این احتمال برای هرکسی وجود دارد که زمانی مورد طرد دیگران قرار گیرد.
افراد کمرو یا مبتلا به اضطراب اجتماعی، در مقایسه با افرادی که خیلی مضطرب نیستند، اغلب، به طردْ حساسیت بسیار بیشتری دارند. بنابراین، هنگام طرد یا هنگامی که تهدید به طرد می شوند، اضطراب، افسردگی، یا خشمِ به مراتب بیشتری را احساس می کنند. این مقاله قصد دارد راه و رسم مقابله ی بهتر با طرد واقعی یا احتمالی را آموزش دهد.
تعداد کلمات 1280 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1280 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
ترس از طردْ صفتی ست که اغلب ما داریم، و حداقل در حد متعادل احتمالاً چیز خوبی ست. اجتناب از طرد به ما کمک می کند از برخی پی آمدهای منفی اجتناب کنیم. پی آمدهای اخیر با این معضل همراه است که عده ایْ ما را دوست نخواهند داشت. افرادی که از طرد شدن نمی هراسند گاه ممکن است پر افاده به نظر برسند؛ مسأله ای که ممکن است دیگران را آزار دهد. ترس بسیار کم از طرد همچنین ممکن است باعث شود افراد دست از تلاش برای رسیدن به موفقیت، در زمینه ی کاری یا روابطِ بین فردی، بردارند. ترس از ارزیابی منفی، اغلب، افراد را وا می دارد تا کارهای خود را به نحو احسن انجام دهند. ترس از طرد، تا حدودی، باعث می شود از بابت اثر خوب گذاشتن در دیگران نگران باشیم.
با توجه به اینکه اغلبمان دوست نداریم طرد شویم، مایه ی تأسف است که طردْ رویدادی طبیعی و پر رخداد، آن هم هنگام تعامل با دیگران است. تقریباً همهْ چنین تجاربی داشته ایم: نامزدمان پیشنهادِ بیرون رفتن را رد کرده است، دیگران به ما بی محلی کرده اند، یا پس از درخواست برای فلان کار پذیرفته نشده ایم. اگرچه برخی افراد هستند که معمولاً به نظر می رسد امورْ آن طور که دلشان می خواهد پیش می رود، برای اغلبِ ما اصلاً این گونه نیست.
معنای طرد
یکی از عواملی که باعث می شود طرد به رویدادی بسیار سخت تبدیل شود این است که افراد، اغلب، آن را نشانه ی ضعف، ناکامی، یا بی لیاقتی تفسیر می کنند. برخی از مفروضه هایی که آتش ترس از طردْ از گور آنها بر می خیزد، عبارت اند از:
اگر طرد شوم، به این معناست که یک چیزیم هست.
اگر کسی نخواهد وقتش را با من بگذراند، به این معناست که دوستم ندارد.
اگر هنگامی که دارم سخن می گویم، طرف مقابل دم به دقیقه خمیازه بکشد، به این معناست که من او را کسل می کنم.
اگر ... دعوتم برای بیرون رفتن را رد کند، به این معناست که احتمالاً همیشه دعوتم رد می شود.
اگر درخواستم برای احراز این شغل رد شود، دوستانم به من کمتر احترام خواهند گذاشت.
در حقیقت، دلایل مختلفی برای طرد شدن وجود دارد. برای مثال، به مفروضه ی دوم توجه کنید (اگر کسی نخواهد وقتش را با من بگذراند، به این معناست که دوستم ندارد). در واقع، دلایل احتمالیِ بسیاری در این باره وجود دارد که چرا فلان کس نمی خواهد وقتش را با شما بگذراند. دلایل مزبور هیچ ربطی به این ندارد که آیا دوست تان دارد یا آیا در کل آدم دوست داشتنی ای هستید یا خیر. برخی از آنها عبارت است از:
شاید سرش خیلی شلوغ است (برای مثال، کلی تکالیف شغلی روی سرش ریخته است، مشغول بزرگ کردن بچه هایش است، یا مسأله ی حادی برایش پیش آمده است).
شاید تا حدودی آدم درون گرایی ست و ترجیح می دهد به غیر از دوستانِ بسیار صمیمی با افراد دیگر خیلی دمخور نشود.
شاید به قدری دوست دارد که دیگر نمی خواهد کسی را به این شبکه اضافه کند.
شاید بین خود و شما شباهت های زیادی نیافته است (در کل، افراد معمولاً مجذوب کسانی می شوند که علایق مشترکی با آنان دارند).
شاید نمی داند که دوست دارید وقت تان را با وی سپری کنید.
توجه داشته باشید که تمام این دلایل بیشتر به طرف مقابل مربوط می شود تا به شما. صرفاً به این دلیل که به نظر نمی رسد فلان کس دوست داشته باشد با شما هم کلام شود، به این معنی نیست که دیگران نیز لزوماً چنین احساسی خواهند داشت.
