند و در مرحلهای بالاتر، عیبهای خود را از محاسن به حساب میآورد!
مثلاً افرادی که تنبل هستند، تنبلی خود را نمیبینند و چنین توجیه میکنند که این، زهد و بی اعتنایی به دنیاست! این جاست که علمای علم اخلاق به ما سفارش میکنند دوستانی داشته باشید که مثل آینه، صادقانه و دور از غرض و مرض عیوب شما را به شما بگویند. لذا انسان باید نسبت به خودش سوء ظن داشته باشد و کارها و عیبهایش را توجیه نکند.
سوم:
نکته دیگر این که دوستان باید با تذکرات بجا، دوستان خود را اصلاح کنند، نه این که با ملاحظه کاری حرفی نزنند که مبادا رنجشی پیش بیاید.
چهارم:
یکی از صفات خداوند، «ستّار العیوب» بودن و پرده پوشی است. بندگان خدا باید پرتویی از صفات خدا را داشته باشند؛ چرا که صفات خداوند فقط جنبه معارفی ندارد؛ به این عنوان که او را بشناسیم؛ بلکه جنبهی تربیتی هم دارد؛ به این معنا که به اخلاق و صفات او متخلّق و متصف و آراسته بشویم.
ستارالعیوب بودن در جای خود و بیان عیوب دوست هم به جای خود؛ مثلاً نباید در میان جمع عیوب او را تذکّر داد؛ چرا که باعث بدبینی مردم نسبت به او میشود و طبعاً آن شخص هم وقتی فهمید که مردم از عیبهایش آگاهند، کم کم بی تفاوت میشود و دست از آن گناه بر نمیدارد؛ لذا تا قبل از آن که مردم متوجّه عیوب کسی شوند، اصلاحش آسان است.
پنجم:
نکته پنجم این که امام (علیه السلام) میفرماید: «عیب تو مستور است تا آن جا که بخت باتوست». این مطلب به یک واقعیت اشاره دارد و آن این که خیال نکنی که اگر عیبی داشته باشی، میتوانی تا ابد آن را بپوشانی. این خیالی باطل است؛ کاری کن که عیوب خود را رفع کنی و به گونهای زندگی کن که اگر اعمالت را با صدای بلند، در معرض دید دیگران درآورند، خجالت نکشی و اگر پردهها کنار برود، هیچ نگرانی نداشته باشی.
نکات پنج گانهای که عنوان شد، پنج درس مهمی است که از حدیث امام علی (علیه السلام) میآموزیم.
از خداوند ستارالعیوب میخواهیم که عیبهای ما را در دنیا و آخرت بپوشاند!
پینوشتها:
1. سوره ص، آیه 72.
2. بحارالانوار، ج 14، ص 327.
3. نهج البلاغه، حکمت 349.
4. نهج البلاغه، حکمت 353.
5. نهج البلاغه، خطبه 176.
6. میزان الحکمه، ج 7، ص 141.
7. تحف العقول، ص 88.
8. میزان الحکمه، ج 7، ص 140.
9. همان.
10.میزان الحکمه، ج 7، ص 145.
11. همان، ص 146.
12. تحف العقول، ص 366.
13. میزان الحکمة، ج 7، ص 148.
14. غررالحکم، ص 301.
15. بحارالانوار، ج 75، ص 90.
منبع: گفتار معصومین (علیهم السلام)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، چاپ سوم (1394).