چه می شود اگر دیگران واقعاً دوست تان نداشته باشند؟ محالِ ممکن است که همه عالم دوست تان داشته باشند. بسیاری از گزینه هایی که شما را برای فرد الف جذاب یا دوست داشتنی می کند، ناگزیر، برای فرد ب چندش آور و حال بهم زن می نماید؛ چون معیارهای ما برای جذابیت و دل انگیزی متفاوت است. چه قدر درد آور است مجذوب کسی شویم که علایق مشترکی با ما ندارد. اما چرا باید از هر کسی انتظار داشته باشیم که وقتش را با ما بگذراند؟ نکته ی مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که حتی اگر در موقعیت خاصی طرد شوید یا شخص خاصی طردتان کند، در این باره که آیا در موقعیت دیگری نیز طرد خواهید شد یا شخص دیگری نیز طردتان خواهد کرد، اطلاعات چندانی در اختیارتان قرار نمی دهد. افزون بر این، اطلاعات چندانی درباره ی خودِ شما و اینکه آیا دوست داشتنی، دل انگیز، یا جذاب هستید نیز در اختیارتان نمی گذارد. حتی خوش قیافه ترین افرادی که می شناسیم نیز هر از گاهی طرد می شوند.
اگر طرد شوم، به این معناست که یک چیزیم هست.
اگر کسی نخواهد وقتش را با من بگذراند، به این معناست که دوستم ندارد.
اگر هنگامی که دارم سخن می گویم، طرف مقابل دم به دقیقه خمیازه بکشد، به این معناست که من او را کسل می کنم.
اگر ... دعوتم برای بیرون رفتن را رد کند، به این معناست که احتمالاً همیشه دعوتم رد می شود.
اگر درخواستم برای احراز این شغل رد شود، دوستانم به من کمتر احترام خواهند گذاشت.
در حقیقت، دلایل مختلفی برای طرد شدن وجود دارد. برای مثال، به مفروضه ی دوم توجه کنید (اگر کسی نخواهد وقتش را با من بگذراند، به این معناست که دوستم ندارد). در واقع، دلایل احتمالیِ بسیاری در این باره وجود دارد که چرا فلان کس نمی خواهد وقتش را با شما بگذراند. دلایل مزبور هیچ ربطی به این ندارد که آیا دوست تان دارد یا آیا در کل آدم دوست داشتنی ای هستید یا خیر. برخی از آنها عبارت است از:
شاید سرش خیلی شلوغ است (برای مثال، کلی تکالیف شغلی روی سرش ریخته است، مشغول بزرگ کردن بچه هایش است، یا مسأله ی حادی برایش پیش آمده است).
شاید تا حدودی آدم درون گرایی ست و ترجیح می دهد به غیر از دوستانِ بسیار صمیمی با افراد دیگر خیلی دمخور نشود.
شاید به قدری دوست دارد که دیگر نمی خواهد کسی را به این شبکه اضافه کند.
شاید بین خود و شما شباهت های زیادی نیافته است (در کل، افراد معمولاً مجذوب کسانی می شوند که علایق مشترکی با آنان دارند).
شاید نمی داند که دوست دارید وقت تان را با وی سپری کنید.
توجه داشته باشید که تمام این دلایل بیشتر به طرف مقابل مربوط می شود تا به شما. صرفاً به این دلیل که به نظر نمی رسد فلان کس دوست داشته باشد با شما هم کلام شود، به این معنی نیست که دیگران نیز لزوماً چنین احساسی خواهند داشت.
چه می شود اگر دیگران واقعاً دوست تان نداشته باشند؟ محالِ ممکن است که همه عالم دوست تان داشته باشند. بسیاری از گزینه هایی که شما را برای فرد الف جذاب یا دوست داشتنی می کند، ناگزیر، برای فرد ب چندش آور و حال بهم زن می نماید؛ چون معیارهای ما برای جذابیت و دل انگیزی متفاوت است. چه قدر درد آور است مجذوب کسی شویم که علایق مشترکی با ما ندارد. اما چرا باید از هر کسی انتظار داشته باشیم که وقتش را با ما بگذراند؟ نکته ی مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که حتی اگر در موقعیت خاصی طرد شوید یا شخص خاصی طردتان کند، در این باره که آیا در موقعیت دیگری نیز طرد خواهید شد یا شخص دیگری نیز طردتان خواهد کرد، اطلاعات چندانی در اختیارتان قرار نمی دهد. افزون بر این، اطلاعات چندانی درباره ی خودِ شما و اینکه آیا دوست داشتنی، دل انگیز، یا جذاب هستید نیز در اختیارتان نمی گذارد. حتی خوش قیافه ترین افرادی که می شناسیم نیز هر از گاهی طرد می شوند.
تمرین: چرا احساس کردید طرد شدید؟
جدیدترین باری را که طرد شده اید، از نظر بگذرانید. شاید کسی رویتان را زمین انداخته و حاضر نشده با شما بیرون بیاید، اظهار نظر منفی کرده است، یا با بی حوصلگی به شما خیره شده است. در دفترچه ی یادداشت، تفسیرهای منفی تان را که منجر شده احساس طردشدگی کنید، بنویسید. سپس، برای این سؤال که چرا ممکن است طرد اتفاق بیفتد، تا آنجا که ذهنتان یاری می کند تبیین های دیگری را یادداشت کنید. به نظر شما چنانچه فردی که طرد را به خوبی تحمل می کند، با موقعیت شما رو به رو می شد، آن را چه گونه تفسیر می کرد؟
احساس فشار را از بین ببرید
افراد وقتی گمان می کنند مضرات طرد بسیار زیاد است، انرژی فراوانی را صرف تعاملاتی می نمایند که ممکن است طردْ پی آمدشان باشد. برای مثال، فردی که می ترسد مبادا درخواست کار بدهد و پذیرفته نشود ممکن است ماه ها تمرین کند تا دل و جرأتِ درخواست دادن را پیدا نماید. چنین فردی اغلب هنگامی که منتظر می ماند ببیند آیا در مصاحبه پذیرفته می شود یا خیر، سخت مضطرب می گردد، و اگر اوضاع بر وفق مرادش نشود، آشفته می شود.
متأسفانه، اهمیت فراوان قایل شدن برای پی آمدِ تعامل یا موقعیت اجتماعی، معمولاً، به احساس یأس و ناامیدی منتهی می شود. در واقع، دیگران ممکن است درماندگیِ شما را حس کنند و در نتیجه، احتمال اینکه طرد شوید افزایش می یابد (هیچ کس دوست ندارد از بابت استخدامِ کسی برای کار، بیرون رفتن با فلان کس، یا گذراندن وقت با دیگری احساس فشار کند).
در عوض، بهتر آن است که به جای تمرکز بر پی آمد تعاملات اجتماعی، بر فرایند آن تمرکز کنید. به فرصت های اجتماعی اهمیت بدهید، اما خود را برای رویارویی با موقعیت هایی آماده نمایید که اوضاعْ آن طور که می خواهید پیش نمی رود. به خود وقتی اجازه می دهید در موقعیت های اجتماعی دست به خطر بزنید (برای مثال، از همکار خود بخواهید با همدیگر ناهار بخورید، در مهمانی زور خود را بزنید تا با کسی کمی اختلاط نمایید، یا از فلانی بخواهید با شما بیرون بیاید)، احتمال بدهید که ممکن است گاهی اوقات طرد شوید. و وقتی اوضاع آن طور که باب دلتان است پیش نمی رود، خود را برای ادامه دادن به مسیر تعیین شده آماده کنید. اگر طرد شُدید، باز هم می توانید از این تجربه نکته ها بیاموزید. برای مثال، ممکن است بیاموزید دفعه ی بعد که در موقعیتی مشابه قرار گرفتید، چه کار نکنید.
متأسفانه، اهمیت فراوان قایل شدن برای پی آمدِ تعامل یا موقعیت اجتماعی، معمولاً، به احساس یأس و ناامیدی منتهی می شود. در واقع، دیگران ممکن است درماندگیِ شما را حس کنند و در نتیجه، احتمال اینکه طرد شوید افزایش می یابد (هیچ کس دوست ندارد از بابت استخدامِ کسی برای کار، بیرون رفتن با فلان کس، یا گذراندن وقت با دیگری احساس فشار کند).
در عوض، بهتر آن است که به جای تمرکز بر پی آمد تعاملات اجتماعی، بر فرایند آن تمرکز کنید. به فرصت های اجتماعی اهمیت بدهید، اما خود را برای رویارویی با موقعیت هایی آماده نمایید که اوضاعْ آن طور که می خواهید پیش نمی رود. به خود وقتی اجازه می دهید در موقعیت های اجتماعی دست به خطر بزنید (برای مثال، از همکار خود بخواهید با همدیگر ناهار بخورید، در مهمانی زور خود را بزنید تا با کسی کمی اختلاط نمایید، یا از فلانی بخواهید با شما بیرون بیاید)، احتمال بدهید که ممکن است گاهی اوقات طرد شوید. و وقتی اوضاع آن طور که باب دلتان است پیش نمی رود، خود را برای ادامه دادن به مسیر تعیین شده آماده کنید. اگر طرد شُدید، باز هم می توانید از این تجربه نکته ها بیاموزید. برای مثال، ممکن است بیاموزید دفعه ی بعد که در موقعیتی مشابه قرار گرفتید، چه کار نکنید.
ادامه دارد...
منبع :
برگرفته از کتاب رهایی از کمرویی؛ مارتین ام آنتونی بیشتر بخوانید :
تکنیک های رویارویی با اضطراب در معاشرت های اجتماعی (بخش اول)
تکنیک های رویارویی با اضطراب در معاشرت های اجتماعی (بخش دوم)